🔹ابن القیم رحمه الله در کتاب مدارج السالکین دربارۀ شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید:
وَلَقَدْ شَاهَدْتُ مِنْ فِرَاسَةِ شَيْخِ الْإِسْلَامِ ابْنِ تَيْمِيَّةَ - رَحِمَهُ اللَّهُ - أُمُورًا عَجِيبَةً. وَمَا لَمْ أُشَاهِدْهُ مِنْهَا أَعْظَمُ وَأَعْظَمُ. وَوَقَائِعُ فِرَاسَتِهِ تَسْتَدْعِي سِفْرًا ضَخْمًا.
أَخْبَرَ أَصْحَابَهُ بِدُخُولِ التَّتَارِ الشَّامَ سَنَةَ تِسْعٍ وَتِسْعِينَ وَسِتِّمِائَةٍ، وَأَنَّ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ تُكْسَرُ، وَأَنَّ دِمَشْقَ لَا يَكُونُ بِهَا قَتْلٌ عَامٌّ وَلَا سَبْيٌ عَامٌّ، وَأَنَّ كَلَبَ الْجَيْشِ وَحِدَّتَهُ فِي الْأَمْوَالِ. وَهَذَا قَبْلَ أَنْ يَهُمَّ التَّتَارُ بِالْحَرَكَةِ.
ثُمَّ أَخْبَرَ النَّاسَ وَالْأُمَرَاءَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِمِائَةٍ لَمَّا تَحَرَّكَ التَّتَارُ وَقَصَدُوا الشَّامَ: أَنَّ الدَّائِرَةَ وَالْهَزِيمَةَ عَلَيْهِمْ. وَأَنَّ الظَّفَرَ وَالنَّصْرَ لِلْمُسْلِمِينَ. وَأَقْسَمَ عَلَى ذَلِكَ أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ يَمِينًا. فَيُقَالُ لَهُ: قُلْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. فَيَقُولُ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَحْقِيقًا لَا تَعْلِيقًا. وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ ذَلِكَ. قَالَ: فَلَمَّا أَكْثَرُوا عَلَيَّ. قُلْتُ: لَا تُكْثِرُوا. كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى فِي اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ. أَنَّهُمْ مَهْزُومُونَ فِي هَذِهِ الْكَرَّةِ. وَأَنَّ النَّصْرَ لِجُيُوشِ الْإِسْلَامِ. قَالَ: وَأَطْمَعَتْ بَعْضَ الْأُمَرَاءِ وَالْعَسْكَرِ حَلَاوَةُ النَّصْرِ قَبْلَ خُرُوجِهِمْ إِلَى لِقَاءِ الْعَدُوِّ.
وَكَانَتْ فِرَاسَتُهُ الْجُزْئِيَّةُ فِي خِلَالِ هَاتَيْنِ الْوَاقِعَتَيْنِ مِثْلَ الْمَطَرِ.
وَلَمَّا طُلِبَ إِلَى الدِّيَارِ الْمِصْرِيَّةِ، وَأُرِيدَ قَتْلُهُ - بَعْدَمَا أُنْضِجَتْ لَهُ الْقُدُورُ، وَقُلِّبَتْ لَهُ الْأُمُورُ - اجْتَمَعَ أَصْحَابُهُ لِوَدَاعِهِ. وَقَالُوا: قَدْ تَوَاتَرَتِ الْكُتُبُ بِأَنَّ الْقَوْمَ عَامِلُونَ عَلَى قَتْلِكَ. فَقَالَ: وَاللَّهِ لَا يَصِلُونَ إِلَى ذَلِكَ أَبَدًا. قَالُوا: أَفَتُحْبَسُ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَيَطُولُ حَبْسِي. ثُمَّ أَخْرُجُ وَأَتَكَلَّمُ بِالسُّنَّةِ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ. سَمِعْتُهُ يَقُولُ ذَلِكَ.
وَلَمَّا تَوَلَّى عَدُوُّهُ الْمُلَقَّبُ بِالْجَاشِنْكِيرِ الْمُلْكَ أَخْبَرُوهُ بِذَلِكَ. وَقَالُوا: الْآنَ بَلَغَ مُرَادَهُ مِنْكَ. فَسَجَدَ لِلَّهِ شُكْرًا وَأَطَالَ. فَقِيلَ لَهُ: مَا سَبَبُ هَذِهِ السَّجْدَةُ؟ فَقَالَ: هَذَا بِدَايَةُ ذُلِّهِ وَمُفَارَقَةُ عِزِّهِ مِنَ الْآنِ، وَقُرْبُ زَوَالِ أَمْرِهِ. فَقِيلَ: مَتَى هَذَا؟ فَقَالَ: لَا تُرْبَطُ خُيُولُ الْجُنْدِ عَلَى الْقُرْطِ حَتَّى تُغْلَبَ دَوْلَتُهُ. فَوَقَعَ الْأَمْرُ مِثْلَ مَا أَخْبَرَ بِهِ. سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْهُ.
وَقَالَ مَرَّةً: يَدْخُلُ عَلَيَّ أَصْحَابِي وَغَيْرُهُمْ. فَأَرَى فِي وُجُوهِهِمْ وَأَعْيُنِهِمْ أُمُورًا لَا أَذْكُرُهَا لَهُمْ.
فَقُلْتُ لَهُ - أَوَ غَيْرِي - لَوْ أَخْبَرْتَهُمْ؟ فَقَالَ: أَتُرِيدُونَ أَنْ أَكُونَ مُعَرِّفًا كَمُعَرَّفِ الْوُلَاةِ؟
وَقُلْتُ لَهُ يَوْمًا: لَوْ عَامَلْتَنَا بِذَلِكَ لَكَانَ أَدْعَى إِلَى الِاسْتِقَامَةِ وَالصَّلَاحِ. فَقَالَ: لَا تَصْبِرُونَ مَعِي عَلَى ذَلِكَ جُمُعَةً، أَوْ قَالَ: شَهْرًا.
وَأَخْبَرَنِي غَيْرَ مَرَّةٍ بِأُمُورٍ بَاطِنَةٍ تَخْتَصُّ بِي مِمَّا عَزَمْتُ عَلَيْهِ، وَلَمْ يَنْطِقْ بِهِ لِسَانِي.
وَأَخْبَرَنِي بِبَعْضِ حَوَادِثَ كِبَارٍ تَجْرِي فِي الْمُسْتَقْبَلِ. وَلَمْ يُعَيِّنْ أَوْقَاتَهَا. وَقَدْ رَأَيْتُ بَعْضَهَا وَأَنَا أَنْتَظِرُ بَقِيَّتَهَا.
وَمَا شَاهَدَهُ كِبَارُ أَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ أَضْعَافُ أَضْعَافِ مَا شَاهَدَتْهُ. وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
🔸ترجمه: «و به تحقیق امور عجیبی از فراست شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله مشاهده نمودم و آن اندازهای که مشاهده ننمودم بسیار بیشتر از آنچه بود که دیدم و نوشتن وقایع فراست ایشان نیاز به یک کتاب ضخیم دارد.
به اصحابش خبرِ وارد شدن تاتار به شام را در سال 699 داد و اینکه جیوش مسلمانان آنان را شکست خواهند داد و اینکه دشمن نه قتل عامی میکند و نه مردم به بردگی و سبی گرفته میشوند و اینکه خسارت و تلفات جیش فقط در اموال میباشد. و این قبل از این بود که تاتار همت حرکت یابد.
سپس در سال 702 هنگامی که تاتار حرکت کردند و قصد شام را کردند، به مردم و امراء خبر داد که: دایره و هزیمت (و شکست) برای آنان است و پیروزی و نصرت برای مسلمانان. و بیش از هفت بار بر آن قسم خورد. به او گفتند: بگو ان شاء الله. گفت: ان شاء الله به تحقیق نه به تعلیق. و من خودم این را از او شنیدم. گفت: پس هنگامی که بر من زیاد فشار آوردند گفتم دست بردارید، خداوند متعال در لوح محفوظ نوشته است که آنان در این نوبت، شکست میخورند و اینکه پیروزی از آن لشکر مسلمانان است. گفت: و بعضی از امراء و لشکریان شیرینی پیروزی را قبل از بیرون رفتنشان برای دیدار با دشمن چشیدند.
و فراستهای جزئی ایشان در بین این دو واقعه همانند باران بود.
و هنگامی که به دیار مصر طلب گریده شد و خواستند که او را بکشند، -بعد از آنکه قدر و منزلتش کامل شد و امور برایش دگرگون شد- یارانش برای خداحافظی با او جمع شدند و گفتند: نامهها به تواتر آمدهاند که آنها تو را به قتل خواهند رساند. پس گفت: به خدا سوگند هرگز نمیتوانند به چنین چیزی دست یابند. گفتند: آیا زندانی میشوی؟ گفت آری و مدّت حبس من طولانی میشود. سپس بیرون میآیم و در جلوی همۀ مردم با سنّت حرف خواهم کرد. این سخن را از او شنیدم که چنین میگفت.
و هنگامی که دشمنش، ملقّب به «جاشنکیر»، به پادشاهی رسید، خبرش را به ابن تیمیه دادند و گفتند: اکنون به هدف خود دربارۀ تو رسید. پس سجدۀ شکری طولانی کرد. به او گفته شد: سبب این سجده چه بود؟ گفت: از همین الآن، این شروع ذلّت و جدا شدن عزّتش و نزدیک شدن زوال امرش میباشد. گفته شد: این چه وقت خواهد بود؟ گفت اسبهای سربازان با گردنهایشان بسته نمیشوند تا اینکه دولتش شکست میخورد. و همانطوری که از آن خبر داده بود به وقوع پیوست. و این را از او شنیدم.
و یک بار گفت: اصحابم و غیر آنان بر من وارد میشوند و در صورتهایشان و چشمهایشان اموری را میبینم و آن امور را برایشان نمیگویم. و من و -یا کسی غیر از من- به او گفتم: چرا آن امور را به آنان نمیگویی؟ گفت: آیا میخواهید که همانند شناسانندههای حاکمان، آنها را به مردم بشناسانم و معرفی کنم؟
و یک روز به او گفتم: اگر با آن کار (یعنی شناساندن) با ما عمل میکردی باعث استقامت و صلاح ما میشد. گفت: به اندازۀ یک هفته، یا گفت به اندازۀ یک ماه، بر چنین چیزی نمیتوانید بر من صبر داشته باشید.
و چندین بار به من اموری باطنی که عزم انجام آنها را داشتم و مختص به خودم بود را به من خبر داد، در حالی که آنها را بر زبانم نیاورده بودم.
و بعضی از اتفاقات بزرگ را به من خبر داد که در آینده اتفاق میافتد و زمان آنها را معین نکرد. و به تحقیق که بعضی از آنها را دیدم و منتظر بقیۀ آنها هستم.
و آنچه که اصحاب بزرگش در این باره از او مشاهده کردهاند بسیار بیشتر از آنچه است که من مشاهده کرده ام. و الله دانا تر است»
🗒 مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين، ج 2 صص 458-459.
#مجاهد_دین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر