۱۴۰۰/۰۹/۲۵

نقد خوارج معاصر (1)

 

◾️کانال رهروان خوارج می‌گوید: «اگر مشرکان به توحید ربوبیت اقرار داشتند، پس چرا بت‌ها را پرستش کردند؟»

💡می‌گویم: «مشرکان به ربوبیت الله اقرار می‌کردند اما به توحید ربوبیت اعتقاد نداشتند و به همین خاطر بت‌ها را بخاطر ربوبیتی که برایشان قائل بودند عبادت می‌کردند».

 

◾️می‌گوید: «همه‌ی آنها به پرستش بت‌ها برای نزدیک شدن به خداوند متعال اعتقاد داشتند»

💡می‌گویم: بلکه آنها بت‌ها را به گمان اینکه ربوبیت دارند یا قدرت شفاعت نافذ دارند، برای نزدیک شدن به الله متعال عبادت می‌کردند. پس مجرد اعتقاد به نزدیک شدن به الله متعال شرک نیست تا اینکه چنین چیزی را مناط شرک مشرکان قرار داد، چنانکه الله متعال به پیامبرش می‌فرماید: ﴿وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ ١٩﴾ [العلق: 19] «سجده کن و (به الله) تقرب جوی».

 

◾️می‌گوید: «مشرکان به ربوبیت خداوند متعال اعتقاد داشتند، چون برای حصول نفع و دفع ضرر ملائکه و بت‌ها را پرستش کردند تا نزد خداوند متعال برای نصرت، رزق و دیگر امورشان شفاعت کنند‌».

💡می‌گویم: لازمۀ مشرک بودن این است که شخص مشرک به الله به عنوان یک طرف از شرکا اعتقاد داشته باشد، پس اعتقاد مشرکان به اینکه الله ربوبیت دارد، دلیل نمی‌شود که آنها توحید ربوبیت هم داشته باشند و برای شریکانش ربوبیت قائل نبوده باشند؛ چنانکه خوارج معاصر چنین توهم می‌کنند. چون آنها بت‌ها را شریکان الله در تدبیر جهان هستی می‌دانستند و معتقد بودند بخاطر نیازی که الله به شرکایش دارد نمی‌تواند شفاعت بت‌ها را رد کند، برای همین با انجام عبادت برای بت‌ها، آنها را راضی می‌کردند تا در مقابل، بت‌ها نیز برای آنان شفاعت نافذ نزد الله بکنند.

 

◾️می‌گوید: «اهل سنت نزاع ندارند بر اینکه هیچ عابدی معبودش را پرستش نمی‌کند مگر اینکه از آن توقع رساندن نفع و دفع ضرر دارد. اما این نفع و ضرری که مشرکان برای معبوداتشان اعتقاد داشتند، به اعتبار واسطه و شفاعت نزد خداوند بود، نه به اعتبار ملک و استقلال چنانکه مخالفین ادعا دارند».

💡می‌گویم: آری، به اعتبار واسطه و شفاعت بود، اما شفاعتی که به تعبیر قرآن بدون اذن الله بود. یعنی شافع (معبود مشرکان) می‌تواند آنچه که می‌خواهد را برای عابدش (مشرکان) از الله بگیرد اگرچه هم الله به اعطای آن راضی نبوده باشد. و الله متعال در باور مشرکان مجبور است شفاعت شافع (بت‌ها) را قبول کند چراکه بت‌ها شریکان او هستند و به آنها نیاز دارد

🔹چنانکه ابن کثیر رحمه الله در تفسیر آیۀ 3 زمر می‌گوید: «وَأَخْبَرَ أَنَّ الملائكة التي في السموات مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَغَيْرِهِمْ، كُلَّهُمْ عَبِيدٌ خَاضِعُونَ لِلَّهِ، لَا يَشْفَعُونَ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ لِمَنِ ارْتَضَى، وَلَيْسُوا عِنْدَهُ كَالْأُمَرَاءِ عِنْدَ مُلُوكِهِمْ، يُشَفَّعُونَ عِنْدَهُمْ بِغَيْرِ إِذْنِهِمْ فِيمَا أَحَبَّهُ الْمُلُوكُ وَأَبَوْهُ، {فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الأمْثَالَ} [النَّحْلِ: 74]، تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ».

🔸ترجمه: «خداوند خبر داده که ملائکه‌های مقربین و غیر آنان که در آسمان‌ها هستند، همۀ‌شان بندگان و خاکسار خداوند هستند، و در نزد خداوند شفاعت نمی‌کنند مگر با اجازه‌اش آن هم برای کسی که خداوند از او راضی باشد. و ملائکه در نزد الله همانند امراء در نزد پادشاهانشان نیستند که در نزد پادشاهان بدون اجازۀ‌شان در آنچه که پادشاهان دوست دارند و دوست ندارند، شفاعت کنند. {پس برای الله مثل‌ها نزنید} خداوند از چنین چیزی متعالی می‌باشد».

🗒 تفسیر ابن کثیر، ج 7، ص، 85.

 

🔹و ابن القیم رحمه الله در تفسیر آن می‌گوید: «فَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ نفى الشَّفَاعَة الشركية الَّتِي كَانُوا يعتقدونها وأمثالهم من الْمُشْركين وَهِي شَفَاعَة الوسائط لَهُم عِنْد الله فِي جلب مَا يَنْفَعهُمْ وَدفع مَا يضرهم بذواتها وأنفسها بِدُونِ توقف ذَلِك على إِذن الله ومرضاته لمن شَاءَ أَن يشفع فِيهِ الشافع».

🔸ترجمه: «خداوند سبحان شفاعت شرکی که مشرکان و امثال آنان به آن معتقد بودند را نفی می‌کند، یعنی شفاعت‌کردن واسطه‌ها برایشان در نزد الله برای جلب منافع و دفع ضررها، آن هم با ذات خودشان و با نفس خودشان بدون اینکه شفاعتشان متوقف بر اذن و اجازۀ الله و رضایت او برای کسی که شافع می‌خواهد درباره‌اش شفاعت کند باشد».

🗒 مفتاح دار السعادة، ج 2، ص، 270.

🔹و ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «فَالْمُشْرِكُونَ أَثْبَتُوا الشَّفَاعَةَ، الَّتِي هِيَ شِرْكٌ؛ كَشَفَاعَةِ الْمَخْلُوقِ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ، كَمَا يَشْفَعُ عِنْدَ الْمُلُوكِ خَوَاصُّهُمْ لِحَاجَةِ الْمُلُوكِ إلَى ذَلِكَ، فَيَسْأَلُونَهُمْ بِغَيْرِ إذْنِهِمْ، وَتُجِيبُ الْمُلُوكُ سُؤَالَهُمْ لِحَاجَتِهِمْ إلَيْهِمْ، فَاَلَّذِينَ أَثْبَتُوا مِثْلَ هَذِهِ الشَّفَاعَةِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى مُشْرِكُونَ كُفَّارٌ».

🔸ترجمه: «پس مشرکان شفاعتی که شرکی است را اثبات می‌کردند، که همانند شفاعت مخلوق در نزد مخلوق است، به همان شکلی که پادشاهان بخاطر احتیاجی که به خواص و نزدیکانشان دارند، نزدیکانشان در نزد آنان شفاعت می‌کنند، و بدون اینکه از پادشاهان اجازه بگیرند از آنان درخواست شفاعت می‌کنند، و پادشاهان نیز چون به خواص و نزدیکان‌شان احتیاج دارند مجبور اند درخواست آنان را قبول کنند. پس کسانی که چنین شفاعتی را ثابت می‌کنند، نزد خداوند متعال مشرک و کافر هستند».

🗒 مجموع الفتاوی، ج 24 ص 341.

 

◾️می‌گوید: «سبب شرک مشرکین و عبادت ملائکه و بت‌ها حصول شفاعت و نزدیک شدن به خداوند می‌باشد، چنانکه امام ابن کثیر بیان کردند».

💡می‌گویم: آری، سبب شرک مشرکین و عبادت ملائکه و بت‌ها، حصول شفاعت و نزدیک شدن به الله بود، منتها شفاعتی که در آن معتقد بودند شافع بدون نیاز به اذن الله، می‌تواند شفاعت کند و الله نیز نمی‌تواند شفاعت شریکش را رد کند چرا که به شریکش احتیاج دارد، چنانکه از اقوال علما منجمله ابن کثیر رحمه الله آوردیم و به این شکل تلبیس خوارج معاصر را باطل نمودیم.

 

🔹و ابن تیمیه رحمه الله در جایی دیگر با تفصیل بیشتر این تلبیس خوارج معاصر را رد کرده است و می‌گوید: «فهذه الشفاعة التي كان المشركون يثبتونها أبطلها القرآن في غير موضع، وهي كشفاعة المخلوق عند المخلوق بغير إذنه، فإن هذا الشافع شريك للمشفوع إليه، فإنه طلب منه ما لم يكن يريد أن يفعله، فيحتاج لقضاء حق الشفيع أن يفعله، فالشفيع بغير إذن المشفوع إليه شريك له، والله تعالى لا شريك له، ولهذا قال: {لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ} [البقرة: 255] فلو شفع أحد بغير إذنه شفاعة نافعة مقبولة كان شريكًا له، وهو سبحانه لا يشفع عنده أحد إلا بإذنه».

🔸ترجمه: «پس این شفاعتی که مشرکان آن را اثبات می‌کردند خداوند در جاهای مختلف قرآن آن را باطل کرده است، که مانند شفاعت یک مخلوق در نزد مخلوق دیگر است آن هم بدون اجازۀ او. چون در این حالت شافع (شفاعت‌کننده) شریک مشفوع الیه (کسی که نزدش شفاعت می‌کند) می‌شود. یعنی شافع از مشفوع الیه چیزی را می‌خواهد که مشفوع الیه دلش نمی‌خواهد انجام بدهد، اما برای برآورده کردن حق شفیع، مجبور است که خواستۀ او را انجام بدهد. پس شفیعی که بدون اجازۀ مشفوع الیه شفاعت کند، شریک او محسوب می‌شود، در حالی که خداوند متعال شریکی ندارد، و برای همین می‌فرماید: {آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست. کیست که در نزد او جز با اجازۀ او شفاعت کند} [البقرة: 255]. پس اگر کسی بدون اجازۀ او شفاعتی نافع و مقبول کند، پس شریک اوتعالی شده است، و در نزد خداوند سبحان کسی جز با اجازۀ او شفاعت نمی‌کند».

🗒 قاعدة عظيمة في الفرق بين عبادات أهل الإسلام والإيمان وعبادات أهل الشرك والنفاق، ص 122.

🔹و ابن تیمیه رحمه الله در جایی دیگر می‌گوید: «قال تعالى ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَآءِ شُفَعَٰؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٨﴾ [يونس: 18] وأمثال هذا في القرآن كثير فمن ظن أن الشفاعة المعهودة من الخلق للخلق تنفع عند الله مثل أن يشفع الإنسان عند من يرجوه المشفوع إليه أو يخافه كما يشفع عند الملك ابنه أو أخوه أو أعوانه أو نظراؤه الذين يخافهم أو يرجوهم فيجب سؤالهم لأجل رجائه وخوفه منهم فيمن يشفعون به عنده وإن كان الملك أو الأمير أو غيرهما يكره الشفاعة فيمن شفعوا فيه فيشفعهم فيه على كراهة منه ويشفعون عنده أيضا بغير إذنه فالله تعالى هو رب كل شيء ومليكه وخالقه فلا يشفع أحد عنده إلا بإذنه».

🔸ترجمه: «خداوند متعال می‌فرماید: {و غیر از الله چیزهایی را می‌پرستند که نه به آنها زیانی می‌‌رساند و نه سودشان می‌بخشد، و می‌گویند: اینها (= بت‌ها) شفیعان ما نزد الله هستند. بگو: آیا الله را به چیزی که در آسمان‌ها و در زمین نمی‌داند، خبر می‌دهید؟! منزه است او، و از آنچه با او شریک می‌سازند برتر است}. و امثال این آیه در قرآن بسیار است، دربارهٔ کسی که گمان کند که شفاعت کردن یک مخلوق نزد الله متعال در حق مخلوقی دیگر، نفع می‌رساند، مانند انسانی که می‌آید و نزد کسی شفاعت می‌کند که شفاعت‌شونده به آن شخص امیدی دارد یا از او خوفی دارد. چنانکه در نزد پادشاه، پسرش یا برادرش یا یاورانش یا مشاورانش، یعنی کسانی که پادشاه از آنان ترسی دارد یا به آنان امیدی دارد، شفاعت می‌کنند، و پادشاه نیز بخاطر رجاء یا خوفی که از آنان دارد مجبور است که به درخواست آنان دربارۀ کسی که شفاعتش را نزدش کرده‌اند، جواب بدهد؛ اگرچه هم پادشاه یا امیر یا امثال آن دو، شفاعت کردن دربارۀ کسی که شافعان درباره‌‍‌اش شفاعت می‌کنند را دوست نداشته باشد. و به این شکل همراه با کراهیتی که پادشاه از شفاعت شونده دارد، اما دربارۀ او نزد پادشاه شفاعت می‌کنند. و نیز در نزد او بدون اجازۀ او شفاعت می‌کنند. و خداوند متعال پروردگار و مالک و خالق همه چیز است و کسی در نزد او شفاعت نمی‌کند مگر با اجازۀ او».

🗒الرد علی البکری ج 1 صص 151-152.

 

◾️می‌گوید: «قبوری‌ها در زمان ما به حجت اینکه گناهکار هستند و امامان و صالحین نزد خداوند صاحب جاه و منزلت هستند، صالحین را به فریاد می‌خوانند تا واسطه و شفیع‌شان نزد خداوند باشند و این همان حجت مشرکین مکه بود».

💡می‌گویم: پس بر طبق عقیدۀ خوارج معاصر، یکی از آن قبوری‌ها همان ابن کثیر رحمه الله خواهد بود چون او نیز مانند جمهور اهل سنت و جماعت در تفسیر آیه 64 سورۀ نساء روایت عتبی را در مقام تایید آن و به جهت تفسیر و مصداق آوردن برای آیه می‌آورد و می‌گوید:

🔹«وقوله: {ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما} يرشد تعالى العصاة والمذنبين إذا وقع منهم الخطأ والعصيان أن يأتوا إلى الرسول صلى الله عليه وسلم فيستغفروا الله عنده، ويسألوه أن يستغفر لهم، فإنهم إذا فعلوا ذلك تاب الله عليهم ورحمهم وغفر لهم، ولهذا قال: {لوجدوا الله توابا رحيما} وقد ذكر جماعة منهم: الشيخ أبو نصر بن الصباغ في كتابه "الشامل" الحكاية المشهورة عن العتبي، قال: كنت جالسا عند قبر النبي صلى الله عليه وسلم، فجاء أعرابي فقال: السلام عليك يا رسول الله، سمعت الله يقول: {ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما} وقد جئتك مستغفرا لذنبي مستشفعا بك إلى ربي ثم أنشأ يقول: {يا خير من دفنت بالقاع أعظمه ... فطاب من طيبهن القاع والأكم ... نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه ... فيه العفاف وفيه الجود والكرم} ثم انصرف الأعرابي فغلبتني عيني، فرأيت النبي صلى الله عليه وسلم في النوم فقال: يا عتبى، الحق الأعرابي فبشره أن الله قد غفر له».

🔸ترجمه: «این فرموده‌اش: {و اگر آنها هنگامی‌که بر خویشتن ستم می‌کردند، نزد تو می‌آمدند، و از الله طلب آمرزش می‌کردند، و پیامبر برایشان طلب آمرزش می‌کرد، بی‌گمان الله را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند}

خداوند در این آیه، نافرمانان و گناهکاران را راهنمایی کرده که اگر خطا و عصیانی از آنان رخ داد نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم بروند و نزد او از خداوند طلب مغفرت کنند و از پیامبر درخواست کنند که برایشان استغفار کند. پس اگر آنها این کار را انجام بدهند، خداوند توبۀ آنان را قبول می‌کند و به آنان رحم می‌کند و آنان را می‌بخشد. و برای همین فرمود: {بی‌گمان الله را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند}. و جماعتی از علما از جمله شیخ ابو نصر ابن الصباغ در کتابش «الشامل» حکایت مشهور عتبی را ذکر کرده‌اند که عتبی گفت: نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم نشسته بودم که یک اعرابی (بادیه نشین) آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، شنیدم خداوند فرموده است: {و اگر آنها هنگامی‌که بر خویشتن ستم می‌کردند، نزد تو می‌آمدند، و از الله طلب آمرزش می‌کردند، و پیامبر برایشان طلب آمرزش می‌کرد، بی‌گمان الله را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند} و من نزد تو آمده‌ام و از گناهانم استغفار می‌کنم و تو را نزد پروردگارم شفیع قرار می‌دهم. سپس این شعر را خواند: {ای بهترین کسی که در با عظمت‌ترین زمین هموار دفن شده است و از بوی خوش او همه‌ی تپه‌ها و دشت‌ها خوشبو شده‌اند. جان من فدای قبری که تو ساکن آن هستی. در آن هم عفاف هست، هم جود و هم کرم}. (عتبی در ادامه می‌گوید) سپس آن اعرابی رفت، و من چشمانم به خواب فرو رفت و در خواب پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدم و به من فرمود: ای عتبی آن اعرابی را پیدا کن و به او مژده بده که خداوند او را بخشید».

🗒 تفسیر ابن کثیر، ناشر: دار طيبة للنشر والتوزيع، چاپ دوم، ج 2 صص 347-348.

 

👈 چنانکه مشاهده می‌کنید، ابن کثیر رحمه الله آیۀ 64 سورۀ نساء را برای بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز قبول داشته و برای تفسیر آن، ماجرای عتبی و آن اعرابی که از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش درخواست استغفار کرده است را نقل می‌کند و آن را رد یا نقد یا انکار نمی‌کند. و اگر مجرد درخواست دعا از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش نزد ابن کثیر شرک و قبر پرستی بود، پس هرگز به چنین ماجرایی استناد نمی‌کرد.

 

✔️و به این شکل تلبیس و تدلیس خوارج معاصر رد شد و ثابت شد که این قوم سفهاء الأحلام فقط نیمۀ حقیقت را بازگو می‌کنند و می‌گویند مشرکان بخاطر درخواست شفاعت مشرک بودند، اما از روی جهالت یا تلبیس، نیمۀ دیگر حقیقت را کتمان می‌کنند، و نمی‌گویند که مشرکان در حقیقت به شفاعت بدون اذن الله اعتقاد داشتند، بر خلاف مومنان که نه شفاعت کنندگان را عبادت می‌کنند و نه معتقد اند که شفاعت آنها احتیاجی به اذن الله ندارد و اینکه الله به هر دلیلی که باشد نتواند شفاعت آنان را رد کند.

 

👈و این پیشۀ خوارج سفهاء الاحلام است که آیاتی که دربارۀ اعمال برانگیخته از اعتقادات مشرکان نازل شده است را بر روی اعمال مومنانی که در اعتقادشان با مشرکان مخالف هستند تطبیق می‌دهند.

 

اکنون از خوارج معاصر می‌پرسیم: چرا دربارۀ حقیقت شفاعت خواهی مشرکان تلبیس و تدلیس می‌کنید و نمی‌گویید که آنها به شفاعت بدون اذن الله اعتقاد داشتند؟

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...