۱۳۹۵/۰۴/۰۴

تقیه، امامان شیعه را به سرمنشأ ضلالات و گمراهی ها تبدیل کرده است!

تقیه امامان شیعه، عامل گمراه شدن مردم
نویسنده: مجاهد دین
شماره مقاله: 107
تاریخ انتشار: 95.4.4

قبل از هرچیز لازم است که این نکته را بگوییم که امامان شیعه، در نزد اهل سنت از اهل سنت بوده اند و متاسفانه بر آنها توسط مدعیان تشیع و محبت اهل بیت، دروغ های بسیار زیادی نسبت داده شده است و در این مقاله به موضوع تقیه می‌پردازیم که از خلال بحث ثابت می‌شود که امامان شیعه، مثل اهل سنت بوده و موافق آرای فقهی آنان فتوا داده و سخن گفته اند، اما روافض هرجا که امامان شیعه اقوال و سخنانشان گرچه سند آن اقوال نیز صحیح باشد، مادام که موافق با اهل سنت باشد آن سخنان و روایات را حمل بر تقیه نموده اند و به این شیوه عقاید اصلی امامان شیعه که موافق اهل سنت بوده است را با حمل بر تقیه، از اعتبار ساقط کرده و در مقابل هر آنچه که مخالف با عقاید اهل سنت باشد را به دروغ به امامانشان نسبت داده اند و به این گونه بر این بزرگان ظلم نموده اند.
همانطور که گفتیم، یکی از حیله های روافض این است که هرجا روایات صحیح ائمه که موافق با معتقدات اهل سنت باشد، آن را حمل بر تقیه می‌کنند!!! و اگر چه سند آن روایات نیز صحیح باشد!!!
ما بارها گفتیم که امامان شیعه، اصلا از تشیع بریء و بیزار بوده اند و آنها نیز مسلمانانی از مسلمانان اهل سنت بوده اند که بعضی از آنها حتی فقیه ویژه و نخبه ای نیز نبوده اند بلکه در حد معمولی بوده اند.
اما روافض، روایات بسیار زیادی را از زبان آنها جعل کرده اند، ولی جالب است که در بین این روایات جعل شده، بعضی روایات از حقیقت ایمان و اعتقادات آنها سخن می‌گوید، اما چون سند این روایات صحیح است، حیله شرعی زشت تقیه را به کار برده و می‌گویند امام تقیه کرده است!!!
حتی در بعضی از روایات ، هیچ شخص سنی مذهبی نیز حضور ندارد که بگوییم در مقابل عوام تقیه کرده باشد! آیا امام شیعه با خود شیعیان نیز تقیه می‌کند؟
در اینجا تعدادی از روایات که درباره وضو و بعضی موضوعات دیگر می‌باشد را ذکر می‌کنیم و مشاهده کنید که چگونه تنها به علت موافق با مذهب اهل سنت، این روایات را اگرچه سند آنها هم صحیح باشد، حمل بر تقیه کرده اند!! در واقع طبق حیله روافض در تقیه، امام معصوم شیعه حقایق را با تقیه کردن کتمان کرده و فتوای صحیح به مردم نداده است؛ بلکه مردم را با فتواهای غیر حقیقی و پوشانده شده با تقیه، گمراه کرده است.
و اینک بعضی از این روایات:


وعن الصادق في رجل يتوضأ كله إلا رجليه ثم يخوض بهما في الماء، قال: اجزأه ذلك، قال الطوسي: الخبر محمول على التقية
التهذيب، 1/66   الإستبصار، 1/65   الوسائل، 1/421
ترجمه: در مورد شخصی که وضوی کاملی می‌گیرد جز پاهایش که در آب فرو می‌برد، از امام صادق سؤال شد، جواب داد: «وضویش درست است». طوسی می‌گوید: از روی تقیه گفته شده است

وعن الصادق في الرجل يمسح راسه من خلفه وعليه عمامة باصبعه أيجزيه ذلك؟ فقال: نعم، قال الطوسي: يحتمل ان يكون الخبر خرج مخرج التقية
التهذيب، 1/91   الإستبصار، 1/60
ترجمه: از صادق دربارۀ مردی سؤال شد که عمامه بر سر دارد و با انگشتانش از پشت، سرش را مسح می‌نماید آیا کفایت می‌کند؟ گفت: آری. طوسی می‌گوید: احتمال دارد این حکم از روی تقیه صادر شده باشد

و عن الصادق: إذا توضأت فأمسح قدميك ظاهرهما وباطنهما، قال الطوسي: الخبر محمول على التقية
التهذيب، 1/92   الإستبصار، 1/61،62   الوسائل، 1/415
ترجمه: از صادق نقل شده که: «هرگاه وضو گرفتی بالا و پایین پاهایت را مسح کن». طوسی می‌گوید: حمل بر تقیه می‌شود

  وعن زيد بن علي عن آبائه عن على علیه السلام قال: جلست أتوضأ واقبل رسول الله صلی الله علیه وسلم حين إبتدأت في الوضوء... تا آنجا که می‌گوید: وغسلت قدمي فقال لي: يا علي خلل مابين الأصابع، قال الطوسي: هذا الخبر ورد مورد التقية لأنه موافق للعامة
التهذيب، 1/93   الإستبصار، 1/66   الوسائل، 1/421
ترجمه: زید بن علی از نیاکانش نقل می‌کند که علی علیه السلام گفته: نشستم وضو بگیرم که پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم آمد ... تا آنجا که می‌گوید: پاهایم را شستم فرمود: ای علی! میان انگشتانت را نیز خلال کن». طوسی می‌گوید: این حدیث از روی تقیه صادر گشته چون موافق مذهب توده‌ی مردم بوده است.

    وسأل الصادق عن الرجل يمسح وجهه بالمنديل قال: لا بأس به، وفي رواية ان الصادق توضأ للصلاة ثم مسح وجهه بأسفل قميصه ثم قال افعل هكذا فإني هكذا افعل، قال المجلسي والعاملي: يمكن حمل تلك الأخبار على التقية
البحار، 80/331   وكذا قال العاملي   الوسائل، 1/475
ترجمه: از صادق درباره‌ی مردی سؤال شد که صورتش را با دستمال خشک می‌کند، گفت: «اشکالی ندارد»، در روایتی آمده: «امام صادق وضو گرفت سپس صورتش را با پایین پیراهنش خشک کرد و گفت: اینگونه کن که من نیز اینگونه می‌کنم». مجلسی و عاملی گفته‌اند که شاید اخبار مزبور بخاطر تقیه بوده‌اند.

    وعن الكاظم قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: إفتحوا عيونكم عند الوضوء لعلها لا ترى النار، وفي رواية: أشربوا اعينكم الماء، قال المجلسي: لا يبعد حمل الخبرين على التقية
البحار، 80/337
ترجمه: کاظم می‌گوید: «پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: چشمانتان را به هنگام وضو باز کنید امید است آتش را نبیند»، در روایت دیگری چنین است: «چشمانتان را آب بنوشانید». مجلسی گفته: بعید نیست هر دو حدیث از روی تقیه گفته شده باشند

وعنه ايضا أنه سئل: عن رجل توضأ ونسي غسل يساره، قال: يغسل يساره وحدها ولا يعيد وضوء شيء غيرها، قال المجلسي: ربما يحمل على التقية
البحار، 80/358
ترجمه: و نیز از او درباره‌ی مردی سؤال شد که وضو گرفته و شستن دست چپش را از یاد برده است، گفت: «تنها آن قسمت را می‌شوید و شستن دیگر اعضا را تکرار نمی‌کند». مجلسی می‌گوید: ممکن است از روی تقیه گفته باشد.

همانطور که می‌بینید هرجا موافق با عامه باشد ولو روایت صحیح هم باشد، حمل بر تقیه می‌کنند!!
حال بعضی دیگر از روایات که صرفا چون موافق با اعتقادات اهل سنت است را نگاه کنید که چگونه حمل بر تقیه می‌کنند!!

   وعن الصادق أنه سئل عن التيمم؟ فوضع يده على الأرض فمسح بها وجهه وذراعيه الى المرفقين، قال الطوسي: فالوجه في هذا الخبر ان نحمله على ضرب من التقية لأنه موافق لمذاهب العامة، وكذا قال العاملي
الإستبصار، 1/170   وكذا قال العاملي،  الوسائل، 3/362،365
ترجمه: در مورد چگونگی تیمم از صادق سؤال شد؟ او نیز، کف دستش را روی زمین گذاشت و صورت و دستانش را تا آرنج با آن مسح کرد. طوسی و عاملی گفته‌اند: درست اینست خبر مزبور را بر گونه‌ای از تقیه حمل نماییم زیرا موافق مذاهب عامه (اهل سنت) می‌باشد

   وعن الصادق عن الباقر عن آبائه عن علي عليهم السلام قال: قال رسول الله r: نعم الكفن الحلة، قال الطوسي: فالوجه في هذا الخبر ان نحمله على التقية لأنه موافق لمذاهب العامة
الإستبصار، 1/211
ترجمه: صادق از باقر از نیاکانش از حضرت علی علیه السلام روایت می‌کند که: «پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: بهترین کفن قبا است». طوسی گفته: درست آن است این حدیث را بر تقیه حمل کرد زیرا با مذهب تودة مردم سازگاری دارد

   وعن الصادق: وقت المغرب إذا غربت الشمس فغاب قرصها، قال المجلسي: الأخبار المعتبرة الكثيرة تدل على القول الثاني وهو إستتار القرص، ولعل الأكثر إنما عدلوا عنها لموافقتها لمذاهب العامة فحملوها على التقية
البحار، 83/51
ترجمه: از صادق نقل شده که: « وقت المغرب إذا غربت الشمس فغاب قرصها» یعنی «هنگام نماز مغرب وقتی است که قرص خورشید ناپدید شده باشد». مجلسی می‌گوید: اخبار معتبر بسیاری مبنی بر رأی دوم یعنی ناپدیدشدن قرص خورشید وجود دارد، ولی شاید ترک کردن آن از سوی بیشتر علما بخاطر سازگاری با اهل سنت بوده و بدین خاطر حمل بر تقیه کرده‌اند

وعن سماعة قال: قلت لأبي عبدالله علیه السلام في المغرب: انا ربما صلينا ونحن نخاف ان تكون الشمس خلف الجبل أو قد سترها الجبل فقال: ليس عليك صعود الجبل، قال المجلسي والعاملي: الأولى حمل الخبر على التقية
البحار، 83/85   الوسائل،4/198
ترجمه: از سماعه نقل شده که: به ابوعبدالله گفتم: «ما گاهی وقتی نماز مغرب را بجای می‌آوریم که احتمال می‌دهیم خورشید پشت کوه قرار گرفته و آنرا پنهان کرده باشد. گفت: بر تو واجب نیست که از کوه بالا بروید و واقعیت غروب یا عدم غروب خورشید را دریابید». مجلسی و عاملی می‌گویند: بهتر آن است اخبار مربوطه بر تقیه حمل گردند

   وعن الصادق قال: من أخّر المغرب حتى تشتبك النجوم من غير علة فأنا الى الله منه بريء، قال المجلسي: يمكن حملها على التقية ايضا
البحار، 83/60
ترجمه: از صادق روایت شده که: «هر کس نماز مغرب را تا به هم پیوستن ستاره‌ها بدون معذرت به تأخیر اندازد، من به سوی خدا از او برائت می‌جویم». مجلسی می‌گوید: در اینجا نیز ممکن است تقیه در کار باشد

   وعن أبي العرندس أنه رأي الكاظم في رمضان حين قال المؤذن: الله أكبر صب له غلامه فناوله وشرب، قال المجلسي: يمكن حمله على التقية
البحار، 83/62
ترجمه: از ابوالعرندس نقل شده که امام کاظم را در رمضان دیده که هنگامی‌که مؤذن گفته الله اکبر، خدمتکارش به او آب داده و نوشیده است. مجلسی گفته: ممکن است بر تقیه حمل گردد

   و عن الباقر قال: قال رسول الله صلی الله عليه وسلم لا تتخذوا قبري قبلة ولا مسجدا فإن الله لعن الذين إتخذوا قبور أنبيائهم مساجد، قال المجلسي: لا يبعد حمل أخبار المنع على التقية
 البحار، 83/314
ترجمه: از باقر روایت شده که: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «آرامگاه مرا قبله و مسجد قرار ندهید، زیرا خداوند آنانی که آرامگاه پیامبرانشان را مسجد قرار دادند نفرین نموده است». مجلسی می‌گوید: بعید نیست اخبار در برگیرندۀ منع، بر تقیه حمل گردد
   و عن الباقر قال: كان أبي ينادي في بيته الصلاة خير من النوم، ولو رددت ذلك لم يكن به بأس، قال الطوسي والمجلسي: حمله الاصحاب على التقية
البحار، 84/168 وكذا قال الطوسي التهذيب، 2/63   الإستبصار، 1/308   الوسائل، 5/427
ترجمه: از باقر نقل شده که: «پدرم در منزل خود جمله‌ای «الصلاة خیر من النوم، یعنی نماز بهتر از خواب است» را سر می‌داد، و اگر آن را تکرار نمایی اشکالی ندارد. مجلسی و طوسی گفته‌اند: یاران آن را بر تقیه حمل نموده‌اند.
و عن الصادق عن أبيه قال: صلى رسول الله r صلاة وجهر فيها بالقراءة، فلما إنصرف قال لأصحابه: هل اسقطت شيئا في القرآن؟ فسكت القوم، فقال النبي: أفيكم أبي بن كعب؟ فقالوا: نعم، فقال: هل أسقطت فيها شيء؟ قال: نعم يا رسول الله، أنه كذا وكذا، قال المجلسي: يمكن حملها على التقية
البحار، 84/242   المستدرك، 4/111
ترجمه: صادق از پدرش نقل می‌کند که: «پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم نمازی را به صورت جهری خواند، وقتی نماز را تمام کرد به یارانش فرمود: آیا چیزی را از قرآن ترک کردم؟ کسی جواب نداد، فرمود: آیا ابی بن کعب میانتان است؟ گفتند: بله. فرمود: آیا چیزی را ترک نمودم؟ ابی گفت: بله ای پیامبر خدا! فلان و فلان آیه را ترک کردی». مجلسی گفته: ممکن است این خبر بر تقیه حمل گردد

    وعن المهدي المنتظر أنه سئل عن القراءة افضل في الركعتين الأخيرتين ام التسبيح، فجاء الجواب بالقراءه، قال العاملي: هذه يمكن حمله على التقية
الوسائل، 6/127
ترجمه: از مهدی «منتظر» سؤال شد که آیا در دو رکعت اخیر نماز، قرآن خواندن بهتر است یا سبحان الله گفتن؟ در پاسخ قرائت قرآن را بهتر دانسته است. عاملی گفته: امکان دارد در این خبر تقیه‌ای در کار باشد

وعن الصادق أنه سئل عن القنوت في أي الصلوات؟ فقال: لا تقنت إلا في الفجر، قال الطوسي: محمول على التقية لأن من العامة من يذهب الى ذلك
التهذيب، 2/91   الإستبصار، 1/340   الوسائل، 6/265
ترجمه: از صادق سؤال شد که قنوت در کدام نمازها خوانده می‌شود؟ گفت: فقط در نماز صبح. طوسی گفته: احتمال تقیه در آن وجود دارد زیرا با مذهب عامه (اهل سنت) سازگار است

وعن الصادق في رجل صائم إرتمس في الماء متعمدا أعليه قضاء ذلك اليوم؟ قال: ليس عليه قضاء ولا يعودن، قال الطوسي: الوجه في هذه الأخبار حملها على التقية لأن ذلك موافق للعامة
الإستبصار، 2/85
ترجمه: از صادق سؤال شد: «روزه‌داری که به عمدی خود را در آب فرو می‌برد آیا باید آن روز را قضا نماید؟ گفت: نه قضایی بر او واجب نمی‌باشد». طوسی می‌گوید: راه چاره در این اخبار آن است که بر تقیه حمل گردند چون با مذهب اهل سنت سازگاری دارند

و صد ها روایت دیگر که با اینکه سند آن روایات از نظرشان صحیح بوده و به راویان همان روایات در دیگر روایات عمل می‌کنند؛ و لذا چون امکان تضعیف روایت را ندارند، آن را حمل بر تقیه می‌کنند!!

بعضی از تقیه های امامان شیعه که به دروغ را در روایات ذیل ببینید!!! از تعجب شاخ در می‌آورید!!!

زراره از ابوجعفر(امام باقر) نقل می‌کند که: « سألته عن مسالة فأجابني ثم جاء رجل فسأله عنها فأجابه بخلاف ما أجابني ثم جاء رجل آخر فأجابه بخلاف ما أجابني واجاب صاحبي فلما خرج الرجلان قلت: يا ابن رسول الله رجلان من أهل العراق من شيعتكم قدما يسألان فأجبت كل واحد منهما بغير ما أجبت به صاحبه؟ فقال: يا زرارة إن هذا خير لنا وأبقى لنا ولكم، قال: ثم قلت لأبي عبدالله u: شيعتكم لو حملتموهم على الأسنة أو على النار لمضوا وهم يخرجون من عندكم مختلفين؟ قال: فأجابني بمثل جواب أبيه».
الكافي، 1/65   الحدائق الناضرة، 1/5، و می‌گوید : لو كان الاختلاف إنما وقع لموافقة العامة لكفى جواب واحد لما هم عليه
 اگر چند گانگی در جواب بخاطر هماهنگی با توده بود، یک جواب برای حالتی که در آن بسر می‌بردند، کافی بود.
ترجمه: «درباره‌ی موضوعی از امام باقر پرسیدم و پاسخی به من داد، سپس یک نفر دیگر آمد و درباره‌ی همان موضوع از او سوال کرد ولی پاسخی دیگری به دو داد، سپس یکی دیگر آمد و باز در مورد همان مسأله از ایشان پرسید و این بار هم پاسخی داد که با هر دو پاسخ پیشین تضاد داشت، وقتی آن دو نفر بیرون رفتند گفتم: ای پسر پیامبر خدا! دو نفر از عراقی‌های دنباله‌رو شما آمدند و سوال کردند و در جواب هر کدام پاسخی دادید که با دیگری همسان نبود این یعنی چه؟ گفت: ای زراره! این برای ما بهتر است و باعث بیشتر ماندن ما و شما خواهد بود. سپس به ابو عبدالله(امام جعفر) گفتم: پیروانتان وقتی نزد شما می‌آیند گونه‌ای هستند که اگر آنان را بر سر نیزه‌ها حمل و یا به آتش اندازید اجرا می‌کنند ولی وقتی بیرون روند اختلاف پیدا می‌کنند؟ زراره می‌گوید: او نیز همانند پدرش باقر، جوابم داد».

سبحان الله!!!
امام معصوم شیعه به پیروانش دروغ می‌گوید . البته اهل سنت این روایات را قبول ندارد، بلکه شیعه را به آنچه خود از باب تقیه وضع کرده است ملزم می‌کند و امامام شیعه را از این اتهامات تبرئه می‌نماید.
و طبق این روایات می‌بینیم که امام معصوم شیعه، به هر یک از پیروانش که می‌آیند یک مدل جواب دلبخواهی و متفاوت از دیگری می‌دهد!
آیا با توجه به تقیه کردن امامان شما، آیا چنین اشخاصی واقعا امام و معصوم هستند؟؟ ولی من می‌گویم امام های مذکور فرسنگ ها از شما روافض دور بوده اند و این روایات کذب را شما دشمنان به آنها نسبت داده اید.
اما چون شما روافض به این روایات ایمان دارید و در کتب معتبرتان از جمله کافی این روایات را آورده اید، پس شما را به نسبت این روایات متناقض و سخیف، ملزم و نقد می‌کنیم.
خداوند به پیامبرش می‌فرماید:
« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ » (مائده /67)
ترجمه: « ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، (به مردم) برسان، و اگر (این کار) نکنی، رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از (شر) مردم حفظ می‌کند، همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌کند».

آیا واقعا امامان شما پیرو پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده اند؟؟؟ آیا پیامبر صلی الله علیه وسلم، به اصحابش به صورت متناقض جواب می‌داد؟؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم در مکه و تحت شدید ترین فشار ها، سوره تبت یدا ابی لهب را می‌خواند!!! پس چرا از باب تقیه چنین سوره ای را ترک نکرد؟؟؟ چرا مثل امام معصوم شما استدلال نیاورد و نگفت « إن هذا خير لنا وأبقى لنا ولكم = این برای ما بهتر است و باعث بیشتر ماندن ما و شما خواهد بود».!؟
روایتی دیگر:
موسی‌بن اشیم می‌گوید: « كنت عند أبي عبدالله فسأله رجل عن آية من كتاب الله  فأخبره بها ثم دخل عليه داخل فسأله عن تلك الآية فأخبره بخلاف ما أخبر به الأول قال: فدخلني من ذلك ما شاء الله حتى كأن قلبي يشرح بالسكاكين فقلت في نفسي: تركت أبا قتادة بالشام لا يخطئ في الواو وشبهه وجئت إلى هذا يخطئ هذا الخطأ كله فبينا أنا كذلك اذ دخل عليه آخر فسأله عن تلك الآية فأخبره بخلاف ما أخبرني وأخبر صاحبي فسكنت نفسي فعلمت أن ذلك منه تقية».
الكافي، 1/265   الحدائق الناضرة، 1/7   الإختصاص، 330   البحار، 2/241، 23/185، 47/50
ترجمه: «پیش امام جعفر صادق بودم مردی آمد و آیه‌ای را از او پرسید، او نیز جوابش داد، سپس یکی دیگر آمد و همان آیه را از او پرسید ولی این بار جوابی متضاد با جواب اولی داد. موسی ادامه می‌دهد: بر اثر آن جریان پریشانی و اضطرابی سراسر وجودم را فرا گرفت، گو اینکه قلبم با چاقو پاره پاره گشته، با خودم گفتم: ابو قتاده را در شام ول کردم که حتی در یک حرف واو نیز اشتباه نمی‌کرد و پیش این یکی آمده‌ام که اینگونه به خطا می‌رود، در این فکرها بودم که نفری دیگر آمد و راجع به همان آیه از او سوال نمود، جوابی را به او داد که هم با جواب من و هم با جواب آن نفر پیشین تفاوت داشت، دلم آرام گرفت و دریافتم که آن کار از روی تقیه بوده است».

موسی بن اشیم، ابوقتاده در شام را رها کرده که حتی در یک واو نیز خطا نمی‌کرد و نزد امام معصومی‌ آمده که منشاء سرگردانی و گمراه کردن مردم با دادن فتواهای ضد و نقیض است!!!
مردم بیچاره نیز به خیال اینکه نزد معصوم می‌آیند و جوابی که می‌گیرند درست و حقیقی است، به امام اعتماد می‌کنند، امام نیز به هر بنده خدایی به یک مدل جواب می‌دهد!!! به یکی می‌گوید بخور به دیگری می‌گوید نخور! به یکی می‌گوید حرام است به دیگری می‌گوید حلال!!! آن یکی را امر می‌کند و دیگری را نهی!! به یکی دیگر چنین و چنان می‌گوید و به آن یکی دیگر بر عکس آن!!!
آیا چنین امامی، سر منشأ تمام گمراهی ها و ضلالات نیست؟؟؟ آیا چنین امامی ‌می‌تواند مردم را هدایت کند؟؟؟ آیا امامی‌ که تا این حد ترس داشته باشد که از بیان حقیقت به این شیوه فرار می‌کند، واقعا می‌توانیم از چنین شخصی مسائل فقهی را بگیریم؟؟؟

بیچاره طوسی شیخ طائفه شان حق داشته که می‌گوید:
«ومما يدل أيضاً على جواز العمل بهذه الأخبار التي أشرنا إليها ما ظهر من الفرقة المحقة من الاختلاف الصادر عن العمل بها فإني وجدتها مختلفة المذاهب في الأحكام. ويفتي أحدهم بما لا يفتي صاحبه في جميع أبواب الفقه من الطهارة إلى باب الديات من العبادات والأحكام والمعاملات والفرائض وغير ذلك مثل اختلافهم في العدد والرؤية في الصوم واختلافهم في أن التلفظ بثلاث تطليقات أن يقع واحدة أو لا ومثل اختلافهم في باب الطهارة في مقدار الماء الذي لا ينجسه شيء  ونحو اختلافهم في حد الكر  ونحو اختلافهم في استئناف الماء الجديد لمسح الرأس والرجلين . واختلافهم في اعتبار أقصى مدة النفاس واختلافهم في عدد فصول الأذان والإقامة . وغير ذلك في سائر أبواب الفقه حتى أن باباً منه لا يسلم إلا وجدت العلماء من الطائفة مختلفة في مسائل منه أو مسائل متفاوتة الفتاوى
العدة في أصول الفقه / طوسي ج1ص137 ] [ معجم رجال الخوئي / ج1ص89
ترجمه: اختلاف عملي كه از فرقه ي محقه صادر شاده دليلي است بر جواز عمل به اين اخباري كه به آنها اشاره كرديم، من آنها را در احكام همانند مذاهب مختلف مي‌بينم. از باب طهارت تا باب ديات از عبادات و احكام و معاملات و فرائض و جمیع ابواب فقه، هيچ كدام فتواي ديگري را تكرار نمي‌كند، بلكه فتوايی را صادر مي‌نمايد كه ديگري بدين گونه فتوا نداده است. مانند اختلاف آنها در اينكه آيا تلفظ به سه طلاقه يك طلاق به حساب مي آيد يا اينكه  هر سه طلاق محسوب مي‌شود. و همچنين اختلاف در مورد مقدار آبي كه هيچ چيزي آن را نجس نمي‌كند. و همانند اختلاف آنها در مورد برداشتن آب جديد براي مسح سر و پاها. و اختلاف آنها در مورد آخرين مدت براي زن نافسه و اختلاف آنها در مورد عدد و رقم عبارتهاي اذان و اقامه. و مسايل ديگر مختلف فيه در ساير ابواب فقه كه هيچ بابي خالي از اين اختلاف نمي‌باشد و حتما علما در مسايلي با هم اختلاف يافته اند و فتاواي متفاوتي در مورد آن صادر نموده اند.

و در كتاب « تهذيب الاحكام» مي‌گويد:
ذاكرني بعض الأصدقاء أيده الله ممن أوجب حقه علينا بأحاديث أصحابنا أيدهم الله ورحم السلف منهم . وما وقع فيها من الاختلاف ، والتباين ، والمنافات ، والتضاد ، حتى لا يكاد يتفق خبر وإلا بإزائه ما يضاده. ولا يسلم حديث إلا وفي مقابلته ما ينافيه . حتى جعل مخالفونا ذلك من أعظم الطعون على مذهبنا. وتطرقوا بذلك إلى إبطال معتقدنا وذكروا أنه لم يزل شيوخكم السلف والخلف يطعنون على مخالفيهم بالاختلاف الذي يدينون الله تعالى به ويشنعون عليهم بافتراق كلمتهم في الفروع ويذكرون أن هذا مما لا يجوز أن يتعبد به الحكيم ولا أن يبيح العمل به الحليم. وقد وجدناكم أشد إختلافا من مخالفيكم وأكثر تبايناً من مباينيكم، ووجود هذا الاختلاف منكم مع اعتقادكم بطلان ذلك دليل على بطلان الأصل. حتى دخل على جماعة ممن ليس لهم قوة في العلم ولا بصيرة بوجوه النظر ومعاني الألفاظ شبه وكثير منهم رجع عن اعتقاد الحق  لما اشتبه عليه الوجه في ذلك وعجز عن حل الشبه فيه
تهذیب الاحکام / طوسی ج 1 ص 2
ترجمه: بعضي از دوستان خداوند آنها را مؤيد نمايد از آنهايي كه حق خود را بر ما واجب گرداند ما را به احاديث اصحابمان يادآوري دادند و در مورد اختلاف و تباين و منافات و تضادي كه حتما در مقابل هر خبري، خبر ديگري وجود دارد كه با آن رو در رو مي‌باشد و هيچ حديثي سالم نمي ماند مگر اينكه در مقابل، حديث ديگري وجود دارد كه آن را نفي مي نمايد؛ حتي مخالفين ما اين را از بزرگترين طعنه در مذهب ما قرار داده‌اند و از اين طريق به بطالت عقيده ي ما راه يافته اند و اعلام مي‌دارند كه اساتيد و علمای سلف و خلف شما يعني شيعه به خاطر وجود اختلاف در دينداري براي خداوند به مخالفين خويش طعنه وارد مي‌كنند و به خاطر افتراق كلمه عدم اتحاد در فروع، مخالفين خويش را به باد انتقاد مي‌گيرند و مي‌گويند: اين چيزي است كه عبادت خداوند به اين روش جايز نمي‌باشد و عمل به اين اختلافات براي خالق حكيم مباح نمي‌باشد. و شما را مي‌بينیم كه از مخالفين خود اهل سنت بيشتر به دام اختلاف افتاده ايد و وجود اين اختلاف همراه با اعتقاد بطلان آن، دليلي است براي اينكه اصل هم باطل باشد. حتي جماعتي از آنهايي كه قوه ي علمي زيادي نداشتند و بر اختلاف نظر و معاني الفاظ اطلاع كافي نداشت، وقتي اين اختلافات براي او حل نشدني نمايان شد و از حل آن عاجز ماند، اين افراد از اعتقاد به عقيده ي حق يعني مذهب تشيع   بيرون رفتند.

همانطور که می بینید علمای بزرگ شیعه بطور غیر مستقیم اعتراف می کنند که منشأ ضلالت و گمراهی، امامان معصوم شیعه بوده اند که با تقیه ای که داشتند و صادر کردند فتواهای مختلف و متضاد با هم، باعث سرگردانی پیروانشان شده و از اعتقاد به این مذهب خارج شده اند!
در روایتی دیگر چنین آمده است:
از عمر بن ریاح نقل شده که: «أنه سأل أباحعفرعلیه السلام عن مسألة فأجابه فيها بجواب ثم عاد إليه في عام آخر فسأله عن تلك المسألة بعينها فأجابه فيها بخلاف الجواب الأول فقال لأبي جعفر هذا خلاف ما أجبتني في هذه المسألة العام الماضي فقال له: إن جوابنا ربما خرج على وجه التقية فشك في امره وإمامتة فلقي رجلا من أصحاب أبي جعفر يقال له محمد بن قيس فقال له: إني سألت أبا جعفر عن مسألة فأجابني فيها بجواب ثم سألته عنها في عام آخر فأجابني بخلاف جوابه الأول قلت له لم فعلت ذلك فقال فعلته للتقية وقد علم الله أني ما سألته عنها إلا وأنا صحيح العزم على التدين بما يُفتيني به وقبوله والعمل به فلا وجه لاتقائه إياي وهذه حالي فقال محمد بن قيس فلعله حضرك من اتقاه فقال ما حضر مجلسه في المسألتين غيري، لا ولكن جوابيه جميعا خرجا على وجه التبخيت ولن يحفظ ما أجاب به العام الماضي فيجيب بمثله، فرجع عن إمامته وقال لا يكون إمام من يفتي بالباطل على شيء بوجه من الوجوه ولا حال من الأحوال ولا يكون إماما من يفتي تقية بغير ما يجب عند الله ولا من يرخي ستره ويغلق بابه ولا يسع الإمام إلا الخروج والأمر بالمعروف والنهي عن المنكر ».
فرق الشيعة 60   البحار، 37/33   رجال الكشي، 154
ترجمه: « او درباره مطلبی از امام باقر سوال کرده و پاسخی به او داده، سپس سال بعد آمده و همان موضوع را از او پرسیده ولی بر خلاف پاسخ سال قبل، وی را پاسخ گفته است، از او سوال کرده که این، بر خلاف پاسخ سال گذشته می‌باشد، در جواب گفته: گاهی پاسخ‌ها از روی تقیه می‌باشد. عمر در مورد اعتبار و امامت به تردید افتاد. یکی از یاران ابو جعفر را به اسم محمد بن قیس دیده و کل ماجرا را برایش بازگو می‌کند و در ادامه اظهار داشته که خدا می‌داند که من آن مسأله را بدین خاطر از او پرسیدم چون اعتقاد داشتم ایشان فردی با تقوا و محتاط در فتوا دادن و گفته اش پذیرفتنی و سزاوار به اجرا در آوردن است، پس دلیلی ندارد که او آنگونه با من برخورد کند و تقیه بکار برد محمد بن قیس گفته: شاید کسی دیگر حضور داشته که تقیه را در برابر او بکار بسته باشد. عمر گفته هر دو بار هیچ کس جز من وجود نداشت، نه ولی هر دو جوابش شانسی بوده و جواب سال گذشته را به یاد نداشته که همان را تکرار کند. عمر از اعتقاد به امامت او بر گشته و گفت: نباید امام به هیچ وجه فتوای باطل بدهد، یا از روی تقیه خلاف حق و واقع بگوید و یا پرده را در افکند و در را ببندد و جز بیرون آمدن، امر به معروف و نهی از منکر از او بر نمی‌آید و شایسته او نیست».

همانطور که می‌بینید امامان معصوم شیعه به سر منشاء ضلالات و گمراهی ها تبدیل شده و سببی گشته که مردم از دینشان برگردند!!! خب طبیعی هم هست. همه پیروانشان که خل و چل و نادان نیستند؛ به هر حال می‌فهمند که یک مساله فقهی باید یک حکم داشته باشد نه صد حکم!!! و نمی‌شود که امسال دربارۀ حکم یک مساله از او سوال کند و به نوعی جواب دهد و سپس سال بعد مجدداً از او سوال بپرسد و یک شکل و مدل دیگر جواب بدهد!!!
و همانطور که عمر بن رباح استدلال می‌کند، پس امام معصوم نه تقوا داشته و نه محتاط در فتوا دادن بوده است!
علت این همه اختلاف در مذهب شیعه نیز همین است و هیچ مساله ای در نزد شیعه وجود ندارد، مگر اینکه قولی دیگر متضاد با آن در کنارش یافت می‌شود
و به راستی که خداوند راست فرمود
«وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء / 82)
ترجمه: « اگر از سوی غیر خدا بود، قطعاً اختلاف بسیار در آن می‌یافتند».
اگر واقعا مذهب شیعه آن هم با کمک دوازده امامش، نتواند بر یک مساله مشخص جمع شوند و اختلافاتشان تا این حد زیاد باشد، پس حکم به باطل بودن آن سزاوار است و حقیقتا جز گمراهان از این مذهب گمراه کننده پیروی نمی‌کنند.
البته اهل سنت امامان شیعه را از مذهب شیعه پاک و مبراء می‌داند و بین این امامان و عقاید شیعه فرسخ ها فاصله وجود دارد. بلکه این افراد را جزوی از مسلمانان اهل سنت می‌داند که به زور و بهتان توسط عده ای کذاب و شیاد، به آنها دروغ بسته شده است.
و در آخر روایتی از امام صادق رضی الله عنه را نقل می‌کنم که امید است شیعیانی که تا به امروز فریب این مذهب باطل را خورده بودند، بیدار شوند و به آغوش اهل سنت و قرآن و سنت برگردند
امام صادق رحمه الله چنین می‌گوید:
محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن النعمان، عن القاسم شريك المفضل وكان رجل صدق قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: حلق في المسجد يشهرونا ويشهرون أنفسهم أولئك ليسوا منا ولا نحن منهم، أنطلق فأواري [3] و أستر فيه تكون ستري هتك الله ستورهم [4]، يقولون: إمام، أما والله ما أنا بإمام إلا لمن أطاعني فأما من عصاني فلست له بإمام، لم يتعلقون باسمي، ألا يكفون [5] اسمي من أفواههم فوالله لا يجمعني الله وإياهم في دار.
 نام کتاب : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 8  صفحه : 374
ترجمه: قاسم شريك مفضّل كه مردى راستگو بود مى‏گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى‏فرمود: حلقه‏هايى در مسجد تشكيل مى‏شود كه هم ما را مشهور مى‏كنند و هم خود را، نه آنها از مايند و نه ما از آنها، من مى‏روم و نهان مى‏شوم و پرده بر خود مى‏افكنم ولى آنها پرده ما را مى‏درند، خدا پرده ايشان را بدرد. مى‏گويند: امام، بخدا سوگند من امام نيستم مگر براى آن كس كه از من فرمان برد ولى امام كسى كه از فرمان من سر بتابد نيستم. چرا اينها به نام من مى‏آويزند؟ چرا نام مرا از زبانشان نمى‏افكنند؟ بخدا سوگند، پروردگار من و آنها را در يك سراى گرد نياورد.
سبحان الله !!! ببینید چگونه امام صادق از این شیادانی که ادعای پیروی از امام صادق را دارند اعلام برائت و بیزاری می‌کند!
اگر واقعا پیرو امام صادق بودند، روایاتش را حمل بر تقیه نمی‌کردند.
امام از دست این شیادان فرار می‌کند و خود را قایم می‌کند، ولی باز این کذابان به نام او حلقه ها تشکیل می‌دهند و روایات جعلی از او نقل می‌کنند.
به امید هدایت جوانان و شیعیان فریب خورده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...