خالد عزیزی و همانندانش، حکم دیروز من را
دارند، زمانی من نیز همانند آنها دعوتگر افکار نجدی بودم و وقتی به لازمۀ عقیدهام
عمل کردم، کسی را صادقتر از دوله برای حمایت و نصرت، پیدا نکردم؛ چراکه عقیدۀ
محمد بن عبد الوهاب و فهم او از اسلام را بدون تعارف و لومه و سازشی اجرا میکردند.
اما امثال خالد عزیزی و صلاح الدین مهدوی و
مسعود توحیدی و حسن فرجی و...، پایه و مبنای عقیدۀشان همان است، ولی مرد عمل کردن
به آن نیستند. بخدا قسم دلم به حالشان میسوزند، به خدا قسم به نیت پوزه مالیدن
آنها و شکستدادن آنها نیست که با آنها بحث میکنم، بلکه حکم دیروز خود من رو
دارند. فقط یک سری چیزها هست که هنوز ندیدند و درک نکردند. باید زاویه نگاهشان را
عوض کنند. پس تنها ژست و قیافه دانا و عالم بودن گرفتن کافی نیست، که اگر کافی بود
از پاسخ دادن به مقالات ما عاجر نمیماندند. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشود،
با ادعای سلفی بودن و پیرو فهم سلف صالح بودن، کسی سلفی نمیشود، با نام گذاشتن بر
خود به عنوان اهل سنت و طایفۀ منصوره و فرقۀ ناجیه، چیزی از باطل به حقیقت تبدیل
نمیشود. نحن ابناء الله گفتن سودی ندارد. نگاه عصمت آمیز به سبقت اذهانتان، جز
تعصب جاهلی نیست.
وقتی
که با خطاها و انحرافهای بنیادین دعوت نجدی آشنا شدم، از آن برگشتم و نه از تکفیر
شدن توسط مخالفان ترسیدم و نه از تهدید هایشان نه از لومه لائمان. الحق أحق أن
يتبع. از این ناراحت نشدم که به من می گفتند تو چندین سال بر این فکر بودی و مردم
را به آن دعوت کردی و اکنون از آن برگشته ای! چراکه ضرر از نصف هم برگردد، سود
است!
همین شرایط برای شما نیز پیش خواهد آمد،
مخصوصا آنهایی که در رأس این دعوتگری هستند. پس همانند ابوطالب نشوید که اگر هم حق
را شناختید بخاطر در و جیران و سرزنش دوست و آشنا، از آن تبعیت نکنید. اینکه خطایت
را قبول کنی و از سرزنش و لومۀ لائمان نترسی شهامت میخواهد که شاید هرکسی چنین
شهامتی نداشته باشد. الله به راز دل ها آگاه است و ما فقط ظاهر را میبینیم.
ای
فریفته شدگان به دعوت نجدی، از من و امثال من عبرت بگیرید و راهی که ما رفتیم و بنبست
بودن آن را دیدیم، شما تکرار نکنید. بخدا قسم که دلم به حالتان میسوزد و شماها را
دوست دارم و از سر خیرخواهی است که بر افکارتان رد میزنم و اگر هم در ردیهها تندی
به خرج میدهم به نیت اصلاح است؛ چراکه در بعضی موارد باید شوکی بزرگ به تو وارد
شود، باید محکم هول داده شوی تا پایت از این دام کنده شود، و ارزش خراشی که برمیداری
را دارد. ناخالصی آهن را در کورۀ آهنگری پاک می کنند. چشیدن بعضی تلخیها، شیرینیهای
سعادت را به دنبال دارد. این را فراموش نکنید که داشتن اخلاص به تنهایی کافی نیست
که اگر کافی میبود پس برای ابن ملجمی که خالصانه و برای اعلای کلمة توحید، سیدنا
علی رضی الله عنه را کشت، کافی میبود. هرکسی میتواند ادعای برحق بودن بکند،
منتها در میدان عمل مشخص میشود.
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ
فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ﴾ [الأنبياء: 18]
«بلکه ما حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را
درهم میشکند و ناگاه آن (باطل) نابود میشود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر