۱۳۹۸/۰۱/۰۵

فصل الخطاب در رد بر مذهب محمد بن عبد الوهاب


📙 عنوان کتاب:  فصل الخطاب در رد بر مذهب محمد بن عبد الوهاب

📗 عنوان اصلی: فصل الخطاب من كتاب الله، وحديث الرسول، وكلام العلماء في مذهب ابن عبد الوهاب

🖊 نویسنده: شيخ سليمان بن عبد الوهاب رحمه الله (1210 ه‍)

🖋 مترجم: مجاهد دین

📖 تعداد صفحات: 164 .

🕚 نوبت و تاریخ انتشار:  اول (دیجیتال)  5 فروردین 1398 ه. ش – 18 رجب 1440 ه. ق

🌐 منبع:  www.mojahed-din.blogspot.com

💡چکیده: کتابی که پیش رو دارید، ترجمۀ کتابی است که شیخ سلیمان بن عبد الوهّاب رحمه الله در رد بر افکار برادرش محمّد بن عبد الوهّاب نوشته بود. و برای کتاب او دو اسم وجود دارد، و آنطور که پیداست هردو اسم بعداً و توسّط ناشران برای این کتاب گذاشته شده‌اند، به نام‌های: «الصواعق الإلهيّة في الرّد على الوهّابيّة»، و: «فصل الخطاب من كتاب الله، وحديث الرسول، وكلام العلماء في مذهب ابن عبد الوهّاب». و بعضاً با نام‌های دیگر نیز شهرت یافته است.
نسخه‌ای که از آن ترجمه کردم، تحقیق «لجنة من العلما» است با نام: «فصل الخطاب من كتاب الله، وحديث الرسول، وكلام العلماء في مذهب ابن عبد الوهّاب» که در این نسخه، روایات و بعضاً اقوال علما تخریج شده‌اند و توسّط محقق، فهرستی متناسب با مطالب و فصل‌های کتاب قرار داده شده است و محقق، تیترهای آن را در بین علامت [ ] آورده است. و من نام این ترجمه را «فصل الخطاب در رد بر مذهب محمد بن عبد الوهاب» گذاشتم. همچنین روایاتی که در کتاب آمده بود را به صورت معرّب آوردم.
از الله متعال می‌خواهم که این کتاب را خالصاً لوجهه از این بنده‌اش بپذیرد و آن را مفید قرار دهد و سببی برای اصلاح انحرافات و غلوها باشد. اللهم آمین.
مجاهد دین
02/01/1398

لینک دانلود pdf


لینک دانلود word


🌈 سخنانی از ابن تیمیه رحمه الله، که در میزان نجدیه و در مذهب وهابیت، ترویج شرک و قبرپرستی می باشد!


🔹شیخ تقی الدین ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «وحكي لنا أن بعض المجاورين بالمدينة إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم اشتهى عليه نوعا من الأطعمة، فجاء بعض الهاشميين إليه فقال: إن النبي صلى الله عليه وسلم بعث لك هذا، وقال: اخرج من عندنا، فإن من يكون عندنا لا يشتهي مثل هذا»
🔸 ترجمه: «و برای ما حکایت شده که بعضی از مقیمان در شهر مدینه، نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم، اشتهای نوعی از غذا را کردند، که بعضی از هاشمیان نزد او آمده‌ و گفتند: پیامبر صلی الله علیه وسلم این غذا را به نزد تو فرستاده و فرموده است: از نزد ما بیرون برو، برای اینکه کسی که نزد ما باشد اشتهای چنین چیزی را نمی‌کند».
🗒 اقتضاء الصراط المستقيم: ص 351.

🔹و می‌گوید: «وآخرون قضيت حوائجهم ولم يقل لهم مثل ذلك، لاجتهادهم، أو تقليدهم، أو قصورهم في العلم، فإنه يغفر للجاهل ما لا يغفر لغيره، ولهذا عامة ما يحكى في هذا الباب إنما هو عن قاصري المعرفة، ولو كان هذا شرعا أو دينا لكان أهل المعرفة أولى به. ففرق بين العفو عن الفاعل والمغفرة له، وبين إباحة فعله. وقد علمت جماعة ممن سأل حاجته لبعض المقبورين من الأنبياء والصالحين، فقضيت حاجته. وهؤلاء يخرج مما ذكرته، وليس ذلك بشرع فيتبع. وإنما يثبت استحباب الأفعال واتخاذها دينا بكتاب الله وسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، وما كان عليه السابقون الأولون. وما سوى هذا من الأمور المحدثة فلا تستحب، وإن اشتملت أحيانا على فوائد».
🔸 ترجمه: «و افراد دیگری که حاجاتشان برآورده شده امّا همانند سخنی که به آن مقیمان گفته شده (اینکه از مدینه بیرون بروند) به آنان گفته نشده، حال یا بخاطر اجتهادشان بوده یا تقلیدشان یا قصورشان در علم. برای اینکه شخص جاهل بخشیده می‌شود در آن چیزی که غیر او در آن بخشیده نمی‌شود، و برای همین بیشتر چیزهایی که در این باب حکایت می‌شوند از طرف کسانی رخ داده است که در شناخت حقیقت کوتاهی کرده‌اند، و اگر چنین چیزی (یعنی درخواست حاجات از مردگان) شرعی یا دینی می‌بود پس اهل معرفت به شناخت آن اولی‌تر بودند. پس بین عفو و بخشیده شدن جاهل و بین مباح بودن عملش تفاوت وجود دارد. و جماعتی را می‌شناسم که حاجتش را از قبر بعضی از پیامبران و صالحان خواسته است و حاجتش برآورده شده است، و اینها شامل آنچه که ذکر کردیم (یعنی آن شرک اکبری که از اسلام خارج می‌گرداند) نمی‌شود و این کارها جزو شرع نیست که از آن تبعیت شود، و بلکه مستحب قرار دادن افعال و دین قرار دادن آنها تنها بوسیلۀ کتاب خداوند و سنّت رسولش صلی الله علیه وسلم و آنچه که سابقین اولین بر آن بودند، می‌باشد. و ماسوای این امور نوپیدا، پس مستحب نمی‌باشند اگرچه هم در بعضی اوقات فوایدی به همراه داشته باشند».
🗒 اقتضاء الصراط المستقيم: ص 351-352.


وقتی که ما هم همین سخنان را بگوییم، از طرف نجدیه، صوفی قبوری می شویم! ولا حول ولا قوة إلا بالله.

ما هم می گوییم درخواست حاجت از میت در صورتی که او را مستقل از الله نداند، و بلکه فقط به عنوان سبب و وسیله بداند، چنین درخواستی شرعی نیست، منتها اینکه می گوییم شرعی نیست، به این معنا نیست که شرک اکبر باشد. ولی نجدیه به ما می گویند چون گفته اید که شرک اکبر نیست پس آن را جایز دانسته و ترویج قبر پرستی کرده اید و راه را برایش باز کرده اید؟ در حالی که ابن تیمیه نیز آن را شرک اکبر ندانسته پس باید ابن تیمیه را هم به چنین چیزی متهم کنید!

بدعتِ تکفیرِ طوایف مسلمین


🔹 شيخ تقي الدین ابن تیمیه رحمه الله می گوید:  ومن البدع المنكرة تكفير الطائفة غيرها من طوائف المسلمين واستحلال دمائهم وأموالهم كما يقولون: هذا زرع البدعي ونحو ذلك فإن هذا عظيم لوجهين:
أحدهما: أن تلك الطائفة الأخرى قد لا يكون فيها من البدعة أعظم مما في الطائفة المكفرة لها؛ بل تكون بدعة المكفرة أغلظ أو نحوها أو دونها وهذا حال عامة أهل البدع الذين يكفر بعضهم بعضا فإنه إن قدر أن المبتدع يكفر كفر هؤلاء وهؤلاء وإن قدر أنه لم يكفر لم يكفر هؤلاء ولا هؤلاء فكون إحدى الطائفتين تكفر الأخرى ولا تكفر طائفتها هو من الجهل والظلم وهؤلاء من الذين قال الله تعالى فيهم: {إن الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعا لست منهم في شيء} .
والثاني: أنه لو فرض أن إحدى الطائفتين مختصة بالبدعة لم يكن لأهل السنة أن يكفروا كل من قال قولا أخطأ فيه فإن الله سبحانه قال: {ربنا لا تؤاخذنا إن نسينا أو أخطأنا} وثبت في الصحيح {أن الله قال: قد فعلت} وقال تعالى: {وليس عليكم جناح فيما أخطأتم به} وروي عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: {إن الله تجاوز لي عن أمتي الخطأ والنسيان} وهو حديث حسن رواه ابن ماجه وغيره. وأجمع الصحابة وسائر أئمة المسلمين على أنه ليس كل من قال قولا أخطأ فيه أنه يكفر بذلك وإن كان قوله مخالفا للسنة

🔸ترجمه: {از بدعت‌های منکری که وجود دارد این است که طایفه‌ای، دیگر طوایف مسلمین را تکفیر کند و خون و مالشان را حلال کند و این از دو وجه خیلی بزرگ است:
 ▫️وجه اول: اینکه آن طایفه‌ای که تکفیر شده است، بدعتی بزرگتر از طایفه‌ای که تکفیرش کرده است ندارد. بلکه ممکن است طایفۀ تکفیر کننده، بدعتش بزرگ‌تر از طایفه‌ای باشد که تکفیرش کرده است و ممکن است که همانند آن باشد و ممکن است کمتر از آن باشد. و این حال عموم اهل بدعت و اهوائی است که همدیگر را تکفیر می‌کنند.

و آنان از کسانی هستند که الله متعال دربارۀ‌شان می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍۚ﴾ [الأنعام: 159]
«به راستی کسانی‌که آيين خود را پراکنده ساختند و دسته دسته شدند، تو را با آنان هيچ گونه کاری نيست».

▫️دوم: اینکه اگر هم فرض شود که یکی از آن دو طایفه، اهل بدعت باشد و دیگری موافق با سنّت باشد، باز هم برای آن طایفه‌ای که موافق با سنّت است جایز نیست که هرکسی که سخنی گفت و در آن خطا کرد را تکفیر کند. برای اینکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾ [البقرة: 286]
«پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه نکن».

و در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده که خداوند متعال [در پاسخ به دعایی که در آیۀ فوق آمده است] فرموده است: «قَدْ فَعَلْتُ»؛ «به تحقیق چنین کردم».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٞ فِيمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ وَلَٰكِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُكُمۡۚ﴾ [الأحزاب: 5]
«و در آنچه که (قبلاً) اشتباه کرده‌اید؛ گناهی بر شما نیست، و لیکن آنچه را که دل‌های شما از روی عمد می‌خواهد (و می‌گویید، گناه است)».

و از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأَ، وَالنِّسْيَانَ، وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ».
ترجمه: «خداوند برای امّت من از خطا و فراموشی و آنچه که بر آن اکراه می‌شوند گذشت کرده است». و این حدیثی حسن است که ابن ماجه  و دیگران روایتش کرده‌اند.

و صحابه و تابعین و دیگر از ائمۀ مسلمین بر این اجماع دارند که: اینطور نیست که هرکس سخنی گفت و در آن سخن، خطا کرد بخاطر آن کافر شود اگرچه هم سخنش مخالف با سنّت باشد}.

🗒 مجموع الفتاوی، ج 7 ص 684-685.

ارتباط اصنام و اوثان با ذات انواط و تشابه آن با داستان بنی اسرائیل


🌈 ارتباط اصنام و اوثان با ذات انواط و تشابه آن با داستان بنی اسرائیل

🖊 نویسنده: مجاهد دین

تعداد صفحات: 28


لینک دانلود pdf
https://archive.org/download/asnam-va-avsan/asnam-va-avsan.pdf

لینک دانلود word
https://archive.org/download/asnam-va-avsan/asnam-va-avsan.docx

سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (6)


🖊 نویسنده: مجاهد دین

▫️در قسمت قبل گفتیم که سلیمان بن عبد الوهاب کتابی در رد برادرش محمد بن عبد الوهاب نوشت و آن را برای مردم شهر عیینه فرستاد. سلیمان خودش در شهر حریملاء بود که یک سال بعد از نوشتن آن کتاب، محمد بن عبد الوهاب به حریملاء حمله کرده و آنجا را به اشغال خودش در می‌آورد و سلیمان به عبد الوهاب از آنجا فرار کرده و به شهر سدیر می‌رود.

▫️ابن بشر در حوادث سال 1168، می‌نویسد که شهر حریملاء را در طی یک سری عملیات و جنگ‌ها، فتح! می‌کنند و سلیمان بن عبد الوهاب که در آن شهر بود، فرار کرده و به شهر سدیر می‌رود.

💡نکته‌ای که حائز اهمیت است، نوع نگاه محمد بن عبد الوهاب به برداشت خودش از دین است. او هرگز گمانش این نبود که راه و روش و برنامۀ او،  اجتهادی و خطاپذیر باشد، بلکه بر این باور بود که راه او دقیقا همان راه الله و رسولش است و هرکسی با او مخالفت کند، با او مخالفت نکرده است بلکه با الله و رسولش مخالفت کرده است. لذا خودش و پیروانش را مسلمین می‌نامید، و مخالفانش را به عام کافر و مشرک می‌دانست. و ما برای نمونه، یکی از مخالفان محمد بن عبد الوهاب را مثال زدیم که برادرش بود، و کتاب او اکنون موجود است و از پیروان محمد بن عبدالوهاب می‌خواهیم به ما نشان بدهند که عقیدۀ سلیمان بن عبد الوهاب که در کتابش آمده است چگونه از عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بدتر بوده است؟ مشرکانی که برای خداوند زن و همسر قائل بودند و برایشان شریک و ولی و ظهیر و اولیاء من الذل قائل بودند، مشرکانی که در مقام دفاع از إله هایشان به الله دشنام می‌دادند، مشرکانی که منکر قیامت و زنده شدن بودند. اما متاسفانه محمد بن عبد الوهاب نه شرک و عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را شناخته بود، و نه توحید پیامبران را. و با فهم خوارج مآبانه‌اش و ظاهرگرایی و عدم تفقه در دین، آیاتی که دربارۀ مشرکان نازل شده بود را برای مسلمانان به کار می‌برد.

👈اکنون به بعضی دیگر از غارت گری‌ها و کشتارها و تخریب‌ها و جنایت‌های محمد بن عبد الوهاب و پیروانش در حق مسلمانان نگاه کنید.

شرح حدیث: «الدُّعَاءُ هُوَ العِبَادَةُ» و بررسی عبادت‌بودن درخواست دعا از میت


عنوان کتاب: شرح حدیث: «الدُّعَاءُ هُوَ العِبَادَةُ» و بررسی عبادت‌بودن درخواست دعا از میت

🖊 نویسنده: مجاهد دین

📖 تعداد صفحات 117.



سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (5)


🖊 نویسنده: مجاهد دین

در این قسمت، مطالب دیگری از تاریخ ابن بشر نقل شده است که چهرۀ حرکت محمد بن عبد الوهاب را بهتر نشان می‌دهد، یعنی اعمالی که شبیه راهزنی و قطّاع طریق و دزدان سر گردنه بودن است را به نمایش می‌گذارد و از این اعمال زشت، به اسم جهاد و غزوه نام می‌برد!

🔹برای مثال در وقایع سال 1161 می‌نویسد: «ولما خرج المسلمون من البلاد اجتمعوا خارجها فهدموا جدران البنية والمربعة والمبنية وقصدوا.. بلدانها».
🔸ترجمه: «هنگامی‌که مسلمانان [منظورش از مسلمانان، پیروان محمد بن عبد الوهاب است] از شهر [منفوحه] بیرون آمدند، در بیرون شهر جمع شدند و دیوارهای منیه و مربعه و مبنیه را ویران کردند و به شهرهایشان برگشتند».
🗒عنوان المجد في تاريخ النجد از ابن بشر، ص 57.

🔹و در وقایع همان سال دربارۀ واقعۀ «الخریزة» که مکانی در نزدیکی شهر ریاض است می‌گوید: «وصرموا أربعة نخيل ثم رجعوا إلى بلدانهم».
🔸ترجمه: «و چهار درخت خرما را بریدند سپس به شهرهایشان برگشتند».
🗒عنوان المجد، ص 58.

🔹و همچنین در وقایع همان سال می‌نویسد: «وفيها أيضًا ساروا إلى بلد ثرمدا ودمروا الزرع وانقلبوا راجعين».
🔸ترجمه: «و نیز در این سال به سوی شهر ثرمدا رفتند و مزارع را تخریب کردند و سپس برگشتند».
🗒عنوان المجد، ص 59.

👈چنانکه مشاهده می‌کنید، در سال 1161 بعضی از حمله‌ها و هجوم‌های وهابیان بر شهر ریاض و اطراف آن را می‌بینیم که بر آنان کمین می‌کنند و افرادشان را می‌کشند و سپس به نام جهاد فی سبیل الله، مزارع کشاورزی و درختان را آتش زده و از بین می‌برند. و محمد بن عبد الوهاب با فهم اشتباه خود از توحید و شرک، مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را موحد در ربوبیت می‌خواند و شرک آنان را تطهیر می‌کرد و مردم مسلمان زمان خودش را بد تر و مشرک‌تر از مردمان زمان پیامبر می‌دانست و با این اعتقاد و باور، با مردم می‌جنگید. 
🔹چنانکه محمد بن عبد الوهاب هنگام ملاقات با محمد بن سعود، دربارۀ نجد و اقطار آن اینگونه می‌گوید: «وأنت ترى نجداً كلها وأقطارها أطبقت على الشرك والجهل، والفرقة، والاختلاف والقتال لبعضهم بعض».
🔸ترجمه: «و تو می‌بینی که همۀ نجد و اطراف آن بر شرک و جهل و تفرقه و اختلاف و جنگ، منطبق شده است».
🗒عنوان المجد، ص 41.

سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد الوهّاب در حق مسلمانان (4)


🖊نویسنده: مجاهد دین

▫️چنانکه پیشتر گفتیم، بعد از وفات پدر محمد بن عبد الوهاب رحمه الله در سال 1153، محمد بن عبد الوهاب جرأت اظهار عقایدش را پیدا می‌کند و برای اینکار به شهری که در آن به دنیا آمده یعنی «عیینه» برمی‌گردد و نزد حاکم شهر «عیینه» عثمان بن حمد بن معمر می‌رود و عقاید و برنامۀ خود را به او عرضه می‌کند. 
▫️حاکم عیینه ابتدا عقیدۀ محمد بن عبد الوهاب را قبول می‌کند، اما بعداً توسط علامه شیخ محمد بن عفالق الحنبلی رحمه الله هوشیار می‌گردد و متوجه انحراف و خروج محمد بن عبد الوهاب از جاده اهل سنت می‌شود. در نتیجه حاکم عیینه محمد بن عبد الوهاب را طرد کرده و با او مخالفت می‌کند. 
▫️سپس محمد بن عبد الوهاب در سال 1158 نزد امیر شهر «درعیه» محمد بن سعود می‌رود و عقیدۀ خود را برای او عرضه می کند و محمد بن سعود با گذاشتن شروطی عقیدۀ او را قبول می‌کند که عموما این شروط تنها در راستای حفظ کرسی و سلطنت موروثی و حکومت کردن بر مردم بود. و به این شکل محمد بن عبد الوهاب با محمد بن سعود تحالف و پیمان می‌بندد و به او بیعت می‌دهد بر اینکه سلطۀ سیاسی از آن آل سعود باشد و سلطۀ دینی برای محمد بن عبد الوهاب باشد. 
▫️به این شکل محمد بن عبد الوهاب که داعیۀ سنت و روش سلف بود، به جای آوردن خلافت بر منهاج نبوت، پادشاهی و حکومت موروثی آل سعود را پذیرفت. 
▫️و بعد از اینکه محمد بن سعود در سال (1179) وفات یافت، فرزندش عبد العزیز حکومت را به ارث برد و عبد العزیز نیز در حین حیاتش برای فرزندش سعود ولیعهدی گرفت.

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...