۱۳۹۸/۰۶/۱۲

ردودی کوتاه و منطقی بر صلاح الدین مهدوی (3)


جناب صلاح الدین مهدوی این بار در قسمت سوم از سلسله صوتی‌اش صحبت‌هایی عامیانه و غیر عالمانه و احساساتی کرده است، و کوچک‌ترین دلیلی برای رد کردن سخنان نویسندۀ کتاب الروية الوهابیه «عثمان النابلسی» نیاورده است، بلکه پیوسته سخنان او در کتابش را نقل می‌کند و با تعجب فراوان سخنانش را قرائت می‌کند سپس بعد از تمام شدن قرائت کلامش، بدون تکیه بر هیچ گونه دلیل و حجتی آن را رد کرده و نقطۀ مقابل سخنان او را تصحیح و تایید می‌کند! به این شکل که اگر بالفرض نویسندۀ کتاب الروية الوهابیه بگوید ماست سفید است، جناب صلاح الدین در این صوتش با نهایت تعجب طوری که نزدیک است شاخ در بیاورد سخن او را نقل و قرائت می‌کند سپس می‌گوید یااا سبحان الله نگاه کنید نویسندۀ گفته است ماست سفید است! سپس نقطۀ مقابل سخن او را تایید و تصحیح می‌کند اینکه ماست سیاه است!!!
به همین شکل، پیوسته سخنان نویسندۀ کتاب الروية الوهابیه را نقل و قرائت می‌کند و بدون تکیه بر هیچ گونه دلیل و حجتی سخنش را رد می‌کند و نقطۀ مقابل سخن او را کورکورانه و از روی تعصب، تایید می‌کند!

▫️و با کمال شگفتی در دقیقه 5 می‌گوید که إله به معنای معبود است (نه به عنوان ذاتی که مستحق عبادت باشد) و می‌گوید: می‌شود یک چیز را به عنوان إله گرفت اگرچه هم هیچ گونه ربوبیت و قدرت نفع و ضرر رساندنی برای او قائل نبود!
از ایشان می‌پرسیم آیا الله متعال از ازل إله بوده است یا نه؟ آن هنگام که الله بود و هیچ چیز دیگری وجود نداشت تا او را عبادت کند، آیا الله در آن زمان إله بود یا بعد از خلق کردن مخلوقاتش و عبادت شدن توسط مخلوقاتش إله شد؟

▫️اگر بگویی الله از ازل إله نبود پس العیاذ بالله کافر شده‌ای و گفته‌ای که الله از ازل مستحق عبادت نبوده است؛ چراکه منکر این شده‌ای که إله به معنای مستحق عبادت بودن است!
▫️و اگر بگویی الله از ازل إله (به معنای مستحق عبادت) بوده است با اینکه کسی هم نبوده تا او را عبادت کند، پس پس خودت رد ‌بر خودت زده‌ای و ثابت کرده‌ای که معنای إله، معبود نیست بلکه به معنای ذاتی است که مستحق عبادت است.

و یک موجود، باید در او چه صفاتی وجود داشته باشد که مستحق و شایستۀ عبادت باشد؟ آیا چیزی جز داشتن صفات ربوبیت است؟

پس ثابت می‌شود که یک چیز به إلهی گرفته نمی‌شود مگر اینکه معتقد باشی که او دارای ربوبیت است و ثابت می‌شود که مشرکانی که همراه الله، إله های دیگری گرفته بودند به این خاطر آنها را إله می‌دانستند که آنها را شایستۀ عبادت و دارای صفات ربوبیت می‌دانستند.

و برای توضیحات مفصل و رد کامل بر این اعتقاد بسیار خطرناک نجدیه که إله را به معنای معبود می‌دانند (نه ذاتی که مستحق عبادت است) این مقاله را بخوانید.

به راستی کسی که نمی‌داند إله به چه معنا است، چطور دعوت به توحید می‌دهد!؟ و چطور لا إله إلا الله می‌گوید؟

و برای خواندن اقوال علما دربارۀ تعریف إله معبود به این مقاله مراجعه کنید که قید کرده‌اند إله باید در حد اقل ترین حالت ممکن قدرت نفع و ضرر رساندن داشته باشد:

▫️سپس از دقیقۀ 20 به بعد، دربارۀ قید «ما لا يقدر علیه إلا الله» صحبت می‌کند و خلاصۀ کلامش این است که اگر یک مخلوق را به عنوان سبب و وسیله، بر انجام دادن یک فعل قادر بدانی اما آن مخلوق بر انجام آن قادر نبوده باشد پس بخاطر خطا در تشخیص وسیله کافر و مشرک شده‌ای! چرا؟ می‌گوید: چون جز الله بر آن قادر نبوده است!!!

👈در جواب این شخص جاهل به توحید می‌گویم: همینکه تو امور را به دو دسته تقسیم می‌کنی و می‌گویی یک دسته از امور فقط الله بر آن قادر است و دستۀ دیگر از امور غیر الله نیز بر آن قادر است، پس تو با همین اعتقادت دچار شرک شده‌ای العیاذ بالله!!!
آیا این شریک برای خدا قرار دادن نیست که می‌گویی یک سری امور وجود دارد که مختص به الله است و ما قادر به انجام آن نیستیم (= در داشتن قدرت بر انجام آن امور شریک خدا نیستیم!!!) اما در بقیۀ امور قادر به انجامش هستیم (= شریک الله هستیم!!) و همانند الله بر آن قادر هستیم؟
العیاذ بالله از چنین شرک صریحی!

پس یا قبول می‌کنی که حتی پلک زدنت نیز قائم به ذات خودت نیست بلکه داخل در اراده و مشیت الله متعال است، و بر آن قادر نیستی و قبول می‌کنی که تمام امور حتی انجام عمل پلک زدن نیز جزو ما لا يقدر علیه إلا الله است و موحدانه لا حول و لا قوة إلا بالله را می‌گویی، و از این تقسیم بندی بدعی دست می‌کشی.

و یا باید بگویی که من خودم قائم به ذات خودم قادر به پلک زدن و دیگر کارهای روزمره هستم و بر انجام آن قادر هستم! و بر اساس این اعتقادت بیایی و امور را به فیما لا یقدر علیه إلا الله، و ما یقدر علیه غیر الله تقسیم کنی! که این شرک صریح است! چرا که اثبات کائنی قادر به ذات و مستقل از الله شده است و این همان شرک است.

پس اگر قبول کردی که مطلقا هیچ گونه فعلی خارج از قدرت و مشیت الله متعال متعال نیست، ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ٩٦﴾ [الصافات: 96] ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ﴾ [الإنسان: 30] ﴿وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ﴾ [الأنفال: 17] و انجام امور توسط ما و نسبت دادن انجام امور به ما، از باب مجاز و سببیت است و فاعل و قادر حقیقی، تنها الله سبحانه وتعالی است، پس به چه حقی کسی که می‌گوید فلان مخلوق به اذن الله و به عنوان سببی، قادر به انجام فعلی است را مشرک می‌دانی؟ 

اگر بگویی: به این خاطر مشرک می‌دانم که خداوند شرعاً و کَوناً آن مخلوق را سبب قرار نداده است،
می‌گوییم: صرف نظر از اثبات چنین ادعایی، مگر خطا در تشخیص وسیله شرک است؟ چنانکه در دقیقه 31: مضمون سخنانت این است که هرکس به خطا سببی را بگیرد وارد دایره شرک می‌شود!!
و در این مقاله بطور مفصل ضابطه «ما لا يقدر عليه إلا الله را نقد و بررسی کرده‌ام.

▫️سپس تکفیر با ظن و گمانش گل می‌کند و در دقیقۀ 42: می‌گوید آیا اگر کسی عقیده‌اش این باشد که یک مخلوق به اذن الله و به عنوان سببیت می‌تواند به او نفع و ضرری برساند، آیا همانطور که برای الله تذلل می‌کند و از الله امید و رجاء دارد، برای این مخلوق نیز تذلل پیدا نمی‌کند و از او امید و رجا پیدا نمی‌کند؟

می‌خواهد با این تلبیس و با این سفسطه و با این ظن و گمان، شخص موحدی که ایمانش به یقین ثابت شده است را با ظن و گمانش زایل کند!!
سبحان الله چگونه ممکن است آن شخص تصریح کند که این فقط یک وسیله است و بگوید توکلم فقط بر الله است و بگوید این وسیله از خود هیچ قدرت نفع و ضرر رساندنی ندارد، اما در عین حال، برای این وسیله به همان شکلی که برای الله تذلل می‌کند تذلل کند و به همان شکلی که از الله امید و رجا دارد از این وسیله نیز امید و رجا داشته باشد!؟
آیا این شد دلیل علمی ‌و شرعی برای تکفیر و مشرک دانستن مخالفانتان؟
چرا تر و خشک را با هم می‌سوزانید، و کسی که دچار شرک نشده است را بخاطر گناه کسی که دچار شرک شده است تکفیر و مشرک می‌دانید؟ به قول شاعر: گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری!

▫️و در ده دقیقۀ آخر نیز تنها سخنانی احساساتی و بدون دلیل و حماسه‌ای می‌زند و بطور کلی در این صوتش هیچ یک از دلایل نویسندۀ کتاب الروية را با دلیل و سند رد نکرد، و سخنی برای گفتن نداشت. بلکه کار خود را خراب‌تر کرد و میزان ناآگاهی‌اش به عقیده و توحید را بیشتر عیان کرد!

👈و جالب است بدانید که لازمۀ عقیده وهابیت، شرک است!! نه اینکه وهابیت را مشرک بدانم، چراکه تکفیر با لازمۀ قول و با مآلات جایز نیست، بلکه منظورم این است که لازمۀ عقیدۀ نجدی‌ها شرک‌ورزیدن به خداست، مخصوصا در آنجا که می‌گویند بعضی از امور جز الله بر آن قادر نیست! که از این ظاهر گرایی چنین لازم می‌آید که آنها بر بعضی دیگر از امور قادر باشند! اگر بگویند مستقل از الله بر آن قادر هستند پس مشرک به شرک اکبر می‌شوند، و اگر بگویند به اذن الله و به عنوان قانون اسباب و مسببات بر انجام آن قادر هستند، پس آنچه ریسیده بودند را پنبه کرده‌اند چراکه مخالفانشان که آنها را متهم به شرک می‌کنند نیز انتساب بعضی از امور به بعضی از مخلوقات را از باب مجاز، و اسباب و مسببات و به اذن الله می‌دانند!

و اینجا این سوال مهم را از فریب خوردگان نجدی می‌پرسیم: آیا درخواست دعا کردن از اهل قبور، جزو عملی است که جز الله بر آن قادر نیست؟!!!
چرا نجدیه این عمل را شرک اکبر می‌دانند؟
اگر شرک اکبر است، پس آیا جمهور علمای اهل سنت، توحید و شرک را نشناختند که این عمل را تایید و تقریر و انجام داده‌اند؟

با تشکر: مجاهد دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...