۱۳۹۵/۰۳/۲۷

آیا عمر بن خطاب ، عایشه رضی الله عنهما را بدون حجاب دیده است؟

آیا عمر بن خطاب ،  عایشه رضی الله عنهما را بدون حجاب دیده است؟
نویسنده: مجاهد دین

شماره مقاله: 96

تاریخ انتشار: 95.3.27

شبهه رافضی
:
حالا  سوال ما از اهل سنت اين است نظرشان در مورد اينكه  عايشه  بدون حجاب بوده و عمر او ديده است چه هست؟
عبد الملك بن شعيب بن الليث بن سعد حدثني أبي عن جدي حدثني عقيل بن خالد عن ابن شهاب عن يحيى بن سعيد بن العاص ان سعيد بن العاص اخبره ان عائشة زوج النبي صلى الله عليه وسلم وعثمان حدثاه ان أبا بكر استأذن على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو مضطجع على فراشه لابس مرط عائشة فاذن لأبي بكر وهو كذلك فقضى إليه حاجته ثم انصرف ثم استأذن عمر فاذن له وهو على تلك الحال فقضى إليه حاجته ثم انصرف قال عثمان ثم استأذنت عليه فجلس وقال لعائشة اجمعي عليك ثيابك فقضيت إليه حاجتي ثم انصرفت فقالت عائشة يا رسول الله مالي لم ارك فزعت لأبي بكر وعمر رضي الله عنهما كما فزعت لعثمان قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ان عثمان رجل حيى وانى خشيت ان اذنت له على تلك الحال ان لا يبلغ إلى في حاجته

به راوی حدیث خبر دادند که ابوبکر آمد پیش پیامبر و پیامبردر اتاق عائشه بر روی زیر انداز خود دراز کشیده بودند(اتاق عائشه یک اتاق 1در 2 بود؛سوال: در این اتاق کوچک پنچ تا بستر بوده یا این که یک بستر پیشتر نبوده؟پس این میشه همان بستر پیامبر و عائشه)پیغمبر در اون بستر بوده و رو انداز عائشه را بر روی خود انداخته بود،در همان حال آمد به ابوبکر اجازه داد،آمد کارش رو انجام داد و رفت،بعد عمر آمد باز کارش رو انجام داد و رفت بعد عثمان آمد از پیغمبر اجازه خواست و وارد شد،در همین حال پیامبر به عائشه گفت برو لباساتو بپوش (اجمعي عليك ثيابك)= (یعنی عائشه تا به حال لباس تنش نبود)بعد از این عائشه میگه چرا فقط موقعی که عثمان اومد گفتی برم لباس بپوشم پیامبر جواب میده که عثمان ادم با حیائی هست،ترسیدم که کارش را به من نگوید
صحيح مسلم

پاسخ:



اما در جواب این شبهه این رافضی که نوشته است عایشه رضی الله عنها بی حجاب بوده و عمر او را دیده است.

اولا این روایت در باب فضایل سیدنا عثمان رضی الله عنه می باشد و روایتی که رافضی به آن اشاره کرده با روایت قبل از آن، هر دو یک واقعه را گزارش می کنند، و خوب است اینجا روایت قبل را نیز مطالعه کنیم.
🔴 ( 2401 ) حدثنا يحيى بن يحيى ويحيى بن أيوب وقتيبة وابن حجر ( قال يحيى بن يحيى أخبرنا وقال الآخرون حدثنا ) إسماعيل - يعنون ابن جعفر - عن محمد بن أبي حرملة عن عطاء وسليمان ابني يسار وأبي سلمة بن عبدالرحمن أن عائشة قالت
 : كان رسول الله صلى الله عليه و سلم مضطجعا في بيتي كاشفا عن فخذيه أو ساقيه فاستأذن أبو بكر فأذن له وهو على تلك الحال فتحدث ثم استأذن عمر فأذن له وهو كذلك فتحدث ثم استأذن عثمان فجلس رسول الله صلى الله عليه و سلم وسوى ثيابه - قال محمد ولا أقول ذلك في يوم واحد - فدخل فتحدث فلما خرج قالت عائشة دخل أبو بكر فلم تهتش له ولم تباله ثم دخل عمر فلم تهتش له ولم تباله ثم دخل عثمان فجلست وسويت ثيابك فقال ألا أستحي من رجل تستحي منه الملائكة . (صحیح مسلم)
ترجمه: عایشه رضی الله عنها می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم در خانه‌اش دراز کشیده بود و رانها یا ساق‌هایش را آشکار ساخته بود که ابو بکر اجازه‌ی ورود خواست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با همان حالتی که داشت به او اجازه‌ی ورود داد و به صحبت‌هایش ادامه داد. سپس عمر رضی الله عنه اجازه‌ی ورود خواست. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به او نیز با همان حالتی که داشت، اجازه‌ی ورود داد و به صحبت‌هایش ادامه داد. بعد از آن، عثمان رضی الله عنه اجازه‌ی ورود خواست. در این هنگام، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نشست و لباسهایش را مرتب نمود. ـ محمد که یکی از راویان است: می‌گوید: فکر نمی‌کنم که این سه نفر در یک روز آمدندـ. به هر حال، عثمان رضی الله عنه هم وارد شد و صحبت کرد.
هنگامی که عثمان رضی الله عنه بیرون رفت، عایشه رضی الله عنها گفت: ابوبکر رضی الله عنه وارد شد و تو خودت را مرتب نکردی و به او اهمیت ندادی. سپس عمر  رضی الله عنه وارد شد، باز هم تو خودت را مرتب نکردی و به او نیز اهمیت ندادی؛ اما هنگامی که عثمان  رضی الله عنه وارد شد، نشستی و لباسهایت را مرتب نمودی؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آیا من از مردی که فرشتگان از او شرم و حیا می‌کنند، شرم و حیا نکنم»؟
دوما: روایتی که رافضی به آن اشاره کرده، به ترجمه ای که کرده است خوب دقت کنید:
رافضی در داخل پرانتز چنین نوشته: (اتاق عائشه یک اتاق 1در 2 بود؛سوال: در این اتاق کوچک پنچ تا بستر بوده یا این که یک بستر پیشتر نبوده؟پس این میشه همان بستر پیامبر و عائشه)
حال از  این رافضی احمق می پرسیم از کجا فهمیده که اتاق 1  در 2 متر بوده است؟ آیا این نمی داند که در اتاق عایشه رضی الله عنه سه قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبکر و عمر رضی الله عنهما دفن شده بود و همچنان جا برای زندگی کردن عایشه رضی الله عنها داشته است؟؟؟ آیا این رافضی خبیث نمی داند که 1 در 2 متر اندازه یک قبر هم نمی شود؟
همانظور که می بینید این رافضی خبیث می خواهد با این گونه ترجمه کردن  ثابت کند که در آن اتفاق، پیامبر و عایشه هردو با هم در بستر خوابیده بودند.
اما ای رافضی متن عربی موجود است و دروغ ها و کفریاتت آشکار می شود.
این روایت را عایشه و عثمان رضی الله عنهما روایت کرده اند و از زبان عثمان چنین آمده « وهو مضطجع على فراشه» یعنی رسول خدا در بسترش دراز کشیده بود.
چرا نگفت: «هما مضطجعان علی فراشهما» آن دو در بسترشان دراز کشیده بودند؟؟؟
یا در ادامه می گوید: « فأذن لأبي بكر وهو كذلك» ابوبکر اجازه گرفت و او در همان حالت بود.
چرا راوی حدیث نگفت: فأذن لأبی بکر و هما کذلک» ابوبکر اجازه گرفت و آن دو در همان حالت بودند؟؟
در ادامه می گوید: « قال عثمان ثم استأذنت عليه فجلس وقال لعائشة اجمعي عليك ثيابك» عثمان می گوید سپس از او اجازه برای نزد او رفتن خواستم، پس پیامبر نشست و به عایشه گفت لباست را جمع كن یعنی آن مرطی که بر روی خودم انداخته بودم را از من بگیر. و به این معنا نیست که العیاذ بالله عایشه رضی الله عنها لباس تنش نبوده است. مگر معقول است همچنین چیزی؟ مگر می شود که حجاب  فرض شده باشد و در قرآن آیات آن آمده باشد اما رسول خدا به آن عمل نکرده باشد و قبل از آمدن عثمان، عمر او را بدون لباس دیده باشد و سپس برای عثمان، عایشه لباس بپوشد؟
مگر می شود راوی حدیث که عایشه رضی الله عنها است چیزی را تعریف کند که در مذمت خودش باشد؟ معمولا چیزی که مذمت آدم باشد کسی نمی پسندند که روایت کند.

خداوند در سوره احزاب می فرماید
( 59 )   يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
( 59 )   ای پیامبر ! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو :«چادرهای خود را بر خویش فرو افکنند، (و با آن سر و صورت و سینه هایشان را بپوشانند) این مناسب تر است تا شناخته شوند؛ پس مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده ی مهربان است.

چگونه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در قرآنی که آورده است، حجاب را فرض گردانده و خداوند قبل از همه پیامبرش را خطاب قرار می دهند و می گوید همسرانت و سپس دخترانت و بعد از آنها زنان مومنان را امر به حجاب کن، حال چگونه با این همه تاکید از جانب خداوند، عایشه بدون لباس و حجاب شرعی بوده و عمر وارد شده و او را دیده است اما برای عثمان، پیامبر به او گفته حجاب بپوشد؟؟؟

پس چنین برداشتی از روایت نمی توان کرد بلکه به این معنا است که آن مرط و کسائی که بر روی خود انداخته بودم را از من بگیر و جمع کن .

و همانطور که در ادامه روایت نیز آمده است، پیامبر صلی الله علیه وسلم کاملا به روشنی و واضحی تصریح می کند که علت نشستن و جمع و جور کردن لباس هایش این بوده که مبادا عثمان از حال رسول خدا که دراز کشیده شرم کند، نه از حال عایشه. و اصلا عایشه مطرح نبوده چون محجبه و در گوشه ای از اتاق قرار گرفته بوده.

در روایتی که رافضی به آن استناد کرده چنین آمده: «وانى خشيت ان اذنت له على تلك الحال ان لا يبلغ إلى في حاجته»
یعنی: و من (پیامبر) ترسیدم که اگر با این حالتی که هستم به او اجازه ورود بدهم  حاجتش را به من ندهد.

در روایتی که من آوردم و در همان باب فضایل عثمان و روایت قبل از آن بود نیز چنین آمده: « ولم تباله ثم دخل عثمان فجلست وسويت ثيابك فقال ألا أستحي من رجل تستحي منه الملائكة».
معنی:  باز هم تو خودت را مرتب نکردی و به او نیز اهمیت ندادی؛ اما هنگامی که عثمان  رضی الله عنه وارد شد، نشستی و لباسهایت را مرتب نمودی؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آیا من از مردی که فرشتگان از او شرم و حیا می‌کنند، شرم و حیا نکنم»؟

در روایت ابو یعلی نیز چنین آمده: «خشيتُ إن أذنت له وأنا على تلك الحال أن لا يبلغ في حاجته .
یعنی: ترسیدم که به او اجازه بدهم و من با این حالت که در آن هستم باشم و او حاجتش را درخواست نکند.
همه روایات در اینباره را اگر نگاه کنید، عایشه به پیامبر صلی الله علیه وسلم می گوید که چرا فقط برای عثمان لباست را جمع و جور کرده و نشستی، و اصلا نگفته که چرا موقعی که عثمان آمد به من گفتی حجاب بپوشم العیاذ بالله.
علت اینکه پیامبر نشست و لباس هایش را مرتب کرد شرم عثمان از وضعیت او بود نه از وضعیت عایشه، چون قبل از آمدن عثمان، عمر نیز وارد شده بود و اصلا معقول نیست که رسول خدا صاحب این شریعت به نامحرم اجازه بدهد وارد خانه اش شود و همسرش بدون حجاب باشد. ایا این تهمت روافض هیچ معنی دیگری دارد به غیر از اینکه این روافض کافر و خبیث و تخم صیغه ای قصد بی آبرو کردن و تهمت به پیامبر و بی غیرت نشان دادن او را دارند؟ آیا تهمت به ناموس و شرف پیامبر کفر نیست؟

والله هرکسی در کفر این روافض خبیث شک داشته باشد خودش نیز کافر خواهد شد.

ما هیچ وقت دوست نداریم که وارد این مسائل شویم و چنین شبهاتی را مطرح نماییم اما برای ادب کردن این روافض خبیث تخم صیغه ای، این روایت را به آنها تقدیم می کنیم.

لخت بودن فاطمه در جلوی نامحرم و خلوت کردن با او

در اینجا با صحنه ای همانند فیلم های فارسی وان روبرو میشویم که روافض👹 علی را بی غیرت نشان میدهند و فاطمه با سلمان فارسی یک خلوت دو نفره را تشکیل میدهند که سلمان بدون اجازه وارد خانه فاطمه میشود و فاطمه نیز وضع پوشش مناسبی نداشته و فاطمه از دوری سلمان گله میکند و میگوید ای بی وفا به ما دیگه سر نمیزنی. سلمان هم میگه (حبیبی) عزیزم منو بی وفایی؟ فاطمه هم میگه بشین کنارم

.

🔴 فقال (عليه السلام): يا سلمان أئت منزل فاطمة بنت رسول الله (صلى الله عليه وآله) فإنها إليك مشتاقة تريد أن تتحفك بتحفة قد اتحفت بها من الجنة، قلت لعلي (عليه السلام)، قد اتحفت فاطمة (عليها السلام) بشئ من الجنة بعد وفاة رسول الله (صلى الله عليه وآله) ؟ قال: نعم بالامس. قال سلمان الفارسي: فهرولت إلى منزل فاطمة (عليها السلام) بنت محمد (صلى الله عليه وآله)، فإذا هي جالسة وعليها قطعة عباء إذا خمرت رأسها انجلى ساقها وإذا غطت ساقها انكشف رأسها، فلما نظرت إلي اعتجرت ثم قالت: يا سلمان جفوتني بعد وفاة أبي (صلى الله عليه وآله) قلت: حبيبتي أأجفاكم ؟ قالت: فمه اجلس واعقل ما أقول لك.

ترجمه: علی علیه السلام گفت: ای سلمان برو خانه فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم 👈چرا که او مشتاق دیدنت است 👉 میخواهد به تو تحفه ای از تحفه های بهشت بدهد، به علی علیه السلام گفتم، آیا فاطمه به من تحفه میدهد از چیزی در بهشت بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم؟ گفت: بله. سلمان گفت: پس با دویودن رفتم منزل فاطمه علیه السلام دختر محمد صلیه الله علیه وسلم، ديدم كه او نشسته است و قطعه عبایی بر روی خودش انداخته بود 👈وقتي كه روسری را بر سرش گذاشت ساق پایش آشکار شد و هنگامی که ساق پایش را میپوشاند سرش آشکار میشد👉 ، پس هنگامی که به او نگاه کردم سرش را پوشاند سپس گفت: ای سلمان بعد از وفات پدرم با ما جفا کار و رویگران شده ای گفتم: ای محبوبه من آیا من بیوفا شده ام؟ فاطمه گفت پس چی. بشین ببين چه میگویم
نام کتاب : بحار الأنوار نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 43 صفحه :66
این هم لینکش

http://lib.eshia.ir/11008/43/66



در اینجا سوالاتی مطرح می شود:
اولا چرا علی، سلمان را به نزد فاطمه می فرستد آن هم بدون محرم؟

دوما: سلمان وقتی می بیند فاطمه تنها است چرا وارد می شود ؟ مگر پیامبر صلی الله علیه وسلم نفرمودند هر گاه مرد و زنی با هم خلوت کنند شخص سوم آنها شیطان خواهد بود.

سوما: حالا وارد شد که شد ، چرا سر زده وارد شد؟ حد اقل یه اوحویی یه احمی یه یاللهی یه  صدایی یه  خبری چیزی. همینطور سرش را انداخته پایین وارد شده.

چهارما: فاطمه که با لباسی کوتاه داخل چهار دیواری خانه اش بوده و سلمان هم که سرش را انداخته پایین و رفته تو، چرا  هُل شدن و دسپاچه شدن فاطمه را نگاه می کرد؟ فاطمه تا سر و گردنش را می پوشاند ساق های پایش لخت می شد ، تا ساق هایش را می پوشاند اینبار سر و گردنشش لخت می شد.

چهارما: چرا در تمام این مدت سلمان نظاره گر بوده و رویش را آن ور نمی کرد یا بیرون نمی رفت؟؟ چه صحنه ای را دیده بود که اینقدر خوشش آمده بود و رویش را بر نمی گرداند؟؟؟

پنجما: فاطمه با آن قطعه لباس تنها موفق به پوشیدن سر و گردنش شد و ناچارا از ساق هایش گذشت کرد چون قطعه لباس کفاف پوشیدن تمام بدن او را نداشت با این حال چرا مثلا جیییییییییییییییق نکشید و نگفت ای وای آبرویم رفت برو بیرون بی شرم چرا بهم نگاه می کنی کی بهت اجازه داده بیای تو و غیره.
چرا اینطوری نکرد بلکه گفت ای بی وفای من چرا بی وفا شدی؟

ششما: سلمان هم که این وضعیت فاطمه را دیده و خوشش آمده و فهمید که فاطمه نه تنها ناراحت نشده بلکه دارد باهاش هم صحبت می شود و می گوید ای محبوبه من یا حبیبی منو بی وفاییی؟؟؟
فاطمه می گوید پس چی تو بی وفایی دیگه، حالا بیا پیشم بشین ببینم،( چه خبر چیکارا میکنی آخ چقدر دلم واست تنگ شده بود بی وفای من....😂
سلمان نیز می رود و خلوت دو نفره ای را تشکیل می دهد....🙈

همانطور که می بینید، روافض 👹خبیث و ملعون چنین روایاتی در کتب خودشان آورده اند که کاملا مشخص است که چقدر صحنه ای مفتضحی بوده است. اگر روافض خار را در چشم دیگران می بینند چرا درخت را در چشم خود نمی بینند.

ما به این ملعونین گفته بودیم که دست از تهمت به همسران پیامبر برداند اما چون این ها زندیق و کافر هستند و همانطور که ثابت کردم حتی به خداوند هم فحش می دهند و  به خداوند گفت حشیشی است و هفته ای یک بار حشیش می کشد و به فضا می رود، پس این زندیق ها هدفی جز طعنه زدن به اسلام ندارند. ما نیز برای مقابله به مثل این روایت را به آنها می دهیم و می گوییم بد تر از آن در نزد شما وجود دارد و اگر دست از تهمت هایتان بر ندارید، اینگونه شمارا رسوا می کنیم.


با تشکر: مجاهد دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...