۱۳۹۷/۰۶/۳۱

چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟


❓این روزها برادران زیادی این سوال را در پی‌وی از من می‌پرسند و می‌گویند شما که از طرفداران و مناصران دوله بودی، چرا الان آنان را نقد می‌کنی؟

👈پاسخ اینکه: هرکسی من را بشناسد می‌داند که من بیشتر فعالیت علمی ‌و کتابخانه‌ای داشتم و زیاد کاری به اخبار و اتفاقات و احوالات میدان نبرد نداشتم، بلکه از لحاظ عقیدتی دولت اسلامی ‌را مطالعه و تحقیق و نصرت می‌کردم، بعضی از کتاب‌هایش را ترجمه می‌کردم یا مطالبی خودم می‌نوشتم. برای همین من از لحاظ عقیدتی تخصص داشتم نه از لحاظ میدانی. پس انتقاد من هم بیشتر در جهت عقیدتی می‌باشد تا احوالات میدانی.

▫️من قبل از اینکه مناصر دولت اسلامی ‌باشم، دین و عقیده را از کسانی یاد گرفته بودم که امروز باید تکفیرشان می‌کردم! کسانی که یک امت وام دار آنان هستند مانند نووی و ابن قدامه و ابن حجر و... . همچنین بعضی از علمای معاصر که لازم بود آنها را هم تکفیر کنم، مثل بن باز و بن عثیمین و آلبانی، و کریکار که از او خیلی چیزها یاد گرفته بودم. وقتی مناصر دوله شدم به نام کفر به طاغوت و توحید خالص، کم کم اینها تکفیر شدند اگرچه من هرگز با آن موافقت نکردم و بخاطرش من را تکفیر می‌کردند و متهم می‌کردند و... (البته عدم تکفیر آن علما به معنای تایید اشتباهات آنها هم نیست).
▫️کم کم تکفیر علمای بزرگ و امامان اسلام پیش آمد، مانند تکفیر نووی و ابن قدامه مقدسی و ابن حجر عسقلانی و قرطبی و ... که طبق لازمه عقیده آنان، باید اینها تکفیر می‌شدند. برای همین دو دسته شده بودند، عده‌ای طبق لازمه عقیده‌شان، آن علما را تکفیر کردند، و عده‌ای دیگر دچار تناقض و سرگردانی شده بودند. چون از یک طرف معتقد بودند که در شرک اکبر عذری نیست و هرکسی شرک کند حد اقل آن این است که اسم مشرک بر او ثابت می‌شود و مسلمان نمی‌باشد، اما وقتی با نووی و ابن قدامه و... مواجه می‌شدند به بُن‌بست می‌رسیدند که چگونه اینها را تکفیر کنیم؟ لذا در عقیده شان دچار تناقض می‌شدند و هم معتقد بودند در شرک اکبر عذری نیست و هم برای نووی و ابن قدامه و... که به زعم باطلشان مرتکب شرک اکبر شده بودند عذر می‌آوردند و تکفیر نمی‌کردند! اما اکثر آنان نمی‌دانستند چه می‌گویند چون علم کافی به لوازم سخنانشان نداشتند، و اگر منت خداوند بر من نبود و این مطالب و موضوعات عقیدتی را به خوبی متوجه نشده بودم، چه بسا من نیز در اینباره به تقلید کردن از یکی دیگر بسنده می‌کردم و هرچه او می‌کرد من نیز آن را می‌کردم و به حساب ملتزم به رسمی‌ می‌شدم!

▫️پس علت اصلی از نظر عقیدتی منتقد دولت اسلامی ‌شدم این بود که لازمه عقیده آنان این است که این علما تکفیر شوند چون آنها تصریح کرده‌اند که در شرک اکبر عذر به جهل و تاویلی نیست و هرکسی مرتکب شرک اکبر شود اسم مشرک بر او ثابت می‌شود. از طرف دیگر نیز تصریح می‌کنند که درخواست دعا از میت شرک اکبر است. پس لازم است که اکثر علمای اسلام از قدیم تا جدید تکفیر شوند.

▫️برای همین دنبال ریشه این مشکل گشتم که چرا و چه چیزی باعث شده است که یک نفر معتقد شود که درخواست دعا از میت شرک اکبر است، و ریشه آن را در این دانستم که آنها مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را در ربوبیت موحد می‌دانستند یعنی معتقد هستند که مشرکان هیچ ویژگی و صفت ربوبیتی برای بت هایشان قائل نبوده‌اند و تنها علت مشرک بودنشان این بود که از بت‌هایشان درخواست دعا و شفاعت نزد الله می‌کردند! یعنی فهمشان از شرک مشرکان همین بود! سپس مشرکان را با مسلمانان مقایسه کردند و گفتند هردو شبیه هم هستند و هردو توحید ربوبیت دارند، پس لذا هرکسی درخواست دعا از میت بکند باید همانند مشرکان زمان پیامبر مشرک شود. آنها از این قسمت دچار انحراف شده بودند. برای همین مشغول نوشتن کتابی هستم که درباره توحید ربوبیت نزد مشرکان است و اینکه آیا درخواست دعا از میت سبب شرک اکبر می‌شود؟ و همچین دیگر انتقاداتی که به این عقیده علمای منتسب به دعوت نجد گرفته‌ام را در این کتاب خواهم آورد به اذن الله.
▫️این اصلی ترین علت نقد دولت اسلامی ‌بود، و دلایل دیگری هم وجود دارد که بیشتر آنها مربوط به غلو و افراط آنان در تکفیر و مخالفت آنها با منهج اهل سنت و جماعت است. طوری که حتی با علمای نسل اول دولت اسلامی ‌نیز مخالف هستند. مثلا موضوع تکفیر منتخبان که در نسل اول دولت اسلامی ‌چنین چیزی موجب تکفیر نمی‌شد ولی بعدا تکفیر کردند!
▫️یا موضوع تکفیر بعضی از گروه های جهادی. و دولت اسلامی ‌هم می‌داند که قتال با مرتد مقدم بر قتال با کافر اصلی است، لذا لازمه عقیده دولت اسلامی ‌این می‌شود که جنگیدن با دیگر گروه های جهادی که مرتد هستند، مقدم بر جنگیدن با یهود و نصاری و آمریکا و اسرائیل و ... است! به این سادگی بدون اینکه خودش هم متوجه شود، دارد بزرگ‌ترین کمک را به یهود و نصاری برای کشتن اهل اسلام می‌کند! یعنی یهود و نصاری لازم نیست که وارد جنگ شوند، بلکه دولت اسلامی ‌با مرتد دانستند هر گروهی که اسلحه به دست داشت و مخالف او بود، جنگیدن با آنان را مقدم بر جنگیدن با یهود و نصاری کرد. چرا؟ چون قتال با مرتد مقدم بر قتال با کافر اصلی است! این نشان می‌دهد که فهم درست و سیاستی صحیح در پیش نگرفتند.
▫️همچین با مرتد دانستن علی التعیین تمام شیعیان جهان، بزرگ ترین ضربه را به خود زدند. عقیده ای که در این عقیده شان هیچ سلفی برای خود ندارند. چگونه ممکن است یک نفر به مجرد اینکه منتسب به تشیع باشد علی التعیین مرتد باشد؟! و در این باره یک مقاله کوچک هم نوشتم که در آن دیدگاه شیخ الاسلام ابن تیمیه را آوردم که عوام شیعیان را در باطن و ظاهر مسلمان می‌داند و نماز پشت سر رافضی را صحیح می‌داند و ازدواج با شیعه را درست می‌داند و می‌گوید اگر کسی مسلمان شیعه بمیرد بهتر از کافر اهل کتاب مردنش است و...

▫️اما به نظر من این دلایل اگرچه هر یک در جای خود خیلی مهم است، اما علت اصلی نقد دوله، این است که لازمه عقیده آنان تکفیر نووی و ابن قدامه و.. می‌شود چون آنها درخواست دعا از میت را شرک اکبر می‌دانند. و حق و شایسته این بود که فقط بگوید درخواست دعا از میت بدعت و منکر و ذریعه‌ای به سوی شرک است، نه اینکه به محض انجام دادن آن شخص دچار شرک اکبر شده باشد! و این نشان از فهم ناقص آنان از واژه دعا و عبادت است.

▫️اما نکته آخر و آن اینکه، اینکه من منتقد دوله شده‌ام یعنی آنان را تکفیر کردم و دشمن آنان هستم؟ نخیر! بلکه آنان را مسلمان و برادر خود می‌دانم اگرچه آنها من و غیر از من و هر مخالف دیگری را هم تکفیر کنند و دشمن خود بدانند. ما باید با عدالت رفتار کنیم. آنها را مسلمان می‌دانم اما دارای اشتباه و انحراف و خطاهای زیادی که روز به روز به آن اضافه شد. و هیچ گونه نقد و بازخوردی را از هیچ کسی قبول نکردند، هرکسی آنها را نقد کرد متهم به فساد و نفاق و سوء بودن شد! برای همین، با این اتفاقاتی که افتاد دیگر مناصر آنان نیستم بلکه خیلی هم باید سپاس گذار و ممنون باشند که من مناصر آنان باشم ولی من که هیچی نیستم، اما خیلی از بزرگان و علما بودند که قدرشان را ندانستند و با بی منتی به آنان پشت کردند و اکنون هیچ عالمی‌ برایشان نمانده و طالب علمی ‌هم ندارند و هر عالمی ‌که کمی ‌به آنان حسن ظن داشت هم متهم به مذبذب بودن و سوء بودن کردند.
▫️در واقع عادت تند و افراطی که داشتند این بود که موافقانشان مخالف نشان دادند و مخالفانشان را معاند. مثلا من که 99 درصد با آنان موافق بودم را زندیق و مرتدی دانستند که اگر آنجا بودم ده بار پشت سر هم مرا اعدام می‌کردند!!! حالا اگر کسی مخالف آنان باشد و کاری هم به آنان نداشته باشد، حالش چگونه خواهد بود؟ مسلما او را معاندی سرسخت خواهند پنداشت! حالا اگر یکی معاند باشد چطور؟ او را هم کافر اصلی یا مرتد علی التعیین به حساب خواهند آورد! منظورم این است که دوله خودش کاری کرد که نابود شد، خودش برای خودش دشمن تراشید، به هیچ وجه قبول نکرد که ممکن است اشتباهی داشته باشد. نقد شدنش را برابر با جدال در دین دانستند! اگر کسی به آنان می‌گفت اشتباه کرده‌ای، نزدشان همانند این بود که وحی آسمان را اشتباه دانسته باشد!
▫️اینها سخن کسانی نیست که آنها را نشناخته باشد و از دور سخنانی بگوید و تهمت‌هایی به آنان زده باشد یا حقیقت آنان درک نکرده باشد! بلکه سخن کسی است که چند سال از بزرگ‌ترین مناصران آنان بود. سخن کسی نیست که بدون دلیل به آنان چیزی نسبت داده باشد، بلکه سخن کسی است که آن را روز به روز تجربه کرده است و چند سال از عمر خودش را صرف آن کرد. همچین اعتراف می‌کنم که جهل بسیار زیادی در بین مناصران وجود دارد که شاید از عقیده، جز جزوه نواقض اسلام چیز دیگری بلد نباشند، چون تنها کسی که علمش خیلی کم است، فکر می‌کند که همه چیز می‌داند. و هرچه انسان بیشتر یاد بگیرد به جاهل بودن خودش بیشتر معترف می‌شود. اما بر عکس اکثر مناصرانشان آماده فتوا هستند و همین نشان می‌دهد که بسیار جاهل هستند چون تنها انسان جاهل فکر می‌کند عالم است. عالم هرچه بیشتر می‌داند به جاهل بودن خودش بیشتر معترف می‌شود همانند درخت سیبی که هرچه میوه‌اش بیشتر می‌شود شاخه‌هایش به نشانه تواضع به پایین می‌آیند و سر فرود می‌آورند. اما درختی که یک میوه بر روی شاخه‌اش دارد آن شاخه با نهایت تکبر و نخوت به بالا می‌رود و فکر می‌کند به اوج رسیده است! ولی همان شاخه اگر ده سیب بر روی آن باشد، خم شده و به نشانه تواضع سر فرود می‌آورد.
▫️علم نیز همینگونه است، کسی که یک جزوه بیشتر نخوانده است و یک خطبه بیشتر گوش نداده است گمان می‌کند به نهایت علم رسیده و با نهایت تکبر سرش را بالا می‌گیرد و مثل آب خوردن فتوای تکفیر علمایی مثل نووی و ابن قدامه و ابن حجر را می‌دهد که اندازه کل عمر او را فقط کسب علم کرده‌اند. با سفهاء و احلامی مواجه شده‌ایم که توحید را شناخته‌اند و می‌دانند چه شرک است و چه توحید است! اما قاطبه علمای اسلام ندانستند که درخواست دعا از میت شرک اکبر است، و ندانستند شرک و توحید چه بوده است! چگونه چنین چیزی ممکن است؟ والله المستعان

با تشکر: مجاهد دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...