۱۳۹۸/۰۲/۲۶

مناط تکفیر بخاطر حکم بغیر ما انزل الله= جحد و استحلال آن است (1)


 نوینسده: مجاهد دین

در این سلسله، اقوال علمای اهل سنّت و جماعت را بیان می‌کنیم که مناط و علّت تکفیر بخاطر حکم بغیر ما انزل الله را، جحد و انکار حکم خدا و استحلال آن قرار داده‌اند. و مجرد حکم بغیر ما انزل الله را کفر کبر ندانسته‌اند.
🔹ابو أحمد الکرجی القصاب (متوفی حدود سال 360 هجری) می‌گوید: «إذا ساووهم في الكمال كانوا مثلهم في الأفعال، وسموا به كفارا وإن عملوا ببعض أفعالهم، ولم يساووهم في جميع صفاتهم كانوا عصاة بذلك الفعل.
فنقول من حكم بضد حكم الله مدعيا به على الله أو جاحدا بما أنزله من أحكامه فهو كافر، لأن من جحد القرآن، وقد شهد الله بإنزاله، أو نسب إليه ما لم ينزله، فقد كذب عليه، ومن كذب عليه لم يرتب بكفره، لقوله تبارك وتعالى: (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ (32)
فسماهم كفارا، فمن كان تاركا لما أنزل الله في أحكامه على هذه الصفة، فقد ساوى من أنزلت فيهم الآيات من اليهود والنصارى واستحق اسم الكفر والظلم والفسق.
ومن حمله حرص الدرهم والدينار، أو بلوغ ثأر، أو شهوة نفس على ترك حكم الله، وهو عالم بعدوانه عارف بإساءته، حذرٌ من سوء صنيعه، مصدق لربه فيما أنزل من الأحكام، شاهد عليها بالحق المفترض عليه العمل به، ولم يساوهم فيها، وهو باق على إسلامه عاص لربه، فأفعاله تستوجب عقوبته إن لم يجد بالصفح عنه...
(تا آنجا که می گوید) وكذلك الكفر قد يكون بالله، ويكون بنعمه. والكفر في اللغة: ستر الحق فيجوز أن يكون الحاكم بغير ما أنزل الله ساترا لأحكامه وهو مسلم، ويكون ساترا لها وهو كافر وتختلف درجات الكفر في صفاقة، الستر ورقته، فيكون الجاحد بالغا أقصى عرضة والعاصي مجامعه في الفعل الظاهر مخالفه في الضمير الباطن فلا يستويان في العقوبة ولا يلتقيان في الدرجة، هذا مالا يذهب على من قصد الحق بنصح واستقامة، وأضرب عن اللجاج والغلبة بباطل الاحتجاج».
🔸ترجمه: «اگر شخص مسلمان، با غیر مسلمانان، در کمال برابر شود و به حد آنان برسد، پس در افعال نیز همانند آنان می‌شود و با انجام آن افعال، کفار نامیده می‌شود. اما اگر بعضی از اعمال کفار را انجام دهند اما در همۀ صفاتی که کفار دارند با آنها برابر نباشد، پس با انجام آن کار فقط گناه کار می‌شود.
پس می‌گوییم: هرکس برضد حکم خداوند حکم کند و ادعا کند این حکم خداوند است ، یا احکام نازل شدۀ خداوند را #جحد کند، پس او کافر است؛ چون هرکس قرآن را جحد کند درحالی که خداوند به نازل شدن آن گواهی داده است، یا چیزی را به خدا نسبت دهد که خدا آن را نازل نکرده است، پس به تحقیق که بر خداوند دروغ بسته است، و هرکس به خداوند دروغ ببندد شکی در کفر او نیست. چنانکه خداوند تبارک و تعالی می فرماید: ﴿۞فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى ٱللَّهِ وَكَذَّبَ بِٱلصِّدۡقِ إِذۡ جَآءَهُۥٓۚ أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡكَٰفِرِينَ٣٢﴾ [الزمر: 32]
«پس چه کسی ستمکار‌تر است از کسی‌که بر الله دروغ ببندد، و سخن راست را چون به سراغ او آمد تکذیب کند؟ آیا در جهنم جایگاهی برای کافران نیست؟!».
اینجا خداوند آنها را کفار نامیده است. پس هرکس بنابر چنین صفتی، حکم نازل شدۀ خداوند را ترک کند، پس با یهود و نصارایی که این آیات دربارۀ شان نازل شده است برابر شده است، و مستحقّ اسم کفر و ظلم و فسق می‌شود.
و اما کسی که بخاطر طمع پول و پاره یا بخاطر غلبه بر دیگران یا بخاطر شهوت نفسش، حکم خداوند را ترک کند، و به تجاوزکاری‌اش عالم و به کار بدش آگاه باشد، و از عملکرد بدش بیم و هراس داشته باشد، و پروردگارش را در احکامی که نازل کرده است تصدیق کند و شهادت بدهد که عمل‌کردن به آن احکام بر او فرض هستند و چیزی را با آن احکام برابر نداند، پس چنین کسی بر اسلامش باقی مانده است و فقط نافرمانی پروردگارش را کرده است، و اگر از کارش دست بر ندارد مستوجب مجازات است...
(سپس در ادامه می گوید) کفر هم اینگونه است، ممکن است کفر نسبت به خداوند باشد، و ممکن است نسبت به نعمت های خداوند باشد. و کفر در لغت: یعنی ستر (پنهان کردن و پوشاندن) حق. پس می‌شود که حکم کننده بغیر ما انزل الله، احکام خداوند را ستر کرده باشد و در عین حال مسلمان هم باشد و نیز ممکن است احکام خداوند را ستر کرده باشد و کافر باشد. و درجات کفر به نسبت زخامت و نازکی ستر، تفاوت پیدا می‌کند. پس ممکن است یکی با تمام قوتّش حکم خدا را جحد کرده باشد، و یک شخص گناهکار نیز تنها ظاهر فعلش با آن شخص جاحد شبیه باشد، و در ضمیر و اندرونش با او مخالف باشد، پس این دو شخص در مجازات یکسان نیستند و در یک درجه نیستند».
🗒 نکت القرآن الدالة علی البيان از أبي أحمد الکرجی القصاب (1/-314).
🔗 شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله دربارۀ ابو احمد الکرجی رحمه الله می‌گوید: «وقال الشيخ الإمام أبو أحمد الكرجي القصاب إمام تلك النواحي علمًا ودينًا». و در جایی دیگر می گوید: «وهو من أجل المشايخ وأعلمهم وله لسان صدق عظيم». بیان تلبیس الجهمیة (1/179-180 (4/271-272) (
#مجاهد_دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...