بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت پنجم)
نویسنده: مجاهد دین
ادامه روایات کتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل
قول عطاء :
226 - حدثني الحاكم أبو بكر محمد بن إبراهيم الفارسي [ حدثنا ] أبو عبد الله محمد بن خفيف بشيراز قال : حدثنا أبو الطيب النعمان بن أحمد بن يعمر الواسطي قال : حدثنا عبد الله بن عمر القرشي قال : حدثنا أبو جعفر محمد بن حميد الصفار قال : حدثنا جعفر بن سليمان ، عن عطاء بن السائب [ في قوله تعالى ] : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية قال : نزلت في علي مر به سائل وهو راكع فناوله خاتمه .
معنی: عطاء بن سائب میگوید درباره ی آیه انما ولیکم لله ورسوله... گفته است که این آیه درباره ی علی بن ابیطالب نازل شده است هنگامی که انگشتری خویش را در حال رکوع به سائل داد نازل شد.
ابن حدیث معضل است است. عطاء بن سائب همانطور که در سير أعلام النبلاء آمده از طبقه چهار میباشد و بعد از او سه راوی دیگر کم میباشد تا سند روایت به پیامبر برسد. پس چون نمیدانیم از چه کسانی شنیده است پس حدیث منقطع است و ضعیف میباشد.
و خود عطاء بن سائب نیز در اواخر عمرش تغییر کرده و حافظه اش کم شده و دچار خلط شده و از این جهت مورد جرح قرار گرفته است.
خوئی از علمای شیعه در معم رجالش در ترجمه ی وی مینویسد:
عطاء بن السائب كان شيعيا، ويظهر مما ذكره غير واحد من علماء العامة من أنه ثقة في حديثه القديم ولكنه اختلط وتغير: أنه كان من العامة سابقا ثم استبصر.
معجم رجال الحديث خوئی- رقم ترجمه: 7701
یعنی:عطاء بن سائب شیعه است، علمای عامه او را در احادیث قدیمش ثقه میدانند ولی در اواخر عمرش عوض شد و تغییر کرد: او قدیم از عامه بود ولی بعدا تشیعش را آشکار کرد.
رتبته عند ابن حجر : صدوق اختلط. راستگوستو حافظه اش تغییر کرد.
رتبته عند الذهبي : أحد الأعلام على لين فيه ، ثقة ساء حفظه بآخرة . یکی از بزرگان با سستی و لینی که دارد، ثقه است و حفظش در آخر از بین رفت.
• وقال أبو طالب: سألت أحمد، يعني ابن حنبل، عن عطاء بن السائب. قال: من سمع منه قديماً كان صحيحاً، ومن سمع منه حديثاً لم يكن بشيء، سمع منه قديماً شعبة، وسفيان، وسمع منه حديثاً جرير، وخالد بن عبد الله، وإسماعيل، يعني ابن علية، وعلي بن عاصم، فكان يرفع عن سعيد بن جبير أشياء لم يكن يرفعها.
وقال وهيب: لما قدم عطاء البصرة قال: كتبت عن عبيدة ثلاثين حديثاً، ولم يسمع من عبيدة شيئاً، فهذا اختلاط شديد. «الجرح والتعديل» 6/ (1848) .
وهیب میگوید زمانی که عطاء به بصره آمد از عبیده سی حدیث نوشت در حالی که یک کلمه هم از عبیده نشنیده بود و این اختلاط شدیدی است.
• وقال عبد الله: سئل أبي، وأنا أسمع: عن ثوير بن أبي فاختة، وليث بن أبي سليم، ويزيد بن أبي زياد. فقال: ما أقرب بعضهم من بعض. قيل له: عطاء بن السائب؟ فقال: من سمع منه قديماً. «العلل» (4118) .
• وقال عبد الله: سألته (يعني أباه) عن عطاء بن السائب. فقال: صالح، من سمع منه ـ يعني قديماً ـ وقد تغير، فإنه ليس بذاك، إنه ليرفع إلى ابن عباس. «العلل» (882) .
وَكَانَ مِنْ كِبَارِ العُلَمَاءِ، لَكِنَّهُ سَاءَ حِفْظُهُ قَلِيْلاً فِي أَوَاخِرِ عُمُرِهِ. سير أعلام النبلاء- ج:6 :110
پس این روایت به علت منقطع و معضل بودن سند حذف چند حلقه راوی بین عطاء و پیامبر و همچنین به علت خلط و تغییر و سوء حفظ عطاء بن سائب ضعیف میباشد.
. . . قول عبد الملك بن جريج المكي :
227- أخبرنا الحسين بن محمد بن الحسين الجبلي قال : حدثنا علي بن محمد بن لؤلؤ ، قال : أخبرنا الهيثم بن خلف الدوري قال : حدثنا أحمد بن إبراهيم الدورقي قال : حدثنا حجاج ، عن ابن جريج قال : لما نزلت : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية ، خرج النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) إلى المسجد فإذا سائل يسأل في المسجد فقال له النبي ( صلى الله عليه وآله ) : هل أعطاك أحد شيئا وهو راكع ؟ قال : نعم رجل لا أدري من هو . قال : ماذا [ أعطاك ] ؟ قال : هذا الخاتم . فإذا الرجل علي بن أبي طالب ، والخاتم خاتمه عرفه النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم )
معنی: عبدالملک بن جریج مکی درباره ی نزول آیه انما ولیکم الله ورسوله گفته است وقتی رسول خدا به سوی مسجد میرفت سائلی را در مسجد مشاهده کرد که طلب کمک میکرد. بعد از مدتی رسول خدا پرسید آیا کسی در حال رکوع چیزی به تو اهدا کرد؟ سائل گفت بلی مردی که نمیشناسم او که بود.. پیامبر پرسید به تو چه چیزی داد؟ سائل گفت این انگشتری را داد. پس آن مرد علی بن ابی طالب بود و انگشتری هم انگشتری علی بود که پیامبر آن را شناخت.
این روایت نیز ضعیف میباشد و علت آن ابن جریج میباشد.
راوی ضعیف:
ابن جریج: عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج الأموي، مولاهم، المكي. الوفاة : 150 هـ أو بعدها
نکته:
اگــر بـن جـریــج (بدون الف) گفته شد منظور عبد العزیز بن جریج است.
و اگر ابـن جـریـج (با الف) گفته شد منظور عبد الملک بن جریج می باشد.
الكامل في ضعفاء الرجال- رقم:1428
ابن جریج به شدت تدلیس گر است وحدیث ارسال میکرد و علما متفق هستند بر اینکه اگر در حدیثی ابن جریج بگوید فلانی گفت " قال فلان" حدیثش دروغ است و ترک میشود اما اگر بگوید از فلانی شنیدم یا فلانی به من گفت پس حدیثش دروغ نمیباشد.
رتبته عند ابن حجر : ثقة فقيه فاضل و كان يدلس و يرسل .
قال عبد الله: قال أبي: بعض هذه الأحاديث التي كان يرسلها ابن جريج أحاديث موضوعة، كان ابن جريج لا يبالي من أين يأخذها، يعني قوله: أخبرت، وحدثت عن فلان. «الميزان» (5227) .
عبد الله میگیود پدرم گفت بعضی از روایاتی که ابن جریج ارسال میکند احادیث دروغی هستند. ابن جریج معلوم نبوده از چه کسی این احادیث را گرفته است یعنی وقتی میگوید اخبرت یا حدثت از فلان.
• وقال أبو بكر الأثرم: قال لي أبو عبد الله: إذا قال ابن جريج قال فلان وقال فلان، وأخبرت، جاء بمناكير، فإذا قال أخبرني وسمعت فحسبك به. «تاريخ بغداد» 10/405.
ابوبکر الاثرم میگوید بو عبد الله به من گفت هرگاه ابن جریج بگوید فلان گفت و فلان گفت و با خبرت میکنم، دارد مناکیرو چیزهای مجهول میگوید و هرگاه گفت به من خبر داد یا شنیدم پس درست است.
• وقال أبو الحسن الميموني، عن أحمد بن حنبل: إذا قال ابن جريج: قال، فاحذره، وإذا قال: سمعت، أو سألت، جاء بشيء ليس في النفس منه شيء. «تهذيب الكمال» 18/ (3539) .
ابو الحسن المیمونی از احمد بن حنبل میگوید هرگاه ابن جریج گفت فلانی گفت پس از او برحذر باش وهرگاه گفت از فلانی شنیدم یا از فلانی پرسیدم پس دارد چیزی را میگوید که از نفس خودش به آن چیزی اضافه نکرده است.
قال الدارقطنى : تجنب تدليس ابن جريج فإنه قبيح التدليس ، لا يدلس إلا فيما سمعه من مجروح مثل إبراهيم بن أبى يحيى ، و موسى بن عبيدة ، و غيرهما.
دار قطنی میگوید:از تدلیس ابن جریج اجتناب باید کرد پراکه او بسیار تدلیس گر زشتی میکرد، تدلیس نمیکرد مگر اینکه از کسانی میشنید که مجروح بودند مانند ابراهیم و موسی و غیر اینان.
پس همانطور که مشاهده میکنیم ابن جریج متوفای 150 هجری این روایت را با تدلیس و ارسال و با نظر شخصی بیان کرده است و چون علمای بزرگ جرح و تعدیل مشخص کرده اند ابن جریج شخصی تدلیس گر بوده و تدلیسش هم از راویان مجروح بوده است پس روایتش در اینباره صحیح نیست بلکه ضعیف و مردود میباشد.
قول أبي جعفر [ الامام ] الباقر فيه
: 228 - أخبرنا أبو نصر محمد بن عبد الواحد بن حمويه قال : حدثنا أبو سعيد محمد بن الفضل المذكر إملاءا قال : حدثنا محمد بن إسحاق بن خزيمة قال : حدثنا علي بن حجر ، قال : حدثنا علي بن يونس عن عبد الملك بن أبي سليمان قال : سالت أبا جعفر عن قوله : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) . قال : أصحاب النبي [ صلى الله عليه وآله وسلم ] قلت : يقولون : علي قال : علي منهم .
معنی: عبد الملک بن سلیمان میگوید از ابا جعفر در باره ی ایه( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) سوال کردم که آنان چه کسانی هستند. گفت آنها اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستد. گفتم مردم میگویند علی میباشد. گفت علی هم از آنان است.
229- وحدثنيه [ أيضا ] أبو عمرو الواعظ قال : حدثنا أبو العباس أحمد بن سعيد المعداني بمرو ، قال : أخبرنا محمد بن أحمد بن عبد الله بن عاصم بن سيار قال : حدثنا علي بن خشرم قال : حدثنا عيسى بن يونس به سواء .
علی بن خشرم از عیسی بن یونس نیز به همانند حدیث ابا جعفر روایت کرده است.
230 - [ و ] أخبرناه [ أيضا ] أبو عبد الله بن فتحويه قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن إسحاق السني قال: أخبرنا حامد بن شعيب قال: حدثنا شريح بن يونس قال: حدثنا هشيم، عن عبد الملك قال: سألت أبا جعفر عن قوله: (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا). قال: هم المؤمنون. قلت: فإن ناسا يقولون هو علي بن أبي طالب. قال: فعلي من الذين آمنوا
معنی: عبد الملک میگوید از ابا جعفر درباره ی آیه انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا پرسیدم گفت آنها ایمان داران هستند. گفتم: مردم میگویند او علی بن ابی طالب میباشد گفت: علی هم از کسانی است که ایمان آورده اند.
231 - أخبرنا أبو بكر الحارثي قال: أخبرنا أبو الشيخ، قال: حدثنا الوليد بن أبان، قال: حدثنا سلمة بن محمد قال: حدثنا خالد بن يزيد، قال: حدثنا إسحاق بن عبد الله بن محمد بن علي بن الحسين بن علي ، عن الحسن بن زيد عن أبيه زيد بن حسن، عن جده قال: سمعت عمار بن ياسر يقول: وقف لعلي بن أبي طالب سائل وهو راكع في صلاة التطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل فأتى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) فأعلمه ذلك فنزل على النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) هذه الاية: (إنما وليكم الله ورسوله) إلى آخر الاية [ ف ] قال رسول الله: من كنت مولاه فإن عليا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. [ و ] رواه [ أيضا ] أبو النضر العياشي في كتابه
وفي تفسيره قال: حدثنا سلمة بن محمد بذلك
این روایت نیز ضعیف میباشد
در سند این روایت خالد بن یزید وجود دارد که حاکم حسکانی در صفحه 224 نیز بار دیگر از خالد بن یزید روایت کرده و لقب او را نیز نوشته است یعنی خالد بن یزید العمری
اسم: خالد بن يزيد، أبو الهيثم العمري المكي. [الوفاة: 211 - 220 ه]
كذبه أبو حاتم، ويحيى. وقال ابن حبان: يروى الموضوعات عن الاثبات. الجرح والتعديل " 3 / 360.
ابوحاتم او را دروغگو میداند و ابن حبان میگوید روایات دروغین از افراد ثابت روایت میکرد.
قال موسى بن هارون: ضعيف. میزان الاعتدال رقم ترجمه 2476
• قال السلمي: سألت الدَّارَقُطْنِي
ّ عن خالد بن يزيد العمري، فقال: ضعيف. (117) .
• وقال ضعيف. «السنن» 1 226.
راوی دیگر إسحاق بن عبد الله بن محمد بن علي بن الحسين بن علي میباشد که مجهول الحال و بدون ترجمه میباشد. و دارقطنی اسمش را ذکر میکند و میگوید لم نقف له على ترجمة. تراجم رجال الدارقطني ج:1 ص:137
همچنین الحسن بن زید بن حسن را نیز بعضی ضعیف دانستند
رتبته عند ابن حجر : صدوق يهم ، و كان فاضلا
رتبته عند الذهبي : ضعفه ابن معين
و در میزان الاعتدال در ترجمه این شخص آمده:
ذكره ابن حبان في الثقات. وقال يحيى: ضعيف الحديث. وقال ابن عدي: أحاديثه معضلة، وأحاديثه عن أبيه أنكر مما روى عن عكرمة.
ميزان الاعتدال في نقد الرجال للذهبی ج:1 ص:492 رقم:1850
ومنهم جابر بن عبد الله الانصاري:
232 - حدثنا الحاكم أبو عبد الله الحافظ غير مرة قال: أخبرنا أبو بكر محمد بن جعفر بن يزيد الادمي القارئ ببغداد قال: حدثنا أحمد بن موسى بن يزيد الشطوي حدثنا إبراهيم بن إبراهيم (1) هو أبو إسحاق الكوفي قال: حدثنا إبراهيم بن الحسن التغلبي قال: حدثنا يحيي بن يعلى، عن عبيد الله بن موسى، عن أبي الزبير: عن جابر قال: جاء عبد الله بن سلام وأناس معه يشكون إلى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) مجانبة الناس ياهم منذ أسلموا فقال النبي (صلى الله عليه وآله وسلم): ابتغوا إلي سائلا. فدخلنا المسجد فوجدنا فيه مسكينا فأتينا [ به ] النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) فسأله هل أعطاك أحد شيئا ؟ قال: نعم مررت برجل يصلي فأعطاني خاتمه قال اذهب فأرهم إياه [ قال حابر ] فأنطلقنا وعلي قائم يصلى قال: هو هذا فرجعنا وقد نزلت هذه الاية: (إنما وليكم الله ورسوله) الاية.
(1) جملة: " قال: حدثنا إبراهيم بن إبراهيم " من النسخة اليمنية غير موجودة في النسخة الكرمانية.
معنی: جابر بن عبد الله انصاری میگوید عبد الله بن سلام به همراه عده ای خدمت رسول خدا رسید از کناره گیری مردم و منزوی کردنش بعد از مسلمان شدن شکوه و گله کرد. پیامبر خدا دستور داد که در آن حوالی بگردید و سائلی را بیابید و نزد من بیاورید. ما داخل مسجد شدیم مسکینی را در گوشه مسجد یافتیم او را نزد رسول خدا بردیم حضرت از او پرسید آیا کسی چیزی به تو عطا کرده یا خیر؟ سائل گفت بلی ای رسول خدا مردی که در حال نماز بود انگشتری اش را به من داد. رسول خدا فرمود بروید و ببینید او کیست ما همگی رفتیم دیدیم که علی بن ابی طالب در حال نماز است. سائل گفت همین مرد بود. به نزد رسول خدا برگشتیم که آیه انما ولیکم الله ورسوله... بر پیامبر نازل شد.
جمله حدیث گفت مارا ابراهیم بن ابراهیم در نسخه یمینیه که میبینید در نسخه کرمانی آن وجود ندارد.
لازم به ذکر است که کتاب شواهد التزیل در دو نسخه کرمانی و یمنی به دست آمده که در بسیاری از موارد اختلافاتی در سند و متن روایات با هم دارند.
من ترجمه ای با این اسم یعنی ابراهیم بن ابراهیم ابو اسحاق الکوفی پیدا نکردم ولی نزدیک به اسم و کنیه وی این اشخاص را پیدا کردم
إبراهيم بن بكر أبو إسحاق الكوفي. كان ببغداد يسرق الحديث.
الكتاب: الكامل في ضعفاء الرجال- المؤلف: أبو أحمد بن عدي الجرجاني ج:1 ص:415 رقم87
و
إبراهيم بن إسماعيل أبو إسحاق الكوفى
رتبته عند ابن حجر : ضعيف
رتبته عند الذهبي : اتهمه أبو زرعة
راوی ضعیف دیگر یحیی بن یحیی میباشد که حاکم حسکانی در جاهای دیگر کتابش نیز از وی روایت کرده است و لقب وی را نیز ذکر کرده است یعنی یحیی بن یحیی الاسملی( رجوع کنید به روایات شماره 631 و698 و 701 و703)
الاسم : يحيى بن يعلى الأسلمى القطوانى ، أبو زكريا الكوفى [الوفاة: 181 - 190 ه]
• رتبته عند ابن حجر : ضعيف شيعى
• رتبته عند الذهبي : ضعيف
قال المزي في تهذيب الكمال :
• قال عبد الله بن أحمد ابن الدورقى ، عن يحيى بن معين : ليس بشىء .
• و قال البخارى : مضطرب الحديث .
• و قال أبو حاتم : ضعيف الحديث ، ليس بالقوى .
• و قال أبو أحمد بن عدى : كوفى من شيعتهم .
• قال الدَّارَقُطْنِي ّ: ليس بالقوي. «العلل» 5 الورقة 173.
ومنهم أمير المؤمنين علي (عليه السلام):
233 - أخبرنا أبو بكر التميمي بقراءتي عليه من أصله أخبرنا أبو محمد عبد الله بن محمد، قال: حدثنا سعيد بن سلمة الثوري قال: حدثنا محمد بن يحيي الفيدي قال: حدثنا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمربن علي بن أبي طالب، قال: حدثني أبي عن أبيه عن جده: عن علي قال: نزلت هذه الاية على رسول الله في بيته: (إنما وليكم الله ورسوله) الاية. فخرج رسول الله ودخل المسجد وجاء الناس يصلون بين راكع وساجد وقائم فإذا سائل فقال: يا سائل هل أعطاك أحد شيئا ؟ قال: لا إلا ذاك الراكع - لعلي - أعطاني خاتمه
معنی: عیسی از پدرش عبد الله و او از پدرش عبید الله و او از پدرش عمر و او نیز از علی بن ابی طالب روایت میکند که آیه انما ولیکم الله ورسوله در خانه ی پیامبر بر او نازل شد رسول خدا برخاست و به مسجد رفت مردم در حال سجده و رکوع مشغول نماز بودند که پیامبر سائل را دید پرسید آیا کسی چیزی به تو داده است؟ گفت غیر از این راکع که انگشتری خود را به من داد کسی چیزی به من نداد.
در این روایت نیز عیسی بن عبد الله وجود دارد که قبلا نیز بررسی کردیم که ضعیف میباشد برای اطلاع بیشتر به کتاب معرفة علوم الحديث نیشابوری در بالا مراجعه کنید.
و برای اشاره ی کوچک:
عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب من أهل الكوفة يروي عن أبيه عن آبائه أشياء موضوعة لا يحل الاحتجاج به كأنه كان يهم ويخطيء حتى كان يجيء بالأشياء الموضوعة عن أسلافه فبطل الاحتجاج بما يرويه
یعنی عسی بن عبد الله از پدرانش روایات دروغین روایت میکرد که احتجاج به آن درست نیست چون او دچار وهم و خطا بود که باعث روایت کردن موضوعات و دروغهایی از اسلافش میشد و احتجاج به آنچه روایت میکند باطل است.
[ المجروحين - ابن حبان ] رقم 711 ج:2 ص: 121
ومنهم المقداد بن الاسود الكندي:
234 - أخبرنا أبو عثمان سعيد بن محمد الحيري قال: حدثنا أبو بكر محمد بن أحمد المديني قال: حدثنا الحسن بن إسماعيل، قال: حدثنا عبد الرحمان بن إبراهيم الفهري قال: حدثني أبي عن علي بن صدقة عن هلال: عن المقداد بن الاسود الكندي قال: كنا جلوسا بين يدي رسول الله إذ جاء أعرابي بدوي متنكب على قوسه. وساق الحديث بطوله حتى قال: وعلي بن أبي طالب قائم يصلي في وسط المسجد ركعات بين الظهر والعصر فناوله خاتمه فقال النبي (صلى الله عليه وآله وسلم): بخ بخ بخ وجبت الغرفات. فأنشأ الاعرابي يقول: ياولي المؤمنين كلهم * * وسيد الاوصياء من آدم قد فزت بالنفل يا أبا حسن * *
معنی: مقداد بن اسود الکندی میگوید روزی در کنار رسول خدا در مسجد نشسته بودیم که یک عرب بدوی وارد شد و حدیث را طولانی ادامه میدهد تا اینکه گفت : و علی در بین نماز ظهر و عصر در وسط مسجد به نماز ایستاده بود و انگشترش را به سائل داد . رسول خدا فرمود مبارک باد مبارک باد مبارک باد بر تو غرفه های بهشت واجب شد...
این روایت هم باطل و مردود است.
در این روایت عبد الرحمن بن ابراهیم از پدرش روایت کرده که اسم پدرش إبراهيم بن عمرو ، و يقال : عمر ، الصنعانى میباشد که مستور و مجهول الحال میباشد.
رتبته عند ابن حجر : مستور
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 1 / 148 :
و قال ابن عساكر فى " تاريخه " : إبراهيم بن عمر الصنعانى ، صنعاء دمشق ،
لا أعرفه ، و إنما المعروف إبراهيم بن عمر بن كيسان من صنعاء اليمن و لا أعرف لليمانى رواية عن الوضين .
راوی دیگر الْحَسَن بْن إِسْمَاعِيل بْن مُحَمَّد الضّرّاب الْمَصْرِيّ، أَبُو مُحَمَّد [المتوفى: 392 هـ] میباشد که حاکم حسکانی بار دیگر از او در صفحه 41 روایت 661 نام برده است.
دار قطنی او را ضعیف میداند
• ضعفه الدَّارَقُطْنِي ّ.970 و «لسان الميزان» 2 (2583) .
راوی بعد علی بن صدقه است که از ظاهر حدیث چنین بر می آید که در زمان تبع تابعین زندگی میکرده است. و نباید با علی بن صدقه متوفای 552 هجری اشتباه گرفته شود. و این راوی غریب الحدیث داشته یعنی در سند روایاتش تفرد وجود دارد.
علي بن صدقة من أهل أذنت يروي عن محمد بن حمير القضاعي السليحي الحمصي وعنه محمد بن الحسن بن قتيبة يغرب من ثقات بن حبان
لسان الميزان- رقم:5418
به هر حال این روایت نیز به خاطر راویان مجهول الحال و نامشخص و ضعیف رد میشود.
روایت بعدی:
ومنهم أبو ذر الغفاري:
235 - حدثني أبو الحسن محمد بن القاسم [ الفقيه ] الصيدلاني قال: أخبرنا أبو محمد عبد الله بن أحمد الشعراني قال: حدثنا أبو علي أحمد بن علي بن رزين الباشاني قال: حدثني المظفر بن الحسن الانصاري قال: حدثنا السندي بن علي الوراق قال: حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني، عن قيس بن الربيع عن الاعمش عن عباية بن ربعي قال: بينما عبد الله بن عباس جالس على شفير زمزم يقول: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) إذ أقبل رجل، متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا يقول قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) إلا قال الرجل: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) فقال ابن عباس: سألتك بالله من أنت ؟ فكشف العمامة عن وجهه وقال: أيها الناس من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فأنا جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري... (برای اختصار وجلو گیری از تکرار متن روایت تنها به سند آن اکتفا میکنیم.)
معنی: اعمش از عبایه بن ربعی نقل میکند که ابن عباس در کنار چاه زمزم نشسته بود و احادیث نبوی را برای مردم نقل میکرد و میگفت قال رسول الله صلی الله علیه و سلم.... زمانی که مردی عمامه دار را دید در نقل حدیث توقف میکرد در این هنگام مردی نزدیک آمد و گفت قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ابن عباس تعجب کرد از او پرسید تو را به خدا قسم تو کیستی آن ناشناس عمامه را از صورت کنار زد و گفت ای مردم هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر کس نمیشناسد من ابوذر غفاری هستم و داستان بسیار طولانی را روایت میکند...
این روایت نیز ضعیف است به خاطر وجود یحیی بن عبد الحمید الحمانی شیعی
در میزان الاعتدال ذهبی چنین آمده است:
9567 - يحيى بن عبد الحميد الحمانى.
قال أحمد: كان يكذب جهارا. احمد میگوید آشکارا دروغ میگفت
وقال النسائي: ضعيف. وقال البخاري: كان أحمد وعلى يتكلمان فيه. وقال محمد بن عبد الله بن نمير: ابن الحمانى كذاب. وقال - مرة: ثقة.
قال: والحمانى يقال إن عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي أودعه كتبه لما خرج من مكة، فلما جاء وجد كتبه محلولة، فقال عبد الله: إنه سرق من كتبه أحاديث لسليمان بن بلال، حدث بها الحمانى، عن سليمان نفسه.
قال ابن عدي: ولم أر في مسنده وأحاديثه أحاديث مناكير، وأرجو أنه لا بأس به.
قلت: إلا أنه شيعي بغيض.
قال زياد بن أيوب: سمعت يحيى الحمانى يقول: كان معاوية على غير ملة الإسلام.
قال زياد: كذب عدو الله.
در کتاب التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل چنین آمده است:
يحيى بن عبد الحميد الحماني. في (تاريخ بغداد) 13 / 379 من طرق مسدد بن قطن سمعت أبي يقول: سمعت يحيى بن عبد الحميد يقول: سمعت عشرة كلهم ثقات يقولون: سمعنا أبا حنيفة يقول: القرآن مخلوق» قال الأستاذ ص 56: «متكلم فيه إلى أن قيل فيه: كذاب» .
أقول: أما يحيى بن معين فكان يوثقه ويدافع عنه، وقد تضافرت الروايات على أن يحيى بن عبد الحميد كان يأخذ أحاديث الناس فيرويها عن شيوخهم، فإن كان يصرح في ذلك بالسماع فهذا هو المعروف بسرقة الحديث، وهو كذاب، وإلا فهو تدليس
الكتاب: التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل- المؤلف: عبد الرحمن بن يحيى بن علي بن محمد المعلمي العتمي اليماني رقم:265 ج: 2: ص745
و در معجم رجال حدیث خونی نیز این شخص ضعیف میباشد:
وإن كان معتقدا بإمامة أمير المؤمنين عليه السلام، إلا أنه لم يكن يعتقد بجعفر بن محمد عليه السلام كما يعتقد به الشيعة، وكيف كان، فالرجل لم تثبت وثاقته، وكلا طريقي الشيخ إليه ضعيف.
یعنی اگر او معتقد به امامت علی باید ولی به امامت جعفر معتقد نیستی آنطور که شیعه به آن معتقد است و چطور همچین چیزی میشود؟ پس این مرد ثقه بودنش ثابت نشده است و دیدگاه شیخ درباره او ضعیف بودن وی میباشد.
الكتاب : معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة- مولف: السيد ابو القاسم الموسوي الخوئي ج:21 ص:64 رقم: 13565
راوی مرجوح دیگر قيس بن الربيع میباشد که این شخص نیز مورد اختلاف واقع شده و اکثر قریب به اتفاق علما نظر بر ضعیف بودن این شخص دارند
قال المزي في تهذيب الكمال : قيس بن الربيع الأسدى ، أبو محمد الكوفى من ولد قيس بن الحارث
رتبته عند ابن حجر : صدوق تغير لما كبر ، و أدخل عليه ابنه ما ليس من حديثه فحدث به
رتبته عند الذهبي : كان شعبة يثنى عليه و قال ابن معين : ليس بشىء و قال أبو حاتم ليس بقوى و محله الصدق ، و قال ابن عدى : عامة روايته مستقيمة
و قال النسائى : ليس بثقة . و قال فى موضع آخر : متروك الحديث .
قال عن يحيى : حبان ، و مندل : فيهما ضعف و هما أحب إلى من قيس . و قال أحمد بن سعد بن أبى مريم ، عن يحيى بن معين : ضعيف لا يكتب حديثه ، كان يحدث بالحديث عن عبيدة ، و هو عنده عن منصور .
و قال عثمان بن سعيد الدارمى ، و أبو يعلى الموصلى عن يحيى بن معين : ليس بشىء و قال أبو بكر بن أبى خيثمة ، عن يحيى بن معين : ليس حديثه بشىء. وقال مرة أخرى : ضعيف الحديث لا يساوى شيئا .
و قال أبو عبيد الآجرى ، عن أبى داود : سمعت يحيى بن معين يقول : قيس بن الربيع ليس بشىء . قال : و سمعت أحمد بن حنبل يقول : ولى قيس بن الربيع فلم يحمد .
قال أبو داود ما خرجت له إلا ثلاثة أحاديث .
و قال عمرو بن على : كان يحيى ، و عبد الرحمن لا يحدثان عن قيس بن الربيع ،
و كان عبد الرحمن حدثنا عنه قبل ذلك ثم تركه .
وقَالَ ابن معين ليس حديثه بشيء وقال مرة أخرى هو ضعيف الحديث لا يساوي شيئا التَّارِيْخ الكبير لابن أبي خيثمة (2/626) رقم : 2612 ، والجرح والتعديل (7:98) ، وسؤالات الآجري لأبي داود (1/272) رقم : 406
و قال عبد الله بن على ابن المدينى فى موضع آخر : سألت أبى عن قيس بن الربيع فضعفه جدا .
و قال مكحول البيروتى ، عن جعفر بن أبان الحافظ : سألت بن نمير عن قيس بن الربيع ، فقال : كان له ابن هو آفته ، نظر أصحاب الحديث فى كتبه ، فأنكروا حديثه و ظنوا أن ابنه قد غيرها .
و قال البخارى : قال على : كان وكيع يضعفه . تاریخ الکبیر (7/156) رقم : 174
قَالَ أحمد : ليس حديثه بشيء ، وقال : روى أحاديث منكرة ، وقال : كان يتشيع، وكان كثير الخطأ في الحديث ، وقال : كان له ابن يأخذ حديث مسعر، وسفيان الثوري والمتقدمين فيدخلها في حديث أبيه، وهو لا يعلم. موسوعة أقوال الإمام أحمد (3/188) رقم : 2188
و قال إبراهيم بن يعقوب الجوزجانى : قيس بن الربيع ساقط .
و قال عبد الرحمن بن أبى حاتم : سألت أبا زرعة عنه ، فقال : فيه لين .
قال : و سئل أبى عنه فقال : عهدى به و لا ينشط الناس فى الرواية عنه ، و أما الآن فأراه أحلى ، و محله الصدق ، و ليس بقوى ، يكتب حديثه ، و لا يحتج به ، و هو أحب إلى من محمد بن عبد الرحمن بن أبى ليلى و لا يحتج بحديثهما . الجرح والتعديل (7/98) .
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 8 / 394 :
قال أبو أحمد الحاكم : ليس حديثه بالقائم .
و قال الدارقطنى : ضعيف الحديث . العلل (4/21)
و قال البخارى : سمعت ابن رافع يقول : سمعت محمد بن عبيد يقول : ما زال أمره مستقيما حتى استقضى ، فقتل رجلا ـ يعنى أقام عليه الحد فمات .
و عن محمد بن عبيد قال : استعمل أبو جعفر قيسا على المدائن فكان يعلق النساء بثديهن ، و يرسل عليهن الزنابير .
و سئل أحمد : لم ترك الناس حديثه ؟ فقال : كان يتشيع ، و يخطىء فى الحديث .
و قال ابن حبان : تتبعت حديثه فرأيته صادقا ، إلا أنه لما كبر ساء حفظه ، فيدخل
عليه ابنه فيحدث منه ثقةً به ، فوقعت المناكير فى روايته فاستحق المجانبة .
و قال ابن سعد : كان كثير الحديث ضعيفا فيه ، و كان يقال له الجوال لكثرة
سماعه .
و اقوال در تضعیف این شخص بسیار هست ولی به همینقدر اکتفا میکنیم و کسانی که توثیقش کرده اند نیز در مقابل کسانی که تضعیفش کرده اند بسیار اندک هستند و همیشه جرح و بر تعدیل مقدم است و چنین راویی مورد اعتماد نخواهد بود.
و همچنین سند معنعن نیز میباشد که از این بابت نیز میتوان بررسی بیشتری روی سند آن انجام داد.
و منهم عبد الله بن عباس بن عبد المطلب:
236 ـ حدثني أبو الحسن الفارسي قال حدثني محمد بن |علي| صاحب الفقيه قال حدثنا المأمون بن أحمد السلمي قال حدثنا علي بن إسحاق الحنظلي عن محمد بن مروان. و أخبرنا محمد بن عبد الله الصوفي قال أخبرنا محمد بن أحمد بن محمد بن علي قال حدثنا عبد العزيز بن يحيى بن أحمد بن عيسى قال حدثنا محمد بن زكريا، قال حدثنا أبو اليسع أيوب بن سليمان الحبطي قال حدثنا محمد بن مروان عن الكلبي عن أبي صالح:
عن ابن عباس في قوله إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ...
این روایت نیز ضعیف است.
خود حاکم میگوید که راوی اول یعنی ابو الحسن الفارسی احادیث غریبی را به من میگفت
حدثني أبو الحسن الفارسي بحديث غريب. الشواهد (1/493).
راوی مجهول دیگر علی بن اسحاق الحنظلی میباشد که نمیدانیم کیست آیا کذاب است یا رافضی معلوم نیست.
راوی دیگر: محمد بن مروان السدی میباشد که قبلا نیز این راوی را بررسی کرده بودیم به روایت دوم از کتاب مناقب علی لابن المغازلی مراجعه کنید
الاسم : محمد بن مروان بن عبد الله بن إسماعيل السدى الصغير ، الكوفى ، مولى عبد الرحمن بن زيد بن الخطاب
رتبته عند ابن حجر : متهم بالكذب
راوی دیگر عبد العزيز بن يحيى بن أحمد بن عيسى میباشد که امامی مذهب میباشد.
راوی دیگر محمد بن السائب الکلبی که ضعیف و متهم به کذب میباشد
به راوی هفتم از روایت چهارم در کتاب مناقب علی لابن المغازی در بالا مراجعه کنید
و همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم ابو صالح نیز اصلا از ابن عباس چیزی نشنیده است و هر آنچه به ابن عباس نسبت داده دروغ میباشد.
قال ابن حبان : وضوح الكذب فيه أظهر من أن يحتاج إلى الإغراق فى وصفه ، روى
عن أبى صالح التفسير ، و أبو صالح لم يسمع من ابن عباس ، لا يحل الاحتجاج به . الكتاب : تهذيب التهذيب- المؤلف : ابن حجر العسقلاني ج:9 ص:159
237 و 238ـ أخبرنا أحمد بن محمد بن أحمد الفقيه، قال أخبرنا عبد الله بن محمد بن جعفر قال حدثنا الحسن بن محمد بن أبي هريرة قال حدثنا عبد الله بن عبد الوهاب، قال حدثنا محمد بن الأسود عن محمد بن مروان، عن محمد بن السائب، عن أبي صالح: عن ابن عباس....
در این دو روایت نیز همین راویان ضعیف در آن وجود دارد و به آن احتجاج نمیشود:
روایت بعدی:
239 ـ و أخبرنا الحسن بن علي، قال أخبرنا محمد بن عمران، قال أخبرنا علي بن محمد الحافظ، قال حدثني الحسين بن الحكم الحبري قال حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني قال حدثنا موسى بن مطير، عن المنهال بن عمرو: عن عبد الله بن محمد بن الحنفية قال كان علي يصلي إذ جاء سائل فسأله فقال بإصبعه فمدها فأعطى السائل خاتما، فجاء السائل إلى النبي صلي الله عليه و آله و سلم فقال |له النبي| هل أعطاك |أحدا| شيئا فنزلت فيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ الآية.
معنی: عبد الله بن محمد بن حنفیه درباره ی علی میگوید: علی بن ابیطالب در حال نماز خواندن بود سائلی تقاضای کمک از جمعیت حاضر در مسجد کرد علی بن ابی طالب با اشاره به سائل انگشتری اش را به او داد سائل نزد پیامبر خدا آمد رسول خدا پرسید آیا کسی چیزی به تو داده است ؟ سپس آیه انما ولیکم الله ورسوله نازل شد.
در این روایت يحيى بن عبد الحميد الحماني وجود دارد که کذاب است و قبلا در روایت 235 همین کتاب به آن پرداختیم
راوی کذاب دیگر موسی بن مطیر میباشد که باز در روایت 224 به آن پرداختیم
روایت بعدی:
240 ـ و به حدثني الحبري قال حدثنا حسن بن حسين، قال حدثنا حبان، عن الكلبي عن أبي صالح:
عن ابن عباس...
که ضعیف است به خاطر الکلبی و ابی صالح و قبلا به آن پرداختیم.
241 ـ أخبرنا أبو العباس المحمدي قال أخبرنا علي بن الحسين قال أخبرنا محمد بن عبيد الله، قال حدثنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن عبيد الله الدقاق المعروف بابن السماك ببغداد قال حدثنا عبد الله بن ثابت المقرئ قال حدثني أبي عن الهذيل، عن مقاتل عن الضحاك: عن ابن عباس....
این روایت نیز ضعیف است
علی بن الحسین وجود دارد که مجهول الحال است
عبد الله بن ثابت بن يعقوب بن قيس بن إبراهيم ابن عبد الله أبو محمد العبقسىّ المقرئ النحوىّ التّوّزىّ وجود دارد که مجهول الحال است
و پدرش نیز ثابت بن یعقوب نیز مجهول است
همچنین الهذيل بن حبيب، أبو صالح الدنداني وجود دارند که باز مثل راویان ما قبل خود هیچ گونه جرح وتعدیلی برایش وجود ندارد
به روایت 220 از همین کتاب مراجعه کنید
روایت بعدی:
242 ـ حدثنا أبو علي حسين بن أحمد بن خشنام قال أخبرنا أبو محمد عبد الرحمن بن محمد الهريري قال حدثنا أبو عمرو إسماعيل بن عبد الله، قال حدثنا أحمد بن حرب، قال أخبرنا صالح بن عبد الله، قال حدثنا محمد بن الفضل عن الكلبي عن أبي صالح: عن ابن عباس...
243 ـ و رواه أيضا عن الحماني، عن محمد بن فضيل مثله.
این دو روایت نیز الکلبی و ابی صالح و الحمانی در آن وجود دارد و ضعیف است چنانکه قبلا به آن پرداختیم.
نویسنده: مجاهد دین
ادامه روایات کتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل
قول عطاء :
226 - حدثني الحاكم أبو بكر محمد بن إبراهيم الفارسي [ حدثنا ] أبو عبد الله محمد بن خفيف بشيراز قال : حدثنا أبو الطيب النعمان بن أحمد بن يعمر الواسطي قال : حدثنا عبد الله بن عمر القرشي قال : حدثنا أبو جعفر محمد بن حميد الصفار قال : حدثنا جعفر بن سليمان ، عن عطاء بن السائب [ في قوله تعالى ] : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية قال : نزلت في علي مر به سائل وهو راكع فناوله خاتمه .
معنی: عطاء بن سائب میگوید درباره ی آیه انما ولیکم لله ورسوله... گفته است که این آیه درباره ی علی بن ابیطالب نازل شده است هنگامی که انگشتری خویش را در حال رکوع به سائل داد نازل شد.
ابن حدیث معضل است است. عطاء بن سائب همانطور که در سير أعلام النبلاء آمده از طبقه چهار میباشد و بعد از او سه راوی دیگر کم میباشد تا سند روایت به پیامبر برسد. پس چون نمیدانیم از چه کسانی شنیده است پس حدیث منقطع است و ضعیف میباشد.
و خود عطاء بن سائب نیز در اواخر عمرش تغییر کرده و حافظه اش کم شده و دچار خلط شده و از این جهت مورد جرح قرار گرفته است.
خوئی از علمای شیعه در معم رجالش در ترجمه ی وی مینویسد:
عطاء بن السائب كان شيعيا، ويظهر مما ذكره غير واحد من علماء العامة من أنه ثقة في حديثه القديم ولكنه اختلط وتغير: أنه كان من العامة سابقا ثم استبصر.
معجم رجال الحديث خوئی- رقم ترجمه: 7701
یعنی:عطاء بن سائب شیعه است، علمای عامه او را در احادیث قدیمش ثقه میدانند ولی در اواخر عمرش عوض شد و تغییر کرد: او قدیم از عامه بود ولی بعدا تشیعش را آشکار کرد.
رتبته عند ابن حجر : صدوق اختلط. راستگوستو حافظه اش تغییر کرد.
رتبته عند الذهبي : أحد الأعلام على لين فيه ، ثقة ساء حفظه بآخرة . یکی از بزرگان با سستی و لینی که دارد، ثقه است و حفظش در آخر از بین رفت.
• وقال أبو طالب: سألت أحمد، يعني ابن حنبل، عن عطاء بن السائب. قال: من سمع منه قديماً كان صحيحاً، ومن سمع منه حديثاً لم يكن بشيء، سمع منه قديماً شعبة، وسفيان، وسمع منه حديثاً جرير، وخالد بن عبد الله، وإسماعيل، يعني ابن علية، وعلي بن عاصم، فكان يرفع عن سعيد بن جبير أشياء لم يكن يرفعها.
وقال وهيب: لما قدم عطاء البصرة قال: كتبت عن عبيدة ثلاثين حديثاً، ولم يسمع من عبيدة شيئاً، فهذا اختلاط شديد. «الجرح والتعديل» 6/ (1848) .
وهیب میگوید زمانی که عطاء به بصره آمد از عبیده سی حدیث نوشت در حالی که یک کلمه هم از عبیده نشنیده بود و این اختلاط شدیدی است.
• وقال عبد الله: سئل أبي، وأنا أسمع: عن ثوير بن أبي فاختة، وليث بن أبي سليم، ويزيد بن أبي زياد. فقال: ما أقرب بعضهم من بعض. قيل له: عطاء بن السائب؟ فقال: من سمع منه قديماً. «العلل» (4118) .
• وقال عبد الله: سألته (يعني أباه) عن عطاء بن السائب. فقال: صالح، من سمع منه ـ يعني قديماً ـ وقد تغير، فإنه ليس بذاك، إنه ليرفع إلى ابن عباس. «العلل» (882) .
وَكَانَ مِنْ كِبَارِ العُلَمَاءِ، لَكِنَّهُ سَاءَ حِفْظُهُ قَلِيْلاً فِي أَوَاخِرِ عُمُرِهِ. سير أعلام النبلاء- ج:6 :110
پس این روایت به علت منقطع و معضل بودن سند حذف چند حلقه راوی بین عطاء و پیامبر و همچنین به علت خلط و تغییر و سوء حفظ عطاء بن سائب ضعیف میباشد.
. . . قول عبد الملك بن جريج المكي :
227- أخبرنا الحسين بن محمد بن الحسين الجبلي قال : حدثنا علي بن محمد بن لؤلؤ ، قال : أخبرنا الهيثم بن خلف الدوري قال : حدثنا أحمد بن إبراهيم الدورقي قال : حدثنا حجاج ، عن ابن جريج قال : لما نزلت : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية ، خرج النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) إلى المسجد فإذا سائل يسأل في المسجد فقال له النبي ( صلى الله عليه وآله ) : هل أعطاك أحد شيئا وهو راكع ؟ قال : نعم رجل لا أدري من هو . قال : ماذا [ أعطاك ] ؟ قال : هذا الخاتم . فإذا الرجل علي بن أبي طالب ، والخاتم خاتمه عرفه النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم )
معنی: عبدالملک بن جریج مکی درباره ی نزول آیه انما ولیکم الله ورسوله گفته است وقتی رسول خدا به سوی مسجد میرفت سائلی را در مسجد مشاهده کرد که طلب کمک میکرد. بعد از مدتی رسول خدا پرسید آیا کسی در حال رکوع چیزی به تو اهدا کرد؟ سائل گفت بلی مردی که نمیشناسم او که بود.. پیامبر پرسید به تو چه چیزی داد؟ سائل گفت این انگشتری را داد. پس آن مرد علی بن ابی طالب بود و انگشتری هم انگشتری علی بود که پیامبر آن را شناخت.
این روایت نیز ضعیف میباشد و علت آن ابن جریج میباشد.
راوی ضعیف:
ابن جریج: عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج الأموي، مولاهم، المكي. الوفاة : 150 هـ أو بعدها
نکته:
اگــر بـن جـریــج (بدون الف) گفته شد منظور عبد العزیز بن جریج است.
و اگر ابـن جـریـج (با الف) گفته شد منظور عبد الملک بن جریج می باشد.
الكامل في ضعفاء الرجال- رقم:1428
ابن جریج به شدت تدلیس گر است وحدیث ارسال میکرد و علما متفق هستند بر اینکه اگر در حدیثی ابن جریج بگوید فلانی گفت " قال فلان" حدیثش دروغ است و ترک میشود اما اگر بگوید از فلانی شنیدم یا فلانی به من گفت پس حدیثش دروغ نمیباشد.
رتبته عند ابن حجر : ثقة فقيه فاضل و كان يدلس و يرسل .
قال عبد الله: قال أبي: بعض هذه الأحاديث التي كان يرسلها ابن جريج أحاديث موضوعة، كان ابن جريج لا يبالي من أين يأخذها، يعني قوله: أخبرت، وحدثت عن فلان. «الميزان» (5227) .
عبد الله میگیود پدرم گفت بعضی از روایاتی که ابن جریج ارسال میکند احادیث دروغی هستند. ابن جریج معلوم نبوده از چه کسی این احادیث را گرفته است یعنی وقتی میگوید اخبرت یا حدثت از فلان.
• وقال أبو بكر الأثرم: قال لي أبو عبد الله: إذا قال ابن جريج قال فلان وقال فلان، وأخبرت، جاء بمناكير، فإذا قال أخبرني وسمعت فحسبك به. «تاريخ بغداد» 10/405.
ابوبکر الاثرم میگوید بو عبد الله به من گفت هرگاه ابن جریج بگوید فلان گفت و فلان گفت و با خبرت میکنم، دارد مناکیرو چیزهای مجهول میگوید و هرگاه گفت به من خبر داد یا شنیدم پس درست است.
• وقال أبو الحسن الميموني، عن أحمد بن حنبل: إذا قال ابن جريج: قال، فاحذره، وإذا قال: سمعت، أو سألت، جاء بشيء ليس في النفس منه شيء. «تهذيب الكمال» 18/ (3539) .
ابو الحسن المیمونی از احمد بن حنبل میگوید هرگاه ابن جریج گفت فلانی گفت پس از او برحذر باش وهرگاه گفت از فلانی شنیدم یا از فلانی پرسیدم پس دارد چیزی را میگوید که از نفس خودش به آن چیزی اضافه نکرده است.
قال الدارقطنى : تجنب تدليس ابن جريج فإنه قبيح التدليس ، لا يدلس إلا فيما سمعه من مجروح مثل إبراهيم بن أبى يحيى ، و موسى بن عبيدة ، و غيرهما.
دار قطنی میگوید:از تدلیس ابن جریج اجتناب باید کرد پراکه او بسیار تدلیس گر زشتی میکرد، تدلیس نمیکرد مگر اینکه از کسانی میشنید که مجروح بودند مانند ابراهیم و موسی و غیر اینان.
پس همانطور که مشاهده میکنیم ابن جریج متوفای 150 هجری این روایت را با تدلیس و ارسال و با نظر شخصی بیان کرده است و چون علمای بزرگ جرح و تعدیل مشخص کرده اند ابن جریج شخصی تدلیس گر بوده و تدلیسش هم از راویان مجروح بوده است پس روایتش در اینباره صحیح نیست بلکه ضعیف و مردود میباشد.
قول أبي جعفر [ الامام ] الباقر فيه
: 228 - أخبرنا أبو نصر محمد بن عبد الواحد بن حمويه قال : حدثنا أبو سعيد محمد بن الفضل المذكر إملاءا قال : حدثنا محمد بن إسحاق بن خزيمة قال : حدثنا علي بن حجر ، قال : حدثنا علي بن يونس عن عبد الملك بن أبي سليمان قال : سالت أبا جعفر عن قوله : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) . قال : أصحاب النبي [ صلى الله عليه وآله وسلم ] قلت : يقولون : علي قال : علي منهم .
معنی: عبد الملک بن سلیمان میگوید از ابا جعفر در باره ی ایه( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) سوال کردم که آنان چه کسانی هستند. گفت آنها اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستد. گفتم مردم میگویند علی میباشد. گفت علی هم از آنان است.
229- وحدثنيه [ أيضا ] أبو عمرو الواعظ قال : حدثنا أبو العباس أحمد بن سعيد المعداني بمرو ، قال : أخبرنا محمد بن أحمد بن عبد الله بن عاصم بن سيار قال : حدثنا علي بن خشرم قال : حدثنا عيسى بن يونس به سواء .
علی بن خشرم از عیسی بن یونس نیز به همانند حدیث ابا جعفر روایت کرده است.
230 - [ و ] أخبرناه [ أيضا ] أبو عبد الله بن فتحويه قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن إسحاق السني قال: أخبرنا حامد بن شعيب قال: حدثنا شريح بن يونس قال: حدثنا هشيم، عن عبد الملك قال: سألت أبا جعفر عن قوله: (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا). قال: هم المؤمنون. قلت: فإن ناسا يقولون هو علي بن أبي طالب. قال: فعلي من الذين آمنوا
معنی: عبد الملک میگوید از ابا جعفر درباره ی آیه انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا پرسیدم گفت آنها ایمان داران هستند. گفتم: مردم میگویند او علی بن ابی طالب میباشد گفت: علی هم از کسانی است که ایمان آورده اند.
231 - أخبرنا أبو بكر الحارثي قال: أخبرنا أبو الشيخ، قال: حدثنا الوليد بن أبان، قال: حدثنا سلمة بن محمد قال: حدثنا خالد بن يزيد، قال: حدثنا إسحاق بن عبد الله بن محمد بن علي بن الحسين بن علي ، عن الحسن بن زيد عن أبيه زيد بن حسن، عن جده قال: سمعت عمار بن ياسر يقول: وقف لعلي بن أبي طالب سائل وهو راكع في صلاة التطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل فأتى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) فأعلمه ذلك فنزل على النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) هذه الاية: (إنما وليكم الله ورسوله) إلى آخر الاية [ ف ] قال رسول الله: من كنت مولاه فإن عليا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. [ و ] رواه [ أيضا ] أبو النضر العياشي في كتابه
وفي تفسيره قال: حدثنا سلمة بن محمد بذلك
این روایت نیز ضعیف میباشد
در سند این روایت خالد بن یزید وجود دارد که حاکم حسکانی در صفحه 224 نیز بار دیگر از خالد بن یزید روایت کرده و لقب او را نیز نوشته است یعنی خالد بن یزید العمری
اسم: خالد بن يزيد، أبو الهيثم العمري المكي. [الوفاة: 211 - 220 ه]
كذبه أبو حاتم، ويحيى. وقال ابن حبان: يروى الموضوعات عن الاثبات. الجرح والتعديل " 3 / 360.
ابوحاتم او را دروغگو میداند و ابن حبان میگوید روایات دروغین از افراد ثابت روایت میکرد.
قال موسى بن هارون: ضعيف. میزان الاعتدال رقم ترجمه 2476
• قال السلمي: سألت الدَّارَقُطْنِي
• وقال ضعيف. «السنن» 1 226.
راوی دیگر إسحاق بن عبد الله بن محمد بن علي بن الحسين بن علي میباشد که مجهول الحال و بدون ترجمه میباشد. و دارقطنی اسمش را ذکر میکند و میگوید لم نقف له على ترجمة. تراجم رجال الدارقطني ج:1 ص:137
همچنین الحسن بن زید بن حسن را نیز بعضی ضعیف دانستند
رتبته عند ابن حجر : صدوق يهم ، و كان فاضلا
رتبته عند الذهبي : ضعفه ابن معين
و در میزان الاعتدال در ترجمه این شخص آمده:
ذكره ابن حبان في الثقات. وقال يحيى: ضعيف الحديث. وقال ابن عدي: أحاديثه معضلة، وأحاديثه عن أبيه أنكر مما روى عن عكرمة.
ميزان الاعتدال في نقد الرجال للذهبی ج:1 ص:492 رقم:1850
ومنهم جابر بن عبد الله الانصاري:
232 - حدثنا الحاكم أبو عبد الله الحافظ غير مرة قال: أخبرنا أبو بكر محمد بن جعفر بن يزيد الادمي القارئ ببغداد قال: حدثنا أحمد بن موسى بن يزيد الشطوي حدثنا إبراهيم بن إبراهيم (1) هو أبو إسحاق الكوفي قال: حدثنا إبراهيم بن الحسن التغلبي قال: حدثنا يحيي بن يعلى، عن عبيد الله بن موسى، عن أبي الزبير: عن جابر قال: جاء عبد الله بن سلام وأناس معه يشكون إلى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) مجانبة الناس ياهم منذ أسلموا فقال النبي (صلى الله عليه وآله وسلم): ابتغوا إلي سائلا. فدخلنا المسجد فوجدنا فيه مسكينا فأتينا [ به ] النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) فسأله هل أعطاك أحد شيئا ؟ قال: نعم مررت برجل يصلي فأعطاني خاتمه قال اذهب فأرهم إياه [ قال حابر ] فأنطلقنا وعلي قائم يصلى قال: هو هذا فرجعنا وقد نزلت هذه الاية: (إنما وليكم الله ورسوله) الاية.
(1) جملة: " قال: حدثنا إبراهيم بن إبراهيم " من النسخة اليمنية غير موجودة في النسخة الكرمانية.
معنی: جابر بن عبد الله انصاری میگوید عبد الله بن سلام به همراه عده ای خدمت رسول خدا رسید از کناره گیری مردم و منزوی کردنش بعد از مسلمان شدن شکوه و گله کرد. پیامبر خدا دستور داد که در آن حوالی بگردید و سائلی را بیابید و نزد من بیاورید. ما داخل مسجد شدیم مسکینی را در گوشه مسجد یافتیم او را نزد رسول خدا بردیم حضرت از او پرسید آیا کسی چیزی به تو عطا کرده یا خیر؟ سائل گفت بلی ای رسول خدا مردی که در حال نماز بود انگشتری اش را به من داد. رسول خدا فرمود بروید و ببینید او کیست ما همگی رفتیم دیدیم که علی بن ابی طالب در حال نماز است. سائل گفت همین مرد بود. به نزد رسول خدا برگشتیم که آیه انما ولیکم الله ورسوله... بر پیامبر نازل شد.
جمله حدیث گفت مارا ابراهیم بن ابراهیم در نسخه یمینیه که میبینید در نسخه کرمانی آن وجود ندارد.
لازم به ذکر است که کتاب شواهد التزیل در دو نسخه کرمانی و یمنی به دست آمده که در بسیاری از موارد اختلافاتی در سند و متن روایات با هم دارند.
من ترجمه ای با این اسم یعنی ابراهیم بن ابراهیم ابو اسحاق الکوفی پیدا نکردم ولی نزدیک به اسم و کنیه وی این اشخاص را پیدا کردم
إبراهيم بن بكر أبو إسحاق الكوفي. كان ببغداد يسرق الحديث.
الكتاب: الكامل في ضعفاء الرجال- المؤلف: أبو أحمد بن عدي الجرجاني ج:1 ص:415 رقم87
و
إبراهيم بن إسماعيل أبو إسحاق الكوفى
رتبته عند ابن حجر : ضعيف
رتبته عند الذهبي : اتهمه أبو زرعة
راوی ضعیف دیگر یحیی بن یحیی میباشد که حاکم حسکانی در جاهای دیگر کتابش نیز از وی روایت کرده است و لقب وی را نیز ذکر کرده است یعنی یحیی بن یحیی الاسملی( رجوع کنید به روایات شماره 631 و698 و 701 و703)
الاسم : يحيى بن يعلى الأسلمى القطوانى ، أبو زكريا الكوفى [الوفاة: 181 - 190 ه]
• رتبته عند ابن حجر : ضعيف شيعى
• رتبته عند الذهبي : ضعيف
قال المزي في تهذيب الكمال :
• قال عبد الله بن أحمد ابن الدورقى ، عن يحيى بن معين : ليس بشىء .
• و قال البخارى : مضطرب الحديث .
• و قال أبو حاتم : ضعيف الحديث ، ليس بالقوى .
• و قال أبو أحمد بن عدى : كوفى من شيعتهم .
• قال الدَّارَقُطْنِي
ومنهم أمير المؤمنين علي (عليه السلام):
233 - أخبرنا أبو بكر التميمي بقراءتي عليه من أصله أخبرنا أبو محمد عبد الله بن محمد، قال: حدثنا سعيد بن سلمة الثوري قال: حدثنا محمد بن يحيي الفيدي قال: حدثنا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمربن علي بن أبي طالب، قال: حدثني أبي عن أبيه عن جده: عن علي قال: نزلت هذه الاية على رسول الله في بيته: (إنما وليكم الله ورسوله) الاية. فخرج رسول الله ودخل المسجد وجاء الناس يصلون بين راكع وساجد وقائم فإذا سائل فقال: يا سائل هل أعطاك أحد شيئا ؟ قال: لا إلا ذاك الراكع - لعلي - أعطاني خاتمه
معنی: عیسی از پدرش عبد الله و او از پدرش عبید الله و او از پدرش عمر و او نیز از علی بن ابی طالب روایت میکند که آیه انما ولیکم الله ورسوله در خانه ی پیامبر بر او نازل شد رسول خدا برخاست و به مسجد رفت مردم در حال سجده و رکوع مشغول نماز بودند که پیامبر سائل را دید پرسید آیا کسی چیزی به تو داده است؟ گفت غیر از این راکع که انگشتری خود را به من داد کسی چیزی به من نداد.
در این روایت نیز عیسی بن عبد الله وجود دارد که قبلا نیز بررسی کردیم که ضعیف میباشد برای اطلاع بیشتر به کتاب معرفة علوم الحديث نیشابوری در بالا مراجعه کنید.
و برای اشاره ی کوچک:
عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب من أهل الكوفة يروي عن أبيه عن آبائه أشياء موضوعة لا يحل الاحتجاج به كأنه كان يهم ويخطيء حتى كان يجيء بالأشياء الموضوعة عن أسلافه فبطل الاحتجاج بما يرويه
یعنی عسی بن عبد الله از پدرانش روایات دروغین روایت میکرد که احتجاج به آن درست نیست چون او دچار وهم و خطا بود که باعث روایت کردن موضوعات و دروغهایی از اسلافش میشد و احتجاج به آنچه روایت میکند باطل است.
[ المجروحين - ابن حبان ] رقم 711 ج:2 ص: 121
ومنهم المقداد بن الاسود الكندي:
234 - أخبرنا أبو عثمان سعيد بن محمد الحيري قال: حدثنا أبو بكر محمد بن أحمد المديني قال: حدثنا الحسن بن إسماعيل، قال: حدثنا عبد الرحمان بن إبراهيم الفهري قال: حدثني أبي عن علي بن صدقة عن هلال: عن المقداد بن الاسود الكندي قال: كنا جلوسا بين يدي رسول الله إذ جاء أعرابي بدوي متنكب على قوسه. وساق الحديث بطوله حتى قال: وعلي بن أبي طالب قائم يصلي في وسط المسجد ركعات بين الظهر والعصر فناوله خاتمه فقال النبي (صلى الله عليه وآله وسلم): بخ بخ بخ وجبت الغرفات. فأنشأ الاعرابي يقول: ياولي المؤمنين كلهم * * وسيد الاوصياء من آدم قد فزت بالنفل يا أبا حسن * *
معنی: مقداد بن اسود الکندی میگوید روزی در کنار رسول خدا در مسجد نشسته بودیم که یک عرب بدوی وارد شد و حدیث را طولانی ادامه میدهد تا اینکه گفت : و علی در بین نماز ظهر و عصر در وسط مسجد به نماز ایستاده بود و انگشترش را به سائل داد . رسول خدا فرمود مبارک باد مبارک باد مبارک باد بر تو غرفه های بهشت واجب شد...
این روایت هم باطل و مردود است.
در این روایت عبد الرحمن بن ابراهیم از پدرش روایت کرده که اسم پدرش إبراهيم بن عمرو ، و يقال : عمر ، الصنعانى میباشد که مستور و مجهول الحال میباشد.
رتبته عند ابن حجر : مستور
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 1 / 148 :
و قال ابن عساكر فى " تاريخه " : إبراهيم بن عمر الصنعانى ، صنعاء دمشق ،
لا أعرفه ، و إنما المعروف إبراهيم بن عمر بن كيسان من صنعاء اليمن و لا أعرف لليمانى رواية عن الوضين .
راوی دیگر الْحَسَن بْن إِسْمَاعِيل بْن مُحَمَّد الضّرّاب الْمَصْرِيّ، أَبُو مُحَمَّد [المتوفى: 392 هـ] میباشد که حاکم حسکانی بار دیگر از او در صفحه 41 روایت 661 نام برده است.
دار قطنی او را ضعیف میداند
• ضعفه الدَّارَقُطْنِي
راوی بعد علی بن صدقه است که از ظاهر حدیث چنین بر می آید که در زمان تبع تابعین زندگی میکرده است. و نباید با علی بن صدقه متوفای 552 هجری اشتباه گرفته شود. و این راوی غریب الحدیث داشته یعنی در سند روایاتش تفرد وجود دارد.
علي بن صدقة من أهل أذنت يروي عن محمد بن حمير القضاعي السليحي الحمصي وعنه محمد بن الحسن بن قتيبة يغرب من ثقات بن حبان
لسان الميزان- رقم:5418
به هر حال این روایت نیز به خاطر راویان مجهول الحال و نامشخص و ضعیف رد میشود.
روایت بعدی:
ومنهم أبو ذر الغفاري:
235 - حدثني أبو الحسن محمد بن القاسم [ الفقيه ] الصيدلاني قال: أخبرنا أبو محمد عبد الله بن أحمد الشعراني قال: حدثنا أبو علي أحمد بن علي بن رزين الباشاني قال: حدثني المظفر بن الحسن الانصاري قال: حدثنا السندي بن علي الوراق قال: حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني، عن قيس بن الربيع عن الاعمش عن عباية بن ربعي قال: بينما عبد الله بن عباس جالس على شفير زمزم يقول: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) إذ أقبل رجل، متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا يقول قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) إلا قال الرجل: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) فقال ابن عباس: سألتك بالله من أنت ؟ فكشف العمامة عن وجهه وقال: أيها الناس من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فأنا جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري... (برای اختصار وجلو گیری از تکرار متن روایت تنها به سند آن اکتفا میکنیم.)
معنی: اعمش از عبایه بن ربعی نقل میکند که ابن عباس در کنار چاه زمزم نشسته بود و احادیث نبوی را برای مردم نقل میکرد و میگفت قال رسول الله صلی الله علیه و سلم.... زمانی که مردی عمامه دار را دید در نقل حدیث توقف میکرد در این هنگام مردی نزدیک آمد و گفت قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ابن عباس تعجب کرد از او پرسید تو را به خدا قسم تو کیستی آن ناشناس عمامه را از صورت کنار زد و گفت ای مردم هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر کس نمیشناسد من ابوذر غفاری هستم و داستان بسیار طولانی را روایت میکند...
این روایت نیز ضعیف است به خاطر وجود یحیی بن عبد الحمید الحمانی شیعی
در میزان الاعتدال ذهبی چنین آمده است:
9567 - يحيى بن عبد الحميد الحمانى.
قال أحمد: كان يكذب جهارا. احمد میگوید آشکارا دروغ میگفت
وقال النسائي: ضعيف. وقال البخاري: كان أحمد وعلى يتكلمان فيه. وقال محمد بن عبد الله بن نمير: ابن الحمانى كذاب. وقال - مرة: ثقة.
قال: والحمانى يقال إن عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي أودعه كتبه لما خرج من مكة، فلما جاء وجد كتبه محلولة، فقال عبد الله: إنه سرق من كتبه أحاديث لسليمان بن بلال، حدث بها الحمانى، عن سليمان نفسه.
قال ابن عدي: ولم أر في مسنده وأحاديثه أحاديث مناكير، وأرجو أنه لا بأس به.
قلت: إلا أنه شيعي بغيض.
قال زياد بن أيوب: سمعت يحيى الحمانى يقول: كان معاوية على غير ملة الإسلام.
قال زياد: كذب عدو الله.
در کتاب التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل چنین آمده است:
يحيى بن عبد الحميد الحماني. في (تاريخ بغداد) 13 / 379 من طرق مسدد بن قطن سمعت أبي يقول: سمعت يحيى بن عبد الحميد يقول: سمعت عشرة كلهم ثقات يقولون: سمعنا أبا حنيفة يقول: القرآن مخلوق» قال الأستاذ ص 56: «متكلم فيه إلى أن قيل فيه: كذاب» .
أقول: أما يحيى بن معين فكان يوثقه ويدافع عنه، وقد تضافرت الروايات على أن يحيى بن عبد الحميد كان يأخذ أحاديث الناس فيرويها عن شيوخهم، فإن كان يصرح في ذلك بالسماع فهذا هو المعروف بسرقة الحديث، وهو كذاب، وإلا فهو تدليس
الكتاب: التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل- المؤلف: عبد الرحمن بن يحيى بن علي بن محمد المعلمي العتمي اليماني رقم:265 ج: 2: ص745
و در معجم رجال حدیث خونی نیز این شخص ضعیف میباشد:
وإن كان معتقدا بإمامة أمير المؤمنين عليه السلام، إلا أنه لم يكن يعتقد بجعفر بن محمد عليه السلام كما يعتقد به الشيعة، وكيف كان، فالرجل لم تثبت وثاقته، وكلا طريقي الشيخ إليه ضعيف.
یعنی اگر او معتقد به امامت علی باید ولی به امامت جعفر معتقد نیستی آنطور که شیعه به آن معتقد است و چطور همچین چیزی میشود؟ پس این مرد ثقه بودنش ثابت نشده است و دیدگاه شیخ درباره او ضعیف بودن وی میباشد.
الكتاب : معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة- مولف: السيد ابو القاسم الموسوي الخوئي ج:21 ص:64 رقم: 13565
راوی مرجوح دیگر قيس بن الربيع میباشد که این شخص نیز مورد اختلاف واقع شده و اکثر قریب به اتفاق علما نظر بر ضعیف بودن این شخص دارند
قال المزي في تهذيب الكمال : قيس بن الربيع الأسدى ، أبو محمد الكوفى من ولد قيس بن الحارث
رتبته عند ابن حجر : صدوق تغير لما كبر ، و أدخل عليه ابنه ما ليس من حديثه فحدث به
رتبته عند الذهبي : كان شعبة يثنى عليه و قال ابن معين : ليس بشىء و قال أبو حاتم ليس بقوى و محله الصدق ، و قال ابن عدى : عامة روايته مستقيمة
و قال النسائى : ليس بثقة . و قال فى موضع آخر : متروك الحديث .
قال عن يحيى : حبان ، و مندل : فيهما ضعف و هما أحب إلى من قيس . و قال أحمد بن سعد بن أبى مريم ، عن يحيى بن معين : ضعيف لا يكتب حديثه ، كان يحدث بالحديث عن عبيدة ، و هو عنده عن منصور .
و قال عثمان بن سعيد الدارمى ، و أبو يعلى الموصلى عن يحيى بن معين : ليس بشىء و قال أبو بكر بن أبى خيثمة ، عن يحيى بن معين : ليس حديثه بشىء. وقال مرة أخرى : ضعيف الحديث لا يساوى شيئا .
و قال أبو عبيد الآجرى ، عن أبى داود : سمعت يحيى بن معين يقول : قيس بن الربيع ليس بشىء . قال : و سمعت أحمد بن حنبل يقول : ولى قيس بن الربيع فلم يحمد .
قال أبو داود ما خرجت له إلا ثلاثة أحاديث .
و قال عمرو بن على : كان يحيى ، و عبد الرحمن لا يحدثان عن قيس بن الربيع ،
و كان عبد الرحمن حدثنا عنه قبل ذلك ثم تركه .
وقَالَ ابن معين ليس حديثه بشيء وقال مرة أخرى هو ضعيف الحديث لا يساوي شيئا التَّارِيْخ الكبير لابن أبي خيثمة (2/626) رقم : 2612 ، والجرح والتعديل (7:98) ، وسؤالات الآجري لأبي داود (1/272) رقم : 406
و قال عبد الله بن على ابن المدينى فى موضع آخر : سألت أبى عن قيس بن الربيع فضعفه جدا .
و قال مكحول البيروتى ، عن جعفر بن أبان الحافظ : سألت بن نمير عن قيس بن الربيع ، فقال : كان له ابن هو آفته ، نظر أصحاب الحديث فى كتبه ، فأنكروا حديثه و ظنوا أن ابنه قد غيرها .
و قال البخارى : قال على : كان وكيع يضعفه . تاریخ الکبیر (7/156) رقم : 174
قَالَ أحمد : ليس حديثه بشيء ، وقال : روى أحاديث منكرة ، وقال : كان يتشيع، وكان كثير الخطأ في الحديث ، وقال : كان له ابن يأخذ حديث مسعر، وسفيان الثوري والمتقدمين فيدخلها في حديث أبيه، وهو لا يعلم. موسوعة أقوال الإمام أحمد (3/188) رقم : 2188
و قال إبراهيم بن يعقوب الجوزجانى : قيس بن الربيع ساقط .
و قال عبد الرحمن بن أبى حاتم : سألت أبا زرعة عنه ، فقال : فيه لين .
قال : و سئل أبى عنه فقال : عهدى به و لا ينشط الناس فى الرواية عنه ، و أما الآن فأراه أحلى ، و محله الصدق ، و ليس بقوى ، يكتب حديثه ، و لا يحتج به ، و هو أحب إلى من محمد بن عبد الرحمن بن أبى ليلى و لا يحتج بحديثهما . الجرح والتعديل (7/98) .
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 8 / 394 :
قال أبو أحمد الحاكم : ليس حديثه بالقائم .
و قال الدارقطنى : ضعيف الحديث . العلل (4/21)
و قال البخارى : سمعت ابن رافع يقول : سمعت محمد بن عبيد يقول : ما زال أمره مستقيما حتى استقضى ، فقتل رجلا ـ يعنى أقام عليه الحد فمات .
و عن محمد بن عبيد قال : استعمل أبو جعفر قيسا على المدائن فكان يعلق النساء بثديهن ، و يرسل عليهن الزنابير .
و سئل أحمد : لم ترك الناس حديثه ؟ فقال : كان يتشيع ، و يخطىء فى الحديث .
و قال ابن حبان : تتبعت حديثه فرأيته صادقا ، إلا أنه لما كبر ساء حفظه ، فيدخل
عليه ابنه فيحدث منه ثقةً به ، فوقعت المناكير فى روايته فاستحق المجانبة .
و قال ابن سعد : كان كثير الحديث ضعيفا فيه ، و كان يقال له الجوال لكثرة
سماعه .
و اقوال در تضعیف این شخص بسیار هست ولی به همینقدر اکتفا میکنیم و کسانی که توثیقش کرده اند نیز در مقابل کسانی که تضعیفش کرده اند بسیار اندک هستند و همیشه جرح و بر تعدیل مقدم است و چنین راویی مورد اعتماد نخواهد بود.
و همچنین سند معنعن نیز میباشد که از این بابت نیز میتوان بررسی بیشتری روی سند آن انجام داد.
و منهم عبد الله بن عباس بن عبد المطلب:
236 ـ حدثني أبو الحسن الفارسي قال حدثني محمد بن |علي| صاحب الفقيه قال حدثنا المأمون بن أحمد السلمي قال حدثنا علي بن إسحاق الحنظلي عن محمد بن مروان. و أخبرنا محمد بن عبد الله الصوفي قال أخبرنا محمد بن أحمد بن محمد بن علي قال حدثنا عبد العزيز بن يحيى بن أحمد بن عيسى قال حدثنا محمد بن زكريا، قال حدثنا أبو اليسع أيوب بن سليمان الحبطي قال حدثنا محمد بن مروان عن الكلبي عن أبي صالح:
عن ابن عباس في قوله إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ...
این روایت نیز ضعیف است.
خود حاکم میگوید که راوی اول یعنی ابو الحسن الفارسی احادیث غریبی را به من میگفت
حدثني أبو الحسن الفارسي بحديث غريب. الشواهد (1/493).
راوی مجهول دیگر علی بن اسحاق الحنظلی میباشد که نمیدانیم کیست آیا کذاب است یا رافضی معلوم نیست.
راوی دیگر: محمد بن مروان السدی میباشد که قبلا نیز این راوی را بررسی کرده بودیم به روایت دوم از کتاب مناقب علی لابن المغازلی مراجعه کنید
الاسم : محمد بن مروان بن عبد الله بن إسماعيل السدى الصغير ، الكوفى ، مولى عبد الرحمن بن زيد بن الخطاب
رتبته عند ابن حجر : متهم بالكذب
راوی دیگر عبد العزيز بن يحيى بن أحمد بن عيسى میباشد که امامی مذهب میباشد.
راوی دیگر محمد بن السائب الکلبی که ضعیف و متهم به کذب میباشد
به راوی هفتم از روایت چهارم در کتاب مناقب علی لابن المغازی در بالا مراجعه کنید
و همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم ابو صالح نیز اصلا از ابن عباس چیزی نشنیده است و هر آنچه به ابن عباس نسبت داده دروغ میباشد.
قال ابن حبان : وضوح الكذب فيه أظهر من أن يحتاج إلى الإغراق فى وصفه ، روى
عن أبى صالح التفسير ، و أبو صالح لم يسمع من ابن عباس ، لا يحل الاحتجاج به . الكتاب : تهذيب التهذيب- المؤلف : ابن حجر العسقلاني ج:9 ص:159
237 و 238ـ أخبرنا أحمد بن محمد بن أحمد الفقيه، قال أخبرنا عبد الله بن محمد بن جعفر قال حدثنا الحسن بن محمد بن أبي هريرة قال حدثنا عبد الله بن عبد الوهاب، قال حدثنا محمد بن الأسود عن محمد بن مروان، عن محمد بن السائب، عن أبي صالح: عن ابن عباس....
در این دو روایت نیز همین راویان ضعیف در آن وجود دارد و به آن احتجاج نمیشود:
روایت بعدی:
239 ـ و أخبرنا الحسن بن علي، قال أخبرنا محمد بن عمران، قال أخبرنا علي بن محمد الحافظ، قال حدثني الحسين بن الحكم الحبري قال حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني قال حدثنا موسى بن مطير، عن المنهال بن عمرو: عن عبد الله بن محمد بن الحنفية قال كان علي يصلي إذ جاء سائل فسأله فقال بإصبعه فمدها فأعطى السائل خاتما، فجاء السائل إلى النبي صلي الله عليه و آله و سلم فقال |له النبي| هل أعطاك |أحدا| شيئا فنزلت فيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ الآية.
معنی: عبد الله بن محمد بن حنفیه درباره ی علی میگوید: علی بن ابیطالب در حال نماز خواندن بود سائلی تقاضای کمک از جمعیت حاضر در مسجد کرد علی بن ابی طالب با اشاره به سائل انگشتری اش را به او داد سائل نزد پیامبر خدا آمد رسول خدا پرسید آیا کسی چیزی به تو داده است ؟ سپس آیه انما ولیکم الله ورسوله نازل شد.
در این روایت يحيى بن عبد الحميد الحماني وجود دارد که کذاب است و قبلا در روایت 235 همین کتاب به آن پرداختیم
راوی کذاب دیگر موسی بن مطیر میباشد که باز در روایت 224 به آن پرداختیم
روایت بعدی:
240 ـ و به حدثني الحبري قال حدثنا حسن بن حسين، قال حدثنا حبان، عن الكلبي عن أبي صالح:
عن ابن عباس...
که ضعیف است به خاطر الکلبی و ابی صالح و قبلا به آن پرداختیم.
241 ـ أخبرنا أبو العباس المحمدي قال أخبرنا علي بن الحسين قال أخبرنا محمد بن عبيد الله، قال حدثنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن عبيد الله الدقاق المعروف بابن السماك ببغداد قال حدثنا عبد الله بن ثابت المقرئ قال حدثني أبي عن الهذيل، عن مقاتل عن الضحاك: عن ابن عباس....
این روایت نیز ضعیف است
علی بن الحسین وجود دارد که مجهول الحال است
عبد الله بن ثابت بن يعقوب بن قيس بن إبراهيم ابن عبد الله أبو محمد العبقسىّ المقرئ النحوىّ التّوّزىّ وجود دارد که مجهول الحال است
و پدرش نیز ثابت بن یعقوب نیز مجهول است
همچنین الهذيل بن حبيب، أبو صالح الدنداني وجود دارند که باز مثل راویان ما قبل خود هیچ گونه جرح وتعدیلی برایش وجود ندارد
به روایت 220 از همین کتاب مراجعه کنید
روایت بعدی:
242 ـ حدثنا أبو علي حسين بن أحمد بن خشنام قال أخبرنا أبو محمد عبد الرحمن بن محمد الهريري قال حدثنا أبو عمرو إسماعيل بن عبد الله، قال حدثنا أحمد بن حرب، قال أخبرنا صالح بن عبد الله، قال حدثنا محمد بن الفضل عن الكلبي عن أبي صالح: عن ابن عباس...
243 ـ و رواه أيضا عن الحماني، عن محمد بن فضيل مثله.
این دو روایت نیز الکلبی و ابی صالح و الحمانی در آن وجود دارد و ضعیف است چنانکه قبلا به آن پرداختیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر