۱۳۹۲/۱۰/۰۲

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت ششم،«آخر»)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت ششم،«آخر»)

نویسنده: مجاهد دین

کتاب بعدی المناقب میباشد.
نویسنده ی آن :الموفق بن احمد البكري المكي الحنفي الخوارزمي (484 هـ - 568 هـ ) در فروع و فقه حنفی مذهب و در اصول و عقیده اشعری مذهب میباشد.
روایت اول:

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت پنجم)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت پنجم)

نویسنده: مجاهد دین
ادامه روایات کتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل
قول عطاء :
226 - حدثني الحاكم أبو بكر محمد بن إبراهيم الفارسي [ حدثنا ] أبو عبد الله محمد بن خفيف بشيراز قال : حدثنا أبو الطيب النعمان بن أحمد بن يعمر الواسطي قال : حدثنا عبد الله بن عمر القرشي قال : حدثنا أبو جعفر محمد بن حميد الصفار قال : حدثنا جعفر بن سليمان ، عن عطاء بن السائب [ في قوله تعالى ] : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية قال : نزلت في علي مر به سائل وهو راكع فناوله خاتمه .
معنی: عطاء بن سائب میگوید درباره ی آیه انما ولیکم لله ورسوله... گفته است که این آیه درباره ی علی بن ابیطالب نازل شده است هنگامی که انگشتری خویش را در حال رکوع به سائل داد نازل شد.

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت چهارم)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت چهارم)

نویسنده: مجاهد دین

کتاب بعدی: شواهد التنزيل لقواعد التفضيل في الآيات النازلة في أهل البيت الحاكم الحسكاني متوفای 490 هجری می باشد

نویسنده این کتاب شیعی میباشد همانطور که آقا بزرگ طهرانی به شیعه بودنش تصریح میکند و در مورد یکی از کتاب های حسکانی چنین نوشته است:
765:دعاء الهداة إلى اداء حق الموالات) للحاكم الحسكاني أبى القاسم عبيدالله بن عبد الله المعروف بالحاكم الحسكاني مؤلف (شواهد النبوة) ترجمه ابن شهر آشوب في (معالم العلماء) وذكر تصانيفه غير هذا الكتاب ولكن السيد بن طاوس في كتاب (الاقبال) في فصل وصف يوم الغدير قال هذا الكتاب موجود عندي ونقل عنه في موضعين ثانيهما في نزول (سأل سائل بعذاب واقع) في حق نعمان بن منذر، لكنه قال السيد [ ان الحاكم الحسكاني كان من أعيان رجال الجمهور ] واستبعد صاحب الرياض هذا الكلام من السيد لكون تشيع الحسكاني مسلما عند الخاصة، فحمل صاحب الرياض كلام السيد على أن الحسكاني وان كان شيعيا لكنه لشدة اعماله للتقية كانت العامة يزعمونه منهم، فاحتج السيد بكلامه عليهم على موجب عقيدتهم فيه.
الذريعة إلى تصانيف الشيعة ج:8 ص: 196-197

یعنی: کتاب دعاء الهداة إلى اداء حق الموالات از حاکم حسکانی ابی القاسم عبید الله معروف به حاکم حسکانی مولف کتاب شواهد النبوه میباشد که ابن شهر آشوب در معالم العلما ترجمه نویسنده را گفته است و تصانیفش را نام برده غیر از این کتاب. ولی سید بب طاوس در کتاب الاقبال در فصل وصف روز غدیر میگوید این کتاب در نزد من موجود است و از آن در دو موضع نقل کرده است که دومینشان در نزول سأل سائل بعذاب واقع در حق نعمان بن منذر میباشد،
سید بن طاووس میگوید حاکم حسکانی از رجال جمهور میباشد ولی صاحب الریاض حرف سید را بعید و نا صواب میداند به خاطر مسلم و قطعی بودن تشیع حاکم حسکانی در نزد خاصه( شیعیان)، و صاحب ریاض کلام سید را حمل میکند بر اینکه شیعه است ولی به خاطر شدت عملش در تقیه کردن، عامه( اهل سنت) فکر میکردند که از خودشان است و سنی است . و سید به کلام حسکانی احتجاج کرده نسبت به عقیده شان.

پس همانطور که میبینیم سید بن طاوس از علمای بزرگ شیعه حاکم حسکانی را شیعه ای میداند که با تقیه کردن، اهل سنت فکر میکردند که از خودشان میباشد در حالیکه شیعه امامی بوده است.

این مهم نیست که حاکم حسکانی فقه حنفی را یاد گرفته باشد و مردم فکر کنند حنفی میباشد بلکه این مهم است که عقیده اش شیعی بوده است و هرکس کتاب هایش را بخواند متوجه شیعه بودن وی میشود.
ذهبی نیز در تذكرة الحفاظ در ترجمه ی حاکم حسکانی مینویسید: وقد توفي بعد السبعين وأربعمائة؛ ووجدت له مجلسًا يدل على تشيعه. یعنی بعد از سال 470 وفات کرد و مجلسی از او دیدم که دلالت بر شیعه بودنش میکرد.
به هر حال حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل روایاتی را آورده است که از دو حالت خارج نیست:
یا اینکه آن روایات را صحیح نمیداند چرا که اگر صحیح بداند پس باید شیعه باشد نه سنی.برای اینکه بسیاری از روایات آن کتب مخالف عقاید اهل سنت میباشد.
یا اینکه آن روایات را صحیح میداند و به آن عقیده دارد که در اینصورت اثبات تشیعش میباشد نه اثبات تسننش.
پس فقهش حنفی باشد یا جعفری فرقی نمیکند مهم عقیده اش درباره ی خلفا میباشد که از روایات کتابش (در صورت باور داشتن به صحت آنها) ثابت میشود که شیعه بوده یا به عبارتی سنی دوازده امامی بوده.
به هر حال ما روایات کتابش را بررسی میکنیم چون میدانیم وباور داریم آیه 55 سوره مائده درباره ی زکات دادن در حین رکوع توسط سیدنا علی نازل نشده است و تمام روایات در اینباره دروغ و ضعیف میباشند و روایت صحیحی وجود ندارد.
روایات موجود در این کتاب که درباره ی شان نزول 55 مائده میباشد به قرار زیر میباشد:

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت سوم)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت سوم)

نویسنده: مجاهد دین

*
کتاب بعدی اسباب نزول واحدی میباشد
الكتاب: الوسيط في تفسير القرآن المجيد ( اسباب نزول واحدی)
المؤلف: أبو الحسن علي بن أحمد بن محمد بن علي الواحدي، النيسابوري، الشافعي (المتوفى: 468هـ)

روایت اول:
قوله تعالى: (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا) قال جابر بن عبد الله: جاء عبد الله بن سلام إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله إن قوما من قريظة والنضير قد هاجرونا وفارقونا وأقسموا أن لا يجالسونا، ولا نستطيع مجالسة أصحابك لبعد المنازل، وشكى ما يلقى من اليهود، فنزلت هذه الآية، فقرأها عليه رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: رضينا بالله وبرسوله وبالمؤمنين أولياء،
ونحو هذا قال الكلبي وزاد - أن آخر الآية في علي بن أبي طالب رضوان الله عليه، لانه أعطى خاتمه سائلا وهو راكع في الصلاة.

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت دوم)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت دوم)

نویسنده: مجاهد دین

کتاب بعدی:
الكتاب: تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم
المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ)
در اینجا کل آنچه که مولف در زیر آیه 55 سوره مائده «انّما وليكم الله ورسوله...» نوشته است را می آوریم سپس بررسی خواهیم کرد:
قَوْلُهُ تَعَالَى: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله والذين آمنوا
6546 - حَدَّثَنَا أَبِي ثنا أَبُو صَالِحٍ كَاتِبُ اللَّيْثِ، حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَوْلَهُ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي: إِنَّهُ مَنْ أَسْلَمَ تَوَلاهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا.
ترجمه: ابن عباس میگوید که آیه ی «انّما وليكم الله ورسوله والذین امنوا...» یعنی: اینکه کسی که اسلام آورده با الله و رسولش و کسانی که ایمان آورده موالات میکند

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت اول)

بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهلسنت ( قسمت اول)
نویسنده: مجاهد دین

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمد لله رب الْعَالمين وَصلَاته وَسَلَامه على خير خلقه أَجْمَعِينَ مُحَمَّد سيد الْمُرْسلين وَخَاتم النَّبِيين وَإِمَام الْمُتَّقِينَ وقائد الغر المحجلين وعَلى آله وَأَصْحَابه أَعْلَام الْهدى وأئمة الدّين وعَلى سَائِر عباد الله الصَّالِحين صَلَاة وَسلَامًا دائمين متصلين إِلَى يَوْم الدين اما بعد:
الله متعال كتابش را نور و روشني براي خروج از گمراهی ها و فرقان بین باطل و حق قرار داده است، کتابی است روشن و صریح در بیان اصول و فروع دین. حال اگر کتاب خداوند توانایی بیان اصول اساسی و اعتقادی را نداشته باشد قطعا کتاب هدایت نخواهد بود. الله متعال قرآن را دو بخش معرفی میکند که یک بخش آن آیات محکمات است و بخش دیگر آن آیات متشابهات.
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ
فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ (آل عمران:7)
ترجمه: او است كه كتاب ( قرآن ) را بر تو نازل كرده است . بخشي از آن ، آيه‌هاي « مُحْكَمَات‌ » است آنها اصل و اساس اين كتاب هستند ،و بخشي از آن آيه‌هاي «مُتَشَابِهَات‌ » است ، و احتمالات مختلفي در آنها مي‌رود ) . و امّا كساني كه در دلهايشان كژي است براي فتنه‌انگيزي و تأويل به دنبال متشابهات مي‌افتند . در حالي كه تأويل آنها را جز خداوند كسي نمي‌داند . و راسخان در دانش مي‌گويند : ما به همه آنها ايمان داريم همه از سوي خداي ما است . و جز صاحبان عقل متذكّر نمي‌شوند .
در حد اقل ترین حالت الله متعال باید اصول اعتقادی دینی و اسلام را به صورت آیات محکم و مبین و روشن طوری که در آنها جای تاویل کردن نباشد بیان کند. اما چون میبینیم که فرقه تشیع اصلی که در نزدشان مهم تر از دیگر اصول است به نام امامت دارند و با رد و قبول امامت است که مردم را مسلمان و غیر مسلمان دسته بندی میکند نیز، پس باید در قرآن به صراحت و واضحی بیان شده باشد طوری که هیچ جای تاویل و مناقشه نباشد . باید از محتملات و آیات متشابهات نباشد. برای مثال ایمان به اصول اعتقادی بارها در قرآن آمده است مثلا:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً ( نساء 136)
ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! به خدا و پيغمبرش ( محمّد ) و كتابي كه بر پيغمبر نازل كرده است ( و قرآن نام دارد ) و به كتابهائي كه پيش‌تر ( از قرآن ) نازل نموده است ايمان بياوريد . هركس كه به خدا و فرشتگان و كتابهاي خداوندي وپيغمبرانش و روز رستاخيز كافر شود ( و يكي از اينها را نپذيرد ) واقعاً در گمراهي دور و درازي افتاده است .
تشیع امامت را از اصول دین میداند و مسلمانان را به خاطر نپذیرفتن این امامت تکفیر میکنند اما چرا این اصل در قرآن نیامده است؟ آیا غیر از این است که اعتقاد به امامت دوازده امام، آن هم با تفسیر و توضیحی که شیعه برایش میکند هیچ جایی در قرآن ندارد؟
اما تشیع قلب بیمار و کژ صفت دست به آیات متشابهات زده و به آیاتی استناد میکند که هیچ گونه ارتباطی با امامت ندارد منتها با تاویل های اشتباه و نادرست سعی میکند که مفهوم آیه را به امامت تغییر دهند. و جالب است که هر آیه ای که به آن استناد میکنند از همان آیه میتوان در رد شیعه استفاده کرد چون آیه از محکمات نبوده بلکه از متشابهات است .
به هر حال در قرآن خبری از امامت شیعه نیست و اشاره ای به امام و خلیفه شدن علی بن ابیطالب و فرزندانش نیست و حکومت شاهنشاهی و وراثتی را مطرح نکرده است. و در اینجا شیعه به آیات متشابهات استناد میکند و به شان نزول های اشتباه و روایات دروغین پشت میبند.
عجیب ترین و مضحک ترین ادعای شیعه اثبات مذهب خود در کتب اهل سنت میباشد و این خود ادعای بسیار بزرگی است اما این ادعا تا چه اندازه صحت دارد؟ آیا واقعا تشیع میتواند عقاید خاص و عجیب خود را با روایات صحیح اهل سنت اثبات کند یا تنها به مشتی روایات موضوعه و ضعیف و بی ارزش استناد میکند؟ آیا برای اثبات عقاید اختصاصی اثنی عشری دلیل صحیحی در کتب اهل سنت وجود دارد؟
مدعیان تشیع غالی و افراطی بعد از اینکه در قرآن آیه ی محکمی پیدا نکردند به زعم خود حقانیت مذهب خود را از کتب اهل سنت میخواهند ثابت کند اما حقیقتا حقانیتشان زباله دان های تاریخی و روایات موضوع و کذب کتب ماست و افسوس از یک حدیث صحیح.
و متاسفانه مثل روافض مثل آن خرمگسی است که به جای این همه گل زیبا و خوشبو دقیقا روی نجاسات مینشید. روافض نیز به جای این همه روایات صحیح و آیات صریح و زیبا دقیقا روی روایات موضوع و دروغ مینشینند و حقانیتشان را هم از همان روایات دروغین ثابت میکند و دریغ از یک آیه یا حدیث صحیح.

موضوع ما اینبار بررسی شان نزول آیه 55 سوره مائده در کتب اهل سنت میباشد.
ابتدا بهتر است آیات مورد بحث را یک بار (با ترجمه مکارم شیرازی) مرور کنیم:

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه) قسمت ششم(آخر)

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)
نویسنده: مجاهد دین
قسمت ششم(آخر)

* آیا اسماء بنت ابی بکر متعه کرده است؟
* مذهب مالک بن انس درباره ی متعه
* شبهه اول درباره ی مالک بن انس
*شبهه دوم درباره ی مالک بن انس

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه) قسمت پنجم

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)
نویسنده: مجاهد دین
قسمت پنجم

* بررسی روایت لولا إن عمر نهى عن المتعة ما زنى إلا شقي
* سعد بن ابی وقاص و متعه نزد وی
* ابن جریج و متعه نزد وی

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه) قسمت چهارم

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)
نویسنده: مجاهد دین

قسمت چهارم

* چه کسی متعه نساء را حرام کرد؟ پیامبر یا عمر؟
*بررسی روایت محاضرات الادباء راغب اصفهانی

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه) قسمت دوم

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)

نویسنده: مجاهد دین

قسمت دوم
*آیا ازدواج موقت صاحبش را محصن میکند؟
* بررسی تلبیس شیعه و خلط بین دو متعه نساء و حج
* تفسیر ابن کثیر از آیه 24 سوره نساء

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)

پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)

نویسنده: مجاهد دین

قسمت اول
*مقدمه
* ازدواج موقت در فقه شیعه و تفاوت آن با ازدواج دائم

مقدمه:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة والسلام علي رسول الله و علي آله و صحبه و سلم اما بعد:

خداوند در غریزه ی انسان علاقه به جنس مخالف را قرار داده است و راه رسیدن به خواسته های ذاتی و طبیعی انسان ها را نیز نگرفته است. خداوند برای ما ازدواج دائم و یا کنیزان را حلال قرار داده است و در مقابل زنا و ازدواج موقت را حرام قرار کرده است. خداوند میفرماید
«فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم»نساء 3 با زنانی که دوست دارید ازدواج کنید
«وَأَنكِحُوا الْأَیامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ
مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یكُونُوا فُقَرَاء یغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» نور 32
مردان و زنان مجرّد خود را و غلامان و كنيزان شايسته ( ازدواج ) خويش را به ازدواج يكديگر درآوريد اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را در پرتو فضل خود دارا و بي‌نياز مي‌گرداند . بي‌گمان خداوند داراي نعمت فراخ آگاه است .
پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز میفرماید «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» یعنی نکاح سنت من است و هر کس به سنت من عمل نکند از من نیست.
پس راه درست و سالم که متضمن بقای نسل و ارزش های جامعه و حفظ بنیان خانواده است را قرار داده و در مقابل زنا و و سفاح را حرام کرده است چون مایه ی ننگ خانواده ها و از هم پاشیدن بنیان خانواده و سپس جامعه میباشد. زنا دفع شهوتی ساعتیست که شهوت رانان برای ارضای شهوات خود حد و حدودات را زیر پا گذاشته و ارزش های اخلاقی را نادیده میگیرند برای همین خداوند ما را حتی از نزدیک شدن به زنا نیز منع میکند و میفرماید:
«وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِیلاً» اسراء 32.
«یعنی هرگز نزدیک زنا نشوید که عملی بسیار زشت و راهی بسیار نادرست و ناپسند است».
اما متاسفانه امروزه جامعه شیعه با فتواهای عجیب و غریب زنا را لباسی اسلامی در تن کرده و آن را با دادن وعده ها و پاداش های بسیار زیاد مزین کرده اند و جامعه را علنا دعوت به فساد کرده اند و در شهر هایی مثل تهران و مشهد خانه های فساد (عفاف) باز کرده اند.
در این کتاب توضیح داده شده است که ازدواج موقت شیعه هیچ تفاوتی با زنا ندارد الا دو جمله ی عربی که بین زانی و زانیه رد و بدل میشود.
از تمام شیعیان عزیز و مخصوصا زنان شیعه که خواستار پاک دامنی و عفت هستند خواستارم که بعد از مطالعه ی این کتاب به ازدواج موقت پشت کرده و خود را در چنگال شهوت رانان قرار ندهند چرا که عذاب سخت الهی را در بر خواهد داشت و خداوند بخشنده و مهربان است و توبه بندگانش را میپذیرد.

۱۳۹۲/۰۱/۱۱

طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه)

طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه)
ابوبکر و عمر رضی الله عنها از خاکی که پیامبر علیه الصلاه و السلام خلق شده است خلق شده اند و به همین خاطر نیز باید به خاکی که از آن خلق شده اند بر گردند و با هم در یک جا دفن شوند. برای مثال علی در کوفه دفن میشود چون طینت وی ارتباطی با طینت پیامبر ندارد اما ابوبکر و عمر در کنار پیامبر دفن میشوند چون از یک خاک خلق شده اند.
دلیل چنین مطالبی در واقع روایاتی است که در کتب شیعه نقل شده اند. برای مثال در علل الشرائع ابن بابویه قمی رحمه الله علی غیره آمده است:
«أخبرني علي بن حاتم قال: أخبرني القاسم بن محمد قال: حدثني حمدان قال: حدثني إبراهيم بن مخلد، عن أحمد بن إبراهيم، عن محمد بن بشير، عن محمد بن سنان، عن أبي عبد الله القزويني قال: سألت أبا جعفر محمد بن علي (ع) فقلت: لأي علة يولد الإنسان ههنا ويموت في موضع آخر؟ قال: لأن الله تبارك وتعالى لما خلق خلقه خلقهم من أديم الأرض فمرجع كل إنسان إلى تربته»
باب 259: العلة التي من أجلها يولد الإنسان في أرض ويموت في أخرى، ج1 ص 358.
یعنی: ابی عبد الله قزوینی میگوید از ابا جعفر محمد بن علی (ع) پرسیدم گفتم: به چه دلیلی انسانی در جایی به دنیا می آید و در جایی دیگر فوت میکند؟ گفت: برای اینکه خداوند تبارک و تعالی وقتی که وی را خلق کرد انها را از تمام زمین خلق کرد پس مرجع هر انسانی به خاکی است که از آن خلق شده است
طبق این روایت پر واضح است که خاک و طینت ابوبکر و عمر با خاک و طینت پیامبر یکی است و مرجع این سه نفر یک جا است و به همین خاطر ابوبکر و عمر نسبت به کسی که در کوفه دفن شده است مستحق هستند به خلافت و جانشنی.
اما بی شک علی رضی الله عنها اسلام و ما را عزت داد و اهل سنت به علی افتخار میکند اما تعصب روافض و مذهب تکفیری و خزعبلاتیشان ما را مجبور به چنین مقارناتی کرده است.
***مجاهد دین***

فهم کج شیعه از حدیث ثقلین

فهم کج شیعه از حدیث ثقلین
روافض بسيار زیاد به حدیث ثقلین استناد میکنند و ما را دعوت میکنند تا دینمان را از طریق عترت بگیریم و به عبارت دیگر اخذ دین و حدیث را از غیر طریق معصوم یعنی صحابه را جایز نمیدانند.
پس به انها میگوییم چگونه احادیث پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم در عهد پیامبر نشر شدند؟ و چه کسی احادیث را در آن زمان نشر کرد؟
طبعا پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم دین را تبلیغ میکرد و صحابه میشنیدند و به دیگر مردم انتقال میدادند
مردمی که در عصر پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم زندگی میکردند دینشان را از پیامبرشان به واسطه صحابه میگرفتند. آیا میگویید که دینشان صحیح نیست ؟
و انجا قبائلی بود که در عهد پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم وارد اسلام میشدند . و پیامبر نیز هر بار طبق معمول یک صحابی را برای ابلاغ دین و تعلیم اداب و امور دین به سوی انان می فرستاد. و این قبائل دینشان را از پیامبرشان به واسطه صحابه میگرفتند. و همین امر دلیل بر جواز اخذ دین از صحابه میباشد و ردی بر فهم کج شیعه از ثقلین میباشد.

ابطال عصمت و اثبات مخالفت علی با نبی

ابطال عصمت و اثبات مخالفت علی با نبی
در روایت زیر که مجلسی آن را صحیح میداند علی بن ابی طالب با سنت پیامبر مخالفت میکند و به همین خاطر ایه لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم درباره اش نازل میشود.
این روایت ادعای عصمت تراشان را بر هم میزند و ثابت میکند که علی معصوم نیست بلکه بشریست که خطا هم میکرده است.
عليّ بن إبراهيم في (تفسيره) عن أبيه عن ابن أبي عمير عن بعض رجاله عن أبي عبد الله (عليه السلام) في قوله تعالى : (لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم) قال : نزلت في أمير المؤمنين (عليه السلام) وبلال وعثمان بن مظعون فأما أمير المؤمنين (عليه السلام) فحلف أن لا ينام بالليل أبدا وأما بلال فانه حلف أن لا يفطر بالنهار أبدا وأما عثمان بن مظعون فانه حلف أن لا ينكح أبدا إلى إن قال: فخرج رسول الله (صلى الله عليه وآله) ونادي الصلاة جامعة وصعد المنبر وحمد الله واثني عليه ثم قال: ما بال أقوام يحرمون على أنفسهم الطيبات إلا إنيّ أنام الليل وانكح وافطر بالنهار فمن رغب عن سنّتي فليس منّي فقام هؤلاء فقالوا: يا رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقد حلفنا على ذلك فأنزل الله عزّ وجلّ : (لا يؤاخذكم الله باللغو في إيمانكم ولكن يؤاخذكم بما عقدتم الإيمان فكفارته إطعام عشرة مساكين من أوسط ما تطعمون اهليكم أو كسوتهم أو تحرير رقبة فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام ذلك كفارة إيمانكم إذا حلفتم)
(2)
الرواية بتفسير القمي 1 : 179 وصححها المجلسي في كتاب عين الحياة ص235 ـ ص252
 


علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه (لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم) میگوید که ابا عبد الله گفت: این آیه درباره ی امیر المومنین علیه السلام و بلال و عثمان بن مظعون نازل شد. به این شکل که امیر المومنین قسم خورد که شبها هرگز نخوابد و بلال هم قسم خورد که هرگز روزها را افطار نکند و عثمان بن مظعون هم قسم خورد که هرگز ازدواج نکند. سپس پیامبر صلی الله علیه و اله خارج شد و مردم را به نماز جماعت ندا داد و بر بالای منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را گفت سپس فرمودند : این مردم را چه شده است که چیز های پاک و حلال را بر خودشان حرام میکنند ؟ من خودم شبها میخوابم و ازدواج میکنم و روزها را هم افطار میکنم پس هر کس که از سنت من رویگردانی کند از من نیست. سپس آنها بلند شدند و گفتند ای رسول الله ما بر این مسائل قسم هم خوردیم که خداوند این آیه را نازل کرد (لا يؤاخذكم الله باللغو في إيمانكم ولكن يؤاخذكم بما عقدتم الإيمان فكفارته إطعام عشرة مساكين من أوسط ما تطعمون اهليكم أو كسوتهم أو تحرير رقبة فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام ذلك كفارة إيمانكم إذا حلفتم)
چطور علی که معصوم است با سنت پیامبر مخالف میکند؟ ایا معنی دیگری دارد غیر از اینکه علی هم آدمی بوده که خطا و صواب داشته است؟
شخصی که از خطا و گناه و شتباه معصوم است دیگر چه فضلی بر دیگران دارد؟
برای مثال علی دست خودش نیست و هیچ گاه گناه نمیکند اما شخصی دیگر، معصوم نیست و با تلاش و سعی خود را از گناه دوری میکند. حال کدام یک از این دو شخص عملش پاداش بیشتری دارد؟ منی که با مبارزه با شهوت و شیطان و غالب شدن بر آن گناه نمیکنم؟ یا علی و یا دیگر ائمه که به طور غیر ارادی گناه نمیکنند؟
شخصی که برای تزکیه نفس سعی و تلاش میکند و با ریاضت و تقوا از گناه دوری میکند بهتر است و با عملش با فضیلت تر است یا معصومی که به طور پیشفرض هیچ گناهی نمیکند؟

۱۳۹۱/۱۲/۰۸

تحریف و حذف فضل و تکریم صحابه در تفسیر منتسب به حسن عسکری


تحریف و حذف فضل و تکریم صحابه در تفسیر منتسب به حسن عسکری

شیعه هرجا در کتاب های پیشین خود ببیند که در فضل صحابه ی پیامبر چیزی گفته شده است بی شرمانه دست به تحریف و حذف کردن ان میزند. متاسفانه این قوم به ظاهر مسلمان در لباس اسلام در حال بدنام کردن اسلام هستند.

نمونه ی دیگر تحریف و حذف کردن فضل اصحاب پیامبر در کتاب منتسب به حسن عسکری علیه السلام میباشد
در این کتاب آمده است:

قال الإمام عليه السلام ( الحسن العسكري) : جاء رجل إلى الرضا عليه السلام فقال : يا بن رسول الله أخبرني عن قوله عز وجل " الحمد لله رب العالمين " ما تفسيره ؟ قال عليه السلام : لقد حدثني أبي ، عن جدي عن الباقر ، عن زين العابدين عليهم السلام أن رجلا جاء إلى أمير المؤمنين عليه السلام فقال:  وذلك أن رسول الله صلى الله عليه وآله قال : لما بعث الله عز وجل موسى بن عمران واصطفاه نجيا وفلق له البحر فنجى بني إسرائيل ، وأعطاه التوراة والألواح ، رأى مكانه من ربه عز وجل فقال : يا رب لقد أكرمتني بكرامة لم تكرم بها أحدا قبلي . فقال الله عز وجل : يا موسى أما علمت أن محمدا أفضل عندي من جميع ملائكتي وجميع خلقي ؟ قال موسى : يا رب فإن كان محمد أكرم عندك من جميع خلقك ، فهل في آل الأنبياء أكرم من آلي ؟ قال الله عز وجل : يا موسى أما علمت أن فضل آل محمد على جميع آل النبيين كفضل محمد على جميع المرسلين ؟  فقال : يا رب فإن كان آل محمد عندك كذلك ، فهل في صحابة الأنبياء أكرم [ عندك ] من صحابتي ؟ قال الله عز وجل : يا موسى أما علمت أن فضل صحابة محمد صلى الله عليه وآله على جميع صحابة المرسلين كفضل آل محمد على جميع آل النبيين و [ ك‍ ] فضل محمد على جميع المرسلين ؟ فقال موسى : يا رب فإن كان محمد وآله وصحبه كما وصفت ، فهل في أمم الأنبياء أفضل عندك من أمتي ؟ ظللت عليهم الغمام ، وأنزلت عليهم المن والسلوى وفلقت لهم البحر ؟ فقال الله تعالى : يا موسى أما علمت أن فضل أمة محمد على جميع الأمم كفضلي علي جميع خلقي ؟
...........

۱۳۹۱/۱۲/۰۷

عجایب هشتگانه شد!!! شیخ دیلمی شیعی قرن 8 در کتابش ، به کتاب مجلسی قرن 11 استناد میکند!!!


عجایب هشتگانه شد!!! شیخ دیلمی شیعی قرن 8 در کتابش ، به کتاب مجلسی قرن 11 استناد میکند!!!


البته دو حالت بیشتر نداردیا اینکه شیخ دیلمی قبل از اینکه مجلسی به دنیا بیاید کتاب هایش را داشته و به همین خاطر در کتاب خودش از او نقل قول کردهیا اینکه کتاب او تحریف شده و ایندگان در کتابش دخل و تصرف کرده و به دلخواه آن را نوشته اند و از روی جهل توجه به تاریخ وفات دیلمی و مجلسی نکرده اند و چنین سوتی هایی داده اند. ولی فرار به کجا؟ دروغگو آخر سر رویش سیاه میشود و خطایش فاش میشود

برای دیدن عکس ها به ادامه ی مطلب بروید...

۱۳۹۱/۱۲/۰۶

تحريف و حذف لفظ ابوبکر الصدیق از کتاب جمع الاحادیث الشیعه سید بروجردی.


تحريف و حذف لفظ ابوبکر الصدیق از کتاب جمع الاحادیث الشیعه سید بروجردی.

روافض حقد و کینه ی عجیبی نسبت به خیر امت دارند « کنتم خیر امه اخرجت للناس» تا جایی که دست به تحریف کتابهایشان زده اند و هرجا اسم انها امده باشد یا از زبان امامانشان در تعریف و تمجید اصحاب و خلفا چیزی گفته شده باشد ان را با کمال خونسردی و بیحیایی حذف میکنند. نمونه ی ان فراوان است  در اینجا یک مثال برای شما میزنیم.

در مکتبه اهل البیت کتاب جامع الاحادیث چاپ سال 1399 ه-ق روایت کامل آورده شده است اما در چاپ های جدید اجی مجی میشود...
براي مشاهده ی عکس ها به ادامه ی مطلب بروید

تحریف کتاب کمال الدین شیخ صدوق و کتاب الغيبه شیخ طوسی توسط جناب ایت الله فاضل المالکی


تحریف کتاب کمال الدین  شیخ صدوق و کتاب الغيبه شیخ طوسی توسط جناب ایت الله فاضل المالکی

شیخ صدوق در کتابش روایتی دارد به این شکل:
27 - [ حدثنا علي بن أحمد بن مهزيار ] قال : حدثني أبو الحسين محمد بن جعفر الأسدي قال : حدثنا أحمد بن إبراهيم قال : دخلت على حكيمة ( 1 ) بنت محمد بن علي الرضا أخت أبي الحسن العسكري عليهم السلام في سنة اثنين وثمانين بالمدينة فكلمتها من وراء الحجاب وسألتها عن دينها فسمت لي من تأتم به ، ثم قالت : فلان بن الحسن عليه السلام فسمته ، فقلت لها : جعلني الله فداك معاينة أو خبرا ؟ فقالت : خبراعن أبي محمد عليه السلام كتب به إلى أمه ،
كمال الدين وتمام النعمة - الشيخ الصدوق - ص 501

احمد بن ابراهيم گويد: (در اوائل غيبت صغري) نزد حكيمه دختر امام جواد عليه السلام و خواهر حضرت هادي عليه السلام رفتم و با او از پشت پرده سخن گفتم و از اعتقادش سؤال كردم. وي امامان خود را برايم نام برد تا اين كه گفت: «و آخرينشان حجت بن الحسن عليه السلام است»؛ و نام حضرتش را برايم بازگو كرد.

گفتم: «فدايت شوم، شما او را ديده ايد؟ يا درباره اش چيزي شنيده ايد؟

گفت: «اطلاع من بر طبق خبري است كه امام عسكري عليه السلام به مادرش نگاشته است.»

بحار الانوار مجلسي و حماقت او در دروغ پردازی( داستان گرگ یوسف)!!!


بحار الانوار مجلسي و حماقت او در دروغ پردازی( داستان گرگ یوسف)!!!

شکی نیست که بحار الاظلمات مجلسی یکی از مهم ترین کتب در نشر اسرائیلیات و انتشار الحاد  از زبان معصومین میباشد.
روافض هیچ گاه حاضر نشدند که کتب حدیثی خود را بررسی کنند و راست و دروغ آن را مشخص کنند و با این حال نیز از اهل سنت میخواهند که پیرو امام معصوم و مذهب شیعه باشیم.  
روافض بخاری و مسلم را رها کرده اند و چسپیده اند به اسرائیلیاتی که کافی و مجلسی روایت کرده اند. هر چند که با اعتراف خودشان بخش عظیم کتابهایشان ضعیف است. با این وضع این قوم خیره سر چرا از بخاری و مسلم که صحیح هستند پیروی نمیکنند؟
جناب مجلسی در بحار الانوار جزء 14 ص 423 میگوید که امام  جعفر صادق میگوید:  
فقال الصادق عليه السلام: فلا يدخل الجنة من البهائم إلا ثلاثة: حمار بلعم بن باعوراء، و ذئب يوسف، وكلب أصحاب الكهف.
یعنی امام جعفر صادق میگوید: پس از جانوران  وارد بهشت نمیشود مگر سه حیوان: الاغ بلعم بن باعوراء ، و گرگ یوسف ، و سگ اصحاب کهف.
حال سوال از روافض این است که اصلا  یوسف علیه السلام گرگی را دیده است؟
ایا اصلا گرگی قرار بوده که یوسف را بخورد؟
ایا امام صادق نمیدانست که بهانه ی گرگ دروغی از طرف برادران یوسف برای سرپوش عملشان بوده است؟
اصلا گرگی یوسف را نخورده است.
ایا امام معصوم که صادق هم است و البته مهمتر از آن علم غیب هم دارد نمیدانست که اصلا گرگی نبوده که یوسف را بخورد؟
یوسف را گرگ نخورد و گرگی را هم ملاقات نکرد در آن حادثه و بهانه ی گرگ از طرف برادرانش بود برای سرپوش عملشان تا به دروغ بگویند ای پدر(یعقوب) گرگ ( که وجود نداشته ) یوسف را خورده است.
پس گرگی که وجود خارجی نداشته چطور وارد بهشت میشود؟
اصلا فرض کنیم گرگ هم بوده، ایا پاداش گرگی که یوسف را میخورد بهشت است یا جهنم؟
در قران امده است: ‏ قَالُواْ يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ ‏(یوسف/17)
‏ گفتند : اي پدر ! ما رفتيم و سرگرم مسابقه ( دو و تيراندازي ) گشتيم و يوسف را نزد اثاثيّه خود گذارديم و گرگ ( آمد و ) او را خورد . تو هرگز ما را باور نمي‌داري ، هرچند هم راستگو باشيم.

اين هم لينك أنلاين كتاب مجلسي و روايت مذکور



این قطره ای از خرافات بحار الانوار است. در ادامه ان شاء الله دیگر دروغ پردازی های مجلسی را ذکر خواهیم کرد
***مجاهد دین***


۱۳۹۱/۱۱/۲۴

با توجه به کتب اهل سنت آیا آیه ی ابلاغ در غدیر و در حق علی نازل شده است؟


با توجه به کتب اهل سنت آیا آیه ی ابلاغ در غدیر و در حق علی نازل شده است؟
نویسنده: مجاهد دین

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله و صلاة و السلام علی رسول الله و علی اله و صحبه و من والاه
بلغ ما انزل الیک من ربک
اگر دروغ های مدعیان تشیع را رتبه بندی کنیم بدون شک دروغ درباره ی نازل شدن آیه ی ابلاغ در شان علی رضی الله عنه و ربط دادن آن به ولایت جزو ناب ترین و اصلی ترین دروغ های آنان میباشد و برای اثبات این ادعا نیز از هیچ تزویر و دروغ و فریبی نیز چشم پوشی نمیکنند.
ما بار ها و بارها از آنان درخواست یک آیه ی واضح و صریح درباره ی ولایت امامان 12 گانه شان کرده ایم تا به هر حال اهل سنت هیچ، حد اقل جلوی تفرقه و دسته دسته شدن خود شیعیان را بگیرد و هرکدام به یک تعداد امام  مثل سه امامی و پنج امامی و هفت امامی و دوازده امامی منتسب نشوند.
شیعیان برای فرار از این تنگناها دو جواب ارائه کرده اند. یک عده صراحتا معتقد به تحریف قران شدند و گفتند که ایاتی که مربوط به ولایت بودند و نام علی نیز در آنها بوده است از قران حذف شده و صحابه قران را تحریف کردند. این دسته از شیعیان تقیه نکرده و صراحتا اعلام عقیده کرده اند. برای مثال:
أبو الحسن على بن ابراهيم الهاشمي القمى میگوید: فالقرآن منه ناسخ، ومنه منسوخ، ومنه محكم، ومنه متشابه، ومنه عام، ومنه خاص، ومنه تقديم، ومنه تأخير، ومنه منقطع، ومنه معطوف، ومنه حرف مكان حرف، ومنه على خلاف ما انزل
الله... واما ما هو محرف منه فهو قوله " لكن الله يشهد بما انزل اليك في على انزله بعلمه والملائكة يشهدون  " وقوله " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك في على فان لم تفعل فما بلغت رسالته وقوله " ان الذين كفروا وظلموا آل محمد حقهم لم يكن الله ليغفر لهم  " وقوله " وسيعلم الذين ظلموا آل محمد حقهم اي منقلب ينقلبون  " وقوله " ولو ترى الذين ظلموا آل محمد حقهم في غمرات الموت " ومثله كثير نذكره في مواضعه. تفسير القمي ص37-46  المؤلف: لابي الحسن على بن ابراهيم القمي (ره!!!) المصحح: السيد طيب الجزائري الناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر قم ، الطبعة: الثالثة / شهر صفر عام 1404

۱۳۹۱/۱۱/۱۷

ایا عمر ابن خطاب در حدیث قلم و قرطاس به پیامبر نسبت هذیان گویی داده است؟


ایا عمر ابن خطاب در حدیث قلم و قرطاس به پیامبر نسبت هذیان گویی داده است؟
نویسنده: مجاهد دین
شیعیان با توسل به روایت قلم و قرطاس، پدر زن پیامبر یعنی عمر بن خطاب را مورد تهمت و کینه و بغض قرار داده اند و میگویند که عمر به پیامبر گفته است که او هذیان میگوید. در آن جریان نزد پیامبر اختلاف و تنازع میشود. پیامبر عزم بر نوشتن کتابی داشت اما وقتی متوجه  اختلاف و تنازع شد دیگر نوشتن نامه را نیاز ندانست و انها را از نزد خود بیرون کرد چون میدانست که خداوند نیز انها را بر چیزی که خود دوست دارد جمع میکند، انجا که چندین بار مصرانه امر به  پیش نمازی ابوبکر میکند و جمله ی معروف يَأبَى اللَّهُ وَالمُؤمِنُونَ إِلَّا أَبَا بَكرٍ را تکرار میکرد. پیامبر برای اینکه جلوی اختلاف بعد از خود را بگیرد با پیش نماز کردن ابوبکر به مردم فهماند که بعد از من ابوبکر است که امام شما خواهد بود.و خواست آن را مکتوب کند تا جلوی اختلاف مدعیات تشیع با سواد اعظم مسلمانان را بگیرد. در واقع اگر پیامبر وصیت کتبی ننوشت در عوض وصیت عملی کرد و با عمل ابوبکر را در حیات خود امام امت قرار داد.
ما اینجا حدیث معروف به قلم و قرطاس را بررسی میکنیم.

پاسخ به شبهات تحریف قران در کتب اهل سنت (قسمت سوم)


پاسخ به شبهات تحریف قران در کتب اهل سنت (قسمت سوم)

نویسنده: مجاهد دین

مقدمه: مدعیان تشیع معروف به روافض اساسا قران فعلی را تحریف شده میدانند و روایات و اقوال وارد شده در این موضوع را اینقدر زیاد است  که انکار ان را برابر با انکار امامت میدانند و حتی برای اثبات تحریف قران تالیفاتی هم داشته اند از جمله فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب شیخ طبرسی!!!
شیعیان وقتی دیدند که جوابی برای تحریف قران در اقوال و رویات وارده در کتبشان ندارند مجبور شدند تا با توسل به روایات ضعیف یا ایات نسخ شده و یا قرائت های شاذ و بدون توجه به تواتر قران، بگویند که قران در نزد اهل سنت نیز تحریف شده است. اما اهل سنت به اجماع هر کسی را که مدعی تحریف قران باشد تکفیر میکند حال چه شیعه مذهب باشد چه سنی مذهب.
خداوند میفرماید ‏ لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ‏ ‏ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ‏16-17/قیامه
معنی:  شتابگرانه زبان به خواندن آن مَجُنبان ( و آيات را عجولانه و آزمندانه تكرار مگردان ) چرا كه گردآوردن قرآن و خواندن آن ، كار ما است
و باز میفرماید ‏ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‏9/حجر . معنی: ما خود قرآن را فرستاده‌ايم و خود ما پاسدار آن مي‌باشيم.
و همه میدانیم که قران موجود در این 1400 سال مشهور به قران عثمانی میباشد و اهل سنت به اجماع اتفاق دارند که این قران بدون کم و کاست و اضافات همانی است که بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل شده است. شیعیان با آوردن چنین روایاتی سعی در اثبات تحریف قران میکنند در حالی که هر کس بگوید که قرانی که در بین ما وجود دارد تحریف شده است کفر ورزیده است. و تمام روایاتی که شیعه به آن استناد میکند یا از منسوخات است یا از موضوعات.
در اینجا به چند شبهه ی دیگر روافض جواب خواهیم داد

۱۳۹۱/۱۱/۰۸

ایا تراویح بدعت سیدنا عمر است؟


ایا تراویح بدعت سیدنا عمر است؟

نویسنده: مجاهد دین

شبهه شیعه:
در صحيح بخاري و كتاب‌هاي ديگر آمده است كه خليفه دوم به مسجد مي‌آيد و مي‌بيند مردم در شب‌هاي ماه رمضان نافله مي‌خوانند و به فراديٰ خواندن مردم اعتراض مي‌كند و به أُبَيّ بن كعب مي‌گويد امام جماعت باشد و مردم هم پشت سر او نماز بخوانند. روز بعد آمد به مسجد و ديد مردم نماز مستحبي را به جماعت مي‌خوانند و گفت:
نعم البدعة هذه. چه بدعت خوبي است. صحيح البخاري، ج2، ص252

جالب اين است كه در صحيح مسلم از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
كل بدعة ضلالة. هر بدعتي گمراهي است. صحيح مسلم، ج3، ص11

در منابع ديگر اين‌گونه آمده است: كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار. سنن النسائي، ج3، ص189

بنيان‌گذار نماز تراويح، خود عمر بن خطاب بود، ولي تا آخر عمرش يك‌مرتبه هم نماز تراويح را نخواند. آقاي ابن قدامه مَقْدسي ـ از فقهاي بنام حنبلي ـ در كتاب المغني، جلد2، صفحه 168 مي‌گويد: عمر بن خطاب يك مرتبه هم نماز تراويح را نخواند و شب‌هاي ماه رمضان در منزل خود نماز مي‌خواند.
و أن عمر كان يصلي في بيته و لو صلى مع الجماعة لكان هو الإمام بلا شك.
هم‌چنين عبد الله بن عمر هم نماز تراويح را يك‌مرتبه هم نخواند:
جاء رجل إلى ابن عمر، قال: أصلي خلف الامام في رمضان؟ قال: أتقرأ القرآن؟ قال: نعم، قال: أفتنصت كأنك حمار؟ صل في بيتك.
مردي از ابن عمر سوال كرد: آيا در ماه رمضان نماز تراويح مي‌خواني؟ ابن عمر گفت: آيا قرآن خوانده‌اي؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: آيا مي‌خواهي به نماز تراويح بروي و در آن مانند الاغ ساكت باشي و حرف نزني؟ برو در منزل خودت نماز بخوان.
المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج2، ص288 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج4، ص264 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج2، ص494

جواب دندان شکن درباره ی ترسو بودن سیدنا عمر رضی الله عنه

جواب دندان شکن درباره ی ترسو بودن سیدنا عمر رضی الله عنه
نویسنده: مجاهد دین
شبهه ی روافض:
صحيح بخاري باب اسلام عمربن خطاب ح3651:
حدثني يحيى بن سليمان قال حدثني ابن وهب قال حدثني عمر بن محمد قال فأخبرني جدي زيد بن عبد الله بن عمر عن أبيه قال بينما هو في الدار خائفا
عبدالله بن عمر ازعمربن خطاب نقل ميكند:
عمربن خطاب از وحشت درخانه پنهان شده بود
إذ جاءه العاص بن وائل السهمي أبو عمرو عليه حلة حبرة وقميص مكفوف بحرير وهو من بني سهم وهم حلفاؤنا في الجاهلية
كه عاص بن وائيل كه ازبزرگان كافران بود ولباس حرير پوشيده بود آمد
فقال له ما بالك
وگفت:تورا چه شده عمر(وحشت زده اي چرا)
قال زعم قومك أنهم سيقتلوني إن أسلمت
عمرگفت:قوم توميگن اگه من اسلام بيارم مرا خواهند كشت
"قال لا سبيل إليك بعد أن قالها أمنت
عاص به عمرگفت:كسي باتو كاري نداره راحت باش،عمرگفت بعد اين سخن واطمينان عاص(كه كسي بامن كاري نداشته باشه) من ايمان اوردم
فخرج العاص فلقي الناس قد سال بهم الوادي فقال أين تريدون
عاص خارج شد ديد مردم اين طرف وانطرف ميرن پس گفت دنبال چي هستيد
فقالوا نريد هذا ابن الخطاب الذي صبا
گفتند دنبال اين پسرخطاب هستيم
كه از دين برگشته
قال لا سبيل إليه فكر الناس
عاص گفت كاري به كارش نداشته باشيد(ولش كنيد خوش باشد)پس جماعت كافران پراكنده شدن.
اگر عمربن خطاب انطوربود كه عمريان ميگن كه نبي ص ومومنان تا عمرمسلمان نشده بود نميتوانستن برن كعبه نمازبخوانند تا انكه عمرگفت پاشيد بريم توكعبه نمازبخوانيم وباكافران جنگيد و همه راكشت وشجاعت بسيار داشت ايا عاص بن وائل كه قران ميكه شانع نبي بود و نبي رامسخره مي نمود،احمق بود كه يك كسيكه بسيار وجيه وشجاع هست واجازه بده كه بله برو مسلمان شو نميزارم كسي تورو بكشه؟
نتيجه ميگيريم عمرنه شجاعتي داشته و نه اهميتي!
يك شخصي بود كه نه كفرش بدرد كافران ميخورده و نه مسلمان شدنش به كافران اسيب ميزد گفتن حالا مسلمان شدي هم شدي
پاسخ:
اولا: پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم میفرماید:
اللهم أعز الإسلام بأحب هذين الرجلين إليک .. رواه أحمد والترمذي، وقال: حسن صحيح غريب. وصححه الألباني.
بار خدایا! هر یک از این دو مرد را که خود می‌پسندی، سبب سربلندی اسلام بگردان: ابو جهل بن هشام یا عمربن خطاب.
دوما: اگر حدیث را میفهمیدی علت این واکنش عمر بن خطاب را هم نوشته بود"فخرج العاص فلقي الناس قد سال بهم الوادي" عاص خارج شد ديد مردم اين طرف وانطرف ميگردند
مردم زیادی برای کشتن عمر آمده اند آیا در چنین موقعیتی انسان را ترس بر میدارد یا بر نمیدارد؟
سوما: موسی علیه السلام نیز چنین اتفاقی برای وی رخ میدهد.
خداوند میفرماید:‏ وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ‏20 قصص
مردي از نقطه دوردست شهر شتابان آمد و گفت : اي موسي ! درباريان و بزرگان قوم براي كشتن تو به رايزني نشسته‌اند ، پس ( هر چه زودتر از شهر ) بيرون برو . مسلّماً من از خيرخواهان و دلسوزان تو هستم . ‏
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏21 قصص
موسي از شهر خارج شد ، در حالي كه ترسان و چشم به راه بود ( كه هر لحظه حادثه‌اي رخ دهد و فرعونيان او را دستگير كنند . خدا را به فرياد خواند و ) گفت : پروردگارا ! مرا از مردمان ستمگر رهائي بخش . ‏
حال سوال؟؟؟
آیا ایمان به سیدنا موسی علیه اسلام دارید؟
اگر گفتید: بله!
پس میگوییم آیا موسی ترسو جبان و دیگر تهمت هایی که به عمر میزنید را داشت؟
اگر گفتید بله: پس ابتدا به سیدنا موسی تهمت بزنید.
اگر گفتید خیر: پس هر توضیح و جوابی برای عمل سیدنا موسی آوردید همان جواب را برای سیدنا عمر به شما می دهیم.
پس یا باید تهمت سیدنا عمر را همزمان به سیدنا موسی هم بزنید یا عملی که صد در صد مشابه هم بوده بین عمر و موسی علیهما السلام را توجیه به احسن کنید و ندانسته تهمت به انبیا نزنید.
خلاصه یا شما اصرار به ترسوئی عمر میکنید و کافر میشوید یا توضیح برای عمل موسی می آورید و در پی آن ایمان به حقانیت عمر می آورید.
پنجما:اگر عمر ترسو بود و ایمانش نفعی به مسلمانان و کفرش ضرری به کافران نمیرساند پس چطور اسلام را اشکار کرد؟ چطور علی را به زعم خودتان طناب در گردن کشان کشان در شهر میکشاند؟ چطور ترسوئی بود که علی از مرده ی عمر هم میترسید البته باز به زعم شیعه و کتبشان.
در کتب شیعه درباره ی نماز تراویح امده است:
 علی میگوید ما هذا الصوت؟ قال: يا أمير المؤمنين، الناس يصيحون: واعمراه واعمراه، فقال أمير المؤمنين عليه السلام: قل لهم صلوا.
 التهذيب 3 : 70 | 227 . كتاب وسائل الشيعة ج 8 ص 17 ـ 48 تهذيب الاحكام(ج3)
آیا علی از چوب دستی عمری که فوت کرده بود می ترسید؟ اینکه مردم میگفتد وا عمراه میترسید که عمر زنده شود و علی را تنبیه کند؟ که فورا گفت نماز بخوانید؟؟؟؟؟؟؟؟
چطور ترسوئی بود که شرق و غرب را فتح کرد و همه جارا زیر سایه ی اسلام برد ازجمله امپراطوری روم و ایران؟ آیا حقیقتا انسانی ترسو چنین قدرتی دارد؟
حال بیایید و ببینیم که عمر ترسو بود یا امام زمان که از ترس 1200 سال است خود را در چاه قایم کرده است
عن محمد بن مسعود قال : حدثني عبد الله بن محمد بن خالد قال : حدثني أحمد بن هلال ، عن عثمان بن عيسى الرواسي ، عن خالد بن نجيح الجواز ( 2 ) ، عن زرارة قال : قال أبو عبد الله عليه السلام ، يا زرارة لا بد للقائم من غيبة ؟ قلت : ولم ، قال : يخاف علي نفسه ـ وأومأ بيده إلى بطنه
 زراره می گوید از ابوعبدالله شنیدم که گفت ای زراره برای قائم باید غیبتی باشد !گفتم چرا؟؟فرمود چون برجانش می ترسد وسپس به بدن خود اشاره کردند صفحه481 كتاب كمال الدين وتمام النعمة
ما شاء الله به امام زمانی که از ترس جانش 1200 سال است ظهور نمیکند. حقیقتا فلسفه ی غیبت امام عج عج فرج هم همین است که خوف از جانش دارد
عن محمد بن مسعود قال : حدثني محمد بن إبراهيم الوراق قال : حدثنا حمدان بن أحمد القلانسي ، عن أيوب بن نوح ، عن صفوان بن يحيى ، عن ابن بكير ، عن زرارة قال : سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : إن للقائم غيبة قبل أن يقوم ، قال : قلت : ولم ؟ قال : يخاف ـ وأومأ بيده إلى بطنه ـ . صفحه481 كتاب كمال الدين وتمام النعمة
زراره می گوید از امام باقر شنیدم که میگفت قائم قبل از قیام غیبت می کند گفتم چرا؟؟فرمود می ترسد !
حدثني عبد الواحد بن محمد بن عبدوس العطار رضي الله عنه قال : حدثنا علي ابن محمد بن قتيبة ، عن حمدان بن سليمان ، عن محمد بن الحسين ، عن ابن محبوب ، عن علي بن رئاب ، عن زرارة قال : سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : إن للقائم غيبة قبل ظهوره ، قلت : ولم ؟ قال : يخاف ـ وأومأ بيده إلى بطنه . ـ قال زرارة : يعني القتل . صفحه481 كتاب كمال الدين وتمام النعمة
زراره می گوید از امام باقر شنیدم که فرمود قائم قبل از قیام غیبت می کند پرسیدم چرا؟؟ فرمود می ترسد و زراره می گوید یعنی از قتل می ترسد
ـ حدثنا محمد بن علي ماجيلويه رضي الله عنه قال : حدثني عمي محمد بن أبي القاسم ، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي ، عن أيوب بن نوح ، عن صفوان بن يحيى عن ابن بكير ، عن زرارة ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : للقائم غيبة قبل قيامه ، قلت : ( 3 ) ولم ؟ قال : يخاف على نفسه الذبح
زراره می گوید از ابو عبدالله صادق شنیدم که فرمود قائم قبل از ظهور غیبت می کند پرسیدم چرا؟؟فرمود می ترسد برجان خودش که ذبح شود. بحارالانوار مجلسی مجلد 52 ص91

طوسی: « لا علة تمنع من ظهوره إلا خوفه‏ على‏ نفسه‏ من‏ القتل‏ لأنه لو كان غير ذلك لما ساغ له الاستتار و كان يتحمل المشاق و الأذى فإن منازل الأئمة و كذلك الأنبياء ع إنما تعظم لتحملهم المشاق العظيمة في ذات الله تعالى.» (الغيبة (للطوسي)، كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 329 ، دار المعارف _قم؛ الغيبة للنعماني، پاورقی : ص: 177، نشر صدوق_تهران ،ط1) « پنهان شدن آن حضرت هيچ جهتى ندارد بجز آنكه بر جان خودش ميترسد كه مبادا كشته شود و اگر جهتى غير از اين داشت جايز نبود كه پنهان شود بلكه مي بايست سختى‏ ها و آزارها را متحمّل ميشد كه درجات امامان و همچنين پيامبران عليهم السّلام با تحمّل سختيهاى بزرگ در راه خدا بالا ميرود.»
حال خود مقایسه کنید که ترسو چه کسی میباشد.
***مجاهد دین***


نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...