۱۳۹۷/۱۰/۱۲

اقوال علما دربارۀ اعتقاد مشرکان به نافع و ضار بودن ذاتی بت‌هایشان


اقوال علما دربارۀ اعتقاد مشرکان به نافع و ضار بودن ذاتی
بت‌هایشان




تهيه و تنظیم:
مجاهد دین



بسم الله الرحمن الرحميم
فهرست مطالب
                                                                                          

اقوال علما دربارۀ اعتقاد مشرکان به نافع و ضار بودن ذاتی بت‌هایشان


📙عنوان کتاب: اقوال علما دربارۀ اعتقاد مشرکان به نافع و ضار بودن ذاتی بت‌هایشان

🖊 نویسنده:  مجاهد دین

🖋مترجم: مجاهد دین

📖 تعداد صفحات: 47 .

🕚 نوبت و تاریخ انتشار: اول (دیجیتال)  12 دی 1397 ه. ش – 25 ربيع الثانی 1440 ه. ق

🌐 منبع:  www.mojahed-din.blogspot.com

💡چکیده: در این مقاله دربارۀ بوسیدن حجر الأسود صحبت شده است. و عمر رضی الله عنه برای اینکه آن تازه مسلمانانی که به زمان شرک نزدیک بودند دچار برداشت اشتباه از فعل بوسیدن حجر الأسود نشوند، از این رو عمر رضی الله عنه بیان می‌کند که حجر الأسود به ذات خود نمی‌تواند نفع و ضرری برساند، و به این شکل مخالفت خود با عقیدۀ مشرکان را نشان می‌دهد که معتقد بودند اصنام سنگی‌شان نفع و ضرر می‌رسانند.
و در اینجا اقوال بعضی از علما را به ترتیب سال وفاتشان آورده‌ام که تصریح کرده‌اند به اینکه مشرکان برای غیر الله یعنی برای بت‌هایشان نفع و ضرر ذاتی و مستقل از الله قائل بودند


📥 لینک مستقیم دانلود نسخة پی دی اف:
 (https://archive.org/download/nafeh-va-zaar/nafeh-va-zaar.pdf)

📥 لینک مستقیم دانلود نسخة وُرد آفیس:
 (https://archive.org/download/nafeh-va-zaar/nafeh-va-zaar.docx)

دیدگاه ابن القیّم دربارۀ امامیه (1)



ابن القیّم رحمه الله دربارۀ اینکه اگر کسی که به طلاق سوگند بخورد سپس سوگندش را بشکند، آیا طلاقش می‌افتد یا نه، وجوه مختلفی از اقوال علما دربارۀ آن را می‌آورد، سپس در وجه هفتم دیدگاه شیعۀ #امامیه در این باره را بیان می‌کند و می‌گوید:

🔹«الوجه التاسع: إن فقهاء الإمامية من أولهم إلى آخرهم ينقلون عن أهل البيت أنه لا يقع الطلاق المحلوف به وهذا متواتر عندهم عن جعفر بن محمد وغيره من أهل البيت.
وهب أن مكابرا كذبهم كلهم وقال قد تواطئوا على الكذب عن أهل البيت ففي القوم فقهاء وأصحاب علم ونظر في اجتهاد وإن كانوا مخطئين مبتدعين في أمر الصحابة فلا يوجب ذلك الحكم عليهم كلهم بالكذب والجهل وقد روى أصحاب الصحيح عن جماعة من الشيعة وحملوا حديثهم واحتج به المسلمون ولم يزل الفقهاء ينقلون خلافهم ويبحثون معهم والقوم وإن أخطأوا في بعض المواضع لم يلزم من ذلك أن يكون جميع ما قالوه خطأ».
🔸ترجمه: «وجه هفتم: فقهای امامیه از اولشان تا آخرشان از اهل بیت نقل کرده‌اند که کسی که به طلاق سوگند بخورد و سوگندش را بشکند، طلاقش نمی‌افتد و این موضوع در نزدشان از جعفر بن محمد و دیگر اهل بیت، متواتر می‌باشد. و  این مغرور شدن است که شخص متکبری همۀ آنان را تکذیب کند و بگوید بر دروغ بستن بر اهل بیت همدستی کرده‌اند! برای اینکه در بین آنان (امامیه)، فقها و اصحاب علم و نظر در اجتهاد وجود دارد و اگرچه که دربارۀ موضوع صحابه دچار خطا و بدعت شده‌اند اما چنین چیزی موجب این نمی‌شود که بر همۀ آنان حکم به دروغگو و جاهل بودنشان داده شود، و به تحقیق که صاحبان کتب حدیثی صحیح، از جماعتی از شیعیان روایت کرده‌اند و به حدیثشان عمل کرده و مسلمانان به حدیثشان احتجاج کرده‌اند، و فقها (ی اهل سنت) پیوسته مخالفت‌های آنان را نقل کرده و با آنان بحث کرده‌اند و آنان (امامیه) اگرچه در بعضی از مواضع خطا کرده‌اند، اما از آن چنین لازم نمی‌آید که همۀ آنچه که می‌گویند خطا باشد».
🗒 الصواعق المرسلة في الرد على الجهمية والمعطلة، ج 2 صص 616-617.

اگر این متن را بدون مشخص کردن اسم گوینده‌اش می‌آوردم، به نظر شما غلات تکفیری، گوینده‌اش را چند بار لعن و نفرین و تبدیع و تفسیق و تکفیر می‌کردند؟

در نزد غالیان و اهل بدعت (از هر فرقه و مذهبی که باشند) که ولاء و براءشان بر اساس شرع نیست، ظلم کردن به دشمن و مخالفشان، و حتی دروغ بستن بر آنان جایز است، چون هدفشان تنها مخالفت کردن با مخالفانشان است و برای رسیدن به این مخالفت، اگر لازم باشد به مخالفشان ظلم هم می‌کنند. اما مسلمان واقعی، به دشمن خود ظلم نمی‌کند و  چیزی که نیست را به او نسبت نمی‌دهد.

تصور کنید یکی بیاید و بگوید شیطان یا همان ابلیس، از ابتدای خلق شدنش، بد بود و قبلا از مومنان و مقربان درگاه الهی نبود. 

حال یکی بیاید و بگوید: نه برادر، اشتباه می‌کنی، بلکه شیطان ابتدا از مقربان بود و مومن بود و عبادت خدا را می‌کرد، اما بعدا منحرف شد و از درگاه الهی و جایگاهی که داشت رانده شد.

سپس آن شخص برگردد و بگوید: آی داد بی داد فلانی از شیطان دفاع کرد، فلانی با شیطان موالات دارد، فلانی دارد برای شیطان تبلیغ می‌کند، فلانی شیطان را تزکیه کرد و...

داستان ما با غالیان نیز اینگونه است، اگر بگویی در دشمنی کردن با مخالفانت، تابع شرع باش و بر اساس جاهلیت با او مخالفت نکن. و اگر ظلمی که در حق دشمنش کرده است را بر او رد و انکار نمایی، فریاد می‌زند و می‌گوید فلانی از مخالفان اهل سنت دفاع کرده است!!! انگار اگر یکی مخالف اهل سنت بود پس جایز است با او به هر شیوۀ شرعی و ناشرعی مبارزه کرد!

#مجاهد_دین

یادداشتی برای برادر ابوخالد الکوردی



▫️برادر گرامی، آنچه که شما بر آن هستید و آن را حقیقت می‌دانید و گمان می‌کنید من به آن حقیقت مد نظر شما رسیده‌ام، اشتباه متوجه شده‌اید. و اینکه من از یک وجهی دوله را قبول نداشته باشم، دلیل نمی‌شود که آن وجه من، همان وجهی باشد که شما بخاطر آن وجه دوله را قبول ندارید. پس اشتراک من و شما در قبول نداشتن دوله، موجب اشتراک من و شما در ادلۀ قبول نداشتن دوله نمی‌شود.

▫️و اما اینکه می‌گویید عقاید دولۀ امروز، همان عقاید دولۀ دیروز است، این بخاطر بی‌خبری و نا آگاهی شما از دولۀ امروز و دولۀ دیروز و اقوال علمای جهادی دربارۀ دولۀ دیروز است. اگر دولۀ امروز دقیقا همان دولۀ دیروز بود، پس چرا عطیه الله و بن لادن و ملا عمر و ظواهری و دیگر شیوخ جهادی بر دولۀ ابوعمر بغدادی ثنا گفته‌اند؟ و چرا اکثریت آن علمای بزرگ جهادی که بر دولۀ ابوعمر بغدادی ثنا گفتند، دولۀ امروزی را رد کردند؟ مگر نمی‌گویید عقیدۀ دولۀ دیروز و امروز یکی است؟ 
پس بحث تقیه و پنهان کردن عقاید نیست، بلکه بحث، بحث انحراف دوله و نفوذ عقیدۀ خوارج در آنان است.

▫️اما اینکه گفته‌اید: {دوله از اول شروع کار خود اعلام کرد که در شرک اکبر عذر نیست، یعنی با همین مبنا کار خود را اغاز کرد}. 

خب برادر گرامی، من نیز می‌گویم در شرک اکبر عذر نیست! پس چرا با اینکه می‌گویم در شرک اکبر عذر نیست، هم، عقیدۀ شما و هم، عقیدۀ دوله را اشتباه می‌دانم؟ بلکه مشکل از شما و از دوله است که شرک اکبر را نمی‌شناسید و امثال شما و امثال دوله، نووی و ابن قدامه و ابن حجر را مرتکب شرک اکبر می‌دانید و کار آنها را شرک اکبر می‌دانید، اما امثال شما لطف نموده‌اید و برایشان عذر به جهل در شرک اکبر آورده اید!!! ولی امثال دوله لطف ننموده و عذر به جهل برای شرک اکبر نووی و ابن قدامه و ابن حجر و... نیاورده‌اند!!!

▫️نوشته‌اید: {دوله از اول عذر به جهل و تاویل را در شرک اکبر قبول نداشت، و با همین عقیده چاره‌ای نداشت جز اینکه علمایی همچون امام نووی را تکفیر کند}.
و  نوشته‌اید: {و علمای متقدمین را برای شرک اکبر تکفیر کرد}

این حرف شما می‌دانید یعنی چه؟ یعنی اینکه شما اقرار می‌کنید که العیاذ بالله علمایی همچون نووی رحمه الله مرتکب شرک اکبر شده‌اند! منتها برایشان عذر به جهل قائل هستید! یعنی ادعا کرده‌اید که شما از نووی و ابن قدامه و ابن حجر ونحوهم در شناخت توحید و شرک عالم تر بوده‌اید! 

پس اعتراض و ایراد شما به دوله در این نیست که چرا این علما را به شرک اکبر متهم می‌کند!!! چراکه شما خودتان نجدی هستید و قبول دارید که این علما شرک اکبر کرده‌اند! بلکه اعراض شما به دوله در این است که چرا برایشان عذر به جهل قائل نشده‌اند! ولا حول ولا قوة إلا بالله.

و این مشکل شخصی شما نیست، بلکه مشکل اسیر شدن شما در دام تفکر فاسد نجدیه است.

و «اگر» اشتباه‌بودن فهم نجدیه در توحید و شرک را قبلا و در دیروز هم می‌دانستم، پس دوله دیروز را هم هرگز قبول نمی‌کردم. چرا که اصلا هر آنچه بر مبنای نجدیت باشد را قبول ندارم. هر گروهی که اساس فکرش را نجدیه پی ریزی کند، جز گمراهی و انحراف و اختلاف و فتنه ثمره‌ای دیگر نخواهد داشت.

❓برای مثال شما که دوله را رد کردید، چه نفعی برای اهل سنت داشته‌اید؟ جز اینکه همچنان بر اساس عقاید نجدیت، علمای بزرگ اهل سنت مانند نووی و ابن قدامه و ابن حجر و ... را مرتکب شرک اکبر می‌دانید و آنان را جاهل به توحید وصف می‌کنید و تنها و فقط لطف کرده‌اید و آنها را تکفیر نکرده‌اید!!! همین.

پس اگرچه در ظاهر گمان می‌کنید که شما دوله را قبول ندارید، اما الحق که امثال شما برادر شقیق دوله هستید. پدر عقیدۀ شما و دوله یکی است [محمد بن عبد الوهاب است] و فقط مادرانتان جداست، چراکه هردویتان چیزی که شرک اکبر نیست را شرک اکبر می‌دانید و بخاطر فاسد بودن معتقداتتان اکثر علمای بزرگ اهل سنت را مرتکب شرک اکبر می‌دانید، تنها با این تفاوت که شما هنوز آنها را تکفیر نکرده‌اید اما برادران پدری‌تان تکفیر کرده‌اند!

👈پس رُک و بی‌پرده می‌گویم تا بدانید که: به هر
حال سگ زرد برادر شغال است، اگرچه شغال در گرفتن پاچۀ علمای اهل سنت درنده‌تر  از سگ زرد عمل کرده باشد.

اما بدانید که اهل سنت همانطور که شغال دوله را [که علمای اهل سنت را تکفیر می‌کند] طرد کرده و قبول ندارد، آن سگ زردی که علمای اهل سنت را مرتکب کفر و شرک اکبر می‌داند ولی به مرحلۀ تکفیرشان نرسیده است را هم به عقوبت شغال خواهد رساند.

تفکر و اندیشه‌ای که بگوید علمای بزرگ اهل سنت امثال ابن صلاح و ابن قدامه و ابن الجوزی و ابن حجر و قرطبی و نووی ونحوهم (رحمهم الله)  در شناخت توحید جاهل بوده‌اند و مرتکب شرک اکبر شده‌اند، چنین تفکری هیچ جایگاهی در میان اهل سنت ندارد. و آیا چنین تفکری، تفکر اهل سنت است یا تفکر اهل بدعت؟

#مجاهد_دین

چگونه دوله به دست خوارج افتاد؟



نویسنده: مجاهد دین

أبي حکيم الأردنی، امیر «دیوان اعلام» در دوله، و دار و دسته‌اش، أبي صالح العراقي، طلحة ملا حسين و أبي بکر الغريب، جزو غلات تکفیری هستند که همچنان به همان بیانیۀ 7 صفحه‌ای که پر از غلو و افراط بود، معتقد هستند و تکفیر را از اصل دین می‌دانند.

پارسال در دوله، مجلسی تاسیس شد به نام «المجلس العلمي». این مجلس بعد از ملغی شدن «مکتب البحوث والدراسات» تاسیس شده بود و ادارۀ المجلس العلمی ‌هم توسط «أبي حفص الهمداني» بود. اما این مجلس هم دیری نپایید که توسط دوله ملغی شد و سرانش دستگیر و اعدام شدند!

منتها در زمان فعالیتش و قبل از ملغی شدندش، این مجلس، نامه‌ای برای خلیفه در رد «دیوان اعلام» نوشته بود و در آن نامه، دیوان اعلام را غالی دانسته و رد کرده بود.

 و أبي حکیم الأردنی و دار و دسته‌اش، آن سلسلۀ علمی ‌شش قسمتی که توسط أبو محمد المصري منتشر شده بود را عقیده مرجئه‌ای می‌دانست که بر دوله سیطره یافته است!  

و همین أبي حکیم الأردنی و دار و دستۀ غالی‌اش، أبي حفص الهمداني امیر المجلس العلمی، و ابو محمد المصري و  ابو یعقوب المقدسي و غیره را زندانی کرده و سپس به قتل رساندند! 

در  نقد شماره 4  که در نامۀ «مجلس العلمی» آمده است، به تکفیر کردن علمایی مانند نووی و ابن قدامه و ابن حجر توسط دیوان اعلام تصریح شده است.

نتیجه: اینکه دوله دست غلات و خوارج افتاده و ابوبکر بغدادی نیز با غلات دیوان اعلام همراه است و یک ذره امیدی که به معتدل‌تر‌هایی که مخالف با غلات دیوان اعلام وجود داشت، نیز دیگر باقی نمانده چراکه متاسفانه همۀ‌شان به دستور ابوبکر بغدادی و با حمایت از دیوان اعلام، اعدام و کشته شدند و اکنون دوله دست امثال أبي حکيم الأردنی و دار و دسته‌اش افتاده است که تکفیر را از اصل دین می‌دانند و نووی و ابن قدامه و ابن حجر رحمهم الله و دیگر علمای اهل سنت را تکفیر می‌کنند و مشرک می‌دانند.

جالب اینکه در انتهای نامۀ «المجلس العلمی» از ابو بکر بغدادی خواسته شده است که چون اعضای دیوان علمی، داعیان فتنه هستند، به اشد مجازات که قتل است برسند. اما برعکس ابوبکر بغدادی اعضای «المجلس العلمی» و عقیدۀ آنان را اشتباه و عقیده مرجئه و داعیان فتنه می‌دانست نه اعضای دیوان اعلام را! پس به جای اینکه اعضای دیوان اعلام را اعدام کند، در عوض آن، اعضای مجلس علمی ‌را دستگیر کرده و آنان را اعدام کرد و به قتل رساند! 
و به این شکل قصۀ ما با دوله به سر رسید و دوله به دست خوارج رسید! نسأل الله العافیة

فرق بین توسل و استغاثه در کلام ابن تیمیه



آیا می‌دانستید کسانی همانند غالیان امروزی، در زمان ابن تیمیه نیز وجود داشته‌اند؟

چنانکه شاهد هستیم، غلات نجدیه، فرقی بین توسل [درخواست دعا از میت] و استغاثه قائل نیستند. و معتقد هستند که درخواست دعا از میت یعنی استغاثه به میت در چیزی که جز الله بر آن قادر نیست!

🔹از شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله دربارۀ چنین افرادی سوال شد که می‌گفتند: «مَنْ تَوَسَّلَ إلَى اللَّهِ تَعَالَى بِنَبِيِّهِ فِي تَفْرِيجِ كُرْبَةٍ فَقَدْ اسْتَغَاثَ بِهِ سَوَاءٌ كَانَ ذَلِكَ بِلَفْظِ الِاسْتِغَاثَةِ أَوْ التَّوَسُّلِ أَوْ غَيْرِهِمَا مِمَّا هُوَ فِي مَعْنَاهُمَا وَقَوْلُ الْقَائِلِ: أَتَوَسَّلُ إلَيْك يَا إلَهِي بِرَسُولِك أَوْ أَسْتَغِيثُ بِرَسُولِك عِنْدَك أَنْ تَغْفِرَ لِي اسْتِغَاثَةٌ بِالرَّسُولِ حَقِيقَةً فِي لُغَةِ الْعَرَبِ وَجَمِيعِ الْأُمَمِ».
🔸ترجمه: «هرکس برای برطرف شدن سختی‌اش، بوسیلۀ پیامر به سوی خداوند توسل جوید، پس به تحقیق که از پیامبر استغاثه و کمک خواسته است، و فرقی نمی‌کند که اسمش را استغاثه بگذارد یا توسل یا هر چیزی دیگری که در معنایش است. و سخن کسی که می‌گوید: {بارالهی من بوسیلۀ رسولت به تو متوسل می‌شوم یا بوسیلۀ رسولت نزد تو کمک می‌گیرم تا مرا ببخشایی}، پس طبق لغت عرب و لغت همۀ ملت‌ها حقیقتا به خود رسول استغاثه کرده است».

مثقال ذره‌ای ایمان نزد نجدی‌ها یعنی چه؟



در حدیث صحیح آمده که هرکسی مثقال ذره‌ای ایمان در قلبش باشد از دوزخ بیرون می‌آید.

🔹«عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه وسلم قَالَ: «يَدْخُلُ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ، وَأَهْلُ النَّارِ النَّارَ، ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَخْرِجُوا مِنَ النَّارِ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ».
🔸ترجمه: «از ابوسعيد خدري رضي الله عنه روايت است كه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «بعد از اينكه اهل بهشت، به بهشت و اهل دوزخ به دوزخ برده می‌شوند، خداوند می‌فرمايد: كسانی که به اندازۀ  مثقال ذره‌ای (یک دانۀ ارزن)، ايمان دارند، از دوزخ بيرون بياوريد».
🗒 بخاری (22)

اکنون به تعریفی که نجدی‌ها از مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم کرده‌اند توجه کنید، اینکه نه تنها مثقال ذره‌ای ایمان بلکه توحید کامل در ربوبیت را برای مشرکان ثابت می‌کنند!

🔹 محمد بن عبد الوهاب می‌گوید: «هؤلاء المشركون يشهدون أن الله هو الخالق وحده لا شريك له، وأنه لا يرزق إلا هو، ولا يحيي ولا يميت إلا هو ولا يدبر الأمر إلا هو، وأن جميع السماوات ومن فيهن، والأرضين السبع ومن فيهن كلهم عبيده وتحت تصرفه وقهره».
🔸 ترجمه: «آن مشرکان گواهی می‌دادند که الله همان خالق یکتای بدون شریک است و اینکه جز او رزق نمی‌دهد و جز او زنده نمی‌کند و نمی‌میراند و جز او تدبیر امور نمی‌کند و اینکه همۀ آسمان‌ها و زمین هفت طبقه و آنچه در آن‌ها وجود دارد همۀ‌شان بندگان او و تحت تصرّف و قهر او هستند».
🗒کشف الشبهات، ص 4.

اینکه محمد بن عبدالوهاب گمان می‌کند مشرکان به چنین چیزی شهدات می‌دادند، آیا ذره‌ای ایمان محسوب نمی‌شود؟

🔹و سلیمان بن عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب در تعریف توحید ربوبیت می‌گوید: «الإقرار بأن الله تعالى رب كل شيء ومالكه وخالقه ورازقه، وأنه المحيي المميت النافع الضار المتفرد بإجابة الدعاء عند الاضطرار، الذي له الأمر كله، وبيده الخير كله، القادر على ما يشاء، ليس له في ذلك شريك، ويدخل في ذلك الإيمان بالقدر، وهذا التوحيد لا يكفي العبد في حصول الإسلام، بل لا بد أن يأتي مع ذلك بلازمه من توحيد الإلهية، لأن الله تعالى حكى عن المشركين أنهم مقرون بهذا التوحيد لله وحده».
🔸ترجمه: «اقرار به اینکه الله تعالی پروردگار همه چیز و مالک و خالق و رازقش است و اوست که زنده می‌کند و می‌میراند و نفع و ضرر می‌رساند و تنها او در هنگام اضطرار دعا را جواب می‌دهد؛ کسی که امر همگی از آن اوست و خیر همگی به دست اوست و بر هرچه که بخواهد قادر است و در این باره شریکی برای او نیست، و ایمان به قدر نیز در این باره وارد می‌شود. چنین توحیدی برای مسلمان شدن بنده کافی نیست بلکه باید لازمۀ آن که توحید الهیت است نیز داشته باشد برای اینکه خداوند متعال از مشرکان حکایت کرده که آنان به این نوع توحید برای خداوند به تنهایی اقرار داشتند».
🗒 تیسیر العزیز الحمید، ص 17.

