۱۳۹۷/۰۱/۰۱

الفاظ واضح الدّلاله و غیر واضح الدّلاله


برگفته از کتاب عذر به تاویل از موانع تکفیر

نویسنده: مجاهد دین

چنانکه در فصل بعدی خواهد آمد، تأویل دو نوع است: تأویل صحیح مقبول و تأویل فاسد مردود. و یا تأویل مستساغ و تأویل غیر مستساغ.
اما برای اینکه این دو نوع تأویل را بهتر درک کنیم، لازم است قبل از آن توضیحاتی درباره‌ی «لفظ واضح الدّلاله» و «لفظ غیر واضح الدّلاله» داده شود.
لفظ واضح الدّلاله از جهت قوّت و ضعف آن بر دلالت بر معنا و مرادش، به چهار درجه تقسیم می‌شود که از ضعیف‌ترین دلالت به قوی‌ترین دلالت چنین است: 1- ظاهر 2- نص 3- مفسّر 4- محکم.
غیر واضح الدّلاله نیز لفظی است که در دلالت آن لفظ بر معنایش، خفا و ابهام وجود دارد که به ترتیب از کمترین خفا به بیشترین خفا، این مراتب را دارد: 1- خفی 2- مشکل 3- مجمل 4- متشابه.

در اینجا برای هرکدام از چهار درجه‌ی واضح الدّلاله با ذکر مثال‌هایی، آن را بیشتر توضیح می‌دهیم:
1-   مثال برای «ظاهر» این آیه است: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ [البقرة: 275]، «و خداوند بیع (خرید و فروش) را حلال و ربا را حرام کرده است».
ظاهر آیه دلالت بر حلال بودن بیع و حرام بودن ربا دارد، اما مقصود و هدف از سیاق کلام، این نبوده است، بلکه مقصود از این آیه عدم برابری و همسانی ربا و بیع بوده است، برای اینکه برای مثال بیع خمر یا بیع معدوم و دیگر بیع‌هایی که توسط شارع ممنوع هستند، طبق ظاهر آیه‌ی ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚحلال نمی‌شوند. پس ظاهر آیه گرچه دلالت بر حلال بودن عموم بیع و حرام بودن عموم ربا را دارد، اما دلیل شرعی وجود دارد بر منصرف کردن آیه از معنای ظاهری آن و اراده‌ی معنایی دیگر غیر از معنای ظاهری آن. و در اینجا به این «منصرف کردن معنا» تأویل می‌گویند. مثلاً اگر عام باشد، تخصیص شود، یا مطلق باشد، مقید شود و...
2-   در «نص»، لفظ یا کلام، با همان صیغه‌اش و بدون توقف بر یک امر خارجی بر معنا دلالت می‌کند و همان معنا، مقصود اصلی از سیاق کلام است. برای نص نیز همین آیه ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚرا می‌توان به عنوان مثال به کار برد.
گفتیم این آیه، «ظاهر» می‌باشد بر حلال بودن بیع و حرام بودن ربا، اما به نسبت نص، می‌گوییم «نصی» است بر تفاوت داشتن بیع با ربا. برای اینکه این آیه در پاسخ به کفّاری نازل شد که بیع و ربا را با هم‌یکسان می‌دانستند و معنایی که از این آیه فهمیده می‌شود این است که این آیه نصی است بر متفاوت بودن بیع با ربا.
و چنانکه گفتیم، ظاهر و نص، هردو قابل تأویل هستند. اما دو مورد دیگر یعنی مفسر و محکم قابل تأویل نیستند.
3-   مفسر از فسر گرفته شده و به معنای کشف است یعنی معنای آن مکشوف است و دلالتش از ظاهر و نص، قوی‌تر است و امکان تأویل آن وجود ندارد.
 برای مثال خداوند درباره‌ی حد قذف می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ [النور: 4]، «کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا می‌دهند و سپس هم چهار گواه نمی‌آورند، به آنان هشتاد تازیانه بزنید».
خداوند تعداد تازیانه و شلاق را «ثمانین = هشتاد» ضربه مشخص کرده است که امکان تأویل کلمه‌ی ثمانین به معنای دیگر وجود ندارد، برای اینکه عددی معین است و کلمه‌ای مفسر و مکشوف می‌باشد؛ لذا هرگونه تأویل عدد هشتاد، فاسد و غیر مقبول می‌باشد.
نکته: تفاوت تفسیر با تأویل این است که در تأویل شخص با توجه به یک دلیل ظنی، و بنابر اجتهادی که می‌کند، مراد از لفظ را بیان می‌کند. اما در تفسیر، منظور و مراد از لفظ را خود شارع بیان کرده است؛ به همین خاطر تفسیر قطعی است اما تأویل غیر قطعی می‌باشد و امکان دارد که مراد از لفظی که تأویل کرده است، چیزی غیر از آنچه که اظهار داشته است باشد.
4-   درجه‌ی چهارم از انواع الفاظ نسبت به قوّت و ضعفتشان در دلالت بر معنایشان، «محکم» می‌باشد.
محکم از مفسر و نص و ظاهر، دلالت بسیار آشکارتر و قوی‌تری بر معنایش دارد که امکان هیچ گونه تأویل و یا نسخ شدنی را برنمی‌تابد. مانند نصوصی که درباره‌ی ایمان به خدا و قیامت و پیامبران و حرام بودن ظلم و واجب بودن عدالت و... وارد شده است.
غیر واضح الدّلاله، لفظی است که در دلالت آن لفظ بر معنایش، یک نوع خفا و ابهام وجود دارد و باید یک امر خارجی دخیل شود تا دلالت آن بر معنایش را مشخص کند، به عبارت دیگر دلالت آن بر معنایش متوقف بر یک امر خارجی می‌باشد.
اکنون درباره‌ی هرکدام با ذکر مثالی، توضیح خواهیم داد.
1-   خفی: مثلا پیامبر ص می‌فرماید: «لَا يَرِثُ الْقَاتِلُ»، «قاتل ارث نمی‌برد».
در اینجا لفظ قاتل بر معنای خودش دلالت آشکار و واضحی دارد و کسی درباره‌ی معنای قاتل شک و شبهه ندارد و معنای قاتل مشخص می‌باشد، اما مشکل در تطبیق معنای آن بر بعضی از زیرمجموعه و افراد تحت اسم قاتل می‌باشد که در آن نوعی خفا و ابهام وجود دارد. در اینجا لفظ قاتل عام است و هم شامل قاتل عمد و هم قاتل غیر عمد می‌شود. و این حدیث دلالتش بر قاتل عمد ظاهر و آشکار است، اما در اینکه این حدیث شامل قاتل غیر عمد می‌شود یا نه، نوعی خفا و ابهام وجود دارد و در آن بین علما اختلاف وجود دارد و دو دیدگاه دارند. عده‌ای می‌گویند این حدیث شامل قاتل غیر عمد می‌شود و چنین تأویل می‌کنند که لفظ قاتل عام است و شامل عمد و غیر عمد می‌شود، و قاتل غیر عمد اگر شامل حکم حدیث نشود، باعث شیوع قتل و سپس توجیه آن به عنوان غیر عمد شده لذا از باب سد ذریعه هم که باشد باید قاتل غیر عمد نیز ارث نبرد. در مقابل گروه دیگر از فقها می‌گویند که این حدیث شامل قاتل غیر عمد نمی‌شود، چون قصد قتل یا سوء نیت را نداشته و همانطور که مستحقّ قصاص نمی‌شود مستحق محروم شدن از ارث نیز نمی‌شود. چنانکه مشاهده می‌کنید هردو گروه از فقها برای دیدگاه خود تأویل دارند و تأویل هردو قابل قبول است.
2-   مشکل: مشکل، لفظی است که با مشابه‌های خودش درآمیخته و مخلوط و همراه گشته است، به این خاطر مراد از آن برای ما مشتبه شده است؛ یا به عبارتی دیگر مشکل، لفظی است که معانی مختلفی دارد، اما مراد از آن لفظ در آن عبارت، تنها یکی از آن معناهایش بوده است؛ به این خاطر معنای مورد نظر آن لفظ بر شنونده مخفی شده و تمییز معنای مورد نظر از دیگر معناهایش نیاز به تأمل و بررسی سباق و سیاق موضوع دارد. تفاوت مشکل با خفی این است که در «خفی»، معنای لفظ واضح و مشخص می‌باشد، و شبهه تنها در افراد آن لفظ می‌باشد، اما در «مشکل» لفظ بر مرادش دلالت ندارد بلکه نیاز به قرینه‌ای دیگر دارد تا مراد از آن را تبیین نماید.
مثال برای لفظ مشکل، مانند لفظ مولاه در حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ»؛ «هرکس من مولای او هستم پس علی هم مولای اوست» می‌باشد، که کلمه‌ی مولی بر: رب، مالک، نعمت دهنده، آزاد کننده‌ی بنده، یاری دهنده، دوستدار، هم سوگند، بنده، آزاد کننده‌ی بنده، پسر عمو، داماد و مانند آن دلالت دارد، لذا از این جهت، شیعه، معنای مولی را به امامت و خلافت علی بن ابی طالب بعد از پیامبر ص حمل کرده، و اهل سنّت بر معنای ناصر و یاری دهنده و دوستدار حمل می‌کنند، چرا که سباق و سیاق حادثه بر رفع کدورت از قلب کسانی بوده که علی را بغض ورزیدند و پیامبر ص درصدد برطرف کردن آن کدورت و بیان‌کردن واجب بودن دوست‌داشتن و یاری رساندن علی t بوده است، نه بیان‌کردن انتخاب او به عنوان خلیفه و حاکم‌گرداندن او بعد از خودش. و هر دو گروه برای دیدگاه خود تأویل می‌آورند.
3-   مجمل: مجمل به معنای مبهم هم می‌باشد، و در لفظ مجمل مراد از معنای آن خفی است و جز با استفسار و بیان آن از طرف گوینده‌ی آن، مراد از آن لفظ مجمل، مشخص نمی‌گردد.
برای مثال القارعه یک لفظ مجمل است آنگاه که خداوند می‌فرماید: ﴿ٱلۡقَارِعَةُ١﴾، «بلای بزرگ» و گوینده‌ی آن که خداوند متعال است در آیات بعدی این لفظ مجمل را توضیح می‌دهد و می‌فرماید: ﴿مَا ٱلۡقَارِعَةُ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡقَارِعَةُ٣ يَوۡمَ يَكُونُ ٱلنَّاسُ كَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ٤ وَتَكُونُ ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ٥ [القارعة: 4-5]، «بلای بزرگ چیست و چگونه است؟! تو چه می‌دانی بلای بزرگ چیست و چگونه است؛ روزی است که مردمان همچون پروانگان پراکنده می‌گردند و کوه‌ها همسانِ پشمِ رنگارنگ حلاجی شده می‌شوند».
یا لفظ هلوع در آیه ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا١٩ [المعارج: 19]، «آدمی‌کم‌طاقت و ناشکیبا آفریده شده است». یک لفظ مجمل می‌باشد که در آیات بعدی آن را توضیح می‌دهد: ﴿إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعٗا٢٠ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلۡخَيۡرُ مَنُوعًا٢١ [المعارج: 20-21]، «هنگامی‌که بدی به او رو می‌کند، سخت بی‌تاب و بی‌قرار می‌گردد و زمانی که خوبی به او رو می‌کند، سخت دریغ می‌ورزد».
مجمل مرتبه‌ای بالاتر از مشکل است برای همین در تعیین مراد یک لفظ مجمل، باید توقف کرد و شنونده از جانب خود و با فهم و تأویل خود، نمی‌تواند مراد از آن لفظ مجمل را مشخص نماید، بلکه حتما باید از گوینده، استفسار شود تا منظور او از آن لفظ مجمل مشخص گردد.
مثلاً شخصی به همسرش می‌گوید به خانه‌ی پدرت برگردد. برگشتن یک لفظ مجمل است، و قاضی نباید با تأویل یا برداشت خودش بگوید مراد او از برگشتن، اجرای لفظ طلاق بوده است، بلکه حتما باید از گوینده استفسار کند و بگوید مراد تو از اینکه به همسرت گفتی به خانه‌ی پدرت برگرد چه بوده است؟ آیا منظورت طلاق او بوده است یا تنها به او اجازه‌ی دیدار و رفتن به خانه‌ی پدرش را داده‌‌ای؟
لذا اگر این نکته‌ها رعایت نگردد، ممکن است آثار و نتایج بسیار زیادی بر آن مترتب شود و خون‌ها و مال‌ها را حلال یا حرام گرداند.
4-   متشابه: در لفظ متشابه نیز مراد از آن خفی می‌باشد و راهی هم برای درک آن وجود ندارد. مثلاً حروف مقطعه‌ی قرآن که در ابتدای بعضی از سوره‌های قرآن آمده است، یا کیفیت روز قیامت و کیفیت نفخ صور و...
اکنون با توجه به مقدمه‌ای که درباره‌ی لفظ واضح الدّلاله و غیر واضح الدّلاله داده شد، به تعریف تأویل صحیح مقبول (مستساغ) و تأویل فاسد مردود (غیر مستساغ) می‌پردازیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...