۱۳۹۲/۱۰/۰۲

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت اول)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت اول)
نویسنده: مجاهد دین

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمد لله رب الْعَالمين وَصلَاته وَسَلَامه على خير خلقه أَجْمَعِينَ مُحَمَّد سيد الْمُرْسلين وَخَاتم النَّبِيين وَإِمَام الْمُتَّقِينَ وقائد الغر المحجلين وعَلى آله وَأَصْحَابه أَعْلَام الْهدى وأئمة الدّين وعَلى سَائِر عباد الله الصَّالِحين صَلَاة وَسلَامًا دائمين متصلين إِلَى يَوْم الدين اما بعد:
الله متعال كتابش را نور و روشني براي خروج از گمراهی ها و فرقان بین باطل و حق قرار داده است، کتابی است روشن و صریح در بیان اصول و فروع دین. حال اگر کتاب خداوند توانایی بیان اصول اساسی و اعتقادی را نداشته باشد قطعا کتاب هدایت نخواهد بود. الله متعال قرآن را دو بخش معرفی میکند که یک بخش آن آیات محکمات است و بخش دیگر آن آیات متشابهات.
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ
فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ (آل عمران:7)
ترجمه: او است كه كتاب ( قرآن ) را بر تو نازل كرده است . بخشي از آن ، آيه‌هاي « مُحْكَمَات‌ » است آنها اصل و اساس اين كتاب هستند ،و بخشي از آن آيه‌هاي «مُتَشَابِهَات‌ » است ، و احتمالات مختلفي در آنها مي‌رود ) . و امّا كساني كه در دلهايشان كژي است براي فتنه‌انگيزي و تأويل به دنبال متشابهات مي‌افتند . در حالي كه تأويل آنها را جز خداوند كسي نمي‌داند . و راسخان در دانش مي‌گويند : ما به همه آنها ايمان داريم همه از سوي خداي ما است . و جز صاحبان عقل متذكّر نمي‌شوند .
در حد اقل ترین حالت الله متعال باید اصول اعتقادی دینی و اسلام را به صورت آیات محکم و مبین و روشن طوری که در آنها جای تاویل کردن نباشد بیان کند. اما چون میبینیم که فرقه تشیع اصلی که در نزدشان مهم تر از دیگر اصول است به نام امامت دارند و با رد و قبول امامت است که مردم را مسلمان و غیر مسلمان دسته بندی میکند نیز، پس باید در قرآن به صراحت و واضحی بیان شده باشد طوری که هیچ جای تاویل و مناقشه نباشد . باید از محتملات و آیات متشابهات نباشد. برای مثال ایمان به اصول اعتقادی بارها در قرآن آمده است مثلا:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً ( نساء 136)
ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! به خدا و پيغمبرش ( محمّد ) و كتابي كه بر پيغمبر نازل كرده است ( و قرآن نام دارد ) و به كتابهائي كه پيش‌تر ( از قرآن ) نازل نموده است ايمان بياوريد . هركس كه به خدا و فرشتگان و كتابهاي خداوندي وپيغمبرانش و روز رستاخيز كافر شود ( و يكي از اينها را نپذيرد ) واقعاً در گمراهي دور و درازي افتاده است .
تشیع امامت را از اصول دین میداند و مسلمانان را به خاطر نپذیرفتن این امامت تکفیر میکنند اما چرا این اصل در قرآن نیامده است؟ آیا غیر از این است که اعتقاد به امامت دوازده امام، آن هم با تفسیر و توضیحی که شیعه برایش میکند هیچ جایی در قرآن ندارد؟
اما تشیع قلب بیمار و کژ صفت دست به آیات متشابهات زده و به آیاتی استناد میکند که هیچ گونه ارتباطی با امامت ندارد منتها با تاویل های اشتباه و نادرست سعی میکند که مفهوم آیه را به امامت تغییر دهند. و جالب است که هر آیه ای که به آن استناد میکنند از همان آیه میتوان در رد شیعه استفاده کرد چون آیه از محکمات نبوده بلکه از متشابهات است .
به هر حال در قرآن خبری از امامت شیعه نیست و اشاره ای به امام و خلیفه شدن علی بن ابیطالب و فرزندانش نیست و حکومت شاهنشاهی و وراثتی را مطرح نکرده است. و در اینجا شیعه به آیات متشابهات استناد میکند و به شان نزول های اشتباه و روایات دروغین پشت میبند.
عجیب ترین و مضحک ترین ادعای شیعه اثبات مذهب خود در کتب اهل سنت میباشد و این خود ادعای بسیار بزرگی است اما این ادعا تا چه اندازه صحت دارد؟ آیا واقعا تشیع میتواند عقاید خاص و عجیب خود را با روایات صحیح اهل سنت اثبات کند یا تنها به مشتی روایات موضوعه و ضعیف و بی ارزش استناد میکند؟ آیا برای اثبات عقاید اختصاصی اثنی عشری دلیل صحیحی در کتب اهل سنت وجود دارد؟
مدعیان تشیع غالی و افراطی بعد از اینکه در قرآن آیه ی محکمی پیدا نکردند به زعم خود حقانیت مذهب خود را از کتب اهل سنت میخواهند ثابت کند اما حقیقتا حقانیتشان زباله دان های تاریخی و روایات موضوع و کذب کتب ماست و افسوس از یک حدیث صحیح.
و متاسفانه مثل روافض مثل آن خرمگسی است که به جای این همه گل زیبا و خوشبو دقیقا روی نجاسات مینشید. روافض نیز به جای این همه روایات صحیح و آیات صریح و زیبا دقیقا روی روایات موضوع و دروغ مینشینند و حقانیتشان را هم از همان روایات دروغین ثابت میکند و دریغ از یک آیه یا حدیث صحیح.

موضوع ما اینبار بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهل سنت میباشد.
ابتدا بهتر است آیات مورد بحث را یک بار (با ترجمه مکارم شیرازی) مرور کنیم:


«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیه‌گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمی‌کند[مائده:51]
«فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»
(ولی) کسانی را که در دلهایشان بیماری است می‌بینی که در (دوستی با آنان)، بر یکدیگر پیشی می‌گیرند، و می‌گویند: «می‌ترسیم حادثه‌ای برای ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزی یا حادثه دیگری از سوی خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد؛ و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند![مائده:52]
«وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِينَ»
آنها که ایمان آورده‌اند می‌گویند: «آیا این (منافقان) همانها هستند که با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟! (چرا کارشان به اینجا رسید؟!)» (آری،) اعمالشان نابود گشت، و زیانکار شدند.[مائده:53]
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.[ مائده:54]
« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.[ مائده:55]
البته ترجمه صحیح این آیه چنین است« ولی شما تنها خدا و رسول او و آن مؤمنانی هستند که نماز را اقامه میکنند و زکات را میپردازند در حالیکه با خضوع و فروتن هستند»

« وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»
و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! افرادی که آیین شما را به باد استهزاء و بازی می‌گیرند -از اهل کتاب و مشرکان- ولیّ خود انتخاب نکنید؛ و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید![ مائده:57]
ابتدا سوالاتی از شیعیان میپرسم؛
آیا کلمه ولی که در آیه آمده به معنی امام یا امیر است؟
یعنی منظور خداوند در اصل انما امامکم الله ورسوله... و یا انما امیرکم الله ورسوله والذین امنوا... بوده؟
هر وجدان بیداری اگر یک بار این صفحه از قرآن (ص117) را بخواند متوجه میشود که بحث درباره ی ولاء و براء میباشد و منظور خداوند بسیار واضح است که دوستی با کفار را از صفات منافقان و دوستی با مومنان را از صفات ایمان داران میداند و هیچگونه ارتباطی به امامت و خلافت و جانشینی ندارد. برای مثال این آیه، ولاء و براء مورد بحث در این آیات (ص117) را بهتر توضیح میدهد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
ترجمه ناصر مکارم شیرازی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ (و یار و یاور و تکیه‌گاه) خود قرار ندهید! و کسانی از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهند، ستمگرند![توبه:23]
و آیات 51 تا 57 سوره مائده نیز به همین موضوع اشاره دارد و هیچ گونه ارتباطی با امامت و جانشینی ندارد. و فکر نمیکنم شخص صاحب عقل و اندیشه ای از این آیه بخواهد امامت را ثابت کند چون ارتباطی با امامت ندارد اگر ارتباطی دارد لطفا نشان دهند والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم.
سوال دوم: شیعه میگوید انما در آیه حصر است یعنی تنها خدا و رسولش و علی بن ابی طالب ولی هستند و با تاکید زیاد بر کلمه انما قصد دارند ولایت را تنها برای این سه نفر ثابت کنند اما بی خبر از آنکه چنین حصری سبب خارج شدن 11 امام دیگرشان از ولایت و به دوستی گرفتنشان میشود.
حتی با کمی دقت و توجه و تدبر درباره ی این آیات هر وجدان بیداری متوجه میشود که منظور خداوند در آیه 55 از والذین امنوا تنها یک نفر نیست بلکه منظور کل ایمان داران است.
خداوند در سوره توبه میفرماید:
« وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»
ترجمه ناصر مکارم شیرازی: مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر می‌کنند؛ نماز را برپا می‌دارند؛ و زکات را می‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‌کنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمی‌دهد؛ خداوند توانا و حکیم است![توبه:71]
پس توسط این آیه ادعای حصر شیعه که تنها ولی ما خدا و رسول و علی میباشد به واضحی رد شد چون قرآن خود تفسیر کننده ی قرآن است و با آیات دیگر این ولایت را میتوان توضیح و مشخص کرد.
در نتیجه طبق آیه 71 سوره توبه همه مومنان باید ولی یکدیگر باشند و طبق آیه 23 همان سوره مومنان حتی حق ولایت و به دوستی گرفتن پدر و برادر خود را نیز ندارند مادام که از ایمان داران نیستند.

اگر شیعه با {إِنَّمَا} بخواهد حصر برای خدا و رسولش و تنها علی بن ابیطالب ایجاد کند طبق باور خودش اجبارا باید 11 امام دیگر را از ولایت و امامت خارج کنیم.
در این آیه میبینیم که الله و رسولش به صورت مفرد آمده اند اما عجیب است که علی بن ابیطالب را به صورت جمع آورده است و فرموده «والذین امنوا» یعنی کسانی که ایمان آورده اند. اینجا دو حالت دارد یا منظور خداوند برای احترام و بزرگ نشان دادن علی میباشد به همین خاطر به شکل جمع آمده است؛ که این نظر اشتباه است برای اینکه آیا مگر احترام وبزرگی علی بیش از احترام و بزرگی خدا و رسولش است که آنها به شکل مفرد آمده اند؟
حالت دوم این است که خداوند از جزء به کل رسیده است یعنی عمل یک نفر را معیار قرار داده و همه ی ایمان داران را نیز به این عمل فراخوانده است.
برای مثال در آیات دیگری نیز بسیار آمده است که شان نزول آیه یک نفر بوده ولی خداوند جمیع ایمان داران را خطاب قرار میدهد.
حال فرض میکنیم که این آیه درباره ی زکات دادن علی در نماز نازل شده است ، پس مثل دیگر آیات، خداوند با صیغه ی جمع دیگر ایمان داران را نیز به این عمل دعوت میکند. یعنی اینکه زکات دادن در حین رکوع توسط خداوند مدح شده است و ما نیز باید در حین نماز و رکوع زکات بدهیم که این برداشت نیز باز به ضد روافض میباشد.
و چون آیه با صیغه حال آمده است و گفته ولی شما اینها هستند و نگفته ولی شما اینها بودند پس این حکم تا قیامت باقی است .
همچنین اگر طبق باور شیعه منظور خداوند از کلمه ولی حاکم و متصرف در امور بود پس این نیز باز در رد شیعه استفاده میشود. چون علی بن ابیطالب فوت کرده و نمیتواند حاکم در اختلافات ما باشد. و اگر هم هر دو زنده بودند در موقع اختلاف به پیامبر رجوع میکردیم نه پایین تر از پیامبر. و اگر هم به اقوال ماثور آنها رجوع کنیم باز به قول پیامبر رجوع میکنیم چون خود علی تابع نبی بوده و با توجه به اینکه دین کامل شده و حکمی در دین فراموش نشده و باقی نمانده است پس علی نیز به نبی استناد خواهد کرد و از خود چیز جدیدی در دین تشریع نخواهد کرد.
چاره ای نمیماند جز اینکه اقرار کرد به اینکه منظور خداوند دوستی و نصرت و موالات میباشد نه حاکم و امام و امیر و متصرف در امور.
شیعه میگوید طبق آیه 55 مائده خداوند حاکم و امیر و امام مسلمانان را معرفی کرده و برای نشانه و تشخیص هم گفته که کسانی هستند که در نماز رکوع میدهند و به روایات ساختگی و ضعیفی استناد میکند.
شیعه میگوید طبق روایات ما این آیه درباره ی علی بن ابی طالب نازل شده که در نماز و در حال رکوع انگشتری اش را زکات داده است و میگوید حتی در کتب شما نیز این مساله ثابت شده است.
ما هم میگوییم که به مجرد آمدن روایتی در کتابی نباید آن را قبول کرد. بر خلاف شیعیان اهل سنت علمی به نام علم جرح و تعدیل و بررسی اسناد روایات دارند که با قوانینی بسیار دقیق به قول معروف مو را از ماست بیرون میکشند و راست را از دروغ جدا میکنند. و الحمد لله احادیث اهل سنت بررسی شده اند اما کتب حدیثی شیعه چنین ویژگی را ندارند و درست با نا درست ، پاک با ناپاک را از هم جدا نمیکنند و به همین خاطر غلو و خرافات بسیاری در این مذهب وارد شده است.

روایاتی که مربوط به نازل شدن این آیه درباره ی علی رضی الله عنه و دادن انگشتری اش به سائل میباشند در کتب مختلفی آمده اند و ما هر کدام از روایات نقل شده در این کتاب ها را طبق علم حدیث بررسی میکنیم و سپس نتیجه گیری خواهیم کرد
من سعی کرده ام که کتاب ها را به ترتیب سال وفات مولفان آنان بیاورم و کتاب هایی را بررسی کرده ام که در آنان روایات با سند ذکر شده اند. اما کتاب هایی که ذکر نکرده ام علت آن این است که یا روایات را با سند ذکر نکرده است و یا کتاب های مرجع نمی باشند بلکه این دست از کتاب ها نیز به همین کتاب هایی که بررسی کرده ام استناد کرده اند. و در این کتاب سعی کرده ام که تمام روایات را بیاورم والله اعلم روایتی دیگر باقی نمانده است.

کتاب اول:
الكتاب : جامع البيان في تأويل القرآن ( تفسیر طبری)
المؤلف : محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري، [ 224 - 310 هـ ]

تمام آنچه که طبری در زیر این آیه آورده است چنین است:

وأما قوله:"والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون"، فإن أهل التأويل اختلفوا في المعنيِّ به.
فقال بعضهم: عُنِي به علي بن أبي طالب.
* * *
وقال بعضهم: عني به جميع المؤمنين.
ذكر من قال ذلك:
12210 - حدثنا محمد بن الحسين قال، حدثنا أحمد بن المفضل قال، حدثنا أسباط، عن السدي قال: ثم أخبرهم بمن يتولاهم فقال:"إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون"، هؤلاء جميع المؤمنين، ولكن علي بن أبي طالب مرَّ به سائل وهو راكع في المسجد، فأعطاه خاتَمَه.
معنی: السدی میگوید آیه انما ولیکم الله رسوله... آنها تمام ایمان داران هستند، اما علی بن ابیطالب سائلی از او درخواست کرد و انگشتری اش را به او داد.

بررسی سند روایت:
این روایت سند آن منقطع است و بعد از السدی حد اقل دو راوی دیگر کم دارد.
علاوه بر این راوی سوم ضعیف و راوی دوم و چهارم آن شیعه و السدی نیز کذاب میباشند.

راوی دوم شیعی میباشد:
الاسم : أحمد بن المفضل القرشى الأموى الحفرى ، أبو على الكوفى ، مولى عثمان بن عفان ( ابن عم عمرو بن محمد العنقزى )
الطبقة : 9 : من صغار أتباع التابعين
الوفاة : 215 هـ
روى له : د س ( أبو داود - النسائي )
رتبته عند ابن حجر : صدوق شيعى فى حفظه شىء تقريب التهذيب: 1 / 26 الرقم 123.
رتبته عند الذهبي : صدوق شيعى
قال المزي في تهذيب الكمال :
قال أبو حاتم : كان صدوقا ، و كان من رؤساء الشيعة . الجرح والتعديل: 2 / 77
الرقم 164، تهذيب التهذيب: 1 / 70 الرقم 139.

راوی سوم بعضی علما توثیق و بعضی علما تضعیفش کرده اند یعنی اگر صحیح نباشد حد اقل حسن و صالح الحدیث میباشد و در اینجا قول علما را درباره ی وی ذکر میکنیم.
الاسم : أسباط بن نصر الهمدانى ، أبو يوسف و يقال أبو نصر الكوفى (وفات 170 هـ)
رتبته عند ابن حجر : صدوق كثير الخطأ يغرب
رتبته عند الذهبي : توقف فيه أحمد
قال المزي في تهذيب الكمال :
قال حرب بن إسماعيل : قلت لأحمد : كيف حديثه ؟ قال : ما أدرى ، و كأنه ضعفه . "الجرح والتعديل" 2/(1261).
و قال أبو بكر بن أبى خيثمة عن يحيى بن معين : ثقة .
و قال أبو حاتم : سمعت أبا نعيم يضعف أسباط بن نصر و قال : أحاديثه عامته سقط مقلوب الأسانيد .
و قال محمد بن مهران الجمال : سألت أبا نعيم عنه فقال : لم يكن به بأس غير أنه كان أهوج .
و قال النسائى : ليس بالقوى .

قال الحافظ في تهذيب التهذيب 1 / 212 :
علق له البخارى حديثا فى الإستسقاء ، و قد وصله الإمام أحمد و البيهقى فى " السنن الكبير " ، و هو حديث منكر أوضحته فى " التعليق " .
و قال البخارى فى " تاريخه الأوسط " : صدوق .
و ذكره ابن حبان فى " الثقات " .
و سيأتى فى ترجمة مسلم بن الحجاج إنكار أبى زرعة عليه إخراجه لحديث أسباط هذا . و قال الساجى فى " الضعفاء " : روى أحاديث لا يتابع عليها عن سماك بن حرب .
و قال ابن معين : ليس بشىء . و قال مرة : ثقة .
و قال موسى بن هارون : لم يكن به بأس .

- وقال عبد الله : حدثني حسن بن عيسى . قال : سألت ابن المبارك , عن أسباط , ومحمد بن فضيل بن غزوان , فسكت , فلما كان بعد أيام رآني فقال لي : يا حسن , صاحباك , لا أرى أصحابنا يرضونهما. "العلل" (6078).

راوی چهارم نیز السدی [الوفاة: 181 - 190 ه] میباشد:
اسم: السُّدِّيُّ الصَّغِيْرُ، فَهُوَ: مُحَمَّدُ بنُ مَرْوَانَ الكُوْفِيُّ، أَحَدُ المَتْرُوْكِيْنَ، كَانَ فِي زَمَنِ وَكِيْعٍ. (5/266) سير أعلام النبلاء.
قال ابن معين : ليس بثقة . وقال البخاري : سكتوا عنه . وقال السعدي : ذاهب . وقال النسائي : متروك الحديث . وقال ابن عدي : وعامة ما يرويه غير محفوظ ، والضعف على رواياته بين .
[الكتاب : مختصر الكامل في الضعفاء- المؤلف : تقي الدين أحمد بن علي المقريزي- رقم:1742 ج:1 ص691 ]
محمد بن مروان السدى الكوفى، وهو السدى الصغير. يروى عن هشام بن عروة والاعمش.
تركوه واتهمه بعضهم بالكذب. وهو صاحب الكلبى. قال البخاري: سكتوا عنه، وهو مولى الخطابيين، لا يكتب حديثه البتة. وقال ابن معين: ليس بثقة. وقال أحمد: أدركته وقد كبر فتركته. قال ابن عدى: الضعف على روايته بين.
[ الكتاب : ميزان الاعتدال في نقد الرجال- المؤلف : شمس الدين أبوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي – رقم 8154 ج:4 ص:32 ]

قال المزي في تهذيب الكمال :
قال عبد السلام بن عاصم ، عن جرير بن عبد الحميد : كذاب .
و قال عباس الدورى ، و الغلابى ، عن يحيى بن معين : ليس بثقة .
و قال محمد بن عبد الله بن نمير : ليس بشىء .
و قال يعقوب بن سفيان الفارسى : ضعيف ، غير ثقة .
و قال صالح بن محمد البغدادى الحافظ : كان ضعيفا ، و كان يضع الحديث أيضا .
و قال أبو حاتم : ذاهب الحديث ، متروك الحديث ، لا يكتب حديثه البتة .
و قال البخارى : لا يكتب حديثه البتة .
و قال النسائى : متروك الحديث .
و قال فى موضع آخر : ليس بثقة ، و لا يكتب حديثه .

بعضی این راوی را با السدی الکبیر اشتباه میگیرند در حالی که السدی الکبیر از راویان بخاریست ولی السدی الصغیر کذاب و دروغگو میباشد.
برای اینکه در دیگر روایات نیز محمد بن مروان معروف به السدی آمده است برای مثال در اسباب نزول واحدی روایت دوم همین السدی با نام کامل یعنی محمد بن مروان آمده است. و همچنین در کتاب الامالی الخمیسیه شجری نیز در روایت دهم آن محمد بن مروان السدی آمده است. و یا در کتاب شواهد التنزیل حسکانی در روایت 236 نیز همین محمد بن مروان السدی آمده است. اما در این روایت به طور اختصار فقط السدی را نوشته است
و السدی نیز نگفته از چه کسانی شنیده است و گفته «عن السدي قال: ثم أخبرهم بمن يتولاهم» یعنی از دوستانم شنیدم...
پس میبینیم روایت سند متصلی ندارد و بعد از السدی حد اقل دو راوی حذف شده است و چون سال وفات السدی 127 میباشد و در آن زمان زندگی نکرده است، پس باید از شخص دیگری شنیده باشد که اسم وی ذکر نشده است و معلوم نیست که از چه کسی شنیده است. اما چون در دیگر روایت سند السدی به طور کامل آمده است یعنی « عن محمد بن مروان السدی، عن محمد بن السائب، عن أبي صالح: » روشن میشود که راویان حذف شده نیز ضعیف میباشند که بعدا و در جای خود این راویان را بررسی خواهیم کرد.
پس این روایت به علت کذاب بودن السدی و اختلاف در اسباط بن نصر و معضل بودن حدیث (معضل حدیثی است که دو راوی یا بیشتر پشت سر هم از سند افتاده باشد. تدریب ص73 و شرح النخبه ص18) ضعیف میباشد. و حتی اگر تمام راویان نیز ثقه میبودند ولی به علت معضل بودن، حدیث ضعیف میباشد چون به اتفاق علما حدیث معضل جزو احادیث ضعیف میباشد.

12211 - حدثنا هناد بن السري قال، حدثنا عبدة، عن عبد الملك، عن أبي جعفر قال: سألته عن هذه الآية:"إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون"، قلت: من الذين آمنوا؟ قال: الذين آمنوا! قلنا: بلغنا أنها نزلت في علي بن أبي طالب! قال: عليٌّ من الذين آمنوا.

معنی: هناد بن السری گفت عبده از عبد الملک از ابی جعفر سوال کرد در باره ی آیه «انّما وليكم الله ورسوله...» ، گفتم کسانی که ایمان آورده اند منظور چه کسانی هستند؟ گفت: منظور کسانی که ایمان آورده اند میباشد. گفتیم: به ما گفته اند که در باره ی علی بن ابی طالب نازل شده است! گفت: علی خود از کسانی است که ایمان آورده اند.
راوی اول: هناد بن السري. رتبته عند ابن حجر : ثقة

راوی دوم: عبدة بن سليمان الكلابى. رتبته عند ابن حجر : ثقة ثبت رتبته عند الذهبي : قال أحمد : ثقة و زيادة مع صلاح و شدة فقر

راوی سوم: الاسم : عبد الملك بن أبى سليمان. رتبته عند ابن حجر : صدوق له أوهام - رتبته عند الذهبي : الحافظ ، قال أحمد : ثقة يخطىء ، من أحفظ أهل الكوفة

راوی چهارم: محمد بن على بن الحسين بن على بن أبى طالب رتبته عند ابن حجر : ثقة

در این روایت با سند صحیح میبینیم که ابا جعفر علیه السلام نوه ی حسین رضی الله عنه، نازل شدن این آیه را درباره ی سیدنا علی رد میکند.

12212 - حدثنا ابن وكيع قال، حدثنا المحاربي، عن عبد الملك قال: سألت أبا جعفر عن قول الله:"إنما وليكم الله ورسوله"، وذكر نحو حديث هنّاد، عن عبدة.
ترجمه: ابن وکیع ، از محاربی، از عبد المک نقل کرد که از ابا جعفر درباره ی ایه 55 مائده سوال شد و همانند حدیث هناد از عبده را ذکر کرد.

12213 - حدثنا إسماعيل بن إسرائيل الرملي قال، حدثنا أيوب بن سويد قال، حدثنا عتبة بن أبي حكيم في هذه الآية:"إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا"، قال: علي بن أبي طالب.

ترجمه: اسمائیل بن اسرائیل الرملی، از ايوب بن سويد، از عقبة بن ابى حكيم نقل كرد كه درباره آيه «انّما وليكم الله ورسوله...» گفت: على بن أبى طالب عليه السلام است.
این روایت با اندکی تفاوت در سند آن یعنی در راوی اول، همان روایت تفسیر ابن ابی حاتم میباشد که در آنجا هم بررسی خواهیم کرد.

این روایت ضعیف است به سه دلیل.
دو دلیل اول به خاطر ضعف دو راوی و دلیل سوم به خاطر منقطع بودن سند میباشد.
راوی دوم: أيوب بن سويد الرملى ، أبو مسعود الحميرى السيبانى
• قال عباس الدورى ، عن يحيى بن معين : ليس بشىء يسرق الأحاديث " تاريخ يحيى بن معين ": 49.
عباس الدوری از یحیی بن معین نقل میکند که گفت: هیچ چیزی نیستاو احادیث را میدزدید.
• قال أبو أحمد بن عدى يكتب حديثه فى جملة الضغفاء " الكامل " لابن عدي: لوحة 44.
ابو احمد بن عدی میگوید: حدیثش در جمله ی احادیث ضعیف نوشته میشود.
• قال أحمد بن أبي يحيى: سمعت أحمد بن حنبل يقول: أيوب بن سويد ضعيف. «الكامل» (193) .
احمد بن ابی یحیی میگوید: شنیدم احمد بن حنبل میگفت: ایوب بن سوید ضعیف است.
• وقال الدَّارَقُطْنِيّ: ضعيف. «الضعفاء والمتروكون» (492) .
و دارقطنی گفت: ضعیف است.

راوي سوم: عتبة بن أبى حكيم الهمدانى ثم الشعبانى ، أبو العباس الشامى الأردنى الطبرانى [الوفاة: 141 - 150 ه]
این راوی نیز ضعیف میباشد
رتبته عند ابن حجر : صدوق ، يخطىء كثيرا
• قال الدَّارَقُطْنِيّ: ليس بقوي. «السنن» 1 62.
قال المزي في تهذيب الكمال :
قال أبو بكر بن أبى خيثمة ، عن يحيى بن معين : ضعيف الحديث .
و قال النسائى : ضعيف .
قال الآجرى ، عن أبى داود : سألت يحيى بن معين عنه ، فقال : والله الذى لا إله إلا هو إنه لمنكر الحديث
و قال فى موضع آخر : ليس بالقوى .
و قال أبو أحمد بن عدى ، عن أبى بشر الدولابى : ضعيف .

و دلیل سوم آن این است که نظر شخصی عتبه می باشد ، یعنی از عتبه پرسیده شده در باره ی این آیه و او عقیده شخصی اش را گفته و جواب داده که منظور علی بن ابی طالب میباشد.
چون سال وفات عتبه 147 هجری میباشد و آیه 55 مائده قطعا قبل از 11 هجری نازل شده است. یعنی از 11 هجری تا 147 هجری میشود 136 سال. پس عتبه خود شاهل شان نزول آیه نبوده است و ذکر هم نکرده که از چه کسی شنیده است و چون در سند روایت علاوه بر خود عتبه شخص ضعیف دیگری نیز وجود داشته است پس این روایت کلا از اعتبار ساقط است و هیچ گاه نمیتوان عقاید را از روایات ضعیف گرفت و این از مسلمات است و نیازی به اثبات ندارد و لله الحمد.

12214 - حدثني الحارث قال، حدثنا عبد العزيز قال، حدثنا غالب بن عبيد الله قال: سمعت مجاهدًا يقول في قوله:"إنما وليكم الله ورسوله"، الآية، قال: نزلت في علي بن أبي طالب، تصدَّق وهو راكع.

ترجمه: حارث، از عبد العزیز، از غالب بن عبید الله نقل کرد که گفت شنیدم مجاهد درباره ی آيه «انّما وليكم الله ورسوله...» گفت: درباره ی علی بن ابیطالب نازل شد، صدقه دارد در رکوع.

این روایت نیز ضعیف است به علت غالب بن عبيد الله که حدیثش رد میشود و مورد قبول نمیباشد و به آن احتجاج نمیشود و ضعیف میباشد

غالب بن عبيد الله العقيلي الجزري.
• ذكره الدَّارَقُطْنِيّ في «الضعفاء والمتروكين» (429) ، وقال عن عطاء، والزهري، وأبي إسحاق.
• وقال الدَّارَقُطْنِيّ: متروك. «السنن» 1 137.
• وقال الدَّارَقُطْنِيّ ایضا ضعيف الحديث. «السنن» 4 160.
وقال ابن معين: ليس بثقة. ميزان الاعتدال في نقد الرجال ترجمه رقم 6645
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَحْرٍ، حَدَّثَنا عَبد اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الدورقي، قَال: قَال يَحْيى بْن مَعِين وغالب بن عُبَيد الله لَيْسَ بثقة.
حَدَّثَنَا ابْن حَمَّاد، حَدَّثَنا معاوية، عَن يَحْيى، قال: غالب بن عُبَيد الله ضعيف.
حَدَّثَنَا ابن حماد، حَدَّثَنا عَبد الله بن أحمد، حَدَّثني مُحَمد بن عَبد الله المخرمي سمعت وكيعا يقول رأيت غالب بن عُبَيد الله يطوف البيت فذكر من هيئته وخضابه قَالَ فسألته عن حديث فقال، حَدَّثَنا سَعِيد بن المُسَيَّب وسليمان الأَعْمَش فتركته.
سمعتُ ابن حماد يقول: قال السعدي غالب بن عُبَيد الله غير مقنع فِي الحديث.
الكتاب: الكامل في ضعفاء الرجال- المؤلف: أبو أحمد بن عدي الجرجاني- رقم ترجمه 1551 ج:7 ص:109

پس همانطور که مشاهده کردیم روایات این کتاب که شان نزول آن علی بن ابی طالب میباشد صحیح نمیباشند و روایات زیاد دیگری در این کتاب آمده است که شان نزول آن غیر از علی میباشد که در جای خود به آن اشاره خواهیم کرد.

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...