۱۳۹۵/۰۵/۰۶

عمرو ابن عاص رضي الله عنه و اکاذیب رافضه درباره ایشان

عمرو ابن عاص رضي الله عنه و اکاذیب رافضه درباره ایشان

نویسنده: مجاهد دین
شماره مقاله: 121
تاریخ انتشار: 95.5.6

یکی از اصحاب بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وسلم، عمرو بن عاص می باشد که متاسفانه این صحابی جلیل القدر همانند دیگر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم، مورد ظلم و ستم و دروغ و بهتان های روافض قرار گرفته است.
عمرو بن العاص از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم و دارای محاسن و فضایل بسیاری است و از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم درباره وی می فرمایند:
«ابنا العاص مؤمنانِ : هشامٌ و عَمرو»
ترجمه: دو پسر العاص مومن هستند: هشام و عمرو
البانی در صحیح الجامع (45) می گوید صحیح است.

و نیز عقبه بن عامر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند:
«أسلم الناسُ، وآمن عمرُو بنُ العاصِ .»
ترجمه: مردم اسلام آوردند و عمرو بن العاص ایمان آورد.
البانی در تخريج مشكاة المصابيح (6197) می گوید: إسناد آن حسن و برای آن شاهدی دیگر است.

و این شهادت رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر مومن بودن و بهشتی بودن عمرو بن عاص رضی الله عنه می باشد، چون رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرموده اند :
«لا يدخل الجنة إلا نفس مؤمنة» (متفق علیه)
ترجمه: جز نفس مومن هیچ کسی وارد بهشت نمی شود».

و آنگاه که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وسلم، قبایل عرب از اسلام بر گشتند، سیدنا ابوبکر صدیق رضی الله عنه، خلیفه رسول خدا صلی الله علیه وسلم، ایشان را  به سمت قبيلۀ قضاعه در شمال اعزام نمود و در زمان خلافت امیر المومنین عمر بن خطاب ، فاتح و حاکم مصر بودند و بعد از فتح فلسطین، توسط فرمانده کل سپاه اسلام در آن زمان ، ابو عبیده بن جراح، حاکم فلسطین شدند.

همچنین عمرو بن عاص در جنگ بزرگ یرموک در سال 15 هجری، فرمانده سمت راست سپاه بود و پیروزی جنگ یرموک را، مدیون دلاوری های این فرمانده ی اسلام هستیم.

عمرو ابن عاص یکی از فاتحان بزرگ اسلام بود که شهرهای سبسطيه واقع در شمال غربی نابلس، نابلس، اللد و اطراف آن، يبنى، عمواس، بيت جبرين، رفح، يافا و عسقلان را فتح كرد. او در زمان خلافت سیدنا ابوبکر رضی الله عنه نيز توانسته بود غزه را فتح كند و قيساريه را به محاصره درآورد و عمرو بن عاص، قدس (بیت المقدس) را محاصره کرد و مردم قدس درخواست صلح نمودند و بدین ترتیب توسط این  صحابی بزرگ بیت المقدس فتح شد و سیدنا عمر بن خطاب رضی الله عنه، شخصا برای نوشتن صلح نامه عازم قدس گردید.

و این فاتح بزرگ و صحابی جلیل القدر، همچنین مصر را نیز فتح نمود و پرچم توحید و یکتا پرستی را در آنجا بلند نمود.

این صحابی بزرگوار در خدمت دین اسلام بوده و برای نشر دین اسلام به مردم  جهان، تلاش فراوانی کرده است. اما روافض مجوسی که کینه قدیمی با اسلام و فتوحاتشان دارند و آتشکده هایشان توسط فتوحات همین اصحاب خاموش شده است، لذا برای دشمنی و ضربه زدن به اسلام، با شعار محبت اهل بیت و مخفی نمودن خود پشت علی بن ابی طالب، می خواهند به اصحاب بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وسلم تهمت بزنند.
در جنگ صفین که موضوع و علت جنگیدن این دو طایفه از مسلمین به علت قصاص از قاتلان خلیفه مظلوم سیدنا عثمان رضی الله عنه بود، و همواره فتنه گران و رافضیان امروز در آن زمان نیز عامل جنگ و شعله ور نمودن آن بوده اند و بحث در این باره به مقاله ای دیگر احتیاج دارد؛ اما در اینجا قصد داریم یکی از دروغ های روافض مبنی بر اینکه عمرو بن عاص رضی الله عنه با سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه جنگیده و عمرو بن عاص برای نجات خود ، خود را لخت کرده تا اینکه علی بن ابیطالب به عورت او نگاه نکند و در نتیجه او را نکشد!!!!

مضحک بودن این دروغ و مسخره بودن آن، به اندازۀ کافی حماقت روافض و کذابان تاریخ را نشان می دهد، اما برای اینکه از لحاظ سندی نیز این شبهه مضحک را جواب بدهیم، اسناد آن را بررسی می کنیم.

1-این دروغ مضحک و قبیح را روافض قبح الله وجههم در طول زمان روایت کرده اند و بدون شک ما می دانیم روافض اکذب الناس هستند که دروغ گویی را جزو اکبر عباداتشان می دانند.
این کذب قبیح را «نصر بن مزاحم الكوفي » در کتاب «وقعة صفين» صفحه 406 -408 روایت کرده است و این شخص از رافضی ترین روافض عصر خود بوده است و توسط علمای اهل سنت به طور کامل رد شده است.
نصر بن مزاحم می گوید: فلما خرج للمبارزة مكرهًا وشد عليه عليُّ المرهوبة، رمى عمرو بنفسه عن فرسه، ورفع ثوبه وشَغَرَ برجليه فبدت عورته فصرف عليٌّ وجهه عنه وقام معفرًا بالتراب هاربًا على رجليه، معتصمًا بصفوفه».
معلومات این راوی را در لینک زیر نیز می توانید مشاهده کنید:
1   أبو أحمد بن عدي الجرجاني:   أحاديثه غالبها غير محفوظة
2   أبو جعفر العقيلي:   كان يذهب إلي التشيع وفي حديثه اضطراب وخطأ كثير
3   أبو حاتم الرازي:   واهى الحديث، متروك الحديث، لا يكتب حديثه، كان شبه عريف، مات قبل دخولنا الكوفة
4   أبو حاتم بن حبان البستي:   ذكره في الثقات
5   أبو يعلى الخليلي:   ضعفه الحفاظ جدا، ومرة: لين
6   أحمد بن صالح الجيلي:   كان رافضيا غاليا، ليس بثقة ولا مأمون
7   إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني:   زائغ عن الحق مائل
8   ابن عراق:   رافضي جلد، تركوه
9   الدارقطني:   ضعيف
10   الذهبي:   رافضي جلد، تركوه
11   زهير بن حرب النسائي:   كذاب
12   صالح بن محمد جزرة:   يروي عن الضعفاء أحاديث مناكير


2- همچنین این دروغ را محمد بن سائب الکلبی نیز روایت کرده که رافضی و کذاب می باشد و  السهيلي (المتوفى: 581هـ)  در کتاب ««الروض الأنف» جلد 5 صفحه 319  آن را از قول ابن کلبی روایت کرده است.

خلاصه معلومات این راوی را در لینک زیر می‌توانید مشاهده کنید:

اسم: محمد بن السائب بن بشر بن عمرو بن الحارث الكلبى ، أبو النضر الكوفى ، النسابة المفسر`
رتبته عند ابن حجر :  متهم بالكذب ، و رمى بالرفض
رتبته عند الذهبي :  قال البخارى : تركه القطان و ابن مهدى
قال المزي في تهذيب الكمال  :
قال أبو بكر بن خلاد الباهلى ، عن معتمر بن سليمان ، عن أبيه : كان بالكوفة كذابان أحدهما الكلبى .
و قال عباس الدورى ، عن يحيى بن معين : ليس بشىء .
و قال معاوية بن صالح ، عن يحيى بن معين : ضعيف .
و قال الأصمعى ، عن أبى عوانة : سمعت الكلبى يتكلم بشىء من تكلم به كفر .
و قال عبد الواحد بن غياث ، عن ابن مهدى : جلس إلينا أبو جزء على باب أبى عمرو ابن العلاء فقال : أشهد أن الكلبى كافر .
و قال زيد بن الحباب : سمعت سفيان الثورى يقول : عجبا لمن يروى عن الكلبى .
و قال أبو حاتم : الناس مجمعون على ترك حديثه ، لا يشتغل به ، هو ذاهب الحديث . و قال النسائى : ليس بثقة و لا يكتب حديثه .

قال الحافظ في تهذيب التهذيب 9 / 180 :
و قال على بن الجنيد ، و الحاكم أبو أحمد ، و الدارقطنى : متروك .
و قال الجوزحانى : كذاب ، ساقط .
و قال ابن حبان : وضوح الكذب فيه أظهر من أن يحتاج إلى الإغراق فى وصفه ، روى
عن أبى صالح التفسير ، و أبو صالح لم يسمع من ابن عباس ، لا يحل الاحتجاج به .
و قال الساجى : متروك الحديث ، و كان ضعيفا جدا لفرطه فى التشيع ، و قد اتفق ثقات أهل النقل على ذمه و ترك الرواية عنه فى الأحكام و الفروع .
قال الحاكم أبو عبد الله : روى عن أبى صالح أحاديث موضوعة .

مشاهده می‌کنیم که این راوی دروغگو می باشد و روایت مذکور فاقد اعتبار است و احتجاج به آن جایز نیست.


و جنگ بین سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه با معاویه و عمرو بن عاص رضی الله عنهما به خاطر اختلاف نظر در مبحث قصاص سیدنا عثمان بود که علی رضی الله عنه در اینباره در نهج البلاغه می گوید:
وكان بدء أمرنا أنا التقينا والقوم من أهل الشام، والظاهر أن ربنا واحد ونبينا واحد، ودعوتنا في الإسلام واحدة، ولا نستزيدهم في الإيمان بالله والتصديق برسوله، ولا يستزيدوننا، الأمر واحد إلا ما اختلفنا فيه من دم عثمان ونحن منه براء
 اسم الکتاب : نهج البلاغة ت الحسون المؤلف : الشريف الرضي    الجزء : 1  صفحة : 735
ترجمه:  آغاز کار اين بود که ما با اهل شام روبرو شديم و ظاهر حال اين بود که پروردگار ما يکي پيامبرمان يکي و در دعوت به اسلام متحديم نه ما از آنها خواستار بيش از ايمان به خدا و تصديق پيامبر بوديم و نه آنها از ما. ما در همه جهت يکي بوديم تنها اختلاف در مورد خون عثمان بود . در حاليکه ما از آن بري بوديم و دست ما به آن آلوده نشده بود.

و خداوند هم می فرماید:
«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ » (حجرات : 9)
ترجمه:  واگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند, میانشان آشتی بر قرار کنید

اما روافض مجوسی، در پشت شعار های اسلامی و با ادعای محبت اهل بیت، می خواهند از آب گِل آلود ماهی بگیرند و از اختلافات بین اصحاب سوء استفاده کنند و بدون شک، علی و اهل بیت از این روافض مجوسی بریء و بیزار است و این ها همه اثرات خاموش شدن آتش کده هایشان است که توسط اصحاب رضی الله عنهم، سرزمینشان فتح شد و تار و مار گشتند. اما برای ضربه زدن به اسلام  با نشر اکاذیب و خرافات می خواهند با طعنه زدن به اصحاب، به صاحب این شریعت، محمد صلی الله علیه وسلم طعنه بزنند.



اولی الامر منکم در هنگام تنازع کیست؟

⭕️اولی الامر منکم در هنگام تنازع کیست؟⭕️

نویسنده: مجاهد دین🖊

شماره مقاله: 120

تاریخ انتشار: 95.5.6

به نظر شما اگر رسول خدا صلی الله علیه وسلم با شخصی دچار اختلاف می شد، محکمه را پیش چه کسی میبردند؟🤔
به نظر شما آیا معقول است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم که خداوند درباره او می فرماید «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ »  (نساء : 59)
ترجمه: «و اگر درچیزی اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید»
و نيز می فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (نساء : 65)
ترجمه: «نه، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند، مگر اینکه در اختلافات خویش تو را داور قرار دهند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند».

👈حال آیا معقول است و ممکن است که شخصی با رسول خدا صلی الله علیه وسلم اختلاف پیدا کند یا رسول خدا با شخصی اختلاف پیدا کنند، بعد هر دو نزد حکمی دیگر بروند تا برایشان حکم دهد و قضاوت کند؟ قطعا چنین چیزی رد است.

👈 و آیا ممکن است که رسول عدالت و راستی که خود صاحب شریعت است و به او وحی می شود و ایشان مرجع و بازگشت برای مردم در هنگام اختلاف هستند، خود برای قضاوت نزد دیگری برود؟؟ و اصلا شاید عمدا بر علیه او حکم نمودند، آیا این طعن در رسول خدا و خود خداوند نیست؟

✔️ پس بدون شک چنین چیزی غیر ممکن است و رسول خدا صلی الله علیه وسلم جز راست را نمی گوید و هر سخنی بگوید حکم و فیصله و قطعی است.
تا اینجا بین شیعه و سنی اختلافی در این مساله نیست؛ اما شیعیان ادعا می کنند که ائمه معصوم آنها نیز دقیقا چنین هستند و موقع اختلاف باید به آنها رجوع کرد نه به شخصی دیگر، اما در کتب شیعیان دقیقا عکس این مطلب آمده است.

👈 برای مثال در کتاب غارات سقفی  چنین آمده است:
🔴حدّثنا محمّد، قال: حدّثنا الحسن، قال: حدّثنا إبراهيم، قال: حدّثنا إسماعيل بن أبان، قال: حدّثنا عمرو بن شمر[2]،عن سالم الجعفىّ‌[3]،عن الشّعبيّ‌[4]،قال:وجد عليّ- عليه السّلام- درعا له عند نصرانىّ فجاء به الى شريح يخاصمه اليه، فلمّا نظر اليه شريح ذهب يتنحّى فقال: مكانك، و جلس الى جنبه، و قال: يا شريح أما لو كان خصمي مسلما ما جلست الّا معه و لكنّه نصرانىّ و قال رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم-:إذا كنتم و إيّاهم في طريق فألجئوهم الى مضايقه و صغّروا بهم كما صغّر اللَّه بهم في غير أن تظلموا. ثمّ قال عليّ- عليه السّلام-: انّ هذه درعي لم أبع و لم أهب، فقال‌[5]للنّصرانىّ: ما يقول أمير المؤمنين؟ فقال النّصرانيّ: ما الدّرع الّا درعي، و ما أمير المؤمنين عندي بكاذب، فالتفت شريح الى عليّ عليه السّلام فقال: يا أمير المؤمنين‌ هل من بيّنة؟- قال: لا، فقضى بها للنّصرانىّ، فمشى هنيّة[1]ثمّ أقبل فقال: أمّا أنا فأشهد أنّ هذه أحكام النّبيّين، أمير المؤمنين يمشي بى الى قاضيه.! و قاضيه يقضي عليه.! أشهد أن لا إله الّا اللَّه وحده لا شريك له، و أنّ محمّدا عبده و رسوله، الدّرع و اللَّه درعك يا أمير المؤمنين انبعث‌[2]الجيش و أنت منطلق الى صفّين فخرّت من بعيرك الأورق‌[3]فقال: أمّا إذا أسلمت فهي لك، و حمله على فرس.

⭕️ترجمه: شعبی می گوید: علی علیه السلام زره خود را در نزد یک نصرانی مشاهده کرد، پس نزد شریح قاضی برای مخاصمه او رفت، ... سپس علی گفت این زره من است و نه آن را فروخته ام و نه آنها بخشیده ام. شریح به نصرانی گفت : به امیر المومنین چه می گویی؟ گفت: این زره، زره خودم است و در‌عین‌حال، گفته مقام خلافت (امیر المؤمنین) را تکذیب نمی‌کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد).،شریح رو به علی علیه السلام کرده و گفت ای امیر مومنان آیا شما دلیلی برای ادعای خود دارید؟ علی گفت: خیر . پس به نفع نصرانی قضاوت نمود . نصرانی پس از آنکه چند قدم برداشت، برگشت و گفت من شهادت می دهم که این احکام پیامبران است . امیر مومنان با من نزد قاضی اش رفت و قاضی او علیه او قضاوت نمود. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده ورسوله. این زره به خدا قسم که زره امیر المومنین است...
📝 نام کتاب : الغارات( ط- الحديثة) نویسنده : ابراهیم الثقفی    جلد : 1  صفحه : 124
http://lib.eshia.ir/71757/1/124

📝در بحار الانوار نیز این روایت آمده است:
 نام کتاب : بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي    جلد : 34  صفحه : 316
http://lib.eshia.ir/11008/34/316

📝همچنین رجوع کنید به :  «تجلى امامت»، ص 344  و  «الامام على سیرتُه الذاتیّة و فکرُه الحِضارىُّ » عبدالحمید مهاجر، ج 1، ص 30؛

📝این واقعه در منابع اهل سنت نیز به وفور روایت شده  است.
👈نکته مد نظر ما این است که چگونه شیعه ادعا می کند که علی بن ابی طالب، مرجع در هنگام اختلاف است و علی را در مرتبه و مقام رسول خدا صلی الله علیه وسلم قرار می دهد، اما خود ایشان برای حل اختلاف نزد شخصی دیگر می رود؟
و نکته جالب آنجا است که این واقعه در حین خلافت ایشان بوده و در آن زمان ایشان امیر المومنین بودند.

خداوند می فرماید:
🌺 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء : 59)
🌹ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر، و صاحبان امرتان را، و اگر درچیزی اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید؛ اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجام تر است».

همانطور که می بینیم ، علی بن ابی طالب خود را  مرجع اصلی رفع اختلاف و تنازع نمی داند بلکه نزد قاضی می روند و قاضی شریح را اولی الامر خود در حین تنازع می داند و اختلاف را نزد وی می برد، تا مطابق حکم خدا ورسولش در بین آنها قضاوت کند.

اما روافض با حیله و جهالت به قرآن، می گویند علی همانند رسول خداست و موقع اختلاف باید به او رجوع شود. و ما نیز ثابت کردیم که علی خودش به دیگران برای حل مشکلش رجوع می کرد. و چون شیعه، علی را در مقام پیامبر می بینید، می گوییم که چون امکان ندارد رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای حل مشکل خود نزد قاضی برود، پس چون ثابت کردیم علی برای حل مشکل خود نزد قاضی رفته، پس ادعای عصمت علی باطل شد و ثابت کردیم که موقع اختلاف، امامان شیعه مرجع حتمی نیستند بلکه خودشان نیز برای حل اختلافشون نزد دیگران می رفتند.

آیا کسی حق ندارد با یحیی بن معین در توثیق و تضعیف مخالفت کند؟ (پاسخ به شبهه سایت ولی خسر)

آیا کسی حق ندارد با یحیی بن معین در توثیق و تضعیف مخالفت کند؟ (پاسخ به شبهه سایت ولی خسر)

نویسنده: مجاهد دین
شماره مقاله: 119

تاریخ انتشار: 95.5.6

 سایت ولی خسر (ولی عصر) می گوید:
👈توثيق يحيي بن معين، براي اثبات وثاقت يك راوي كفايت مي‌كند:
بدر الدين عينى در باره روايتى كه از ابوالمنيب عبيد الله بن عبد الله نقل شده است مى‌گويد:
فإن قلت: في إسناده أبو المنيب عبيد الله بن عبد الله، وقد تكلم فيه البخاري وغيره. قلت: قال الحاكم: وثقه ابن معين، وقال ابن أبي حاتم: سمعت أبي يقول: هو صالح الحديث، وأنكر على البخاري إدخاله في الضعفاء، فهذا ابن معين إمام هذا الشأن وكفى به حجة في توثيقه إياه.
ترجمه: اگر بگويى كه در سند آن ابو المنيب عبيد الله بن عبد الله است كه بخارى و ديگران به او اشكال گرفته‌اند، مى‌گويم: حاكم گفته كه ابن معين او را توثيق كرده، ابوحاتم گفته كه از پدرم شنيدم كه مى‌گفت: او صالح الحديث است؛ اما بخارى منكر شده و او را در زمره ضعفاء آورده است؛ اما يحيى بن معين، پيشواى اين كار (علم رجال) است، براى حجيت روايت، توثيق او، توسط يحيى بن معين كفايت مى‌كند.
العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري،ج7، ص11، ناشر: دار إحياء التراث العربي بيروت.
پس بر طبق گفته آقاى بدر الدين عينى، تضعيف بخارى ارزشى ندارد و تنها توثيق يحيى بن معين، براى اثبات حجيت روايت كفايت مى‌كند.👉


پــــــــــاســـــــــــــــخ:

طبق استدال ضعیف و خنده دار رافضی های سایت ولی خسر، هرگاه یک راوی توسط یحیی بن معین توثیق شود، اگر تمام علمای رجال هم ، آن راوی را تضعیف کنند، تضعیف آنها ارزشی ندارد!!!

و حتی این را برای خودشان تبدیل به قاعده ای کرده که اهل سنت را شدیدا  به این قاعده من دراوردی خودشان  ملزم می کنند.

⚡️ در جواب می گوییم: اولا اهل سنت قاعده ای که دارد چنین است که سخن هرکسی رد می شود مگر سخن رسول خدا صلی الله علیه وسلم
💝« كلٌّ يؤخذ من قوله ويردُّ إلا رسول الله صلى الله عليه وسلم » 💝
ترجمه: هر کسی سخنش قبول یا رد می شود مگر رسول خدا صلی الله علیه وسلم

آیا اعمش در مورد عثمان رضی الله عنه روایت جعل کرده است؟

آیا اعمش در مورد عثمان رضی الله عنه روایت جعل کرده است؟

نویسنده: مجاهد دین
 شماره مقاله: 118

تاریخ انتشار: 95.5.6

شبهه رافضی:

جوزجاني عالم بزرگ اهلسنت در کتاب احوال الرجال اورده است:
352 - حدثني أحمد بن فضالة وإبراهيم بن خالد عن مسلم بن إبراهيم عن حماد بن زيد قال قال الأعمش حين حضرته الوفاة أستغفر الله وأتوب إليه من أحاديث وضعناها في عثمان
اعمش در زمان وفاتش گفت استغفرالله و اتوب الیه درباره ی احادیثی که در مورد عثمان جعل کردیم.❗️
أحوال الرجال صفحه 326.
رجال روایت نیز تماما ثقه هستند.

پــــــــــاســـــــــــخ:
⛔️این روایت منکر است و از لحاظ سند نیز منقطع می باشد.⛔️
منکر است چون اعمش، معاویه رضی الله عنه را بر عمر بن عبد العزیز برتر می دانست و در مناقب و فضایل معاویه، روایت نقل کرده است؛ حال چگونه ممکن است از در نکوهش عثمان رضی الله عنه روایت جعل کند؟ پس از باب اولی درباره فضایل سیدنا عثمان  روایت نقل کرده است و اینکه در نکوهش او حدیث جعل کند، چنین چیزی محال است.

منقطع است چون حماد بن زید اهل بصره است و اعمش نیز اهل کوفه  و هر دو شیخ و عالم و بزرگ شهر خود بوده و در آنجا زندگی کرده و به آنجا ملزم بوده اند و اصلا ثابت نشده و نیز نمی توان ثابت کرد که در حین وفات اعمش، حماد بن زید بر بالینش بوده باشد. و اگر اعمش چنین چیزی می گفت باید بزرگان اهل کوفه و همه کسانی که بر بالین او حاضر بودند، این سخن مهم او را می شنیدند و حد اقلش یک نفر دیگر از اهل کوفه این سخن را نقل می کرد... اما نیست!!
و حماد بن زید از اعمش مستقیم روایت نکرده است!!! بلکه بین آنها یک راوی حذف شده باید وجود داشته باشد.
 پس ثابت شد روایت منقطع نیز می باشد.
و ثابت هم کردیم که  روایت مذکور، منکر هم است و اعتباری ندارد.

همانطور که گفتیم، حماد از اعمش به طور مستقیم روایت نکرده و ندارد، بلکه وقتی در دیگر اسناد جستجو می کنیم، بین این دو راوی،  راوی دیگری باید واسطه وجود داشته باشد و این دو از هم سماع مستقیم نداشته اند

برای مثال:
👈 حدَّثَنا عَبد الله بن الدورقي ، حَدَّثَنا الحسن بن عَمْرو الباهلي ، حَدَّثَنا حماد بن زيد ، حَدَّثَنا أبان بن تعلب ، عَنِ الأَعْمَش...
الكامل في ضعفاء الرجال 3/177

👈 نا هِشَامٌ، نا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الصُّبَاحِيُّ، مِنْ عَبْدِ الْقَيْسِ، نا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ جَرِيرِ بْنِ حَازِمٍ، عَنِ الْأَعْمَشِ...
معجم ابن الأعرابي  (المتوفى: 340هـ) رقم 2341

👈حمَّادِ بْنِ زَيْدٍ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَرَفَةَ، ثنا أَبُو مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ، عَنِ الْأَعْمَشِ...
شرح مذاهب أهل السنة ومعرفة شرائع الدين والتمسك بالسنن  ابن شاهين (المتوفى: 385هـ)  رقم 84

پس این روایت منکر و منقطع و غیر قابل احتجاج است و شبهه نیز باطل شد. ولله الحمد.
والله تعالی اعلم

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...