⭕️اولی الامر
منکم در هنگام تنازع کیست؟⭕️
نویسنده: مجاهد دین🖊
شماره مقاله: 120
تاریخ انتشار: 95.5.6
به نظر شما اگر رسول خدا صلی
الله علیه وسلم با شخصی دچار اختلاف می شد، محکمه را پیش چه کسی میبردند؟🤔
به نظر شما آیا معقول است که
رسول خدا صلی الله علیه وسلم که خداوند درباره او می فرماید «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي
شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ »
(نساء : 59)
ترجمه: «و اگر درچیزی اختلاف
کردید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید»
و نيز می فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ
لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ
فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ
وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (نساء : 65)
ترجمه: «نه، سوگند به پروردگارت
که آنها ایمان نمی آورند، مگر اینکه در اختلافات خویش تو را داور قرار دهند، و سپس
از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند».
👈حال آیا معقول
است و ممکن است که شخصی با رسول خدا صلی الله علیه وسلم اختلاف پیدا کند یا رسول خدا
با شخصی اختلاف پیدا کنند، بعد هر دو نزد حکمی دیگر بروند تا برایشان حکم دهد و قضاوت
کند؟ قطعا چنین چیزی رد است.
👈 و آیا ممکن است که رسول عدالت و راستی که خود صاحب
شریعت است و به او وحی می شود و ایشان مرجع و بازگشت برای مردم در هنگام اختلاف هستند،
خود برای قضاوت نزد دیگری برود؟؟ و اصلا شاید عمدا بر علیه او حکم نمودند، آیا این
طعن در رسول خدا و خود خداوند نیست؟
✔️ پس بدون شک چنین چیزی غیر ممکن است و رسول خدا صلی
الله علیه وسلم جز راست را نمی گوید و هر سخنی بگوید حکم و فیصله و قطعی است.
تا اینجا بین شیعه و سنی اختلافی
در این مساله نیست؛ اما شیعیان ادعا می کنند که ائمه معصوم آنها نیز دقیقا چنین هستند
و موقع اختلاف باید به آنها رجوع کرد نه به شخصی دیگر، اما در کتب شیعیان دقیقا عکس
این مطلب آمده است.
👈 برای مثال در کتاب غارات سقفی چنین آمده است:
🔴حدّثنا محمّد،
قال: حدّثنا الحسن، قال: حدّثنا إبراهيم، قال: حدّثنا إسماعيل بن أبان، قال: حدّثنا
عمرو بن شمر[2]،عن سالم الجعفىّ[3]،عن الشّعبيّ[4]،قال:وجد عليّ- عليه السّلام- درعا
له عند نصرانىّ فجاء به الى شريح يخاصمه اليه، فلمّا نظر اليه شريح ذهب يتنحّى فقال:
مكانك، و جلس الى جنبه، و قال: يا شريح أما لو كان خصمي مسلما ما جلست الّا معه و لكنّه
نصرانىّ و قال رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم-:إذا كنتم و إيّاهم في طريق
فألجئوهم الى مضايقه و صغّروا بهم كما صغّر اللَّه بهم في غير أن تظلموا. ثمّ قال عليّ-
عليه السّلام-: انّ هذه درعي لم أبع و لم أهب، فقال[5]للنّصرانىّ: ما يقول أمير المؤمنين؟
فقال النّصرانيّ: ما الدّرع الّا درعي، و ما أمير المؤمنين عندي بكاذب، فالتفت شريح
الى عليّ عليه السّلام فقال: يا أمير المؤمنين هل من بيّنة؟- قال: لا، فقضى بها للنّصرانىّ،
فمشى هنيّة[1]ثمّ أقبل فقال: أمّا أنا فأشهد أنّ هذه أحكام النّبيّين، أمير المؤمنين
يمشي بى الى قاضيه.! و قاضيه يقضي عليه.! أشهد أن لا إله الّا اللَّه وحده لا شريك
له، و أنّ محمّدا عبده و رسوله، الدّرع و اللَّه درعك يا أمير المؤمنين انبعث[2]الجيش
و أنت منطلق الى صفّين فخرّت من بعيرك الأورق[3]فقال: أمّا إذا أسلمت فهي لك، و حمله
على فرس.
⭕️ترجمه: شعبی
می گوید: علی علیه السلام زره خود را در نزد یک نصرانی مشاهده کرد، پس نزد شریح قاضی
برای مخاصمه او رفت، ... سپس علی گفت این زره من است و نه آن را فروخته ام و نه آنها
بخشیده ام. شریح به نصرانی گفت : به امیر المومنین چه می گویی؟ گفت: این زره، زره خودم
است و درعینحال، گفته مقام خلافت (امیر المؤمنین) را تکذیب نمیکنم (ممکن است خلیفه
اشتباه کرده باشد).،شریح رو به علی علیه السلام کرده و گفت ای امیر مومنان آیا شما
دلیلی برای ادعای خود دارید؟ علی گفت: خیر . پس به نفع نصرانی قضاوت نمود . نصرانی
پس از آنکه چند قدم برداشت، برگشت و گفت من شهادت می دهم که این احکام پیامبران است
. امیر مومنان با من نزد قاضی اش رفت و قاضی او علیه او قضاوت نمود. اشهد ان لا اله
الا الله و اشهد ان محمدا عبده ورسوله. این زره به خدا قسم که زره امیر المومنین است...
📝 نام کتاب : الغارات( ط- الحديثة) نویسنده : ابراهیم
الثقفی جلد : 1 صفحه : 124
http://lib.eshia.ir/71757/1/124
📝در بحار الانوار
نیز این روایت آمده است:
نام کتاب : بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده
: العلامة المجلسي جلد : 34 صفحه : 316
http://lib.eshia.ir/11008/34/316
📝همچنین رجوع
کنید به : «تجلى امامت»، ص 344 و «الامام
على سیرتُه الذاتیّة و فکرُه الحِضارىُّ » عبدالحمید مهاجر، ج 1، ص 30؛
📝این واقعه
در منابع اهل سنت نیز به وفور روایت شده است.
👈نکته مد نظر ما این است که چگونه شیعه
ادعا می کند که علی بن ابی طالب، مرجع در هنگام اختلاف است و علی را در مرتبه و مقام
رسول خدا صلی الله علیه وسلم قرار می دهد، اما خود ایشان برای حل اختلاف نزد شخصی دیگر
می رود؟
و
نکته جالب آنجا است که این واقعه در حین خلافت ایشان بوده و در آن زمان ایشان امیر
المومنین بودند.
خداوند
می فرماید:
🌺 يا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ
فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ
وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء : 59)
🌹ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده اید!
اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر، و صاحبان امرتان را، و اگر درچیزی اختلاف
کردید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید؛ اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، این
بهتر و خوش فرجام تر است».
همانطور
که می بینیم ، علی بن ابی طالب خود را مرجع
اصلی رفع اختلاف و تنازع نمی داند بلکه نزد قاضی می روند و قاضی شریح را اولی الامر
خود در حین تنازع می داند و اختلاف را نزد وی می برد، تا مطابق حکم خدا ورسولش در بین
آنها قضاوت کند.
اما
روافض با حیله و جهالت به قرآن، می گویند علی همانند رسول خداست و موقع اختلاف باید
به او رجوع شود. و ما نیز ثابت کردیم که علی خودش به دیگران برای حل مشکلش رجوع می
کرد. و چون شیعه، علی را در مقام پیامبر می بینید، می گوییم که چون امکان ندارد رسول
خدا صلی الله علیه وسلم برای حل مشکل خود نزد قاضی برود، پس چون ثابت کردیم علی برای
حل مشکل خود نزد قاضی رفته، پس ادعای عصمت علی باطل شد و ثابت کردیم که موقع اختلاف،
امامان شیعه مرجع حتمی نیستند بلکه خودشان نیز برای حل اختلافشون نزد دیگران می رفتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر