غلو در لغت به معنای زیادهروی در کاری یا در
وصف کسی و چیزی؛ از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد، اغراق، گزافهگویی و مبالغه میباشد.
غلو مراتبی دارد: 1- مبالغه، 2- اغراق، 3-
غلو. مبالغه پایینتر از اغراق است و اغراق پایینتر از غلو.
1- مبالغه: افراط در وصف است، به نحوی که هم عقلاً و هم عادتاً ممکن باشد. مانند
این شعر سعدی:
دو پاکیزه پیکر چو حور و پری
دو صورت که گفتی یکی نیست بیش |
|
چو خورشید و ماه از نکو منظری
نموده در آیینه همتای خویش |
یا این بیت:
شراب مرگ ای دل گر چه تلخ و جان ستان باشد
|
از آن هم تلخ تر گویند هجر عاشقان باشد
|
2-
اغراق: افراط
در وصف است، به نحوی که عقلاً ممکن باشد؛ اما عادتاً ممکن نباشد. مانند این شعر
فردوسی:
چو بوسید پیکان سر انگشت او
|
|
گذر کرد از مهرهی
پشت او
|
3- غلو: افراط در وصف است، به نحوی که عقلاً و عادتاً ممکن نباشد. و غلو خود دو گونه است:
الف) غلوی که بوی شرک و کفر از آن استشمام
نشود (غلو ادبی). مانند این شعر سعدی:
بیم است چو شرح غم هجر تو نویسم
|
|
کآتش به قلم درفتد از سوز
درونم
|
و معلوم است که
هیچگاه بخاطر نوشتن شرح غم هجران، از قلم آتش بر نمیخیزد، و این یک نوع غلو ادبی
است.
و مانند این شعر فردوسی:
شود کوه آهن چو دریای آب
|
|
اگر بشنود نام افراسیاب
|
و عقلاً و عادتاً
چنین چیزی محال است که کوه آهن با شنیدن نام افراسیاب به دریای آب تبدیل شود.
ب)
غلوی که بوی شرک و کفر از آن استشمام شود (غلو الحادی). به عبارتی دیگر اعتقاد به خدایی و الوهیت و
ربوبیتِ پیامبران و امامان و یا هر مخلوقی از مخلوقات خداوند، و شریکگرداندن آنان
در عبادت یا خالقیت یا رازقیت و... یا اعتقاد به حلول خداوند در آنان، یا اینکه
معرفت به آنان تکلیف را ساقط میکند و نحو آن.
برای مثال این
شعر از «طراز یزدی» در وصف علی رضی الله عنه که میگوید:
ای امیر عرب ای کآینۀ غیب نمایی
در پس پرده نهان بودی و قومی به جهالت پس چه گویند ندانم گر ازین طلعت زیبا |
|
بر سر افسر سلطان ازل ظل همایی
حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدایی پرده برداری و آن گونه که هستی بنمایی |
مونس علیشاه ذوالریاستین،
در شعرش میگوید:
منشاء کن فکان علیست علی
|
|
مبداء انس و جان علیست علی
|
شاعری
دیگر میگوید:
خدا با اسم اعظم یا علی گفت
عجب سری است در خلقت که از خاک عصا در دست موسی اژدها شد مسیحا دم از آن گردید عیسی محمد در شب معراج برخاست |
|
ملک در اولین دم یا علی گفت
چو برمیخاست آدم یا علی گفت کلیم آنجا مسلم یا علی گفت که در دامان مریم یا علی گفت به قصد قرب اعظم یا علی گفت |
نکتهای
که باید دربارۀ شعر مدّ نظر داشت، این است که گاه شاعر چیزی را از روی احساسات به
صورت شعر غلوانه بیان میکند، اما خودش در خارج از شعر، عقیدهای به آن غلو ندارد
و از اهل غلو نیست، لذا به طور کامل و مطلق نمیتوان از روی شعر به عقیدۀ شاعر پی
برد، مگر اینکه آن شاعر خود از طایفۀ اهل غلو باشد که در بیرون از شعر نیز به غلو
الحادی معتقد باشد و سپس این عقیدهاش را نیز به صورت شعر در آورده باشد؛ که در این
صورت شعر او بیانگر عقیدۀ او خواهد بود.
خداوند
متعال دربارۀ شاعران میفرماید: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤
أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا
لَا يَفۡعَلُونَ٢٢٦ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ
وَذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ
وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ٢٢٧﴾ [الشعراء: 224-227]
«و شاعران (کسانی) هستند که گمراهان از آنها پیروی میکنند(224) آیا ندیدی که آنها در هر وادیی سرگشته (و حیران)
هستند؟!(225) و بیگمان آنها چیزی میگویند
که (خود به آن) عمل نمیکنند؟!(226) مگر کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و الله
را بسیار یاد کردند، و بعد از آن که ستم دیدند، انتقام گرفتند، (و با شعر خود از
اسلام و مسلمین دفاع نمودند)، و کسانیکه ستم کردند؛ به زودی خواهند دانست به چه
بازگشتگاهی باز میگردند(227)».
نظامی در بیتی حقیقت شعر مذموم را بیان
کرده و میگوید:
در شعر مپیچ و در فن او
|
|
چون اکذب اوست احسن او
|
جمع فرط، به معنای زیاده روی، تجاوز از حد و
اندازه، بسیاری و فراوانی، تند رَوی.
کوتاهی کردن در کار، ضایع نمودن، بر باد
دادن، تلف کردن، کم رَوی.
میانهروی، مابین افراط و تفریط قرار دارد.
تکلّف و تشدّد و تعمّق و زیادهروی از حد در
اقوال و افعال در غیر موضع صحیح خود. متنطّع کسی است که با تعمّقورزی بیش از حد،
از حد توازن و وسطیت و اعتدلال که روح اسلامی است، خارج میشود و در جاهایی که جای سختگیری نیست، سختگیری میکند
و بر خود فشار میآورد. ابن مسعود رضی الله عنه از پیامبر
صلی الله علیه وسلم روایت میکند که ایشان فرمودند: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ، قَالَهَا ثَلَاثَاً»[1]؛ «متنطعون هلاک شدند، و این جمله را سه بار تکرار فرمودند».
غور و فرو رفتن و زیادهروی کردن در قول یا
عمل. در صحیح بخاری از انس رضی الله عنه روایت شده است که گفت: «وَاصَلَ النَّبِيُّ صَلَّى
اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخِرَ الشَّهْرِ، وَوَاصَلَ أُنَاسٌ مِنَ النَّاسِ، فَبَلَغَ
النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «لَوْ مُدَّ بِيَ الشَّهْرُ لَوَاصَلْتُ
وِصَالًا يَدَعُ المُتَعَمِّقُونَ تَعَمُّقَهُمْ، إِنِّي لَسْتُ مِثْلَكُمْ، إِنِّي
أَظَلُّ يُطْعِمُنِي رَبِّي وَيَسْقِينِ».
ترجمه: «پیامبر صلی الله علیه وسلم آخر ماه را روزۀ وصال گرفت و کسانی از مردم
نیز روزۀ وصال گرفتند. این خبر که به پیامبر صلی الله علیه وسلم رسید فرمود: اگر ماه
دراز میشد حتماً روزۀ وصال را تا زمانی دوام میدادم که تعمّقکنندگان تعمّقشان را
ترک میکردند. همانا من مانند شما نیستم، من روز میکنم در حالی که پروردگارم به من
میخوراند و مینوشاند».[2]
و در صحیح مسلم از انس رضی الله عنه روایت
شده که گفت: «كَانَ
رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يُصَلِّي فِي رَمَضَانَ، فَجِئْتُ
فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ وَجَاءَ رَجُلٌ آخَرُ، فَقَامَ أَيْضًا حَتَّى كُنَّا رَهْطًا
فَلَمَّا حَسَّ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّا خَلْفَهُ جَعَلَ
يَتَجَوَّزُ فِي الصَّلَاةِ، ثُمَّ دَخَلَ رَحْلَهُ، فَصَلَّى صَلَاةً لَا يُصَلِّيهَا
عِنْدَنَا، قَالَ: قُلْنَا لَهُ: حِينَ أَصْبَحْنَا أَفَطَنْتَ لَنَا اللَّيْلَةَ قَالَ:
فَقَالَ: «نَعَمْ، ذَاكَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الَّذِي صَنَعْتُ» قَالَ: فَأَخَذَ
يُوَاصِلُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَذَاكَ فِي آخِرِ الشَّهْرِ،
فَأَخَذَ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِهِ يُوَاصِلُونَ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ
عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَا بَالُ رِجَالٍ يُوَاصِلُونَ، إِنَّكُمْ لَسْتُمْ مِثْلِي،
أَمَا وَاللهِ، لَوْ تَمَادَّ لِي الشَّهْرُ لَوَاصَلْتُ وِصَالًا يَدَعُ الْمُتَعَمِّقُونَ
تَعَمُّقَهُمْ».
ترجمه: «رسول خدا صلی الله علیه وسلم در ماه رمضان نماز میخواند. من هم در کنار
ایشان ایستادم. مرد دیگری نیز همانند من آمد و به نماز ایستاد تا اینکه گروهی را تشکیل
دادیم. هنگامی که رسول خدا احساس نمود که من پشت سر ایشان به نماز ایستادهام نماز
را سبک (و کوتاه) خواند. سپس به منزل خویش رفت و نمازی [طولانی] خواند؛ نمازی که همراه
ما اینگونه نخواند. راوی گفت: هنگام صبح به او گفتیم: آیا دیشب متوجّه ما شدی که پشت
سرت نماز میخوانیم؟ راوی گفت: رسول خدا فرمود: بله، و همین سبب شد که این کار را انجام
دهم. راوی میگوید: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم آخر ماه را روزۀ وصال گرفت و کسانی
از مردم نیز روزۀ وصال گرفتند. این خبر به پیامبر خدا رسید، فرمود: مردمان را چه شده
است که روزۀ وصال میگیرند؟ شما مانند من نیستید. به خدا سوگند اگر ماه بر من طولانی
میشد روزۀ وصال را تا وقتی ادامه میدادم که تمعقکنندگان [در روزه وصال] تعمق خود
را ترک میکردند».
سختی، دشواری، مشکل، پر مشقّت، طاقت فرسا.
آسانی، سهولت، توانگری.
خداوند متعال میفرماید:
﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ
بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ [البقرة: 185]
«الله برای شما آسانی میخواهد، و برای شما
دشواری نمیخواهد».
و میفرماید:
﴿وَنُيَسِّرُكَ لِلۡيُسۡرَىٰ٨﴾ [الأعلى: 8]
«و ما تو را برای (راه) آسان
توفیق میدهیم».
ابوهریره رضی الله عنه روایت میکند که
پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ وَلَنْ يُشَادَّ
الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا، وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا،
وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ، وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ».
ترجمه: «بیگمان دین آسان است، و هیچ کس دین
را بر خود سخت نگرفته است مگر اینکه خسته و شکستخورده خواهد شد، پس راه راست و
میانه را در پیش بگیرید، و به مردم بشارت بدهید (نه اینکه آنها را مأیوس کنید)، و
از عبادت صبح و غروب و آخر شب کمک بگیرید».[3]
تنگی، فشار، مضیقه، درماندگی، دشواری، سخت
گرفتن، چیزی را گناه و حرام قرار دادن، بحرانی، وخیم.
خداوند میفرماید: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن
يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ
تَشۡكُرُونَ٦﴾ [المائدة: 6]
«الله نمیخواهد بر شما دشواری قرار دهد،
بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام کند، باشد که شکر گزارید».
و میفرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ﴾ [الحج: 78]
«او شما را برگزید، و در دین
برای شما هیچ سختی (و تنگنایی) قرار نداد».
میانه، میانهروی،
راست، راه راست، ضد افراط و تفریط، استقامت در راه، راهی که رهرویش را به هدف
برساند. خداوند میفرماید:
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِ وَمِنۡهَا جَآئِرٞۚ وَلَوۡ شَآءَ
لَهَدَىٰكُمۡ أَجۡمَعِينَ٩﴾ [النحل: 9]
«و بر
الله است که راه راست را (به بندهگانش) بنمایاند، و برخی از آن راهها بیراهه (و
کج) است، و اگر میخواست همۀ شما را هدایت میکرد».
اقتصاد در امور، یعنی بین افراط و تفریط
کردن در امور، حد وسط و میانه را قصد و آهنگ نمودن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر