۱۴۰۰/۰۹/۲۵

اعتقاد به نشستن محمد صلی الله علیه وآله وسلم همراه با الله متعال بر روی عرش

 🔹ابن تیمیه معتقد است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همراه با الله بر روی عرش می‌نشیند و می‌گوید جز جهمیه کسی این موضوع را انکار نمی‌کند! چنانکه در مجموع الفتاوی (4/374) می‌گوید: «فَقَدْ حَدَثَ الْعُلَمَاءُ الْمَرْضِيُّونَ وَأَوْلِيَاؤُهُ الْمَقْبُولُونَ: أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُجْلِسُهُ رَبُّهُ عَلَى الْعَرْشِ مَعَهُ رَوَى ذَلِكَ مُحَمَّدُ بْنُ فَضِيلٍ عَنْ لَيْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ؛ فِي تَفْسِيرِ: {عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا}... لَا يَقُولُ إنَّ إجْلَاسَهُ عَلَى الْعَرْشِ مُنْكَرًا وَإِنَّمَا أَنْكَرَهُ بَعْضُ الْجَهْمِيَّة».

🔸ترجمه: «علمای مورد رضایت و اولیای مورد قبول تعریف کرده‌اند که محمد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، پروردگارش او را همراه خود بر روی عرش می‌نشیناند، این موضوع از محمد بن فضیل از لیث از مجاهد در تفسیر آیۀ: {امید است که پروردگارت تو را به مقام محمود برانگیزد} روایت شده است ... و گفته نمی‌شود که نشستنش بر عرش چیز منکری است و تنها بعضی از جهمیه آن را انکار کرده‌اند».

 

🔹در حالی که ابن عبدالبر (متوفی 463) در کتابش التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد (19/63-64) اجماع صحابه و تابعین را نقل می‌کند بر اینکه منظور از آیۀ: {عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا}، مقام شفاعت کردن است: «عَلَى هَذَا أَهْلُ الْعِلْمِ فِي تَأْوِيلِ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا أَنَّهُ الشَّفَاعَةُ وَقَدْ رُوِيَ عَنْ مُجَاهِدٍ أَنْ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ أَنْ يُقْعِدَهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الْعَرْشِ وَهَذَا عِنْدَهُمْ مُنْكَرٌ فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ وَالَّذِي عَلَيْهِ جَمَاعَةُ الْعُلَمَاءِ مِنَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ وَمَنْ بَعْدَهُمْ مِنَ الْخَالِفِينَ أَنَّ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ هُوَ الْمُقَامُ الَّذِي يَشْفَعُ فِيهِ لِأُمَّتِهِ وَقَدْ رُوِيَ عَنْ مُجَاهِدٍ مِثْلُ مَا عَلَيْهِ الْجَمَاعَةُ مِنْ ذَلِكَ فَصَارَ إِجْمَاعًا فِي تَأْوِيلِ الْآيَةِ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ بِالْكِتَابِ وَالسَّنَةِ ذَكَرَ ابْنُ أَبِي شَيْبَةَ عَنْ شَبَابَةَ عَنْ وَرْقَاءُ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجِيحٍ عَنْ مُجَاهِدٍ في قوله عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا قَالَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ».

🔸ترجمه: «بر این اساس اهل علم در تاویل این فرموده الله عزوجل: {امید است که پروردگارت تو را به مقام محمود برانگیزد} گفته‌اند که منظور از آن، شفاعت است. و از مجاهد روایت شده که مقام محمود این است که پیامبر را در روز قیامت بر عرش می‌نشیناند و چنین تفسیری از این آیه در نزد اهل علم منکر است و آنچه که جماعت علما از صحابه و تابعین و کسان بعد از آنان بر آن هستند این است که مقام محمود همان مقامی ‌است که در آن برای امتش شفاعت می‌کند. و از مجاهد همانند آنچه که جماعت بر آن هستند روایت شده است و به این شکل اجماع عالمان به کتاب و سنت در تاویل این آیه شکل می‌گیرد. چنانکه ابن ابی شیبه از شبابة از ورقاء از ابن أبي نجیح از مجاهد در تفسیر آیه: {امید است که پروردگارت تو را به مقام محمود برانگیزد} روایت کرده که مجاهد گفته است: مراد از آن شفاعت محمد صلی الله علیه وآله وسلم است».

 

🔹و الذهبی در مختصر العلو للعلي العظیم (ص 183) می‌گوید: «فأمّا قضيّة قعود نبيّنا علی العرش، فلم يثبت في ذلك نصٌّ بل في الباب حديث واه».

🔸ترجمه: «و اما قضیۀ نشستن پیامبرمان بر عرش، پس در این باره نصی ثابت نشده است؛ بلکه در این باب (تنها) یک حدیث واهی (و باطل) وجود دارد».

🔹ابن کثیر در البداية والنهاية (11/162) دربارۀ حوادث سال 317 هجری می‌گوید: «وَفِيهَا وَقَعَتْ فِتْنَةٌ بِبَغْدَادَ بَيْنَ أَصْحَابِ أَبِي بكر المروذي الْحَنْبَلِيِّ، وَبَيْنَ طَائِفَةٍ مِنَ الْعَامَّةِ، اخْتَلَفُوا فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى (عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً) فَقَالَتِ الْحَنَابِلَةُ: يُجْلِسُهُ مَعَهُ عَلَى الْعَرْشِ. وَقَالَ الْآخَرُونَ: الْمُرَادُ بِذَلِكَ الشَّفَاعَةُ الْعُظْمَى، فَاقْتَتَلُوا بِسَبَبِ ذلك وقتل بينهم قتلى، ف إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. وَقَدْ ثَبَتَ فِي صَحِيحِ الْبُخَارِيِّ أَنَّ الْمُرَادَ بِذَلِكَ مَقَامُ الشَّفَاعَةِ العظمى، وهي الشفاعة في فصل القضاء بين العباد، وَهُوَ الْمَقَامُ الَّذِي يَرْغَبُ إِلَيْهِ فِيهِ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ، حَتَّى إبراهيم، وَيَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخَرُونَ».

🔸ترجمه: «در این سال فتنه‌ای در بغداد بین اصحاب ابوبکر المروذی حنبلی و طایفه‌ای از علما رخ داد، که دربارۀ تفسیر این فرموده خداوند متعال: {امید است که پروردگارت تو را به مقام محمود برانگیزد} اختلاف پیدا کردند، و حنابله گفتند: مراد از این آیه این است که خداوند پیامبر را همراه خود بر روی عرش می‌نشیناند، و دیگران گفتند: مراد از آن شفاعت عظمی ‌است و به سبب آن جنگیدند و کسانی در بینشان کشته شد فإنا لله وإنا الیه راجعون. در حالی که در صحیح البخاری آمده که مراد از آن آیه، مقام شفاعت عظمی ‌است، که آن شفاعتی است که در فصل قضاوت بین بندگان انجام می‌شود، و آن، مقامی ‌است که تمام مردم حتی ابراهیم علیه السلام آرزوی رسیدن به آن را دارند، و اولیان و آخریان به آن غبطه می‌خورند».

 

👈چنانکه مشاهده می‌کنید، اجماع صحابه و تابعین بر این بوده که منظور از مقام محمود، مقام شفاعت است و نشستن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر روی عرش همراه با الله متعال را انکار کرده‌اند چراکه خداوند جسمی‌ نیست که در مکانی که مخلوق خودش است قرار گیرد و مکانی که مخلوق خودش است او را احاطه کند و مخلوقی مانند محمد صلی الله علیه وآله وسلم کنار او بر روی عرش بنشیند. چراکه همه اینها جزو صفات مخلوقات و محدثات و اجسام است و الله متعال از آن منزه است، اما بعضی از مجسمۀ حنابله ایرادی در جسم دانستن الله متعال نمی‌بینند برای همین معتقد به نشستن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر روی عرش به همراه الله متعال هستند تا حدی که بعضی از آنان امام الترمذی را بخاطر انکار نشستن پیامبر بر روی عرش همراه با الله، زندیق می‌دانستند!

 

1️پس اولا باید دانست که هیچ حدیث صحیحی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ثبوت نرسیده است که گفته باشد او در کنار الله متعال بر روی عرش می‌نشیند، طوری که جسم محمد با جسم الله مماس باشد یا اندکی بینشان فاصله باشد، و روایات در این باره موضوع و یا ضعیف هستند. چون اگر جسم الله در مکان و فضای عرش که مخلوقش است حلول کند، پس عقلا مانعی در حلوق الله در دیگر مخلوقاتش مانند محمد و... وجود نخواهد داشت و این همان عقیدۀ حلولیه است که معتقد اند الله متعال در مخلوقات حلول کرده است و بت‌پرستان نیز معتقد بودند که الله و دیگر آلهه در صنم‌ها و مجسمه‌های سنگی و چوبی حلول کرده است برای همین اصنام را عبادت می‌کردند. پس داخل دانستن الله در مخلوق یا حلول الله در مخلوق لازمه‌اش جسم بودن الله است و الله جسم نیست و علو و استوای او بر عرش در معنایی غیر از جسمیت است.

 

🔹امام الغزالی رحمه الله در الجام العوام عن علم الکلام (ص 7) می‌گوید: «فإن خطر بباله أنًّ الله جسم مركب من أعضاء فهو عابد صنم، فإنًّ كلًّ جسم مخلوق وعبادة المخلوق كفر، وعبادة الصًّنم كانت كفراً لإنه مخلوق، وكان مخلوقاً لأنّه جسم، فمن عبد جسمً فهو كافر بإجماع الأئمة السلف منهم والخلف، سواء كان ذلك الجسم كثيفاً كالجبال الصمِّ الصِّلاب أو لطيفاً كالهواء والماء، وسواء كان مظلماً كالأرض أو مشرقاً كالشمس والقمر».

🔸ترجمه: «اگر به خیالش خطور کرد که الله، جسمی ‌مرکب از اعضا است پس او بت پرست است، چون هر جسمی ‌مخلوق است و عبادت مخلوق کفر است و عبادت بت کفر است چون مخلوق است، و بت مخلوق است چون جسم است. پس هرکس جسم را عبادت کند به اجماع ائمۀ سلف و خلف کافر است، حال فرقی نمی‌کند آن جسم، فشرده و غیر شفاف باشد مانند کوه‌های استوار و ستبر، یا لطیف باشد مانند هوا و آب، و فرقی نمی‌کند تاریک باشد مانند زمین، یا روشن باشد مانند خورشید و ماه».

2️ دوما اثر مجاهد نیز ضعیف است. در سند آن لیث بن أبي سلیم وجود دارد، امام احمد دربارۀ او گفته است مضطرب الحدیث است. و یحیی بن معین می‌گوید که یحیی بن سعید از لیث حدیثی را روایت نمی‌کرد. و أبو المعتمر القطيعي می‌گوید که ابن عیینه، لیث را ضعیف می‌دانست. و ابن ابی حاتم می‌گوید شنیدم پدرم و ابوزرعه می‌گفتند: نباید خود را به لیث مشغول ساخت چراکه او مضطرب الحدیث است. و ابوزرعه می‌گوید: لیث، حدیثش لین و سست است و نزد عالمان به حدیث، حجتی با او برپا نمی‌شود. و الحاکم می‌گوید: بر سوء حفظ او جمع گشته‌اند. و الجوزجانی حدیثش را ضعیف دانسته است. برای ترجمه‌اش نگاه کن به التهذيب (8/465-468)، الجرح والتعديل (3/2/177-179)، ميزان الاعتدال (3/420-423).

پس چگونه با روایتی که ضعیف است می‌توان دربارۀ ذات و صفات خداوند سخن گفت و بر سر آن ولاء و براء کرد و مخالف را تکفیر کرد و زندیق دانست؟

 

3️سوما اگر فرض بر این باشد که اثر مجاهد صحیح است و تلقی به قبول شود، پس باید آن را بر معنایی حمل کرد که نفی جسمیت و در مکان قرار گرفته شدن الله متعال را کند.

 

🔹برای مثال در صحیح البخاری (7553) و صحیح مسلم (2751) از ابوهریره رضی الله عنه آمده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «لَمَّا قَضَى اللَّهُ الخَلْقَ، كَتَبَ كِتَابًا عِنْدَهُ: غَلَبَتْ، أَوْ قَالَ سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي، فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ العَرْشِ».

🔸ترجمه: «آنگاه که خداوند مخلوقات را آفرید، نوشته‌ای در نزد خود نوشت که: رحمت من بر غضب من غلبه یافت، یا فرمود: سبقت گرفت. و آن نوشته در نزد او بر فوق عرش است».

 

👈در این روایت، چنین آمده که آن نوشته در نزد او بر فوق عرش است و می‌دانیم که الله متعال محتاج و قائم به عرش نیست و قبل از اینکه عرش را خلق کند الله متعال وجود داشته و در کمال مطلق بود، یعنی الله بود و هیچ چیزی قبل از او و غیر از او و همراه او وجود نداشت، و اینطور نیست که الله متعال بعد از خلق کردن عرش و کرسی و قلم و دیگر مخلوقات، به کمال رسیده باشد و یا صفات کمال او نیازمند مخلوقات باشد و یا برای وجود داشتنش احتیاج به مکان عرش داشته باشد، چون اگر الله متعال برای وجود داشتنش به مکان عرش احتیاج داشته باشد پس از آن چنین لازم می‌آید که خداوند قبل از عرش ناقص بوده و برای به کمال رسیدنش به مخلوقش "عرش" محتاج بود و در نتیجه قائم و نیازمند به حوادث خواهد بود که این گمراهی آشکاری است.

 

▫️ پس با همان کیفیتی که آن نوشته: «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» بر روی عرش نوشته شده است و قرار دارد و خداوند از آن به "نزد خود بودن" تعبیر کرده است، محمد صلی الله علیه وآله وسلم نیز با همان کیفیت "نزد اوتعالی" بر روی عرش خواهد نشست چراکه اینها مخلوق هستند، اما الله متعال از صفات مخلوقات و محدثات منزه است و جدا از مخلوقاتش است و بیرون از زمان و مکان است. پس عرش، مخلوق و داخل در کائنات است و الله متعال بائن و جدا از مخلوقات است و خداوند بر عرش استوا یافته است اما استوایی که لایق اوست و شبیه استوای مخلوقات نیست.

 

▫️و همانند این آیه است که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ [الحديد: 4]

«و هر کجا باشید او همراه شماست».

و این آیه مجاز است نه حقیقی، یعنی خداوند با علم خود همراه ماست نه با ذات خود. پس در همین معنا و با همین کیفیت محمد صلی الله علیه وآله وسلم در روز قیامت "همراه الله" بر عرش می‌نشیند به همان شکلی که الله متعال "همراه تک تک ماست" بدون اینکه الله متعال را جسم دانست و داخل در مخلوقاتش تصور کرد،

والله تعالی أعلم

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...