🔹ابن تیمیه رحمه الله میگوید: «وَأَهْلُ الْفِقْهِ فِي الْأَعْمَالِ الظَّاهِرَةِ يَتَكَلَّمُونَ فِي الْعِبَادَاتِ الظَّاهِرَةِ وَأَهْلُ التَّصَوُّفِ وَالزُّهْدِ يَتَكَلَّمُونَ فِي قَصْدِ الْإِنْسَانِ وَإِرَادَتِهِ وَأَهْلُ النَّظَرِ وَالْكَلَامِ وَأَهْلُ الْعَقَائِدِ مِنْ أَهْلِ الْحَدِيثِ وَغَيْرِهِمْ يَتَكَلَّمُونَ فِي الْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَالتَّصْدِيقِ الَّذِي هُوَ أَصْلُ الْإِرَادَةِ وَيَقُولُونَ: الْعِبَادَةُ لَا بُدَّ فِيهَا مِنْ الْقَصْدِ وَالْقَصْدُ لَا يَصِحُّ إلَّا بَعْدَ الْعِلْمِ بِالْمَقْصُودِ الْمَعْبُودِ وَهَذَا صَحِيحٌ فَلَا بُدَّ مِنْ مَعْرِفَةِ الْمَعْبُودِ وَمَا يُعْبَدُ بِهِ».
🔸ترجمه: «فقیهانی که در اعمال ظاهری دانش دارند دربارۀ عبادات ظاهری صحبت میکنند، و اهل تصوف و زهد، دربارۀ قصد و ارادۀ انسان صحبت میکنند، و اهل نظر و کلام و اهل عقاید مانند اهل حدیث و غیر آنان، دربارۀ علم و معرفت و تصدیقی که اصل و اساس ارادۀ انسان است صحبت میکنند و میگویند: حتماً باید برای انجام عبادت، قصد داشت، و قصدنمودن صحیح نخواهد بود مگر بعد از دانستن مقصود معبود، و این سخنشان صحیح است؛ پس برای عبادتکردن، حتماً باید معبود و آن عملی که با آن عبادت میکند را بشناسد».
❓ سوال: چگونه نهایت حب و نهایت خضوع و تذلل، مطلقاً عبادت در معنای خاص آن محسوب میشود، بدون اینکه فاعلش، آن کسی که چنین عملی را برایش انجام میدهد معبود خود بداند و بدون اینکه به قصد و نیت عبادت چنین عملی را برایش انجام داده باشد؟
❓ و نیز حد و مرز این نهایت و غایت حب و خضوع و تذلل چیست و چقدر است؟ آیا چیزی جز اعتقاد به وجودداشتنِ صفات و خصائص ربوبیت در اوست؟
اندکی تأمل!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر