🔹«وَلِهَذَا كَانَ النَّاسُ فِي الشَّفَاعَةِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ: فَالْمُشْرِكُونَ أَثْبَتُوا الشَّفَاعَةَ، الَّتِي هِيَ شِرْكٌ ؛ كَشَفَاعَةِ الْمَخْلُوقِ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ، كَمَا يَشْفَعُ عِنْدَ الْمُلُوكِ خَوَاصُّهُمْ لِحَاجَةِ الْمُلُوكِ إلَى ذَلِكَ، فَيَسْأَلُونَهُمْ بِغَيْرِ إذْنِهِمْ، وَتُجِيبُ الْمُلُوكُ سُؤَالَهُمْ لِحَاجَتِهِمْ إلَيْهِمْ، فَاَلَّذِينَ أَثْبَتُوا مِثْلَ هَذِهِ الشَّفَاعَةِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى مُشْرِكُونَ كُفَّارٌ ؛ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَشْفَعُ عِنْدَهُ أَحَدٌ إلَّا بِإِذْنِهِ، وَلَا يَحْتَاجُ إلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، بَلْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَإِحْسَانِهِ إجَابَةُ دُعَاءِ الشَّافِعِينَ، وَهُوَ سُبْحَانَهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ الْوَالِدَةِ بِوَلَدِهَا...
وَأَمَّا الشَّفَاعَةُ الَّتِي نَفَاهَا الْقُرْآنُ كَمَا عَلَيْهِ الْمُشْرِكُونَ وَالنَّصَارَى وَمَنْ ضَاهَاهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَيَنْفِيهَا أَهْلُ الْعِلْمِ وَالْإِيمَانِ مِثْلَ أَنَّهُمْ يَطْلُبُونَ مِنْ الْأَنْبِيَاءِ وَالصَّالِحِينَ الْغَائِبِينَ وَالْمَيِّتِينَ قَضَاءَ حَوَائِجِهِمْ وَيَقُولُونَ: إنَّهُمْ إذَا أَرَادُوا ذَلِكَ قَضَوْهَا وَيَقُولُونَ: إنَّهُمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى كَخَوَاصِّ الْمُلُوكِ عِنْدَ الْمُلُوكِ يَشْفَعُونَ بِغَيْرِ إذْنِ الْمُلُوكِ وَلَهُمْ عَلَى الْمُلُوكِ إدْلَالٌ يَقْضُونَ بِهِ حَوَائِجَهُمْ فَيَجْعَلُونَهُمْ لِلَّهِ تَعَالَى بِمَنْزِلَةِ شُرَكَاءِ الْمَلِكِ وَبِمَنْزِلَةِ أَوْلَادِهِ. وَاَللَّهُ تَعَالَى قَدْ نَزَّهَ نَفْسَهُ الْمُقَدَّسَةَ عَنْ ذَلِكَ كَمَا قَالَ تَعَالَى: {وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا}».
🔸ترجمه: «برای همین، مردم در شفاعت سه دسته هستند: یکی مشرکان: که شفاعت شرکی را اثبات کردند، به همانند شفاعت مخلوق در نزد مخلوق، چنانکه چون پادشاهان به خواص و نزدیکانشان احتیاج دارند، پس نزدیکانشان هم در نزد آنان شفاعت میکنند، و بدون اینکه از آنان اجازه بگیرند، از آنان درخواست میکنند، و پادشاهان نیز چون به آن خواصشان احتیاج دارند، مجبور هستند حاجت آنان را اجابت کنند. پس کسانی که به همانند چنین شفاعتی را ثابت میکنند نزد خداوند متعال مشرک و کافر هستند، برای اینکه کسی در نزد الله متعال شفاعت نمیکند مگر با اجازۀ او و به هیچ یک از مخلوقاتش احتیاجی ندارد، بلکه بخاطر رحمت و احسانش است که دعای شفاعت کنندگان را قبول میکند و خداوند سبحان برای بندگانش از مادر برای فرزندش، مهربانتر است... .
و اما آن نوع شفاعتی که قرآن آن را نفی کرده است؛ چنانکه مشرکان و نصاری و کسانی از این امت که مشابه آنان میکنند، به چنین شفاعتی معتقد هستند و اهل علم و ایمان چنین شفاعتی را نفی کرده اند، چنین است که آنان از پیامبران و صالحانِ غایب و میّت قضاء حاجتهایشان را طلب میکنند و میگویند: آنها (= پیامبران و صالحانِ غایب و میّت) اگر بخواهند و اراده کنند، نیازهایشان را برآورده میکنند و میگویند: آنها در نزد الله متعال همانند خواص پادشاه به نزد پادشاه هستند و بدون اجازۀ پادشاه شفاعت میکنند و آنان پادشاه را دلالت میدهند تا حاجتهایشان را برآورده کند، پس آنها را برای خداوند متعال به منزلۀ شریکانِ در ملک و فرمانرواییاش و به منزلۀ فرزندانش قرار میدهند. و خداوند متعال نفس خود را از چنین چیزی تنزیه و تقدیس کرده است و می فرماید: {و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) بر نگزیده و او را در فرمانروای هیچ شریکی نیست، و بخاطر ناتوانی (و ذلت حامی و) سرپرستی برای او نیست، و او را به شایستگی بزرگ بشمار}».
🗒 مجموع الفتاوی، ج 24 صص 341-342 به اختصار.
🖊 پس مجرد درخواست شفاعت شرک نیست، بلکه نوع اعتقاد شخص دربارۀ شفاعت مورد بررسی قرار میگیرد، اگر معتقد باشد که شفاعت شافع نیازی به اجازۀ الله ندارد و خداوند باید شفاعت شافع را بپذیرد اگرچه هم از مشفوع راضی نباشد، این عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده و صاحب آن مشرک است. اما اگر درخواست شفاعت از شافعی کند که خداوند به شافع بودن او راضی است و معتقد باشد که شفاعت جز به اذن او نمیباشد، این شرک نیست.
مجاهد دین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر