🔹چنانکه پیدا است امام ابن تیمیه، امام فخر رازی را بخاطر کتابش «سر مکتوم» تکفیر کرده است چنانکه در بیان تلبیس جهمیه (3/473) میگوید: «وكذلك ارتد هذا الرازي حين أمر بالشرك وعبادة الكواكب والأصنام وصنف في ذلك كتابه المشهور».
🔸ترجمه: «رازی نیز آنگاه که به شرک و عبادت
ستارگان و بتها دستور داد و در این باره کتاب مشهورش را نوشت، مرتد شد».
🔹و در مجموع الفتاوی (13/80) میگوید: «صنف
الرازي كتابا في عبادة الكواكب والأصنام وعمل السحر سماه " السر المكتوم في
السحر ومخاطبة النجوم».
🔸ترجمه: «رازی کتابی دربارۀ عبادت ستارگان و
بتها و جادوگری نوشت و آن را سر مکتوم فی السحر ومخاطبة النجوم نامید».
و به راستی که این
افترای آشکار و باطلی بر امام فخر رازی رحمه الله است و از جمله غلوها و اشتباهات
ابن تیمیه رحمه الله است.
▫️و در
مقابل نیز بعضی از علما مانند تاج الدین السبکی و حاجی خلیفه، در مقام دفاع از فخر
رازی منکر انتساب کتاب سر مکتوم به فخر رازی شدند و گفتند این کتاب به دروغ به او
نسبت داده شده است و بعضی دیگر مانند ابن حجر العسقلانی و الذهبی گفتند احتمال
دارد که از نوشتن آن کتاب توبه کرده باشد.
▫️اما من
این احتمال را جایز میدانم که نه ابن تیمیه و موافقانش و نه السبکی و حاجی خلیفه
و ابن حجر و ذهبی و موافقانشان، هیچ کدام کتاب سر مکتوم را نخوانده باشند و یا
تنها نقل قولهایی غیر مستقیم از آن کتاب شنیده باشند. و احتمال دارد ابن تیمیه
بدون اینکه قصد فخر رازی در نوشتن کتاب را بداند و بدون اینکه مقدمۀ او بر آن کتاب
را بخواند، حکم به کفر و شرک و ارتداد او از دین داده باشد، و یا احتمال دارد
بخاطر انحراف و غلوش در فهم حقیقت توحید و شرک، او را بخاطر کتابش متهم به کفر و
شرک کرده باشد. و مدافعان فخر رازی نیز احتمال دارد یا بخاطر عدم اطلاع از مقدمۀ
رازی بر آن کتاب، بوسیلۀ انکار انتساب آن کتاب به فخر رازی از او دفاع کرده باشند
و یا بوسیلۀ احتمال دادن توبه کردن او از نوشتن آن کتاب برایش عذر آورده باشند، در
حالی که حقیقت چیز دیگری بوده و مخالفان و مدافعانش دچار خطا شدهاند چون:
1️⃣اولا: امام فخر رازی کتاب سر مکتوم را به
جهت جمع آوری اقوال و عقاید و مذاهب مشرکان و ستاره پرستان و جادوگران جمع آوری
کرده است تا دسترسی به مذهب و عقیدۀ آنان و اطلاع یافتن از آن راحتتر گردد و رازی
خودش در مقدمۀ کتاب از تمام این کفریات و شرکیات برائت جسته است.
🔹چنانکه امام فخر الدین الرازی رحمه الله در
مقدمه کتاب سر مکتوم میگوید: «الحمد لله الذي أحاط بكلِّ شيء علمه، ونفذ في كلِّ
شيء حكمه، والصّلاة والسّلام علی نبيِّ الرحمة وشفيع الأمِّة محمّد وآله
الطّاهرين، أما بعد: فهذا كتاب يَجْمَعُ فيه ما وصل إلينا من علم الطَّلْسَمات
والسِّحْريات والعزائم ودعوة الكواكب، مع التَّبَرِّي عن كل ما يُخالف الدين وسليم
اليقين».
🔸ترجمه: «سپاس برای خدایی که علمش بر هر چیز
احاطه دارد، و حکمش در هر چیز نافذ است، و صلاة و سلام بر پیامبر رحمت و شفیع امت،
محمد و بر خاندان پاک او باد، اما بعد: این، کتابی است که در آن، آنچه از علم طلسمها
و سحریات و عزائم و دعوت ستارگان به ما رسیده است، جمع شده است همراه با برائت
جستن از تمام آنچه که مخالف با دین و مخالف با یقین سلیم باشد».
👈چنانکه مشاهده میکنید، فخر رازی تنها آنچه
مربوط به طلسمها و سحریات و عزائم و دعوت ستارگان وجود داشته را در یک کتاب جمع
آوری کرده است و سپس از آنچه که کفر و مخالف با دین و یقین سلیم باشد برائت کرده
است. پس کسی که کتاب رازی را نخوانده است چگونه تنها از روی اسم آن حق دارد او را
تکفیر کند و بتپرست و مشرک بداند؟!
▫️برای
مثال اگر من کتابی دربارۀ عقاید کمونیستها و یا هندوها یا بوداییها جمع آوری کنم
و به آن نظم ببخشم و برای آن فصلها و فرعهایی قرار بدهم، همراه با اینکه در
مقدمه نیز قید کرده باشم که از تمام آنچه که مخالف با دین باشد و در عقاید کمونیستها
و هندوها و بوداییها آمده باشد اعلام برائت میکنم، آیا به این معناست که من عقاید
کمونیستها و یا هندوها یا بوداییها را تصحیح نمودهام؟
2️⃣دوما: تمام محتویات کتاب سر مکتوم و تمام
کلمات و حروف آن از ابتدا تا انتها، الزاما باطل و کفر و شرک نیست، تمام آنچه که
در یک شریعت و منهج و عقیده وجود دارد الزاما باطل نیست، تمام آنچه که مشرکان
انجام میدهند الزاما شرک نیست، بلکه بعضی از اعمالشان شرک و کفر اکبر است و بعضی
از اعمالشان مباح است و بعضی از اعمالشان نیز عقلا و شرعا صحیح و امری معروف است.
پس اگر برای مثال مشرکان به پدر و مادرهایشان نیکی کنند به این معنا نیست که نیکی
به پدر و مادر از اعمال مشرکان بوده و لذا شرک است!
▫️و میدانیم
که غلو در حق صالحان دروازۀ ورود به شرک و شریک قرار دادن آنان با الله متعال است،
اما آیا مجرد احترام گذاشتن به صالحان هم شرک است؟ قطعا خیر. و غلو در اسباب به
نحوی که آن را در تاثیری که دارد قائم به نفس خودش دانست و او را از حیطۀ علم و
قدرت و مشیت الله متعال خارج گرداند و یا او را شریک و معاون و ولی من الذل الله
متعال دانست، شرک است اما آیا مجرد اخذ اسباب هم شرک است؟ قطعا خیر. آیا اینکه
خداوند متعال امور هستی را به وسیلۀ ملائکه تدبیر میکند به این معناست که ملائکه
شریکان و اعوان اوتعالی شدهاند؟ قطعا خیر.
▫️پس
امام فخر رازی در کتاب سر مکتوم آنچه که شرک و کفر و عبادت غیر الله است را شرک و
کفر و عبادت غیر الله میداند اما آنچه که تنها در حد اخذ اسباب باشد و شخص، تاثیر
آن را از قدرت الله بداند نه از قدرت ذاتی خود سبب، پس این را شرک نمیداند و اگر
این موضوع و این علم مربوط به اخذ اسبابی که با تجربه سبب بودن آنها ثابت شده است
و فراتر از سبب نیز قرار داده نشوند، در نزد منجمان و ساحران و طلسم نویسان و حتی
طبیبان و کیمیاگران، وجود داشته باشد، پس چنین علمی و چنین اخذ اسبابی نه شرک است
و نه مناط کافر و مشرک بودن مشرکان است؛ بلکه مناط شرک، خارج کردن یک مخلوق از سبب
بودن، و مستقل دانستن او در تاثیرگذاردنش است.
▫️پس
امام فخر رازی در کتاب سر مکتوم، شرک و کفر آنان را تایید و تصدیق نکرده است بلکه
عقاید آنان را شرح و تفصیل داده است و بین آنچه کفر و شرک است با آنچه کفر و شرک نیست
تفاوت قرار داده است. حال گمان شما دربارۀ کسانی که تفاوت تسبیب با تفویض را نمیدانند
و اخذ اشتباه اسباب را نیز شرک میدانند، چه خواهد بود؟ پس اصلا عجیب و غریب نیست
که چنین کسانی مخالفان خود را متهم به شرک و بتپرستی کنند
🔹چنانکه محمد بن عبدالوهاب نیز در رسالۀ سی و
سوم از رسائل شخصیاش امام فخر رازی را تکفیر کرده و مرتد میداند و میگوید:
«وأبلغ من ذلك أن منهم من صنف في الردة، كما صنف الفخر الرازي في عبادة الكواكب،
وهذه ردة عن الإسلام باتفاق المسلمين».
🔸ترجمه: «و واضحتر از آن اینکه بعضی از آنان
دربارۀ چیزی که ارتداد است کتاب نوشتهاند، چنانکه فخر رازی دربارۀ عبادت ستارگان
کتاب نوشته است و چنین چیزی به اتفاق مسلمانان ارتداد از اسلام است».
در حالی که به
ضرس قاطع میگویم که محمد بن عبدالوهاب اصلا کتاب سر مکتوم فخر رازی را نخوانده
است و اگر هم میخواند پس باز فرقی به حال او نمیکرد چراکه فهم او از دین به گونهای
بود که غیر از اعتقاد خودش را اسلام نمیدانست و تمام مخالفان فکری خودش را مشرک و
کافر میدانست.
▫️برای
همین است که میگویم فهم اشتباه از دین بسیار بدتر از بیدین بودن است. از خداوند
متعال میخواهم که ما را به راه راست هدایت کند و به ما حکمت و دانش ببخشد چراکه
هرکس خداوند به او حکمت و دانش بدهد بیشک خیر بسیاری به او داده شده است
﴿يُؤْتِي
الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ
الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا
وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ٢٦٩﴾ [البقرة: 269]
«(الله)
به هر کس که بخواهد حکمت و (دانش) میدهد، و به هر کس حکمت داده شود، بیشک خیر
فراوانی داده شده است، و جز خردمندان پند نمیگیرد».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر