۱۳۹۸/۰۴/۱۵

هدایة الخوارج في تصحیح الکوارث (4)


نویسنده: مجاهد دین

بسم الله، والحمد لله، والصلاة والسلام علی رسول الله، اما بعد:
صاحب کانال موسوم به «کانال تخصّصی شُبُهات و ردود» در همان پست قبلی‌اش که توهم کرده بود امام الذهبی رحمه الله، سجده برای قبر را بطور مطلق شرک اکبر می‌داند، (و ما در قسمت سوم از این مقالات به آن پاسخ داده بودیم)، در ادامۀ همان پست، مطلبی از ابن کثیر رحمه الله نقل کرده است، که در آن چنین آمده است: «ومن زعم أنها تفك من الخشب أو أنها تنفع أو تضر بغير مشيئة الله فهو مشرك»؛ «هرکس گمان کند به سبب چوبی رهایی می‌یابد یا آن چوب بدون خواست الله نفع یا ضرری می‌رساند پس او مشرک است. البدایة والنهایة ۱۰/۲۶۲».

سپس به دنبال سخن ذهبی و ابن کثیر می‌گوید: «آیا مدافعان توسل و استغاثه به‌ اموات حاضرند همانند امام ذهبی و حافظ ابن کثیر و ... از این بدعات و شرکیاتی که‌ امروزه روی میدهد مردم را بر حذر داشته و بگویند چنین کارهایی نسبت به قبر و صاحب قبر، منجر به شرک و کفر میشود؟؟؟».

در پاسخ به این اهل سنت نمایان قلابی می‌گوییم که متاسفانه طبق معیار اعتقادات خوارج منشانۀ شماها، علمای اهل سنت مانند ذهبی و ابن کثیر نیز مدافع توسل و استغاثه به ‌اموات محسوب شده و در ردیف اهل بدعات و شرکیات به شمار می‌آیند! و استناد شما به سخن ابن کثیر اشتباه است چراکه ابن کثیر قید «بغیر مشیئة الله» را ذکر کرده که در ادامه درباره‌اش توضیح داده‌ایم.
و در دو بخش پرده از قلابی بودن شما متسلّفان نوظهور و مخالفت شما با عقیدۀ علمای اهل سنت از جمله ذهبی و ابن کثیر، برمی‌داریم.

ابطلال شبهۀ نجدیه دربارۀ توسل عمر به عباس برای طلب باران



 نویسنده: مجاهد دین

یکی از شبهات نجدیه این است که چرا بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم عمر بن خطاب برای طلب باران، به عباس بن عبد المطلب (الله از آنها راضی باد) متوسل شد، اما به پیامبر صلی الله علیه وسلم متوسل نشد؟

👈جواب مختصر و کوتاه: چون نماز استسقاء (نماز طلب باران) به جماعت خوانده می‌شود و عمر رضی الله عنه برای اقامۀ این نماز، به دنبال پیشنماز و امام می‌گشت، (نه به دنبال کسی که از او بخواهد صرفاً دعا بکند، بدون اینکه نماز استسقاء خوانده شود).

🔹چنانکه عمر بن الخطاب می گوید: «اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا فَتَسْقِینَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسْقِنَا».
🔸ترجمه: «خدایا ما بوسیلۀ پیامبرمان به تو متوسل می‌شدیم و بر ما باران می‌بارانیدی و اکنون به عموی پیامبرمان متوسل می‌شویم پس بر ما باران بباران».
🗒بخاری (1010)

▫️و عمر رضی الله عنه می‌داند که نمی‌شود از رسول خدا صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش بخواهد که بیاید و پیشنماز و امام نماز استسقاء باشد! به همین خاطر عباس را پیشنماز قرار داد.

▫️پس توسل عمر به عباس برای اقامه نماز استسقاء بود نه اینکه مثلا عمر به عباس بگوید از خدا بخواه باران بباراند و عباس هم در کنج خانه‌اش و در خلوتش بنشیند و از خدا بخواهد که باران ببارد.

▫️اینگونه نبود، بلکه هدفش از توسل به عباس، پیشنماز قرار دادن او بود تا همۀ کسانی که در آن نماز شرکت می‌کنند یک صدا در دعای طلب باران همراه هم بشوند.

👈و در همان حال که نماز استسقاء می‌خواندند، به دعای رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیز متوسل شده بودند. و توسل عمر به عباس برای نماز استستقاء هیچ تضاد و مخالفتی با جایز بودن توسل به دعای پیامبر صلی الله علیه وسلم ندارد برای اینکه همین کار را هم کرده بودند و به پیامبر صلی الله علیه وسلم متوسل شده بودند.

🔹چنانکه ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «ولا يدخل في هذا الباب... ما يروى: {أن رجلا جاء إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم، فشكا إليه الجدب عام الرمادة فرآه وهو يأمره أن يأتي عمر، فيأمره أن يخرج يستسقي بالناس} فإن هذا ليس من هذا الباب. ومثل هذا يقع كثيرا لمن هو دون النبي صلى الله عليه وسلم، وأعرف من هذا وقائع. وكذلك سؤال بعضهم للنبي صلى الله عليه وسلم، أو لغيره من أمته حاجة فتقضى له، فإن هذا قد وقع كثيرا، وليس هو مما نحن فيه».
🔸ترجمه: و در این بابِ (شرک و قبرپرستی) وارد نمی‌شود... اینکه روایت شده که مردی نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و از سختی خشکسالی نزد پیامبر شکایت کرد، و پیامبر را (در خواب) دید که به او امر می‌کند که نزد عمر برود و به او بگوید که بیرون آمده و با مردم نماز استسقاء (طلب باران) بخواند، پس این روایت، ربطی به این باب (شرک و قبرپرستی) ندارد و مثل این ماجرا برای کسانی که پایین‌تر از پیامبر صلی الله علیه وسلم هستند نیز بسیار رخ داده است و من خودم در این باره وقایعی را می‌شناسم. و همچنین اینکه بعضی از آنان حاجتی را از پیامبر صلی الله علیه وسلم یا از غیر او از امتش می‌خواهند، و حاجتشان را برآورده کرده است پس اینها بسیار رخ داده و شامل آنچه که مد نظر ما است نمی‌باشد».
🗒اقتضاء الصراط المستقيم ج 2 ص 254.

👈پس ابتدا نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم رفته بودند و از او درخواست شفاعت و دعای باران کرده بودند، و سپس بعد از آن نماز طلب باران را خوانند.
▫️ به عبارتی دیگر تا نزد قبر پیامبر نرفتند و به او متوسل نشدند و تا پیامبر در خواب آن شخصی که نزد قبر رفته بود، نیامد و به او نگفت که بروید و نماز استسقاء بخوانید، صحابه نماز استسقاء را نخواندند.
▫️پس عمر به عباس متوسل نشد مگر بعد از آنکه به نزد قبر پیامبر رفتند و به او متوسل شدند و از او درخواست توسل و شفاعت برای باریدن باران کردند.

✔️پس این شبهۀ بی‌اساس نجدیه که می‌گویند: {چون عمر برای نماز استسقاء به عباس متوسل شد و به پیامبر متوسل نشد پس در نتیجه توسل به پیامبر جایز نیست}، باطل است. چراکه هدف عمر از توسل به عباس، قرار دادن او به عنوان پیشنماز بود. و پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش نمی‌تواند پیشنماز باشد، اما می‌توان از او درخواست دعا کرد. و چنانکه ابن تیمیه گفته است: مردی نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌رود و از خشکسالی نزد پیامبر شکایت می‌کند و از پیامبر درخواست دعا و شفاعت برای باریدن باران می‌کند. و ابن تیمیه این ماجرا را نقل و تایید کرده است و گفته که این کار شامل شرک و قبرپرستی نیست.
و حتی اگر بالفرض تاویل نجدیه صحیح باشد و درخواست دعا از پیامبر بعد از وفاتش صحیح نباشد، خب چه کسی گفته که چنین عملی شرک است؟ مگر هر آنچه جایز نبود شرک است؟ مگر چه چیزی را شریک خدا قرار داده است؟ شماها تنها حق دارید بگویید که چنین عملی بدعت یا ناجایز یا غیر مستحق و نهایتش حرام است، اما شرک دانستن آن، عمل و عقیدۀ خوارج است، چراکه هیچ ربطی به شرک ندارد. وا أسفاه که حتی تعریف شرک را هم نمی‌دانید!

و اگر چنین عملی شرک است پس بدون تقیه بگویید حکم علمایی مانند: الغزالی، ابن کثیر، النووی، الماوردی، ابن الحاج، القرطبی، ابن عساکر، السبکی، ابن الصلاح، الثعالبی، العمرانی، ابن الهمام، النسفی، الذهبی، ابن حجر، ابن قدامه، البیهقی، الرویانی، الرافعی، ابن الجوزی، السمهودی، الموصلی الحنفی، ملا علی القاری، قاضی عیاض، زکریا الانصاری، الدمیاطی، الطحطاوی و... که از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش درخواست دعا کرده‌اند و یا آن را جایز دانسته‌اند چیست؟ آیا آنها را مشرک می دانید؟

آیا اینها صوفی قبوری و قبرپرست و خرافی و رافضی و مشرک و... بودند؟ چنانکه امروز شماها کسانی که از این علمای اهل سنت در برابر تکفیرهای شما دفاع می‌کنند و یک کلمه اضافه بر سخنان این علما را نگفته‌اند، را متهم به صوفی قبوری و مشرک و قبرپرست و رافضی و... می‌کنید!

ای اهل سنت بیدار شوید و فریب خوارجی که در لباس اهل سنت در میان شما نفوذ کرده‌اند و علمای اهل سنت را متهم به کفر و شرک می‌کنند، نخورید.

کشف نقاب از چهرۀ خوارج معاصر




یکی از حیله‌گری‌های مبتدعان نجدیه و مجدّدان توحید خوارج و منحرفان در امر توحید و شرک، این است که چون اشتباهات آنان در امر توحید و شرک را نشان می‌دهیم به این خاطر این حقیر را متّهم به آخوند شیعه و رافضی‌بودن و صوفیِ قبوری و مشرک‌بودن می‌کنند!

در حالی که من یک کلمه اضافه بر سخنان علمای اهل سنّت مانند نووی و ابن قدامه و ابن حجر و ابن کثیر و ابن صلاح و ابن جوزی و قرطبی و... نگفته‌ام.

 اگر دفاع من از این علما در برابر تکفیر شما غالیان تکفیری، و اگر تکرار کردن سخنان علمای اهل سنّت، به معنای آخوند شیعه و رافضی‌بودن است، پس همه بر من گواهی بدهند که من با افتخار رافضی هستم!!!

این علما درخواست دعا از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش را جایز و مستحب می‌دانند، اما غلاة نجدیه این کار را شرک اکبر و قبرپرستی و عقیدۀ روافض می‌دانند!

پس اگر درخواست دعا از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش، عقیدۀ روافض و شرک و قبرپرستی است، پس قبل از اینکه من را به رافضی بودن متهم کنید، علمای اهل سنّت مانند نووی و ابن قدامه و... را متهم به رافضی بودن کرده‌اید!

و چنانکه امام الشافعی رحمه الله فرموده است: «انْ كانَ حُبُ آلِ محمَّدٍ رفْضَاً فَلَيْشهَد الثَّقَلان بأنَّي رافِضِي»؛ «اگر دوست داشتن اهل بیت، رافضی بودن است پس انس و جن بر من گواهی و شهادت بدهند که من رافضی هستم»
 به همان شکل، اگر دفاع من از علمای اهل سنّت و تکرار سخنان آنان -که درخواست دعا از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش را مستحب دانسته اند- به معنای رافضی بودن و رافضی گری است، پس جن و انس بر من گواهی بدهند که من نیز با این اعتبار رافضی هستم.

به این شکل چهره حقیقی شما خائنان که در لباس اهل سنّت مشغول تکفیر و تبدیع علمای اهل سنّت هستید را برای همگان نشان می‌دهیم  تا کسی فریب شماها را نخورد.

و شماها متقلّبانی هستید که در لباس اهل سنّت و با نام اهل سنّت، مشغول تخریب و تکفیر اهل سنّت و علمایش هستید!

لطفا به اشتراک بگذارید تا چهرۀ خائنان و مزدورانی که در لباس اهل سنّت، مشغول تخریب و تکفیر و تبدیع علمای اهل سنّت هستند برای همه روشن گردد.

با تشکر: مجاهد دین

هدایة الخوارج في تصحیح الکوارث (3)


کانال موسوم به «کانال تخصصی شبهات و ردود» بخاطر عدم فهم کلام علما فکر کرده که امام الذهبی رحمه الله، بطور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی، سجده بر قبر را شرک می‌داند!!!  سپس برای اثبات این توهمش آمده و از امام ذهبی نقل کرده که بعضی از جاهلان مصری برای بانو نفیسه سجده می‌کردند و از او التماس مغفرت داشتند.


چنانکه كانال مذکور می‌گوید:  {امام ذهبی رحمه الله در بیان زندگینامه بانو نفیسه بنت حسن رضی الله عنهما میفرماید:
📝ترجمه: جاهلان مصری در مورد او اعتقاداتی دارند که خارج از وصف است و #امور_شرک_آمیزی که در آن وجود دارد جایز نیست؛ آنان برای او سجده می برند و #از_او_التماس_بخشش_دارند و این مساله از #دسیسه_های_داعیان_عبیدیه بود..
📘سير أعلام النبلاء (10/106)
✍🏼بنابراین امام ذهبی التماس یا طلب مغفرت از مخلوق را شرک دانسته زیرا التماس مغفرت تنها از خصایص الله سبحانه وتعالی میباشد}.

🖊 پاسخ: همانطوری که خودت به آن اقرار کردی، التماس مغفرت،  تنها از خصایص الله متعال است. چون جز خداوند کسی صاحب جزا و پاداش نیست و تنها صاحب جزا پاداش است که می‌تواند بندگان و عبادت کنندگانش را ببخشد. و آن جاهلان مصری، امید بخشیده شدن گناهانشان را از مخلوقی به نام «نفیسه» چشم انتظار داشتند، به عبارتی دیگر او را در مقام ربوبیت قرار داده و خود را عبد و بنده او قرار داده بودند و بخشیده شدن خطاهایشان را از آن مخلوق (که او را إله خود گرفته بودند) انتظار داشتند. پس این همان قرار دادن صفات ربوبیت برای مخلوق است و آن کانال نیز به نفع ما و در تایید حرف‌های ما (اینکه می‌گوییم عبادت چیزی جز صرف کردن صفات و خصائص ربوبیت برای غیر الله نیست) به آن اعتراف کرده است، ولی متاسفانه آن را فهم نکرده و متوجه نشده است! در واقع هر آنچه که مدت ها مشغول ریسیدنش بود را در  یک حرکت پنبه کرد!

پس در اینجا عنصری که عمل سجده را به عبادت تبدیل می‌کند، اعتقادی خاص نسبت به سجده‌شونده است و آن، اعتقاد به «صفت ربوبی مغفرت گناهان» است.

🔹برای اینکه امام ذهبی رحمه الله دربارۀ سجده تکریم می‌گوید: «ألا ترى الصحابة من فرط حبهم للنبي –صلى الله عليه وسلم- قالوا: ألا نسجد لك؟ فقال: لا، فلو أذن لهم لسجدوا سجود إجلال وتوقير لا سجود عبادة كما سجد إخوة يوسف عليه السلام ليوسف، وكذلك القول في سجود المسلم لقبر النبي صلى الله عليه وسلم على سبيل التعظيم والتبجيل لا يكفر به أصلا بل يكون عاصيا. فليعرف أن هذا منهي عنه وكذلك الصلاة إلى القبر».
🔸ترجمه: «آیا نمی‌بینی که صحابه از فرط محبتشان به پیامبر صلی الله علیه وسلم، گفتند: آیا برایت سجده نکنیم؟ فرمود: نه. و اگر به آنان اجازه می‌داد، پس سجدۀ اجلال و توقیر می‌کردند نه سجدۀ عبادت، همانند سجدۀ برادران یوسف برای یوسف علیه السلام. و سجده‌کردن شخص مسلمان برای قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم بر سبیل تعظیم و گرامی‌داشتنش نیز همینطور است، و اصلا با آن کافر نمی‌شود، بلکه تنها گناهکار می‌شود، و به او یاد داده می‌شود که از چنین سجدۀ تکریمی ‌نهی شده است و خواندن نماز به سوی قبر نیز همینطور است».
🗒 معجم الشيوخ، ج 1 ص 73.

🔹همچنین امام الذهبی رحمه الله می‌گوید: «مَنْ زَارَهُ - صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ - وَأَسَاءَ أَدَبَ الزِّيَارَةِ، أَوْ سَجَدَ لِلْقَبْرِ، أَوْ فَعَلَ مَا لاَ يُشْرَعُ، فَهَذَا فَعَلَ حَسَناً وَسَيِّئاً، فَيُعَلَّمُ بِرفْقٍ، وَاللهُ غَفُوْرٌ رَحِيْمٌ. فَوَاللهِ مَا يَحْصَلُ الانْزِعَاجُ لِمُسْلِمٍ، وَالصِّيَاحُ وَتَقْبِيْلُ الجُدْرَانِ، وَكَثْرَةِ البُكَاءِ، إِلاَّ وَهُوَ مُحِبٌّ للهِ وَلِرَسُوْلِهِ، فَحُبُّهُ المِعْيَارُ وَالفَارِقُ بَيْنَ أَهْلِ الجَنَّةِ وَأَهْلِ النَّارِ».
🔸ترجمه:  اگر کسی پیامبر صلوات الله علیه را زیارت کند و ادب زیات را رعایت نکند یا برای قبرش سجده کند، یا کاری که مشروع نیست را انجام دهد، پس چنین کسی کار خوب و بد را با هم انجام داده است، و به مدارا به او آموزش داده می‌شود و خداوند بخشنده و مهربان است. و بخدا قسم این بی‌تابی‌ها و بانگ و فغان کردن‌ها و بوسیدن دیوارها و گریه‌های بسیار برای یک مسلمان رخ نمی‌دهد مگر بخاطر اینکه او الله و رسولش را دوست دارد. و این دوست داشتنش معیار و جدا کنندۀ اهل بهشت و اهل دوزخ از همدیگر است».
🗒سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 484.
🔹و امام الشوکانی رحمه الله نیز می‌گوید: «وأما قوله : "ومنها السجود لغير الله" فلا بد من تقييده بأن يكون سجوده هذا قاصداً #لربوبية من سجد له، فإنه بهذا السجود قد أشرك بالله عز وجل وأثبت معه #إلهاً آخر، وأما إذا لم يقصد إلا مجرد التعظيم كما يقع كثيراً لمن دخل على ملوك الأعاجم أنه يقبل الأرض تعظيماً له، فليس هذا من الكفر في شيء، وقد علم كل من كان من الأعلام أن التكفير بالإلزام من أعظم مزالق الأقدام فمن أراد المخاطرة بدينه فعلى نفسه تجنى برقاش».
🔸ترجمه: «و اما این سخنش: {و از آن موارد، سجده برای غیر خدا است}، پس باید آن را مقید کرد به اینکه با انجام سجده‌اش قصد ربوبیت کسی که برایش سجده کرده است را داشته باشد، پس با چنین سجده‌ای است که به خداوند عزوجل مشرک گشته و به همراه اوتعالی اله دیگری را ثابت کرده است. و اما اگر قصدی جز تعظیم نداشت، مانند بسیاری از کسانی که نزد پادشاهان عجم وارد می‌شوند و زمین را برای تعظیم او می بوسند، پس این هیچ ربطی به کفر ندارد. و همۀ علما می‌دانند که تکفیر با الزام (لازمه اقوال و افعال) از بزرگترین لغزشگاه قدم‌هاست، پس هرکس که می‌خواهد دینش را به خطر بیاندازد، پس بدون علم و در جایی که نباید حرف بزند حرف بزند تا دودش در چشم خودش برود».
🗒 السيل الجرار المتدفق على حدائق الأزهار، ص 979.

🔹و ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «وَقَدْ كَانَتْ الْبَهَائِمُ تَسْجُدُ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، وَالْبَهَائِمُ لَا تَعْبُدُ إلا اللَّهَ ، فَكَيْفَ يُقَالُ : يَلْزَمُ مِنْ السُّجُودِ لِشَيْءِ عِبَادَتُهُ».
🔸ترجمه: «و به تحقیق که بهائم (چهارپایان) هم برای پیامبر صلی الله علیه وسلم سجده کردند و بهائم جز الله را عبادت نمی‌کنند. پس چطور گفته می‌شود که از سجده کردن برای یک چیز عبادت آن چیز لازم می‌آید؟».
🗒مجموع الفتاوى، ج 4 ص 360.

🔹شهاب الدین الرملی رحمه الله می گوید: «مُجَرَّد السُّجُودِ بَيْنَ يَدَيْ الْمَشَايِخِ : لَا يَقْتَضِي تَعْظِيمَ الشَّيْخِ كَتَعْظِيمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ، بِحَيْثُ يَكُونُ مَعْبُودًا، وَالْكُفْرُ إنَّمَا يَكُونُ إذَا قَصَدَ ذَلِكَ».
🔸ترجمه: «مجرد سجده کردن برابر مشایخ چنین اقتضا نمی کند که شیخ را همانند تعظیم الله عز وجل، تعظیم کرده باشد، به طوری که او را معبود گرفته باشد. و تنها زمانی کفر می شود که چنین قصدی داشته باشد».
🗒نهاية المحتاج إلى شرح المنهاج، ج 1 ص 122.

متاسفانه این‌ها همه کوارث و بدبختی‌ها و انحرافاتی است که توسط نوخوارجان معاصر، نشر و تبلیغ می‌شود و امت را با جهالتشان گرفتار ساخته‌اند. الله ما و شما را از این فتن نجات دهد آمین.

#مجاهد_دین

۱۳۹۸/۰۴/۱۰

هدایة الخوارج في تصحیح الکوارث (2)


چنانکه در عکس پیوست شده مشاهده می‌کنید، جواب علمی ‌یکی از کانال‌های مروج وهابیت به استدلال من این بود که من را جاهل و بی‌سواد و گمراه خطاب کرده است! یعنی خودشیفتگانی هستند که همه را متهم به جهل و گمراهی می‌کنند و به هیچ وجه قبول نمی‌کنند که مرتکب اشتباهی شده باشند! در حالی که راهی که این جوجه نجدی‌ها می‌خواهند طی کنند من خیلی وقت است که آن را طی کرده‌ام و از آن هم برگشتم چراکه بن بست بود!

و از لحاظ ادبیات و جمله بندی فارسی نیز مردود شده و احتمالا بخاطر عصبانیت زیاد ندانسته چه نوشته است.

چون دو مساله را ذکر کرده و در اولی نوشته: جایز است و هیچ اشکالی ندارد...
و سپس دومی ‌را بر اولی عطف کرده و نوشته: و اینکه...

و هرکس آن را بخواند، متوجه می‌شود که طبق ادبیات فارسی، دومی ‌را نیز جایز دانسته است!!  اما اگر از سواد فارسی نوشتنش صرف نظر کنیم، می‌دانیم که منظورش از دومی ‌عدم جواز آن بوده است

سپس با اعتماد به نفس کامل و با حالتی تحقیر آمیز، و چنانکه چیزی معلوم‌تر از خورشید در وسط روز را بیان می‌کند، ادعا می‌کند که اگر از زنده درخواست کنی جایز است، اما از مرده جایز نیست!

اولا دلیل شرعی بر جایز نبودن دومی ‌را بیاورید.
دوما بالفرض تفاوت داشت و دومی‌ جایز نبود، خب چه کسی گفته که شرک است؟ مگر هر ناجایز و یا هر بدعتی، شرک و کفر اکبر است؟ مگر شما خوارج هستید که با کبیره تکفیر می‌کنید!

حاصل شبهه نوخوارجان معاصر این است که درخواست دعا و استغفار و شفاعت از میت (که به اجماع سلف نزد قبرش می‌شنود و زائرش را هم می‌بیند، و این اجماع را  ابن کثیر و ابن قیم نقل کرده‌اند) بدون برو برگشت و بدون قید و شرط و بطور مطلق جایز نیست. و هرکس چنین کاری بکند، اینها برای اینکه راحت‌تر بتوانند تکفیرش کنند و او را مشرک خطاب کنند، او را متهم می‌کنند به اینکه خدا را فراموش کرده و در شدائدی قرار گرفته که به مخلوق ضعیفی همانند خودش پناه برده است!!!!!!!!!!!!!!!

در حالی که درخواست دعا از میت (طبق رأی اکثریت علمای اهل سنت) جایز است، و ما علت جایز بودن آن توسط آن علما را توضیح داده ایم. پس شماها که آن را جایز نمی‌دانید باید به آن استدلال‌ها پاسخ بدهید. 
و اگر هم به استدلال ما قانع نشدید و آن را ناجایز دانستید، پس فقط ناجایز است و از دایره بدعت و حرام خارج نخواهد شد و هیچ ربطی به شرک بودن آن ندارد، چنانکه ابن تیمیه گفته است.

و اگر می گویید شرک است، پس مناط شرک بودن آن را بطور واضح و صریح بیان کنید. دقیقا چه چیزی را شریک خدا قرار داده است؟
پس مناط شرک بودن درخواست از مرده را بیان کنید.

چون اعمالی مانند حب، خوف، رجاء به فریاد خواندن، استغاثه، استعانه، و... تنها زمانی شرک خواهد بود که برای مخلوقی که این اعمال برایش صرف شده است، صفات و خصائص ربوبیت قائل باشد و او را در عرض اراده و فرمان الله و مستقل از الله (من دون الله) در نفع و ضرر رساندن بداند. اما اگر او را وسیله و سببی مقدر و مقرر شده از طرف الله و به اذن و فرمان الله و در طول اوامر الله بداند، پس این شرک نیست. همانند: (فالمدبرات أمرا). و نهایتش این است که در تشخیص وسیله خطا کرده است و چیزی که سبب نبوده را سبب قرار داده است. و خطا در تشخیص وسیله شرک نیست.
متاسفانه وهابیت و فریب خوردگانش، تعریف صحیح شرک و توحید، و ربوبیت و إلهیت و عبادت را نمی‌دانند. و آماده مناظره در اینباره با خودشیفتگان وهابی  هستم.  آیا در بین شما مرد رشیدی پیدا نمی‌شود؟

وقتی نوخوارج معاصر می‌گویند درخواست از زنده جایز است و شرک نیست، اما از مرده جایز نیست و شرک است، پس شبیه این است که بگویند خداوند فرموده: (فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا﴾ اما اگر زنده‌ای را مع الله به فریاد بخوانی جایز است!!!

و شبیه این است که بگویند مشرکان می‌گفتند: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ اما اگر زندگان را برای قربت و نزدیکی به خدا عبادت کنند جایز است و شرک نیست!
❓آیا وهابیت نمی‌خواهد بفهمد که مناط و ملاک و معیار شرک بودن «درخواست کردن»، زنده یا مرده بودن درخواست شونده نیست؟
❓چرا نمی‌خواهد بفهمد که ملاک و مناط و معیار شرک بودن «درخواست کردن»، مستقل دانستن درخواست شونده در نفع و ضرر رساندن و عطا و منع کردن است؟
❓چرا نمی‌خواهند بفهمند که عبادت معنایی ندارد جز صرف کردن خصائص ربوبیت برای یک مخلوق؟
❓چرا نمی‌خواهند بفهمند که إنما الأعمال بالنیات و نیت است که بین عادت و عبادت فرق می‌گذارد.
❓چرا نمی‌خواهند بفهمند که ظاهر عمل مشرکان قریش را بدون اینکه نیت و باطن آنها را در نظر بگیرند (که همان صرف کردن خصائص ربوبیت برای إله‌هایشان بود) ذاتا شرک می‌پندارند در حالی که این اعمال ذاتا و به خودی خود شرک نیست.

👈حب و خوف و استغاثه و طواف و سجده و... ذاتا عبادت نیستند بلکه نیت است که این اعمال را به عبادت تبدیل می‌کند، پس اگر برای یک مخلوق خصائص ربوبیت قائل باشد و به این خاطر او را دوست داشته باشد یا از او بترسد یا برایش سجده کند یا او را طواف کند، این شرک است، اما اگر برایش ربوبیت قائل نباشد شرک نیست.

#مجاهد_دین

هدایة الخوارج في تصحیح الکوارث (1)



متأثران از افکار خوارج و مبتدعان در امر توحید و شرک (وهابیت و أذنابش)، با استناد به آیۀ: {وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا} [یونس: 12]
«هنگامی که به انسان ناراحتی و بلائی می‌رسد، چه بر پهلو خوابیده، و چه نشسته، و چه ایستاده باشد (برای رفع مشکل) ما را به کمک می‌خواند».
چنین استدلال می‌کنند که: مقتضای فطرت انسان چنین است که هرچه در فسق و فجور هم فرو رفته باشد، در هنگام شدائد جز به سوی خدا رو نمی‌کند! ولذا آنانکه در زمان شدائد به یاد خدا نیستند و به مخلوقان ضعیفی چون خود رو می‌کنند، بر فطرت‌شان غبار بس بزرگی نشسته است...!

👈در پاسخ به آنها می‌گوییم: این آیه در خطاب به مشرکان قریش است، کسانی که صفات آنها چنین بود که الله را یکتا نمی‌دانستند و ملائکه را شریکان و فرزندان او می‌دانستند و برای الله، اولیاء من الذل و نصیر و ظهیر و انداد قرار می‌دادند و در ربوبیت و إلهیت برای الله متعال شریک قائل بودند.

اما چون خوارج، نسبت به صفات مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم و حقیقت شرک آنان جاهل هستند، ظاهر این آیات را برای مومنان به کار می‌برند. سپس مومنانی که البته در شدائد هم به یاد خدا هستند را متهم به عدم به یاد خدا بودن می کنند، و سپس کمک گرفتن من‌باب اسباب از مخلوفات خدا را در حکم شریک قرار دادن آنها با خدا می‌دانند و این چنین جهل مرکبی نسبت به توحید و شرک دارند، سپس با نفی قانون اسباب خود را موحد هم می‌دانند!

👈 اما محض اطلاع وهابیت می‌گوییم که در روز قیامت انسان‌ها برای شفاعت شدن و شروع محاسبۀ اعمالشان نزد آدم سپس ابراهیم سپس موسی سپس عیسی و سپس محمد علیهم السلام می‌روند و به آنها رو می کنند. چنانکه روایت شفاعت مردم در روز قیامت را ابوهریره رضی الله عنه به تفصیل از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت کرده است.
و در روایتی دیگر از عبد الله بن عمر رضی الله عنه، این داستان با لفظ استغاثه آمده است، یعنی مردم از پیامبران استغاثه و کمک می‌گیرند. عبد الله بن عمر می‌گوید پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «إِنَّ الشَّمْسَ تَدْنُو يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَبْلُغَ الْعَرَقُ نِصْفَ الأُذُنِ، فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ #اسْتَغَاثُوا بِآدَمَ، ثُمَّ بِمُوسَى، ثُمَّ بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه وسلم».
ترجمه: «روز قیامت، خورشید به قدری نزدیک می‌شود که مردم (در اثر گرما) تا بناگوش غرق در عرق خواهند شد. در آن حال، ابتدا به آدم عليه السلام و سپس به موسی علیه السلام و سرانجام به محمد صلى الله عليه وسلم استغاثه خواهند کرد».
🗒 بخارى (1475).

از این خوارج مآبان می‌پرسیم، آیا مردم در آن زمان خدا را فراموش کرده بودند؟ یا همچنان به یاد خدا بودند و رو کردنشان به مخلوقاتی همانند خودشان از باب اخذ اسباب بوده است؟
پس چرا رو کردن مومنان به مخلوقاتی همانند خودشان را بدون قید و شرط برابر با فراموش کردن خدا می‌دانید؟
چرا نسبت به مشرکان قریش تا این حد حسن ظن دارید و از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنید تا شرک آنها را تطهیر و توجیه کنید و آنها را موحد در ربوبیت جلوه می‌دهید، اما نسبت به مومنان تا این حد سوء ظن دارید که از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنید تا آنها را بد تر از مشرکان قریش جلوه دهید؟؟ و توسل و استفاده از قانون اسباب توسط آنها را برابر با فراموش کردن خدا توسط آنها می دانید؟
آیا رو کردن مردم در قیامت به پیامبران و استغاثه به آنان به معنای فراموش کردن خدا بود؟ آیا شرک بود؟
▫️در حالی که پیامبران علیهم السلام به آن مردمی‌ که برای شفاعت به نزد آنها آمده بودند، نگفتند: شماها بخاطر طلب شفاعت از ما دچار شرک شدید!
▫️و به آنان نگفتند: شفاعت ملک خداست بروید و شفاعت ما را از الله طلب کنید!
▫️و به آنان نگفتند: با درخواست شفاعت از ما، غیر الله را به دعا خوانده‌اید و این آیه را برایشان نخواندند: ﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا﴾!
▫️و به آنان نگفتند: که با طلب شفاعت از ما، ما را عبادت کردید و همانند مشرکانی شدید که می‌گفتند: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾.
▫️و به آنان نگفتند: همانند آن مشرکانی شدید که خداوند دربارۀ‌شان می‌فرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَآءِ شُفَعَٰؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾ [يونس: 18] «و غیر از الله چیزهای را می‌پرستند که نه به آن‌ها زیانی می‌‌رساند و نه سودشان می‌بخشد، و می‌گویند: این‌ها شفیعان ما نزد الله هستند».
▫️و به آنان نگفتند: که چرا ما را همانند دربانیان پادشاهان تصور کرده‌اید تا شما نیازتان را به ما بگویید و ما نیازتان را به الله برسانم!
▫️و برای آنان این آیه را تلاوت نکردند: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ [البقرة: 186] «و چون بندگانم، از تو دربارۀ من بپرسند، بگو: به راستی که من نزدیکم، دعای دعاکننده را هنگامی‌که مرا بخواند؛ اجابت می‌کنم».
▫️و برای آنان ناقض دوم نجدیه را نخواندند و نگفتند: هرکس بین خود و الله وسائطی قرار بدهد و آنان را بخواند تا برایش شفاعت کند بدون قید و شرط دچار کفر شرک شده است!

👈 بلکه بر خلاف همۀ اینها، پیامبر صلی الله علیه وسلم به درخواست آنان پاسخ داده و برایشان درخواست شفاعت می‌کند!

#مجاهد_دین



بطلان اساس فکری وهابیت

با توجه به اینکه جهمیه و مرجئه‌های خالص، ایمان را «اقرار زبانی» و یا «اقرار قلبی و زبانی» می‌دانند، و عمل را داخل در ایمان نمی‌دانند،
و با توجه به اینکه خوارج معاصر (نجدی‌ها و وهابیت)، مشرکان قریش را موحد در ربوبیت می‌دانند.
و با توجه به اینکه توحید ربوبیت مستلزم توحید الوهیت است و توحید الوهیت متضمن توحید ربوبیت است،
پس ثابت می‌شود که نجدیت و وهابیت، آن روی دیگر جهمیه و مرجئه هستند!

در واقع تلفیقی شگفت‌انگیز از آراء خوارج و آراء جهمیه و آراء مرجئه هستند! چراکه می‌گویند اقرار زبانی مشرکان قریش برای اثبات توحید ربوبیت کافی است، حال آنکه مشرکان قریش با عملشان آنچه می‌گفتند را نقض می‌کردند چراکه شرکشان در الوهیت متضمن شرکشان در ربوبیت بود.
و چه شگفت انگیز است در حالی که خودشان مرجئۀ خالص هستند اما اهل سنت را متهم به ارجاء می‌کنند!

در این معما به خوبی تأمل کن، تا بطلان اساس فکری وهابیت را بدانی.

#مجاهد_دین

سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (7)



🖊 نویسنده: مجاهد دین

▫️چنانکه پیشتر گفتیم، انحراف و غلو و افراط‌گرایی و جهالت دینی آل شیخ محمد بن عبد الوهّاب از یک طرف، و از طرف دیگر هوس امارت و حکومت بر مردم و طمع کسب غنایم و اموالِ مردم توسط آل محمد بن سعود باعث شده بود که این دو، با همدیگر پیوندی بر اساس منافع مشترک ببندند که در طی آن هر دو طرف سود می‌بردند. آل شیخ با پنهان شدن پشت مبارزه با شرک قبور، راه را برای تکفیر مردم و مباح کردن اموال آنان تحت نام غنیمت، باز کردند و آل سعود بوسیلۀ جنود و جیوشش به غارت اموال مردم و کشتن مردم و سیطره بر اراضی اسلامی پرداختند.
▫️تو گویی که دعوت محمد بن عبد الوهّاب، هدفی جز آتش زدن مزارع و بریدن نخلستان‌ها و تخریب خانه‌هایی که تصرّف آنها برایشان مقدور نبود و یا کشتن مردمی‌که تسلیم آنان نمی‌شدند و سپس برداشتن اموالشان که در توانشان بود آن هم تحت نام غنیمت، نداشته‌اند!
▫️طبق معیارهای آنها، هرکس با آنها باشد، پس مسلمان است و هرکس با آنها نباشد کافر است و با الله و رسولش جنگیده است! هرکس به آنها بیعت دهد به الله و رسولش بیعت داده است و هرکس در مقابل آنها قرار گیرد پس در مقابل الله و رسولش قرار گرفته است و لذا خون و مالش حلال است.

دست از بیعت بغدادی بردارید (3)



➖ابو محمد الهاشمی نویسندۀ کتاب «كفُّوا الأَيَادِيَ عَن بَيعَة البَغدَادي» شهادت می‌دهد که ابوبکر القحطانی قصد کشتن بغدادی و دار و دسته‌اش را داشت. به این خاطر که بغدادی همۀ علما و طلّاب علمی که او را نصیحت می‌کردند و با غلوها و انحرافات عقیدتی او مخالفت می‌کردند را بصورت دیکتاتورانه به قتل می‌رسانید.

🔹ابومحمد الهاشمی در کتاب «كفُّوا الأَيَادِيَ عَن بَيعَة البَغدَادي» در صفحه 49-50 می گوید: 
«ولقد حدثني الشيخ الصالح الشهيد فيما أحسبه، الأخ الرفيق الذی تصدع لخبره بنياني بل والله لقد انهد بمقتله كياني أبو بکر عمر القحطاني بعد خروجه من آخر اجتماع اجتمع به مع ابن عواد، وكان ذلك في آخر أیام رمضان بعد مقتل الشيخ تركي البنعلي أبي همام نقبله الله، وكان اجتماعهم يحضره العبد الخاسر شيبة السوء عبد الناصر والقن الهالك أبو حفص مولى الوداعين الدواسر وباني سجون الرافضة أبو ليد العراقي اسماعيل العيثاوی والناعق الرسمي أبو الحسن الکذاب (*) قال القحطاني نقبله الله: بت تلك الليلة معهم في بيت واحد، وحدثتني نفسي أن أعمل بنصيحتك يا أبا محمد وهممت أن آخذ سلاحي فأقتلهم جميعا في ليلة واحدة، لكني ترددت والله المستعان.
فهذا شيخکم وقرة عيونکم كان يعزم على ذلك حتى لقي الله، والله على ما أقول شهيد وسنجتمع بين يدی الله ونُسأل عما ندعيه».
(*) هذا الکذاب اغتر به اخوة كثر، ولا دين له إلا ما يرضي ولي نعمته ابن عواد، وقد حدثني أخونا الشيخ أبو بکر القحطاني أنه لم يعترض على القن أبي حفص و العبد الخاسر شيبة السوء عبد الناصر حين كفَّرا الشيخ أبا همام نقبله الله، وآخر ما بلغنا عن بعض اخواننا الإعلاميين أنه يتبرأ من السلسلة المنهجية التي أعدها المشايخ الفضلاء أبو يعقوب وأبو محمد وأبو مسلم المصريين نقبلهم الله أجمعين، ولا تزيدنا هذه البراءة منه إلا بصيرة بحاله وحال من ولاه ناعقا باسم المجاهدين، وما كنت يا "حسان" إلا منشدا سفيها فاختاروك متحدثا لأمر تعلمه لن يغني عنك بين يدي ربك

🔸ترجمه: «شیخ صالح شهید و برادر و رفیقم ابوبکر عمر القحطانی که بخدا قسم از شنیدن خبر کشته شدنش ویران شدم، بعد از بیرون آمدنش از آخرین جلسه‌اش كه با ابن عواد داشت که روزهای آخر رمضان و بعد از کشته شدن شیخ ترکی البنعلی ابوهمام تقبله الله بود و در آن جلسه‌شان، آن خسارتمند بدبخت عبد الناصر، و آن نوکر هالک ابو حفص، و بانی زندان‌های رافضه ابو ولید العراقی اسماعیل العیثاوی و ناعق [کلاغ قارقار کننده] رسمی ابو الحسن کذاب (*) نیز حضور داشتند، ابوبکر القحطانی تقبله الله بعد از بیرون آمدن از آن جلسه به من گفت امشب در یک اتاق با آنها بودم و با خودم گفتم که به نصیحت تو ای ابو محمد عمل کنم و خواستم که سلاحم را بردارم و همه‌شان را در یک شب بکشم منتها تردید کردم.
نگاه کنید این شیخ تان و نور چشمتان است که می‌خواست آنها را بکشد تا اینکه خودش به لقای خداوند پیوست و خداوند بر آنچه می‌گویم شاهد است و به زودی نزد خداوند جمع خواهیم شد و از آنچه ادعا کردم سوال خواهم شد».

(*) بسیاری از برادران، فریب این کذّاب را خوردند، او دینش آنچه است که ولی نعمتش ابن عواد به آن راضی باشد! برادرمان شیخ ابوبکر القحطانی به من گفت که او اعتراضی به ابو حفصِ نوکر و آن بنده خسارت‌مندِ بدبخت عبد الناصر نکرد هنگامی که این دو، شیخ ابو همام تقبله الله را تکفیر کردند. و آخرین چیزی که از بعضی از برادران اعلامی به ما رسیده این است که او از سلسلۀ منهجی که مشایخ فاضل: ابو یعقوب و ابو محمد مصری و ابو مسلم مصری تقبلهم الله آماده کرده بودند برائت کرده است! اینکه این شخص از این سلسله برائت کرده است جز به بصیرت ما به حال او و حال کسی که او را به اسم مجاهدین ناعق [کنایه از ناطق] قرار داده است نمی‌افزاید و ای حسان، تو جز آواز خوان نادانی بیش نیستی و تو را به عنوان سخنگو برای کاری انتخاب کردند که می‌دانی نزد پروردگارت چیزی از تو دوا نمی‌کند.


ادامه دارد...

#كفوا_الأيادي_عن_بيعة_البغدادي
#دست_از_بیعت_بغدادی_بردارید
#مجاهد_دین

دست از بیعت بغدادی بردارید (2)


➖اعمال بغدادی از این حد گذشته که بخواهی دربارۀ جنایات و جرایم او در حق کسانی که به او بیعت نداده‌اند صحبت کنی، و بیشتر و عیان‌تر از از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد، بلکه اینجا دربارۀ ظلم و جرایم این طاغی سرکش در حق پیروان و مبایعان خودش صحبت می‌کنیم تا حدی که نسبت به موافقانش نیز هیچ رحمی ندارد 
➖چنانکه ابومحمد الحسینی الهاشمی نویسندۀ کتاب «كفُّوا الأَيَادِيَ عَن بَيعَة البَغدَادي» در صفحه 33 به بعد اسامی تعدادی از علمایی که توسط ابن عواد و حزبش کشته‌اند، مانند أبو محمد المصري، أبي حفص الهمداني اليماني، أبا محمد الحجازي، أبي يعقوب المقدسي، أبي مصعب الصحراوي و أبي أسامة الغريب را ذکر می‌کند. و قاتلانشان را مشرکو الطاعة و عبادت کنندگان «دیوان الأمن» دانسته و آن را دیوان ظلم و خوف نامیده است 
🔹و در صفحه 37 می‌گوید: «ها هم مشركو الطاعة من عبيد ديوان الأمن بل الظلم والخوف ممن كان –بعضهم- جنودا أوفياء لبشار وصدام يلعبون بکم، ويتمندلون بشيوخکم وسادتکم...».
🔸ترجمه: «اینها مشرکان طاعت و عبادت کنندگان دیوان الأمن هستند، بلکه دیوان ظلم و خوف است که بعضی از آنها سربازان وفادار به بشار و صدام هستند که با شماها بازی می‌کنند و شیوخ و بزرگان شما را از بین می‌برند».

➖سپس دربارۀ جنایت‌ها و شکنجه‌های وحشتناکی که در زندان‌های بغدادی رخ می‌دهد صحبت می‌کند و در خطاب به مجاهدان و مهاجران تونسی که حاکم آنجا زین العابدین بن علی را خلع کرده‌اند می‌گوید چرا شما در برابر شین العابدین بن علی طاغوت تونس ایستادید اما در برابر شین الظالمین بن عواد نمی‌ایستید. زین و شین متضاد همدیگر و به معنای زیبایی و عیب هستند.
🔹سپس می‌گوید: «فما الذي يسکن نار قلوب أمهات بعض المهاجرين من تونس اللواتي اتصلن يسألن عن أبنائهن فيأتيهن الجواب: قد قتلتهم الدولة للغلو..!! فلعنك الله يا ابن عواد لقد كان شين العابدين بن علي طاغوت نونس أرحم بهؤلاء المهاجرين وقلوب أمهاتهم منك وأحن عليهم، فوالله إن سجون تونس -وقد حدثني من دخلها من اخواني- لهي أرحم من سجون الأمنيين الجلاولة الذين سلطتهم كالکلاب المسعورة على خيرة عباد الله المهاجرين
ولقد زارني يوما في بيتي في الرقة أحد فضلاء اخواننا المهاجرين ممن جاهد في أفغانستان والعراق قديما وابتلي بالأسر في سجون آل سلول فقال لي بعين تبرق حزنا: والله لقد سجنت عند آل سلول عشر سنين ما خشيت يوما واحدا على نفسي من القتل، وأنا اليوم أسير في شوارع الرقة لا أدري في أي ساعة يقتلني زبانية ابن عواد!
أفهذه خلافة على منهاج النبوة..!! كذبتم ورب الکعبة، بل لعلکم لو قلتم على منهاج
ابليس لصاح ابليس في الخافقين يتبرأ من جرائمکم».
🔸ترجمه: «چه چیزی آتش قلب مادران بعضی از مهاجران تونسی را آرام می‌کند وقتی که دربارۀ فرزندانشان سوال کردند و اینگونه جواب شنیدند که دوله آنها را بخاطر غلو کشته است!! خدا لعنتت کند ای ابن عواد چراکه شین العابدین بن علی طاغوت تونس نسبت به آن مهاجران و قلب مادرانشان از تو مهربانتر بود. بخدا قسم زندان‌های تونس -چنانکه بعضی از برادرانم که در آنجا زندانی بودند برایم تعریف کرده‌اند- به نسبت زندان‌های سربازان امنی‌ات، با رحم و مشقت‌تر هستند، سربازانی که آنها را همانند سگان درنده بر بهترین بندگان مهاجر خدا مسلط گردانده‌ای.
یک روز در خانه‌ام در رقه یکی از برادران بزرگوار مهاجر به دیدن من آمد که در قدیم در افغانستان و عراق جهاد کرده بود و در زندان‌های آل سلول زندانی شده بود با چشمانی پر از اشک به من گفت: بخدا قسم ده سال در آل سلول زندانی بودم اما یک روز هم ترس اینکه کشته شوم را نداشتم، اما امروز من در خیابان‌های رقه اسیر شده‌ام و نمی‌دانم در چه لحظه‌ای نوچه‌های ابن عواد من را می‌کشند!
آیا این است خلافت بر منهاج نبوت!! قسم به رب کعبه که دروغ می‌گویید. حتی اگر می‌گفتید بر منهاج ابلیس هم هستید، ابلیس هم فریاد می‌کشید و از جرائم شما اعلام برائت می‌کرد».

ادامه دارد...

#كفوا_الأيادي_عن_بيعة_البغدادي
#دست_از_بیعت_بغدادی_بردارید
#مجاهد_دین

دست از بیعت بغدادی بردارید (1)


ابو محمد الهاشمی در کتاب «کفو الأيادي عن بيعة البغدادي» صص 44-45 (به اختصار) می‌گوید: 

🔹أما يكفيكم ما قتل من إخوانكم في سجون عبید دیوان الظلم..؟ أنسيتم دم أبي المهند التونسي وأبي مصعب الصحراوي وأبي جعفر الخطاب.. ولقد حدثني والله من نجی من سجون ديوان الظلم أنه قد قتل في سجن زبانية الأمن على يد الجبار الطاغية أبي لقمان (أبي أيوب الرقي)(*) ومن بعده من أمراء الديوان نحو من ۷۰۰ أخ أو أزيد من تونس وبقية المغرب الإسلامي..؟!
 ولا يقولن قائل أحمق إن بعض من ذكرتهم قدموا بالغلو ! فوالله ما قتلهم ابن عواد لأجل غلو ولا جفو، وما قتلهم إلا سياسة لملكه ومداراة لعرشه -عجل الله زواله و محقه 

(*) هذا الطاغية المجرم لو تحدث المرء عن جرائمه لبلغت مجلدا أو أزيد، وهو الذي كان يقول عن نفسه إنه يريد أن يكون "سيف الخليفة " فسلطه ابن عواد على رقاب المجاهدين تعذيبا وتنكيلا، ولقد حدثني بعض من عذبهم هو بنفسه بأمور يقف شعر الجسد من قبحها ونكرانها.!! فكان حاله كحال الشقي أبي مسلم الخراساني الذي قتل لأجل ملك بني العباس 400 ألف مسلم ثم قتلوه قتلة الكلب! فأسأل الله أن يسلط على هذا اللعين ما نزل من السماء وما صعد من الأرض وأن يذله في الدنيا والآخرة.



🔸ترجمه: آیا کشته شدن برادرانتان در زندان‌های بندگان دیوان الظلم [کنایه از دیوان الأمن] برایتان کافی نیست؟ آیا خون أبي المهند التونسی و أبي مصعب الصحراوی و أبي جعفر الحطاب را فراموش کردید؟ و به خدا قسم یکی از کسانی که از دست زندان‌های دیوان الظلم نجایت پیدا کرده به من گفت که در زندان نوچه‌های امنی توسط جبّاری طاغی به نام أبي لقمان (أبي أیوب الرقي) (*) و دیگر امیران این دیوان، حدود 700 برادر یا بیشتر از تونس و مغرب اسلامی کشته شدند... 
و احمقی نگوید که بعضی از اینهایی که اسمشان ذکر شده، متهم به غلو هستند! [اشاره به ابو جعفر الحطاب]  بخدا قسم ابن عواد آنها را بخاطر غلو یا جفو نکشته، بلکه آنها را جز بخاطر سیاست حکومتش و حفاظت از سلطنتش نکشته است، از الله می‌خواهم زوال و از بین بردنش را نزدیک گرداند.

(*) اگر کسی بخواهد دربارۀ جرایم این طاغی مجرم صحبت کند یک مجلد یا بیشتر خواهد شد!  و او همان کسی است که دربارۀ خودش می‌گوید که می‌خواهد شمشیر خلیفه باشد! به این شکل ابن عواد او را بر گردن مجاهدان مسلط گردانده تا آنها را شکنجه و عذاب بدهد. و بعضی از کسانی که توسط این شخص شکنجه شده‌اند به من گفته‌اند که این شخص شکنجه‌هایی انجام می‌دهد که از زشتی و قباحتش موی بدن سیخ می‌شود! و حالش همانند حال أبي مسلم الخراسانی بدبخت است که بخاطر حکومت بنی العباس 400 هزار مسلمان را کشت، و بعدا همانند سگ خودش را کشتند! از خدا می‌خواهم که آنچه از آسمان نازل می‌شود و آنچه از زمین بالا می‌رود را بر این شخص ملعون مسلط گرداند و اینکه در دنیا و آخرت ذلیلش گرداند.

#كفوا_الأيادي_عن_بيعة_البغدادي
#دست_از_بیعت_بغدادی_بردارید
#مجاهد_دین 
@rad_shobahat

اطلاعیه


کتاب‌هایی که در دوران نجدیت نوشته یا ترجمه کرده بودم و مربوط به افکار مختص به نجدیه بوده است، از اعتبار ساقط بوده و نشر و پخش آن بر خلاف میل من بوده و جایز نمی‌باشد؛ و تنها کتاب‌هایی که در این کانال نویسنده یا مترجمشان مجاهد دین است، کتاب‌های مورد تأیید من می‌باشد و کتاب‌هایی که قبلا نوشته یا ترجمه کرده‌ام و بر روی آن اسم مجاهد دین است اما در این کانال وجود ندارند مورد تایید نمی‌باشند.چراکه من از نجدیت اعلام برائت کرده‌ام و وجوه خطا و انحراف و ضلالت مذهب آنان را به تفصیل در کتاب‌های جدیدم تبیین کرده‌ام. لذا بدین وسیله اعلام برائت خود از آن کتاب‌ها و افکار مختص به نجدیه کرده و خوانندگان اهل سنت را به خواندن کتاب‌های مربوط به مذاهب اربعه و پایبند بودن به فقه یکی از مذاهب اربعه دعوت می‌نمایم.

🖊 با تشکر: مجاهد دین غفره الله

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...