۱۳۹۸/۰۷/۲۵

ابطلال شبهۀ نجدیه دربارۀ توسل عمر به عباس برای طلب باران

🖊 نویسنده: مجاهد دین

یکی از شبهات نجدیه این است که چرا بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم عمر بن خطاب برای طلب باران، به عباس بن عبد المطلب (الله از آنها راضی باد) متوسل شد، اما به پیامبر صلی الله علیه وسلم متوسل نشد؟
👈جواب مختصر و کوتاه: چون نماز استسقاء (نماز طلب باران) به جماعت خوانده می‌شود و عمر رضی الله عنه برای اقامۀ این نماز، به دنبال پیشنماز و امام می‌گشت، (نه به دنبال کسی که از او بخواهد صرفاً دعا بکند، بدون اینکه نماز استسقاء خوانده شود).
🔹چنانکه عمر بن الخطاب می گوید: «اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا فَتَسْقِینَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسْقِنَا».
🔸ترجمه: «خدایا ما بوسیلۀ پیامبرمان به تو متوسل می‌شدیم و بر ما باران می‌بارانیدی و اکنون به عموی پیامبرمان متوسل می‌شویم پس بر ما باران بباران».
🗒بخاری (1010)
▫️و عمر رضی الله عنه می‌داند که نمی‌شود از رسول خدا صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش بخواهد که بیاید و پیشنماز و امام نماز استسقاء باشد! به همین خاطر عباس را پیشنماز قرار داد.

▫️پس توسل عمر به عباس برای اقامه نماز استسقاء بود نه اینکه مثلا عمر به عباس بگوید از خدا بخواه باران بباراند و عباس هم در کنج خانه‌اش و در خلوتش بنشیند و از خدا بخواهد که باران ببارد.
▫️اینگونه نبود، بلکه هدفش از توسل به عباس، پیشنماز قرار دادن او بود تا همۀ کسانی که در آن نماز شرکت می‌کنند یک صدا در دعای طلب باران همراه هم بشوند.

👈و در همان حال که نماز استسقاء می‌خواندند، به دعای رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیز متوسل شده بودند. و توسل عمر به عباس برای نماز استستقاء هیچ تضاد و مخالفتی با جایز بودن توسل به دعای پیامبر صلی الله علیه وسلم ندارد برای اینکه همین کار را هم کرده بودند و به پیامبر صلی الله علیه وسلم متوسل شده بودند.

🔹چنانکه ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «ولا يدخل في هذا الباب... ما يروى: {أن رجلا جاء إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم، فشكا إليه الجدب عام الرمادة فرآه وهو يأمره أن يأتي عمر، فيأمره أن يخرج يستسقي بالناس} فإن هذا ليس من هذا الباب. ومثل هذا يقع كثيرا لمن هو دون النبي صلى الله عليه وسلم، وأعرف من هذا وقائع. وكذلك سؤال بعضهم للنبي صلى الله عليه وسلم، أو لغيره من أمته حاجة فتقضى له، فإن هذا قد وقع كثيرا، وليس هو مما نحن فيه».
🔸ترجمه: و در این بابِ (شرک و قبرپرستی) وارد نمی‌شود... اینکه روایت شده که مردی نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و از سختی خشکسالی نزد پیامبر شکایت کرد، و پیامبر را (در خواب) دید که به او امر می‌کند که نزد عمر برود و به او بگوید که بیرون آمده و با مردم نماز استسقاء (طلب باران) بخواند، پس این روایت، ربطی به این باب (شرک و قبرپرستی) ندارد و مثل این ماجرا برای کسانی که پایین‌تر از پیامبر صلی الله علیه وسلم هستند نیز بسیار رخ داده است و من خودم در این باره وقایعی را می‌شناسم. و همچنین اینکه بعضی از آنان حاجتی را از پیامبر صلی الله علیه وسلم یا از غیر او از امتش می‌خواهند، و حاجتشان را برآورده کرده است پس اینها بسیار رخ داده و شامل آنچه که مد نظر ما است نمی‌باشد».
🗒اقتضاء الصراط المستقيم ج 2 ص 254.

👈پس ابتدا نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم رفته بودند و از او درخواست شفاعت و دعای باران کرده بودند، و سپس بعد از آن نماز طلب باران را خواندند.
▫️ به عبارتی دیگر تا نزد قبر پیامبر نرفتند و به او متوسل نشدند و تا پیامبر در خواب آن شخصی که نزد قبر رفته بود، نیامد و به او نگفت که بروید و نماز استسقاء بخوانید، صحابه نماز استسقاء را نخواندند.
▫️پس عمر به عباس متوسل نشد مگر بعد از آنکه به نزد قبر پیامبر رفتند و به او متوسل شدند و از او درخواست توسل و شفاعت برای باریدن باران کردند.

✔️پس این شبهۀ بی‌اساس نجدیه که می‌گویند: {چون عمر برای نماز استسقاء به عباس متوسل شد و به پیامبر متوسل نشد پس در نتیجه توسل به پیامبر جایز نیست}، باطل است. چراکه هدف عمر از توسل به عباس، قرار دادن او به عنوان پیشنماز بود. و پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش نمی‌تواند پیشنماز باشد، اما می‌توان از او درخواست دعا کرد. و چنانکه ابن تیمیه گفته است: مردی نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌رود و از خشکسالی نزد پیامبر شکایت می‌کند و از پیامبر درخواست دعا و شفاعت برای باریدن باران می‌کند. و ابن تیمیه این ماجرا را نقل و تایید کرده است و گفته که این کار شامل شرک و قبرپرستی نیست.
و حتی اگر بالفرض تاویل نجدیه صحیح باشد و درخواست دعا از پیامبر بعد از وفاتش صحیح نباشد، خب چه کسی گفته که چنین عملی شرک است؟ مگر هر آنچه جایز نبود شرک است؟ مگر چه چیزی را شریک خدا قرار داده است؟ شماها تنها حق دارید بگویید که چنین عملی بدعت یا ناجایز یا غیر مستحب و نهایش حرام است، اما شرک دانستن آن، عمل و عقیدۀ خوارج است، چراکه هیچ ربطی به شرک ندارد. وا أسفاه که حتی تعریف شرک را هم نمی‌دانید!

و اگر چنین عملی شرک است پس بدون تقیه بگویید حکم علمایی مانند: الغزالی، ابن کثیر، النووی، الماوردی، ابن الحاج، القرطبی، ابن عساکر، السبکی، ابن الصلاح، الثعالبی، العمرانی، ابن الهمام، النسفی، الذهبی، ابن حجر، ابن قدامه، البیهقی، الرویانی، الرافعی، ابن الجوزی، السمهودی، الموصلی الحنفی، ملا علی القاری، قاضی عیاض، زکریا الانصاری، الدمیاطی، الطحطاوی و... که از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش درخواست دعا کرده‌اند و یا آن را جایز دانسته‌اند چیست؟ آیا آنها را مشرک می دانید؟

آیا اینها صوفی قبوری و قبرپرست و خرافی و رافضی و مشرک و... بودند؟ چنانکه امروز شماها کسانی که از این علمای اهل سنت در برابر تکفیرهای شما دفاع می‌کنند و یک کلمه اضافه بر سخنان این علما را نگفته‌اند، را متهم به صوفی قبوری و مشرک و قبرپرست و رافضی و... می‌کنید!

ای اهل سنت بیدار شوید و فریب خوارجی که در لباس اهل سنت در میان شما نفوذ کرده‌اند و علمای اهل سنت را متهم به کفر و شرک می‌کنند، نخورید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...