آیا آنچه سلیمان بن عبد الله دربارۀ مشرکان گفته است، مثقال ذره‌ای ایمان محسوب نمی‌شود؟

🔹و ابن باز می‌گوید: «أما كونه سبحانه ربَّ الجميع , وخالق الخلق , ورازقهم، وأنه كامل في ذاته , وأسمائه , وصفاته , وأفعاله، وأنه لا شبيه له، ولا ند له , ولا مثيل له، فهذا لم يقع فيه الخلاف بين الرسل والأمم، بل جميع المشركين من قريش وغيرهم مقرون به».
🔸ترجمه: «اما اینکه خداوند سبحان پروردگار همه و خالق مخلوقات و رازقشان است و اینکه در ذاتش و اسمائش و صفاتش و افعالش کامل است و اینکه شبیهی ندارد و همتایی ندارد و مانندی ندارد، پس در بین پیامبران و امّت‌هایشان اختلافی در چنین اعتقادی رخ نداده است!! بلکه همۀ مشرکان، از قریش و غیر آنان، به چنین چیزی اقرار داشتند».
🗒مجموع فتاوى ومقالات متنوعة، ج 2 ص 72.

اینکه بن باز می‌گوید مشرکان الله را در ذات و اسماء و صفات و افعالش كامل می‌دانستند و برایش در این باره هیچ شریک و شبیه و همتا و مثیلی قائل نبودند، آیا داشتن چنین اعتقادی، مثقال ذره‌ای ایمان محسوب نمی‌شود؟

🔹و محمد باشمیل از علمای دعوت نجد می‌گوید: «فقد كان هؤلاء المشركون يؤمنون بوجود اللّه إيمانًا جازمًا , ويوحدونه في الربوبية توحيدًا كاملًا لا تشوبه أية شائبة».
🔸ترجمه: «آن مشرکان به وجود الله ایمانی جازم داشتند و در توحید ربوبیتش او را کاملاً یکتا می‌دانستند؛ طوری که هیچ گونه شک و شائبه‌ای در آن نداشتند».
🗒محمد بن احمد الباشمیل، کیف نهم التوحید ص 11.

آنچه محمد الباشمیل دربارۀ مشرکان گفته است، اینکه مشرکان توحید ربوبیت کاملی داشتند، آیا مثقال ذره‌ای ایمان محسوب نمی‌شود؟
اگر یکتا دانستن خداوند در ربوبیتش، و اینکه فقط او خالق و رازق و نافع و ضار است و اینکه الله در اسماء و صفات و افعالش کامل است و هیچ شبیه و نظير و همتا و مثیلی ندارد، آیا مثقال ذره‌ای ایمان محسوب نمی شود؟

بلکه می‌گویم این ثناهای معطر نجدی‌ها بر مشرکان نجس، در واقع اثبات کمال توحید ربوبیت برای مشرکان است!

پس می‌توان این نتیجه را گرفت که در نزد نجدی‌ها، یکتا دانستن خداوند در ربوبیتش، مثقال ذره‌ای ایمان محسوب نمی‌شود!

و نقطه مقابل آن هم باید صحیح باشد، اینکه اگر برای غیر الله ربوبیت قائل شوی، پس اشکالی ندارد! چون ربوبیت قائل شدن، تاثیری در ایمان ندارد و اصلا مثقال ذره‌ای هم ایمان محسوب نمی‌شود!

آیا آنچه نجدی‌ها دربارۀ توحید و شرک می‌گویند، واقعا همان توحیدی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان کرده است؟ آیا واقعا مشرکان زمان پیامبر آنگونه بودند که نجدی‌ها توصیف می‌کنند؟


ای اهل سنت، هوشیار باشید و فریب شعار پر زرق و برق توحید خوارج را نخورید.

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...