🔹فخر رازی رحمه الله دربارۀ شرک مشرکان در ربوبیت میگوید: «كَانَ أَكْثَرُ الْخَلْقِ مُقِرِّينَ بِوُجُودِ الْإِلَهِ الْعَالِمِ الْقَادِرِ وَإِنَّمَا الشَّأْنُ فِي أَنَّهُمْ يَتَّخِذُونَ أَصْنَامًا عَلَى صُورَةِ الْأَرْوَاحِ الْفَلَكِيَّةِ وَيَعْبُدُونَهَا وَيَتَوَقَّعُونَ حُصُولَ النَّفْعِ وَالضُّرِّ مِنْهَا».
🔸ترجمه: «بیشتر مردم به وجود إله عالِم و قادر اقرار داشتند و تنها بتهایی در صورت ارواح فلکی برای خود میگرفتند و عبادتشان میکردند و از آنان به دست آمدن نفع و ضرر را توقع داشتند».
🗒 تفسیر مفاتیح الغیب، ج 18 صص 457-458.
🔹همچنین فخر رازی دربارۀ کسی که گمان میکند مشرکان اعتقاد نداشتهاند که بتهایشان با الله منازعه میکنند و در برابر مشیت و ارادۀ الله قرار میگیرند، در پاسخ به چنین کسی میگوید: « فَإِنْ قِيلَ إِنَّهُمْ لَمْ يَقُولُوا إِنَّ الْأَصْنَامَ تُنَازِعُ اللَّهَ. قُلْنَا لَمَّا عَبَدُوهَا وَسَمَّوْهَا آلِهَةً أَشْبَهَتْ حَالُهُمْ حَالَ مَنْ يَعْتَقِدُ أَنَّهَا آلِهَةٌ قَادِرَةٌ عَلَى مُنَازَعَتِهِ».
🔸ترجمه: «و اگر گفته شود که مشرکان نمیگفتند که بتهایشان با الله تنازع میکنند. میگوییم: هنگامیکه بتهایشان را عبادت کردند و آنان را آلهه نامیدند، حالشان شبیه حال کسی شد که معتقد است آنها إلههایی هستند که بر منازعه کردن با الله قادر هستند».
🗒 تفسیر مفاتیح الغیب، ج 2 ص 344.
🔹و اکنون دقت کنید که فخر رازی دربارۀ کیفیت شفاعت مشرکان چه میگوید. ایشان میفرماید: «إِنَّ الْقَوْمَ كَانُوا يَقُولُونَ فِي الْأَصْنَامِ أَنَّهَا شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ وَكَانُوا يَقُولُونَ أَنَّهَا تَشْفَعُ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ فِيهِ إِلَى إِذْنِ اللَّهِ، وَلِهَذَا السَّبَبِ رَدَّ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِمْ ذَلِكَ بِقَوْلِهِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ [الْبَقَرَةِ: 255] فَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ الْقَوْمَ اعْتَقَدُوا أَنَّهُ يَجِبُ عَلَى اللَّهِ إِجَابَةَ الْأَصْنَامِ فِي تِلْكَ الشَّفَاعَةِ، وَهَذَا نَوْعُ طَاعَةٍ، فَاللَّهُ تَعَالَى نَفَى تِلْكَ الطَّاعَةَ بِقَوْلِهِ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطاعُ».
🔸ترجمه: «آن قوم (مشرکان) دربارۀ اصنامشان میگفتند که آنها شفیعان ما نزد الله هستند و میگفتند که آنها نزد الله برای ما شفاعت میکنند بدون اینکه برای شفاعت کردنشان احتیاجی به اجازۀ الله داشته باشند و به همین خاطر خداوند متعال این عقیدۀشان را با این فرمودهاش رد کرد: {کیست که در نزد او شفاعت کند مگر با اجازه او؟} پس این دلالت دارد بر اینکه آن مشرکان معتقد بودند که بر خداوند واجب است که شفاعت آن اصنام را قبول کند و این نوعی اطاعتشدن و پذیرفته شدن است و خداوند این اطاعتشدن را با این فرمودهاش نفی کرده است: {برای ستمکاران نه دوستی وجود دارد، و نه شفیعی که (شفاعتش) پذیرفته شود}».
🗒 التفسیر مفاتیح الغیب، ج 27، ص، 504.
🔹 همچنین فخر رازی میگوید: «أَنَّ الْقَوْمَ مَا كَانُوا مِنْ أَصْحَابِ النَّظَرِ وَالِاسْتِدْلَالِ بَلْ كَانَتْ أَوْهَامُهُمْ تَابِعَةً لِلْمَحْسُوسَاتِ فَلَمَّا وَجَدُوا فِي الشَّاهِدِ أَنَّ الْفَاعِلَ الْوَاحِدَ لَا تفي قدرته وعمله بِحِفْظِ الْخَلْقِ الْعَظِيمِ قَاسُوا الْغَائِبَ عَلَى الشَّاهِدِ، فَقَالُوا لَا بُدَّ فِي حِفْظِ هَذَا الْعَالَمِ الْكَثِيرِ مِنْ آلِهَةٍ كَثِيرَةٍ يَتَكَفَّلُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِحِفْظِ نَوْعٍ آخَرَ».
🔸ترجمه: «قوم مشرکان صاحبان نظر و استدلال نبودند بلکه اوهامشان تابع محسوسات بود، هنگامیکه در مشاهدات خود دیدند که قدرت و عمل یک فاعل به تنهایی نمیتواند خلق عظیمی را حفظ نماید، عالم غایب را هم بر عالم شاهد قیاس کردند و گفتند ناگریز باید در حفظ این عالم نیز إلههای زیادی باشند تا هر یک از آنان بخشی از آن را حفظ نماید».
🗒 تفسیر مفاتیح الغیب، ج 26 ص 368.
پس لازم نیست که مشرکان حتماً اعتقاد داشته باشند که آسمانها و زمین را کسی غیر از الله خلق کرده باشد تا در ربوبیت مشرک شده باشند، چنانکه کسانی که مشرکان را موحّد در ربوبیت میدانند چنین خطایی مرتکب شده و گمان میکنند چون مشرکان به خالق و رازق بودن الله قائل بودند پس به معنای توحید ربوبیت آنان است! بلکه حق این است که همین که مشرکان به تعدد آلهه معتقد بودند، پس شرک در ربوبیت رخ داده است.
🔹و در تعریف إله میگوید: «أَنَّ الْإِلَهَ الْمَعْبُودَ هُوَ الَّذِي يَقْدِرُ عَلَى إِزَالَةِ الضَّرَرِ، وَإِيصَالِ الْمَنْفَعَةِ».
🔸ترجمه: «إله معبود کسی است که قادر به برطرف کردن ضرر و رساندن نفع باشد».
🗒 تفسیر مفاتیح الغیب، ج 20 ص 357.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر