۱۴۰۰/۰۹/۲۵

مفهوم شفاعت شرکی و غیر شرکی نزد امام فخر رازی رحمه الله

 

 آقای خالد عزیزی ما که خسته شدیم اینقدر این شبهۀ تکراری و سست شما را پاسخ بدهیم. و شما نیز متاسفانه مثل طوطی فقط آن را تکرار می‌کنی؛ بدون اینکه یک بار هم که شده پاسخی به نقدی که بر شبهه‌ات وارد شده است بدهی. مرد مومن، خانه‌ات آباد، لطفاً به پاسخ و اعتراضی که به شبهه‌ات داده شد پاسخ بده و تناقضات را برطرف کن و لطفا اعضای کانالت را نادان و کم‌هوش تصور نکن، آنها سخنان را با یکدیگر مقایسه می‌کنند و از قوی‌ترینشان پیروی خواهند کرد. پس دست از کورانه راه رفتن در این بیراهه بردار. عبرتی بگیر و کمی ‌تحقیق کن. حق را بپذیر اگرچه از زبان مخالفت باشد تا رستگار دنیا و آخرت شوی.

 

من در این لینک (https://t.me/rad_shobahat/1737) قبلا مفصل این قول امام فخر رازی: «أَنَّهُمْ وَضَعُوا هَذِهِ الْأَصْنَامَ وَالْأَوْثَانَ عَلَى صُوَرِ أَنْبِيَائِهِمْ وَأَكَابِرِهِمْ، وَزَعَمُوا أَنَّهُمْ مَتَى اشْتَغَلُوا بِعِبَادَةِ هَذِهِ التَّمَاثِيلِ، فَإِنَّ أُولَئِكَ الْأَكَابِرَ تَكُونُ شُفَعَاءَ لَهُمْ عِنْدَ اللَّه تَعَالَى، وَنَظِيرُهُ فِي هَذَا الزَّمَانِ اشْتِغَالُ كَثِيرٍ مِنَ الْخَلْقِ بِتَعْظِيمِ قُبُورِ الْأَكَابِرِ، عَلَى اعْتِقَادِ أَنَّهُمْ إِذَا عَظَّمُوا قُبُورَهُمْ فَإِنَّهُمْ يَكُونُونَ شُفَعَاءَ لَهُمْ عِنْدَ اللَّه» را شرح و توضیح دادم:

 

اینکه منظور فخر رازی از شفاعت، فقط و فقط، شفاعت نافذ و بدون نیاز به اذن الله است، و تنها در این صورت است که شفاعت‌کننده را با درخواست شفاعت، عبادت کرده است، وگرنه خود امام فخر رازی رحمه الله، مجرد درخواست دعا و شفاعت از مردگان را شرک ندانسته است، بلکه تنها اعتقاد به شفاعت نافذ شافع و تاثیر گذاشتن شافع در ارادۀ الله را شرک دانسته است، چنانکه می‌گوید:

🔹«إِنَّ الْقَوْمَ كَانُوا يَقُولُونَ فِي الْأَصْنَامِ أَنَّهَا شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ وَكَانُوا يَقُولُونَ أَنَّهَا تَشْفَعُ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ فِيهِ إِلَى إِذْنِ اللَّهِ، وَلِهَذَا السَّبَبِ رَدَّ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِمْ ذَلِكَ بِقَوْلِهِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ [الْبَقَرَةِ: 255] فَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ الْقَوْمَ اعْتَقَدُوا أَنَّهُ يَجِبُ عَلَى اللَّهِ إِجَابَةَ الْأَصْنَامِ فِي تِلْكَ الشَّفَاعَةِ، وَهَذَا نَوْعُ طَاعَةٍ، فَاللَّهُ تَعَالَى نَفَى تِلْكَ الطَّاعَةَ بِقَوْلِهِ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطاعُ».

🔸ترجمه: «آن قوم (مشرکان) دربارۀ اصنامشان می‌گفتند که آن‌ها شفیعان ما نزد الله هستند و می‌گفتند که آن‌ها نزد الله برای ما شفاعت می‌کنند بدون اینکه برای شفاعت کردنشان احتیاجی به اجازۀ الله داشته باشند و به همین خاطر خداوند متعال این عقیدۀ‌شان را با این فرموده‌اش رد کرد: {کیست که در نزد او شفاعت کند مگر با اجازه او؟} پس این دلالت دارد بر اینکه آن مشرکان معتقد بودند که بر خداوند واجب است که شفاعت آن اصنام را قبول کند و این نوعی اطاعت‌شدن و پذیرفته شدن است و خداوند این اطاعت‌شدن را با این فرموده‌اش نفی کرده است: {برای ستمکاران نه دوستی وجود دارد، و نه شفیعی که (شفاعتش) پذیرفته شود}».

🗒 التفسیر مفاتیح الغیب، ج 27، ص، 504.

🔹و می‌گوید: «إن الإنسان إذا ذهب إلى قبر إنسان قوي النفس كامل الجواهر شديد التأثير ووقف هناك ساعة وتأثرت نفسه من تلك التربة -وقد عرفت أن لنفس ذلك الميت تعلقا بتلك التربة أيضا-، فحينئذ يحصل لنفس هذا الزائر الحي ولنفس ذلك الميت ملاقاة بسبب إجتماعهما على تلك التربة، فصارت هاتان النفسان شبيهتين بمرآتين صقيلتين وضعتا بحيث ينعكس الشعاع من كل واحدة منهما إلى الأخرى. فكل ما حصل في نفس هذا الزائر الحي في المعارف البرهانية والعلوم الكسبية والأخلاق الفاضلة من الخضوع لله والرضا بقضاء الله ينعكس منه نور إلى روح ذلك الميت، وكل ما حصل في نفس ذلك الإنسان الميت من العلوم المشرقة والآثار القوية الكاملة ينعكس منه نور إلى روح هذا الزائر الحي، وبهذا الطريق تصير تلك الزيارة سببا لحصول المنفعة الكبرى والبهجة العظمى لروح الزائر ولروح المزور. وهذا هو السبب الأصلي في شرعية الزيارة، ولا يبعد أن تحصل فيها أسرار أخرى أدق وأغمض مما ذكرنا، وتمام العلم بحقائق الأشياء ليس إلا عند الله».

🔸ترجمه: «بی‌گمان وقتی که انسان به‌سوی قبر انسانی که نفسی قوی و جوهری کامل و تاثیری شدید دارد می‌رود و ساعتی آنجا می‌ایستد و نفسش از آن تربت (و زیارتگاه) متاثر می‌شود -و پیشتر توضیح دادیم که نفس آن میت به آن تربت تعلق و ارتباط دارد- پس در این هنگام برای آن زائرِ زنده و برای نفس آن میت، ملاقاتی به سبب اجتماعشان بر سر آن تربت حاصل می‌گردد و این دو نفس شبیه دو آینۀ صاف می‌شوند که به نحوی قرار گرفته‌اند که شعاع هریک از آنها به دیگری منعکس می‌شود. و به این شکل هر آنچه که در نفس این زائرِ زنده از معارف برهانی و علوم کسبی و اخلاق فاضله مانند خضوع برای خدا و رضا به قضای او حاصل شده است، از آن (معارف و علوم و اخلاق) نوری به سمت روح آن میت انعکاس می‌یابد. و نیز هر آنچه که از علوم آشکارا و کامل برای آن انسان میت حاصل گشته است، از آن نوری به سمت روح آن زائر زنده انعکاس می‌یابد. و به این طریق این زیارت سببی برای به دست آمدن منفعتی بزرگ و بهجت و سروری عظیم برای روح زیارت کننده و روح زیارت شونده می‌شود، و این همان سبب اصلی در تشریع زیارت است. و بعید نیست که در این زیارت، اسرار دیگری که دقیق‌تر و پنهان‌تر از آنچه ذکر کردیم هستند نیز حاصل شود و علم کامل به حقایق اشیاء تنها نزد الله متعال است».

🗒 مطالب العالیه ج 7 ص 162.

 

🔹و نیز می‌گوید: «فَكَذَلِكَ كَلُّ رُوحٍ لَمَّا لَمْ تَتَوَجَّهْ إِلَى خِدْمَةِ أَرْوَاحِ الْأَنْبِيَاءِ الْمُطَهَّرِينَ، لَمْ تَنْتَفِعْ بِأَنْوَارِهِمْ، وَلَمْ يَصِلْ إِلَيْهَا آثَارُ تِلْكَ الْأَرْوَاحِ الْمُطَهَّرَةِ الْمُقَدَّسَةِ».

🔸ترجمه: «به همان شکل هر روحی که به سوی خدمت‌گذاری ارواح انبیای مطهر متوجه نشود، پس از انوار آنان بهره‌مند نخواهد شد و آثار آن ارواح پاک و مقدس به او نخواهد رسید».

🗒 مفاتیح الغیب، ج 17 ص 269.

 

🔹و نیز می‌گوید: «فَإِنَّهُ لَا يَبْعُدُ أَنْ يَحْصُلَ لِلنَّفْسِ الْمُفَارِقَةِ تَعَلُّقٌ بِهَذَا الْبَدَنِ حَتَّى تَصِيرَ كَالْمُعَاوِنَةِ لِلنَّفْسِ الْمُتَعَلِّقَةِ بِذَلِكَ الْبَدَنِ عَلَى أَعْمَالِ الْخَيْرِ فَتُسَمَّى تِلْكَ الْمُعَاوَنَةُ إِلْهَامًا؟».

🔸ترجمه: «بعید نیست آن نفسی که از بدنش جدا شده است تعلقی به بدن آن انسانی که شبیه اوست داشته باشد تا اینکه تبدیل به یاری دهنده‌ای بر اعمال خیر برای آن نفسی که به آن بدن تعلق دارد می‌شود و این معاونت و یاری دادن، الهام نامیده می‌شود».

🗒 مفاتیح الغیب ج 31 ص 31.

🔹و جواز -و بلکه مقبول بودن- درخواست دعا و شفاعت مومنان از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بعد از وفاتش را با استناد به آیات قرآن ثابت می‌کند و می‌گوید: «أنه تعالى أمر محمدا بأن يستغفر لكل المؤمنين والمؤمنات... وإذا كان كذلك ثبت أن محمدا صلى الله عليه وسلم استغفر لهم ، وإذا كان كذلك ثبت أن الله تعالى قد غفر لهم ، وإلا لكان الله تعالى قد أمره بالدعاء ليرد دعاءه فيصير ذلك محض التحقير والإيذاء ، وهو غير لائق بالله تعالى ولا بمحمد صلى الله عليه وسلم فدل على أن الله تعالى لما أمر محمدا بالاستغفار لكل العصاة فقد استجاب دعاءه ، وذلك إنما يتم لو غفر لهم ولا معنى للشفاعة إلا هذا... ثم أمرنا بتحية محمد صلى الله عليه وسلم حيث قال : ( ياأيها الذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما ) [ الأحزاب : 56 ] الصلاة من الله رحمة ، ولا شك أن هذا تحية ، فلما طلبنا من الله الرحمة لمحمد عليه الصلاة والسلام وجب بمقتضى قوله : ( فحيوا بأحسن منها أو ردوها ) [ النساء : 86 ] أن يفعل محمد مثله وهو أن يطلب لكل المسلمين الرحمة من الله تعالى ، وهذا هو معنى الشفاعة ، ثم توافقنا على أنه عليه الصلاة والسلام غير مردود الدعاء ، فوجب أن يقبل الله شفاعته في الكل وهو المطلوب ... قوله تعالى : ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) [ النساء : 64 ] وليس في الآية ذكر التوبة ، والآية تدل على أن الرسول متى استغفر للعصاة والظالمين فإن الله يغفر لهم ، وهذا يدل على أن شفاعة الرسول في حق أهل الكبائر مقبولة في الدنيا ، فوجب أن تكون مقبولة في الآخرة».

🔸ترجمه: «خداوند متعال به محمد امر کرده که برای همۀ مردان و زنان مومن استغفار کند... پس ثابت می‌شود که محمد صلی الله علیه وسلم برای آنان استغفار می‌کند و اگر چنین باشد پس ثابت می‌شود که خداوند متعال آنان را می‌بخشد. وگرنه چنین می‌شد که خداوند متعال پیامبر را به دعا کردن امر کرده تا دعایش را رد کند! و چنین کاری نهایت تحقیر و اذیت کردن می‌باشد و چنین چیزی نه لایق خداوند متعال است و نه محمد صلی الله علیه وسلم. پس این آیه بر این دلالت دارد که خداوند متعال هنگامی‌که محمد را به استغفار برای همۀ گناهکاران امر می‌کند، به تحقیق دعایش را اجابت می‌کند و زمانی چنین کاری به نهایت خودش می‌رسد که آنان را ببخشد و شفاعت هم معنایی جز این ندارد... و این فرموده‌اش: {و اگر آن‌ها هنگامی‌که بر خویشتن ستم می‌کردند، نزد تو می‌آمدند، و از الله طلب آمرزش می‌کردند، و پیامبر برایشان طلب آمرزش می‌کرد، بی‌گمان الله را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند»} [النساء: 64] در این آیه ذکری از توبه‌کردن (توسط گناهکاران) نشده است و این آیه بر این دلالت دارد که پیامبر هرگاه برای گناهکاران و ظالمان استغفار کند پس خداوند آنان را می‌بخشد و این دلالت دارد بر اینکه شفاعت پیامبر در حق اهل کبائر در دنیا مورد قبول است، پس واجب است که در آخرت هم مقبول باشد».

 

👈چنانکه مشاهده می‌کنید شفاعت‌گری و دعای خیر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بعد از وفاتش برای مومنان را ثابت می‌کند و رفتن به زیارت قبور صالحان را جایز دانسته و امدادهای روحانی آنها برای زائر را ثابت می‌کند. در نتیجه ثابت می‌شود که منظور او از شفاعت در این کلامش: «أَنَّهُمْ وَضَعُوا هَذِهِ الْأَصْنَامَ وَالْأَوْثَانَ عَلَى صُوَرِ أَنْبِيَائِهِمْ وَأَكَابِرِهِمْ، وَزَعَمُوا أَنَّهُمْ مَتَى اشْتَغَلُوا بِعِبَادَةِ هَذِهِ التَّمَاثِيلِ، فَإِنَّ أُولَئِكَ الْأَكَابِرَ تَكُونُ شُفَعَاءَ لَهُمْ عِنْدَ اللَّه تَعَالَى، وَنَظِيرُهُ فِي هَذَا الزَّمَانِ اشْتِغَالُ كَثِيرٍ مِنَ الْخَلْقِ بِتَعْظِيمِ قُبُورِ الْأَكَابِرِ، عَلَى اعْتِقَادِ أَنَّهُمْ إِذَا عَظَّمُوا قُبُورَهُمْ فَإِنَّهُمْ يَكُونُونَ شُفَعَاءَ لَهُمْ عِنْدَ اللَّه»، شفاعتی نافذ همانند شفاعت یک شریک نزد شریک دیگرش است، و نه مطلق شفاعت.

 

▫️امیدوارم که شامل حال این آیه نشوی که الله متعال می‌فرماید: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ٤٦﴾ [الحج: 46]

«بی‌گمان چشم‌های (ظاهر) نا‌‌‌بینا نمی‌شود، و لیکن دل‌هایی که در سینه‌هاست، نابینا می‌شود».

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...