شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله، درخواست
کردن (دعا و حاجت) از اهل قبور را مستحب ندانسته و شرک هم نمیداند.
شیخ تقی الدین ابن تیمیه رحمه الله میگوید:
«وحكي لنا
أن بعض المجاورين بالمدينة إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم اشتهى عليه نوعا من
الأطعمة، فجاء بعض الهاشميين إليه فقال: إن النبي صلى الله عليه وسلم بعث لك هذا،
وقال: اخرج من عندنا، فإن من يكون عندنا لا يشتهي مثل هذا. وآخرون قضيت
حوائجهم ولم يقل لهم مثل ذلك، لاجتهادهم، أو تقليدهم، أو قصورهم في العلم،
فإنه يغفر للجاهل ما لا يغفر لغيره»
ترجمه: «و برای ما حکایت شده که بعضی از مقیمان در شهر مدینه، که نزد قبر پیامبر
صلی الله علیه وسلم رفته بودند، از پیامبر درخواست نوعی غذا کردند که بعضی از هاشمیان
نزد او آمده و گفتند: پیامبر صلی الله علیه وسلم این غذا را به نزد تو فرستاده و
فرموده است: از نزد ما بیرون برو، برای اینکه کسی که نزد ما باشد درخواست چنین چیزی
نمیکند. و افراد دیگری که حاجاتشان برآورده شده امّا همانند سخنی که به آن مقیمان
گفته شده (اینکه از مدینه بیرون بروند) به آنان گفته نشده، حال یا بخاطر اجتهادشان
بوده یا تقلیدشان یا قصورشان در علم. برای اینکه شخص جاهل بخشیده میشود در آن چیزی
که غیر او در آن بخشیده نمیشود».[1]
سپس میگوید: «ولهذا عامة ما يحكى في هذا الباب إنما هو عن
قاصري المعرفة، ولو كان هذا شرعا أو دينا لكان أهل المعرفة أولى به. ففرق بين
العفو عن الفاعل والمغفرة له، وبين إباحة فعله».
ترجمه: «و برای
همین بیشتر چیزهایی که در این باب حکایت میشوند از طرف کسانی رخ داده است که در
شناخت حقیقت کوتاهی کردهاند، و اگر چنین چیزی (یعنی درخواست حاجات از مردگان) شرعی
یا دینی میبود پس اهل معرفت به شناخت آن اولیتر بودند. پس بین عفو و بخشیده شدن جاهل
و بین مباح بودن عملش تفاوت وجود دارد».[2]
سپس میگوید: «وقد علمت جماعة ممن سأل حاجته لبعض
المقبورين من الأنبياء والصالحين، فقضيت حاجته. وهو لا يخرج عما ذكرته، وليس ذلك بشرع فيتبع.
وإنما يثبت استحباب الأفعال واتخاذها دينا بكتاب الله وسنة رسول الله صلى الله
عليه وسلم، وما كان عليه السابقون الأولون. وما سوى هذا من الأمور المحدثة فلا
تستحب، وإن اشتملت أحيانا على فوائد».
ترجمه: «و جماعتی را میشناسم که حاجتش را از قبر بعضی از پیامبران و صالحان
خواسته است و حاجتش برآورده شده است، و این از آنچه ذکر کردم خارج نیست و این
کارها جزو شرع نیست که از آن تبعیت شود، و بلکه مستحب قرار دادن افعال و دین قرار
دادن آنها تنها بوسیلۀ کتاب خداوند و سنّت رسولش صلی الله علیه وسلم و آنچه که
سابقین اولین بر آن بودند، میباشد. و ماسوای این امور نوپیدا، پس مستحب نمیباشند
اگرچه هم در بعضی اوقات فوایدی به همراه داشته باشند».[3]
چنانکه مشاهده می کنید،
ابن تیمیه بطور صریح و روشن دربارۀ درخواست حاجت از اهل قبور انبیا و صالحان صحبت
می کند و فقط چنین کاری را مستحب ندانسته است و حتی گفته که حاجتشان نیز داده می
شود.
در
ادامه شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «ولا يدخل
في هذا الباب: ما يروى من أن قوما سمعوا رد السلام من قبر النبي صلى الله عليه
وسلم، أو قبور غيره من الصالحين. وأن سعيد بن المسيب كان يسمع الأذان من القبر
ليالي الحرة. ونحو ذلك. فهذا كله حق ليس مما نحن فيه، والأمر أجل من ذلك وأعظم. وكذلك
أيضا ما يروى: " أن رجلا جاء إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم، فشكا إليه
الجدب عام الرمادة فرآه وهو يأمره أن يأتي عمر، فيأمره أن يخرج يستسقي بالناس
"فإن هذا ليس من هذا الباب. ومثل هذا يقع كثيرا لمن هو دون النبي صلى
الله عليه وسلم، وأعرف من هذا وقائع.
وكذلك سؤال بعضهم للنبي صلى الله عليه
وسلم، أو لغيره من أمته حاجة فتقضى له، فإن هذا قد وقع كثيرا، وليس هو مما نحن
فيه. وعليك أن تعلم: أن إجابة النبي صلى الله
عليه وسلم أو غيره لهؤلاء السائلين، ليس مما يدل على استحباب السؤال، فإنه هو
" القائل صلى الله عليه وسلم: «إن أحدهم ليسألني المسألة فأعطيه إياها، فيخرج
بها يتأبطها نارا "،
فقالوا: يا رسول الله، فلم تعطيهم؟ قال: "
يأبون إلا أن يسألوني، ويأبى الله لي البخل».
وأكثر هؤلاء السائلين الملحين لما هم فيه من
الحال، لو لم يجابوا لاضطرب إيمانهم، كما أن السائلين به في الحياة كانوا كذلك،
وفيهم من أجيب وأمر بالخروج من المدينة.
فهذا القدر إذا وقع يكون كرامة لصاحب القبر،
أما أن يدل على حسن حال السائل، فلا فرق بين هذا وهذا. فإن الخلق لم ينهوا عن
الصلاة عند القبور واتخاذها مساجد استهانة بأهلها، بل لما يخاف عليهم من الفتنة،
وإنما تكون الفتنة إذا انعقد سببها، فلولا أنه قد يحصل عند القبور ما يخاف
الافتتان به لما نهي الناس عن ذلك.
وكذلك ما يذكر من الكرامات، وخوارق العادات،
التي توجد عند قبور الأنبياء والصالحين مثل نزول الأنوار والملائكة عندها وتوقي
الشياطين والبهائم لها، واندفاع النار عنها وعمن جاورها، وشفاعة بعضهم في جيرانه
من الموتى، واستحباب الاندفان عند بعضهم، وحصول الأنس والسكينة عندها، ونزول
العذاب بمن استهانها - فجنس هذا حق، ليس مما نحن فيه.
وما في قبور الأنبياء والصالحين، من كرامة
الله ورحمته، وما لها عند الله من الحرمة والكرامة فوق ما يتوهمه أكثر الخلق، لكن
ليس هذا موضع تفصيل ذلك.
وكل
هذا لا يقتضي استحباب الصلاة، أو قصد الدعاء أو النسك عندها، لما في قصد العبادات
عندها من المفاسد التي علمها الشارع كما تقدم. فذكرت هذه الأمور لأنها مما يتوهم
معارضته لما قدمناه، وليس كذلك».
ترجمه: «و آنچه که روایت شده اینکه بعضیها پاسخ به سلام را از قبر پیامبر صلی الله
علیه وسلم یا از قبر دیگر صالحان شنیدهاند و اینکه سعید بن المسیب در شبهای حره
صدای اذان را از قبر پیامبر میشنید و امثال اینها در این بابِ (شرک و قبرپرستی)
وارد نمیشود. پس اینها همهاش حق است و موضوع صحبت ما اینها نیست. و این امر بزرگتر
و عظیمتر از آن است.
▫️و نیز
آنچه که روایت شده که مردی نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و از
سختی خشکسالی نزد ایشان شکایت کرد، و پیامبر را (در خواب) دید که به او امر کرد که
نزد عمر برود و به او امر کند که بیرون آمده با مردم نماز استسقا (طلب باران)
بخواند، این نیز همینطور است و از این باب نمیباشد و مثل این مورد برای کسانی که پایینتر از پیامبر
صلی الله علیه وسلم هستند بسیار رخ داده است و در این باره وقایعی را میشناسم.
▫️و همچنین
است درخواست بعضی از آنان حاجتی را از پیامبر صلی الله علیه وسلم یا از غیر او از
امتش، و حاجتش را برآورده کرده است پس اینها بسیار رخ داده است و شامل آنچه که مد نظر ما است نمیباشد
و بر تو است که بدانی که اینکه پیامبر صلی الله
علیه وسلم یا غیر ایشان، آن سائلان را اجابت می نمایند، دلیل بر مستحب بودن سوال از آنان نیست برای اینکه
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: یکی از شما چیزی از من درخواست میکند و آن
را به او میدهم و آن را در آغوش گرفته و با آن بیرون میرود در حالی که برایش
پارچهای از آتش است. گفتند ای رسول خدا پس چرا به آنان عطا میکنی؟ فرمود: آنان میخواهند
حتما از من درخواست کنند و خداوند نیز بخل ورزیدن برای من را نمیخواهد
و بیشتر آن سوال
کنندگان و الحاح و اصرار کنندگان بخاطر حال و وضعی که در آن هستند اگر به آنان
جواب داده نشود ایمانشان مضطرب میگردد چنانکه درخواست کنندگان در زمان حیاتش اینگونه
بودند و بعضی از آنان که درخواستش جواب داده میشد دستور به بیرون رفتنش از مدینه
داده میشد
پس این اندازه
(از اجابت سوال سوال کننده) اگر اتفاق بیوفتد پس یا کرامتی برای صاحب قبر میباشد یا
دلالت بر حسن حال سوال کننده دارد، پس فرقی بین این دو وجود ندارد.
و اینکه مردم از
نماز خواندن نزد قبور و اینکه آنجا را به عنوان مسجد قرار بدهند نهی شدهاند بخاطر
توهین کردن به اهل آن قبرها نبوده است بلکه بخاطر خوف فتنه بر آنان بوده است و
همانا هرگاه سبب فتنه وجود داشته باشد فتنه هم بوجود میآید. پس اگر از آنچه که در
نزد قبرها انجام میشود و خوف فتنه از آن میرود نبود مردم را هم از آن نهی نمیکرد.
▫️و همچنین
آنچه که ذکر شده از کرامات و خوارق العاداتی که نزد قبور انبیا و صالحان دیده میشود
مانند نزول انوار و ملائکه در کنار آن قبرها و محفوظ بودن از شیاطین و حیوانات در
کنار آن و دفع شدن آتش از آن و کسانی که مجاور آن هستند و شفاعت بعضی از آنان برای
مردهای که در مجاور او است و مستحب بودن دفن شدن در کنار بعضی از آنان و حصول أنس
و آرامش در کنار آن قبور و نزول عذاب بر کسی که به آن قبور اهانت نماید، پس جنس این
امور حق میباشد و جزو موضوع ما (شرک و بت پرستی) نمیباشد.
و آنچه که در
قبور انبیا و صالحان از کرامت و رحمت خداوند وجود دارد و آنچه که برای آنان در نزد
خداوند از حرمت و کرامت وجود دارد بالا تر از آنی است که بیشتر مردم توهم میکنند،
منتها اینجا جای تفصیل آن نمیباشد.
و همۀ اینها چنین
اقتضا نمیکند که نماز خواندن یا قصد دعا یا قربانی در نزد آن قبور مستحب باشد برای
اینکه در قصد عبادت کردن در نزد آنها مفاسدی وجود دارد که شارع آن مفاسد را میداند
چنانکه آمد. پس به این خاطر این امور را ذکر کردم چون چنین توهم میرود که با آنچه
که پیشتر آوردم (دربارۀ شرک و قبر پرستی) تعارض دارد در حالی که چنین نیست».[4]
چنانکه مشاهده میکنید، در اینجا
نیز ابن تیمیه با صراحت هرچه تمامتر دربارۀ درخواستکردنِ حاجت از اهل قبور صحبت
میکند، و ماجرای آن مردی که نزد قبر پیامر صلی الله علیه وسلم میرود و از خشکسالی
شکایت میکند را نقل میکند و آن را تایید کرده است. و این عمل که "آن شخص
نزد قبر پیامبر رفته و او را شفیع قرار داده تا از خدا طلب باران برای امتش
کند"، اگر این کار شرک بود، پس چطور ابن تیمیه این ماجرا را نقل و تایید میکند
و میگوید شرک نیست؟
حتی ابن تیمیه میگوید
کسانی که از اهل قبور انبیا و صالحان درخواست حاجت میکنند و به آنان متوسل میشوند
اگر حاجاتشان برآورده نشود، ایمانشان مضطرب و پریشان میگردد! یعنی نه تنها ابن تیمیه
این درخواستکنندگان از اهل قبور را مومن میداند و مشرک ندانسته است، بلکه میگوید
اگر حاجتشان برآورده شود نشاندهندۀ کرامات اهل قبور یا حسن حال سوال کنندگان
است.
همچنین ابن تیمیه
رحمه الله میگوید: «ومن هؤلاء من يؤذي الميت بسؤاله إياه أعظم مما يؤذيه لو كان حيا وربما
قضيت حاجته مع ذم يلحقه كما كان الرجل يسأل النبي صلى الله عليه و سلم
فيعطيه و يقول إن أحدهم ليسألني المسألة فيخرج بها يتأبطها نارا. ومن هذه الحكاية
المذكورة في الذي جاء إلى قبر النبي و طلب منه سكباجا فأتاه بعض أهل المدينة
فأطعمه سكباجا و أمره بالخروج من المدينة وقال إنه رأى النبي صلى الله عليه و سلم
فأمره أن يطعمه و أن يخرجه وقال من يقيم بالمدينة لا يتمنى ذلك أو كما قال. ولا ريب أن النبي صلى الله عليه و سلم بل ومن
هو دونه حي يسمع كلام الناس كما قال صلى الله عليه و سلم ما من رجل يسلم علي إلا
رد الله علي روحي حتى أرد عليه السلام و ما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه في
الدنيا فيسلم عليه إلا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه رواه ابن عبد البر و صححه».
ترجمه: «و بعضی از آنان با درخواست کردن از میّت او را بیشتر از آن مقداری که وقتی
زنده بود و اذیت میشد، اذیت میکند و چه بسا حاجتش برآورده شود، اما به همراه مذمت و سرزنشی که به او میرسد،
چنانکه مردی از پیامبر صلی الله علیه وسلم (در زمان حیاتش) چیزی درخواست کرد و پیامبر
به او داد و فرمود: یکی از شما از من چیزی درخواست میکند و آن را در بغل گرفته و
بیرون میرود در حالی که آتش را گرفته است.
و از آن جمله حکایت
مذکور است دربارۀ کسی که نزد قبر پیامبر آمد و از او سکباج (نوعی نان خورش است)
طلب کرد پس یکی از اهالی مدینه نزد او آمد و به او سکباج داد که بخورد و به او
دستور داد که از مدینه بیرون برود و گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم را در خواب دیده
است و از من خواسته است که به تو غذا بدهم و تو را از مدینه بیرون کنم و فرمود کسی
که در مدینه اقامت کند چنین چیزی تمنا نمیکند.
و شکی نیست که پیامبر
صلی الله علیه وسلم و بلکه کسی که در منزلتی پایین تر از او قرار دارد زنده است و
کلام مردم را میشنود همانطور که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: هیچ کسی نیست
که بر من سلام کند مگر اینکه خداوند روحم را به من بر میگرداند تا سلامش را پاسخ
بدهم و هیچ کسی نیست که از قبر شخصی عبور کند که او را در دنیا میشناخت و بر او
سلام کند، إلا اینکه خداوند روحش را به او بازمیگرداند تا سلامش را پاسخ بدهد.
ابن عبد البر آن را روایت کرده و صحیحیش میداند».[5]
چنانکه از سخنان ابن تیمیه
رحمه الله مشاهده میکنید، با توجه به اینکه اهل قبور، زائرانشان را در نزد قبرهایشان
میبینند و صدایشان را میشنوند، پس درخواستکردن از آنان شرک نیست، چراکه چیزی شریک
خداوند قرار داده نشده است. و شرک زمانی رخ میدهد که بطور مستقل از الله و بصورت
من دون الله از مخلوقی، طلب جلب نفع یا دفع ضرر کنی. اما وقتی که از اهل قبور
درخواست میکنی، پس همانند این است که از یک زنده درخواست کرده باشی. اما به
اعتقاد ابن تیمیه، چون درخواست از اهل قبور ذریعهای به سوی شرک است لذا مستحب نبوده
و آن را جایز نمیداند.
و ابن کثیر رحمه
الله از البرزالی[6] رحمه الله عقیدۀ نهایی ابن تیمیه را اینگونه
نقل کرده است: «قال
البرزالي: وفي شوال منها شكى الصوفية بالقاهرة على الشيخ تقي الدين وكلامه في ابن عربي
وغيره إلى الدولة، فردوا الأمر في ذلك إلى القاضي الشافعي، فعقد له مجلس، وادعى عليه
ابن عطاء بأشياء، فلم يثبت عليه منها شيء، لكنه قال: لا يستغاث إلا بالله، ولا
يستغاث بالنبي - صلى الله عليه وسلم - استغاثة بمعنى العبادة، ولكن يتوسل به،
ويتشفع به إلى الله. فبعض الحاضرين قال: ليس عليه في هذا شيء».
ترجمه: «البرزالی میگوید: در شوال آن سال [یعنی در سال 723 هجری، 6 سال قبل از
وفات شیخ الاسلام ابن تیمیه] صوفیه در قاهره از شیخ تقی الدین (ابن تیمیه) و کلام
ایشان دربارۀ ابن عربی و غیر او، به نزد دولت شکایت کردند، این موضوع به نزد قاضی
شافعی بازگردانده شد، و مجلسی برای آن منعقد گشت. ابن عطا دربارۀ او (ابن تیمیه)
ادعاهایی کرد که نتوانست چیزی از آنها را ثابت کند؛ منتها او (ابن تیمیه) گفت: جز
به خداوند استغاثه نمیشود و به پیامبر صلی الله علیه وسلم هم استغاثه نمیشود؛
استغاثهای که به معنای عبادت است، اما به وی توسل میشود و به وسیلۀ او نزد الله
درخواست شفاعت میشود. پس بعضی از حاضرین گفتند که در این باره ایرادی بر او نمیباشد».[7]
پس جنس عمل "درخواست
دعا و حاجت از اهل قبور"، شرک نیست، چنانکه جنس عمل درخواست دعا و حاجت از
زندگان شرک نیست، و چیزی که آن را به شرک تبدیل میکند، اعتقاد به داشتن صفات و
خصائص ربوبیت برای درخواستشونده است و چه زنده باشد و چه مرده، فرقی نمیکند. پس
استقلالیت قائل شدن برای یک مخلوق در نفع و ضرر رساندن، شرک است، و اگر آن مخلوق
را وسیلهای به اذن الله برای رساندن نفع و ضرر بداند، شرک نیست.
نویسنده: مجاهد دین
[4]- اقتضاء الصراط المستقيم ج 2 صص 254-256.
[6]- البرزالی: او امام، حافظ، محدث و مؤرخ، علم الدین القاسم بن محمد البرزالی
(665-739 هـ) میباشد. محمد صدیق حسن خان قنوچی در «التاج المكلل من جواهر مآثر
الطراز الآخر والأول» در ترجمۀ او میگوید: «قال الشوكاني في "البدر
الطالع": أجاز له ابنُ عبد البر، وابن عدلان. وكان شيخ الإسلام ابن تيمية
يقول: نقلُ البرزاليِّ نقرٌ في حجر. ولي تدريسَ الحديث في مواضع. قال الذهبي: إنه
كان رأسًا في صدق اللهجة والأمانة، وكان صاحبَ سنة واتباع ولزوم للفرائض. وله ود
في القلوب، وحبٌّ في الصدور، حتى قال: وهو الذي حَبَّب إليَّ طلبَ الحديث، قال في:
خطك يشبه خطَّ المحدَّثين، فأثَّر قوله لي».
ترجمه: «شوکانی در البدر الطالع میگوید: ابن عبد
البر و ابن عدلان به او اجازه داده بودند. و شیخ الاسلام ابن تیمیه میگفت: نقل
البرزالی مانند کنده کاری کردن بر روی سنگ است (کنایه از قوی و درست بودن سخنانش
است). در بعضی جاها سرپرستی تدریس حدیث را برعهده گرفت. ذهبی میگوید: او امام و
رأسی در صداقت لهجه و امانت بود و صاحب سنّت و اتباع و پایبندی به فرایض بود. و او
در قلبها محبوب بود حتی ذهبی میگوید: او (البرزالی) کسی بود که باعث شد طلب حدیث
را دوست بدارم و دربارۀ من گفت: خط تو مانند خط محدثین است و سخنش دربارۀ من تاثیر
گذاشت»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر