۱۳۹۷/۰۶/۳۱

انسان با طاعت خداوند می تواند به اذن الله به مقام کن فیکون برسد

🌈 انسان با طاعت خداوند می تواند به اذن الله به مقام کن فیکون برسد

🔹شیخ الاسلام ابن تیمیه در جلد چهارم از مجموع الفتاوایش دربارۀ برتر بودن انسان‌ها بر ملائکه می‌گوید:
ومنها القدرة. وزعم بعضهم أن الملك أقوى وأقدر وذكر قصة جبرائيل بأنه شديد القوى وأنه حمل قرية قوم لوط على ريشة من جناحه فقد آتى الله بعض عباده أعظم من ذلك فأغرق جميع أهل الأرض بدعوة نوح وقال النبي صلى الله عليه وسلم " {إنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ} " {وَرُبَّ أَشْعَثَ أَغْبَرَ مَدْفُوعٍ بِالْأَبْوَابِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ} وهذا عام في كل الأشياء وجاء تفسير ذلك في آثار: إن من عباد الله من لو أقسم على الله أن يزيل جبلا أو الجبال عن أماكنها لأزالها وأن لا يقيم القيامة لما أقامها وهذا مبالغة. ولا يقال: إن ذلك يفضل بقوة خلقت فيه وهذا بدعوة يدعوها لأنهما في الحقيقة يؤولان إلى واحد هو مقصود القدرة ومطلوب القوة وما من أجله يفضل القوي على الضعيف. ثم هب أن هذا في الدنيا فكيف تصنعون في الآخرة؟ وقد جاء في الأثر:   " {يَا عَبْدِي أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي أَجْعَلْك تَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ يَا عَبْدِي أَنَا الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ أَطِعْنِي أَجْعَلْك حَيًّا لَا تَمُوتُ} "  وفي أثر: " {إنَّ الْمُؤْمِنَ تَأْتِيهِ التُّحَفُ مِنْ اللَّهِ: مَنْ الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ إلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ} " فهذه غاية ليس وراءها مرمى كيف لا وهو بالله يسمع وبه يبصر وبه يبطش وبه يمشي؟...
وأما النفع المتعدي والنفع للخلق وتدبير العالم فقد قالوا هم تجري أرزاق العباد على أيديهم وينزلون بالعلوم والوحي ويحفظون ويمسكون وغير ذلك من أفعال الملائكة. والجواب: أن صالح البشر لهم مثل ذلك وأكثر منه ويكفيك من ذلك شفاعة الشافع المشفع في المذنبين وشفاعته في البشر كي يحاسبوا وشفاعته في أهل الجنة حتى يدخلوا الجنة. ثم بعد ذلك تقع شفاعة الملائكة وأين هم من قوله: {وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ} ؟ وأين هم عن الذين: {وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ} ؟ وأين هم ممن يدعون إلى الهدى ودين الحق؛ ومن سن سنة حسنة؟ وأين هم من قوله صلى الله عليه وسلم " {إنَّ مِنْ أُمَّتِي مَنْ يَشْفَعُ فِي أَكْثَرَ مِنْ رَبِيعَةَ وَمُضَرَ} "؟ وأين هم من الأقطاب والأوتاد والأغواث؛ والأبدال والنجباء؟

🔸ترجمه: و (مواردی که بخاطر آن ملائکه را بر انسان برتر می‌دانند) از آن جمله، قدرت است، و بعضی از آنان گمان می‌کنند که ملائکه قوی‌تر و توانا تر از انسان هستند و قصۀ جبرئیل را ذکر می‌کنند که او ﴿شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ﴾ است و اینکه او روستای قوم لوط را از ریشه برداشته و برعکس بر زمین انداخته است. ولی خداوند به بعضی از بندگانش (از انسان‌ها) بزرگ‌تر از این قدرت را هم داده است، مثلاً همۀ مردم زمین با دعای نوح علیه السلام غرق شدند و پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: {بعضی از بندگان خداوند، هستند که اگر بر خداوند سوگند یاد کنند حتما خداوند سوگندشان را قبول می‌کند} و می‌فرماید: {چه بسا بنده‌ای ژولیده‌موی و غبار‌آلود و از درها رانده شده، وجود داشته باشد که اگر خداوند را  سوگند دهد، خداوند حتماً سوگندش را اجابت می‌کند} و این اجابت سوگند دربارۀ همۀ چیزها عام می‌باشد و در تفسیر این آثار چنین آمده است که: بعضی از بندگان خداوند هستند که اگر بر خداوند سوگند بخورند که کوهی یا کوه‌هایی را از جایشان بردارد حتماً بر می‌دارد و یا اینکه سوگند بدهد که قیامت برپا نشود آن هنگامی که برپایش می‌دارد و این یکی مبالغه است...
سپس فرضاً این (برتر بودن ملائکه بر انسان) در دنیا باشد، پس با آخرت چه می‌کنید؟ در حالی که در اثر آمده است: {(خداوند می‌فرماید) ای بندۀ من، من به چیزی می‌گویم باش پس می‌شود، تو هم از من اطاعت کن تا تو را چنین قرار بدهم که به چیزی بگویی باش و بشود، ای بندۀ من، من زنده‌ای هستم که نمی‌میرد، تو هم از من اطاعت کن تا تو را زنده‌ای که نمی‌میرد قرار بدهم} و در اثر آمده است: {بی‌گمان مؤمن تحفه (و هدیه)‌ای از طرف الله که زنده است و نمی‌میرد به او داده می‌شود که زنده بودن و نمردن است} و این نهایتی است که بیشتر از آن چیزی وجود ندارد. چطور اینگونه نباشد در حالی که بندۀ مؤمن بوسیلۀ خداوند می‌شنود و بوسیلۀ او می‌بیند و بوسیلۀ او می‌گیرد و بوسیلۀ او راه می‌رود؟ ...
و اما به نسبت نفع‌رسانی به مخلوقات و تدبیر‌کردن عالم، آنها می‌گویند که ملائکه کسانی‌اند که رزق‌های بندگان بر روی دستان آنان پخش می‌شود و علوم و وحی را نازل می‌کنند و محافظت می‌کنند و نگه می‌دارند و دیگر از افعال ملائکه (که اینها را به عنوان دلیل بر برتر بودن ملائکه بر انسان می‌آورند) و جواب آن این است که: انسان‌های صالح هم، همانند این افعال را دارند و بلکه بیشتر از آن را هم دارند و در این باره، همین شفاعت‌کردنِ شفاعت‌کنندۀ شفاعت یافته (یعنی پیامبر صلی الله علیه وسلم)، در حق گناهکاران و شفاعت ایشان در حق بشر تا محاسبۀ‌شان شروع شود و شفاعت ایشان برای اهل بهشت تا وارد بهشت شوند، برای تو کفایت می‌کند، سپس بعد از همه اینهاست که شفاعت ملائکه انجام می‌شود! و ملائکه به نسبت این فرمودۀ خداوند: {و (ای محمد) تو را جز رحمتی برای عالمیان نفرستادیم} در کجا قرار دارند؟ و به نسبت کسانی (انصار) که {آن‌ها (مهاجران) را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند} کجا قرار دارند؟ و کجایند به نسبت کسانی که به سوی هدایت و دین حق دعوت می‌کنند و به نسبت کسانی که سنّت حسنه‌ای درست می‌کنند کجا هستند؟ و کجا هستند به نسبت این فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم که می‌فرماید: {بعضی از افراد امت من هستند که در حقّ مردمانی با جمیعت بیشتر از دو قبیلۀ ربیعه و مضر، شفاعت می‌کنند}؟ و کجا هستند به نسبت اقطاب و اوتاد و اغواث و ابدال و نجبا؟

🗒 مجموع الفتاوی، ج 4 صص 376-379، به اختصار.

🖊 چنانکه مشاهده می کنیم: شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله با استناد به حدیث قدسی: {يَا عَبْدِي أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي أَجْعَلْك تَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ يَا عَبْدِي أَنَا الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ أَطِعْنِي أَجْعَلْك حَيًّا لَا تَمُوتُ} می‌گوید که انسان‌ها در صورت اطاعت و بندگی مخلصانه برای پروردگارشان، خداوند به آنان قدرت‌های بسیاری می‌دهد، از جمله قدرت کن فیکون را می‌دهد. و بدون شک رسیدن به چنین قدرتی در گرو اطاعت از الله و به اذن الله است و اصلا به معنای شریک قرار دادن برای الله نیست. و کسی که به اذن الله کن فیکون می‌کند به معنای شریک قرار دادن او در صفات خداوند نیست، بلکه تنها به معنای قدرتی است که خداوند به او داده است. مثال آن این است که خداوند می‌شنود و می‌بیند و ما هم می‌شنویم و می‌بینیم و اینکه ما چنین صفاتی داریم و خداوند نیز چنین صفاتی دارد به معنای شریک قرار دادن برای خداوند نیست، چون شنیدن و دیدن ما قائم به نفس خودمان نیست بلکه الله خالق آن است و با اذن او می‌توانیم بشنویم و ببینیم، اما اگر در طاعت خداوند به مقام بالایی برسیم قدرت بینایی و شنوایی ما را بیشتر می‌کند، به همان شکل که پیامبر صلی الله علیه وسلم پشت سر خودشان را در نماز می‌دیدند بدون اینکه سرشان را برگردانند. و همانند قدرتی که اسف بن برخیا که انسانی از جنس ما بود، داشت که در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس را از یمن به شام آورد.

و شیخ الاسلام ابن تیمیه به این حدیث قدسی اشاره کرده است که خداوند فرموده است: 
🔹«وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ: كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا، وَإِنْ سَأَلَنِي لَأُعْطِيَنَّهُ، وَلَئِنِ اسْتَعَاذَنِي لَأُعِيذَنَّهُ».
🔸 ترجمه: «بنده‌ام با ادای نوافل پیوسته به من نزدیک می‌شود تا آنجا که دوستش بدارم، پس زمانی که او را دوست داشتم، شنوایی‌اش باشم که با آن می‌شنود، بینایی‌اش باشم که با آن می‌بیند، دستش باشم که به وسیله‌ی آن می‌گیرد و پایش که با آن راه می‌رود و اگر از من بخواهد بی‌تردید به او می‌دهم و اگر به من پناه جوید حتماً پناهش می‌دهم».
🗒بخاری (6021).
⚡️و شیخ الاسلام ابن تیمیه در انتها برای برتر بودن انسان‌ها بر ملائکه می‌گوید که ملائکه به نسبت مقام و جایگاه اقطاب و اوتاد و اغواث و ابدال و نجبا کجا قرار دارند؟! این شیخ الاسلام ابن تیمیه است که این مسائل و موارد را ذکر کرده است و جزو کرامات و نیروهایی می‌داند که خداوند به اذن خودش به بندگانش می‌دهد و اصلاً این موارد را به معنای شریک قرار دادن برای خداوند ندانسته است.

🎈 پس فرق بین اعتقاد موحدان در «به اذن الله» را با اعتقاد مشرکان در «من دون الله» و «مع الله» بدانید. مشرکان معتقد بودن آلهه‌هایشان بصورت مستقل از الله، یعنی من دون الله، یا به همراه الله، ربوبیت دارند و در آفرینش و تدبیر امور و رساندن نفع و ضرر، توانایی استقلالی دارند از این جهت مشرک بودند. اما شخص موحد و مسلمان اهل قبله، معتقد است که خداوند تدبیر جهان هستی را بوسیلۀ اسبابی مقرر کرده که این اسباب همگی به اذن او کار می‌کنند. مانند ملائکه ای که خداوند به آنان قسم یاد کرده و می‌فرماید: ﴿فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا٥﴾ [النازعات: 5] 
«و سوگند به فرشتگانی کار‌‌ها را تدبیر می‌کنند».
و تدبیر امور بدون شک فقط کار الله است و هرکسی معتقد باشد که بصورت «من دون الله» کسی می‌تواند امور این جهان را تدبیر کند، دچار شرک اکبر شده است، اما ملائکه «به اذن الله» تدبیر امور می‌کنند نه به اذن خودشان.


❓اکنون سوال این است که آیا غلات تکفیری شیخ الاسلام ابن تیمیه را بخاطر اعتقاد به اقطاب و اوتاد و اغواث و ابدال و نجباء، صوفی قبوری و مشرک می‌دانند و تکفیرش می‌کنند یا همچنان از روی جهل و حماقت، عقاید بدعی خودشان را به زور به شیخ الاسلام ابن تیمیه نسبت می‌دهند؟

آیا غلات نجدیه نمی‌خواهند فرق بین مجاز و حقیقت را بدانند؟ نمی‌خواهند فرق بین سبب و مسبب را بدانند؟ نمی‌خواهند دست از موحد دانستن مشرکان در ربوبیت و مشرک دانستن موحدان اهل قبله بردارند؟ آیا وقت آن نرسیده است که شما نیز به همانند این بندۀ حقیر کمی فکر کنید و این مسائل را بدون تعصب مورد بررسی قرار بدهید؟

نویسنده: مجاهد دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...