
شماره مقاله: 63
نویسنده:مجاهد دین
مدتی است یک سری اقوال جمع کرده اند که بله علمای بزرگ اهل سنت در رد ابن تیمیه مطلب نوشته اند اما بعد از بررسی مشخص میشود که یا به علما تهمت بسته شده است و به ابن تیمیه ایرادی نگرفته اند و یا اینکه این اشخاص اهل سنت نبوده اند بلکه از دیگر فرق ضاله همانند تصوف و جهمیه و امثالهم بوده اند.
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که هر کسی ابوبکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم را به عنوان چهار خلیفه اول قبول داشته باشد و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را قبول داشته باشد به طور عام به او اهل سنت میگویند و در این تعریف انواع فرقه های گمراه مانند تصوف، جهمیه ، مرجئه ، اشاعره ، قدریه و جبریه و... وارد می شوند اما از لحاظ تعریف عقیدتی اهل سنت، هیچ یک از این فرقه ها اهل سنت نیستند بلکه اهل بدعت می باشند و هیچ گاه اهل سنت اقوال اشخاصی منتسب به این فرقه ها را که به ابن تیمیه ایراد گرفته اند را قبول ندارند و نخواهند کرد
به هر حال اقوال را بررسی میکنیم تا حق از باطل شناخته شود.
شبهه اول:
ابن بَطوطه (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را ديوانه می خواند
ابن بطوطه، جهانگرد نامى مراكشى در سفرنامهاش می نويسد:
در دمشق يكى از بزرگان فقهاى حنبلى به نام ابن تيميّه را ديدم كه در فنون مختلف سخن می گويد، ولى عقل او سالم نبود.
(رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57)
پــــاســــــــــــــخ:
ابتدا بیایید ببینیم ابن بطوطه در چه تاریخی وارد دمشق محل زندگانی ابن تیمیه می شود
او در خود کتابش «رحلة ابن بطوطه» چنین میگوید:
وكان دخولي لبعلبك عشية النهار وخرجت منها بالغدو لفرط اشتياقي إلى دمشق ووصلت يوم الخميس التاسع من شهر رمضان المعظم عام ستة وعشرين إلى مدينة دمشق الشام فنزلت منها بمدرسة المالكية المعروفة بالشرابشية
ترجمه: چون سخت مشتاق ديدار دمشق بودم فرداى آن روز بعلبك را ترك گفتم و پنجشنبه نهم رمضان سال 26 به دمشق رسيدم و در مدرسه معروف مالكيان موسوم به الشرابشيه منزل كردم.
رحله ابن بطوطة/ترجمه، ج 1، ص: 124
حال بیاییم و ببینیم درباره شیخ الاسلام ابن تیمیه چه گفته است:
«وكنت إذ ذاك بدمشق، فحضرته يوم الجمعة وهو يعظ الناس على منبر الجامع ويذكّرهم، فكان من جملة كلامه أن قال: إن الله ينـزل إلى سماء الدنيا كنـزولي هذا، ونزل درجة من درج المنبر، فعارضه فقيه مالكي يعرف بابن الزهراء وأنكر ما تكلّم به، فقامت العامة إلى هذا الفقيه وضربوه بالأيدي والنعال ضرباً كثيراً حتى سقطت عمامته، وظهر على رأسه شاشية حرير، فأنكروا عليه لباسها واحتملوه إلى دار عز الدين بن مسلم قاضي الحنابلة، فأمر بسجنه وعزّره بعد ذلك؛ فأنكر فقهاء المالكية والشافعية ما كان من تعزيره، ورفعوا الأمر إلى ملك الأمراء سيف الدين تنكز، وكان من خيار الأمراء وصلحائهم، فكتب إلى الملك بذلك وكتب عقداً شرعياً على ابن تيمية بأمور منكرة، منها: أن المطلق بالثلاث في كلمة واحدة لا تلزمه إلا طلقة واحدة، ومنها أن المسافر الذي ينوي بسفره زيارة القبر الشريف لا يقصر في الصلاة، وسوى ذلك مما يشبهه، وبعث العقد إلى الملك الناصر، فأمر بسجن ابن تيمية بالقلعة فسجن بها حتى مات في السجن »
رحلة ابن بطوطة ج1 ص: 95، ط الجزائر.
در دمشق بودم که در يك روز جمعه كه او(ابن تیمیه) در منبر مسجد جامع مشغول وعظ بود آن جا رفتم. از جمله سخنانى كه مى گفت اين بود كه «خداوند همچنانكه من از پله اين منبر فرود مى آيم به آسمان دنيا فرود آمد». اين بگفت و پله اى از منبر پائين آمد. يكى از فقهاى مالكى به نام ابن الزهرا بر اين مقال خرده گرفت. عوام به هوادارى از ابن تيميه بر سر او ريختند و به مشت و كفش كتك بسيار بر او زدند چنانكه عمامه از سرش بر افتاد و دستارچه حريرى كه در زير آن داشت پديدار گشت. استعمال حرير دستاويز ديگرى بر عليه او شد كه كشان كشانش تا خانه عز الدين بن مسلّم قاضى حنبليان بردند. او فقيه را در زندان افكند و تعزيرش كرد.
فقهاى مالكى و شافعى به تعزير او اعتراض كردند و شكايت پيش ملك الامرا سيف الدين تنگيز بردند. وى از بهترين و صالح ترين امراى زمان بود.
ماجرا را به ناصر نوشت و سندى شرعى بر ضد ابن تيميه ترتيب داد كه متضمن اقوال خلاف او بود از جمله آنكه سه طلاق را در يك بار جائز نمى دانست و معتقد بود كه شخص در يك بار و با يك صيغه نمى تواند بيش از يك طلاق جارى كند و اگر هم سه طلاق بگويد در حكم يك طلاق خواهد بود. ديگر آن كه به عقيده وى مسافرى كه بقصد زيارت قبر پيغمبر سفر كند بايد نمازش را تمام بخواند نه قصر (27) و امثال آن. اين سند را پيش الملك الناصر فرستادند و او فرمان داد كه ابن تيميه را در قلعه زندانى كنند و همان جا بود تا بمرد.
رحله ابن بطوطة/ترجمه، ج 1، ص:133- 134
دقت کنید که ابن بطوطه میگوید در یک روزجمعه ای که در دمشق بودم پای خطبه ابن تیمیه نشسته بودم. و قبلا نیز زمان ورودش را به دمشق بیان کرده و گفته است «ووصلت يوم الخميس التاسع من شهر رمضان المعظم عام ستة وعشرين إلى مدينة دمشق . یعنی: پنجشنبه نهم رمضان سال 26 به دمشق رسيدم »
حال ابن تیمیه در زمان ورورد ابن بطوطه کجا بوده است تا بتواند او را ببیند؟
ابن تیمیه در سال 728 هجری وفات یافته است یعنی دو سال بعد از ورود ابن بطوطه. در کمال تعجب می فهمیم که ابن تیمیه قبل از ورود ابن بطوطه در زندان به سر می برده است.
ابن حجر عسقلانی در ترجمه ابن تیمیه درباره آخرین زندانی شدنش چنین می گوید:
ثم قاموا عليه مرة أخرى في شعبان سنة 726 بسبب مسألة الزيارة واعتقل بالقلعة فلم يزل بها إلى أن مات في ليلة الإثنين العشرين من ذي القعدة سنة 728
یعنی بار دیگر او را در شعبان سال 726 به علت مساله زیارت ، در قلعه زندانی کردند و آزاد نشد تا اینکه در شب دو شنبه بیستم ذی القعده سال 728 وفات یافت
و ابن عبد الهادی مقدسی (744 هـ) در عقود الدریه ص 345 تاریخ زندانی شیخ الاسلام را ششم ماه شعبان ذکر میکند
همانطور که می بینیم زمان ورود ابن بطوطه در روز 9 رمضان سال 726 هجری قمری برابر با 705/5/26 شمسی می باشد.
و شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز در 6 شعبان سال 726 هجری برابر با 705/4/25 در زندان بوده است و در زمان ورود ابن بطوطه به دمشق ، شیخ الاسلام ابن تیمیه بیش از یک ماه بوده که در زندان بوده است پس چطور امکان دارد کسی که در زندان به سر می برد بتواند در مسجد جامع در روز جمعه خطبه بدهد؟
آیا این دروغ و افترایی بر ابن تیمیه نیست؟
وقتی که کتاب های آسمانی همانند تورات و انجیل تحریف می شوند و کاتبان و جمع کنندگان این کتاب ها دخل و تصرف در آن می کنند پس بعید نیست که کتاب ابن بطوطه دستخوش تحریف قرار نگرفته باشد
پس یا کتاب ابن بطوطه توسط جمع آورنده اش ابن جزی مورد دخل و تصرف و تحریف قرار گرفته است و یا اینکه ابن بطوطه غفر الله له دروغ گفته چون طبق تاریخ ورودش به دمشق نمی تواند ابن تیمیه را در مسجد جامع در حال خطبه جمعه ببیند.
در ترجمه ای که برای رحلة ابن بطوطه در انتشارات راه نو توسط محمد علی موحد نوشته شده است چنین آمده است
«ابن بطوطه اين كتاب را به صورت داستان املا كرده و ابن جزى دبير دربار سلطان ابو عنان گفته هاى او را ملخص و منقح ساخته است. آثار دستكاريهاى ابن جزى را به دو صورت در اين كتاب مى توان ديد اول به صورت اظهار فضلها و اضافات؛ دوم به صورت سقطات و تحريفات. اضافات و اظهار فضلها او در قسمتهاى مربوط به بلاد عربى است و سقطات و تحريفات او مخصوصا در قسمتهاى مربوط به بلاد غير اسلامى به چشم مى خورد. وى كه منشى دربارى بود در شرح بلاد عربى هر جا كه دستش رسيده، بمناسبت يا بى مناسبت، از شيرينكاريهاى منشيانه مضايقه ننموده است. »
رحله ابن بطوطة/ترجمه، ج 1، ص: 43
در انتهای کتاب نیز ابن جزی چنین می گوید:
«قال ابن جزي: انتهى ما لخصته من تقييد الشيخ أبي عبد الله محمد بن بطوطة، أكرمه الله. » ج 2ص 352
«ابن جزى چنين گويد: خلاصه اى كه من از يادداشتهاى شيخ ابو عبد اللّه محمد بن بطوطه- كه خدايش گرامى دارد- فراهم آوردم در اين جا به پايان رسيد. »
همانطور که می بینیم خود ابن جزی اعتراف میکند که او کتاب را جمع آوری کرده و نوشته است.
حافظ ابن حجر عسقلانی نیز درباره ابن جزی میگوید که بلفیقی او را دروغ باف می دانست. « وكان البلفيقي رماه بالكذب.»
الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة- تحقيق مراقبة / محمد عبد المعيد ضان - الناشر مجلس دائرة المعارف العثمانية - مكان النشر صيدر اباد/ الهند – رقم ترجمه1285
پس تا اینجا متوجه شدیم که چنین نقلی قابل اعتماد نبوده و تناقضاتی در آن دیده می شود
اگر دقت کنید نیز در متن کلام ابن بطوطه به عز الدین بن مسلم قاظي الحنابله اشاره میکند در حالی که لقب او شمس الدین است نه عز الدین. و هیچ کسی لقب عز الدین را برای او بیان نکرده است.
ذهبی در المعين في طبقات المحدثين چنین او را معرفی میکند
2410 - والمحدث قَاضِي الْقُضَاة شمس الدّين أَبُو عبد الله مُحَمَّد بن مُسلم ابْن مَالك الصَّالِحِي الْحَنْبَلِيّ العَبْد الصَّالح.
و این نیز خود گواهی بر دخل و تصرف و تحریف این داستان می دهد.
همچنین هیچ یک از ترجمه نویسان را ندیده ام که بگوید ابن تیمیه خطیب مسجد جامع بوده باشد بلکه ابن تیمیه در مجالس دیگر می نشسته و برای مردم وعض می داده است و اگر او خطیب مسجد جامع می بود حتما این وظیفه مهم او را ترجمه نویسان برایش ذکر می کردند.
از طرف دیگر همانطور که در بالا آمد ابن بطوطه میگوید: (ابن تیمیه) در منبر مسجد جامع مشغول وعظ بود آن جا رفتم. از جمله سخنانى كه مى گفت اين بود كه «خداوند همچنانكه من از پله اين منبر فرود مى آيم به آسمان دنيا فرود آمد». اين بگفت و پله اى از منبر پائين آمد.
این تهمت و افترایی بر ابن تیمیه می باشد چون خود ابن تیمیه در دو تا از کتاب هایش این عبارت را به عنوان عقیده خود بیان می کند وچنین می گوید:
« كما شاء أن ينزل وكما شاء أن يضحك فليس لنا أن نتوهم أن ينزل عن مكانه كيف وكيف وإذا قال لك الجهمي أنا كفرت برب ينزل فقل أنت أنا أؤمن برب يفعل ما يشاء »
العقيدة الأصفهانية ص: 49 - درء تعارض العقل والنقل ج 2 ص: 24.
یعنی: هرطور که بخواهد پایین می آید و هر طور که بخواهد می خندد و ما حق نداریم چنین توهم کنیم که خداوند از مکانش به این شکل و آن شکل نزول می کند و اگر جهمیی به تو گفت من به خدایی که پایین می آید کفر می ورزم تو در جوابش بگو من ایمان آوردم به پروردگاری که هرچه را بخواهد انجام میدهد.
و یا در مجموع الفتاوی می گوید:
« اذ قال لك الجهمى كيف استوى أو كيف ينزل الى سماء الدنيا أو كيف يداه ونحو ذلك فقل له كيف هو فى ذاته فاذا قال لك لا يعلم ما هو الا هو وكنه البارى تعالى غير معلوم للبشر فقل له فالعلم بكيفية الصفة مستلزم للعلم بكيفية الموصوف فكيف يمكن أن تعلم كيفية صفة لموصوف لم تعلم كيفيته وانما تعلم الذات والصفات من حيث الجملة على الوجه الذى ينبغى لك »
مجموع الفتاوى ج 5 ص: 131
یعنی: اگر یک جهمی به تو گفت استوی چگونه است یا چگونه به آسمان دنیا می آید یا دست هایش چگونه است و امثال این سوالات پس از او سوال کن ذات خداوند چگونه است؟ اگر به تو گفت کسی جز خود او نمی داند ذات او چگونه است پس به او بگو علم و آگاهی به کیفیت صفت مستلزم علم و آگاهی به موصوف است حال چگونه می توانی که کیفیت صفتی از موصوف را بدانی در حالی که کیفیت خود موصوف را نمی دانی؟ وتو فقط ذات و صفات را به طور کلی از این جهت میدانی.
همانطور که می بینیم اقوال ابن تیمیه درباره صفات خداوند بسیار زیاد است و واضح بیان میکند که تشبیه و تمثیل و تکییف و تعطیل صفات خداوند جایز نیست. حال ما نص کلام ابن تیمیه که خودش نوشته است و بر آن اقرار دارد را بپذیریم یا تهمتی که کذب بودنش مثل خورشید می درخشد؟
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر