۱۳۹۶/۰۵/۰۱

ترجمۀ فارسی مجموع الفتاوی جلد اول (از صفحه 20 الی 33)



ترجمۀ فارسی مجموع الفتاوی جلد اول (کتاب توحید الوهیت) مؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ) 

مترجم: مجاهد دین

جلد اول توحید الوهیت
(از صفحه 20 الی 33)

قاعده دربارۀ توحید خداوند، و اخلاص وجه و عمل برای او
و شیخ الإسلام قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ می‌فرماید:
بنام خداوند بخشنده‌ی مهربان
حمد و سپاس برای پروردگار جهانیان است و گواهی می‌دهم که هیچ معبودی جز الله نیست، یکتا و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد صلی الله علیه وسلم، بنده و فرستاده‌اش است؛ اما بعد:
این قاعده‌ای بزرگ در توحید الله و خالص گرداندن وجه و عمل برای او در عبادت و استعانت است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ [آل عمران: 26] «بگو: «بارالها! ای دارنده‌ی پادشاهی (و هستی) به هر کس که بخواهی، پادشاهی (و فرمانروایی) می‌بخشی، و از هر کس بخواهی پادشاهی (و فرمانروایی) را می‌گیری ، و هر کس را بخواهی عزّت مى‌دهى، و هركه بخواهى خوار می‌کنی».


و می‌فرماید: ﴿وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ [النحل: 53] «آنچه از نعمت دارید، پس (همه) از (جانب) خداوند است، سپس هنگامی‌ که ناراحتی به شما رسد، باز به سوی او زاری می‌کنید».
و می‌فرماید: ﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [الأنعام: 17] «اگر خداوند (بخواهد) زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی‌تواند آن را دفع کند، و اگر خیری به تو رساند، پس او بر همه چیز تواناست».
و باریتعالی در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ [يونس: 107] «و اگر خداوند زیانی به تو برساند، پس جز او هیچ کس نتواند آن را بر طرف کند، و اگر اراده‌ی خیری برای تو کند، پس هیچ کس فضل او را باز نتواند داشت».
و می‌فرماید: ﴿إيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [الفاتحة: 5] «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم».
و می‌فرماید: ﴿فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ [هود: 123] «پس او را بپرست و بر او توکل کن».
و می‌فرماید: ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ [هود: 88] «بر او توکل کردم ، و به سوی او باز می‌گردم».
و می‌فرماید: ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [التغابن: 1] «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، همه تسبیح الله می‌گویند، فرمانروایی از آنِ اوست، و سپاس (و ستایش نیز) از آنِ او است، و او بر همه چیز تواناست».
و می‌فرماید: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ [محمد: 19] «پس (ای پیامبر) بدان که معبودی (به حق) جز "الله" نیست و برای گناه خود و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش طلب کن».
و می‌فرماید: ﴿قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ [الزمر: 38] «بگو: آیا دیدید آنچه را که به جای خداوند می‌خوانید، اگر خداوند زیانی برای من بخواهد، آیا آن‌ها (= معبودان) خواهند توانست زیان او را بر طرف کنند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آن‌ها خواهند توانست رحمت او را باز دارند؟».
و می‌فرماید: ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ} {وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ [سبإ: 22-23] «(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می‌پندارید، (به فریاد) بخوانید، (آن‌ها) هم‌وزن ذره‌ای در آسمان‌ها و در زمین مالک نیستند، و در (آفرینش و تدبیر) آن دو هیچ شرکتی ندارند، و او (= خداوند) از میان آن‌ها یاور و پشتیبانی ندارد. و شفاعت نزد او سود نبخشد؛ مگر برای کسی که (او خود) برایش اجازت داده باشد».
و می‌فرماید: ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا 56 أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا [الإسراء: 56-57] «(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که به جای او (معبود خود) می‌پندارید، بخوانید، پس آن‌ها نه می‌توانند بلا (و مشکلی) را از شما دور سازند، و نه تغییر دهند. کسانی را که (کافران) آنان را می‌خوانند، خودشان به سوی پروردگارشان وسیله‌ی (تقرب) می‌جویند، که کدام یک از آن‌ها نزدیکترند، و به رحمت او امیدوارند و از عذابش می‌ترسند، بی‌گمان عذاب پروردگارت همواره ترسناک است».
و می‌فرماید: ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إلَهًا آخَرَ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [القصص: 88] «و معبود دیگری با الله مخوان، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، همه چیز جز روی (= ذات) او نابود می‌شود، فرمانروایی (تنها) از آن اوست، و (همه) به سوی او باز گردانده می‌شوید».
و می‌فرماید: ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا 58 الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا [الفرقان: 58-59] «و بر زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد، توکل کن، و به ستایش او تسبیح گوی، و همین بس که او به گناهان بندگانش آگاه است. (همان) کسی که آسمان‌ها و زمین و آنچه را در میان آن دو است، آفرید».
و می‌فرماید: ﴿وَمَا أُمِرُوا إلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ [البينة: 5] «و آنان فرمان نیافتند جز اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند (و از شرک و بت‌پرستی) به توحید (و دین ابراهیم) روی آورند. و نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند».
و نظایر این در قرآن و همچنین در احادیث، و نیز در اجماع امّت مخصوصاً اهل علم و ایمانشان بسیار است، چراکه این در نزدشان مرکز دایره‌ی دین است چنانکه واقع است. و این را قبلاً با وجوه مختلفی در مقدمه روشن ساختیم و آن اینکه بندگان، بلکه هر جانداری، و بلکه هر مخلوقی سوای الله، فقیر و محتاج به جلب آنچه به او نفع می‌رساند و دفع آنچه به او ضرر می‌رساند است و منفعت برای جاندار از جنس نعیم و لذّت است و مضرت از جنس درد و عذاب، پس ناچاراً دو امر لازم دارد یکی: همان طلب‌شونده‌ی قصد‌شونده‌ی محبوب است که بوسیله‌ی آن نفع و لذّت می‌برد، و دوم: یاری‌دهنده، وصل‌کننده و حاصل‌گرداننده‌ی آن مقصود، و مانعی جهت دفع کردن مکروه. و این دو، دو چیز جدا از هم هستند، (یکی) فاعل [انجام‌دهنده‌ی کار] و (دیگری) غایت [هدف]، پس اینجا چهار چیز است:
یکی: کاری که محبوب، و بودنش مطلوب است.
و دوم: کاری که مکروه و مبغوض است که نبودنش مطلوب است.
و سوم: وسیله‌ی به دست آوردن مطلوبِ محبوب.
و چهارم: وسیله‌ی دفع کردن مکروه.
پس این چهار مورد، اموری ضروری برای هر بنده‌ای، و بلکه برای هر جانداری است که وجودش و مصلحتش جز با آنان برپا نخواهد بود، و اما آنچه که جاندار نیست صحبت درباره‌ی آن به نوع دیگری می‌باشد. اگر این روشن شود پس توضیح آنچه که ذکر کردم از چند وجه می‌باشد:
مقصود بنده همان الله یکتا است
وجه اول: اینکه الله متعال همان کسی است که دوست دارد که همان مقصود خوانده‌شونده‌ی مطلوب [طلب شونده] باشد و او یاری دهنده بر مطلوب است و ماسوای او همان مکروه است و اوست یاری دهنده بر دفع نمودن مکروه. پس الله سبحان جامع آن امور چهارگانه است نه ما سوای او، و این معنای این فرموده‌اش است: ﴿إيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [الفاتحة: 5] «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم».
پس به تحقیق، عبودیت، دربرگیرنده‌ی مقصودِ مطلوب است، لیکن بر کامل‌ترین وجوهش، و مستعان هم کسی است که از او برای مطلوب یاری می‌گیرد، پس (بخش) اول آیه معنای الوهیت دارد و (بخش) دوم ‌معنای ربوبیت، برای اینکه إله همان کسی است که دوست‌داشته می‌شود، و از روی محبت و انابت (و بازگشت) به سوی او و اجلال و اکرام، عبادت می‌شود و رَبّ همان کسی است که بنده‌اش را پرورش می‌دهد و هرچیزی را به او ارزانی داشته سپس به سوی همه احوالش از عبادت و غیر آن هدایت کرده است. و به همین شکل است این فرموده‌اش (این هفت آیه): ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ [هود: 88] «بر او توکل کردم، و به سوی او باز می‌گردم».
و این فرموده‌اش: ﴿فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ [هود: 123] « پس او را بپرست و بر او توکل کن».
و این فرموده‌اش: ﴿عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ [الممتحنة: 4] «بر تو توکل کردیم، و به سوی تو روی آوردیم، و بازگشت (همه) به سوی توست».
و این فرموده‌اش: ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ [الفرقان: 58] «و بر زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد توکل کن، و به ستایش او تسبیح گوی».
و این فرموده‌اش: ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ [الرعد: 30] «بر او توکل کردم، و بازگشتم به سوی اوست».
و این فرموده‌اش: ﴿وَتَبَتَّلْ إلَيْهِ تَبْتِيلًا 8 رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا 9 [المزمل: 8-9] «و تنها به او دل ببند. (همان) پروردگار مشرق و مغرب که معبودی (بحق) جز او نیست، پس او را کارساز (و نگاهبان خود) برگزین».
و این هفت موضع است که این دو اصل جامع را تنظیم می‌کند.
خداوند مخلوقات را برای عبادتش خلق کرده است
وجه دوم: همانا الله، مخلوقات را برای عبادت جامعش خلق کرده است؛ برای شناختنش و انابت به سوی او و محبتش و اخلاص برای او. پس با یاد اوست که دل‌هایشان آرام می‌گیرد و با دیدنش در آخرت چشم‌هایشان روشن می‌گردد و در آخرت چیزی محبوب‌تر از دیدن او، در نزدشان وجود ندارد و در دنیا چیزی بزرگ‌تر از ایمان به او به آنان داده نشده است و نیازشان به او در عبادت و پرستش کردن او مشابه نیازشان به او -و بزرگتر هم- در خلق‌کردنشان توسط او و پرورش دادنشان است. پس همانا این غایت مقصدوشان است و با آن است که عامل و متحرک هستند و بدون آن یک لحظه هم صلاحی و رستگاری و نعیم و لذّتی نخواهند داشت، بلکه کسی که از یاد پروردگارش رویگردان شود، بی‌گمان زندگانی (سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا بر می‌انگیزد. برای همین خداوند شرک را نمی‌بخشد و پایین‌تر از آن را برای هرکس که بخواهد می‌بخشد و برای همین «لَا إلَهَ إلَّا اللَّه» نیک‌ترین حسنات است و توحید با این سخن «لَا إلَهَ إلَّا اللَّه»، رأس کار است. و اما توحید ربوبیتی که خلق به آن اقرار کرده و اهل کلام آن را مقرر نموده‌اند به تنهایی کافی نمی‌باشد؛ بلکه این توحید ربوبیت، حجتی علیه خودشان است و این روایت به آن معنا است: «يَا ابْنَ آدَمَ خَلَقْتُ كُلَّ شَيْءٍ لَكَ، وَخَلَقْتُكَ لِي، فَبِحَقِّي عَلَيْكَ أَنْ لَا تَشْتَغِلَ بِمَا خَلَقْتُهُ لَكَ، عَمَّا خَلَقْتُكَ لَهُ»؛ «ای فرزند آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم، پس به حقِ خودم بر تو [قسم] که خود را با آنچه که برای تو آفریده‌ام، از آنچه که تو را به خاطرش آفریده‌ام، مشغول نگردان».
و بدان که این، حقّ خداوند بر بندگانش است، اینکه او را عبادت کنند و چیزی را شریک او نگرداند؛ چنانکه در حدیث صحیحی که معاذ از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت کرده است ایشان فرمود: «أَتَدْرِي مَا حَقُّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ؟ قَالَ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم. قَالَ: حَقُّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَلَا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا أَتَدْرِي مَا حَقُّ الْعِبَادِ عَلَى اللَّهِ إذَا فَعَلُوا ذَلِكَ؟ قَالَ قُلْت: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم. قَالَ: حَقُّهُمْ أَنْ لَا يُعَذِّبَهُمْ»؛ «(ای معاذ) آیا می‌دانی که حق الله بر بندگان چیست؟ (معاذ) گفت: الله و رسولش دانا تراند. فرمود: (حق الله بر بندگان این است که) او را عبادت کنند و چیزی را با او شریک نگردانند. آیا می‌دانی که اگر آن را انجام دادند، حق بندگان بر الله چه خواهد بود؟ (معاذ) گفت: الله و رسولش دانا تراند. فرمود: (این که) آن‌ها را عذاب ندهد».
و او آن را دوست دارد و به آن راضی است و از اهل آن راضی است و از توبه‌ی کسی که به سوی او باز می‌گردد خوشحال می‌شود کما اینکه در آن لذّت بنده و سعادت و نعیم او وجود دارد و منظور از محبت الله برای آن و خوشحالی‌اش به آن را در جای دیگر بیان کرده‌ام. پس در کائنات چیزی جز الله سبحان وجود ندارد تا بنده در کنار آن تسکین یابد و با آن آرام گردد و با روی کردن به آن متنعم شود. و کسی که غیر الله را عبادت نماید و اگر آن را دوست داشته باشد و دوستی و مودّتی در زندگی دنیا و نوعی از لذّت برایش حاصل شود پس آن برای صاحبش مفسده‌ای بزرگ‌تر از مفسده‌ی التذاذ از غذای مسموم است. ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ [الأنبیاء: 22] «اگر در این دو (= آسمان و زمین) معبودانی جز «الله» بود، مسلماً هر دو تباه می‌شدند (و نظام هستی به هم می‌خورد) پس منزّه است خداوند، پروردگار عرش، از آنچه آن‌ها توصیف می‌کنند».
پس به تحقیق که قوام آن دو (آسمان و زمین) به این خاطر است که إله بر حق در آن الوهیت می‌کند و اگر در آن دو، معبودانی جز الله می‌بودند، إله بر حق نمی‌بود برای اینکه همنامی ‌و همانندی برای الله وجود ندارد، پس با از بین رفتن آنچه که صلاحشان در آن است، (آسمان و زمین) فاسد می‌شدند؛ این از جهت الوهیت است. و اما از جهت ربوبیت که این موضوع دیگری است که در جای خودش آن را مقرر خواهیم نمود.
و بدان که فقر بنده به سوی الله این است که الله را عبادت کند و چیزی را شریک او قرار ندهد، همانندی ندارد تا با او قیاس شود لیکن از بعضی وجوهِ نیاز بدن به آب و غذا، شباهت دارد و فَرق‌های بسیاری بینشان است. و به تحقیق که حقیقت بنده، همان قلب و روحش است و اصلاح نمی‌گردد مگر با خدایش الله که هیچ خدایی جز او نیست، پس در دنیا جز با یاد او آرام نمی‌گیرد و جز با لقای او اصلاح نمی‌گردد. و اگر برای بنده، لذّات یا سُروری بوسیله‌ی غیر الله حاصل گردد، آن لذات دوامی نخواهد داشت بلکه از نوعی به نوع دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل می‌شود و در بعضی اوقات یا بعضی احوال بوسیله‌ی آن (غیر الله) متنعم می‌گردد و گاهی دیگر آن کسی که بوسیله‌اش متنعّم و متلذّذ شده، نعیم و لذتی نمی‌بخشد؛ بلکه اتصالش به او و وجودش در نزد او باعث اذیتش می‌شود و ناراحتش می‌کند. و اما اله او، در هیچ حال و وقتی گریزی از او ندارد و هرکجا که باشد همراهش است و برای همین اماممان ابراهیم خلیل صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ [الأنعام: 76] «غروب کنندگان را دوست ندارم».
