❓آیا میدانستید
کسانی همانند غالیان امروزی، در زمان ابن تیمیه نیز وجود داشتهاند؟
چنانکه شاهد هستیم، غلات نجدیه، فرقی بین
توسل [درخواست دعا از میت] و استغاثه قائل نیستند. و معتقد هستند که درخواست دعا
از میت یعنی استغاثه به میت در چیزی که جز الله بر آن قادر نیست!
🔹از شیخ
الاسلام ابن تیمیه رحمه الله دربارۀ چنین افرادی سوال شد که میگفتند: «مَنْ
تَوَسَّلَ إلَى اللَّهِ تَعَالَى بِنَبِيِّهِ فِي تَفْرِيجِ كُرْبَةٍ فَقَدْ
اسْتَغَاثَ بِهِ سَوَاءٌ كَانَ ذَلِكَ بِلَفْظِ الِاسْتِغَاثَةِ أَوْ التَّوَسُّلِ
أَوْ غَيْرِهِمَا مِمَّا هُوَ فِي مَعْنَاهُمَا وَقَوْلُ الْقَائِلِ: أَتَوَسَّلُ
إلَيْك يَا إلَهِي بِرَسُولِك أَوْ أَسْتَغِيثُ بِرَسُولِك عِنْدَك أَنْ تَغْفِرَ
لِي اسْتِغَاثَةٌ بِالرَّسُولِ حَقِيقَةً فِي لُغَةِ الْعَرَبِ وَجَمِيعِ
الْأُمَمِ».
🔸ترجمه:
«هرکس برای برطرف شدن سختیاش، بوسیلۀ پیامر به سوی خداوند توسل جوید، پس به تحقیق
که از پیامبر استغاثه و کمک خواسته است، و فرقی نمیکند که اسمش را استغاثه بگذارد
یا توسل یا هر چیزی دیگری که در معنایش است. و سخن کسی که میگوید: {بارالهی من
بوسیلۀ رسولت به تو متوسل میشوم یا بوسیلۀ رسولت نزد تو کمک میگیرم تا مرا ببخشایی}،
پس طبق لغت عرب و لغت همۀ ملتها حقیقتا به خود رسول استغاثه کرده است».
🔹ابن تیمیه
در جواب به چنین کسانی میگوید: «وَلَمْ يَقُلْ أَحَدٌ: إنَّ التَّوَسُّلَ
بِنَبِيِّ؛ هُوَ اسْتِغَاثَةٌ بِهِ بَلْ الْعَامَّةُ الَّذِينَ يَتَوَسَّلُونَ فِي
أَدْعِيَتِهِمْ بِأُمُورِ كَقَوْلِ أَحَدِهِمْ: أَتَوَسَّلُ إلَيْك بِحَقِّ
الشَّيْخِ فُلَانٍ أَوْ بِحُرْمَتِهِ أَوْ أَتَوَسَّلُ إلَيْك بِاللَّوْحِ
وَالْقَلَمِ أَوْ بِالْكَعْبَةِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يَقُولُونَهُ فِي
أَدْعِيَتِهِمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ لَا يَسْتَغِيثُونَ بِهَذِهِ الْأُمُورِ؛
فَإِنَّ الْمُسْتَغِيثَ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طَالِبٌ
مِنْهُ وَسَائِلٌ لَهُ وَالْمُتَوَسَّلُ بِهِ لَا يُدْعَى وَلَا يُطْلَبُ مِنْهُ
وَلَا يُسْأَلُ وَإِنَّمَا يُطْلَبُ بِهِ وَكُلُّ أَحَدٍ يُفَرِّقُ بَيْنَ
الْمَدْعُوِّ وَالْمَدْعُوِّ بِهِ وَالِاسْتِغَاثَةُ طَلَبُ الْغَوْثِ وَهُوَ
إزَالَةُ الشِّدَّةِ كَالِاسْتِنْصَارِ طَلَبُ النَّصْرِ وَالِاسْتِعَانَةِ طَلَبُ
الْعَوْنِ وَالْمَخْلُوقُ يُطْلَبُ مِنْهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ مَا يَقْدِرُ
عَلَيْهِ مِنْهَا كَمَا قَالَ تَعَالَى: ﴿وَإِنِ ٱسۡتَنصَرُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ
فَعَلَيۡكُمُ ٱلنَّصۡرُ﴾ [الأنفال: 72] وَكَمَا قَالَ: ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي
مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ﴾ [القصص: 15] وَكَمَا قَالَ تَعَالَى: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى
ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ﴾ [المائدة: 2]. وَأَمَّا مَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ إلَّا
اللَّهُ؛ فَلَا يُطْلَبُ إلَّا مِنْ اللَّهِ».
🔸ترجمه:
«کسی نگفته که توسل به پیامبر همان استغاثه به اوست، بلکه عموم کسانی که در دعاهایشان
به چیزهایی متوسل میشوند مثلا میگویند: {خدایا به تو متوسل میشوم به حق شیخ
فلانی، یا به حرمت شیخ فلانی، یا به تو متوسل میشوم به لوح و قلم یا به کعبه} یا
دیگر چیزهایی که در دعاهایشان میگویند، همۀ این افراد میدانند که آنها به این چیزها
استغاثه نمیکنند. برای اینکه اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه وسلم استغاثه میکند، پس دارد از خود پیامبر طلب میکند و از خود پیامبر
درخواست میکند، اما وقتی که به پیامبر متوسل میشود، پس او را دعا نمیکند و از
او طلب نمیکند و از او درخواست نمیکند، بلکه فقط دارد بوسیلۀ او درخواست میکند.
و همۀ مردم بین «دعوت شونده» و بین کسی که «بوسیلۀ او دعوت شونده را میخواند» فرق
میگذارند. و استغاثه یعنی طلب غوث، و به معنای برطرف ساختن سختی است، همانند
استنصار که طلب نصرت است و استعانه که طلب یاری است. و از مخلوق در اموری که بر آن
قادر است طلب غوث میشود، مانند این فرمودۀ خداوند متعال: {و اگر در (کار) دین از
شما یاری خواستند، پس بر شماست که (آنها را) یاری کنید} و مانند این فرمودهاش:
{پس آن که از پیروان او بود بر (علیه) کسیکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست}. و
مانند این فرمودهاش: {و در راه نیکوکاری و پرهیزگاری با همدیگر همکاری کنید} اما
در آنچه که جز الله بر آن قادر نیست، پس جز از الله طلب نمیشود».
🗒مجموع
الفتاوی، ج 1 صص 103-104.
🔹سپس
ابن تیمیه در ادامه میگوید: «قَوْلُ الْقَائِلِ: إنَّ مَنْ تَوَسَّلَ إلَى
اللَّهِ بِنَبِيِّ. فَقَالَ: أَتَوَسَّلُ إلَيْك بِرَسُولِك فَقَدْ اسْتَغَاثَ
بِرَسُولِهِ حَقِيقَةً، فِي لُغَةِ الْعَرَبِ وَجَمِيعِ الْأُمَمِ قَدْ كُذِّبَ
عَلَيْهِمْ فَمَا يُعْرَفُ هَذَا فِي لُغَةِ أَحَدٍ مِنْ بَنِي آدَمَ بَلْ
الْجَمِيعُ يَعْلَمُونَ أَنَّ الْمُسْتَغَاثَ مَسْئُولٌ بِهِ مَدْعُوٌّ
وَيُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْمَسْئُولِ وَالْمَسْئُولِ بِهِ سَوَاءٌ اسْتَغَاثَ
بِالْخَالِقِ أَوْ بِالْمَخْلُوقِ فَإِنَّهُ يَجُوزُ أَنْ يُسْتَغَاثَ
بِالْمَخْلُوقِ فِيمَا يَقْدِرُ عَلَى النَّصْرِ فِيهِ. وَالنَّبِيُّ صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَفْضَلُ مَخْلُوقٍ يُسْتَغَاثُ بِهِ فِي مِثْلِ
ذَلِكَ. وَلَوْ قَالَ قَائِلٌ لِمَنْ يَسْتَغِيثُ بِهِ: أَسْأَلُك بِفُلَانِ أَوْ
بِحَقِّ فُلَانٍ لَمْ يَقُلْ أَحَدٌ: إنَّهُ اسْتَغَاثَ بِمَا تَوَسَّلَ بِهِ بَلْ
إنَّمَا اسْتَغَاثَ بِمَنْ دَعَاهُ وَسَأَلَهُ».
🔸ترجمه:
«سخن کسی که میگوید: {کسی که بوسیلۀ پیامبر به خداوند توسل جوید، و بگوید: خدایا
بوسیلۀ پیامبرت به تو متوسل میشوم، پس در حقیقت طبق لغت عرب و لغت همۀ امتها، به
پیامبر استغاثه کرده است}، چنین کسی بر آنها دروغ بسته است، و در زبان هیچ یک از
بنی آدم چنین چیزی شناخته نشده است، بلکه همۀ مردم میدانند که کسی که مورد
استغاثه قرار میگیرد، از اوست که سوال شده و اوست که به دعا خوانده شده است و همگی
بین کسی که از او سوال و درخواست میشود با کسی که بوسیلۀ او درخواست میشود فرق میگذارند،
و برابر است که به خالق استغاثه شود یا به مخلوق. برای اینکه جایز است به مخلوق در
آنچه که بر یاری رساندنش قادر است استغاثه کرد. و پیامبر صلی الله علیه وسلم برترین
مخلوقات است و در امثال چنین چیزهایی به او استغاثه میشود. و اگر گویندهای به کسی
که بهش استغاثه میکند بگوید: {بخاطر فلانی یا به حق فلانی از تو درخواست دارم}، هیچ
کس نمیگوید که به کسی که بهش توسل کرده استغاثه کرده است! بلکه استغاثه از کسی
کرده که او را به دعا خوانده و ازش درخواست کرده است».
🗒مجموع
الفتاوی، ج 1 صص 104-105.
⚡️ نکته: عبارت «أَنَّ الْمُسْتَغَاثَ مَسْئُولٌ بِهِ مَدْعُوٌّ » طبق سیاه
متن ترجمه شده چون درست مفهوم نبود.
👈چنانکه
مشاهده میکنید، ابن تیمیه بین توسل و استغاثه فرق میگذارد. یعنی وقتی بگوید:
{خدایا بخاطر پیامبرت مرا ببخش}، پس درخواست ببخشش را از خدا کرده نه از پیامبر. و
از پیامبر درخواست بخشش نکرده بلکه پیامبر را وسیله قرار داده است.
👈و وقتی
کسی به پیامبر صلی الله علیه وسلم بگوید: {ای پیامبر برای من استغفار کن، ای پیامبر
برای من دعای خیر کن، ای پیامبر برای من شفاعت کن}، پس از پیامبر نخواسته که پیامبر
خودش او را ببخشد، بلکه پیامبر را وسیله قرار داده است.
❓پس چگونه گفته
میشود که اگر کسی از پیامبر بعد از وفاتش درخواست دعا کند، یعنی او را عبادت کرده
و از او درخواست برآوردن حاجتهایش را بصورت مستقل از الله کرده است؟!
🔹و برای
مثال ابن تیمیه رحمه الله دربارۀ کسی که به جن استغاثه کند، نمیگوید مطلقا شرک
است بلکه میگوید: «وَمَنْ كَانَ يَسْتَعْمِلُ الْجِنَّ فِي أُمُورٍ مُبَاحَةٍ
لَهُ فَهُوَ كَمَنْ اسْتَعْمَلَ الْإِنْسَ فِي أُمُورٍ مُبَاحَةٍ لَهُ وَهَذَا
كَأَنْ يَأْمُرَهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ وَيَنْهَاهُمْ عَمَّا حَرَّمَ
عَلَيْهِمْ وَيَسْتَعْمِلُهُمْ فِي مُبَاحَاتٍ لَهُ فَيَكُونُ بِمَنْزِلَةِ
الْمُلُوكِ الَّذِينَ يَفْعَلُونَ مِثْلَ ذَلِكَ».
🔸ترجمه:
«کسی که جن را برای امور مباح بکار ببرد، پس او همانند کسی است که انسان را در
امور مباح بکار برده باشد و این کارش همانند این است که جنها را به چیزی که بر
آنان واجب است امر کند و از چیزی که بر آنان حرام است نهی کند و از امور مباح آنان
را به کار بگیرد. پس به منزله ملوکی هستند که چنین کارهایی را انجام میدهند».
🗒مجموع
الفتاوی، ج 11 ص 307.
🔹و همچنین
میگوید: «وَاسْتِخْدَامُ الْإِنْسِ لَهُمْ مِثْلُ اسْتِخْدَامِ الْإِنْسِ
لِلْإِنْسِ بِشَيْءِ: مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَخْدِمُهُمْ فِي الْمُحَرَّمَاتِ مِنْ
الْفَوَاحِشِ وَالظُّلْمِ وَالشِّرْكِ وَالْقَوْلِ عَلَى اللَّهِ بِلَا عِلْمٍ
وَقَدْ يَظُنُّونَ ذَلِكَ مِنْ كَرَامَاتِ الصَّالِحِينَ وَإِنَّمَا هُوَ مِنْ
أَفْعَالِ الشَّيَاطِينِ. وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَخْدِمُهُمْ فِي أُمُورٍ مُبَاحَةٍ
إمَّا إحْضَارِ مَالِهِ أَوْ دَلَالَةٍ عَلَى مَكَانٍ فِيهِ مَالٌ لَيْسَ لَهُ
مَالِكٌ مَعْصُومٌ أَوْ دَفْعِ مَنْ يُؤْذِيهِ وَنَحْوِ ذَلِكَ فَهَذَا
كَاسْتِعَانَةِ الْإِنْسِ بَعْضِهِمْ بِبَعْضِ فِي ذَلِكَ».
🔸ترجمه:
«اینکه انسان، جنها را به کار بگیرد همانند این است که انسانها یکدیگر را در چیزی
به کار بگیرند، بعضیها آنها را در کارهای حرام مانند فواحش و ظلم و شرک و سخن بستن بر خداوند بدون علم بکار میگیرند،
و ممکن است گمان کنند که این کارها از کرامات صالحین است، درحالی که همانا از
افعال شیاطین است. و بعضیها جنها را در امور مباح بکار میبرند، مثلا مال گمشدهاش
را برایش پیدا کند، یا اینکه او را به مکانی که در آنجا مالی وجود دارد و مالکی
ندارد راهنمایی کند، یا چیزی که او را اذیت میکند را از او دفع کند و امثال این
کارها، پس این همانند کمک گرفتن انسانها از یکدیگر میباشد».
🗒مجموع
الفتاوی، ج 13 ص 87.
👈چنانکه
میبینید ابن تیمیه رحمه الله کمکگرفتن از جن برای امور مباحی مانند: پیدا کردن
مالش، یا دفع کردن زیان کسی که او را ذیت میکند، را شرک نمیداند.
❓چرا شرک نیست؟
چون آن جن، اگرچه از چشم ما غایب است اما حقیقتا
وجود دارد و وقتی از او کمک میگیرد، معتقد نیست که او مستقل از الله قدرت کمک
رساندن دارد. بلکه او را فقط به عنوان اخذ اسباب و بعنوان یک وسیله میبیند.
اما نجدیها بخاطر عدم شناخت صحیح شرک
مشرکان، و بخاطر عدم فهم موضوع «استقلالیت» و «اذن الله» گمان میکنند که فعل «کمک
گرفتن از شخص غایب مثل جن و ملائکه و ارواح ملوکتی»، در هر صورتی فعلی شرکی است. و
درک نمیکنند که شرک تنها زمانی بوجود می آید که برای کسی که از او کمک گرفتهای،
قدرت قائم به ذات خودش و مستقل از الله قائل بوده باشی.
❓چرا نجدیها
کمکگرفتن از غایبین را شرک میدانند؟ آن هم کمکگرفتی که فقط به عنوان اخذ اسباب
است و آن را فقط وسیلهای که به اذن الله است میداند، و آن هم در چیزی که آن غایب
حقیقتا بر انجام آن قادر باشد، چرا نجدیها چنین چیزی را شرک اکبر میدانند؟
❓مگر وقتی انسان
میمیرد، روحش هم میمیرد و از حیات میافتد؟ خیر! بلکه روح انسان با مردنش، و بیرون
آمدن از جسدش تجرد پیدا میکند و حتی روح مومن قدرتش هم بیشتر میشود.
🔹و ابن
تیمیه دربارۀ استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم در چیزی که لایق به منصب او
باشد میگوید: «وَالِاسْتِغَاثَةُ بِمَعْنَى أَنْ يُطْلَبَ مِنْ الرَّسُولِ صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا هُوَ اللَّائِقُ بِمَنْصِبِهِ لَا يُنَازِعُ
فِيهَا مُسْلِمٌ وَمَنْ نَازَعَ فِي هَذَا الْمَعْنَى فَهُوَ إمَّا كَافِرٌ إنْ
أَنْكَرَ مَا يَكْفُرُ بِهِ وَإِمَّا مُخْطِئٌ ضَالٌّ».
🔸ترجمه:
«استغاثه به این معنا که از پیامبر صلی الله علیه وسلم چیزی بخواهد که لایق به
منصب او باشد، در درست بودن آن هیچ مسلمانی نزاعی ندارد و هرکس در چنین معنایی
نزاع کند پس یا کافر است در صورتی که انکار کند آنچه که با انکارش کافر میگردد، و
یا خطاکاری گمراه است».
🗒 مجموع الفتاوی، ج 1 ص 112.
👈و میدانیم
که ابن تیمیه به سماع اموات معتقد است، و معتقد است که پیامبر در قبرش زنده است و
کلام مردم را میشنود، و ابن تیمیه درخواست کردن از پیامبر در کنار قبرش را فقط
خلاف ادب و اذیت نمودن پیامبر میداند، و آن را شرک ندانسته بلکه میگوید خواستۀ
او نیز برآورده میشود.
🔹ابن تیمیه
میگوید: «ومن هؤلاء من يؤذي الميت بسؤاله إياه أعظم مما يؤذيه لو كان حيا وربما
قضيت حاجته مع ذم يلحقه كما كان الرجل يسأل النبي صلى الله عليه و سلم فيعطيه و
يقول إن أحدهم ليسألني المسألة فيخرج بها يتأبطها نارا. ومن هذه الحكاية المذكورة
في الذي جاء إلى قبر النبي و طلب منه سكباجا فأتاه بعض أهل المدينة فأطعمه سكباجا
و أمره بالخروج من المدينة وقال إنه رأى النبي صلى الله عليه و سلم فأمره أن يطعمه
و أن يخرجه وقال من يقيم بالمدينة لا يتمنى ذلك أو كما قال. ولا ريب أن النبي صلى الله عليه و سلم بل ومن
هو دونه حي يسمع كلام الناس كما قال صلى الله عليه و سلم ما من رجل يسلم علي إلا
رد الله علي روحي حتى أرد عليه السلام و ما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه في
الدنيا فيسلم عليه إلا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه رواه ابن عبد البر و صححه».
🔸ترجمه:
«و بعضی از آنان با درخواست کردن از میّت او را بیشتر از آن مقداری که وقتی زنده
بود و اذیت میشد، اذیت میکند و چه بسا حاجتش را برآورده کند اما به همراه مذمت و
سرزنشی که به او میرسد، چنانکه مردی از پیامبر صلی الله علیه وسلم (در زمان حیاتش)
چیزی درخواست کرد و پیامبر به او داد و فرمود: یکی از شما از من چیزی درخواست میکند
و آن را در بغل گرفته و بیرون میرود در حالی که آتش را گرفته است.
و از آن جمله حکایت مذکوره است دربارۀ کسی
که نزد قبر پیامبر آمد و از او سکباج (نوعی نان خورش است) طلب کرد پس یکی از اهالی
مدینه نزد او آمد و به او سکباج داد که بخورد و به او دستور داد که از مدینه بیرون
برود و گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم را در خواب دیده است و از من خواسته است که
به تو غذا بدهم و تو را از مدینه بیرون کنم و فرمود کسی که در مدینه اقامت کند چنین
چیزی تمنا نمیکند.
و شکی نیست که پیامبر صلی الله علیه وسلم و
بلکه کسی که در منزلتی پایین تر از او قرار دارد زنده است و کلام مردم را میشنود
همانطور که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: هیچ کسی نیست که بر من سلام کند مگر
اینکه خداوند روحم را به من بر میگرداند تا سلامش را پاسخ بدهم و هیچ کسی نیست که
از قبر شخصی عبور کند که او را در دنیا میشناخت و بر او سلام کند، إلا اینکه
خداوند روحش را به او بازمیگرداند تا سلامش را پاسخ بدهد. ابن عبد البر آن را روایت
کرده و صحیحیش میداند».
🗒الرد
علی البکری، ج 1 ص 454.
👈ظاهرگرایی افراطی و بیش از
اندازه نجدیها، باعث شده که مناط شرک مشرکان را درک نکرده، و متوجه نشوند که
مشرکان برای بتهایشان استقلالیت قائل بودهاند، و متوجه نشوند که مشرکان برای بتهایشان
قدرت نفع و ضرر رساندن بصورت مستقل از الله قائل بودند. اما شخص مسلمان و موحد، بر
خلاف مشرک، فقط الله را نافق و ضار میداند. و گفتیم که شرک تنها زمانی بوجود می آید
که برای یک نفر قدرت مستقل از الله قائل باشی. پس از غلو و ظاهرگرایی افراطی برحذر
باشیم. نه با نجدیهای متسلّفه هستیم که غلو کرده و چیزی که شرک نیست را شرک میدانند،
و نه با غالیان متصوّفه هستیم که غلو در حق صالحین کرده و مرتکب امور حرام میشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر