۱۳۹۷/۰۹/۰۳

عرضه اعمال بر پیامبر صلی الله علیه وسلم


نویسنده: مجاهد دین
الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْدًا كَثِيرًا طَيِّبًا مُبَارَكًا فِيهِ كَمَا يُحِبُّ ربُّنَا وَيَرْضَى وَكَمَا يَنْبَغِي لِكَرَمِ وَجْهِهِ وعِزِّ جَلَالِهِ اللَّهُمَّ وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَعَلَى آلِهِ وَسَلِّمْ صَلَاةً تَكُونُ لَكَ رِضًا وَلِحَقِّهِ أَدَاءً وَأَعْطِهِ الْوَسِيلَةَ وَالْفَضِيلَةَ وَاجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا جَازَيْتَ نَبينَا عَنْ أُمَّتِهِ وَأَحْيِنَا اللَّهُمَّ عَلَى سُنَّتِهِ وَتَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ غَيْرَ مُبَدِّلِينَ وَلَا مُفَرِّطِينَ وَلَا مَفْتُونِينَ بِفَضْلِكَ وَكَرَمِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
أما بعد:
برترین مخلوق و بندۀ خداوند متعال، محمد علیه الصلاة والسلام است و مقام و منزلت و بزرگی که خداوند به او عطا کرده است به دیگر مخلوقات و بندگانش عطا نکرده است، او آخرین پیامبر خداست، صاحب مقام محمود است، بزرگترین شفاعت را او انجام می‌دهد، و برای جهانیان رحمت است، او برگزیدۀ خداوند است. خداوند متعال برای این برگزیده‌اش، صفات و ویژگی‌های خاصی را داده است، که یکی از این ویژگی‌ها، ویژگی «عرضه شدن» یا «ابلاغ شدن» بعضی از اشیاء بر او می‌باشد. و این عرضه‌شدن، هم در حیات ایشان و هم در وفاتشان ثابت شده می‌باشد.
کتابی که پیش رو دارید دربارۀ یکی از انواع عرضه‌شدن‌ها، یعنی دربارۀ عرضه‌شدن اعمال امّت، بر پیامبر ص می‌باشد چنانکه در حدیث آمده که پیامبر ص فرمود: «حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُحَدِّثُونَ وَيُحَدَّثُ لَكُمْ، وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَمَا رَأَيْتُ مِنَ خَيْرٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ، وَمَا رَأَيْتُ مِنَ شَرٍّ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ».
ترجمه: «حیات من برای شما خیر است، (چون) سخن می‌گویید و برایتان سخن گفته می‌شود، و وفات من برای شما خیر است، (چون) اعمالتان بر من عرضه می‌شود، پس بر آنچه از (اعمال) خیر می‌بینم خداوند را حمد و سپاس می‌گویم و از آنچه از (اعمال) شر می‌بینم برایتان از خداوند درخواست مغفرت می‌کنم».
و نویسنده در این کتاب، صحّت این حدیث و شواهد آن را بیان کرده است. برای اینکه بعضی از جفّات بخاطر سد ذریعه از غلو در حق انبیا و صالحان، گمان می‌کنند که اعتقاد به عرضه‌شدن اعمال امّت بر پیامبر ص بعد از وفات ایشان، نوعی غلو بوده و چنین چیزی صحّت ندارد و چنین چیزی توسط غالیان، وضع و جعل شده است! و چه بسا چنین چیزی را شرک و کفر بدانند! اما حقیقت این است که چنین چیزی نه غلو در حق پیامبر است و نه کفر و شرک می‌باشد، بلکه عرضۀ اعمال، یکی از ده‌ها ویژگی است که خداوند متعال پیامبر برگزیده‌اش را به آن اختصاص داده است، و حتی نه تنها بعد از وفات، اعمال امّت پیامبر ص به ایشان عرضه می‌شود، بلکه در حیات ایشان نیز موارد بسیار دیگری بر ایشان عرضه شده است؛ مانند عرضه‌شدن انبیا و امت‌هایشان بر پیامبر در زمان بیداری و حیاتشان، و عرضه‌شدن بهشت و دوزخ بر پیامبر در زمان بیداری و حیاتشان و مواردی دیگر که در ادامه بعضی از مواردی که در حیات پیامبر ص بر ایشان عرضه شده است را ذکر می‌کنم تا متوجه این مطلب شویم که عرضه‌شدن اعمال امّت بر پیامبر ص بعد از وفاتشان، به نسبت آنچه که در زمان حیاتشان به ایشان عرضه شده است، چیز زیادی و عجیبی و غیر ممکنی و غلو نمی‌باشد. بلکه آنچه که در زمان حیاتشان بر ایشان عرضه شده است، دلیلی و شاهدی و مؤیدی است بر اینکه در بعد از وفاتشان نیز اموری بر ایشان عرضه می‌گردند که از جملۀ آن‌ها اعمال امّت می‌باشد.

امام مسلم رحمه الله و غیر او، از ابی ذر t روایت کرده‌اند که گفت: پیامبر ص فرمود: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أَعْمَالُ أُمَّتِي حَسَنُهَا وَسَيِّئُهَا، فَوَجَدْتُ فِي مَحَاسِنِ أَعْمَالِهَا الْأَذَى يُمَاطُ عَنِ الطَّرِيقِ، وَوَجَدْتُ فِي مَسَاوِي أَعْمَالِهَا النُّخَاعَةَ تَكُونُ فِي الْمَسْجِدِ، لَا تُدْفَنُ».
ترجمه: «اعمال خوب و بد امّت من بر من عرضه شد، و در بین کارهای خوبش، برداشتن چیزهای اذیت کننده از سر راه را دیدم و در بین کارهای بدش، انداختن خلط بینی در مسجد و دفن نکردن آن را دیدم».[1]
و احمد و ابن ماجه و ابن حبان و ابن ابی شیبه رحمهم الله و غیر آنان، حدیث مذکور را با این لفظ روایت کرده‌اند: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أُمَّتِي بِأَعْمَالِهَا حَسَنَةٍ وَسَيِّئَةٍ، فَرَأَيْتُ فِي مَحَاسِنِ أَعْمَالِهِمُ الْأَذَى يُمَاطُ عَنِ الطَّرِيقِ، وَرَأَيْتُ فِي مَسَاوِئِ أَعْمَالِهِمِ النُّخَاعَةَ فِي الْمَسْجِدِ لَا تُدْفَنُ».
ترجمه: «امّت من با اعمال خوب و بدشان بر من عرضه شدند و در بین کارهای خوبشان، برداشتن چیزهای اذیت کننده از سر راه را دیدم و در بین کارهای بدشان انداختن خلط بینی در مسجد و دفن نکردن آن را دیدم».[2]
چنانکه در این حدیث صحیح دیده می‌شود، در زمان حیات پیامبر ص، امّت محمد با اعمالشان بر پیامبر ص عرضه شده‌اند.
و در حدیث ضعیفی از حذیفه t آمده که گفت: پیامبر ص فرمود: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أُمَّتِي الْبَارِحَةَ لَدَى هَذِهِ الْحُجْرَةِ، فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا عُرِضَ عَلَيْكَ مَنْ خُلِقَ، فَكَيْفَ عُرِضَ عَلَيْكَ مَنْ لَمْ يُخْلَقْ؟ قَالَ: صُوِّرُوا لِيَ فِي الطِّينِ حَتَّى لَأَنا أَعْرَفُ بِهِمْ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدِكُمْ بِصَاحِبِهِ».
ترجمه: «دیشب امّتم کنار این اتاق بر من عرضه شد، مردی گفت: ای رسول خدا کسانی که خلق شده‌اند بر تو عرضه شدند اما کسانی که خلق نشده‌اند چگونه بر تو عرضه شدند؟ گفت: در گِل برایم به تصویر کشیده شدند حتی، آنطور که یکی از شما همراهش را می‌شناسد، شناخت من نسبت به آنان از شناخت شما از همراهش بیشتر است».[3]
این حدیث ضعیف است و در این حدیث دو نکته وجود دارد و یا به عبارت دیگر دو ادعا در این حدیث شده است، یکی به تصویر کشیده شدن کسانی از امّت که هنوز خلق نشده‌اند و دیگری شناخت پیامبر ص از افراد امّت به نوعی که بیشتر از شناختی است که یکی از ما از صاحب و همراهش دارد.
اما ادّعای اوّل بوسیلۀ حدیث صحیح دیگری، به صحت می‌رسد و قابل اثبات است، چنانکه تمام ذرّیۀ آدم علیه السلام قبل از اینکه بر روی زمین به دنیا بیایند، بر او عرضه شدند. الحاکم در المستدرک از ابو هریره t روایت کرده که گفت: رسول الله ص فرمود: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مَسَحَ ظَهْرَهُ، فَسَقَطَ مِنْ ظَهْرِهِ كُلُّ نَسَمَةٍ هُوَ خَالِقُهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، أَمْثَالَ الذَّرِّ، ثُمَّ جَعَلَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ وَبِيصًا مِنْ نُورٍ، ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى آدَمَ، فَقَالَ آدَمُ: مَنْ هَؤُلَاءِ يَا رَبِّ؟ قَالَ: هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّتِكَ، فَرَأَى آدَمُ رَجُلًا مِنْهُمْ أَعْجَبَهُ وَبِيصُ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَقَالَ: يَا رَبِّ مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا ابْنُكَ دَاوُدُ يَكُونُ فِي آخِرِ الْأُمَمِ قَالَ آدَمُ: كَمْ جَعَلْتَ لَهُ مِنَ الْعُمُرِ؟ قَالَ: سِتِّينَ سَنَةً. قَالَ: يَا رَبِّ زِدْهُ مِنْ عُمْرِي أَرْبَعِينَ سَنَةً، حَتَّى يَكُونَ عُمْرُهُ مِائَةَ سَنَةٍ. فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «إِذَنْ يُكْتَبُ وَيُخْتَمُ فَلَا يُبَدَّلْ» . فَلَمَّا انْقَضَى عُمْرُ آدَمَ جَاءَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لَقَبْضِ رُوحِهِ، قَالَ آدَمُ أَوَ لَمْ يَبْقَ مِنْ عُمْرِي أَرْبَعُونَ سَنَةً؟ قَالَ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ أَوَ لَمْ تَجْعَلْهَا لِابْنِكَ دَاوُدَ؟ قَالَ: فَجَحَدَ فَجَحَدَتْ ذُرِّيَّتُهُ وَنَسِيَ وَنَسِيَتْ ذُرِّيَّتُهُ وَخَطِئَ فَخَطِئَتْ ذُرِّيَّتُهُ».
ترجمه: «ھنگامی که خداوند آدم را آفرید بر پشت وی دستی کشید و نسل ھر فردی از فرزندانش تا روز قیامت همانند ذره‌هایی خارج شد، و بر پیشانی ھر فردی ذره‌ای نور قرار داد، سپس آن‌ھا را به آدم نشان داد، آدم گفت: پروردگارا! آن‌ھا کی ھستند؟ گفت: فرزندانت ھستند، آدم مردی را دید نور پیشانیش او را شگفت‌زده کرد، گفت: پروردگارا! این کیست؟ گفت: مردی از آخرین فرزندانت است و نامش داود است، گفت: پروردگارا چند سال سن به او عطا کرده‌ای؟ گفت: شصت سال، گفت: پروردگارا! چھل سال از سن من به او عطا کن، و ھنگامی که سن آدم تمام شد فرشتۀ مرگ به نزدش آمد، آدم گفت: مگر چھل سال از سن من باقی نمانده است؟ ملک الموت گفت: مگر آن را به فرزندت داود نداده‌ای؟ پیامبر گفت: آدم انکار کرد پس فرزندانش انکار میکنند! و آدم خطا کرد، فرزندانش نیز خطا میکنند».[4]
و هنگامی که همۀ فرزندان و ذرّیۀ آدم قبل از اینکه در این دنیا خلق شوند برای آدم به نمایش درآمد و عرضه شد و انجام چنین کاری برای خداوند غیر ممکن نبود، پس عرضه‌شدن همۀ امّت بر پیامبر ص قبل از خلق شدن همۀ‌شان نیز برای خداوند غیر ممکن نمی‌باشد.
عرضه‌شدن پیامبران به همراه امّت‌هايشان بر پیامبر ص در زمان حیاتش
و همچنین در زمان حیات پیامبر ص، پیامبران علیهم السلام به همراه امّت‌هایشان بر ایشان عرضه شدند که در بین آن‌ها امّت خودش نیز وجود داشت، چنانکه در صحیح البخاری از ابن عباس ب آمده که گفت: رسول الله ص فرمود: «عُرِضَتْ عَلَيَّ الأُمَمُ، فَجَعَلَ النَّبِيُّ وَالنَّبِيَّانِ يَمُرُّونَ مَعَهُمُ الرَّهْطُ، وَالنَّبِيُّ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ، حَتَّى رُفِعَ لِي سَوَادٌ عَظِيمٌ، قُلْتُ: مَا هَذَا؟ أُمَّتِي هَذِهِ؟ قِيلَ: بَلْ هَذَا مُوسَى وَقَوْمُهُ، قِيلَ: انْظُرْ إِلَى الأُفُقِ، فَإِذَا سَوَادٌ يَمْلَأُ الأُفُقَ، ثُمَّ قِيلَ لِي: انْظُرْ هَا هُنَا وَهَا هُنَا فِي آفَاقِ السَّمَاءِ، فَإِذَا سَوَادٌ قَدْ مَلَأَ الأُفُقَ، قِيلَ: هَذِهِ أُمَّتُكَ، وَيَدْخُلُ الجَنَّةَ مِنْ هَؤُلاَءِ سَبْعُونَ أَلْفًا بِغَيْرِ حِسَابٍ».
ترجمه: «امّت‌ها به من عرضه شدند. یک یا دو پیامبر گذشتند و گروهی همراه هر کدام از آن‌ها بود. و پیامبری از آنجا گذشت که هیچکس همراهش نبود تا اینکه گروه بزرگی به من عرضه گردید. پرسیدم: اینها کیستند؟ امّت من هستند؟ گفتند: اینها موسی و قومش هستند. به افق نگاه کن. ناگهان دیدم که سیاهی بزرگی افق را فرا گرفته است. سپس به کناره‌های آسمان اشاره کردند و به من گفتند: این طرف و آن طرف را نگاه کن. دیدم که سیاهی بزرگی، سراسر افق را فرا گرفته است. گفتند: این امّت تو است که هفتاد هزار نفر از آنان بدون محاسبه، وارد بهشت می‌شوند».[5]
و امام مسلم رحمه الله در صحیحش در باب «الْإِسْرَاءِ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى السَّمَاوَاتِ، وَفَرْضِ الصَّلَوَاتِ» از جابر t روایت کرده که گفت: «عُرِضَ عَلَيَّ الْأَنْبِيَاءُ، فَإِذَا مُوسَى ضَرْبٌ مِنَ الرِّجَالِ، كَأَنَّهُ مِنْ رِجَالِ شَنُوءَةَ، وَرَأَيْتُ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَإِذَا أَقْرَبُ مَنْ رَأَيْتُ بِهِ شَبَهًا عُرْوَةُ بْنُ مَسْعُودٍ، وَرَأَيْتُ إِبْرَاهِيمَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ، فَإِذَا أَقْرَبُ مَنْ رَأَيْتُ بِهِ شَبَهًا صَاحِبُكُمْ - يَعْنِي نَفْسَهُ -، وَرَأَيْتُ جِبْرِيلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَإِذَا أَقْرَبُ مَنْ رَأَيْتُ بِهِ شَبَهًا دَحْيَةُ وَفِي رِوَايَةِ ابْنِ رُمْحٍ: دَحْيَةُ بْنُ خَلِيفَةَ».
ترجمه: «(در شب اسراء) پیامبران بر من عرضه شدند، موسی مردی بود لاغر اندام، گویی از مردان شنوءة است و عیسی را بیشتر شبیه به عروة بن مسعود دیدم و ابراهیم بیشترین شباهت را به من داشت و جبرئیل را نیز بیشتر شبیه دحیه یافتم».[6]
امام مسلم این حدیث را در باب اسراء و معراج آورده است تا کسی چنین توهم نکند که تنها در خواب چنین چیزی دیده است، بلکه در عالم بیداری و در سفر اسراء و معراج، پیامبران علیهم السلام بر پیامبر ص عرضه شدند و تفصیل آن در حدیث اسراء و معراج آمده است.
همچنین بهشت و دوزخ نیز در زمان حیات پیامبر ص و در بیداری بر ایشان عرضه شده است و آنچه در بهشت و دوزخ وجود داشته است را دیده است. در صحیحین از انس بن مالک t روایت شده که گفت: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ حِينَ زَاغَتْ الشَّمْسُ فَصَلَّى الظُّهْرَ فَقَامَ عَلَى الْمِنْبَرِ فَذَكَرَ السَّاعَةَ فَذَكَرَ أَنَّ فِيهَا أُمُورًا عِظَامًا ثُمَّ قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَسْأَلَ عَنْ شَيْءٍ فَلْيَسْأَلْ فَلَا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكُمْ مَا دُمْتُ فِي مَقَامِي هَذَا فَأَكْثَرَ النَّاسُ فِي الْبُكَاءِ وَأَكْثَرَ أَنْ يَقُولَ سَلُونِي فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حُذَافَةَ السَّهْمِيُّ فَقَالَ مَنْ أَبِي قَالَ أَبُوكَ حُذَافَةُ ثُمَّ أَكْثَرَ أَنْ يَقُولَ سَلُونِي فَبَرَكَ عُمَرُ عَلَى رُكْبَتَيْهِ فَقَالَ رَضِينَا بِاللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا فَسَكَتَ ثُمَّ قَالَ عُرِضَتْ عَلَيَّ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ آنِفًا فِي عُرْضِ هَذَا الْحَائِطِ فَلَمْ أَرَ كَالْخَيْرِ وَالشَّرِّ».
ترجمه: «روزی، بعد از زوال آفتاب، رسول الله صلى الله علیه وسلم به مسجد آمد و نماز ظهر را اقامه نمود. سپس، به منبر رفت و دربارۀ قیامت و اینکه در آن روز، حوادث بسیار مهمی به وقوع خواهد پیوست، سخن گفت و فرمود: هرکس، سؤالی دارد، بپرسد. تا زمانی که اینجا نشسته‌ام به همۀ سؤالات شما پاسخ خواهم داد. مردم به شدّت گریه می‌کردند و آنحضرت صلى الله علیه وسلم چندین بار فرمود: سؤال کنید. در آن میان، عبدالله بن حذافه برخاست و پرسید: پدر من کیست؟ رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمود: پدر تو، حذافه است. رسول خدا صلى الله علیه وسلم دوباره فرمود: سؤال کنید. آنگاه، عمر ابن خطاب t دو زانو نشست و عرض کرد: خدا را بعنوان پروردگار، اسلام را بعنوان دین و محمد صلى الله علیه وسلم را بعنوان پیامبر، قبول داریم و به آن خرسندیم. رسول الله صلى الله علیه وسلم پس از اندکی سکوت، فرمود: چند لحظه پیش، بهشت و دوزخ، روی این دیوار، بر من عرضه شد. و هرگز خير و شر را اینگونه نديده بودم».[7]
و امام مسلم در روایتی دیگر از انس t آورده که گفت: «بَلَغَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ أَصْحَابِهِ شَيْءٌ فَخَطَبَ فَقَالَ: عُرِضَتْ عَلَيَّ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَلَمْ أَرَ كَالْيَوْمِ فِي الْخَيْرِ وَالشَّرِّ، وَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلًا وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا».
ترجمه: «به پيامبر ص خبری دربارۀ اصحابشان رسيد و ایشان به همين منظور خطبه‌ای ایراد کردند و در آن فرمودند: بهشت و دوزخ به من نشان داده شد و هرگز خير و شر را مانند امروز نديده‌ام و اگر آنچه من می‌دانم، شما میدانستيد، خنده‌هایتان کم و گریه‌هایتان زیاد میشد».[8]
و در مسند احمد با سند صحیح آمده که بهشت و دوزخ در حین نماز خواندن بر پیامبر ص عرضه شد: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَيَّ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ آنِفًا فِي عُرْضِ هَذَا الْحَائِطِ وَأَنَا أُصَلِّي، فَلَمْ أَرَ كَالْيَوْمِ فِي الْخَيْرِ وَالشَّرِّ».[9]
و در صحیح البخاری نیز قید شده که عرضه‌شدن دوزخ در هنگامی بوده که پیامبر مشغول نماز خواندن بوده است: «عُرِضَتْ عَلَيَّ النَّارُ وَأَنَا أُصَلِّي».
ترجمه: «در حالی که نماز می‌خواندم آتش دوزخ بر من عرضه شد».[10]
امام مسلم رحمه الله در روایت دیگری از ابن عباس ب آورده که گفت: «انْكَسَفَتِ الشَّمْسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَصَلَّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّاسُ مَعَهُ، فَقَامَ قِيَامًا طَوِيلًا قَدْرَ نَحْوِ سُورَةِ الْبَقَرَةِ، ثُمَّ رَكَعَ رُكُوعًا طَوِيلًا، ثُمَّ رَفَعَ، فَقَامَ قِيَامًا طَوِيلًا وَهُوَ دُونَ الْقِيَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَكَعَ رُكُوعًا طَوِيلًا وَهُوَ دُونَ الرُّكُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ، ثُمَّ قَامَ قِيَامًا طَوِيلًا وَهُوَ دُونَ الْقِيَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَكَعَ رُكُوعًا طَوِيلًا وَهُوَ دُونَ الرُّكُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَفَعَ فَقَامَ قِيَامًا طَوِيلًا وَهُوَ دُونَ الْقِيَامِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ رَكَعَ رُكُوعًا طَوِيلًا وَهُوَ دُونَ الرُّكُوعِ الْأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ، ثُمَّ انْصَرَفَ وَقَدِ انْجَلَتِ الشَّمْسُ، فَقَالَ: إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللهِ، لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ، وَلَا لِحَيَاتِهِ، فَإِذَا رَأَيْتُمْ ذَلِكَ فَاذْكُرُوا اللهَ. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ رَأَيْنَاكَ تَنَاوَلْتَ شَيْئًا فِي مَقَامِكَ هَذَا، ثُمَّ رَأَيْنَاكَ كَفَفْتَ، فَقَالَ: إِنِّي رَأَيْتُ الْجَنَّةَ، فَتَنَاوَلْتُ مِنْهَا عُنْقُودًا، وَلَوْ أَخَذْتُهُ لَأَكَلْتُمْ مِنْهُ مَا بَقِيَتِ الدُّنْيَا، وَرَأَيْتُ النَّارَ فَلَمْ أَرَ كَالْيَوْمِ مَنْظَرًا قَطُّ، وَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ، قَالُوا: بِمَ؟ يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: بِكُفْرِهِنَّ، قِيلَ: أَيَكْفُرْنَ بِاللهِ؟ قَالَ: بِكُفْرِ الْعَشِيرِ، وَبِكُفْرِ الْإِحْسَانِ، لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى إِحْدَاهُنَّ الدَّهْرَ، ثُمَّ رَأَتْ مِنْكَ شَيْئًا، قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْرًا قَطُّ».
ترجمه: «در زمان رسول خدا ص، خورشید گرفتگی روی داد، رسول خدا همراه با مردم نماز کسوف خواند. قیام کرد و قیام را به‌قدر خواندنِ سورۀ بقره طولانی کرد، سپس رکوع کرد و رکوعش را طول داد، سپس سر از رکوع برداشت و قیامش را طولانی کرد؛ اما کوتاه‌تر از قیام اول. بعد رکوعی طولانی کرد و این رکوع کوتاه‌تر از رکوع اول بود. سپس سجده کرد، بعد از آن قیام کرد و قیامش را طول داد اما کوتاه‌تر از قیام اول. بعد رکوعی طولانی کرد و این رکوع کوتاه تر از رکوع اول بود. سپس سر از رکوع برداشت و قیامش را طول داد اما کوتاه‌تر از قیام نخست. سپس رکوع کرد و رکوعش را طول داد اما کوتاه تر از رکوع اول، سپس به سجده رفت بعد نماز را پایان داد و خورشید تجلی یافت. پس از آن پیامبر خدا ص فرمود: خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند کسوف آن دو، ارتباطی به مرگ یا حیات کسی ندارد، پس چون آن را مشاهده کردید خدا را یاد کنید. گفتند: ای رسول خدا مشاهده کردیم که شما در جایگاه خویش چیزی تناول می‌کردید. و بعد دوباره دیدیم که به عقب رفتید، گویی ترسیده‌اید؟ فرمود: بهشت را دیدم و از خوشه‌های انگور آن تناول کردم و اگر آن را به دست می‌آوردم تا آخر عمر از آن می‌خوردید. و جهنم را دیدم و تا به امروز هرگز منظره‌ای از این وحشتناک‌تر ندیده بودم. بیشتر دوزخیان را زنان دیدم. گفتند: چرا ای رسول خدا؟ فرمود: به خاطر کفرشان. گفته شد: آیا به خدا کفر می‌ورزند؟ فرمود: به شوهر و به نیکویی‌ها کفر می‌ورزند. اگر تو در طول عمر خویش به او خوبی کنی به مجرد اینکه چیزی از تو ببیند می‌گوید هرگز از تو خیری ندیدم».[11]

این احادیث بیانگر این است که عرضه‌شدن بهشت و دوزخ در عالم بیداری بوده است نه در خواب. و حتی اگر در خواب نیز بر پیامبر ص اموری یا علومی عرضه شود، پس خواب پیامبران حق است و در ادامه بعضی از چیزهایی که در خواب بر پیامبر عرضه شده است را هم بیان کرده‌ام.
عرضه‌شدن همه چیز و همۀ آنچه تا قیامت رخ می‌دهد بر پیامبر ص در زمان حیاتش
امام البخاری رحمه الله از اسماء بنت ابی بکر ل روایت کرده که گفت: «أَتَيْتُ عَائِشَةَ زَوْجَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حِينَ خَسَفَتِ الشَّمْسُ، فَإِذَا النَّاسُ قِيَامٌ يُصَلُّونَ، وَإِذَا هِيَ قَائِمَةٌ تُصَلِّي، فَقُلْتُ: مَا لِلنَّاسِ؟ فَأَشَارَتْ بِيَدِهَا نَحْوَ السَّمَاءِ، وَقَالَتْ: سُبْحَانَ اللَّهِ، فَقُلْتُ: آيَةٌ؟ فَأَشَارَتْ: أَيْ نَعَمْ، فَقُمْتُ حَتَّى تَجَلَّانِي الغَشْيُ، وَجَعَلْتُ أَصُبُّ فَوْقَ رَأْسِي مَاءً، فَلَمَّا انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: " مَا مِنْ شَيْءٍ كُنْتُ لَمْ أَرَهُ إِلَّا قَدْ رَأَيْتُهُ فِي مَقَامِي هَذَا، حَتَّى الجَنَّةَ وَالنَّارَ، وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّكُمْ تُفْتَنُونَ فِي القُبُورِ مِثْلَ - أَوْ قَرِيبَ مِنْ - فِتْنَةِ الدَّجَّالِ - لاَ أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ، قَالَتْ: أَسْمَاءُ - يُؤْتَى أَحَدُكُمْ، فَيُقَالُ لَهُ: مَا عِلْمُكَ بِهَذَا الرَّجُلِ؟ فَأَمَّا المُؤْمِنُ أَوِ المُوقِنُ - لاَ أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ: أَسْمَاءُ - فَيَقُولُ: هُوَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، جَاءَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَالهُدَى، فَأَجَبْنَا وَآمَنَّا وَاتَّبَعْنَا، فَيُقَالُ لَهُ: نَمْ صَالِحًا، فَقَدْ عَلِمْنَا إِنْ كُنْتَ لَمُؤْمِنًا، وَأَمَّا المُنَافِقُ أَوِ المُرْتَابُ - لاَ أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ أَسْمَاءُ - فَيَقُولُ: لاَ أَدْرِي، سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ شَيْئًا فَقُلْتُهُ».
ترجمه: «نزد عایشه همسر پیامبر ص رفتم که در آن وقت، خسوف (خورشید گرفتگی)، رخ داده بود. مردم ایستاده بودند و نماز می‌خواندند و عایشه هم ایستاده بود و نماز می‌خواند. به او گفتم مردم را چه شده است؟ او با دستش به آسمان اشاره کرد و گفت سبحان الله. گفتم: آیا نشانه‌ایست؟ گفت: آری. من هم به نماز ایستادم تا اینکه بیهوشی بر من عارض شد و من هم بر سرم آب ریختم. و چون رسول الله ص از نماز تمام شد خدای را سپاس و ستایش کرد و سپس گفت: هیچ چیز نبوده که آن را ندیده باشم مگر اینکه اکنون در همین جایگاه خود، آن را دیدم حتی بهشت و دوزخ را دیدم. بر من وحی شد که شما در قبرهای خویش به همانند یا نزدیک به فتنۀ مسیح دجال، آزمایش می‌شوید. فرشتگان در قبر نزد هر یک از شما می‌آیند و می‌گویند در مورد این مرد چه می‌دانی؟ مومن یا موقن می‌گوید: او محمد رسول الله است که با دلایل صدق و هدایت بر ما آمده است. و فرمودۀ او را پذیرفتیم و به او ایمان آوردیم و از او پیروی کردیم. به او گفته می‌شود آرام بخوب، همانا دانستیم که تو مومن بوده‌ای. اما منافق یا مرتاب می‌گوید: نمی‌دانم، شنیدم که مردم چیزی می‌گفتند من هم آن را گفتم».[12]
و امام مسلم با این الفاظ آن را جابر بن عبد الله t روایت کرده است: «إِنَّهُ عُرِضَ عَلَيَّ كُلُّ شَيْءٍ تُولَجُونَهُ، فَعُرِضَتْ عَلَيَّ الْجَنَّةُ، حَتَّى لَوْ تَنَاوَلْتُ مِنْهَا قِطْفًا أَخَذْتُهُ - أَوْ قَالَ: تَنَاوَلْتُ مِنْهَا قِطْفًا - فَقَصُرَتْ يَدِي عَنْهُ، وَعُرِضَتْ عَلَيَّ النَّارُ، فَرَأَيْتُ فِيهَا امْرَأَةً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ تُعَذَّبُ فِي هِرَّةٍ لَهَا، رَبَطَتْهَا فَلَمْ تُطْعِمْهَا، وَلَمْ تَدَعْهَا تَأْكُلُ مِنْ خَشَاشِ الْأَرْضِ».
ترجمه: «بی‌گمان هر آنچه که شما به آن داخل می‌شوید بر من عرضه شد. بهشت بر من عرضه شد تا آنجا که اگر می‌خواستم می‌توانستم خوشه‌ای برگیرم و بخورم -یا گفت: از آن خوشه‌ای خوردم- اما دستم را از آن کشیدم. و جهنم بر من عرضه شد و در آن زنی یهودی را دیدم که به سبب گربه ای عذاب داده می‌شد، زیرا گربه را بسته بود و به او غذا نمی‌داد و او را رها نکرده بود تا از حیوانات و پرندگان زمین بخورد».[13]
همچنین امام مسلم در روایت دیگری از اسماء بنت ابی بکر ل با این الفاظ آن را روایت کرده است: «مَا مِنْ شَيْءٍ لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُهُ إِلَّا قَدْ رَأَيْتُهُ فِي مَقَامِي هَذَا، حَتَّى الْجَنَّةَ وَالنَّارَ».
ترجمه: «هیچ چیز نیست که آن را ندیده باشم، مگر اینکه آن را در این جایگاه خودم دیدم، حتی بهشت و جهنم را هم دیدم».[14]
و امام احمد و غیر او، از ابو بکر t روایت کرده که پیامبر ص فرمود: «نَعَمْ عُرِضَ عَلَيَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا، وَأَمْرِ الْآخِرَةِ».
ترجمه: «آری، آنچه از امر دنیا و امر آخرت خواهد بود بر من عرضه شد».[15]
همچنین همۀ زمین با مشارق و مغاربش به پیامبر ص نشان داده شد در حالی که در جای خود نشسته بود، چنانکه امام مسلم از ثوبان t روایت کرده که گفت: رسول الله ص فرمود: «إِنَّ اللهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ، فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا، وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا، وَأُعْطِيتُ الْكَنْزَيْنِ الْأَحْمَرَ وَالْأَبْيَضَ، وَإِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي لِأُمَّتِي أَنْ لَا يُهْلِكَهَا بِسَنَةٍ عَامَّةٍ، وَأَنْ لَا يُسَلِّطَ عَلَيْهِمْ عَدُوًّا مِنْ سِوَى أَنْفُسِهِمْ، فَيَسْتَبِيحَ بَيْضَتَهُمْ، وَإِنَّ رَبِّي قَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنِّي إِذَا قَضَيْتُ قَضَاءً فَإِنَّهُ لَا يُرَدُّ، وَإِنِّي أَعْطَيْتُكَ لِأُمَّتِكَ أَنْ لَا أُهْلِكَهُمْ بِسَنَةٍ عَامَّةٍ، وَأَنْ لَا أُسَلِّطَ عَلَيْهِمْ عَدُوًّا مِنْ سِوَى أَنْفُسِهِمْ، يَسْتَبِيحُ بَيْضَتَهُمْ، وَلَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ مَنْ بِأَقْطَارِهَا - أَوْ قَالَ مَنْ بَيْنَ أَقْطَارِهَا - حَتَّى يَكُونَ بَعْضُهُمْ يُهْلِكُ بَعْضًا، وَيَسْبِي بَعْضُهُمْ بَعْضًا».
ترجمه: «خداوند زمین را برای من جمع کرد و من مشرق‌ها و مغرب‌های آن را دیدم و بدون شک ملک امّت من به آن جاهایی می‌رسد که برای من جمع شده و به من نشان داده شد. همچنین دو گنج سرخ و سفید به من عطا شد. من از پروردگارم خواستم که امّتم را در اثر قحطی و خشک‌سالی عمومی هلاک نکند و بر آنان دشمنی غیر از خود مسلط نگرداند که ریشه‌کن کردنشان را برای خود حلال و مباح بدانند. پروردگارم در جواب فرمود: ای محمد، هرگاه من تصمیمی بگیرم کسی نمی‌تواند آن را برگرداند و من خواستۀ تو را مبنی بر عدم هلاکت امّت به خاطر قحط‌سالی فراگیر و عدم مسلط کردن بیگانه‌ای که کیان آنان را از بین ببرد پذیرفته‌ام. حتی اگر تمام مردم روی زمین علیه امّت اسلامی اتفاق کنند نمی‌توانند آنان از بین ببرند، البته این ضمانت تا زمانی است که امّت با هم درگیر نشوند و همدیگر را به اسارت نگیرند».[16]
امام القرطبي رحمه الله در المفهم می‌گوید: «قوله: {إن الله زوى لي الأرض حتى رأيتُ مشارقها ومغاربها}، أي: جمعها لي حتى أبصرتُ ما تملكه أمتي من أقصى المشارق والمغارب منها، وظاهرُ هذا اللفظ يقتضي أنَ الله تعالى قوّى إدراكَ بصرِه، ورفع عنه الموانع المعتادة، فأدرك البعيدَ من موضعه، كما أدرك بيتَ المقدس من مكة وأخذ يُخْبِرهم عن آياته، وهو ينظرُ إليه، وكما قال: {إني لأُبصِر قَصْر المدائن الأبيض}، ويُحتمل أن يكون مثَّلها اللهُ له، فرآها، والأولُ أولى».
ترجمه: «این فرموده‌اش: {خداوند زمین را برای من جمع کرد و من مشرق‌ها و مغرب‌های آن را دیدم} یعنی: آن را برای من جمع کرد تا اینکه آنچه را که امتم از اقصی نقاط مشرق و مغرب به تملّک خود در می‌آورد را دیدم، و ظاهر این حدیث چنین اقتضا می‌کند که الله تعالی ادراک چشمش را قوی کرده باشد و موانع عادی را از او برداشته باشد بطوری که در جای خودش دور دست‌ها را دیده است؛ به همان شکل که بیت المقدس را از مکه دید و در حالی که داشت به آنجا (بیت المقدس) نگاه می‌کرد، از نشانه‌های آنجا به آنان (مشرکان) خبر داد و همچنین فرموده است: {به تحقیق من قصرهای سفید مدائن را دارم می‌بینم}[17] و احتمال هم دارد که خداوند آن را برایش به تمثیل کشیده و آن را دیده باشد، اما قول اوّل، درست‌تر است».[18]
و نعیم بن حماد از ابن عمر ب روایت کرده که گفت: رسول الله ص فرمود: «إِنَّ اللَّهَ رَفَعَ لِي الدُّنْيَا فَأَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهَا وَإِلَى مَا هُوَ كَائِنٌ فِيهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كَمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي هَذِهِ، جِيِلاَنٌْ مِنَ اللَّهِ جَلَّاهُ لِنَبِيِّهِ كَمَا جَلَا لِلنَّبِيِّينَ قَبْلَهُ»
ترجمه: «خداوند دنیا را برای من بالا آورد و من به آن و آنچه که تا روز قیامت در آن خواهد بود نگاه کردم به همان شکل که به کف دستانم نگاه می‌کنم. تجلی و کشفی از جانب الله است که برای پیامبرش کشف نمود همانطور که برای پیامبران قبلی کشف نمود».[19]
از صحت این حدیث آگاهی ندارم اما طبق روایات پیشین، می‌تواند صحیح باشد و به مشابه آن، خداوند ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم علیه السلام نشان داده است؛ چنانکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِينَ٧٥ [الأنعام: 75]
«و این چنین، ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم، تا از یقین کنندگان باشد».
امام البغوی رحمه الله در تفسیر این آیه می‌گوید: «{كذلك نريه، مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ}، وَالْمَلَكُوتُ الْمُلْكُ زِيدَتْ فِيهِ التَّاءُ لِلْمُبَالَغَةِ كَالْجَبَرُوتِ وَالرَّحَمُوتِ وَالرَّهَبُوتِ، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: يَعْنِي خَلْقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ، وَقَالَ مُجَاهِدٌ وَسَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ: يَعْنِي آيَاتِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ، وَذَلِكَ أَنَّهُ أُقِيمَ عَلَى صخرة وكشف له عن ملكوت السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ حَتَّى الْعَرْشِ وَأَسْفَلَ الْأَرَضِينَ وَنَظَرَ إِلَى مَكَانِهِ فِي الْجَنَّةِ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: وَآتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا [العنكبوت: 27]، يَعْنِي: أَرَيْنَاهُ مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ».
ترجمه: «{این چنین، ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم} ملکوت، همان ملک است که تاء برای مبالغه به آن اضافه شده است، مانند جبروت و رحموت و رهبوت. ابن عباس ب می‌گوید: منظور از ملکوت، خلق شدن آسمان‌ها و زمین است. و مجاهد و سعید بن جبیر رحمهما الله می‌گویند: ملکوت یعنی نشانه‌های آسمان‌ها و زمین. و آن به این شکل که ابراهیم بر روی صخره‌ای ایستاد و ملکوت آسمان‌ها و زمین برای او کشف شد، حتی عرش و پایین‌ترین طبقۀ زمین، و از همان جای خودش به بهشت نگاه کرد، و این فرمودۀ خداوند دربارۀ آن است که می‌فرماید: {پاداش او را در دنیا به او (ابراهیم) دادیم} یعنی: مکان او را در بهشت به او نشان دادیم».[20]
اکنون حدیث عرضه‌شدن اعمال امّت بر پیامبر ص بعد از وفاتش را با احادیث عرضه‌شدن بهشت و دوزخ بر پیامبر و احادیث عرضه‌شدن امّت‌ها با اعمالشان بر پیامبر و احادیث عرضه‌شدن همه چیز و همۀ آنچه که تا قیامت رخ می‌دهد بر پیامبر را با هم مقایسه کنید و بگویید کدام یک بزرگ‌تر است؟ و کسانی که حدیث عرضۀ اعمال بر پیامبر ص بعد از وفاتش را انکار می‌کنند، و آن را ضعیف یا خرافات یا غلو در حق پیامبر می‌دانند، باید بدانند که به مراتب بیشتر از آن در زمان حیات پیامبر ص بر ایشان عرضه شده است. و این افراد آنطور که شایستۀ شناخت عظمت رسول الله است، عظمت و بزرگی او را نشناخته‌اند.
همچنین بعضی از افراد امّت در خواب بر پیامبر ص عرضه شده‌اند، چنانکه در صحیحین آمده که اسحاق بن عبد الله بن ابی طلحه از انس بن مالک t روایت کرده که او (انس) گفته است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدْخُلُ عَلَى أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ فَتُطْعِمُهُ - وَكَانَتْ أُمُّ حَرَامٍ تَحْتَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ - فَدَخَلَ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَطْعَمَتْهُ وَجَعَلَتْ تَفْلِي رَأْسَهُ، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ اسْتَيْقَظَ وَهُوَ يَضْحَكُ، قَالَتْ: فَقُلْتُ: وَمَا يُضْحِكُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: " نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي عُرِضُوا عَلَيَّ غُزَاةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ، يَرْكَبُونَ ثَبَجَ هَذَا البَحْرِ مُلُوكًا عَلَى الأَسِرَّةِ، أَوْ: مِثْلَ المُلُوكِ عَلَى الأَسِرَّةِ "، شَكَّ إِسْحَاقُ، قَالَتْ: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنْهمْ، فَدَعَا لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ».
ترجمه: «رسول خدا ص نزد أم حرام بنت ملحان می‌رفت و او برای آن پیامبر غذا می‌آورد. و أم حرام همسر عباده بن صامت بود. رسول خدا نزد او رفت و او برای پیامبر غذا آورد و سپس به پاک‌کردن موی پیامبر مشغول شد. پیامبر ص در آنجا خوابید و چون بیدار شد می‌خندید، أم حرام می‌گوید: گفتم ای رسول خدا چرا می‌خندید؟ پیامبر فرمود: مردمی از امّت من بر من عرضه شدند که در راه خدا می‌جنگیدند و در میان این دریا بر کشتی سوار بودند، آن‌ها پادشاهانی بودند که بر تخت‌ها نشسته بودند، یا بسان پادشاهانی که بر تخت‌ها نشسته باشند، اسحاق راوی شک کرده است. أم حرام گفت: گفتم ای رسول خدا از خداوند بخواه که مرا از جملۀ آن‌ها بگرداند. رسول خدا هم برای او دعا کرد».[21]
همچنین در صحیحین از ابو سعید الخدری t روایت شده است که گفت: رسول خدا ص فرمود: «بَيْنَمَا أَنَا نَائِمٌ رَأَيْتُ النَّاسَ يُعْرَضُونَ عَلَيَّ وَعَلَيْهِمْ قُمُصٌ مِنْهَا مَا يَبْلُغُ الثُّدِْيَّ، وَمِنْهَا مَا يَبْلُغُ دُونَ ذَلِكَ. وَمَرَّ عَلَيَّ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَعَلَيْهِ قَمِيصٌ يَجُرُّهُ. قَالُوا: مَا أَوَّلْتَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الدِّينَ».
ترجمه: «درحالی که در خواب بودم دیدم مردم بر من عرضه می‌شوند، و جامه‌هایی بر تن دارند؛ که بعضی از آن جامه‌ها تا سینه می‌رسید و بعضی دیگر تا پایین‌تر از آن می‌رسید، و عمر بن الخطاب بر من گذرانده شد، و جامه‌ای بر تن او بود که آن را بر زمین می‌کشید، گفتند: یا رسول الله! این خواب را چگونه تعبیر می‌کنی؟ فرمود: به دین».[22]
پیامبر ص پشت سرش را در نماز می‌دید
همچنین ویژگی دیگری که خداوند به پیامبر برگزیده‌اش داده بود این است که قدرت پیامبر ص بیشتر از قدرت بینایی ما بود، چنانکه می‌توانست به اذن الله ملائکه را ببیند و همچنین می‌توانست به اذن الله پشت سر خودش را ببیند و همچنین می‌توانست به اذن الله دور دست‌ها را ببیند.
امام البخاری از ابو هریره t روایت کرده که گفت: رسول الله ص فرمود: «هَلْ تَرَوْنَ قِبْلَتِي هَا هُنَا، فَوَاللَّهِ مَا يَخْفَى عَلَيَّ خُشُوعُكُمْ وَلاَ رُكُوعُكُمْ، إِنِّي لَأَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي».
ترجمه: «آيا شما فکر می‌کنید که بغیر از این جهت (= جهت رو به قبله) را نمی‌بینم؟ به خدا سوگند كه خشوع و ركوع شما بر من پوشيده نيست. و من (هنگام نماز) شما را از پشت سر خود، خوب می‌بینم».[23]
و امام مسلم از انس t روایت کرده که گفت: «صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ فَلَمَّا قَضَى الصَّلَاةَ أَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي إِمَامُكُمْ، فَلَا تَسْبِقُونِي بِالرُّكُوعِ وَلَا بِالسُّجُودِ، وَلَا بِالْقِيَامِ وَلَا بِالِانْصِرَافِ، فَإِنِّي أَرَاكُمْ أَمَامِي وَمِنْ خَلْفِي ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَوْ رَأَيْتُمْ مَا رَأَيْتُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلًا وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا. قَالُوا: وَمَا رَأيْتَ يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: رَأَيْتُ الْجَنَّةَ وَالنَّارَ».
ترجمه: «روزی رسول خدا ص به همراه ما نماز خواند و چون نماز به پایان رسید به ما رو کرد و فرمود: ای مردم من امام شما هستم، پس در رکوع و سجود و قیام و تمام‌کردن نماز بر من پیشی نگیرید. بدون شک من شما را از جلو و از پشت سر خود می‌بینم. سپس فرمود: سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست اگر آنچه را که من دیدم شما می‌دیدید کمتر می‌خندیدید و بیشتر می‌گریستید. گفتند: ای رسول خدا شما چه دیدید؟ فرمود: بهشت و دوزخ را».[24]
و همچنین پیامبر ص در جای خود نشسته بود و بیت المقدس بر او عرضه شد، چنانکه از ابو هریره t روایت است که گفت پیامبر ص فرمود: «لَقَدْ رَأَيْتُنِي فِي الْحِجْرِ وَقُرَيْشٌ تَسْأَلُنِي عَنْ مَسْرَايَ، فَسَأَلَتْنِي عَنْ أَشْيَاءَ مِنْ بَيْتِ الْمَقْدِسِ لَمْ أُثْبِتْهَا، فَكُرِبْتُ كُرْبَةً مَا كُرِبْتُ مِثْلَهُ قَطُّ، قَالَ: فَرَفَعَهُ اللهُ لِي أَنْظُرُ إِلَيْهِ، مَا يَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُهُمْ بِهِ».
ترجمه: «در منزل خویش بودم که قریشیان دربارۀ بیت المقدس در شب معراج از من چیزهایی پرسیدند که آن‌ها را به خاطر نداشتم، به همین خاطر بسیار اندوهگین شدم به گونه‌ای که هرگز چنین اندوهی به من دست نداده بود. در این هنگام خداوند بیت المقدس را در جلوی چشمان من مجسّم کرد و از هر چه پرسیدند به آنان جواب دادم».[25]
پس چه اشکال یا مانعی وجود دارد که اعمال امّت هم بعد از وفاتش بر ایشان عرضه شود؟ چرا چنین چیزی را خرافات و غلو و روایتی جعلی و دروغین می‌دانند؟
شاید یکی بگوید که احادیثی که گذشت، مربوط به زمان حیات پیامبر ص بوده است، اما بعد از وفات و در عالم برزخ، چیزی بر میّت عرضه نمی‌شود.
در جواب می‌گویم: عرضه شدن سلام و صلوات ما بر پیامبر بعد از وفاتش، جزو حقایقی است که همۀ مسلمانان بر آن اجماع دارند و سلام نیز جزو عمل ما می‌باشد، پس ثابت می‌شود که بعد از وفات پیامبر نیز، سلام امّت که نوعی عمل است به پیامبر ص عرضه می‌شود، چنانکه اوس بن ابی اوس t از پیامبر ص روایت می‌کند که فرمود: «إِنَّ مِنْ أَفْضَلِ أَيَّامِكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فِيهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِيهِ قُبِضَ، وَفِيهِ النَّفْخَةُ، وَفِيهِ الصَّعْقَةُ، فَأَكْثِرُوا عَلَيَّ مِنَ الصَّلَاةِ فِيهِ، فَإِنَّ صَلَاتَكُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلَيَّ. قَالَ: قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَكَيْفَ تُعْرَضُ صَلَاتُنَا عَلَيْكَ وَقَدْ أَرِمْتَ - يَقُولُونَ: بَلِيتَ -؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَرَّمَ عَلَى الْأَرْضِ أَجْسَادَ الْأَنْبِيَاءِ».
ترجمه: «بهترین روزهاى شما روز جمعه است، در آن روز خداوند آدم علیه السلام را آفرید، و در روز جمعه فوت کرد، و در روز جمعه فرشته در بوق (شیپور) می‌دمد، و در این روز صعقه، (یعنى: مردن تمامی ‌انسان‌ها) خواهد بود، پس در این روز بر من درود و صلواتى بسیار بفرستید، چون درود و صلوات شما بر من عرضه خواهد شد. گفتند: چگونه صلوات ما بر شما عرضه می‌‌شود در حالی که بدن شما از می‌پوسد، و می‌گویند به خاک تبدیل شدی. پیامبر فرمود: خداوند بر زمين حرام کرده است که اجساد انبياء را از بين ببرد».[26]
و عبد الله بن مسعود t از پیامبر صلی الله عليه وسلم روایت کرده است که فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الْأَرْضِ يُبَلِّغُونِي عَنْ أُمَّتِي السَّلَامَ».
ترجمه: «بی‌گمان خداوند فرشتگانی دارد که در زمین گردش می‌کنند و سلام امّتم را به من می‌رسانند».[27]
پس سلام فرستادن ما به پیامبر ص، جزو اعمال ما محسوب می‌شود و وقتی سلام ما به پیامبر عرضه می‌شود در واقع عمل ماست که به پیامبر عرضه شده است و در واقع حدیث عرضۀ اعمال بر پیامبر ص بعد از وفاتش را قبول کرده‌ایم!
عرضۀ جایگاه متوفی
و این عرضه شدن تنها مختص رسول الله ص نیست، بلکه برای هر یک از ما وقتی که بمیرد جایگاهش در بهشت یا دوزخ عرضه می‌شود، چنانکه امام البخاري رحمه الله از عبد الله بن عمر ب روايت کرده که گفت: پیامبر ص روایت فرمود: «إِذَا مَاتَ أَحَدُكُمْ فَإِنَّهُ يُعْرَضُ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ فَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ».
ترجمه: «هرگاه، یکی از شما بمیرد، صبح و شام، جایگاهش، به او عرضه میگردد. اگر بهشتی باشد، جایگاهش در بهشت، و اگر دوزخی باشد، جایگاهش در دوزخ به او نشان داده میشود».[28]
و در روایتی دیگر می‌گوید: «إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالعَشِيِّ، إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ، وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَيُقَالُ: هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ اللَّهُ يَوْمَ القِيَامَةِ».
ترجمه: «هنگامی که یکی از شما می‌میرد جایگاه او صبح و شام به او عرضه می‌گردد، اگر از اهل بهشت باشد پس جایگاه اهل بهشت به او عرضه می‌شود و اگر از اهل دوزخ باشد پس جایگاه اهل دوزخ به او عرضه می‌شود و به او گفته می‌شود: این جایگاه توست تا اینکه خداوند در روز قیامت تو را برانگیزد».[29]
حال چرا اگر به یک میّت در عالم برزخ، جایگاه او در بهشت و دوزخ عرضه شود، چنین چیزی ممکن است، اما اگر بر رسول خدا که برترین مخلوق خداوند است، اگر اعمال امّتش عرضه شود و برای بدی‌هایشان استغفار کند و بخاطر نیکی‌هایشان خداوند را حمد گوید، چنین چیزی، غیر ممکن و غلو و خرافات می‌باشد؟
پس با توجه به احادیثی که در اینجا آوردم، متوجه می‌شویم که رسول الله ص که با پدر و مادرم به فدایش شوم، بعضی از اعمال و اشیاء و امور و انسان‌ها بر او عرضه می‌شدند، و این عرضه‌شدن، مختص به زمان حیاتش نبود، بلکه بعد از وفاتش نیز بر او عرضه می‌شود و یکی از این عرضه‌شدن‌ها، عرضه‌شدن اعمال امّت بر ایشان می‌باشد، چنانکه در حدیث آمده که پیامبر ص فرمود: «حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُحَدِّثُونَ وَيُحَدَّثُ لَكُمْ، وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَمَا رَأَيْتُ مِنَ خَيْرٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ، وَمَا رَأَيْتُ مِنَ شَرٍّ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ».
ترجمه: «حیات من برای شما خیر است، (چون) سخن می‌گویید و برایتان سخن گفته می‌شود، و وفات من برای شما خیر است، (چون) اعمالتان بر من عرضه می‌شود، پس بر آنچه از (اعمال) خیر می‌بینم خداوند را حمد و سپاس می‌گویم و از آنچه از (اعمال) شر می‌بینم برایتان از خداوند درخواست مغفرت می‌کنم».
و چنانکه گفتیم، این حدیث صحیح می‌باشد و نویسنده، در این کتاب صحّت و شواهد آن را بیان کرده است.
از الله متعال می‌خواهم که این کتاب را مفید قرار دهد.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
مجاهد دین
1397/آذر/3



[1]- صحیح مسلم (553)، مسند ابی داود الطیالسی (485)، مسند احمد (21567) الأدب المفرد از البخاری (230)، مسند البزار (3916)، صحیح ابن خزیمه (1308)، مستخرج ابی عوانه (1211)، صحیح ابن حبان (1642)، سنن الکبری از البیهقی (3590)، شرح السنه از البغوی (489).
[2]- مسند احمد (21550)، ابن حبان (1640) و شعيب الأرناؤوط می‌گوید: اسنادش طبق شرط مسلم صحیح است. سنن ابن ماجه (3683) و الألبانی می‌گوید صحیح است. و مصنف ابن ابی شیبه (26349).
[3]- معجم ابن الأعرابی (1866)، معجم الکبیر از الطبرانی (3054-3055). آلبانی در السلسلة الضعيفة (3861) می‌گوید: ضعیف است.
[4]- المستدرک علی الصحیحین (3275)، الحاکم می‌گوید: این حدیث طبق شرط مسلم صحیح است و الذهبی هم در التلخیص، آن را تایید کرده و گفته بر شرط مسلم است. همچنین: سنن الترمذی (3076)، مسند البزار (8892)، مسند ابی یعلی (6377).
[5]- صحیح البخاری (5705)
[6]- صحیح المسلم (167)، سنن ترمذی (3649)، مسند احمد (14589)، صحیح ابن حبان (6232)
[7]- صحیح البخاری (540) و لفظ حدیث از اوست، صحیح مسلم 136- (2359).
[8]- صحیح مسلم 134- (2359).
[9]- مسند احمد (12659)، شعيب الأرنؤوط می گوید: اسنادش طبق شرط شیخین صحیح است. ادب المفرد (1184)، جامع معمر بن راشد (20796)، مسند الشامیین (1698)، شرح السنة از البغوی (3720)،
[10]- صحيح البخاری (431).
[11]- صحيح مسلم 17- (907)، مسند احمد (2711)
[12]- صحيح البخاری (184-1053)، موطأ مالک (4)، صحیح ابن حبان (3114)، معجم الکبیر از الطبرانی (313)، شرح السنة از البغوی (1137).
[13]- صحيح مسلم 9- (904)، مسند احمد (15018)، صحیح ابن خزیمه (1380).
[14]- صحيح مسلم 11- (905)، مسند احمد (26925)، المعج الکبیر از الطبرانی (314)، مستخرج أبي عوانه (395).
[15]- مسند احمد (15)، شعيب الأرنؤوط می‌گوید: اسنادش حسن است. السنة از ابن ابی عاصم (812)، مسند البزار (76)، مسند أبي یعلی (56)، صحیح ابن حبان (6476).
[16]- صحیح مسلم 19- (2889)، مسند احمد (22452)، سنن أبي داود (4252)، سنن الترمذی (2176).
[17]- ابن عبد البر آن را در الدرر ص 170، ذکر کرده است.
[18]- المفهم لما اشكل من تلخيص شرح صحيح مسلم، ج 7 ص 216.
[19]- الفتن از نعیم بن حماد (2).
[20]- تفسیر البغوی، ج 2 ص 136.
[21]- صحیح البخاری (2788)، صحیح مسلم 160- (1912)
[22]- صحیح البخاری (7008)، صحیح مسلم 15- (2390)، سنن النسائی (5026)، صحیح ابن حبان (6890).
[23]- صحیح البخاری (418، 741)، صحیح مسلم 109- (424)، مسند احمد (8024)، مسند ابی یعلی الموصلی (6335)،
[24]- صحیح مسلم 112- (426)،
[25]- صحيح مسلم 278- (172).
[26]- ابو داود (1047)، ابن خزیمه در تفسیرش، ج 6 ص 463 می‌گوید صحیح است. حاکم در مستدرکش، ج 5 ص 776 می‌گوید طبق شرط شیخین صحیح است.
[27]- صحیح ابن حبان (914)، مصنف ابن ابی شیبه (269)، سنن دارمی (2816)، المستدرک علی الصحیحین (3576) و می‌گوید صحیح است و الذهبی هم با او موافقت کرده است. السلسلة الصحیحة از الألبانی (2853).
[28]- صحیح البخاری (3240)
[29]- صحیح البخاری (1379)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...