۱۳۹۸/۰۲/۱۸

مدارج متسلّفه (1)



قسمت اول
نویسنده: مجاهد دین
سلف صالح، یعنی گذشتگان نیکوکار؛ و مراد از آن پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابهای که تربیت شده او بودند و شاگردان صحابه که تابعین بودند میباشد، یعنی کسانی که بیشتر از دیگران به هدایت نزدیک بودند چراکه پیامبر صلی الله علیه وسلم معصوم بود و با وحی در ارتباط بوده و بوسیلۀ خداوند متعال هدایت میشد. و اصحابش رضی الله عنهم نیز زیر نظر رسول الله پرورش یافته و دست پروردگان او بودند. و تابعین نیز شاگردان اصحاب بودند که با جوش و خروشی فراوان بر سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم حرکت میکردند. مسلمانان معتقد هستند که پیروی از فهم سلف صالح، بهتر از پیروی از متاخران است، بلکه اکثریت مذاهب و مدارس و مکاتب اصولی و فقهی و کلامی، به نوعی فهم خود را برای اعتبار بخشیدن، به سلف صالح این امت نسبت میدهند.
اکنون ما مدرسه محمد بن عبد الوهاب (1206 هـ) را نگاهی میاندازیم که نه تنها مدعی است که بر مذهب سلف قرار دارد، بلکه معتقد است که جز او کسی بر فهم سلف نیست و همۀ مخالفانش را متهم به بدعت با درجههای مختلف میکند. و امروزه آنها با اسمهایی مانند سلفی، غیر مقلد، وهابی و نجدی شناخته شدهاند.

محمد بن عبد الوهاب به نام دعوت به سوی توحید، توحیدی جدید و بدعی ایجاد نمود که در آن مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را موحد تر از مسلمانان مخالف خودش قرار داده بود! در حالی که خودش حقیقتا نه توحید را شناخته بود و نه شرک را. سپس با این اعتقاد ویرانکننده حمله به دیار مسلمانان کرده و مال و جان مسلمانان را برای خود و پیروانش حلال نمود. محمد بن عبد الوهاب با همکاری آل سعود که قدرت و ثروت و تبلیغات در دست آنها بود، عقاید خود را گسترش داد. آنچه امروز شاهد آن هستیم این است که حکومت آل سعود که شعار توحید پوشالینش گوش همه را کر کرده است و دیگر مسلمانان را متهم به شرک میکند، ملّایانی تربیت کرده است که به هیچ وجه اجازۀ انتقاد از حکومت سکولار زدهاش را نداشته باشند و زندانهای آل سعود پر از علمایی است که با سیاستهای غیرشرعی آل سعود مخالفت کردهاند.

