۱۳۹۷/۱۱/۲۲

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه (قسمت پنجم)

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه

قسمت: پنجم


مترجم: مجاهد دین
سوال پنجم: بعد از اینکه ارواح از بدن جدا شدند و تجر
د یافتند (از تعلقات جسمانی وارسته شدند)، با چه چیزی از همدیگر تمایز پیدا می‌کنند تا بتوانند همدیگر را بشناسند و ملاقات کنند؟ و بعد از اینکه این روح تجرد یافت آیا به همان شکل و صورتی که بدنش (در دنیا در آن شکل و صورت) بود در می‌آید؟ و اينكه حالتش چگونه خواهد بود؟
دربارۀ این مسأله صحبت زیاد کرده‌اند و مردمانی که در این باره نوشته‌اند حال چه طولانی و چه مختصر، به چیزی دست نیافته‌اند؛ مخصوصاً طبق اصول کسانی که می‌گویند: {روح مجرد از ماده و تعلقاتش است و نه داخل عالم است و نه خارج از آن و نه شکلی دارد و نه ‌اندازه‌ای و نه مشخصه‌ای}. پس بر طبق اصول این افراد، آن‌ها جوابی برای این سوال ندارند. و همچنین جوابی برایش ندارد کسی که می‌گوید: {روح، عرضی[1] از اعراض بدن بوده و تمایز پیدا کردنش از دیگر ارواح، مشروط به اتصالش به بدن می‌باشد، و بعد از مردن تمایز داده نمی‌شود} و بلکه بر طبق اصول این افراد، روح وجودی ندارد، و بلکه عدم شده و با از بین رفتن بدن از بین می‌رود؛ به همان شکل که دیگر از صفات شخص زنده با مردن از بین می‌روند. و جز بر طبق اصول اهل سنّت که ادلّۀ قرآن و سنّت و آثار و اعتبار و عقل و قول بر آن قرار دارد، نمی‌توان به این مسأله پاسخ داد و پاسخ آن این است که روح، ذاتی قائم به نفس خودش است، صعود و نزول می‌کند، متصل و منفصل می‌شود و خارج می‌شود و می‌رود و می‌آید و حرکت می‌کند و ساکن می‌شود، و دربارۀ این موضوع، بیش از صد دلیل وجود دارد که آن‌ها را در این کتابمان که دربارۀ «شناخت روح و نفس است» ذکر کرده‌ایم و باطل بودن قول کسی که مخالف با این باشد را از وجوه بسیاری بیان کرده‌ایم و کسی که غیر از این را بگوید، به راستی که نفس خودش را نشناخته است.
و بی‌گمان، الله سبحانه وتعالی، روح را به اوصافی مثل: دخول، خروج، قبض، وفات، رجوع، صعود به آسمان، باز شدن درها برایش و بسته‌شدن درها بر او، وصف کرده است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَكُمُۖ [الأنعام: 93]
«و (شگفت‌زده می‌شوی) اگر ببینی هنگامی‌که (این) ستمکاران در سکرات مرگ فرو رفته‌اند، و فرشتگان (قبض روح) دست‌ها را گشوده (و به آنان می‌گویند:) جان‌هایتان را بیرون آورید!».
و می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي٣٠ [الفجر: 27-30]
«ای روح آرام یافته(27) به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی‌که تو از او خوشنودی و او از تو خشنود است(28) پس در زمرۀ بندگان (خاص) من در آی(29) و به بهشت من وارد شو(30)».
و این را به هنگام جدا شدنش از جسد به او می‌گویند.
و باری تعالی می‌فرماید: ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨ [الشمس: 7-8]
«و سوگند به جان (انسان) و آنکه آن را (آفرید و) نیکو گردانید(7) سپس بدی‌ها و پرهیزگاری‌هایش را (به او) الهام کرد(8)».
خداوند در این آیه خبر داده که روح را تسویه (= راست و نیکو و معتدل) گردانیده است و به همان شکل خبر داده که بدن را هم تسویه گردانیده است؛ چنانکه می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ٧ [الانفطار: 7]
«آن که تو را آفرید، آنگاه شکل و اعضایت را تمام کرد سپس معتدل گرداند(7)».
پس خداوند خبر داده که او، نفس انسان را تسویه گردانید به همان شکل که بدنش را تسویه گردانید، بلکه اصلاً بدنش را به همانند قالبی برای نفسش تسویه گردانید. پس تسویۀ بدن تابع تسویۀ نفس است و بدن همانند قالبی، برای روح وضع شده است.
و از اینجاست که دانسته می‌شود: روح از بدنش صورتی را اخذ می‌کند که با آن صورت از دیگر ارواح تمایز پیدا کند، پس روح از بدن تأثیر و سرایت می‌گیرد به همان شکلی که بدن از روح تأثیر و سرایت می‌گیرد. پس بدن، پاکی و خباثتش را از پاکی و خباثت نفس کسب می‌کند و نفس نیز پاکی و خباثتش را از پاکی و خباثت بدن کسب می‌کند و روح و بدن بیش از هر دو چیز دیگری، با یکدیگر ارتباط و تناسب و تفاعل و تاثیر دارند و برای همین هنگام جدا شدن روح از بدن، به روح گفته می‌شود: «اخْرُجِي أَيَّتُهَا النَّفْسُ الطَّيِّبَةُ كَانَتْ فِي الْجَسَدِ الطَّيِّبِ»؛ «ای نفس پاکیزه که در جسد پاکیزه هستی بیرون بیا». «اخْرُجِي أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْخَبِيثَةُ كَانَتْ فِي الْجَسَدِ الْخَبِيثِ»؛ «ای نفس ناپاک که در جسدی ناپاک هستی بیرون بیا».
و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ [الزمر: 42]
«الله جان‌ها را به هنگام مرگ‌شان قبض می‌کند، و (نیز جان) آن‌ها را که درخواب خود نمرده‌اند، (قبض می‌کند) آنگاه (جان) کسانی‌که فرمان مرگ‌شان را صادر کرده نگه می‌داد، و (جان) دیگری را تا مدتی معین باز پس می‌فرستد».
پس خداوند روح را به توفّی و امساک (نگه داشتن) و ارسال (باز پس فرستادن) وصف کرده است، به همان شکل که به دخول و خروج و رجوع و تسویه وصف کرده است و بی‌گمان پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر داده که چشمان میّت، نفسش را هنگامی ‌که قبض می‌شود دنبال می‌کند.[2] و خبر داده که ملک الموت روح را قبض می‌کند و ملائکه آن روح را از دست ملک الموت می‌گیرند و بویش همانند خوش‌بوترین بوی مشکی که بر روی زمین باشد است، یا همانند بدبوترین لاشه‌ای که بر روزی زمین باشد است.

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه (قسمت چهارم)

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه

قسمت: چهارم


مترجم: مجاهد دین
سوال چهارم: آیا روح هم می‌میرد؟ یا
مُردن فقط برای بدن است؟
مردم در این باره اختلاف دارند، گروهی می‌گویند که روح هم می‌میرد و طعم مرگ را می‌چشد برای اینکه روح هم، نفس است و: ﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ [آل عمران: 185] «هر نفسی چشنده (طعم) مرگ است».
می‌گویند که دلایل بر این دلالت دارد که کسی جز الله یکتا، باقی نمی‌ماند، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ٢٦ وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧ [الرحمن: 26-27]
«هر چه بر روی آن (= زمین) است، فانی شود(26) و (تنها) روی پروردگار ذو الجلال و گرامی ‌توست که باقی می‌ماند».
می‌گویند: پس هنگامی ‌که ملائکه می‌میرند پس نفوس بشری اولی‌تر به مردن هستند و خداوند متعال دربارۀ اهل دوزح می‌فرماید که آنها می‌گویند: ﴿رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثۡنَتَيۡنِ وَأَحۡيَيۡتَنَا ٱثۡنَتَيۡنِ [غافر: 11]
«پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی».
پس مرگ اول همینی است که مشاهده می‌شود و برای بدن است، و دیگری برای روح است.
و گروه دیگر می‌گویند: ارواح نمی‌میرند برای اینکه آنها برای بقاء خلق شده‌اند و تنها بدن‌ها می‌میرند. و احادیثی که دربارۀ متنعّم‌شدن و عذاب‌شدن ارواح در فاصلۀ بین جدا شدنشان از بدنشان و تا اینکه خداوند آن ارواح را به اجسادشان بر می‌گرداند، این احادیث بر این دلالت دارند که اگر ارواح می‌مردند پس متنعّم‌شدن و عذاب‌شدن هم از آنان منقطع می‌شد، حال آنکه باری تعالی فرموده است: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩ [آل عمران: 169]
«و هرگز کسانی را که در راه الله کشته شده‌اند؛ مرده مپندار، بلکه زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند».
و این آیه در حالی است که قطعاً ارواح از اجسادشان جدا شده و طعم مرگ را چشیده‌اند.
و صواب این است که گفته شود: مرگ نفس‌ها، در واقع همان جدا شدنشان از اجساد و خارج شدنشان از آنهاست، پس اگر منظورش از مُردن نفس‌ها، همین اندازه باشد، پس نفس‌ها به این اندازه طعم مرگ را می‌چشند، ولی اگر منظورش این باشد که عدم می‌شوند و نیست و نابود می‌شوند و به عدم محض تبدیل می‌شوند، پس ارواح به اعتبار چنین مردنی، نمی‌میرند، بلکه ارواح بعد از خلق شدنشان یا در نعیم یا در عذاب باقی می‌مانند، چنانکه توضیحش ان شاء الله بعدا خواهد آمد و چنانکه نص حدیث به آن صراحت دارد که ارواح در این حالت (نعیم یا عذاب) هستند تا اینکه خداوند آنها را به جسدشان برمی‌گرداند.
و احمد بن الحسین الکندی اختلاف در این باره را در این شعرش به نظم کشیده است:
تنَازع النَّاس حَتَّى لا اتفاق لَهُم ... إِلَّا على شجب وَالْخلف فِي الشجب
فَقيل تخلص نفس الْمَرْء سَالِمَة ... وَقيل تشرك جسم الْمَرْء فِي العطب
و اگر گفته شود: آیا در آن هنگامی که در صور دمیده می‌شود، ارواح به همان شکل که زنده بودند زنده باقی می‌مانند یا (با دمیدن در صور) می‌میرند سپس زنده می‌شوند؟

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه (قسمت سوم)

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه

قسمت: سوم


مترجم: مجاهد دین
سوال سوم: آیا ارواح زندگان و ارواح مردگان با یکدیگر ملاقات می‌کنند؟
شواهد و ادلّۀ اين مسأله بیشتر از آن است که کسی جز الله آن را به شمار آورد، و حسّ و واقع از عادلانه‌ترین شاهدان به آن هستند. پس ارواح زندگان و مردگان با هم ملاقات می‌کنند همانطور که ارواح زندگان با هم ملاقات می‌کنند، و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٤٢ [الزمر: 42]
«الله جان‌ها را به هنگام مرگ‌شان قبض می‌کند، و (نیز جان) آن‌ها را که در خواب خود نمرده‌اند، (قبض می‌کند) آنگاه (جان) کسانی‌که فرمان مرگ‌شان را صادر کرده نگه می‌داد، و (جان) دیگری را تا مدتی معین باز پس می‌فرستد، بی‌گمان در این (امر) نشانه‌های (روشنی) است برای گروهی که اندیشه می‌کنند».
ابو عبد الله بن منده می‌گوید: احمد بن محمد بن ابراهیم برایمان تعریف کرد، عبد الله بن حسین الحرّانی برایمان تعریف کرد، پدر بزرگم احمد بن شعیب برایمان تعریف کرد، موسی بن عین از مطرف از جعفر بن ابی المغیره از سعید بن جبیر از ابن عباس برایمان تعریف کرد که دربارۀ این آیه گفت: به من رسیده است که ارواح زندگان و مردگان در خواب با هم ملاقات می‌کنند و با هم صحبت می‌کنند، سپس خداوند ارواح مردگان را نگه می‌دارد و ارواح زندگان را به بدن‌هایشان باز می‌فرستد.[1]
و ابن ابی حاتم در تفسیرش می‌گوید: عبد الله بن سلیمان برایمان تعریف کرد، الحسین برایمان تعریف کرد، عامر برایمان تعریف کرد، اسباط از السدی برایمان تعریف کرد که دربارۀ این فرموده خداوند: ﴿وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ «و (جان) آن‌ها را که در خواب خود نمرده‌اند»، گفت: روحش را در خواب می‌گیرد و روح زنده و روح مرده با هم ملاقات می‌کنند و با هم صحبت می‌کنند و یکدیگر را می‌شناسند. راوی می‌گوید: پس روح زنده تا آن اندازه از اجلی که برایش باقی مانده است به بدنش در دنیا برمی‌گردد و روح مرده می‌خواهد که به بدنش برگردد که حبس می‌شود.[2]
و این پسندیده‌ترین از دو قول درباره آیه است و آن اینکه «ممسکه» روحی است که با «مرگ» توفی یافته (= روحش گرفته شده) است و «مرسله» هم، روحی است که در «خواب» روحش توفی یافته است و معنای این قول این است که جان «میّت» گرفته می‌شود و نگه داشته می‌شود و تا قبل از روز قیامت به بدنش برگردانده نمی‌شود، و جان «شخص خوابیده» هم گرفته می‌شود سپس به بدنش برگردانده می‌شود تا بقیۀ اجلی که برایش باقی مانده است را بگذراند و سپس آن موقع می‌میرد.
و قول دوم دربارۀ آیه این است که «ممسکه» و «مرسله» در آیه، هردویشان به وفات «خوابیدن» وفات یافته و روحشان گرفته می‌شود، پس آن کسی که اجلش تکمیل شده باشد (خداوند) روحش را نزد خودش امساک و نگه می‌دارد و به جسدش بر نمی‌گرداند و کسی که اجلش تکمیل نشده است روحش را به بدنش بر می‌گرداند تا اجلش را تکمیل کند. و شیخ الاسلام (ابن تیمیه) این قول را اختیار کرده است و می‌گوید قرآن و سنّت بر این قول دلالت می‌کند، می‌گوید: برای اینکه خداوند سبحان امساک (= و نگه داشتن) روحی که فرمان مرگش صادر شده است را برای جان‌هایی ذکر کرده که در «خواب» گرفته شده‌اند، اما جان‌هایی که به هنگام مردنشان قبض می‌شوند پس برای اینها امساک و ارسالی را ذکر نکرده است، بلکه این حالت، قسم سومی‌ هستند.
و آنچه که ترجیح داده می‌شود، همان قول اول است، برای اینکه خداوند سبحان از دو وفات خبر داده است، وفات کبری و آن وفات «مرگ» است و وفات صغری و آن وفات «خوابیدن» است. و ارواح را دو قسمت کرده است، دسته‌ای که فرمان مرگشان را صادر کرده و روحشان را نزد خود «امساک» می‌کند (= نگه می‌دارد) و آن همانی است که به وفات «مرگ» وفات یافته است و دسته‌ای دیگر که اجلش باقی مانده است و روحش را تا تکمیل نمودن اجلش به بدنش «ارسال» می‌کند (= بر می‌گرداند). و خداوند سبحان امساک و ارسال را دو حکم برای دو وفات مذکور قرار داده است، پس این یکی ممسکه است و آن یکی مرسله. و خبر داده که آن جانی ‌که نمی‌میرد همانی است که او را در خوابش وفات داده است. پس اگر وفاتِ در «خواب» را به دو قسم وفات «مرگ» و وفات «خوابیدن» تقسیم می‌کرد، نمی‌گفت: ﴿وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ «و (جان) آن‌ها را که در خواب خود نمرده‌اند»، چون از آن هنگام که روحش قبض می‌شود، می‌میرد، حال آنکه خداوند سبحان خبر داده که آن جان، نمرده است، پس چگونه بعد از آن می‌فرماید: ﴿فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ « آنگاه (جان) کسانی‌که فرمان مرگ‌شان را صادر کرده نگه می‌داد».
و کسی که از این قول دفاع می‌کند می‌تواند بگوید که: این فرموده خداوند متعال: {آنگاه (جان) کسانی‌که فرمان مرگ‌شان را صادر کرده نگه می‌داد} بعد از آن است که به وفات «خوابیدن» جان آنان را می‌گیرد. پس خداوند سبحان ابتدا به وفات «خوابیدن» جان آنان را گرفته سپس بعد از آن فرمان مرگشان را صادر می‌کند و تحقیق آن این است که این آیه برای هردو نوع بکار برده می‌شود، چراکه خداوند سبحان دو نوع وفات را ذکر کرده است: وفات «خوابیدن» و وفات «مرگ» و نگه داشتن روح شخص متوفی و باز گرداندن آن روح دیگر را ذکر کرده است و معلوم است که خداوند سبحان هر جان مرده‌ای را امساک (و نگه) می‌دارد؛ حال چه در «خواب» مرده باشد و چه در «بیداری» و جان کسی که نمرده است را ارسال می‌کند (=باز می‌گرداند) پس این فرموده‌اش: ﴿يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا «جان‌ها را به هنگام مرگ‌شان قبض می‌کند»، هم شامل کسی که در بیداری می‌میرد می‌شود و هم کسی که در خواب می‌میرد.
و اینکه زنده، مُرده را در خوابش می‌بیند و از او خبر می‌گیرد و اینکه مُرده به چیزهایی خبر می‌دهد که زنده آن را نمی‌داند و خبرش هم راست در می‌آید؛ چنانکه به او از گذشته یا آینده خبر می‌دهد، و چه بسا به او خبر از مالی بدهد که میّت آن را در مکانی دفن کرده که جز او آن مکان را نمی‌داند و چه بسا او را از دَین و بدهی‌اش باخبر کند و شواهد و دلایل آن را برایش ذکر کند، همۀ اینها دلیل هستند بر اینکه ارواح زندگان و مردگان با هم ملاقات می‌کنند.

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه (قسمت دوم)

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه

قسمت: دوم


مترجم: مجاهد دین
سوال دوم: آیا ارواح مردگان با همدیگر ملاقات می‌کنند و به دیدار یکدیگر می‌آیند و با هم صحبت می‌کنند یا نه؟
و این نیز سوالی مبارک و ارزشمند است، و جواب آن این است که ارواح دو دسته هستند: ارواحی که مورد عذاب واقع می‌شوند (معذّبه) و ارواحی که مورد انعام قرار می‌گیرند (منعّمه). پس ارواح معذّبه بخاطر مشغول‌بودن به عذاب، دیدار و ملاقات با یکدیگر ندارند، و ارواح منعّمۀ فرستاده شوندۀ غیر حبس شده، با یکدیگر ملاقات می‌کنند و به دیدار یکدیگر می‌آیند و با همدیگر صحبت می‌کنند؛ همانطور که در دنیا اینگونه بودند اما از اهل دنیا نیستند، و هر روح همراه و رفیق کسی است که همانند عمل او را دارد و روح پیامبرمان محمد صلی الله علیه وسلم در رفیق اعلی است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا٦٩ [النساء: 69]
«و کسی‌که الله و پیامبر را اطاعت کند (روز قیامت) همنشین کسانی خواهد بود که الله بر آنان انعام نموده‌است، از پیامبران، و صدیقان و شهدا و صالحان، و اینان چه نیکو رفیقانی هستند».
و این معیت (و همراهیت) هم در دنیا و هم در دار برزخ و هم در دار جزاء ثابت می‌باشد و هرشخص در این سه دوران، همراه کسی است که دوستش دارد.
و جریر از منصور از ابی الضحی از مسروق روایت کرده که گفت: اصحاب محمد گفتند برای ما شایسته نیست که در دنیا از تو جدا شویم، پس اگر مُردی و بر ما بالا برده شدی نمی‌توانیم تو را ببینیم، پس خداوند نازل کرد: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا٦٩ [النساء: 69]. [1]
و الشعبی می‌گوید: مردی از انصار نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و داشت گریه می‌کرد، پیامبر فرمود: «مَا يبكيك يَا فلَان»؛ «ای فلان چرا گریه می‌کنی؟» گفت: ای پیامبر خدا، سوگند به خدایی که هیچ إلهی جز او نیست که تو نزد من از خانواده و مالم محبوب‌تر هستی و سوگند به خدایی که هیچ إلهی جز او نیست تو نزد من از خودم هم محبوب‌تر هستی و من و خانواده‌ام دربارۀ شما صحبت می‌کردیم و این حال به من دست داد تا اینکه تو را ببینم، و مردن تو و مردن خودم را یاد کردم و متوجه شدم که من جز در دنیا نمی‌توانم همراه شما باشم و شما به نزد پیامبران بالا برده می‌شوی و دانستم که من اگر هم وارد بهشت شوم در منزلی پایین‌تر از منزل شما خواهم بود. پس پیامبر جوابی به او نداد، پس خداوند متعال این آیه را نازل کرد: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا٦٩ ذَٰلِكَ ٱلۡفَضۡلُ مِنَ ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ عَلِيمٗا٧٠ [النساء: 69-70]
«و کسی‌که الله و پیامبر را اطاعت کند (روز قیامت) همنشین کسانی خواهد بود که الله بر آنان انعام نموده‌است، از پیامبران، و صدیقان و شهدا و صالحان، و اینان چه نیکو رفیقانی هستند(69) این فضل و بخشایش از جانب الله است، و کافی است که او دانا است(70)».
و خداوند متعال فرمود: ﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي٣٠ [الفجر: 27-30]
«ای روح آرام یافته(27) به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی‌که تو از او خوشنودی و او از تو خشنود است(28) پس در زمرۀ بندگان (خاص) من در آی(29) و به بهشت من وارد شو(30)». یعنی به جمع آنان وارد شو و همراه آنان باش. و این سخن در هنگام مردن به روح گفته می‌شود.

ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه (قسمت اول)


ترجمه فارسی کتاب «الروح» از ابن القیم الجوزیه

قسمت: اول

مترجم: مجاهد دین

سوال اول: آیا مردگان متوجه زیارت زندگان و سلامشان به آنان می‌شوند یا نه؟
ابن عبد البر می‌گوید: از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده است که ‌ایشان فرمودند: «مَا من مُسلم يمر على قبر أَخِيه كَانَ يعرفهُ فِي الدُّنْيَا فَيسلم عَلَيْهِ إِلَّا رد الله عَلَيْهِ روحه حَتَّى يرد عَلَيْهِ السَّلَام»؛ «هیچ مسلمانی نیست که بر قبر برادرش که او را در دنیا می‌شناخت، عبور کند مگر اینکه خداوند روحش را به او باز می‌گرداند تا اینکه جواب سلامش را بدهد». و این نصّی است دربارۀ اینکه او را می‌شناسد و سلامش را جواب می‌دهد.
و در صحیحین از وجوه متعددی آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور داد تا کشته­­شدگان جنگ بدر را در چاه بیاندازند، سپس آمد تا اینکه بر سر آنان ایستاد و آنان را با اسم­هایشان صدا زد: ای فلان پسر فلان و ای فلان پسر فلان آیا آنچه که پروردگارتان به شما وعده داد را حق یافتید؟ چراکه من آنچه پروردگارم به من وعده داد را حق یافتم. عمر رضی الله عنه به پیامبر گفت: ای رسول الله با چه کسی صحبت می‌کنی در حالی که‌اینها اجسادشان پوسیده شده است؟ پس فرمود: «وَالَّذِي بعثنى بِالْحَقِّ مَا أَنْتُم بأسمع لما أَقُول مِنْهُم وَلَكنهُمْ لَا يَسْتَطِيعُونَ جَوَابا»[1]؛ «سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرده است شماها نسبت به آنچه می‌گویم از آنان شنواتر نیستید؛ منتها نمی‌توانند که جواب دهند».
و نیز از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده است که میّت صدای کفش تشییع کنندگان را هنگامی‌که از نزد او برمی‌گردند، می‌شنوند.

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...