۱۳۹۷/۱۱/۱۵

تلبیس م. مسعود توحیدی دربارۀ کیفیت شفاعت مشرکان


لینک دانلود:
https://archive.org/download/talbise-masood-tohidi/talbise-masood-tohidi.pdf



تلبیس م. مسعود توحیدی
دربارۀ کیفیت شفاعت مشرکان

نویسنده:
مجاهد دین



تلبیس م. مسعود توحیدی دربارۀ کیفیت شفاعت مشرکان
بسم الله والحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله وصحبه ومن والاه، اللهم أرنا الحق حقا وأرزقنا اتباعه وأرنا الباطل باطلا  وأرزقنا اجتنابه. اما بعد:
مسعود توحیدی صوتی در کانالش منتشر کرده به نام مقطع ششم از سلسلۀ مباحث مفهوم عبادت، که در این سلسله، عبادت را موافق با منهج محمد بن عبد الوهاب و علمای نجد بیان کرده است. یعنی معتقد است که مشرکان توحید ربوبیت داشتند و برای بت‌هایشان قدرت نفع و ضرر رساندن ذاتی قائل نبودند! و ایشان در این صوت، بیان کرده که مشرکان اعتقاد به شفاعت بدون اذن الله نیز نداشته‌اند! چنانکه در دقیقه 16 به آن اشاره می‌کند و در دقیقه 19 به سخن غیر صریح الدلاله فخر رازی برای اثبات ادعایش استناد می‌کند،  اما سخن صریح الدلاله‌اش را وا نهاده است. همچنین در دقیقه 22، سخن شیخ حاتم را نقد می‌کند و مفهوم کلامش این است شیخ حاتم به اشتباه قید استقلالیت برای بت‌ها قائل شده و گمان کرده مشرکان اعتقاد به شفاعت بدون اذن الله داشته‌اند! و در دقیقه 43 نفع و ضرر ذاتی و بالاستقلال بت‌ها را نفی می‌کند و می‌گوید مشرکان آن نفع و ضرری که از بت‌ها انتظار داشتند را به اذن الله می‌دانستند؛ چنانکه در دقیقه 55 واضح‌تر این را بیان کرده و می‌گوید مشرکان بت‌ها را سببی برای نفع و ضرر می‌رساندند نه اینکه آنها را مستقل از الله بدانند! مجموعۀ این سخنان چیزی جز تطهیر شرک مشرکان و عدم فهم صحیح از توحید و شرک و عبادت نمی‌باشد، ولا حول ولا قوة إلا بالله. و متاسفانه مسعود توحیدی با یک ساعت صحبت‌کردن که بیشتر آن غیر مفید و تکراری و بعضا نامفهوم می‌باشد و همچنین با استناد به اقوال غیر صریح الدلاله علما، و با هزار زحمت و زور زدن و تلبیس کردن بر کلام علما، چنین خواسته توجیه نماید که علمای اهل سنت نیز به همانند او و دیگر نجدیه شفاعت مشرکان را فهم کرده‌اند؛ اینکه مشرکان به شفاعت بدون اذن الله قائل نبوده‌اند!. و در کل، تمام صحبت‌های مسعود توحیدی در این صوتش بر حول این محور بود که مشرکان قائل به شفاعت بدون اذن الله نبوده‌ و بت‌هایشان را مستقل از الله در نفع و ضرر رساندن نمی‌دانسته‌اند!
و من به وظیفۀ شرعی خود دانستم که بر این اشتباهات و انحرافات، تنبیه داده باشم و هدفم خیرخواهی و اصلاح و هدایت است نه جنگ و جدال بیهوده و از الله متعال می‌خواهم که ما و ایشان را هدایت دهد.
در اینجا بصورت بسیار مختصر بعضی از اقوال علما دربارۀ اعتقاد مشرکان به شفاعت را بیان می‌کنم تا خطای مسعود توحیدی برای خوانندگان روشن گردد.
و قبل از هر چیز لازم است که بدانیم مشرکان در یک سطح و یک نوع از شرک نبودند، بلکه درجاتی داشتند چنانکه خداوند در این آیه به آن اشاره کرده و می‌فرماید:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ [سبأ: 22-23]
«(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از الله (آلهۀ خود) می‌پندارید، (به فریاد) بخوانید، (آن‌ها) هم‌وزن ذره‌ای در آسمان‌ها و در زمین مالک نیستند، و در (آفرینش و تدبیر) آن دو هیچ شرکتی ندارند، و او (= الله) از میان آن‌ها یاور و پشتیبانی ندارد. و شفاعت نزد او سود نبخشد؛ مگر برای کسی‌که (او خود) برایش اجازت داده باشد».
ابن القیم رحمه الله دربارۀ این آیه می‌فرماید: «فَالْمُشْرِكُ إِنَّمَا يَتَّخِذُ مَعْبُودَهُ لِمَا يَعْتَقِدُ أَنَّهُ يَحْصُلُ لَهُ بِهِ مِنَ النَّفْعِ، وَالنَّفْعُ لَا يَكُونُ إِلَّا مِمَّنْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ هَذِهِ الْأَرْبَعِ امّا مَالِكٌ لِمَا يُرِيدُهُ عِبَادُهُ مِنْهُ، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ مَالِكًا كَانَ شَرِيكًا لِلْمَالِكِ، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ شَرِيكًا لَهُ كَانَ مُعِينًا لَهُ وَظَهِيرًا، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ مُعِينًا وَلَا ظَهِيرًا كَانَ شَفِيعًا عِنْدَهُ.
فَنَفَى سُبْحَانَهُ الْمَرَاتِبَ الْأَرْبَعَ نَفْيًا مُتَرَتِّبًا، مُتَنَقِّلًا مِنَ الْأَعْلَى إِلَى مَا دُونَهُ، فَنَفَى الْمِلْكَ، وَالشِّرْكَةَ، وَالْمُظَاهَرَةَ، وَالشَّفَاعَةَ، الَّتِي يَظُنُّهَا الْمُشْرِكُ، وَأَثْبَتَ شَفَاعَةً لَا نَصِيبَ فِيهَا لِمُشْرِكٍ، وَهِيَ الشَّفَاعَةُ بِإِذْنِهِ».
ترجمه: «مشرک تنها به این خاطر معبودش را عبادت می‌کند چون معتقد است که با آن نفعی برایش حاصل می‌شود و کسی نمی‌تواند نفع برساند مگر اینکه این خصلت های چهارگانه در او باشد: اینکه مالک چیزی باشد که عبادت کنندگانش آن را از او می‌خواهند. و اگر مالک آن چیز نباشد، پس شریک مالک باشد. و اگر شریک مالک نبود پس یاور و مددکار او باشد. و اگر یاور و مددکارش نبود پس در نزد او شفاعت کننده باشد. و خداوند سبحان این مراتب چهارگانه را به ترتیب از بالا به پایین نفی کرد. پس خداوند چیزهایی را نفی کرد که مشرکان گمان می‌کردند در آلهۀشان وجود دارد مانند مالکیت و شراکت و مظاهرت و شفاعت، و اما شفاعتی که مشرک در آن هیچ نصیبی ندارد را ثابت کرده است و آن شفاعت با اجازه‌اش است».[1]
بعد از آنکه دانستیم مشرکان از این چهار جهت مشرک بودند، اکنون به سراغ چهارمین نوع شرک مشرکان یعنی شرک در شفاعت می‌رویم، که طبق آیات قرآن و تفاسیر علما، ثابت شده که مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم به شفاعت بدون نیاز به اذن الله معتقد بودند و اعتقاد داشتند که بت‌هایشان بخاطر شراکتی که با الله دارند دارای چنان قدرت و اختیاراتی هستند که خداوند نمی‌تواند درخواست شفاعت آنان را رد کند؛ بلکه بر خداوند واجب است که حق شراکت آنان را ادا کرده و در آنچه شفاعت می‌کنند درخواستشان را بپذیرد.
و مسعود توحیدی در صحبت‌هایش برای اثبات این ادعای باطل و خطای فاحشش مبنی بر اینکه مشرکان به شفاعت بدون اذن الله و مستقل از الله قائل نبوده‌اند، می‌آید و به سخنان غیر صریح الدلاله فخر رازی و دیگر علما استناد می‌کند، و با تلبیس اعتقاد خود را بر کلام فخر رازی حمل می‌کند و سخن صریح الدلاله فخر رازی را رها می‌کند. و متاسفانه یکی از خلل و ضعف متاثران از دعوت نجدی، عدم خوانش صحیح اقوال علما و مصادره به مطلوب کردن اقوال آنان است.
اکنون دقت کنید که فخر رازی دربارۀ کیفیت شفاعت مشرکان چه می‌گوید. ایشان می‌فرماید: «إِنَّ الْقَوْمَ كَانُوا يَقُولُونَ فِي الْأَصْنَامِ أَنَّهَا شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ وَكَانُوا يَقُولُونَ أَنَّهَا تَشْفَعُ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ فِيهِ إِلَى إِذْنِ اللَّهِ، وَلِهَذَا السَّبَبِ رَدَّ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِمْ ذَلِكَ بِقَوْلِهِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ [الْبَقَرَةِ: 255] فَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ الْقَوْمَ اعْتَقَدُوا أَنَّهُ يَجِبُ عَلَى اللَّهِ إِجَابَةَ الْأَصْنَامِ فِي تِلْكَ الشَّفَاعَةِ، وَهَذَا نَوْعُ طَاعَةٍ، فَاللَّهُ تَعَالَى نَفَى تِلْكَ الطَّاعَةَ بِقَوْلِهِ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطاعُ».
ترجمه: «آن قوم (مشرکان) دربارۀ اصنامشان می‌گفتند که آن‌ها شفیعان ما نزد الله هستند و می‌گفتند که آن‌ها نزد الله برای ما شفاعت می‌کنند بدون اینکه برای شفاعت کردنشان احتیاجی به اجازۀ الله داشته باشند و به همین خاطر خداوند متعال این عقیدۀ‌شان را با این فرموده‌اش رد کرد: {کیست که در نزد او شفاعت کند مگر با اجازه او؟} پس این دلالت دارد بر اینکه آن مشرکان معتقد بودند که بر خداوند واجب است که شفاعت آن اصنام را قبول کند و این نوعی اطاعت‌شدن و پذیرفته شدن است و خداوند این اطاعت‌شدن را با این فرموده‌اش نفی کرده است: {برای ستمکاران نه دوستی وجود دارد، و نه شفیعی که (شفاعتش) پذیرفته شود}».[2]
چنانکه می‌بینید، امام فخر رازی به صراحت هرچه تمام‌تر بیان می‌کند که مشرکان معتقد بودند که بت‌هایشان برای شفاعت کردنشان نیازی به اذن الله ندارند و بر خداوند هم واجب است که شفاعت بت‌هایشان را اجابت نماید.
و همچنین امام ابن قیم رحمه الله دربارۀ کیفیت شفاعت شرکی مشرکان می‌گوید: «فَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ نفى الشَّفَاعَة الشركية الَّتِي كَانُوا يعتقدونها وأمثالهم من الْمُشْركين وَهِي شَفَاعَة الوسائط لَهُم عِنْد الله فِي جلب مَا يَنْفَعهُمْ وَدفع مَا يضرهم بذواتها وأنفسها بِدُونِ توقف ذَلِك على إِذن الله ومرضاته لمن شَاءَ أَن يشفع فِيهِ الشافع فَهَذِهِ الشَّفَاعَة الَّتِي أبطلها الله سُبْحَانَهُ ونفاها وَهِي أصل الشّرك كُله وقاعدته الَّتِي عَلَيْهَا بِنَاؤُه وأخبيته الَّتِي يرجع إِلَيْهَا وَأثبت سُبْحَانَهُ الشَّفَاعَة الَّتِي لَا تكون إِلَّا بِإِذن الله للشافع وَرضَاهُ عَن الْمَشْفُوع قَوْله وَعَمله وَهِي الشَّفَاعَة الَّتِي تنَال بتجريد التَّوْحِيد كَمَا قَالَ أسعد النَّاس بشفاعتي من قَالَ لَا إِلَه إِلَّا الله خَالِصا من قلبه والشفاعة الأولى هِيَ الشَّفَاعَة الَّتِي ظَنّهَا الْمُشْركُونَ وَجعلُوا الشّرك وَسِيلَة إِلَيْهَا».
ترجمه: «خداوند سبحان شفاعت شرکی که مشرکان و امثال آنان به آن معتقد بودند را نفی می‌کند و آن هم، شفاعت‌کردن واسطه‌ها برایشان در نزد الله برای جلب آنچه به نفعشان است و دفع آنچه به ضررشان است می‌باشد، آن هم با ذات خودشان و با نفس خودشان بدون اینکه متوقف بر اذن و اجازۀ خداوند و رضایت او برای کسی که شافع می‌خواهد درباره‌اش شفاعت کند باشد. پس این همان شفاعتی است که خداوند سبحان باطل و نفی کرده است و این نوع شفاعت، همه‌اش و اساس آن که همچین شفاعتی بر آن بنا شده است، اصل شرک می‌باشد. و خداوند شفاعتی را ثابت کرده است که، انجام نمی‌شود مگر با اجازه‌دادنش به شفاعت‌کننده و رضایتش از قول و عمل شفاعت شونده، و با داشتن توحید است که می‌توان به چنین شفاعتی رسید، چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: {خوشبخت‌ترین مردم به شفاعت من کسی است که لا إله إلا الله را خالصانه از ته قلبش بگوید} و شفاعت اوّلی همان شفاعتی است که مشرکان به آن معتقد بودند و شرک را وسیله‌ای برای آن قرار داده بودند».[3]
چنانکه مشاهده می‌کنید، ابن قیم نیز تصریح می‌کند به این که مشرکان معتقد بودند بت‌هایشان در جلب نفع و دفع ضرر قائم به ذات و نفس خودشان هستند و در رساندن این نفع و ضرر متوقف بر اذن الله نیستند؛ یعنی نیازی به اذن الله در شفاعت کردن ندارند، چراکه معتقد بودند بر خداوند واجب است که بخاطر شراکتی که با بت‌ها دارد شفاعت آنان را قبول کند؛ اگرچه به آن راضی نباشد.
و همچنین ابن تیمیه رحمه الله نیز شفاعت مشرکان را به همین شکل فهمیده است اینکه مشرکان معتقد بودند بت‌هایشان چون شریک الله هستند پس بدون نیاز به اذن الله، می‌توانند نیازها و حاجت‌هایشان را از الله برای عابدانشان بگیرند و بر الله متعال هم واجب است که بخاطر شراکتی که با بت‌ها و شریکانش دارد درخواست شفاعت شریکانش را بپذیرد اگرچه هم به آن راضی نباشد. چنانکه ابن تیمیه می‌گوید: «فهذه الشفاعة التي كان المشركون يثبتونها أبطلها القرآن في غير موضع، وهي كشفاعة المخلوق عند المخلوق بغير إذنه، فإن هذا الشافع شريك للمشفوع إليه، فإنه طلب منه ما لم يكن يريد أن يفعله، فيحتاج لقضاء حق الشفيع أن يفعله، فالشفيع بغير إذن المشفوع إليه شريك له، والله تعالى لا شريك له، ولهذا قال: {لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ} [البقرة: 255] فلو شفع أحد بغير إذنه شفاعة نافعة مقبولة كان شريكًا له، وهو سبحانه لا يشفع عنده أحد إلا بإذنه».
ترجمه: «پس این شفاعتی که مشرکان آن را اثبات می‌کردند خداوند در جاهای مختلف قرآن آن را باطل کرده است، که به همانند شفاعت مخلوق در نزد مخلوق بدون اجازه‌اش است، برای اینکه در چنین حالتی، شافع (شفاعت‌کننده) شریک مشفوع الیه (کسی که نزدش شفاعت می‌شود) شده است و شافع از مشفوع الیه چیزی خواسته انجام بدهد که مشفوع الیه نمی‌خواسته انجام بدهد، اما برای اینکه حق شریکش را ادا کرده باشد، مجبور است که آن کار را انجام بدهد، پس شفیعی که بدون اجازۀ مشفوع الیه باشد، در واقع شریک او شده است و خداوند متعال شریکی ندارد، و برای همین می‌فرماید: {آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست. کیست که در نزد او جز به فرمان او شفاعت کند} [البقرة: 255]
پس اگر کسی بدون اجازۀ او شفاعت کند، شفاعتی نافع و مقبول، پس شریک اوتعالی شده است، و در نزد خداوند سبحان کسی جز با اجازۀ او شفاعت نمی‌کند».[4]
همچنین ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «فَالْمُشْرِكُونَ أَثْبَتُوا الشَّفَاعَةَ، الَّتِي هِيَ شِرْكٌ؛ كَشَفَاعَةِ الْمَخْلُوقِ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ، كَمَا يَشْفَعُ عِنْدَ الْمُلُوكِ خَوَاصُّهُمْ لِحَاجَةِ الْمُلُوكِ إلَى ذَلِكَ، فَيَسْأَلُونَهُمْ بِغَيْرِ إذْنِهِمْ، وَتُجِيبُ الْمُلُوكُ سُؤَالَهُمْ لِحَاجَتِهِمْ إلَيْهِمْ، فَاَلَّذِينَ أَثْبَتُوا مِثْلَ هَذِهِ الشَّفَاعَةِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى مُشْرِكُونَ كُفَّارٌ».
ترجمه: «پس مشرکان شفاعت شرکی را اثبات کردند، به همانند شفاعت مخلوق در نزد مخلوق، به همان شکل که پادشاهان بخاطر اینکه به خواص و نزدیکانشان احتیاج دارند، پس نزدیکانشان هم در نزد آنان شفاعت می‌کنند، و بدون اینکه از آنان اجازه بگیرند از آنان درخواست می‌کنند، و پادشاهان نیز چون به آن نزدیکانشان احتیاج دارند مجبور هستند حاجت آنان را اجابت کنند. پس کسانی که به همانند چنین شفاعتی را ثابت می‌کنند نزد خداوند متعال مشرک و کافر هستند».[5]
چنانکه می‌بینید ، ابن تیمیه رحمه الله گفته است که اعتقاد مشرکان دربارۀ کیفیت شفاعت بت‌هایشان در نزد الله، به همانند کیفیت شفاعت مخلوق در نزد مخلوق و کیفیت شفاعت امراء در نزد ملوک بوده است، به این شکل که بت‌هایشان بخاطر شراکتی که با الله دارند در نزد الله شفاعت نافذشان می‌کنند و بر الله نیز واجب است که شفاعت شافعان را قبول کند اگرچه هم از شفاعت شونده راضی نباشد.
و به همان شکل ابن کثیر رحمه الله می‌گوید مشرکان اعتقاد داشتند بت‌هایشان بدون نیاز به اذن الله شفاعتشان می‌کنند به همان شکل که امرا نزد پادشاهان بدون اذن آنها شفاعت می‌کنند. چنانکه ابن کثیر رحمه الله در تفسیر آیه 3 زمر می‌گوید: «وَأَخْبَرَ أَنَّ الملائكة التي في السموات مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَغَيْرِهِمْ، كُلَّهُمْ عَبِيدٌ خَاضِعُونَ لِلَّهِ، لَا يَشْفَعُونَ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ لِمَنِ ارْتَضَى، وَلَيْسُوا عِنْدَهُ كَالْأُمَرَاءِ عِنْدَ مُلُوكِهِمْ، يُشَفَّعُونَ عِنْدَهُمْ بِغَيْرِ إِذْنِهِمْ فِيمَا أَحَبَّهُ الْمُلُوكُ وَأَبَوْهُ، {فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الأمْثَالَ} [النَّحْلِ: 74]، تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ».
ترجمه: «خداوند خبر داده که ملائکه‌های مقربین و غیر آنان که در آسمان‌ها هستند، همۀ‌شان بندگان و خاکسار خداوند هستند، و در نزد خداوند شفاعت نمی‌کنند مگر با اجازه‌اش آن هم برای کسی که خداوند از او راضی باشد. و ملائکه در نزد الله همانند امراء در نزد پادشاهانشان نیستند که در نزد پادشاهان بدون اجازۀ‌شان در آنچه که پادشاهان دوست دارند و دوست ندارند، شفاعت کنند {پس برای الله مثل‌ها نزنید} خداوند از چنین چیزی متعالی می‌باشد».[6]
می‌گویم: داء و بلای اصلی که نجدیه در آن گرفتار آمده‌اند و فهم کجی در آنان بوجود آورده است، این است که گمان می‌کنند مشرکان توحید ربوبیت دارند و بخاطر ظاهر گرایی افراطی و عدم رسوخ در فهم آیات و عدم مراجعه به تفاسیر علمای اهل سنت، باعث شده که گمان کنند مشرکان توحید ربوبیت دارند و به آیاتی که اقرار زبانی مشرکان به خالق و رازق بودن الله را بیان کرده است استناد می‌کنند، اما به صورت ناقص و بریده شده و بدون در نظر گرفتن سیاق و سباق کلام. چراکه مشرکان یقینی به آنچه که زباناً به نسبت توحید ربوبیت الله می‌گفتند نداشتند.
برای مثال ابن کثیر می‌گوید: «أَيْ: أَهُمْ خَلَقُوا السموات وَالْأَرْضَ؟ وَهَذَا إِنْكَارٌ عَلَيْهِمْ فِي شِرْكِهِمْ بِاللَّهِ، وَهُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْخَالِقُ وَحْدَهُ، لَا شَرِيكَ لَهُ. وَلَكِنَّ عَدَمَ إِيقَانِهِمْ هُوَ الَّذِي يَحْمِلُهُمْ عَلَى ذَلِكَ».
ترجمه: «یعنی: آیا آنان هستند که آسمان‌ها و زمین را خلق کرده‌اند؟ و این انکار بر آنان در شرکشان به الله است، و آنان می‌دانند که اوتعالی خالق یکتا است که شریکی ندارد، امّا عدم یقینشان به آن بود که آنان را بر آن (شرک ورزی) حمل می‌نمود».[7]
وقتی مشرک به توحید ربوبیت الله یقین ندارد، خب اقرار زبانی و دروغین او چه سودی دارد؟ و چرا باید نجدیه این اقرار زبانی و دروغین مشرکان را عَلَم کنند و از آن نتیجه بگیرد که توحید ربوبیت مشرکان کامل و صحیح بوده است و برای بت‌هایشان هیچ ربوبیتی قائل نبوده‌اند!!
ابو السعود رحمه الله می‌گوید: «إذا سئلوا منْ خلقكم وخلق السمواتِ والأرضَ قالوا الله وهم غيرُ موقنينَ بما قالُوا وإلا لما أعرضُوا عن عبادتِه».
ترجمه: «وقتی از آنان سوال می‌کنی چه کسی شما و آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است؟ می‌گویند الله، در حالی که آنان به آنچه که می‌گویند یقین ندارند وگرنه نباید از عبادتش رویگردانی می‌کردند».[8]
و ابو حيان رحمه الله در تفسیر: ﴿بَل لَّا يُوقِنُونَ می‌گوید: «أي إذا سئلوا: من خلقكم وخلق السموات والأرض؟ قالوا: الله، وهم شاكون فيما يقولون لا يوقنون».
ترجمه: «یعنی وقتی از آنان سوال می‌کنی چه کسی شما و آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است؟ می‌گویند الله، و آنان نسبت به آنچه که می‌گویند شک دارند و یقین ندارند».[9]
خداوند دربارۀ شک و عدم یقین مشرکان به توحید خداوند در ربوبیتش می‌فرماید: ﴿رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ٧ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ٨ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ يَلۡعَبُونَ٩ [الدخان: 7-9]
«پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آن دو است، اگر شما یقین دارید(7) هیچ إلهی جز او نیست، زنده می‌کند و می‌میراند، پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست(8) بلکه، آن‌ها در شک اند (و) بازی می‌کنند(9)».
طبری رحمه الله دربارۀ: ﴿بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ يَلۡعَبُونَ می‌گوید: «يقول تعالى ذكره ما هم بموقنين بحقيقة ما يقال لهم ويخبرون من هذه الأخبار، يعني بذلك مشركي قريش، ولكنهم في شكّ منه، فهم يلهون بشكهم في الذي يخبرون به من ذلك».
ترجمه: «خداوند متعال می‌فرماید: آن‌ها به حقیقت آنچه که به آنان گفته می‌شود و به این خبرهایی که از آن خبر می‌دهند یقین ندارند، یعنی مشرکان قریش. بلکه آن‌ها نسبت به آن شک دارند و آنچه که از آن خبر می‌دهند را به بازی و تمسخر گرفته‌اند».[10]
و قرطبی رحمه الله درباره آیه می‌گوید: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ" أَيْ لَيْسُوا عَلَى يَقِينٍ فِيمَا يُظْهِرُونَهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَالْإِقْرَارِ فِي قَوْلِهِمْ: إِنَّ اللَّهَ خالقهم، وإنما يَقُولُونَهُ لِتَقْلِيدِ آبَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ عِلْمٍ فَهُمْ فِي شَكٍّ».
ترجمه: «{بلکه آنان در شک هستند و بازی می‌کنند} یعنی نسبت به آنچه که از ایمان و اقرار اظهار می‌دارند در این سخنشان که الله خالقشان است، بر یقین قرار ندارند و تنها از روی تقلید از نیاکانشان آن را می‌گویند آن هم بدون علم، پس آنان در شک هستند».[11]
و فخر الدین رازی رحمه الله می‌گوید: «إِنَّهُ تَعَالَى رَدَّ أَنْ يَكُونُوا مُوقِنِينَ بِقَوْلِهِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ وَأَنَّ إِقْرَارَهُمْ غَيْرُ صَادِرٍ عَنْ عِلْمٍ وَيَقِينٍ وَلَا عَنْ جَدٍّ وَحَقِيقَةٍ بَلْ قَوْلٌ مخلوط بهزء ولعب والله أعلم».
ترجمه: «خداوند متعال رد می‌کند اینکه آنان در سخنشان یقین داشته باشند بلکه آنان در شک بوده و بازی می‌کنند و اقرارشان نه از روی علم و یقین صادر شده است و نه از روی جدیت و حقیقت، بلکه سخنی است مخلوط از استهزاء و مسخره بازی. و خداوند دانا تر است».[12]
همچنین فخر رازی رحمه الله می‌گوید: «كَانَ أَكْثَرُ الْخَلْقِ مُقِرِّينَ بِوُجُودِ الْإِلَهِ الْعَالِمِ الْقَادِرِ وَإِنَّمَا الشَّأْنُ فِي أَنَّهُمْ يَتَّخِذُونَ أَصْنَامًا عَلَى صُورَةِ الْأَرْوَاحِ الْفَلَكِيَّةِ وَيَعْبُدُونَهَا وَيَتَوَقَّعُونَ حُصُولَ النَّفْعِ وَالضُّرِّ مِنْهَا».
ترجمه: «بیشتر مردم به وجود إله عالِم و قادر اقرار داشتند و تنها بت‌هایی در صورت ارواح فلکی برای خود می‌گرفتند و عبادتشان می‌کردند و از آنان به دست آمدن نفع و ضرر را توقع داشتند».[13]
و زمخشری رحمه الله می‌گوید که مشرکان به دو نوع ربوبیت اعتقاد داشتند، ربوبیت الله و ربوبیت بت‌هایشان: «كان المشركون معتقدين ربوبيتين: ربوبية اللَّه، وربوبية آلهتهم».[14]
و فخر رازی دربارۀ کسی که گمان می‌کند مشرکان اعتقاد نداشته‌اند که بت‌هایشان با الله منازعه می‌کنند و در برابر مشیت و ارادۀ الله قرار می‌گیرند، در پاسخ به چنین کسی می‌گوید: «فَإِنْ قِيلَ إِنَّهُمْ لَمْ يَقُولُوا إِنَّ الْأَصْنَامَ تُنَازِعُ اللَّهَ. قُلْنَا لَمَّا عَبَدُوهَا وَسَمَّوْهَا آلِهَةً أَشْبَهَتْ حَالُهُمْ حَالَ مَنْ يَعْتَقِدُ أَنَّهَا آلِهَةٌ قَادِرَةٌ عَلَى مُنَازَعَتِهِ».
ترجمه: «و اگر گفته شود که مشرکان نمی‌گفتند که بت‌هایشان با الله تنازع می‌کنند. می‌گوییم: هنگامی‌که بت‌هایشان را عبادت کردند و آنان را آلهه نامیدند، حالشان شبیه حال کسی شد که معتقد است آن‌ها إله‌هایی هستند که بر منازعه کردن با الله قادر هستند».[15]
و ابن ابی العز حنفی رحمه الله می‌گوید: «ﻭَﻛَﺜِﻴﺮٌ ﻣِﻦْ ﻣُﺸْﺮِﻛِﻲ ﺍﻟْﻌَﺮَﺏِ ﻭَﻏَﻴْﺮِﻫِﻢْ ﻗَﺪْ ﻳَﻈُﻦُّ ﻓِﻲ ﺁﻟِﻬَﺘِﻪِ ﺷَﻴْﺌًﺎ ﻣِﻦْ ﻧَﻔْﻊٍ ﺃَﻭْ ﺿُﺮٍّ، ﺑِﺪُﻭﻥِ ﺃَﻥْ ﻳَﺨْﻠُﻖَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺫَﻟِﻚَ».
ترجمه: «بسیاری از مشرکین عرب و غیر آنان گمان می‌کردند که إله‌هایشان نفع و ضرر می‌رسانند بدون اینکه آن نفع و ضرر را الله خلق کرده باشد».[16]
چنانکه از اقوال علما فهمیده می‌شود، مشرکان بت‌هایشان را در رساندن نفع و ضرر، مستقل از الله می‌دانستند و حصول آن نفع و ضرر را قائم به ذات آن بت‌ها می دانستند. و در موضوع شفاعت نیز، معتقد بودند بت‌هایشان بدون اینکه نیازی به اذن الله داشته باشند نزد الله شفاعت نافذ انجام می‌دهند و خداوند نیز بخاطر شراکتی که با بت‌ها دارد بر او واجب است که حق شریکانش را ادا کند و شفاعت آنان را قبول کند اگرچه هم از شفاعت شونده راضی نباشد.
از الله متعال می‌خواهم که این مقاله حجتی باشد برای جناب آقای مسعود توحیدی و بدون تعصب آن را مطالعه کند و ان شاء الله متوجه خطایش در شناخت شرک مشرکان گردد. والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

مجاهد دین
14 بهمن 1397





[1]- مدارج السالکین، ج 1 ص 353.
[2]- التفسیر مفاتیح الغیب، ج 27، ص، 504.
[3]- مفتاح دار السعادة، ج 2، ص، 270.
[4]- قاعدة عظيمة في الفرق بين عبادات أهل الإسلام والإيمان وعبادات أهل الشرك والنفاق، ص 122.
[5]- مجموع الفتاوی، ج 24 ص 341.
[6]- تفسیر ابن کثیر، ج 7، ص، 85.
[7]- تفسیر قرآن العظیم از ابن کثیر، ج 7 ص 437.
[8]- تفسیر إرشاد العقل السليم إلى مزايا الكتاب الكريم، از ابی السعود، ج 8 ص 151. ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
[9]- تفسیر بحر المحیط از ابو حیان اندلسی (745 هـ)، ج 8 ص 115. ناشر: دار الفكر – بيروت. چاپ: 1420 هـ.
[10]- تفسیر طبری، ج 22 صص 12-13.
[11]- تفسیر قرطبی (متوفى: 671هـ) ، ج 16 صص 129-130. ناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة. چاپ: دوم 1384هـ.
[12]- تفسیر مفاتیح الغیب، ج 27 ص 655.
[13]- تفسیر مفاتیح الغیب، ج 18 صص 457-458.
[14]- تفسیر الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل ج 1 ص 91.
[15]- تفسیر مفاتیح الغیب، ج 2 ص 344.
[16]- شرح العقيدة الطحاوية، ص 77.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...