و بزرگ‌ترین آیه در قرآن کریم این است: ﴿اللَّهُ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ [البقرة: 255] «الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی بحق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگه دار و مدبّر است».
و درباره‌ی معنای قیّوم در جایی دیگر سخن گفته‌ام و بیان کردیم که دائمِ باقی کسی است که زوال نمی‌یابد و از بین نمی‌رود و به هیچ وجهی از وجوه فنا نمی‌شود.
و بدان که این وجه (وجه دوم) بر دو اصل بنا است: یکی: بر این (بنا است) که نفس ایمان به الله و عبادت کردنش و دوست داشتنش و اجلالش، غذای انسان و قوّت و صلاح و قوامش می‌باشد؛ چنانکه اهل ایمان بر آن هستند و قرآن بر آن دلالت دارد، نه آنطوری که اهل کلام و امثال آنان می‌گویند و معتقد هستند که عبادت او تکلیف و مشقت است! و مخالف مقصود قلب است از مجرد امتحان و اختبار شدن، یا (عبادتش) بخاطر این است که با اجر معاوضه می‌شود؛ آنطور که معتزله و غیر آنان می‌گویند. پس اگرچه هم در اعمال صالحه چیزی وجود دارد که مخالف هوای نفس است - و اینکه خداوند سبحان بنده‌اش را بر آن کارهای امر شده به همراه مشقت، پاداش می‌دهد چنانکه فرموده است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ [التوبة: 120] «این بدان سبب است که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی (در راه خدا) به آن‌ها نمی‌رسد» و پیامبر صلی الله علیه وسلم به عایشه فرمود: «أَجْرُكِ عَلَى قَدْرِ نَصَبِكِ»؛ «پاداش تو به ‌اندازه‌ی سختی که متحمل می‌شوی است»، - اما آن (مشقت) مقصود و هدف اول از اوامر شرعی نمی‌باشد بلکه تنها در ضمنِ و تبعِ آن است که واقع می‌شود آن هم به خاطر اسبابی که اینجا جای ذکر‌کردن آن نیست، و در جای خودش تفسیر می‌شود. و برای همین در کتاب و سنّت و کلام سلف نیامده است که ایمان و عمل صالح را به تکلیف نام ببرند؛ آنطور که بسیاری از اهل کلام و فقه این نام را بکار می‌برند، و تنها ذکر تکلیف در موضع نفی آمده است همانند این فرموده‌اش:
﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إلَّا وُسْعَهَا [البقرة: 286] «خداوند هیچ کس را جز به ‌اندازه‌ی توانش تکلیف نمی‌کند».
﴿لَا تُكَلَّفُ إلَّا نَفْسَكَ [النساء: 84] «جز بر نفس خودت مکلف نیستی».
﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إلَّا مَا آتَاهَا [الطلاق: 7] «الله هیچکس را جز به ‌اندازه‌ی (توانایی) که به او داده مکلّف نمی‌کند».
یعنی و اگرچه هم در اوامر، تکلیف واقع شده است، ولی هیچ کسی را جز به‌ اندازه‌ی توانش تکلیف نمی‌کند. و همه‌ی شریعت را تکلیف ننامید با توجه به اینکه بیشتر آن، مایه‌ی روشنی چشم و شادی قلب و لذّات ارواح و کمال نعمت‌ها هستند. و آن به خاطر اراده‌کردن وجه الله و بازگشت و انابت به سویش و ذکر او و رو کردن وجه به سوی اوست، پس او اله بر حقی است که قلب‌ها با او آرام می‌شوند و هرگز کسی در جای او در این‌باره قرار نمی‌گیرد. الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا [مریم: 65] « پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش. آیا (مانند و) همنامی‌برای او می‌شناسی».
این اصل اول بود.
نعیم در آخرت مادی و معنوی است
اصل دوم: همچنین نعیم [و مورد نعمت واقع شدن] در دار الآخرت است، مثل [نعیم و لذت] نگاه کردن به او، نه آن‌طوری که طایفه‌ای از اهل کلام و امثال‌شان گمان می‌کنند که نعیم و لذّتی بدست نمی‌آید مگر بوسیله‌ی مخلوق، مانند خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و نکاح شدنی‌ها و امثال آن! بلکه لذّت و نعیم کامل، در حظّ و بهره‌مند شدنشان از خالق سبحانه و تعالی است؛ چنانکه در دعای ماثور آمده است: «اللَّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُكَ لَذَّةَ النَّظَرِ إلَى وَجْهِكَ، وَالشَّوْقَ إلَى لِقَائِكَ فِي غَيْرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّةٍ، وَلَا فِتْنَةٍ مُضِلَّةٍ»؛ «بار الها لذّت نگاه به وجه (و سیمایت) و شوق لقای تو را بدون اینکه در فلاکت مضری و فتنه‌ی‌ گمراه‌کنند‌ه‌ای بیفتم از تو خواهانم». نسائی و غیر او روایت کرده‌اند و در صحیح مسلم و غیر آن از صهیب آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: « إذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ نَادَى مُنَادٍ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ؛ إنَّ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَوْعِدًا يُرِيدُ أَنْ ينجزكموه. فَيَقُولُونَ: مَا هُوَ أَلَمْ يُبَيِّضْ وُجُوهَنَا، وَيُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ، وَيُجِرْنَا مِنْ النَّارِ قَالَ: فَيُكْشَفُ الْحِجَابُ؛ فَيَنْظُرُونَ إلَيْهِ - سُبْحَانَهُ. فَمَا أَعْطَاهُمْ شَيْئًا أَحَبَّ إلَيْهِمْ مِنْ النَّظَرِ إلَيْهِ، وَهُوَ الزِّيَادَةُ».
ترجمه: «هنگامی‌که بهشتیان به بهشت می‌روند، ندا دهنده‌ای آواز می‌دهد که ای بهشتیان، خدا به شما وعده‌ای داده است که هم اکنون می‌خواهد به آن وفا کند. می‌گویند: آن وعده چیست؟ مگر نه اینکه چهره‌هایمان را سفید گرداند و وارد بهشتمان گرداند و از آتش بیرونمان آورد؟ سپس حجاب کنار زده می‌شود و آن‌ها مستقیم خدای خود را می‌بینند. و چیزی محبوب تر از دیدار او به آنان داده نشده است و آن اضافه (بر نعمت‌هایشان) است».
پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان نموده که آنان، با اینکه در کمال نعمتی که خداوند در بهشت به آنان داده است قرار دارند، اما چیزی به آنان داده نشده است که دوست داشتنی تر از نگاه کردن به اوتعالی باشد و به تحقیق که آن در نزدشان دوست داشتی‌تر است، برای اینکه تنعّم و تلذّذشان از آن، بزرگ‌تر از تنعّم و تلذّذ از غیر آن است. پس به تحقیق که لذّ‌ت‌ها، شعور را تابع محبوب می‌کند، پس هر چیزی که در نزد انسان محبوب‌تر باشد به دست آوردنش برای او لذّت بخش‌تر و متنعّم شدن از آن بزرگ‌تر است.
و روایت شده که روز جمعه روز مزید است و آن روز جمعه از ایام آخرت است و در حدیث و آثار مطالبی که این را تصدیق می‌کند وجود دارد. الله تعالی در حق کفار می‌فرماید: ﴿كَلَّا إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ15 ثُمَّ إنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ16 [المطففین: 15-16] «هرگز چنین نیست (که آن‌ها می‌پندارند) بی‌گمان آن‌ها در آن روز از (دیدار) پروردگارشان یقیناً محجوب و محرومند. سپس (بعد از حساب) مسلماً وارد دوزخ می‌شوند».
پس عذابِ در حجاب بودن، از بزرگ‌ترین انواع عذاب می‌باشد و لذّتِ نگاه‌کردن به وجه او، بالاترین لذّات است، و حظ و بهره‌مند‌شدن‌شان از سائر مخلوقات در مقام حظشان از او تعالی قرار نمی‌گیرد و این دو، دو اصل ثابت شده در کتاب و سنّت هستند و اهل علم و ایمان بر آن هستند و مشایخ صوفیه و عارفان درباره‌اش صحبت کرده و اهل سنّت و جماعت و عوام امّت بر این دو اصل می‌باشند و آن از فطرت خداوندی است که مردم را بر آن فطرت نهاده است و بر کسانی که انکار آن (دو اصل) را می‌کنند گاهی با نصوص و آثار بر آنان احتجاج می‌کنند و باری دیگر با ذوق و وجد – اگر لذّت را انکار کنند – برای اینکه ذوق و وجد آن، انکار‌کردن آن را نفی می‌کند. و گاه در مثال‌ها به قیاس احتجاح می‌کنند و آن قیاس‌های عقلی هستند.
مخلوق نه ضرر می‌رساند و نه نفع
وجه سوم: به تحقیق که در نزد مخلوق نفع و ضرری برای عبد وجود ندارد و نه بخشش و نه منعی و نه هدایت و نه گمراهی‌ای و نه نصرت و نه خذلانی و نه فرود آوردن و نه بالا بردنی و نه عّزت و نه ذلّتی؛ بلکه این پروردگارش است که او را خلق کرده و روزی داده و بینایش کرده و هدایتش داده و نعمتش را بر او کامل کرده است. پس هرگاه که الله ضرری به او برساند کسی غیر از خودش نمی‌تواند آن ضرر را از او بردارد و اگر به او نعمتی برساند کسی غیر از خودش نمی‌تواند آن نعمت را از او بردارد. و اما بنده، پس او نفع و ضرری نمی‌تواند برساند مگر با اجازه‌ی الله و این وجه برای عوام از وجه اول آشکارتر است و برای همین در قرآن با این وجه بیشتر از اولی مخاطب قرار گرفته‌اند، لیکن اگر صاحب‌خرد درباره‌ی طریقه‌ی قرآن‌ تدبّر کند، می‌بیند که الله بندگانش را بوسیله‌ی این وجه، به سوی وجه اول دعوت می‌کند.
پس این وجه مقتضی توکل بر الله و استعانت از او و دعا کردن و سوال کردن از تنها او می‌باشد و نیز مقتضی دوست داشتن الله و عبادت کردنش، بخاطر احسانی که بر بنده‌اش کرده و نعمتی که بر او کامل کرده و اینکه بنده در این نعمت‌ها به او محتاج است، می‌باشد. و اگر او را عبادت کردند و دوستش داشتند و از این وجه بر او توکل کردند، پس وارد وجه اول می‌شوند و مشابه آن در دنیا، کسی است که دچار بلای بزرگی یا تنگ‌دستی شدیدی یا خوفی که آرامشش را گرفته است شده و می‌آید و الله را می‌خواند و در پیشگاهش به تضرع می‌پردازد تا اینکه لذّت مناجات با او را به رویش باز می‌کند و طوری می‌شود که [لذّت مناجات با او] برایش دوست‌داشتنی‌تر از خود حاجتی می‌شود که در ابتدا قصد آن را داشت، اما او این را در ابتدا نمی‌دانست تا اینکه دنبالش رفت و مشتاقش شد.
و قرآن مملو است از ذکر نیازمند بودن بندگان به الله نه به غیر او و ذکر نعمت‌هایش بر آنان و ذکر آنچه که در آخرت از اصناف نعمت‌ها و لذّت‌ها به آنان وعده داده است که در نزد مخلوق چیزی از اینها وجود ندارد. پس این وجه [که گذشت] توکل بر الله و شکرگذاری از او و محبتِ بر احسانش را، محقق می‌گرداند.
علاقۀ بنده به غیر الله مضرت است.
وجه چهارم: همانا علاقه‌ی بنده به غیر الله در صورتی که بیشتر از مقدار نیازش در عبادت الله را از او بگیرد، به ضرر او می‌باشد، پس اگر بیشتر از مقدار نیازش به طعام و شراب برسد به او ضرر می‌رساند و نابودش می‌کند، و همچنین درباره‌ی نکاح و لباس، و اگر چیزی را به دوست‌داشتنی تمام، دوست داشته باشد، طوری که او را خلیل و دوستش قرار دهد پس ناچارا ملال و خسته‌اش کند یا از آن جدا شود و در اثری آمده است: «أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ. وَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيهِ. وَكُنْ كَمَا شِئْتَ فَكَمَا تَدِينُ تُدَانُ»؛ «هرچه را که می‌خواهی دوست بدار چراکه از او جدا می‌شوی و هرچه می‌خواهی انجام بده چراکه با آن ملاقات می‌کنی و هرطور که می‌خواهی باش و هرطور که رفتار کنی با تو رفتار می‌شود».
و بدان که هرکسی که چیزی را بخاطر غیر الله دوست داشته باشد، پس حتما آن محبوبش به او زیان خواهد رساند و سببی برای عذابش خواهد شد و برای همین کسانی که طلا و نقره را گنجیه می‌کنند و آن را در راه الله انفاق نمی‌کنند، گنج او در روز قیامت تبدیل به ماری می‌شود که او را نیش می‌زند و می‌گوید: من گنج تو هستم، من مال تو هستم. و نظایر این در حدیث به همین شکل است، خداوند در روز قیامت می‌فرماید: «يَا ابْنَ آدَمَ؛ أَلَيْسَ عَدْلًا مِنِّي أَنْ أُوَلِّيَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ مَا كَانَ يَتَوَلَّاهُ فِي الدُّنْيَا؟»؛ «ای فرزند آدم آیا این برای من عادلانه نیست که هر یک از شما را به کسی که در دنیا او را دوست می‌داشت برسانم (و اینجا نیز دوست او باشد)». و اصل تولّی، از حبّ و دوست داشتن می‌باشد، پس هر کس چیزی را به جای الله دوست داشته باشد در روز قیامت نیز آنچه را که دوست می‌داشته، دوست می‌دارد و او را در جهنم انداخته و چه بد جایگاهی است. پس هرکس چیزی را بخاطر غیر الله دوست داشته باشد، آن چیز چه وجود داشته باشد یا وجود نداشته نباشد به او ضرر می‌رساند، پس اگر نباشد از درد دوری‌اش عذاب می‌کشد و اگر هم باشد درد‌هایی که برایش حاصل می‌شود بیشتر از لذّت‌هایی است که از او حاصل می‌کند و این با «اعتبار» و «استقراء» چیزی معلوم می‌باشد، و هرکس چیزی غیر از الله را بخاطر غیر الله دوست داشته باشد، پس به تحقیق که ضررش بیشتر از نفعش است و آن مخلوقات وبال او می‌شوند مگر آنچه که برای خدا و در راه خدا دوست داشته باشد چراکه این کمال و جمال بنده می‌باشد، و این معنا از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده است که می‌فرماید: «الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَا فِيهَا؛ إلَّا ذِكْرُ اللَّهِ وَمَا وَالَاهُ»؛ «دنیا و آنچه در دنیا است ملعون هستند، بجز یاد خدا و آنچه سبب رضای اوست». ترمذی و غیر او روایت کرده‌اند.
اعتماد بر مخلوق مضرت است
وجه پنجم: اینکه اعتماد‌کردنِ بر مخلوق و توکّل بر او، باعث متضرر شدن از جانب او می‌شود و از جهت او خوار می‌گردد و این نیز با اعتبار و اسقراء معلوم می‌باشد. بنده، به غیر الله امید نبسته و توکل نکرده است مگر اینکه از جهت او ناامید شده است، و از غیر الله یاری نگرفته است مگر اینکه خوار شده است و الله تعالی فرموده است: ﴿وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا81 كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا82 [مریم: 81-82] «و (آن‌ها) به جای خدا معبودانی را (برای خود) بر گزیدند، تا سبب عزّتشان باشد. چنین نیست، (بلکه) به زودی (معبودها) عبادت آنان را انکار خواهند کرد، و برضدشان برخیزند».
و این دو وجه در مخلوقات همانند عبادت و استعانت در مخلوق می‌باشد، پس آنجا که می‌فرماید: ﴿إيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [الفاتحة: 5] «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم»، پس صلاح بنده در عبادت و استعانت از الله است و مضرت و هلاکت و فسادش در عبادت غیر او و استعانت از غیر او می‌باشد.
وجه ششم: همانا خداوندِ سبحان، غنی، حمید، کریم، واجد و رحیم است و او با بنده‌اش نیکوکار است با اینکه از او غنی و بی‌نیاز است و خیر او را می‌خواهد و ضرر را از او بر می‌دارد نه بخاطر اینکه منفعتی از بنده‌اش بدست آورد و یا ضرری را بوسیله‌ی او از خودش دفع کند؛ بلکه بخاطر رحمت و احسانش به اوست، و متصور نیست که بندگان کار کنند مگر بخاطر حظ و بهره‌بردن خودشان، پس بیشترین چیزی که برای بنده در نزد آنان وجود دارد، این است که دوستش داشته باشند و تعظیمش کنند و برایش منفعتی جلب کنند و ضرری را از او دفع کنند. و اگرچه هم آن از آسان‌سازی الله تعالی باشد پس به تحقیق که آنان آن عمل را انجام نمی‌دهند مگر بخاطر حظ و بهره‌مند شدن‌ خودشان؛ درصورتی که کارشان برای الله نباشد. پس آنان اگر او را دوست داشته باشند می‌خواهند که به غرضشان از آن دوست داشتن برسند، چه او را بخاطر زیبایی باطنش دوست داشته باشند چه بخاطر ظاهرش، پس اگر انبیا و اولیا را دوست داشتند، دیدار آنان را طلب می‌کنند و بهره‌مند شدن از دیدن آنان و شنیدن کلامشان و نحو آن را دوست دارند. و همچنین کسی که انسانی را بخاطر شجاعتش یا ریاستش یا زیبایی‌اش یا بزرگواری‌اش دوست دارد، پس او می‌‌خواهد که به حظ و بهره‌اش از اینکه دوستش دارد برسد و اگر از او التذاذی نبَرد دوستش نمی‌داشت. و اگر برای او منفعتی جلب کنند مانند خدمتی یا دادن مالی، یا از او ضرری را دفع کنند مانند مریضی یا دشمنی –ولو با دعا یا ثناء- پس آنان هم در صورتی که عملشان برای الله نباشد عوض آن را از او طلب می‌کنند، پس سربازان ملوک و بندگان مالک و کارگران صنعتگر و اعوان رئیس، همه‌ی‌شان تنها در جهت رسیدن به غرض‌های‌شان برای آنان تلاش می‌کنند. بیشترشان بر هدف نفع رساندن به مخدوم بالاتر نمی‌روند مگر اینکه از جهتی دیگر آموزش و تأدیب شوند و آن از جهت دینی است یا اینکه طبعی عادل داشته باشد و احسانی از باب پاداش‌دادن و رحمت داشته باشد؛ وگرنه مقصود از قصد اول همان منفعت خودش است و این از حکمت الله است که با آن مصالح خلق بپا شده است و در بین‌شان معیشت‌شان را در زندگی دنیا تقسیم کرده است و درجات بعضی از آنان را بر بعضی دیگر بالا برده است تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به خدمت گیرند.
اگر این مشخص شد روشن می‌شود که مخلوق منفعت تو را با قصد اول نمی‌خواهد بلکه تنها منفعت خودش را به وسیله‌ی تو می‌خواهد و اگر در آن ضرر تو هم باشد در صورتی که عدالتی نداشته باشد، پس اگر او را خواندی، پس کسی را خوانده‌ای که ضررش از نفعش به تو نزدیک‌تر است و پروردگار سبحان برای تو می‌‌خواهد و منفعت تو را بوسیله‌ی تو می‌خواهد نه اینکه بوسیله‌ی تو نفع ببرد. و این منفعتی بدون مضرت است برای تو؛ پس در این تدبر کن.
پس ملاحضه‌کردن در این وجه، تو را از اینکه از مخلوق انتظار داشته باشی یا منفعتت را از او طلب کنی، باز می‌دارد، چراکه او با قصد اول آن را نمی‌خواهد چنانکه بر آن قادر نیست، و این تو را وادار به جفا کردن به مردم و ترک احسان به آنان و احتمال‌دادن به اذیت رسیدن از آنان نکند، بلکه با آنان بخاطر الله نیکی کن نه بخاطر اینکه امیدی از آنان داشته باشی، و همانطور که از آنان نمی‌ترسی پس از آنان امید هم نداشته باش و درباره‌ی مردم از الله بترس نه اینکه درباره‌ی الله از مردم بترسی و درباره‌ی مردم از الله امید و رجا داشته باش نه اینکه درباره‌ی الله از مردم رجا داشته باشی و از کسانی باش که الله تعالی درباره‌ی‌شان می‌فرماید: ﴿وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى17 الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى18 وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى19 إلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى20 [الليل: 17-20] «و بزودی پرهیزکار ترین (مردم) از آن دور داشته می‌شود. (همان) کسی مال خود را (در راه خدا) می‌بخشد تا پاک شود. و هیچ کس را بر او نعمت (و حقی) نیست تا بخواهد (با انفاق) پاداش دهد. مگر (برای) بدست آوردن وجه (و خشودی) پروردگار برترین».
و می‌فرماید: ﴿إنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا [الإنسان: 9] «(و می‌گویند:) ما فقط به خاطر الله به شما غذا می‌دهیم، نه از شما پاداشی می‌خواهیم و نه سپاسی».
وجه هفتم: به راستی که غالب مردم به وسیله‌ی تو می‌خواهند به نیازهایشان برسند اگرچه هم به ضرر تو تمام شود، چراکه صاحب نیاز، کور شده و جز برآورده شدن نیازش را نمی‌شناسد.
وجه هشتم: به تحقیق که هرگاه به تو ضرری مانند ترس و گرسنگی و مریضی رسید، پس مردمان توانایی دفع کردن آن را ندارند مگر با اجازه‌ی الله و قصد دفع آن را نمی‌کنند مگر بخاطر غرضی که در آن برایشان وجود دارند.
وجه نهم: همانا خلق اگر تلاش کنند که به تو نفعی برسانند، نمی‌توانند مگر با امری که الله برای تو نوشته است و اگر تلاش کنند که به تو ضرری برسانند، نمی‌توانند مگر با امری که الله برای تو نوشته است؛ پس امیدت را به آنان نبند. الله تعالی می‌فرماید: ﴿أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إنِ الْكَافِرُونَ إلَّا فِي غُرُورٍ20 أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ21 [الملك: 20-21] «آیا این چه کسی است آن که لشکر شماست که به جای (خدای) رحمان شما را یاری می‌کند؟ کافران جز در فریب (و غرورشان) نیستند. آیا آن کیست که به شما روزی دهد اگر او روزی‌اش را باز دارد؟ بلکه آن‌ها در سرکشی و دوری از حق لجاجت می‌کنند».
و نصر [در آیه‌ی اول] دربرگیرنده‌ی دفع ضرر، و رزق [در آیه‌ی دوم] هم دربردارنده‌ی حصول منفعت است. الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ 3 الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ4 [قريش: 3-4] «پس باید پروردگار این خانه‌ی (کعبه) را پرستش کنند. همان (پروردگاری) که آن‌ها را از گرسنگی (نجات و) طعام داد و از ترس و خوف ایمنشان داشت».
و می‌فرماید: ﴿أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا [القصص: 57] «آیا ما (آن‌ها را) در حرم امنی جایشان ندادیم، که ثمرات (و فرآورده های) هر چیزی (از هر سو) به سوی آن آورده می‌شود، (این) رزقی است از جانب ما».
و خلیل علیه السلام می‌فرماید: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ [البقرة: 126] «پروردگارا! این (سرزمین) را شهری امن بگردان، و اهل آن را از میوه‌های (گوناگون) روزی ده».
و پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «هَلْ تُرْزَقُونَ وَتُنْصَرُونَ إلَّا بِضُعَفَائِكُمْ»؛ «آیا جز این است که به وسیله‌ی ضعیفان‌تان روزی و نصرت داده می‌شوید؟». [یعنی بوسیله‌ی] دعا و نماز و اخلاصشان؟

فصل:
خلاصه آنکه همانا اگر تو به مصلحت خودت ناآگاه باشی و بر آن توانا نباشی و آنطور که شایسته است دنبال آن نروی، پس دیگر مردمان سزاوار تر هستند به اینکه به مصلحت تو آگاه نباشند و بر آن توانا نباشند و دنبال آن نروند، و الله سبحان همان کسی است که می‌داند و تو نمی‌دانی و قادر است و تو نمی‌توانی و از فضل بزرگ خودش به تو می‌بخشد چنانکه در حدیث استخاره آمده است: «اللَّهُمَّ إنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ؛ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ؛ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ؛ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ؛ وَتَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ؛ وَأَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ»؛ «بار الها به وسیله‌ی علمت از تو طلب خیر می‌کنم و بوسیله‌ی قدرتت از تو توانایی می‌خواهم و از تو فضل و بزرگی‌ات را مسئلت می‌نمایم. زیرا تو قادر و توانایی و من توانایی ندارم، و تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو به امورات غیب و پنهانی آگاه هستی».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...