و آل سعود حقیقتا نوکر حلقه به گوش آمریکا است، هربار رئیسجمهور جدیدی برای آمریکا میآید، پادشاه عربستان مدال افتخاری بر گردن او میاندازد و اعلام وفاداری به آمریکا میکند. اگرچه اینها پیرو سلف امت نیستند اما برطبق اسمیکه دارند، به این نوع متسلفان، مدخلی گفته میشود که تابع حکومت هستند. و در مقابل سلفیهای مدخلی، سلفیهای جهادی قرار دارند که هدفشان تحکیم و سیادت شریعت، و حاکم گرداندن قرآن و سنت است و حاکمان کشورهای اسلامی را مانعی در برابر این هدفشان میبینند. در واقع آنها اصل هدفشان صحیح است اما در تطبیق هدفشان بر واقعیت، دچار انحراف شدهاند. و علت این انحراف، متاثر بودنشان از دعوت افراطی و پر از غلو محمد بن عبد الوهاب است. چراکه پتانسیلی که دعوت محمد بن عبد الوهاب دارد، بسیار غلو پرور و تکفیری میباشد. مفاهیمی مانند، جهاد، قتال، ولاء و براء، کافر، مشرک، مرتد، و... مفاهیمی شرعی و دینی است و انکار آن انکار خود دین است، منتها دعوت نجدی، بخاطر غلوی که دارد، در این مفاهیم دچار انحراف شده است، و در تطبیق این مفاهیم و یا به عبارتی دیگر در تحقیق مناط احکام، دچار انحراف شده است. برای همین آنها با دو گروه یا دو طیف مواجه هستند، یکی عوام مردم مسلمان و دیگری حکّام کشورهای اسلامی. آنها (یعنی سلفی جهادی) بر حسب میزان غلوی که در آنها بوجود آمده است، با عوام مردم مسلمان عمل میکنند، گاهی آنها را فقط مسلمانان اهل بدعت میدانند، چراکه در نزد آنان اگر بسیار متقی هم باشی اما مثلاً اشعری یا ماتریدی باشی، اهل بدعت خواهی بود. و گاهی آنها را به صوفی قبوری وصف میکنند، گاهی مرتد و گاهی کافر اصلی میپندارند که بر هریک از این دیدگاهها گروههای مشخصی از جهادیون قرار دارند.
و تکفیر حکّام مسلمین نیز در نزد بسیاری از جماعتهای سلفی جهادی، محل اجماع و معلوم از دین به ضرورت شده است، به نحوی که عدم تکفیر حاکم کشورهای اسلامی نزد آنان برابر با عدم کفر به طاغوت است.
خوانش اشتباه از آیات و احادیث مربوط به جهاد و قتال توسط نجدیه، و نیز حماسهگری و هیجان آنان با دیدن فضل جهاد فی سبیل الله و شهادت و نیز برداشت محتکرانه از طایفۀ منصوره و فرقۀ ناجیه و حدیث غربا، و بسیاری از دلایل دیگر با هم جمع شده و باعث میشود یک شخص نجدی احساس کند او بر صراط مستقیم است و مخالفان او بر گمراهی و بدعت قرار دارند. در واقع آنها بخاطر نوع فهمیکه از دین پیدا کردهاند، چنین گمان دارند که آنها پیروان اصلی الله و رسولش هستند و هرکسی که با آنها مخالف باشد، با آنها مخالفت نکرده است، بلکه با الله و رسولش و با قرآن و سنت مخالفت کرده است.
برای همین ناخودآگاه در راستای اهداف دشمنان اسلامی فعالیت میکنند بدون اینکه خودشان متوجه شده باشند. برای اینکه بعضی از گروههای سلفیجهادی مانند دوله، مخالفان سیاسی و عقیدتیاش را کافر و مرتد میداند، و جنگیدن با مرتد نیز مقدم بر جنگیدن با کافر اصلی است، لذا اینها بدون هیچ مزدی، هدف کفار اصلی را برآورده میکنند، یعنی بخاطر فهم اشتباه از دین، مسلمانان را کافر و مرتد میدانند و آنها را قبل از کفار اصلی میکشند و هدف کفار اصلی نیز مشغول ساختن مسلمانان به همدیگر است. وقتی کفار اصلی گروهی را ببینند که کار آنها را انجام میدهد و مسلمانان را میکشد، بدون شک از وجود چنین گروهی خوشحال خواهند بود و به شکل مستقیم و غیر مستقیم از آن حمایت خواهند کرد.
پس مسلمین مخالف حکم مرتد و حکم کافر و حکم مشرک نیستند، بلکه فهم مسلمانان با نجدیه و سلفیجهادی، از این احکام متفاوت است. در نزد نجدیه، بخاطر غلو و ظاهرگرایی افراطیشان (به همانند خوارج) چیزهایی کفر و شرک اکبر است که در نزد الله و رسولش کفر و شرک اکبر نیست، و این همان وصف خوارجی است که با گناهان کبیره مسلمانان را تکفیر میکردند. منتها اگر در زمان خوارج اولیه، با گناهان عملی مثل دروغ و دزدی و زنا مردم را تکفیر میکردند، امروز خوارج این زمان با گناهان و بدعتهای اعتقادی مردم را تکفیر میکنند. هدف، تایید خطا و بدعت و گناهان و انحرافات نیست و اصلاح آنها جهاد و فرض میباشد، بلکه هدف شناخت این مطلب است که هر کفرِ خارج کننده از ملتی، حرام است، اما هر حرامیکفر خارج کننده از ملت نیست.
ادامه دارد...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...