۱۳۹۲/۱۰/۰۲

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت دوم)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت دوم)

نویسنده: مجاهد دین

کتاب بعدی:
الكتاب: تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم
المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ)
در اینجا کل آنچه که مولف در زیر آیه 55 سوره مائده «انّما وليكم الله ورسوله...» نوشته است را می آوریم سپس بررسی خواهیم کرد:
قَوْلُهُ تَعَالَى: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله والذين آمنوا
6546 - حَدَّثَنَا أَبِي ثنا أَبُو صَالِحٍ كَاتِبُ اللَّيْثِ، حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَوْلَهُ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي: إِنَّهُ مَنْ أَسْلَمَ تَوَلاهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا.
ترجمه: ابن عباس میگوید که آیه ی «انّما وليكم الله ورسوله والذین امنوا...» یعنی: اینکه کسی که اسلام آورده با الله و رسولش و کسانی که ایمان آورده موالات میکند

قَوْلُهُ تَعَالَى: وَالَّذِينَ آمَنُوا
6547 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الأَشَجُّ ثنا الْمُحَارِبِيُّ
، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَنْ قَوْلِهِ: إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا قُلْتُ: نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ؟ قَالَ: عَلِيٌّ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا.
ترجمه: ابی سلیمان میگوید از ابا جعفر محمد بن علی سوال کردم درباره ی آیه إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا. گفتم آیا نازل شده درباره ی علی؟ گفت علی یکی از کسانی است که ایمان آورده اند.
راوی اول: عبد الله بن سعيد بن حصين الكندى ، أبو سعيد الأشج الكوفى
رتبته عند ابن حجر : ثقة

راوی دوم: عبد الرحمن بن محمد بن زياد المحاربى (از راویان بخاری و مسلم است)
راوی سوم و چهارم هم ثقه هستند در بالا آمدند.

6548 - حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَرَفَةَ، ثنا عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو حَفْصٍ عَنِ السُّدِّيِّ قَوْلَهُ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا قَالَ: هُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَعَلِيٌّ مِنْهُمْ
ترجمه: السدی میگوید الذین امنوا یعنی کسانی که ایمان آورده اند و علی هم از آنان است.

6549 - حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْمُرَادِيُّ، ثنا أَيُّوبُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ عُتبَةَ بْنِ أَبِي حَكِيمٍ فِي قَوْلِهِ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله والذين آمنوا قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ..
ترجمه:ربيع بن سليمان مرادى، از ايوب بن سويد، از عقبة بن ابى حكيم نقل كرد كه درباره آيه «انّما وليكم الله ورسوله...» گفت: على بن أبى طالب عليه السلام است.
این روایت همان روایت طبری به شماره 12213 میباشد که در بالا بررسی کردیم به آنجا مراجعه کنید.

قَوْلُهُ تَعَالَى: الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتَوْنَ الزَّكَاةَ
6550 - حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ دُحَيْمٌ، ثنا الْوَلِيدُ ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ نَمِرٍ قَالَ: قَالَ الزُّهْرِيُّ: إِقَامَتُهَا: أَنْ تُصَلِّيَ الأَوْقَاتَ الْخَمْسَ لِوَقْتِهَا.
زهری میگوید "نماز میخوانند" یعنی اینکه نماز های پنج گانه را در وقت خود میخوانند.
قَوْلُهُ تَعَالَى: وَيُؤْتَوْنَ الزَّكَاةَ وهم راكعون
[الوجه الأول]

6551 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الأَشَجُّ ثنا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنِ أَبُو نُعَيْمٍ الأَحْوَلُ، ثنا مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: تَصَدَّقَ عَلِيٌّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ فَنَزَلَتْ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون
ابوسعيد اشج، از فضل بن دُكَين (ابونعيم احول)، از موسى بن قيس حضرمى، از سلمة بن كهيل نقل كرد كه گفت: على عليه السلام در حال ركوع انگشتر خود را صدقه داد، سپس اين آيه نازل شد: «انّما وليكم الله ورسوله والذین امنوا...»
این روایت در کتاب تاریخ دمشق و تفسیر ابن ابی حاتم و تفسیر ابن کثیر و روح المعانی نیز به همین سند آمده است و به علت راوی موسی بن قیس و انقطاع سند آن از اعتبار ساقط میباشد.
در این روایت موسی بین قیس وجود دارد که رافضی بوده است و علمای جرح و تعدیل روایاتش را صحیح نمیدانند
اسم: موسى بن قيس الحضرمى ، أبو محمد الفراء ، الكوفى ، يلقب عصفور الجنة
رتبته عند ابن حجر : صدوق رمى بالتشيع تقريب التهذيب: 2 / 287 الرقم 1498.
وقال إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني: أنكر الأئمة حديثه لسوء مذهبه. أحوال الرجال:الرقم 258، تهذيب الكمال: 29 / 246
وقال ابن حجر: رمي بالرفض. تقريب التهذيب: 1 / 293 الرقم 1564
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 10 / 367 :
تتمة كلامه ( أى العقيلى ) : يحدث بأحاديث مناكير ، و فى نسخة : بواطيل .
و قال أبو حاتم : لا بأس به . الجرح والتعديل: 8 / 158 الرقم 703.
و قال أبو جعفر العقيلى : يلقب عصفور الجنة من الغلاة فى الرفض . تهذيب الكمال: 29 / 134 الرقم 6293.
قال ابن عدي: ويبين على حديثه أنه يغلو في التشيع. الكامل: 6 / 2451
اما اگر فرض کنیم که این راوی ثقه است (که نیست) باز حدیث ضعیف است چون سند آن منقتع است

حدیث صحیح پنج شرط دارد
1- سلسله راویان همگی عادل باشند.
2- سلسله ی راویان همگی دارای قدرت ضبط و حفظ قوی باشند.
3- سند حدیث متصل باشد و هیچگونه انقطاعی نداشه باشد.
4- متن حدیث شاذ نباشد (یعنی مخالف حدیث راوی ثقه تر نباشد).
5- حدیث معلول نباشد. و منظور از علت، یعنی هر امر خفی و پنهانی که صحت حدیث را مخدوش می کند، هرچند ظاهر حدیث سالم است

حال اگر حديثي شرط اتصال سند را نداشته باشد حكم ضعيف بودن آن صادر ميشود هرچند که راویان آن ثقه باشند.
نزد جمهور محدثین و بسیاری از اصحاب اصول و فقها، حدیث مرسل ضعیف و مردود می باشد، و دلیل آنها؛ جهل به حال راوی محذوف است و احتمال دارد راوی حذف شده صحابی نباشد (بلکه تابعی باشد).

راوی آخر این حدیث سلمه میباشد که معلوم نیست از چه کسی این روایت را شنیده است و از سند حدیث چنین بر می اید که نظر شخصی سلمه میباشد نه قول پیامبر صلی الله و سلم یا اصحابش رضی الله عنهم:
قال يحيى بن سلمة بن كهيل ولد أبي سنة سبع وأربعين ومات يوم عاشوراء سنة إحدى وعشرين ومائة وكذا قال غير واحد وقال ابن سعد وغيره مات سنة (22) وقال محمد بن عبدالله الحضرمي وهارون بن حاتم مات سنة (123). قلت قال بن المديني في العلل لم يلق سلمة أحدا من الصحابة إلا جندبا وأبا جحيفة وقال الوليد بن حرب عن سلمة سمعت جندبا ولم أسمع أحدا غيره يقول قال النبي صلى الله عليه وسلم أخرجه مسلم وهو في البخاري من طريق الثوري عن سلمة نحوه
[الكتاب: تهذيب التهذيب- المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)- الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند- الطبعة: الطبعة الأولى، 1326هـ ] ج:4 ص: 156 مطابق با مکتبة الشامله
یعنی: یحیی پسر سلمه بن کهیل میگوید پدرم به دنیا آمد در سال 47 و وفات یافت در روز عاشورا سال 120. ابن سعد میگوید در سال 122 وفات یافته و محمد بن عبد الله الخضرمی و هارون بن حاتم هم میگویند در سال 123 وفات یافته است. گفتم ابن المدینی گفت در العلل سلمه هیچ یک از صحابه را ندیده است مگر جندب و ابا جحیفه .

پس سلمه بن کهیل در سال 47 به دنیا آمده و در سال 120 -123 وفات یافته است و غیر از این دو صحابی کسی دیگر از اصحاب را ندیده است و چون سلمه مستقیما از علی بن ابی طالب نقل کرده است طوری که انگار مستقیما این عمل را دیده است در حالی که در آن زمان اصلا به دنیا هم نیامده است و ذکر هم نکرده که از چه کسی شنیده است پس روایت منقتع و ضعیف میباشد و احتجاج به آن جایز نیست.
بعید به نظر میرسد از آن دو صحابه بزرگوار رضی الله عنهما شنیده باشد پس باید از یک تابعی و تابعی هم از یک صحابی شنیده باشد و این روایت معضل و منقطع و ضعیف میباشد.

الْوَجْهُ الثَّانِي:
6552 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الأَشَجُّ ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَطِيَّةَ قَالَ: فِي عُبَادَةَ نَزَلَتْ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله. الْآيَةُ

معنی:ابو سعید اشج از عبد الله بن ادریس از پدرش از عطیه نقل کرد که گفت: آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله درباره ی عباده نازل شده است.

غیر از عطیه العوفی که ضعیف است بقیه راویان ثقه هستند.

همانطور که مشاهده میکنیم در تفسیر ابن ابی حاتم روایات فراوانی آمده اند که تنها دو روایت اشاره به نازل شدن آیه در باره ی علی بن ابی طالب میباشند که هردوی آنها هم ضعیف و فاقط اعتبار بودند.

کتاب بعدی المعجم الأوسط طبرانی می باشد
الكتاب: المعجم الأوسط
المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني. 260 ه‍ - 360 ه

در این کتاب یک روایت آمده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّائِغُ قَالَ: نا خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ الْعُمَرِيُّ قَالَ: نا إِسْحَاقُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ حُسَيْنٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ أَبِيهِ، زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ، يَقُولُ: وَقَفَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَائِلٌ، وَهُوَ رَاكِعٌ فِي تَطَوُّعٍ فَنَزَعَ خَاتَمَهُ، فَأَعْطَاهُ السَّائِلَ، فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَعْلَمَهُ ذَلِكَ، فَنَزَلَتْ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هَذِهِ الْآيَةَ: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} [المائدة: 55] ، فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ»
لَا يُرْوَى هَذَا الْحَدِيثُ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ إِلَّا بِهَذَا الْإِسْنَادِ، تَفَرَّدَ بِهِ خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ "
(معجم الاوسط- ج:6 ص:218 رقم:6232 - المحقق: طارق بن عوض الله بن محمد , عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني )
این روایت حتی احتیاجی به بررسی سندی هم ندارد چرا که متن آن فریاد میزند که دروغ میباشد.
همه ی ما میدانیم که واقعه غدیر و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ» بعد از نازل شدن این آیه گفته شده است. اما در این روایت میبینیم که پیامبر صلی الله علیه و سلم این جمله را در زمان نزول آیه 55 سوره مائده گفته است. در واقع این نشان میدهد که دروغگو کم حافظه است. جاعل روایت آنقدر دقت نکرده که دروغی که میگوید از لحاظ سلسله زمانی نیز باطل میباشد.

اما بررسی رجال روایت:
راوی دوم: خالد بن يزيد، أبو الهيثم العمري المكي که کذاب است.
عن ابن أبي ذئب، والثوري.
قَالَ البخاري : ذاهب الحديث. التَّارِيْخ الكبير (3/184)
وقال ابن معين : كذاب. الجرح والتعديل (3/360)
وقال أبو حاتم : كان كذابا ، أتيته بمكة ولم أكتب عنه ، وكان ذاهب الحديث. الجرح والتعديل (3/360)
وقال العقيلي : وخالد هَذَا يحدث بالخطإ ، ويحكي عن الثقات ما لا أصل له. الضعفاء (2/365) رقم : 430
وقال ابن حبان : منكر الحديث جدا ... ، لا يشتغل بذكره ، لأنه يروي الموضوعات عن الأثبات. المجروحين (1/346) رقم : 305
وقال ابن عدي : ولخالد عن الثوري وابن أبي ذئب غير ما ذكرت ، وعامتها مناكير. الكامل (3/437) رقم : 580
قال موسى بن هارون: مات سنة تسع وعشرين ومائتين، ضعيف.
سمعت إبراهيم بن مُحَمد بن عيسى الجهني يقول: سَمعتُ موسى بن هارون الحمال يقول مات العُمَريّ المكي بمكة ضعيف الحديث سنة تسع وعشرين ومِئَتَين. در الکامل فی ضعفاء الرجال. ج:3 ص:435
• قال السلمي: سألت الدَّارَقُطْنِيّ عن خالد بن يزيد العمري، فقال: ضعيف. (117) .
• وقال ضعيف. «السنن» 1 226.
موسوعة أقوال أبي الحسن الدَّارَقُطْنِيّ في رجال الحديث وعلله ص239
همچنین ْحَاقُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ حُسَيْنٍ مجهول الحال است.

پس به علت کذاب بودن این روای روایت آمده در این کتاب کذب و دروغ میباشد و فاقد اعتبار.

کتاب بعدی الكتاب : المعجم الكبير طبرانی
المعجم الكبير للحافظ ابى القاسم سليمان بن احمد الطبراني 260 ه‍ - 360 ه

روایت موجود:

حدثنا محمد بن عثمان بن أبي شيبة ثنا يحيى بن الحسن بن فرات ثنا علي بن هاشم عن محمد بن عبيد الله بن أبي رافع ثنا عون بن عبد الله بن أبي رافع عن أبيه عن جده أبي رافع قال دخلت على رسول الله صلى الله عليه و سلم وهو نائم أو يوحى إليه وإذا حية في جانب البيت فكرهت أن أقتلها فأوقظه فاضطجعت بينه وبين الحية فإن كان شيء كان بي دونه فاستيقظ وهو يتلو هذه الآية { إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا } الآية قال : ( الحمد لله ) فرآني إلى جانبه فقال : ( ما أضجعك ههنا ؟ ) قلت : لمكان هذه الحية قال : ( قم إليها فاقتلها ) فقتلتها فحمد الله ثم أخذ بيدي فقال : ( يا أبا رافع سيكون بعدي قوم يقاتلون عليا حقا على الله جهادهم فمن لم يستطع جهادهم بيده فبلسانه فمن لم يستطع بلسانه فبقلبه ليس وراء ذلك شيء ).
[ المعجم الكبير - الطبراني - مكتبة العلوم والحكم – الموصل الطبعة الثانية ، 1404 – 1983 ] ج:1 ص:320 رقم:955

معنی:
این روایت هم موضوع و دروغ میباشد
روای اول:
محمد بن عثمان بن أبي شيبة، أبو جعفر، الكُوفِيّ.
این راوی قبلا در کتاب مناقب علی بن ابی طالب لابن المغازلي نیز بررسی شد که ضعیف میباشد.

• قال الحاكم: قال الدَّارَقُطْنِيّ: محمد بن عثمان بن أبي شيبة العبسي، ضعيف. (172) .
الكتاب: موسوعة أقوال أبي الحسن الدارقطني في رجال الحديث وعلله- تأليف: مجموعة من المؤلفين (الدكتور محمد مهدي المسلمي - أشرف منصور عبد الرحمن - عصام عبد الهادي محمود - أحمد عبد الرزاق عيد - أيمن إبراهيم الزاملي - محمود محمد خليل) ج2 / 603

محمد بن عثمان بن أبي شيبة. جاءت عنه كلمة مرت الإشارة إلى موضعها في ترجمة راويها عنه طريف بن عبيد الله، وفي (تاريخ بغداد) 13 / 420: «أخبرنا ابن رزق معين وسئل عن أبي حنيفة فقال: كان يضعف في الحديث» . قال الأستاذ ص 147: «المجسم الكذاب كذبه غير واحد» وقال ص 168: «كذاب مكشوف الأمر» .
الكتاب: التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل- المؤلف: عبد الرحمن بن يحيى بن علي بن محمد المعلمي العتمي اليماني (المتوفى: 1386هـ) ج2 /ص694

وَقَالَ ابْنُ عَدِيٍّ: لَمْ أَرَ لَهُ حَدِيثًا منكرًا فأذكره، وهو على ما وصفه لي عَبْدان، لا بأس به.
وأمّا عبد الله بن أحمد بن حنبل فَقَالَ: كذّاب.
وقال عبد الرحمن بن خِرَاش: كان يضع الحديث.
وقال مُطَيَّن: هو عصا موسى يَتَلَقَّف ما يأفكون.
وقال الدَارَقُطْنيّ: يقال إنّه أخذ كتاب غير محدِّث.
وقال البرقانيّ: لم أزل أسمع الشيوخ يذكرون أنّه مقدوحٌ فيه.
تُوُفّي في جُمَادى الأولى سنة سبْعٍ وتسعين.
الكتاب: تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام- المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ) ص:1037

راوی دوم: يحيى بن الحسن بن فرات میباشد که جرح و تعدیلی برای وی نمیباشد و مجهول الحال است.
راوی سوم:علي بن هاشم. که شیعه صدوق میباشد.
راوی چهارم:
الاسم : محمد بن عبيد الله بن أبى رافع الكوفى القرشى الهاشمى مولاهم
رتبته عند ابن حجر : ضعيف
رتبته عند الذهبي : ضعفوه
قال المزي في تهذيب الكمال :
قال البخارى : منكر الحديث . قال ابن معين : ليس بشىء ، و لا ابنه معمر .
و قال أبو حاتم : ضعيف الحديث ، منكر الحديث جدا ، ذاهب .
و قال أبو أحمد بن عدى : و هو فى عداد شيعة الكوفة ، و يروى من الفضائل أشياء لا يتابع عليها .
قال الحافظ فى "تقريب التهذيب" 9 / 321 :
قال البرقانى ، عن الدارقطنى : متروك و له معضلات .
این روایت نیز ضعیف میباشد و ارزش استناد ندارد

کتاب بعدی: معرفة علوم الحديث تصنيف الامام الحاكم أبي عبد الله محمد بن عبد الله الحافظ النيسابوري رحمه الله میباشد
الكتاب: معرفة علوم الحديث
المؤلف: أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)
در این کتاب یک روایت آمده است سند آن چنین است:
حدثنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار قال ثنا أبو يحيى عبد الرحمن بن محمد بن سلام الرازي بإصبهان قال ثنا يحيى بن الضريس قال ثنا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب قال ثنا عن أبيه عن جده عن علي قال : [ نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه و سلم { إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون } فخرج رسول الله صلى الله عليه و سلم ودخل المسجد والناس يصلون بين راكع وقائم فصلى فإذا سائل قال : يا سائل أعطاك أحد شيئا ؟ فقال : لا إلا هذا الراكع لعلي أعطاني خاتما ]
قال الحاكم هذا حديث تفرد به الرازيون عن الكوفيون فإن يحيى بن الضريس الرازي قاضيهم وعيسى العلوي من أهل الكوفة
این روایت نیز به خاطر عیسی بن عبد الله ضعیف میباشد
اسم: عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب العلوي.
قال الدارقطني: متروك الحديث
وقال ابن حبان: يروى عن آبائه أشياء موضوعة، فمن ذلك: عن أبيه، عن جده، عن علي: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يعجبه النظر إلى الحمام الاحمر والاترج.
عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب كوفي قال ابن حبان يروي عن أبيه عن آبائه موضوعة وقال يهم ويخطئ فبطل الأحتجاج به وقال الدارقطني عيسى هذا يقال له ( مبارك ) وهو متروك الحديث
الكتاب : الضعفاء والمتروكين- المؤلف : عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي أبو الفرج- ج:2 ص:240
عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب روى عن أبيه عن آبائه أحاديث مناكير لا يكتب حديثه لا شيء
[ كتاب الضعفاء - الأصبهاني ] ج:1 ص:122
عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب - كوفي قال ابن عدي : عامة ما يرويه لا يتابع عليه .
الكتاب : مختصر الكامل في الضعفاء- المؤلف : تقي الدين أحمد بن علي المقريزي- رقم 1389 ص572

عيسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب من أهل الكوفة يروي عن أبيه عن آبائه أشياء موضوعة لا يحل الاحتجاج به كأنه كان يهم ويخطيء حتى كان يجيء بالأشياء الموضوعة عن أسلافه فبطل الاحتجاج بما يرويه
[ المجروحين - ابن حبان ] رقم 711 ج:2 ص: 121
پس این روایت نیز موضوع میباشد و احتجاج به آن صحیح نمیباشد.

کتاب بعدی: المتفق والمفترق للخطيب البغدادي
الكتاب: المتفق والمفترق
المؤلف: أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)
در این کتاب نیز این روایت وجود دارد:
إبراهيم بن أبي يحيى أبو إسحاق أخبرني بحديثه أبو الحسن محمد بن محمد بن علي الشروطي قال حدثنا المظفر بن نظيف بن عبدالله مولى بني هاشم قال حدثنا محمد بن مخلد قال حدثنا أبو إسحاق إبراهيم بن أبي يحيى قال حدثنا محمد بن عمر يعني ابن بشير قال حدثنا مطلب ابن زياد عن السدي عن أبي عيسى عن ابن عباس رضي الله عنهما قال تصدق علي بخاتمه وهو راكع فقال النبي صلى الله عليه وعلى آله وسلم للسائل من أعطاك هذا الخاتم فقال ذاك الراكع فأنزل الله تعالى فيه {إنما وليكم الله ورسوله...} الآية قال وكان في خاتمه مكتوبا سبحان فخرني بأني عبده ثم كتب في خاتمه بعد الله الملك.
المتفق والمفترق- ج:1 ص:258

این روایت نیز به خاطر چندین راوی کذاب و ضعیف رد میشود و این روایت نیز بی اعتبار می باشد
مولف کتاب مذکور درباره ی راوی دوم سلسله رجال میگوید:
محمد بن محمد بن عليّ، أبو الحسين البغداديّ الشُّرُوطيّ. [المتوفى: 454 هـ]
حدَّث عن المُعَافَى الجريريّ، وأبي القاسم بن حبابة. قال الخطيب: لم يكُن ديّنًا، كان يترفَّض.
تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام- شمس الدين الذهبي- سنة أربع وخمسين وأربعمائة- ج:10 ص:54
راوی دیگری که متهم به کذابی است المظفر بن نظيف بن عبد الله، أبو نصر مولى بني هاشم، يعرف بغلام مرحب [المتوفى: 398 هـ] میباشد
قال الأزهري: كذاب. حَدَّثَنِي الأزهري قَالَ: كتبت عن المظفر بن نظيف القاص عن المحاملي وابن مخلد وعبد الغافر بن سلامة، ثم خرقت ما كتبت عنه لأنه كان كذابا، والشيوخ الذين أدركهم إنما هم شيوخ أبي الحسن بن رزقويه.
تاريخ بغداد وذيوله- رقم:7116 ج:13 ص: 131 و میزان الاعتدال - رقم8606 ج:4 ص:132
يروي عَنِ المَحَامِلي، وابْن مَخْلَد. وكان كذابا.
تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام- شمس الدين الذهبي ج:8 ص 791
راوی بعدی:
إبراهيم بن أبي يحيى ، هو أبو إسحاق إبراهيم بن محمد بن أبي يحيى الأسلمي المدني، أحد العلماء الضعفاء.
قال إبراهيم بن عرعرة: سمعت يحيى بن سعيد يقول: سألت مالكا عنه أكان ثقة في الحديث؟ فقال: لا ولا في دينه.
وقال يحيى بن معين: سمعت القطان يقول: إبراهيم بن أبي يحيى كذاب.
وروى أبو طالب عن أحمد بن حنبل قال: تركوا حديثه.
قدري، معتزلي، يروى أحاديث ليس لها أصل.
وقال البخاري: تركه ابن المبارك والناس.
وقال البخاري أيضاً: كان يرى القدر، وكان جهميا.
وروى عبد الله بن أحمد، عن أبيه، قال: قدري جهمي، كل بلاء فيه، ترك الناس حديثه.
وروى عباس عن ابن معين: كذاب رافضي.
وقال محمد بن عثمان بن أبي شيبة: سمعت عليا يقول: إبراهيم بن أبي يحيى كذاب، وكان يقول بالقدر.
وأخوه أنيس ثقة.
وقال النسائي والدارقطني وغيرهما: متروك.
وقال الربيع: سمعت الشافعي يقول: كان قدريا.
وقال يحيى بن زكريا ابن حيويه: فقلت للربيع: فما حمل الشافعي على الرواية عنه؟ قال: كان يقول: لان يخر من السماء - أو قال من بعد - أحب إليه من أن يكذب.
وكان ثقة في الحديث.
وقال سعيد بن أبي مريم: قال لي إبراهيم بن أبي يحيى: سمعت من عطاء سبعة آلاف مسألة.
وقال الحميدي: قال الشافعي: وليت على عمل باليمن، فجهدت فيه، فقدمت فلقيت ابن أبي يحيى فقال لي: تجالسوننا وتضيعون، فإذا شرع لاحدكم شئ دخل فيه، فونجنى، فلقيت ابن عيينة فقال: قد بلغنا ولايتك، فما أحسن ما انتشر عنك (1) وما أديت كل الذي عليك، فلا تعد.
فكانت موعظته أبلغ مما صنع ابن أبي يحيى.
وقال الربيع: كان الشافعي إذا قال: حدثنا من لا أتهم - يريد به إبراهيم ابن أبي يحيى.
وقال ابن عقدة: نظرت في حديث إبراهيم بن أبي يحيى، وليس هو بمنكر الحديث.
[ ميزان الاعتدال في نقد الرجال- شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي ] رقم:189 ج:1 ص:57

راوی دیگر نیز مطلب بن زیاد میباشد. مطلب بن زیاد را عده ی توثیق کرده و عده ای تضعیف کرده اند و نسبت به او اختلاف دارند
المطلب بن زياد بن أبى زهير الثقفى و يقال القرشى ، مولاهم ، الكوفى ، و يقال مولى جابر بن سمرة السوائى حليف بنى زهرة
رتبته عند ابن حجر : صدوق ربما وهم
رتبته عند الذهبي : وثقه أحمد و ابن معين ، و قال أبو حاتم : لا يحتج به
کسانی که توثیقش کرده اند:
قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه ، و أبو بكر بن أبى خيثمة عن يحيى بن معين : ثقة .
و ذكره ابن حبان فى كتاب " الثقات " .
و قال العجلى : كوفى ثقة ، و هو فوق وكيع فى السن .
و قال ابن شاهين فى " الثقات " : قال عثمان بن أبى شيبة : ثقة . اهـ .

کسانی که تضعیفش کرده اند:
و قال أبو حاتم : يكتب حديثه ، و لا يحتج به .
و قال أبو عبيد الآجرى عن أبى داود : رأيت عيسى بن شاذان يضعفه .
و قال فى موضع آخر : سألت أبا داود عنه ، فقال : هو عندى صالح ، . و قال عيسى بن شاذان : عنده مناكير .
قلت : و كذا قال ابن سعد ، زاد : كان ضعيفا فى الحديث جدا . الطبقات الكبرى رقم: 2693 ج:6 ص: 360
و قال ابن عدى : و له أحاديث حسان و غرائب ، و لم أر له منكرا ، و أرجو أنه لا
بأس به .
وقال ابن سعد: ضعيف.
پس این روایت نیز از جهات مختلف باطل می باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...