خوارج قدیم قرآن
میخوانند اما از حنجرۀشان پایینتر نمیرود! اما خوارج پیشرفتۀ معاصر، علاوه بر
قرآن، کلام علما را نیز میخوانند اما از حنجرۀشان پایینتر نمیرود.
چنانکه در تصویر
پیوست شده میبینید، در آن اقوال، بطور واضح، به «صنم» اشاره شده و گفته شده که:
سجده و ذبح و تعظیم، برای «صنم» کفر است، نه برای مخلوقی که صنم نیست و صنم واقع
نشده است.
و متاسفانه این
قوم، نمیدانند معنای صنم چیست! چون صنم، نائب مناب و قائم مقام آلهۀ سماوی مشرکان
است نه فقط مجسمهای از جنس سنگ و چوب، (هر صنمی مجسمه است اما هر مجسمهای صنم نیست).
مثلا مجسمۀ اللات یا العزی، نائب مناب ملائکهای هستند که آنها را دختران الله و
اولیاء من الذل و شریکان او در ملک و تدبیر، میدانستند. یا خورشید و ماه که عملا
اقوام مختلفی آنها را رب خود دانستهاند، چنانکه ابراهیم علیه السلام به خورشید و
ماه و ستاره پرستان، بخاطر مصلحت دعوت، گفت: «هذا ربی» و این را میرساند که
مشرکان، معتقد به ربوبیت خورشید و ماه و ستارگان، و تاثیر آنها در زندگی خود
بودند.
🔹چنانکه الشهرستانی رحمه الله در الملل
والنحل، ص 259 میگوید: «اعلم أن الأصناف التى ذكرنا مذاهبهم يرجعون اخر الأمر إلى
عبادة الأصنام إذ كان لا يستمر لهم طريقة إلا بشخص حاضر ينظرون إليه ويعكفون عليه
وعن هذا اتخذت أصحاب الروحانيات والكواكب أصناما زعموا أنها على صورتها وبالجملة
وضع الأصنام حيث ما قدروه إنما هو على معبود غائب حتى يكون الصنم المعمول على
صورته وشكله وهيأته نائبا منابا وقائما مقامه وإلا فنعلم قطعا أن عاقلا ما لا ينحت
جسما بيده ويصور صورة ثم يعتقد أنه إلهة وخالقه وإله الكل وخالق الكل».
🔸ترجمه: «بدان اصنافی که مذاهبشان را ذکر کردیم
در نهایت امر به عبادت بتها باز میگردند، برای اینکه آنها حتما باید شخصی که
حاضر باشد و بتوانند به او نگاه کنند و بر دور او اعتکاف کنند وجود میداشت تا اینکه
بتوانند بر طریقۀشان استمرار داشته باشند و از این رو بود که اصحاب روحانیات و
ستارگان، بتهایی را قرار دادند و گمان کردند که این بتها برطبق صورت آن روحانیات
و ستارگان ساخته شده است و در کل قرار دادن بتها توسط آنان با این اعتقاد بود که
آن بت برطبق تصویر معبودی غایب ساخته شده تا اینکه آن بتِ ساخته شده، بر طبق صورت
و شکل و هیئت آن معبود باشد و نیابت او را بکند و در جایگاه او باشد، وگرنه بطور
قطع میدانیم که شخصی عاقل با دست خودش جسمی را نمیسازد و سپس برایش صورتی بسازد
و معتقد شود که آن جسم، إله او و خالقش و إله همه و خالق همه است»
🔹و فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب، ج 26 ص
421 میگوید: «إن العاقل لا يعبد الصنم من حيث إنه خشب أو حجر، وإنما يعبدونه
لاعتقادهم أنها تَمَاثِيلُ الكواكب أو تماثيل الأرواح السماويّة أَوْ تَمَاثِيلُ
الْأَنْبِيَاءِ وَالصَّالِحِينَ الَّذِينَ مَضَوْا، وَيَكُونُ مَقْصُودُهُمْ مِنْ
عِبَادَتِهَا تَوْجِيهُ تِلْكَ الْعِبَادَاتِ إِلَى تِلْكَ الْأَشْيَاءِ الَّتِي
جَعَلُوا هَذِهِ التَّمَاثِيلَ صُوَرًا لَهَا».
🔸ترجمه: «شخص عاقل، صنم را بخاطر چوب یا سنگ
بودنش نیست که عبادت میکند، و مشرکان تنها به این خاطر اصنام را عبادت میکردند
که چون آن اصنام را مجسمههای ستارگان یا مجسمههای ارواح سماوی یا مجسمههای انبیا
و صالحان گذشته میدانستند و مقصودشان از عبادتکردن آن اصنام، متوجه ساختن آن
عبادتها به سوی آن چیزهایی بود که این مجسمهها را تصویری برای آنها قرار داده
بودند».
👈 پس ذکر صنم در اقوال علما، برابر با اعتقاد
به ربوبیت و إلهیت موجودی غیر از الله است.
و فقط تعظیمی که
کیفیت آن همانند تعظیم برای الله باشد، کفر است، نه مطلق تعظیم. و تعظیمیکه برای
الله میشود بخاطر ربوبیت اوست، یعنی تا معتقد نباشی که یک مخلوق در صفتی یا صفاتش
همانند الله است پس تعظیم برای او نیز همانند تعظیم برای الله نخواهد شد، چراکه
انگیزۀ تعظیم نمودن، همان اعتقاد به صفات ربوبیتی است که موجب تعظیم نمودن گشته
است، و تعظیمیکه همانند تعظیم الله باشد و برای مخلوقی انجام شود بدین معناست که
او را نیز دارای ربوبیتی همانند ربوبیت الله بدانی.
❓و لازم است از این تحریف کنندگان و تخریب
کنندگان اعتقاد پرسید که این ائمه کجا تصریح کردهاند که هنگام سجده و ذبح و تعظیم
برای صنم، اعتقاد به ربوبیت صنم شرط نیست؟
❓و اگر صنم بدون اعتقاد به ربوبیت او نیز،
همچنان صنم باشد، پس اصلا چه فایدهای در ذکر صنم میبود؟ بلکه باید به جای صنم،
کلمۀ مخلوق را بصورت مطلق ذکر میکردند، نه اینکه از تمام مخلوقات، صنم را تخصیص
نمایند.
▫️و اگر
سجده و ذبح برای مخلوق بدون اینکه او را صنم بدانی، کفر و شرک باشد، پس باید سجدۀ
تحیت و تکریم برای پدر و مادر هم کفر و شرک باشد.
🔹امام الشوکانی رحمه الله در السيل الجرار
المتدفق على حدائق الأزهار، ص 979 میگوید: «وأما قوله : "ومنها السجود لغير
الله" فلا بد من تقييده بأن يكون سجوده هذا قاصداً لربوبية من سجد له، فإنه
بهذا السجود قد أشرك بالله عز وجل وأثبت معه إلهاً آخر، وأما إذا لم يقصد إلا مجرد
التعظيم كما يقع كثيراً لمن دخل على ملوك الأعاجم أنه يقبل الأرض تعظيماً له، فليس
هذا من الكفر في شيء، وقد علم كل من كان من الأعلام أن التكفير بالإلزام من أعظم
مزالق الأقدام فمن أراد المخاطرة بدينه فعلى نفسه تجنى برقاش».
🔸ترجمه: «و اما این سخنش: {و از آن موارد،
سجده برای غیر خدا است}، پس باید آن را مقید کرد به اینکه با انجام سجدهاش قصد
ربوبیت کسی که برایش سجده کرده است را داشته باشد، پس با چنین سجدهای است که به
خداوند عزوجل مشرک گشته و به همراه اوتعالی اله دیگری را ثابت کرده است. و اما اگر
قصدی جز تعظیم نداشت، مانند بسیاری از کسانی که نزد پادشاهان عجم وارد میشوند و
زمین را برای تعظیم او میبوسند، پس این هیچ ربطی به کفر ندارد. و همۀ علما میدانند
که تکفیر با الزام (لازمه اقوال و افعال) از بزرگترین لغزشگاه قدمهاست، پس هرکس
که میخواهد دینش را به خطر بیاندازد، پس بدون علم و در جایی که نباید حرف بزند
حرف بزند تا دودش در چشم خودش برود».
🔹و امام النووی در المجموع شرح المهذب، ج 8 ص
409 از الرافعی رحمهما الله نقل کرده و قولش را تایید کرده که گفته است:
«(فَأَمَّا) إذَا ذَبَحَ لِغَيْرِهِ لَا عَلَى هَذَا الْوَجْهِ بِأَنْ ضَحَّى أَوْ
ذَبَحَ لِلْكَعْبَةِ تَعْظِيمًا لَهَا لِكَوْنِهَا بَيْتَ الله تعالى أَوْ
لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِكَوْنِهِ رَسُولَ اللَّهِ
فَهُوَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَمْنَعَ حِلَّ الذَّبِيحَةِ وَإِلَى هَذَا الْمَعْنَى
يَرْجِعُ قَوْلُ الْقَائِلِ أَهْدَيْت لِلْحَرَمِ أَوْ الْكَعْبَةِ وَمِنْ هَذَا
الْقَبِيلِ الذَّبْحُ عِنْدَ اسْتِقْبَالِ السُّلْطَانِ لِأَنَّهُ اسْتِبْشَارٌ
بِقُدُومِهِ نَازِلٌ مَنْزِلَةَ ذَبْحِ الْعَقِيقَةِ لِوِلَادَةِ الْمَوْلُودِ
وَمِثْلُ هَذَا لَا يُوجِبُ الْكُفْرَ وَكَذَا السُّجُودُ لِلْغَيْرِ تَذَلُّلًا
وَخُضُوعًا لَا يُوجِبُ الْكُفْرَ وَإِنْ كَانَ مَمْنُوعًا... هَذَا كلام الرافعي
وَقَدْ أَتْقَنَ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْفَصْلَ».
🔸ترجمه: «و اما اگر ذبح برای غیر خداوند بر
وجه عبادت نباشد، مثلاً بخاطر تعظیم کعبه از این جهت که کعبه خانۀ خداست، برای
کعبه قربانی کند یا ذبح کند، یا برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به این خاطر
که رسول خداست ذبح کند، پس جایز نیست که حلال بودن ذبیحهاش منع گردد. و سخن کسی
که میگوید: {أَهْدَيْتُ لِلْحَرَمِ، أَوْ لِلْكَعْبَة}؛ {برای حرم یا کعبه قربانیی
را هدیه کردم} به همین معنا برمیگردد. و ذبح کردن موقع استقبال از آمدن سلطان نیز
از این قبیل است، چون خوشحال شدن بخاطر آمدن اوست و به منزلۀ ذبح عقیقه موقع به دنیا
آمدن فرزند است و امثال چنین ذبح کردنهایی موجب کفر نمیشود. و همچنین سجدهکردن
به قصد تذلّل و خضوع (نه به قصد عبادت) با اینکه ممنوع است اما موجب کفر نمیشود...
این کلام الرافعی بود؛ و به راستی که این فصل را محکم و مطمئن ساخته است».
👈 عقاید خوارج زمانهات را بشناس و نگذار به
نام اهل سنت و با پنهان شدن پشت اعتبار علمای اهل سنت، عقاید باطلشان را منتشر
کنند، آنها را رسوا کنید و از بین خود بیرون بیاندازید. بدون شک اینها در هرجا که
باشند سبب فتنه و فساد هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر