۱۳۹۸/۰۶/۱۲

ردودی کوتاه و منطقی بر صلاح الدین مهدوی (6)


▫️جناب صلاح الدین در قسمت ششم از صوتش، همانند قسمت‌های قبل، خودش را نسبت به حقیقت شرک مشرکان به جهالت زده و مشرکانی که برای الله متعال زن و فرزند و برادر قائل بودند را موحد در ربوبیت نشان می‌دهد و با نهایت حسن ظن نسبت به مشرکان قریش، تصویری بسیار زیبا از آنان ارائه می‌دهد و شرک آنها را پنهان می‌کند، و در مقابل نسبت به مسلمانان نهایت سوء ظن را دارد و سعی می‌کند به هر نحوی که شده مسلمانان را هم عقیده با ابو جهل‌های زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بداند.

▫️این شخص، حاضر است نسبت به نصف آیات قرآن کفر بورزد که در آن انواع شرک مشرکان عرب بیان شده است، و حاضر است چشمش را نسبت به همۀ این آیات ببندد و انکار کند که مشرکان چنین شرک‌هایی داشته‌اند، سپس می‌آید و می‌گوید مشرکان قریش هیچگونه شرکی نداشتند جز اینکه تنها از بت‌ها درخواست دعای خیر و شفاعت نزد الله داشته‌اند!

▫️به این شخص تدلیس‌گر می‌گویم که بخاطر الله از الله بترس و بیش از این بدون علم و از روی جهلت در دین الله سبحانه وتعالی حرف نزن، و بیش از این شرک مشرکان را تطهیر نکن. 

❓پس اگر یک مثقال مردانگی و صداقت داری، برای ما بگو که مشرکان اعتقاد به چه نوع شفاعتی داشتند؟ 
❓بالله علیکم چرا خودتان را نسبت به این سوال صم بکم عمی کرده‌اید؟ 
❓چرا به شعور مخاطبانتان توهین می‌کنید؟ 
❓آخر تا به حال من چند بار این سوال را از شما و دیگر همفکرانتان پرسیدم و جواب ندادید؟ 
❓چرا از حقیقت فرار می‌کنید؟ 
❓چرا دست از تعصب جاهلی برنمی‌دارید؟ 
❓چرا جرات ندارید که درباره کیفیت شرک مشرکان چیزی بگویید؟ 
❓چرا نمی‌گویید که آنها به شفاعت بدون اذن الله معتقد بوده‌اند؟ 
😔براستی که باید بر عقولتان گریه کرد و بر عاقبتتان افسوس خورد.

▫️این شخص در صوت ششمش، حین ترجمۀ کلام ابن قیم رحمه الله می‌گوید که مشرکان فقط بخاطر طلب شفاعت از بت‌هایشان مشرک بودند. اما یا نمی‌داند و نمی‌داند که نمی‌داند (یعنی جهل مرکب دارد) و یا تلبیس و تدلیس می‌کند و عمداً نمی‌گوید که مشرکان به چه نوع شفاعتی معتقد بوده‌اند!
در حالی که ابن قیم تصریح کرده که مشرکان اعتقاد به شفاعتی داشتند که در آن شافع می‌تواند بدون نیاز به اذن الله، شفاعت نافذ ‌کند!
🔹چنانکه ابن قیم می‌گوید: «فَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ نفى الشَّفَاعَة الشركية الَّتِي كَانُوا يعتقدونها وأمثالهم من الْمُشْركين وَهِي شَفَاعَة الوسائط لَهُم عِنْد الله فِي جلب مَا يَنْفَعهُمْ وَدفع مَا يضرهم بذواتها وأنفسها بِدُونِ توقف ذَلِك على إِذن الله ومرضاته لمن شَاءَ أَن يشفع فِيهِ الشافع».
🔸ترجمه: «خداوند سبحان شفاعت شرکی که مشرکان و امثال آنان به آن معتقد بودند را نفی می‌کند و آن هم، شفاعت‌کردن واسطه‌ها برایشان در نزد الله برای جلب آنچه به نفعشان است و دفع آنچه به ضررشان است می‌باشد، آن هم با ذات خودشان و با نفس خودشان بدون اینکه متوقف بر اذن و اجازۀ خداوند و رضایت او برای کسی که شافع می‌خواهد درباره‌اش شفاعت کند باشد». 
🗒 مفتاح دار السعادة، ج 2، ص، 270.

▫️با اینکه در این چند روز صدای گوشخراش این شخص را تحمل کردم تا شاید سخن با ارزشی در آن پیدا کنم، اما متاسفانه این شخص از لحاظ سطح علمی، بسیار پایین است و حتی بسیاری از مسائل هست که این شخص تاکنون حتی نتوانسته وجود آنها را تصور هم کند! و این بسیار وحشتناک است! تصور کنید یک شخص عامی، برای یک مکانیک، نیم ساعت بنشیند و آموزش تعمیر ماشین بدهد! و تصور کنید که چه فضایحی به بار خواهد آورد! چنانکه گفته‌اند: «إِذَا تَكَلَّمَ الْمَرْء فِي غَيْر فَنّه أَتَى بالعجائب»؛ «کسی که دربارۀ غیر فن و تخصصش حرف بزند چیزهای عجیبی خواهد گفت».
جناب صلاح الدین مهدوی نیز چنانکه قبلا گفتم حقیقتا لقمۀ بسیار بزرگتر از دهان خودش برداشته و در چیزی وارد شده که اصلا جزو تخصص او نیست. بلکه جاهلی است که تصور درستی از مشرکان عرب ندارد. و الله رحمت کند کسی که گفت: لو سکت الجاهل لزال الخلاف.
و به زعم خودش به اقوال علما استناد می‌کند، منتها استنادی گزینشی و باب میلش. 

👈سپس از عجایبی که در این سخنرانی‌اش آفریده است این است که برای شرک اکبر عذر به جهل و تاویل می‌آورد! المبکیات المضحکات!

😐یعنی از یک طرف می‌گوید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم با ابوجهل‌های زمان خودش نجنگید و خون و مال آنها را حلال نکرد جز به این خاطر که آنها از بت‌ها درخواست شفاعت می‌کردند، و از طرف دیگر نیز درخواست دعا از اهل قبور را همان شرک مشرکان قریش می‌داند، ولی در کمال وقاحت فاعلش را مشرک و کافر نمی‌داند و برایش عذر به جهل و تاویل می‌آورد!! 
سبحان الله از این همه سرگشتی و گمراهی و تناقضات! پس چرا رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای ابوجهل‌های زمان خودش عذر به جهل و تاویل نیاورد؟

🔅بلکه شما را ملزم به پذیرش اقوال علمای وهابیتان می‌کنیم که می‌گویند هرکس مرتکب شرک اکبر شود، اسم مشرک بر او ثابت می‌شود و مسلمان نامیده نمی‌شود؛ اگرچه هم تکفیر معذب علیه نشود. پس اگر درخواست دعا از اهل قبور همان شرک اکبر مشرکان قریش باشد، پس باید اسم مشرک را بر فاعلش گذاشت و او را مسلمان ننامید؛ اگرچه هم تکفیر معذب علیه نشود.

⭕️برای مثال:
🔹عبد اللطیف بن عبد الرحمن آل شیخ می‌گوید: «إن فاعل الشرك إن كان جاهلا يعرف وإن لم يكن جاهلا فهو معاند وكلاهما لا يسمی ‌‌مسلما بالاجماع».
🔸ترجمه: «همانا انجام دهنده‌ی شرک، اگر جاهل باشد، یاد داده می‌شود و اگر جاهل نباشد پس او معاند است؛ و هردوی اینها به اجماع، مسلمان نامیده نمی‌شوند».
🗒 رسالۀ حکم تکفیر المعين.

👈 پس لازم می‌آید که علمایی مانند نووی و ابن قدامه و ابن حجر و ذهبی و ابن کثیر و ابن صلاح و ابن جوزی و... را مسلمان ننامید!

🔹و حمد بن ناصر آل معمر می‌گوید: «إذا كان يعمل بالكفر والشرك، لجهله، أو عدم من ينبهه، لا نحكم بكفره حتى تقام عليه الحجة؛ ولكن لا نحكم بأنه مسلم».
🔸ترجمه: «اگر بخاطر جهلش یا عدم وجود کسی که او را آگاه سازد، کفر و شرک انجام دهد، تا بر او اقامه‌ی حجّت نشود حکم به کفرش نمی‌دهیم، لیکن حکم به اینکه او مسلمان است [هم] نمی‌دهیم».
🗒الدرر السنية، ج 10 ص 136.

👈پس لازم می‌آید که حکم به مسلمان بودن علمایی مانند نووی و ابن قدامه و... ندهید!

🔹و عبد الله و حسین دو فرزند محمد بن عبد الوهاب می‌گویند: «من مات من أهل الشرك قبل بلوغ هذه الدعوة فالذي يحكم عليه أنه إذا كان معروفا بفعل الشرك ويدين به ومات على ذلك فهذا ظاهره أنه مات على الكفر ولا يُدعى له ولا يضحى له ولا يتصدق عليه أما حقيقة أمره فإلى الله تعالى فإن كان قد قامت عليه الحجة في حياته وعاند فهذا كافر في الظاهر والباطن وإن كان لم تقم عليه الحجة فأمره إلى الله تعالى».
🔸ترجمه: «کسی از اهل شرک قبل از اینکه این دعوت (= دعوت محمد بن عبد الوهاب) به او ابلاغ شود بمیرد، پس حکمی ‌که بر او می‌شود این است که اگر به انجام شرک شناخته شده باشد و به آن عمل کرده باشد و بر آن مرده باشد، پس ظاهرش این است که بر کفر مرده است و برایش دعا نمی‌شود، و ثوابی به او اهدا نمی‌شود و برایش صدقه داده نمی‌شود. اما حقیقت امر او پس به سوی الله تعالی است. پس اگر در حیاتش بر او حجّت اقامه شده باشد و عناد ورزیده باشد، پس او در ظاهر و باطن کافر است و اگر بر او حجّت اقامه نشده باشد پس امر او به سوی الله متعال است».
🗒 الدرر السنية، ج 10 ص 142.

👈 پس لازم می‌آید که بگویید علمایی مانند نووی و ابن قدامه و... بر کفر مرده‌اند و برایشان دعای رحمه الله گفته نشود!

🔹و  سلیمان بن عبد الله می‌گوید: «إن العلامة ابن القيم رحمه الله جزم بكفر المقلدين لمشايخهم في المسائل المكفرة إذا تمكنوا من طلب الحق ومعرفته وتأهلوا لذلك وأعرضوا ولم يلتفتوا، ومن لم يتمكن ولم يتأهل لمعرفة ما جاءت به الرسل فهو عنده من جنس أهل الفترة ممن تبلغه دعوة لرسول من الرسل، وكلا النوعين لا يحكم بإسلامهم ولا يدخلون في مسمى المسلمين حتى عند من لم يكفر بعضهم وسيأتيك كلامه. وأما الشرك فهو يصدق عليهم واسمه يتناولهم، وأي إسلام يبقى مع مناقضة أصله وقاعدته الكبرى شهادة أن لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّه».
🔸ترجمه: «علامه ابن‌ قیّم رحمه الله به کفر مقلّدینی که از مشایخشان در مسائل مکفّره تقلید می‌کردند معتقد بود؛ در صورتی که امکان طلبِ حق و شناخت آن را داشته و واجد شرایط آن بوده باشند ولی از آن رویگردانی کرده باشند و به آن التفات و توجهی نکرده باشند. و کسی که امکانش را نداشته باشد و شرایط شناخت آنچه که رسولان آورده‌اند را نداشته باشد، چنین کسی نزد او از جنس اهل فتره است که دعوت رسولی از رسولان به او ابلاغ نشده است، و هر دو نوع از این افراد، حکم به اسلامشان نمی‌شود و داخل در مسمّای مسلمانان نیستند؛ حتی نزد کسی که بعضی از آنان را تکفیر نمی‌کند و صحبت از آن را خواهم آورد. و اما شرک، پس این اسم بر آنان صدق می‌کند و اسمش بر آنان تناول می‌شود و چه اسلامی ‌‌باقی می‌ماند با نقض کردن اصل آن و قاعده‌ی کبرای آن که شهادت لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّه است؟».
🗒 المختصر المفيد ج 1 ص 345.
👈  پس لازم می‌آید که اسم شرک را بر علمایی مانند نووی و ابن قدامه و... بگذارید و حکم به اسلامشان ندهید. چرا؟ چون چه اسلامی ‌باقی می‌ماند با نقض کردن اصل آن و قاعده کبرای آن و درخواست دعا از میت که به زعمتان شرک اکبر است؟!!

🔹و  عبد اللطیف در منهاج التأسیس می‌گوید: «والعراقي لم يفقه هذا، لغلط فهمه وعدم علمه، بل هو يعتقد أن كلام أهل العلم وتقييدهم بقيام الحجة وبلوغ الدعوة، ينفي اسم الكفر والشرك والفجور ونحو ذلك من الأفعال والأقوال، التي سمّاها الشارع بتلك الأسماء، بل ويعتقد أن من لم تقم عليه الحجة يثاب على خطأه مطلقاً. وهذه من الأعاجيب التي يضحك منها اللبيب فعدم قيام الحجة لا يغير الأسماء الشرعية، بل يسمي ما سماه الشارع كفراً أو شركاً أو فسقاً باسمه الشرعي. ولا ينفيه عنه وإن لم يعاقب فاعله إذا لم تقم عليه الحجة، ولم تبلغه الدعوة».
🔸ترجمه: «و العراقی بخاطر فهم غلط و عدم علمش، این را نفهمیده است، و معتقد شده که کلام اهل علم و اینکه اقامه شدن حجّت و ابلاغ شدن دعوت را قید قرار داده‌اند، موجب این است اسم کفر و شرک و فجور و امثال آن از اسم‌هایی که شارع به آن اسامی‌‌ نامگذاری کرده است را از افعال و اقوال نفی کرد! حتی معتقد است که هرکس حجّت بر او اقامه نشده باشد پس مطلقاً بخاطر خطایی که انجام می‌دهد ثواب می‌بیند! و این از عجایبی است که هر صاحب عقلی به آن می‌خندند. پس اقامه نشدن حجّت، باعث تغییر یافتن اسامی ‌‌شرعی نمی‌شود، بلکه آن عملی را که شارع، کفر و شرک و فسق نام گذاشته است باید به همان نام، نام‌گذاری شود و آن اسم از او نفی نمی‌شود اگرچه هم انجام دهنده‌اش در صورتی که بر او اقامۀ حجّت نشده باشد و دعوت به او ابلاغ نشده باشد، مجازات نشود».
🗒 منهاج التأسیس ج 4 ص 17.

👈 پس اگر درخواست دعا از اهل قبور بدون هیچ قیدی و مطلقا شرک اکبر باشد، پس لازم می‌آید که اسم شرک را بر فاعلش گذاشت و نباید علمایی مانند نووی و ابن قدامه و... را مسلمان دانست و نباید بر آنان رحمت فرستاد!

💡چنانکه می‌بینید، علمای دعوت نجد، می‌گویند که هرکس مرتکب شرک اکبر شود، پس اسم مشرک بر او ثابت می‌شود و نباید به او مسلمان گفت، و در شرک اکبر و اصل دین عذر به جهل و تاویل صحیح نیست. و واقعا همین هم درست است.
➖پس اگر درخواست شفاعت از اهل قبور، شرک اکبر باشد و مشرکان قریش نیز توحید ربوبیت داشته‌اند و مشرک نامیده نشدند جز به این خاطر که از بت‌ها درخواست شفاعت کردند، پس باید جمهور علمای اهل سنت را نیز تکفیر کنید و مشرک بنامید.
➖و اگر برای آنها عذر به جهل و تاویل بیاورید پس باید برای مشرکان قریش نیز عذر به جهل و تاویل بیاورید! 

😊الحمد لله هیچ راه فرار دیگری ندارید، جز اینکه یا قبول می‌کنید که مشرکان معتقد بودند که بت‌هایشان بدون نیاز به اذن الله شفاعت نافذ می‌کردند. که چنین اعتقادی، در واقع قرار دادن قدرت ربوبیت برای بت‌هاست.
و یا به آیات قرآن کریم کافر می‌شوید و می‌گویید مشرکان به شفاعت با اذن الله معتقد بودند!! و می‌گویید مجرد درخواست دعا از اهل قبور همان شرک مشرکان عرب است. که در این حالت شماها در مشرک و کافر دانستن کسانی که عقیده‌شان شبیه عقیدۀ ابوجهل بوده (به زعمتان) توقف کرده‌اید و طبق ناقض سومتان بخاطر عدم تکفیر نووی و ابن قدامه و ابن حجر و ابن کثیر و ذهبی و... مشرک می‌شوید! 

🙂 ای جناب صلاح الدین مهدوی، بدان که در وادی بسیار خطرناکی وارد شده‌ای و تو بسیار مبتدی‌تر و بی‌سواد تر و ناآگاه‌تر از آنی است که بخواهی دربارۀ چنین مسائلی حرف بزنی. و جز تلبیس و تدلیس و تحریف اقوال علما و کفر ورزیدن به بعضی از نصوص چیز دیگری برای گفتن نداشتی!

🔅 پس بطور خلاصه می‌گوییم که مشرکان علاوه بر دیگر کفریات و شرکیاتی که در ربوبیت داشتند، معتقد به شفاعت بدون اذن الله نیز بودند. به این شکل که معتقد بودند بت‌هایشان بدون نیاز به اجازه گرفتن از الله، در حق آنها شفاعت نافذ می‌کند طوری که بر خداوند واجب است که بخاطر حق شراکتی که بت‌ها با او دارند، درخواست شفاعت آنها را قبول کند اگرچه هم از شفاعت شوندگان راضی نباشد.

🔅و اعتقاد به چنین شفاعتی، در واقع شرک در ربوبیت است چراکه برای شافع چنان قدرتی قائل شده که بر خواست و ارادۀ خداوند غالب می‌آید و در نزد الله بدون نیاز به اذن الله، در حق شافع شفاعت نافذ می‌کند!

🔅 و جهالت و نادانی فریب خوردگان نجدیه نیز برای خوانندگان روشن گردید، همان کسانی که عجبا هنوز نمی‌دانند شرک چیست اما از آن تحذیر می‌دهند؟

😊الحمد لله حجت‌ها و دلایل اهل سنت بسیار قوی‌تر و محکم‌تر از آنی است که اهل بدعت و نوخوارجان معاصر بتوانند بر آن خدشه‌ای وارد کنند، و هرکس با قرآن و سنت مخالفت کند جز با تناقض مواجه نخواهد شد و تناقضات این قوم را بارها مشاهده کردیم.

🖊 با تشکر: خادم کوچک اهل سنت و جماعت، مجاهد دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...