۱۳۹۷/۰۱/۰۱

تکفیر با مآل یا با لازمه‌ی قول




کلمه‌ی مآل نیز مشتق شده از کلمه‌ی اول است و به موضوع تأویل ارتباط دارد و با لازمه‌ی قول تقریباً یکی است. منظور از لازمه‌ی قول این است که مثلاً شخصی حرفی می‌زند و شما از حرف او بنابر برداشت خودت، نتایجی می‌گیری و به او می‌گویی از این حرف تو چنین لازم می‌آید که فلان چیز را هم قبول بکنی و اگر فلان چیز را قبول کنی پس بهمان چیز را هم باید قبول کنی و...
مثلاً شخصی می‌گوید هر کس بگوید خداوند بر عرش استوی[1] دارد کافر است. به او گفته می‌شود چرا کافر است؟ می‌گوید چون استوی لازمه‌اش این است که خداوند جهت داشته باشد و جهت، لازمه‌اش این است که حرکت و انتقال داشته باشد و لازمه‌ی آن این است که خداوند جسم باشد و لازمه‌ی جسم بودن خداوند هم این است که خداوند را به مخلوقات تشبیه کرده است؛ پس در نتیجه هرکس بگوید خداوند بر عرش استوی دارد کافر است و باید استوی را به استیلا تأویل نمود!
طرف مقابل نیز به او می‌گوید: تو که استوی را به استولی تأویل نمودی نیز کافر شدی. شخص اول می‌گوید چرا کافر شدم؟ می‌گوید: برای اینکه استولی که به معنای چیره‌شدن است لازمه‌اش این است که قبلاً در سیطره و چیرگی خداوند نبوده است و لازمه‌ی عدم چیرگی قبلی خداوند این است که خداوند قبلاً قدرت کافی برای چیرگی‌اش را نداشت تا اینکه بر آن قدرت یافت و چیره شد، و لازمه‌ی عدم قدرت خداوند این است که قدرت خداوند تنقیض شود و هرکس قدرت خداوند را نقض نماید پس کافر شده است.
شخص دوم می‌گوید اما منظور من از تأویل استوی به استولی تنقیض قدرت خداوند نبود، بلکه خواستم خداوند را از جاه و مکان و حرکت و... تنزیه نمایم؛ برای همین می‌گویم که خداوند بر عرشش استولی یافت منتها استولایی که لایق جلال او است نه آن استولایی که تو گفتی.
شخص دوم می‌گوید: خب خدا پدرت را بیامرزد چرا از همان ابتدا درباره‌ی استوی چنین نگفتی، اینکه بگویی استوی که در لفظ آیه آمده است را ثابت می‌کنم منتها استوایی که لایق جلال اوتعالی است و بدون هیچ تشبیه و تکییف و تمثیلی؟

انواع تأویل





تأویل فاسدِ مردود یا تأویل غیر مستساغ یا تأویل غیر سائغ، یا تأویل ناجایز، تأویلی است که در آن تأویل‌کننده، لفظ را بر معنایی حمل می‌کند که اصلاً به هیچ وجه احتمال چنین معنایی را ندارد یا احتمال آن معنا را دارد اما مرجوح است و دلیلی که مقتضای چنین معنایی باشد ندارد، یا اصلاً اهلیت اجتهاد کردن را ندارد، یا تأویلش در اصل دین یا اصول اعتقادی باشد نه در فروعات.
مثلاً جایز نیست که در تعداد رکعات نمازها یا در واجب‌بودن حج و روزه، یا اینکه الله یکی است و ند و همتایی ندارد، یا اینکه مردگان در قیامت زنده می‌شوند یا در وجود داشتن ملائکه و... اجتهاد و تأویل کرد.
مثلاً در قرآن لفظ «الصلاة» آمده است و الصلاة در لغت به معنای دعا می‌باشد، پس جایز نیست کسی تأویل کند و بگوید مراد از نماز، فقط دعا است و آن نمازی که با شروط و ارکان و فرایض و سنّت‌ها و هیئت‌هایش که انجام می‌شود را همگی رد کند و بگوید منظور از نماز «الصلاة»، تنها دعا است؛ سپس بگوید من برای این دیدگاهم تأویل دارم و اجتهاد کرده‌ام!

الفاظ واضح الدّلاله و غیر واضح الدّلاله


برگفته از کتاب عذر به تاویل از موانع تکفیر

نویسنده: مجاهد دین

چنانکه در فصل بعدی خواهد آمد، تأویل دو نوع است: تأویل صحیح مقبول و تأویل فاسد مردود. و یا تأویل مستساغ و تأویل غیر مستساغ.
اما برای اینکه این دو نوع تأویل را بهتر درک کنیم، لازم است قبل از آن توضیحاتی درباره‌ی «لفظ واضح الدّلاله» و «لفظ غیر واضح الدّلاله» داده شود.
لفظ واضح الدّلاله از جهت قوّت و ضعف آن بر دلالت بر معنا و مرادش، به چهار درجه تقسیم می‌شود که از ضعیف‌ترین دلالت به قوی‌ترین دلالت چنین است: 1- ظاهر 2- نص 3- مفسّر 4- محکم.
غیر واضح الدّلاله نیز لفظی است که در دلالت آن لفظ بر معنایش، خفا و ابهام وجود دارد که به ترتیب از کمترین خفا به بیشترین خفا، این مراتب را دارد: 1- خفی 2- مشکل 3- مجمل 4- متشابه.

تعریف تأویل




مشتق از اول است، به معنای رجوع، بازگرداندن، بازگشت کردن از چیزی، برگرداندن به چیزی. برای مثال عرب در هنگام دعا برای کسی که گمشده‌ای دارد می‌گوید: أول الله عليك، یعنی خداوند آن را به تو بازگرداند.
در اصطلاح به معنای بازگرداندن کلام از ظاهر آن به سوی جهتی که احتمال داشته باشد. پس تأویل به معنای برگرداندن کلام به سوی اول آن، و بیان کردن از عبارتی به سوی عبارت دیگر است؛ یعنی بیان معنای کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد.
تأویل در نزد علمای علم اصول مرادف تفسیر است و به قولی تأویل ظن به مراد و تفسیر قطع بدان است، چنانکه مثلاً هرگاه لفظ مجملی را به دلیل ظنی چون خبر واحد بیان کنند، آن را مؤول خوانند و هرگاه آن را به دلیل قطعی بیان کنند مُفَسَّر گویند. و می‌توان گفت: تأویل اخص از تفسیر است.[1]
جرجانی می‌گوید: در شرع بازگرداندن لفظ از معنی ظاهر به معنی احتمالی آن است بشرط آنکه محتمل را موافق کتاب و سنّت بیابند، مانند قول خدای تعالی: ﴿يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ اگر بدان بیرون آوردن پرنده از بیضه اراده شود، تفسیر خوانند و اگر بدان اخراج مؤمن از کافر، یا عالم از جاهل اراده شود تأویل است.[2]
تأویل، ظن به مراد، و تفسیر قطع بدان است و به قولی تأویل بیان یکی از محتملات لفظ و تفسیر بیان مراد متکلم است و بیشتر تأویل در کتب الهی بکار می‌رود.[3]
حاجی خلیفه ذیل علم التأویل آورده است: اصل کلمه از «اول» به معنی رجوع است و مؤول بازگرداندن آیه به یکی از معانی احتمالی آن است و به قولی مشتق از ایالت بمعنی سیاست است، بدین معنی که سخن را تدبیر کنند و معنی را بجای خود بگذارند. و در تفسیر و تأویل اختلاف شده است. ابوعبید و گروهی می‌گویند: هر دو به یک معنی هستند و گروهی منکر این گفتارند و راغب می‌گوید: تفسیر اعم از تأویل است و استعمال آن بیشتر در الفاظ و مفردات است؛ لیکن استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله‌ها است و اغلب در کتب الهی بکار می‌رود و دیگری گفته است: تفسیر بیان لفظی است که جز به یک وجه محتاج نباشد و تأویل توجیه لفظ به یکی از معانی مختلفی است که بدان متوجه است برحسب ادله‌ای که آشکار باشد و «ماتریدی» می‌گوید: تفسیر تعیین است بر آنکه از لفظ آن معنی اراده شده و گواهی بر خدا است که از این لفظ، این معنی را خواهد و تأویل ترجیح یکی از معانی محتمل است بدون یقین و شهادت. و ابوطالب ثعلبی می‌گوید: تفسیر بیان وضع لفظ است، حقیقت باشد یا مجاز. و تأویل تفسیر باطن لفظ است و مأخوذ است از اول و آن بازگشت به عاقبت کار است، پس تأویل، خبر از حقیقت مراد است و تفسیر خبر است از دلیل مراد. مثال آن قول خدا است سبحانه و تعالی: ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَاد تفسیر آن این است که مرصاد وزن مفعال است از رصد و تأویل آن برحذر داشتن است از خوار شمردن امر خدا سبحانه و تعالی. و راغب اصفهانی می‌گوید: تفسیر معانی قرآن را کشف کند و مراد را بیان سازد خواه به حسب لفظ باشد و خواه بحسب معنی، و تأویل بیشتر در معانی است. و تفسیر یا درباره‌ی غریب الفاظ است که بکار رفته است یا در لفظ مختصر که با شرح آشکار شود و یا در کلامی ‌که قصه‌ای را در بردارد و جز با دانستن آن قصه روشن نشود. اما تأویل گاه عام بکار رود و گاه خاص، مانند کفر که گاهی در انکار مطلق استعمال شود و گاه در انکار باری تعالی خاصتاً و یا در لفظ مشترک بین معانی مختلف. و گفته‌اند تفسیر به روایت تعلق دارد و تأویل به درایت. و ابونصر قشیری گفته است: تفسیر بر سماع مقصور است، و اتباع و استنباط در آنچه به تأویل متعلق است. و قومی ‌گفته‌اند آنچه از کتاب خدا و سنّت رسول مبین است، تفسیر است و کسی را نرسد که در آن اجتهاد کند، بلکه بر همان معنی حمل شود که وارد شده است و از آن تجاوز نباید کرد و تأویل چیزی است که علمای عالم به معنیِ خطاب و ماهر در آلات علوم، استنباط کنند و جماعتی که بغوی و کواشی از آن جمله‌اند گویند تأویل صرف آیه است از طریق استنباط به معنی موافق ماقبل و مابعد آن که در آیه احتمال چنان معنی باشد و مخالف کتاب و سنّت نباشد، و شاید صواب همین است.[4]


[1]- از کشاف اصطلاحات الفنون چ: احمد جودت ج: 1 ص: 99.
[2]- از تعریفات جرجانی.
[3]- از اقرب الموارد.
[4]- کشف الظنون چ: 2 استانبول ج: 1 ستون 334-335 ذیل علم تأویل.


عذر به تأویل از موانع تکفیر



📙 عنوان کتاب:  عذر به تأویل از موانع تکفیر

🔖 نویسنده: مجاهد دین

📓 موضوع: موانع تکفیر

📖 تعداد صفحات: 39

🕚 نوبت انتشار: دوم، 30 اردیبهشت 1398 ه. ش

🌐 منبع:  www.mojahed-din.blogspot.com

💡 چکیده: در این کتاب به طور مختصر درباره‌ی تأویل به عنوان مانعی از موانع تکفیر صحبت می‌کنیم، و جایگاه آن را در شریعت بیان می‌کنیم، برای اینکه متأسفانه غلات تکفیر با فهم ناقص و اشتباه خود از مفهوم شرک و توحید، بسیاری از علمای امّت را تکفیر کرده‌اند و نه زندگان، بلکه مردگان نیز از تکفیر آنان در امان نمانده‌اند.
در این کتاب توضیحاتی درباره‌ی تأویل داده شده است، به امید اینکه مایه‌ی بیداری و آگاهی غلات گردد و دست از غلو و تکفیرهای به ناحقّ‌شان بردارند و به سوی خداوند توبه کنند.


نتیجه تصویری برای ‫لینک دانلود word docx‬‎نتیجه تصویری برای لینک دانلود پی دی اف


نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...