۱۳۹۱/۱۱/۰۵

پاسخ به شبهات تحریف قران در کتب اهل سنت )قسمت اول)


پاسخ به شبهات تحریف قران در کتب اهل سنت )قسمت اول)
نویسنده: مجاهد دین

مقدمه: مدعیان تشیع معروف به روافض اساسا قران فعلی را تحریف شده میدانند و روایات و اقوال وارد شده در این موضوع را اینقدر زیاد است  که انکار ان را برابر با انکار امامت میدانند و حتی برای اثبات تحریف قران تالیفاتی هم داشته اند از جمله فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب شیخ طبرسی!!!
شیعیان وقتی دیدند که جوابی برای تحریف قران در اقوال و رویات وارده در کتبشان ندارند مجبور شدند تا با توسل به روایات ضعیف یا ایات نسخ شده بگویند که قران در نزد اهل سنت نیز تحریف شده است. اما اهل سنت به اجماع هر کسی را که مدعی تحریف قران باشد تکفیر میکند حال چه شیعه مذهب باشد چه سنی مذهب.
مدعیان تشیع  من جمله شبهه پرداز میگوید که سیدنا علی قران را جمع کرد سپس او را قایم کرد و ظاهرا به مهدی داده است و تا زمانی مشخص دور از دسترس است و این عقیده شان شده در باره ی قران. ولی در تفسیر البیان فی تفسیر القران امده است:
وهذا الاحتمال أوهن الاحتمالات: لان حفظ القرآن يجب أن يكون عند من انزل إليهم وهم عامة البشر، أما حفظه عند الامام عليه السلام فهو نظير حفظه في اللوح المحفوظ، أو عند ملك من الملائكة، وهو معنى تافه يشبه قول القائل: إني أرسلت اليك بهدية وأنا حافظ لها عندي، أو عند بعض خاصتي. البيان في تفسير القرآن ج1/ص233
این احتمال از دور ترین احتمالات است( اینکه قران واقعی نزد مهدی باشد) برای اینکه قران باید نزد کسانی باشد که برای انها نازل شده است،(حفظ قران نزد مهدی) شبیه این است که همان در لوح محفوظ باشد یا نزد ملکی از ملائکه و کسانی که چنین ادعایی دارند حرفشان شبیه این است که «من برای تو هدیه ای گرفته ام ولی ان را نزد خودم برایت نگه میدارم.»!!!


خداوند قران را برای هدایت انسان ها نازل کرده است ولی در نزد شیعه قران تحریف شده و قران اصلی غیب شده تا یک روز مانده به قیامت!!!پس ادعای رافضی مبنی بر اینکه قران فعلی تحریف شده و واقعی ان نزد مهدی میباشد بیشتر شبیه هذیان و سخنسرائی های بی معنی میباشد.
علمای قدیم و جدید مدعی تشیع بر تحریف شدن قران اتفاق نظر دارند از جمله این اقوال:
1.    شیخ مفید میگوید« إن الأخبار قد جاءت مستفيضة عن أئمة الهدى من آل محمد صلى الله عليه وسلم باختلاف القرآن وما أحدثه بعض الظالمين فيه من الحذف والنقصان » اوائل المقالات : ص 91.یعنی: همانا اخبار و روایات از ائمه هدی از آل محمد صلى الله علیه وسلم درباره اختلاف قرآن، و آنچه که ستمکاران در آن بوجود آورده‌اند از حذف و نقصان بطور مستفیض آمده است‌.
2.    ابوالحسن عاملی میگوید« اعلم أن الحق الذي لا محيص عنه بحسب الأخبار المتواترة الآتية وغيرها أن هذا القرآن الذي في أيدينا قد وقع فيه بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم شيء من التغييرات ، وأسقط الذين جمعوه بعده كثيرا من الكلمات والآيات » [المقدمه الثانية لتفسير مرآة الأنوار ومشكاة الاسرار ص 36 وطبعت هذه كمقدمه لتفسير البرهان للبحراني]. یعنی حقی که شکی در ان نیست در اخبار متواتره و غیر از آن این است که این قرانی که در دستان ماست در ان تغییراتی رخ داد بعد از فوت نبی، و کسانی که جمعش کردند بسیاری از کلمات و ایات را از ان حذف کردند!!!
3.    نعمت الله جزایری میگوید:«إن تسليم تواتره عن الوحي الإلهي ، وكون الكل قد نزل به الروح الأمين ، يفضي الى طرح الأخبار المستفيضة ، بل المتواترة ، الدالة بصريحها على وقوع التحريف في القرآن كلاما،ومادة،وإعرابا ، مع أن أصحابنا قد أطبقوا على صحتها والتصديق بها » [الأنوار النعمانية ج 2 ص 357]. جزائری هم میگیود اخبار مستفیض بلکه متواتر وجود دارد که دلالت صریح بر وقوع تحریف قران میکند
4.    سلطان محمد خراسانی میگیود «اعلم أنه قد استفاضت الأخبار عن الأئمة الأطهار بوقوع الزيادة والنقيصة والتحريف والتغيير فيه بحيث لا يكاد يقع شك » [تفسير (( بيان السعادة في مقامات العبادة )) مؤسسة الأعلمي ص 19]. محمد خراسانی هم میگوید طوری که شکی برای کسی نمیگذارد مبنی بر اینکه اخبار مستفیض از ائمه ی اطهار امده بر وقوع زیادی و کمی و تحریف و تغییر در قران

رافضه برای فرار از این مهلکه و سرپوش گذاشتن به گند علمایشان فکر کردند و چاره جستند و برای راه حل سعی در متهم کردن اهل سنت به تحریف قران کردند تا با این وسیله بگویند که اگر ما معتقد به تحریف قران هستیم پس بدانید شما هم معتقد هستید. اما اهل سنت و جماعت به صراحت هرکسی که معتقد به تحریف قران باشد را تکفیر میکند حال شما هم مرد باشید و علمایتان را از جمله کلینی فیض کاشانی محمد باقر مجلسی نوری طبرسی و دیگر از علمایتان را تکفیر کنید تا ما بدانیم واقعا شما معتقد به تحریف قران نیستید اما اگر نکردید پس بدانید که حنای شما دیگر رنگی ندارد.
اینجا احکام قران نزد اهل سنت و جماعت در مورد نسخ قران لازم به یاد اوری میباشد:
نسخ بر سه نوع میباشد 1- ایه نسخ میشود ولی حکم ان باقی میماند 2- حکم نسخ میشود و ایه باقی میماند 3- هم ایه و هم حکم ایه نسخ میشود و دلیل نسخ از خود قران میباشد:
خداوند میفرماید 1- وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ‏101/نحل.
معنی ‏ هرگاه آيه‌اي ( از قرآن ) را به جاي آيه ديگريقرار دهيم و خدا خود بهتر مي‌داند كه چه چيز را نازل مي‌كند (كافران ) مي‌گويند : تو ( اي محمّد ! ) بي‌گمان بر زبان خدا دروغ مي‌بندي  بلكه بيشتر آنان ناآگاهند.
2- ‏ مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏ 106/بقره.
معنی: ‏ هر آيه‌اي را كه رها سازيم  ، و يا اين كه فراموشش گردانيم ، بهتر از آن يا همسان آن را مي‌آوريم و جايگزينش مي‌سازيم . مگر نمي‌داني كه خداوند بر هر چيزي توانا است‌ ؟ ‏ ‏
3- ‏ يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ‏39/رعد.
معنی: ‏ خداوند هرچه را كه بخواهد از ميان برمي‌دارد ، و هرچه را  که بخواهد برجاي مي‌دارد و در علم خدا ثابت و مقرّر است . ‏
4- ولئن شئنا لنذهبن بالذي أوحينا إليك  86/اسراء
معنی: اگر ما بخواهيم آنچه را كه به تو وحي كرده‌ايم ، از تو بازپس مي‌گيريم
در اینجا مدعیان تشیع روایاتی را در منابع اهل سنت که یا کذب و  باطل افتراء بر گویندگانشان است یا نسخ شده میباشد را اورده تا به گمان خود تحریف قران را از کتب اهل سنت ثابت کند!!!
در اینجا به شبهاتش جواب داده ایم:
رافضی میگوید:
1.    مصحف ابن مسعود: اين مصحف 111 سوره داشت؛ زيرا فاقد سوره حمد و سوره‏هاى معوذتين بود. او بر اين عقيده بود كه ثبت سوره‏ ها در مصحف براى حفظ آن از پراكندگى و گمشدن است كه سوره حمد به جهت تكرار قرائت آن در نمازها هرگز گم نمى‏شود. دو سوره ناس و فلق را جزء قرآن نمى‏دانست، بلكه دعاى چشم‏زخم (باطل السحر) مى‏دانست كه از جانب خدا بر پيغمبر وحى شد تا براى سلامتى حسنين عليهما السلام آن را بخواند و آنان را از چشم‏زخم محفوظ دارد. او هرگاه مى‏ديد كه در مصحفى اين دو سوره را نوشته‏اند، آن را پاك مى‏كرد و مى‏گفت: غير قرآن را با قرآن خلط نكنيد و هرگز در نماز اين دو سوره را نمى‏ خواند.
در ضمن اين مصحف در بسيارى از آيات و كلمات قرآنى، با مشهور مخالفت دارد؛ زيرا ابن مسعود بر اين باور بود كه مى‏توان كلمات قرآن را به مترادف آن تبديل كرد. او مى‏گفت: هرگاه كلمه‏ اى بر شما دشوار باشد يا براى خواننده فهم آن مشكل آيد، مى‏توان آن را به كلمه ديگر كه سهل و واضح است و معناى آن را دارد، تبديل كرد. او كلمه «زخرف» را به كلمه «ذهب» تبديل مى‏كرد و كلمه «عهن» را به كلمه «صوف» زيرا معناى هر دو كلمه در هر دو موضع يكى است. او در تعليم يك نفر اعجمى كه تلفظ كلمه «اثيم» بر وى دشوار بود، تجويز كرد تا به جاى آن بگويد: «انّ شجرة الزقوم طعام الفاجر» به جاى «طَعامُ الْأَثِیم»
پاسخ:
ابتدا متن روایت:
قال أبو بكر الأنباري: حدثني أبي قال حدثنا نصر قال حدثنا أبو عبيد قال حدثنا نعيم بن حماد عن عبدالعزيز بن محمد عن ابن عجلان عن عون بن عبدالله بن عتبة بن مسعود قال: علم عبدالله بن مسعود رجلا "أن شجرة الزقوم. طعام الأثيم " فقال الرجل: طعام اليتيم، فأعاد عليه عبدالله الصواب وأعاد الرجل الخطأ، فلما رأى عبدالله أن لسان الرجل لا يستقيم على الصواب قال له: أما تحسن أن تقول طعام الفاجر ؟ قال بلى، قال فافعل.
عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه به مردی (اعجمی و غیر عرب زبان) قران یاد میداد "أن شجرة الزقوم. طعام الأثيم " درخت زقوم غذای گناه کاران است. پس ان مرد گفت ان شجره الزقوم طعام الیتیم ،یعنی طعام یتیمان است. عبد الله دوباره تلفظ درست را برایش تکرار کرد و ان مرد دوباره اشتباه خواند پس وقتی که عبد الله بن مسعود دید که زبان ان مرد درستش را تلفظ نمیکند به او گفت:  میتوانی بگویی طعام الفاجر؟ گفت بلی، گفت پس بگو.
در تفسیر رازی نیز امده است
واحتج المخالف على صحة مذهبه بأنه أمر بقراءة القرآن ، وقراءة الترجمة قراءة القرآن ، ويدل عليه وجوه : الأول : روي أن عبد الله بن مسعود كان يعلم رجلاً القرآن فقال : { إِنَّ شَجَرَةَ الزقوم طَعَامُ الأثيم } [ الدخان : 43 ، 44 ] وكان الرجل عجمياً فكان يقول : طعام اليتيم : فقال : قل طعام الفاجر ، ثم قال عبد الله إنه ليس الخطأ في القرآن أن يقرأ مكان العليم الحكيم بل أن يضع آية الرحمة مكان آية العذاب مفاتیح الغیب تفسیر رازی ج1/ص193
قبل از توضیح این موضوع لازم به ذکر است که تمام قران با تمام احکام ان یکباره بر پیامبر علیه الصلاه و السلام نازل نشد بلکه در طی 23 سال تدریجا نازل شد و حکم ابدالی که در بالا ان را دیدیم مربوط به زمانی است که هنوز حکم چنین عملی از طرف الله سبحانه و تعالی نازل نگشته بود و عبد الله ابن مسعود رضی الله عنه برای اینکه معنای قران توسط ان مرد غیر عربی عوض نشود و در واقع نگوید درخت زقوم طعام یتیمان است پس از مدارسه با ان اعجمی میگوید که ایا میتوانی بگویی طعام الفاجر و این جمله بر زبان ان شخص راحت تر گفته میشد و برای همین عبد الله ابن مسعود میگوید پس این را بگو و احتجاج کرده که" ثم قال عبد الله إنه ليس الخطأ في القرآن أن يقرأ مكان العليم الحكيم بل أن يضع آية الرحمة مكان آية العذاب" 
اشکال در این است که ایه ی رحمت را با ایه ی عذاب جابجا کنیم، همان طور که ان اعجمی اثیم را با یتیم جابجا میکرد. و به همین خاطر عبد الله ابن مسعود رضی الله عنه نه از روی این نیت که قران را تحریف کند بلکه برای یاد گیری ان شخص و جلو گیری از تحریف کلی معنی ان کار را کرد و هرچند عملش مروبط به زمان خود بوده و سپس در همان زمان نیز ممنوع شد و مربوط به قبل از نسخ چنین عملی است.
ایه های فراوانی در اثبات عدم تحریف و تغییر و تبدیل کلمات الله نازل شده اند منجمله «‏ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏» 115/اعام.
 معنی:فرمان پروردگار تو صادقانه و دادگرانه انجام مي‌پذيرد . هيچ كسي نمي‌تواند آن را تباه و دگرگون كند و او شنوای داناست
«‏ وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً ‏»27/کهف.
معنی: بخوان آنچه را كه از كتاب ( قرآن ) از سوي پروردگارت به تو وحي شده است كسي نمي‌تواند سخنان او را تغيير دهد ، و هرگز پناهي جز او نخواهي يافت
«‏ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‏»9/حجر.
 معنی:  ما خود قرآن را فرستاده‌ايم و خود ما پاسدار آن مي‌باشيم
و در مورد نسخ چنین عملی طحاوی رحمه الله میگوید:
قال الطحاوي إنما كان ذلك رخصة لما كان يتعسر على كثير منهم التلاوة بلفظ واحد لعدم علمهم بالكتابة والظبط واتقان الحفظ ثم نسخ بزوال العذر وتيسرالكتابة والحفظ وكذا قال ابن عبد البر والباقلاني وآخرون - الألوسي ج25/ص132
و قول رافضی که میگوید:« در ضمن اين مصحف در بسيارى از آيات و كلمات قرآنى، با مشهور مخالفت دارد؛ زيرا ابن مسعود بر اين باور بود كه مى‏توان كلمات قرآن را به مترادف آن تبديل كرد.» 
این توهین قبیح و بسیار بیشرمانه است که از طرف روافض به ابن مسعود رضی الله عنه نسبت داده شده است و نزد این قوم تهمت زدن و افترا بستن بسیار اسان است . و هیچ وقت ابن مسعود رضی الله عنه به این باور نبود که میتوان کلمات قران را به مترادفاتش تبدیل کرد و باز ادعای تحریف نشدن قران را داشته باشد. در واقع رافضی از آن یک مورد نسخ شده که به اعجمی یاد میداد سوء استفاده کرده و آن را به کل قران نسبت داده است!!! و بدون هیچ دلیلی گفته که کل قرانی که او جمع کرده بر همین منوال بوده است!!! واقعا باید از شر چنین فتنه گرانی به خدا پناه برد که تهمت و افترا و توهین را اساس مذهب خود قرار داده اند.

اما در مورد معوذتین ابن مسعود رضی الله عنه فکر میکرد که ان دو سوره دعائی هستند که بر پیامبر نازل شده تا با ان از چشم زخم را دفع کند ولی نظر او در این باره اشتباه بوده است و به اجماع امت ثابت شده که معوذتین نیز جزوی از قران است و در نماز خوانده میشود
و هرچند در این باره در بین علما نسبت به این روایات اختلاف هست و دسته ای کلا این روایات را باطل میدانند.
برای مثال ابن حزم در المحلى 1/13 میگوید :  كل ما روي عن ابن مسعود أن المعوذتين وأم القرآن لم تكن في مصحفه فكذب موضوع لا يصح ، وإنما صحت عنه قراءة عاصم عن زر بن حبيش عن ابن مسعود ، وفيها أم القرآن والمعوذتان.
معنی:کل آنچه که از ابن مسعود رضی الله عنه روایت شده که معوذتین و ام اقران در مصحفش نبوده است  کذب و وضع شده میباشد و صحیح نیست. همانطور که از او به صحت رسیده در قراءت عاصم از زر از ابن مسعود که در ان ام القران و معوذتان وجود دارد.
 موضوعی که این دسته از روایاتی که اشاره به حذف معوذتین از مصحف ابن مسعود رضی الله عنه را باطل میکند در واقع قراءت وارده  از عاصم بن ابی النجود کوفی و قراءت ابو عمرو بصری و همچنین حمزه و کسائی میباشد که همه ی انها از طریق ابن مسعود میباشند و در انها معوذتین امده است. پس چطور باز گفته میشود که چنین عقیده ای نسبت به معوذتین داشته است؟
همچنین روایت دیگری وجود دارد که 1-ابن مسعود معوذتین را با بسم الله الرحمن الرحیم میخواند 2-و همچنین به خواننده هم میگوید تقراء، و در بین عرب تقراء را برای قران بکار میبرند و اگر دعا بود باید میگفت تدعو. 3- و همچنین ابن مسعود ان دو سوره را همراه سوره ی اخلاص یک جا میخواند که باز اشاره به این دارد که ابن مسعود ان را جزو قران میدانسته است
فروى الطبراني في المعجم الكبير عن عبد الله بن مسعود، أنه رأى في عنق امرأة من أهله سيرا فيه تمائم فمده مدا شديدا حتى قطع السير، وقال:"إن آل عبد الله لأغنياء عن الشرك"، ثم قال:"إن التولة، والتمائم، والرقى لشرك"، فقالت امرأة: إن أحدانا لتشتكي رأسها فيسترقي فإذا استرقت ظن أن ذلك قد نفعها، فقال عبد الله:"إن الشيطان يأتي أحدكم فيخش في رأسها فإذا استرقت خنس فإذا لم تسترق خنس، فلو أن إحداكن تدعو بماء فتنضحه في رأسها ووجهها، ثم تقول: بسم الله الرحمن الرحيم، ثم تقرأ: "قل هو الله أحد" ، "وقل أعوذ برب الفلق" ، "وقل أعوذ برب الناس" نفعها ذلك إن شاء الله".رواه الطبراني في المعجم الكبير [8772 ] سلسه احادیث صحیحه ج4/382
همچنین روایاتی دیگر که اشاره به سوره بودن معوذتین دارند:
أنَّ النبيَّ صلَّى اللهُ عليهِ وسلمَ أقرأه المُعَوِّذَتينِ وقال له : إذا أنتَ صلَّيتَ فاقرأْ بهما
. یعنی: پیامبر صلی الله علیه و سلم معوذتین را خواند و به او گفت هرگاه نماز خواندی پس با ان دو سوره بخوان
الراوي: رجل من الصحابة المحدث: ابن حجر العسقلاني  و العيني - المصدر: فتح الباري لابن حجر و عمدة القاري - الصفحة أو الرقم 8/615و  20/16
خلاصة حكم المحدث: إسناده صحيح

عَنْ ‏عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ ‏قَالَ ‏: ‏قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ‏صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ‏: ‏أُنْزِلَ أَوْ ‏أُنْزِلَتْ عَلَيَّ آيَاتٌ لَمْ يُرَ مِثْلُهُنَّ قَطُّ ‏" ‏الْمُعَوِّذَتَيْنِ " .
عقبه بن عامر میگوید که پیامبر صلی الله علیه و سلم به من گفت نازل شد بر من ایاتی که مثل ان را هیچ وقت ندیده بودم"سوره ی فلق و ناس"
رواه مسلم (814(

و اگر هم گفته شود که ابن مسعود ان را در مصحف ننوشته است و چنین روایاتی را صحیح بدانیم در واقع این اجتهاد خطای او بوده که فکر میکرده ان دو سوره دعا بوده اند. و این به معنی تحریف قران نیست ولی بعدا با مشاهده ی اجماع امت بر اینکه ان دو از قران هستند او هم به همین نظر بر گشته چنانکه ابن کثیر در تفسیرش میگوید« ثم لعله رجع عن قوله ذلك إلى قول الجماعة » تفسير القرآن العظيم (6/582) سپس از قولش نسبت به معوذتین بر گشت به سوی قول جماعت که ان دو از قران هستند.

شبهه ی دوم رافضی:
2.    مصحف ابی بن کعب: اين مصحف دو سوره به نامهاى «خلع و حفد» بيش از مصاحف ديگر دارد. اين دو دعاى قنوتند و به گمان اينكه از سوره‏هاى قرآنى است، در قرآن درج شده است.
دعاى خلع: «بسم الله الرحمن الرحيم اللهم انّا نستعين بك و نستغفرك و نثنى عليك الخير و لانكفرك و نخلع و نترك من يفجرك»
دعاى حفد: «بسم الله الرحمن الرحيم اللهم اياك نعبد و لك نصلّى و نسجد و اليك نسعى و نحفد، نخشى عذابك و نرجو رحتمك ان عذابك بالكفار ملحق» الاتقان؛ ج 1، ص 65
 در ضمن در اين مصحف ميان دو سوره فيل و قريش، بسم الله الرحمان الرحيم، نيامده و آن دو، يك سوره پنداشته شده است.  همان؛ ج 1، ص 64- 65.
همچنین در اين مصحف ابتداى سوره زمر با «حم» شروع شده بود و در نتيجه حواميم اين مصحف به جاى هفت سوره، هشت سوره است. بنابراين مصحف ابى بن كعب داراى 116 سوره بود. همان؛ ج 1، ص 64.
پاسخ:
با این همه جهل روافض مانده ایم که ایا گریه کنیم به حالشان یا بخندیم به شبهاتشان. متاسفانه این اخوندان پوشک به سر یک جمع و تفریق ساده را نیز بلد نیستند انجام بدهند.
یک طرف میگوید فیل و قریش یک سوره حساب شده(یعنی از 114 سوره میشود 113 سوره) بعلاوه ی دو سوره ی خلع و حفد که میشود 115 و یک طرف هم میگویند مصحف ابی ابن کعب 116 سوره داشته است. و البته در داخل اینترنت همه جا همین عدد نوشته شده و دیگر مقلدان نیز چشم بسته شروع به کپی پست کردن از رو دست هم کرده اند و لهذا اخوندانی که اینقدر به شعورشان فشار نیاورده اند که یک مساله ی جمع و تفریق ریاضی را حل کند چطور به خود اجازه ی طرح چنین شبهاتی داده اند؟ واقعا که کدخدای ده مرغابی شود در آن ده چه غوغایی شود!!!
البته میتوان از این عدد 116 نیز اینطور نتیجه گرفت که دو سوره ی فیل و قریش در مصحف ابی، یک سوره حساب نشده ، چون 114 با خلع و حفد میشود 116.

رافضی به کتاب الاتقان فی علوم القران استناد کرده است که مصحف ابی ابن کعب اینطور بوده است اما ظاهرا مصحف سیدنا علی رضی الله عنه هم این دو سوره در ان وجود داشته است!!!
در همان کتاب این روایت امده است:
845 - وأخرج الطبراني في الدعاء من طريق عباد بن يعقوب الأسدي عن يحيى بن يعلى الأسلمي عن ابن لهيعة عن ابن هبيرة عن عبد الله بن زرير الغافقي قال قال لي عبد الملك بن مروان لقد علمت ما حملك على حب أبي تراب إلا أنك أعرابي جاف فقلت والله لقد جمعت القرآن من قبل أن يجتمع أبواك ولقد علمني منه علي بن أبي طالب سورتين علمهما إياه رسول الله ما علمتهما أنت ولا أبوك اللهم إنا نستعينك ونستغفرك ونثني عليك ولا نكفرك ونخلع ونترك من يفجرك اللهم إياك نعبد ولك نصلي ونسجد وإليك نسعى ونحفد نرجو رحمتك ونخشى عذابك إن عذابك بالكفار ملحق. التقان ج1/ص162
عبد الله بن زریر الغافقی میگیود عبد الملک بن مروان به من گفت فهمیدم انچه را که باعث دوست داشتن علی بن ابی طالب نزد تو شده است هر آنکه تو یک اعرابی خشک هستی. من به او گفتم به خدا سوگند جمع کردم قران را قبل از انکه پدرانت ان را جمع کنند و از آن به من یاد داد علی بن ابی طالب دو سوره (خلع و حفد) که پیامبر به او یاد داده بود که تو و پدرت ان را نمیدانستی « اللهم إنا نستعينك ونستغفرك ونثني عليك ولا نكفرك ونخلع ونترك من يفجرك اللهم إياك نعبد ولك نصلي ونسجد وإليك نسعى ونحفد نرجو رحمتك ونخشى عذابك إن عذابك بالكفار ملحق»
پس مشاهده میکنیم که آن دو سوره واقعا از سوره های قران بوده اند همانطور که علی رضی الله عنه به وی یاد میداد. ولی نسخ شدند و دیگر جزو قران نیستند اما لفظ انها همنچنان به عنوان دعا کاربرد دارد. و اگر شخصی در مصحفش آن را نوشته باشد متهم به تحریف قران نمیشود بلکه متهم به جهل به نسخ شدن آن میشود که در انتها توسط سیدنا عثمان رضی الله عنه و با همکاری همه جانبه و علم کامل همه ی اصحاب رضی الله عنهم اجمعین بر ناسخ و منسوخ مصحف کامل را جمع اوری کردند.

 اما خلع و حفد از سوره های قرانی بودند ولی نسخ شده اند و دیگر جزو قران محسوب نمیشوند
قال: الحسین بن المنادی فی كتابه الناسخ و المنسوخ: و مما رفع رسمه من القرآن و لم یرفع من القلوب حفظه، سورة القنوت فی الوتر، و تسمی سورتی الخلع و الحفد . الإتقان فی علوم القرآن ج1/259

حسین بن منادی در کتاب ناسخ و منسوخ میگوید و انچه که نوشتنش در قران با نسخ شدن از بین رفت اما در قلبها باقی ماند سوره  قنوت در وتر است که نام گذاری به خلع و حفد شدند
اما به خاطر عدم اگهی از نسخ شدن ان، ابی ابن کعب رضی الله عنه آن را در مصحفی که جمع کرده بود نوشته بود و این موضوع در مقوله ی ناسخ و منسوخ قرار دارد. و مسلما یک نفر به تنهایی بر تمام انچه که نسخ شده اگاهی نخواهد  داشت برای همین بعضا در بعضی صحف آیاتی که نسخ شده بودند ولی خبر نسخ به انها نرسیده بود نیز وجود داشت اما بعدا عثمان بن عفان رضی الله عنه با جمع اوری حافظان و صحیفه هایی که در انها ایات قران نوشته شده بود و با کمک گرفتن از علم اجماع امت قران را جمع اوری کرد، قرانی که دیگر در ان خبری از تعلیقات شخصی و توضیحات اضافی در کنار ایات و همچنی ایات نسخ شده نبود. مصحفی گرد اوری شد که غیر از کلام خداوند چیز دیگری در ان قرار نداشت.
و اینکه در مصحف ابی ابن کعب آن دو سوره ی نسخ شده وجود داشته است به این معنی نیست که او از خود سوره ساخته باشد و وارد قرانش کرده باشد بلکه خبر از نسخ ان نداشته است. پس شبهه شیعه بی معنیست. تعدد مصحف ها در ان زمان زیاد شده بود و بعضا در کنار مصاحفی که جمع میکردند توضیحاتی و شان نزولات ایات نیز نوشته میشد که همین امر باعث تحریف کلام خدا با غیر کلام خا میشد.
شبهه ی سوم رافضی:

3.    مصحف عایشه
نظر و رأی خود عایشه پیرامون قرآن:
91 - حدثنا عبد الله قال حدثنا عمرو بن عبد الله الأودي ، حدثنا أبو معاوية ، عن هشام بن عروة ، عن أبيه ، قال : سألت عائشة عن لحن القرآن ، إن هذان لساحران (طه 63) ، وعن قوله : والمقيمين الصلاة والمؤتون الزكاة (نساء 162) وعن قوله والذين هادوا والصابئون (مائده 69) فقالت : « يا ابن أختي ، هذا عمل الكتاب أخطئوا في الكتاب » (المصاحف، ابن ابی داود، ص 111)
شخصی از او در مورد سه آیه فوق الذکر سوال می کند و او جواب می دهد این از اشتباه کتاب وحی است که در کتاب وارده شده است!
پاسخ: قبلا نیز اشاره کردم که شبهات روافض یا از منسوخات است یا از روایات ضعیف و باطل و بدون بررسی سندی روایات را پشت سر هم مینویسد و تهمت تحریف به اهل سنت را میخواهد ثابت کند!!!
همانطور که شبهه پرداز نیز به ان اشاره کرده و گفته است"ما در این مقاله سعی کردیم اخباری که نقل می کنیم از کتب معتبر اهل تسنن باشد تا بحث رجالی آن به حداقل برسد" "همچنین تذکر می دهیم برخی از روایات آنقدر در کتب متعدد اهل تسنن نقل شده است که اگر می خواستیم تمامی روایات و اسناد آن ها را بیان نماییم صفحات متعددی به صورت پیوست نیاز داشت و صرفاً به برخی از آن ها که شهرت بیشتری دارند اشاره می نماییم."
اولا چرا شیعیان مقالاتی سریال وار در ده ها قسمت مینویسید انجا به پر حرفی خود ایرادی نمیگیرید اما در اینجا که حتما نیاز به بررسی سند ان است با گفتن اینکه مقاله طولانی نشود حدیث را بررسی نکرده اید؟ آیا این خبر از نیت فاسدشان نمیدهد؟ و اگر یک دروغ را هزار نفر تکرار کنند تبدیل به حقیقت میشود؟  تعریف میکنند که ملا نصر الدین به دروغ اینقدر میگفت که در کوچه ی پائینی آش نذری میدهند که بعد از مدتی دید که در ان کوچه افراد بسیار زیادی در انتظار آش جمع شده اند وقتی ملا جمعیت مردم را دید باعث شد که ملا نیز به شک بیوفتد که شاید واقعا در انجا آش نذری بدهند و به صف منتظران آش پیوست !!!
پس تعدد روایات دروغ مانند شهادت فاطمه رضی الله عنها دلیل بر صحت آن نمیشود.
اینجا اشاره به چند تا از این روایات میکنیم و سپس به بررسی سند ان میپردازیم
 در تاریخ المدینه منیری امده است: حدثنا أحمد بن إبراهيم قال ، حدثنا علي بن مسهر ، عن هشام بن عروة ، عن أبيه قال : سألت عائشة عن لـحن القرآن {قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ}(طه/63) ،وقوله {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ}(المائدة/69) ، {وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ}(النساء/162) وأشـبـاه ذلـك ، فقالت : أي بنـي ! إن الكتاب يخطئون. تاريخ المدينة لابن شبة النميري ج3ص1013
حدثنا عبد الله قال حدثنا عمرو بن عبد الله الأودي ، حدثنا أبو معاوية ، عن هشام بن عروة ، عن أبيه ، قال : سألت عائشة عن لحن القرآن ، إن هذان لساحران (طه 63) ، وعن قوله : والمقيمين الصلاة والمؤتون الزكاة (نساء 162) وعن قوله والذين هادوا والصابئون (مائده 69) فقالت : يا ابن أختي ، هذا عمل الكتاب أخطئوا في الكتاب  (المصاحف، ابن ابی داود، ص 111

حدثنا ابن حميدقال، حدثنا أبو معاوية، عن هشام بن عروة، عن أبيه: أنه سأل عائشة عن قوله:"والمقيمين الصلاة"، وعن قوله إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُواوَالصَّابِئُونَ ) [سورة المائدة: 69]، وعن قوله إِنَّ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ ) [سورة طه: 63]، فقالت: يَا ابْنَ أُخْتِي هَذَا عَمَلُ الْكُتَّابِ أَخْطَئُوا فِي الْكِتَابِ.تفسیر طبری سوره نساء/162
راوی اول مُحَمَّدُ بنُ حُمَيْدِ بنِ حَيَّانَ الرَّازِيُّ میباشد که درباره ی او اختلاف است و اکثر علما او را ثقه نمیدانند و با توصیفاتی مثل لیس بالقوی ، منکر، فیه نظر، لیس بثه از او یاد میکنند. اگر چه در این بین افرادی او را ثقه بدانند ولی وقتی درباره ی یک شخص اختلاف است آن هم در چنین موضوعی که مربوط به تحریف قران است ضعیف بودن چنین روایاتی واضح خواهد بود
قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ الجَوْزَجَانِيُّ: وَهُوَ غَيْرُ ثِقَةٍ.
قال يعقوب بن شيبة السدوسى : محمد بن حميد الرازى كثير المناكير
و قال البخارى : حديثه فيه نظر
و قال النسائى : ليس بثقة
و قال إبراهيم بن يعقوب الجوزجانى : ردىء المذهب غير ثقة .
و قال محمد بن شاذان ، عن إسحاق بن منصور الكوسج : قرأ علينا ابن حميد كتاب " المغازى " عن سلمة ، فقضى من القضاء أنى صرت إلى على بن مهران فرأيته يقرأ كتاب " المغازى " عن سلمة . فقلت له : قرأ علينا محمد بن حميد ـ يعنى عن سلمة ـ قال : فتعجب على بن مهران ، و قال : سمعه محمد بن حميد منى !!! .

و قال أبو العباس أحمد بن محمد الأزهرى : سمعت إسحاق بن منصور يقول : أشهد على محمد بن حميد و عبيد بن إسحاق العطار بين يدى الله أنهما كذابان .
و قال فى موضع آخر : كان أحاديثه تزيد و ما رأيت أحدا أجرأ على الله منه ، كان يأخذ أحاديث الناس فيقلب بعضه على بعض .
و قال فى موضع آخر : ما رأيت أحدا جبلة ، بالكذب من رجلين : سليمان الشاذكونى ، و محمد بن حميد الرازى ، كان يحفظ حديثه كله ، و كان حديثه كل يوم يزيد ! .
راوی دوم أَبُو مُعَاوِيَةَ مُحَمَّدُ بنُ خَازِمٍ السَّعْدِيُّ الكُوْفِيُّ
مَوْلَى بَنِي سَعْدِ بنِ زَيْدِ مَنَاةَ بنِ تَمِيْمٍ، الإِمَامُ، الحَافِظُ، الحُجَّةُ، أَبُو مُعَاوِيَةَ السَّعْدِيُّ، الكُوْفِيُّ، الضَّرِيْرُ، أَحَدُ الأَعْلاَمِ.
وَقَالَ عَبْدُ اللهِ بنُ أَحْمَدَ: عَنْ أَبِيْهِ: كَانَ أَبُو مُعَاوِيَةَ إِذَا سُئِلَ عَنْ أَحَادِيْثِ الأَعْمَشِ، يَقُوْلُ: قَدْ صَارَ حَدِيْثُ الأَعْمَشِ فِي فَمِي عَلْقَماً، أَوْ أَمَرَّ، لِكَثْرَةِ مَا تَرَدَّدَ عَلَيْهِ.
ثُمَّ قَالَ أَبِي: أَبُو مُعَاوِيَةَ فِي غَيْر حَدِيْثِ الأَعْمَشِ مُضْطَرِبٌ، لاَ يَحفَظُهَا حِفْظاً جَيِّداً، وَقَالَ يَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ: هُوَ أَثْبَتُ مِنْ جَرِيْرٍ فِي الأَعْمَشِ.
وَقَالَ ابْنُ حِبَّانَ: كَانَ حَافِظاً، مُتْقِناً، وَلَكِنَّهُ كَانَ مُرْجِئاً، خَبِيثاً.
وَقَالَ ابْنُ خِرَاشٍ: صَدُوْقٌ، وَهُوَ فِي الأَعْمَش ثِقَةٌ، وَفِي غَيْرِهِ فِيْهِ اضْطِرَابٌ.بتصرف يسير من السير للذهبي
و قال يعقوب بن شيبة : كان من الثقات و ربما دلس
و قال أبو عبيد الآجرى ، عن أبى داود : كان مرجئا
و قال النسائى : ثقة فى الأعمش
نتیجه میگیریم که ابومعاویه در احادیث اعمش ثقه است و در غیر ان مضطرب و روایات موجود هیچ کدام از اعمش نیستند و روای دوم این  احادیث نیز ضعیف است
راوی سوم هِشَامُ بنُ عُرْوَةَ بنِ الزُّبَيْرِ بنِ العَوَّامِ الأَسَدِيُّ
این راوی ثقه است اما بعد از انکه به عراق رفت از پدرش حدیث ارسال میکرد و روایاتش زیاد شد و ابن حجر او را مدلس میداند
قَالَ ابْنُ سَعْدٍ: كَانَ ثِقَةً، ثَبْتاً، كَثِيْرَ الحَدِيْثِ، حُجَّةً.
وَقَالَ عَلِيُّ بنُ المَدِيْنِيِّ: لَهُ نَحْوٌ مِنْ أَرْبَعِ مائَةِ حَدِيْثٍ.
وَقَالَ يَعْقُوْبُ بنُ شَيْبَةَ: هِشَامٌ ثَبْتٌ، لَمْ يُنْكَرْ عَلَيْهِ إِلاَّ بَعْدَ مَا صَارَ إِلَى العِرَاقِ، فَإِنَّهُ انبَسَطَ فِي الرِّوَايَةِ، وَأَرْسَلَ عَنْ أَبِيْهِ أَشْيَاءَ، مِمَّا كَانَ قَدْ سَمِعَهُ مِنْ غَيْرِ أَبِيْهِ عَنْ أَبِيْهِ.
وَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ خِرَاشٍ: بَلَغَنِي أَنَّ مَالِكاً نَقَمَ عَلَى هِشَامِ بنِ عُرْوَةَ حَدِيْثَه لأَهْلِ العِرَاقِ، وَكَانَ لاَ يَرضَاهُ.
ثُمَّ قَالَ: قَدِمَ الكُوْفَةَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، قَدْمَةً كَانَ يَقُوْلُ فِيْهَا: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: سَمِعْتُ عَائِشَةَ. وَالثَّانِيَةُ، فَكَانَ يَقُوْلُ: أَخْبَرَنِي أَبِي، عَنْ عَائِشَةَ. وقدمالثالثة فكان يقول أبي عن عائشة. وهذا الاثر قد رواه هشام عن أبيه عنعنة عن عائشة ولم يصرح بالتحديث ,و رتبته عند ابن حجر : ثقة فقيه ربما دلس
يقول الإمام الذهبي رحمه الله :
"
ولما قدم – يعني هشام بن عروة - العراقَ في آخر عمره حدث بجملة كثيرة من العلم ، في غضون ذلك يسير أحاديث لم يجودها ، ومثل هذا يقع لمالك ولشعبة ولوكيع ولكبار الثقات " انتهى من" ميزان الاعتدال " (4/301)، وانظر تحقيق " سنن سعيد بن منصور " للدكتور سعد الحميد (2/659) ، وينظر أيضا : تعليق الدكتور سعد الحميد ، حفظه الله ، على هذا الأثر ، في تخريجه لسنن سعيد بن منصور (4/507-514(
نتیجه گرفته میشود که روایات وارد شده در این باره هیچکدام صحیح نیستند.
ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...