➕نکتۀ اول: با یک شمع، یک لیوان آب زود تر از
یک گالن آب به جوش میآید. کسانی که ظرفیت و روح کوچکی دارند، زود جوش میآورند،
زود واکنش نشان میدهند، زود تبدیع و تکفیر میکنند. کسی که درکش از حقیقت به
اندازۀ حجم یک لیوان آب است، نصیب و بهرهاش از شناخت حقیقت نیز همان اندازه خواهد
بود.
➕نکتۀ دوم: جز ذات باری تعالی هیچ چیز از قدیم
همراه او وجود نداشته است. هرکس مخلوقی را از ازل همراه الله بداند، پس آن مخلوق
را در صفت ازلیت و قدیم بودن و اول بودن، با الله متعال شريک قرار داده است.
➕نکتۀ سوم: عرش خداوند مخلوق است و کمال ذات
باری تعالی و وجود داشتن ذاتش به مخلوقاتش وابسته نیست، در کمال ذاتیاش از
مخلوقاتش غنی و بینیاز است.
➕نکتۀ چهارم: خداوند پس از آنکه عرش را خلق
نمود، بر آن استوا نمود. و آیات قرآن نیز از استوای خداوند بر عرش با عبارت
«ثُمَّ» یاد میکند. ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ
عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ﴾. يعنی از ازل بر عرش مستوی نبود؛ چرا که عرش بعدا خلق شده و ازلی
نیست.
➖نتیجۀ اول: كان الله ولا مكان ولا زمان، کان
الله ولا شيء معه، كان الله ولم يكن شىء غيره. = خداوند از ازل بود در حالی که نه
مکانی و نه زمانی خلق شده بود، خداوند از ازل بود و چیزی همراهش نبود. خداوند از
ازل بود و چیزی جز او وجود نداشت.
➖نتیجۀ دوم: أن الله علی عرشه في سمائه = خداوند
پس از خلق نمودن عرش، بر آن استوی یافت، و پس از آنکه بر عرش استوی یافت، نه چیزی
به کمال ذاتش اضافه شد و نه قبل از استوی، چیزی از کمال ذاتش کم شده بود. (ذات باری
تعالی از ازل کامل بود و برای کمالش وابسته به هیچ مخلوقی نیست).
➖نتیجۀ سوم: استوی مربوط به صفات فعلی خداوند
است، مانند رزق دادن، مغفرت نمودن، تکلم نمودن و نحو آن، که هرگاه با حکمتش بخواهد
آن افعال را انجام میدهد.
➖نتیجۀ چهارم: دینتان را از سفهاء احلام و بیسوادان
و متعالمین (پستههای بیمغز) نگیرید، که لازمۀ سخنشان این است که عرش از ازل
همراه خداوند وجود داشته است، و سپس بیباکانه این شرکورزی را به سلف امت هم نسبت
میدهند!
با تشکر: مجاهد دین