نویسنده: مجاهد دین
1️⃣ مشرکان رابطۀ خویشاوندی و نسبی بین الله و جن قرار داده بودند و معتقد بودند که الله متعال با سروات و بزرگان جن ازدواج کرده و از آنها ملائکه به دنیا آمدهاند و از این رو ملائکه را دختران الله میدانستند.
🔹سمرقندی رحمه الله در این باره در تفسیرش مینویسد: «ثم قال عز وجل: وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً يعني: وصفوا بين الرب، وبين الملائكة نسباً حين زعموا أنهم بناته. ويقال: جعلوا بينه وبين إبليس قرابة. وروى جبير عن الضحاك قال: قالت قريش: إن إبليس أخو الرحمن. وقال عكرمة: وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً قالوا: الملائكة بنات الله، وجعلوهم من الجن. وهكذا قال القتبي».
🔸ترجمه: «سپس خداوند عزوجل میفرماید: {و آنها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند}. یعنی بين پروردگار و بین ملائکه نسبی وصف نمودند آنگاه که گمان کردند ملائکه دختران خداوند هستند. و گفته میشود که بین اوتعالی و بین ابلیس قرابت قرار دادند. و جبیر از ضحاک روایت کرده که گفت: قریش میگفت: ابلیس برادر رحمان است. و عکرمه میگوید: گفتند ملائکه دختران الله هستند و آنان را از جن قرار دادند. القتبی اینگونه گفته است».
🗒 تفسیر بحر العلوم از سمرقندی، ج 3 ص 154.
👈 به این خاطر است که میگوییم مشرکان، إلهیت را همانند انسانیت، متعدد میدانستند؛ یعنی به همان شکل که انسانها متعدد هستند، در فهم مشرکان إلهیت نیز متعدد بود و الله را پدر إلهها میدانستند و ملائکه را نیز فرزندان الله میدانستند. و إله نیز ذاتی است که صفات ربوبیتیِ قائم به ذات خود را دارد. به همان شکل که یک انسان از او انسان دیگری متولد میشود و هردو در صفات خود قائم به خود هستند و پدر نمیتواند مثلا از او سلب قدرت شنیدن یا دیدن کند، و شنیدن و دیدن فرزند در گرو اذن پدرش نیست، چراکه ذات انسان هنگام به دنیا آمدن، شنیدن و دیدن را از پدرش به ارث میبرد. و در نزد مشرکان إلهیت نیز اینگونه بود و معتقد بودند إلههایشان، نه اینکه به اذن الله قدرت ربوبیت داشته باشند، بلکه معتقد بودند صفات الهیت و ربوبیت را از الله در حین توالد به ارث بردهاند.
2️⃣ همچنین مشرکان پیامبر صلی الله علیه وسلم را از بتهایشان میترساندند و میگفتند بتهای ما به تو آسیب و بلایی میرساند پس از بتهایمان بترس و به آنان تعرض نکن. و این نشان می دهد که برای بت هایشان قدرت نفع و ضرر رساندن (که از صفات ربوبیت است) قائل بودند.
🔹سمرقندی رحمه الله میگوید: «ثم قال: قُلِ يا محمد يعني: لكفار مكة ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ يعني: آلهتكم ثُمَّ كِيدُونِ يعني: اعملوا بي ما شئتم فَلا تُنْظِرُونِ يعني: لا تمهلون ولا تؤجلون لأنهم خوفوه بآلهتهم».
🔸ترجمه: «سپس میفرماید: ای محمد {بگو} یعنی به کفار مکه بگو، {شریکهایتان را بخوانید}، یعنی إلههایتان را، {سپس بر ضد من نیرنگ و تدبیر کنید}، یعنی: هرچه میخواهید با من بکنید، {و مرا مهلت ندهید}، یعنی مهلتی ندهید و دیر هم نکنید، برای اینکه مشرکان پیامبر را بوسیلۀ إلههایشان میترساندند».
🗒 تفسیر بحر العلوم، ج 1 ص 575.
3️⃣ اگر چنانکه نجدیه میگوید باشد و مشرکان توحید ربوبیت داشتند، پس چرا باید مشرکان بخاطر اینکه مسلمانان میگفتند: فقط الله رب ماست، آنها را از دیارشان اخراج کنند؟
🔹سمرقندی رحمه الله میگوید: «يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ يعني: أخرجوكم من مكة. أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ يعني: لأجل الإيمان بربكم يعني: بوحدانية رَبِّكُمْ».
🔸ترجمه: «{رسول الله و شما را بیرون میکنند} یعنی: شما را از مکه بیرون میکنند. {به خاطر ایمانآوردن به الله که ربّتان است} یعنی: بخاطر ایمان آوردن به پروردگارتان یعنی: به یکتایی پروردگارتان».
🗒 تفسیر سمرقندی، ج 3، ص 435.
🔹 همچنین سمرقندی رحمه الله میگوید: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا يعني: يقولون الله مانعنا، ومعطينا، وضارنا، ونافعنا، ثُمَّ اسْتَقامُوا على ذلك القول، ولا يرون النفع، ولا يرجون من أحد دون الله تعالى، ولا يخافون أحداً دون الله».
🔸 ترجمه: «{بیگمان کسانیکه گفتند: ربّ ما الله است، سپس استقامت کردند} یعنی: میگویند الله محافظ ما و عطا کننده به ما و ضرر رسانده و نفع رسانده به ما است و از کسی جز الله خوف ندارند».
🗒 تفسیر سمرقندی، ج 3، ص 226.
❓ مگر نجدیه نمیگویند که مشرکان نیز توحید ربوبیت داشتهاند و آنان نیز میگفتند رب و مالک و مصلح و مدبر ما فقط الله است؟ پس چرا باید بخاطر چنین اعتقادی مومنان را بیرون کنند؟
مومنان میگفتند فقط الله رب ماست و بخاطر این سخنشان از مکه بیرون رانده شدند. و اگر مشرکان نیز معتقد بودند که فقط الله رب آنان است و برای بتهایشان ربوبیت قائل نبودند، پس نباید بخاطر این سخن مومنان که میگفتند فقط الله رب ماست، ناراحت شوند و مومنان را از مکه بیرون برانند. پس این نشان میدهد که مشرکان علاوه بر اعتقاد به ربوبیت الله، برای تمام بتها و معبودانشان نیز ربوبیت قائل بودند. و بخاطر اینکه مومنان، ربوبیت را از بتهایشان نفی میکردند و میگفتند که بتهایشان نفع و ضرری در دست ندارند و فقط الله رب ماست، به این خاطر بود که آنان را از دیارشان بیرون کردند.
4️⃣ کلمۀ إله بر چیزی اطلاق میشود که حتماً صفات ربوبیت در آن وجود داشته باشد و همین مطلب ثابت میکند که مشرکان برای إلههایشان صفات ربوبیت قائل بودند.
🔹سمرقندی رحمه الله در تفسیر آیه 22 سورۀ انبياء گوید: «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ يعني: لو كان في السماء والأرض آلهة غير الله، لَفَسَدَتا يعني: لخربت السموات والأرض ولهلك أهلها، يعني: أن التدبير لم يكن مستوياً».
🔸ترجمه: «{اگر در این دو إلههایی جز الله بود} یعنی: اگر در آسمان و زمین آلههای غیر از الله بود، {مسلما هر دو تباه میشدند} یعنی آسمانها و زمین خراب میشدند و اهل آن هلاک میگشتند. یعنی اینکه امور به درستی تدبیر نمیشد».
🗒 تفسیر بحر العلوم، ج 2 ص 423.
👈خداوند در این آیات، إلههای مشرکان و عقیدۀ مشرکان نسبت به إلههایشان را رد و باطل میکند و اگر مشرکان برای إلههایشان چنین صفاتی قائل نبودند یعنی اگر معتقد نبودند که إلههایشان شریک و فرزند خداوند هستند و در تدبیر امور جهان هستی، شریک خداوند هستند، مسلّماً خداوند هم نمیبایست آنان را به چیزی که به آن معتقد نیستند، مواخذه کند و چیزی را بر آنان رد نماید که به آن معتقد نباشند.
👈و اگر إلههای مشرکان، تنها و صرفاً برای عبادتکردن میبودند و مشرکان هیچ اعتقاد خاصی نسبت به آن إلههایی که عبادت میکردند نداشتند و همانند سفیهانی بودند که بدون هیچ دلیل و انتظار و چشم داشتی و بدون هیچ اعتقاد به نفع و ضرر رساندنی توسط آن إلهها، برای إلههایشان عبادت میکردند و نذر میکردند و قربانی میکردند و سجده میکردند و...، اگر اینگونه میبود، پس چرا خداوند باید بفرماید که اگر چنین إلههای بیخاصیت و بدون قدرت و خالی از صفات و خصائص ربوبیت وجود میداشت، پس بخاطر آن مسلّماً تنازع و تداخل در امور و بی نظمی و فساد در جهان هستی بوجود میآمد؟! ⁉️
فتأمل.
👈پس برهان تمانع و نفی تعدد آلهه که در این آیه آمده است، معنا پیدا نمیکند مگر اینکه إلهی که در این آیه آمده است را در معنای متصرف و مدبر و کسی که امور در دست اوست معنا کرد. و مشرکان به چنین إلههایی که من دون الله بودند معتقد بودند، از این رو آنان را عبادت میکردند. پس عبودیت زمانی صورت میگیرد که برای معبود، الهیت و ربوبیت قائل باشد؛ اگرچه هم تنها یک خصیصه و یک صفت از خصائص و صفات ربوبیت را برایش قائل باشد.
👈پس طبق کلام خداوند، کلمۀ إله بر چیزی اطلاق میشود که حتماً صفات ربوبیت در آن وجود داشته باشد و همین مطلب ثابت میکند که مشرکان برای إلههایشان صفات ربوبیت قائل بودند و شرط نیست که تمام صفات ربوبیت را برای یک إله قرار داد تا گفته شود که ربوبیت دارد، بلکه حتی اگر یک صفت از صفات ربوبیت برای یک نفر قائل باشی، پس در ربوبیت مشرک گشتهای اگرچه هم خالق آسمانها و زمین را فقط الله بدانی. به عبارتی دیگر، لازم نیست که حتما مشرکان به دو خالق اعتقاد داشته باشند تا گفته شود که در ربوبیت مشرک گشتهاند، چنانکه بعضیها به اشتباه به چنین نظری رفتهاند و میگویند چون مادام مشرکان اقرار میکردند که الله خالق آسمانها و زمین است، پس توحید ربوبیت را بطور کامل به جا آوردهاند!
5️⃣ مشرکان معتقد بودند که الله به تنهایی نمیتواند دعای همۀ آنان را بشنود و به تنهایی نمیتواند متوجه عبادت همۀ آنها شود، بلکه إلههایشان هستند که در برطرف کردن این نقص خداوند در ربوبیتش، شریک و یاور و نصیر و اولیاء من الذل او هستند. برای همین با تعجب میگفتند آیا محمد همۀ إلهها را یک إله قرار داده است!؟
🔹سمرقندی رحمه الله در تفسیر آیه میگوید: «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً يعني: كيف يتسع لحاجتنا إله واحد؟ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ يعني: لأمر عجيب».
🔸ترجمه: «{آیا (همۀ) إلهها را یک إله قرار داده است؟} یعنی: چگونه یک إله میتواند نیازهای ما را برآورده کند؟ {بیگمان این چیزی عجیبی است} یعنی امر عجیبی است».
🗒 تفسیر سمرقندی، ج 3 ص 158.
👈این فهم مشرکان عرب از کلمه إله و جمله لا إله إلا الله بود. مشرکان هرگز همانند نجدیه، معتقد نبودند که إله تنها به معنای معبودی بیقدرت و بیخاصیت و فاقد هرگونه نفع و ضرر رساندن باشد، بلکه معتقد بودند بتهایشان که به آنها إله میگفتند کائناتی هستند که دارای قدرتهای قائم به ذات خود میباشند و وقتی در نیازهایشان به فریاد خوانده میشوند، به فریاد آنان میرسند و معتقد بودند بتهایشان، حاجتها و نیازهایشان را به نزد الله میبرند و با قدرتِ شفاعتِ نافذ و بدون نیاز به اذن اللهای که دارند، نیازهایشان را از الله میگیرند.
👈پس اعتقاد مشرکان این بود که الله به تنهایی نمیتواند حاجتها و نیازهای همه را برآورده کند برای همین به شریکانی نیاز دارد تا در این باره به او کمک کند برای همین در تلبیهشان میگفتند: «لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ، إِلَّا شَرِيكًا هُوَ لَكَ، تَمْلِكُهُ وَمَا مَلَكَ».
‼️با این حال باز تعجب میکنیم از کسانی که مشرکان را در ربوبیت موحد میدانند و سپس برای تلبیس بر خوانندگان به مخالفان فکریشان میگویند که آنها در مشرک دانستن مشرکان قریش در ربوبیت، متاثر از کتاب الروية الوهابیة شدهاند! آیا سمرقندی (متوفی 375 هجری) نیز از کتاب الروية الوهابیه متأثر شده بود؟ و در قسمتهای قبل نیز اقوال فخر رازی و قرطبی و طبری و ابن تیمیه را نیز بررسی کردیم. آیا این علما نیز از کتاب الروية الوهابية متأثر شده بودند؟ همچنین در قسمتهای بعدی نیز علمای دیگری را ذکر خواهیم کرد که همگی قبل از دعوت محمد بن عبد الوهاب بودند و معتقد بودند که مشرکان در ربوبیت مشرک بودهاند. آیا این متوهمان، باز چنین توهم میکنند که ما در مشرک دانستن مشرکان قریش در ربوبیت، متأثر از کتاب الروية الوهابیه هستیم؟
#مجاهد_دین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر