▫️ابن تیمیه
رحمه الله حدود پنجاه بار در تالیفاتش این عبارت را از امام مالک بن انس رحمه الله
نقل کرده که گفته است: «الاستواء معلوم، والكيف مجهول» و منظورش از این عبارت این
است که معنای ظاهری استوا، اینکه قرار گرفتن حسی بر فوق یک چیز است، معلوم است و کیفیت
ظاهری هم برای استوای او ثابت است منتها فقط آن کیفیت برای ما مجهول است.
▫️ و ابن
تیمیه حتی در یک مورد نیز برای این سخنی که به امام مالک نسبت داده است سندی ذکر
نکرده است و سپس این قولی که هیچ سندی ندارد را نه تنها به مالک بلکه در جاهای
مختلف به تمام صحابه و امامان سلف نسبت داده است و نیز معتقد است که منهج امام
مالک و سایر سلف دربارۀ تمام صفات مانند وجه و عین و ید و... همین بوده است اینکه
معنایشان معلوم است و همان معنای ظاهری و حسی و جسمی ید و وجه و عین مراد است و
کیفیت ظاهری هم دارند منتها فقط کیفیت آن بر ما مجهول است، چنانکه در مجموع الفتاوی
(4/4) میگوید: «وَهَذَا الْجَوَابُ مِنْ مَالِكٍ - رَحِمَهُ اللَّهُ - فِي
الِاسْتِوَاءِ شَافٍ كَافٍ فِي جَمِيعِ الصِّفَاتِ. مِثْلَ النُّزُولِ
وَالْمَجِيءِ وَالْيَدِ وَالْوَجْهِ وَغَيْرِهَا. فَيُقَالُ فِي مِثْلِ
النُّزُولِ: النُّزُولُ مَعْلُومٌ وَالْكَيْفُ مَجْهُولٌ وَالْإِيمَانُ بِهِ
وَاجِبٌ وَالسُّؤَالُ عَنْهُ بِدْعَةٌ. وَهَكَذَا يُقَالُ فِي سَائِرِ الصِّفَاتِ
إذْ هِيَ بِمَثَابَةِ الِاسْتِوَاءِ الْوَارِدِ بِهِ الْكِتَابُ وَالسُّنَّةُ».
▫️بدون
شک ابن تیمیه دچار اشتباه بزرگی شده است و چیزی را به سلف مخصوصا به امام مالک
نسبت داده که هرگز نمیتواند آن را ثابت کند، و ابن تیمیه الله رحمتش کند، دیگر
وجود ندارد، اما پیروانش که او را در حد عصمت قبول دارند و فهم سلف را جز از پنجرۀ
ابن تیمیه قبول ندارند و هر عقیدهای که ابن تیمیه به سلف نسبت بدهد را همان عقیدۀ
سلف میپندارند، از آنان میخواهم که برای این سخنی که به مالک نسبت داده است
«الاستواء معلوم، والكيف مجهول»، با همین لفظ و معنا، یک سند صحیح و ثابت در کتب
علما بیاورند.
👈بلکه آنچه که از امام مالک با سند ثابت و جید
نقل شده است چنین است:
🔹البیهقی در الأسماء والصفات (2/ 304) میگوید:
«أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ، أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ
مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، ثنا أَبِي، حَدَّثَنَا أَبُو
الرَّبِيعِ ابْنُ أَخِي رِشْدِينِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ
بْنَ وَهْبٍ، يَقُولُ: كُنَّا عِنْدَ مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ فَدَخَلَ رَجُلٌ،
فَقَالَ: يَا أَبَا عَبْدَ اللَّهِ، {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} [طه:
5] كَيْفَ اسْتِوَاؤُهُ؟ قَالَ: فَأَطْرَقَ مَالِكٌ وَأَخَذَتْهُ الرُّحَضَاءُ
ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} [طه: 5]
كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ، وَلَا يُقَالُ: كَيْفَ، وَكَيْفٌ عَنْهُ مَرْفُوعٌ، وَأَنْتَ
رَجُلُ سُوءٍ صَاحِبُ بِدْعَةٍ، أَخْرِجُوهُ. قَالَ: فَأُخْرِجَ الرَّجُلُ».
🔸ترجمه: «عبدالله بن وهب میگوید: نزد مالک
بن انس بودیم که مردی آمد و گفت: ای ابا عبدالله، خداوند فرموده است: {الرَّحْمَنُ
عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}، استوایش چگونه است؟ امام مالک سرش را پایين انداخت طوری
که پیشانیش عرق کرد، سپس سرش را بلند کرد و گفت: {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ
اسْتَوَى} همان گونه که خودش بیان نموده است، و نباید گفت: {کیف = چگونه}. زیرا کیف
از خدا مرفوع است و تو آدم بد و دارای بدعت هستی، او را اخراج کنید. راوی میگوید:
سپس آن مرد را بیرون کردند».
👈چنانکه در این روایت آمده است، امام مالک،
از سوال آن شخص دربارۀ چگونگی استوا ناراحت شده است، و اگر امام مالک همانند مجسمهای
بود که استوای الله را دارای کیفیت میدانند، پس نباید از سوال آن شخص عصبانی و
ناراحت میشد، بلکه باید با روی گشاده به او پاسخ میداد و میگفت: بدان که استوای
الله بر عرش همانند استوای یک چیز بر روی چیز دیگر، معلوم است و کیفیتی هم دارد
منتها فقط ما کیفیتش را نمیدانیم و مجهول است. در حالی که اینگونه نگفت، بلکه
عصبانی شد و او را بیرون کرد و گفت که سوال از کیفیت آن مرفوع است. یعنی استوایش
بر عرش همانند کیفیت استوای مخلوقات که حرکت کردن و نشستن و ساکن شدن و قرار گرفتن
در مکان است، نیست.
🔹و البیهقی در الأسماء والصفات (2/305) در
روایت دیگری چنین آورده است: «أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ الْحَارِثِ الْفَقِيهُ الْأَصْفَهَانِيُّ، أنا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ
اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَيَّانَ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي
الشَّيْخِ، ثنا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ زَيْرَكَ الْيَزْدِيُّ، سَمِعْتُ
مُحَمَّدَ بْنَ عَمْرِو بْنِ النَّضْرِ النَّيْسَابُورِيَّ، يَقُولُ: سَمِعْتُ
يَحْيَى بْنَ يَحْيَى، يَقُولُ: كُنَّا عِنْدَ مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ فَجَاءَ رَجُلٌ
فَقَالَ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} [طه:
5] فَكَيْفَ اسْتَوَى؟ قَالَ: فَأَطْرَقَ مَالِكٌ بِرَأْسِهِ حَتَّى عَلَاهُ
[ص:306] الرُّحَضَاءُ ثُمَّ قَالَ: الِاسْتِوَاءُ غَيْرُ مَجْهُولٍ، وَالْكَيْفُ
غَيْرُ مَعْقُولٍ، وَالْإِيمَانُ بِهِ وَاجِبٌ، وَالسُّؤَالُ عَنْهُ بِدْعَةٌ،
وَمَا أَرَاكَ إِلَّا مُبْتَدِعًا. فَأَمَرَ بِهِ أَنْ يُخْرَجَ».
🔸ترجمه: «یحیی بن یحیی میگوید: ما نزد مالک
بن انس بودیم که مردی آمد و گفت: ای ابا عبدالله خداوند فرموده است: {الرَّحْمَنُ
عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}، استوایش چگونه است؟ امام مالک سرش را پایين انداخت طوری
که پیشانیش عرق کرد، سپس گفت: استوا غیر مجهول است، و چگونگیاش غیر معقول، و ایمان
به آن واجب است و سوال از چگونگی آن بدعت است، و جز این نمیبینم که تو مبتدع هستی.
و دستور داد که او را اخراج کنند».
👈بر طبق این روایت امام مالک، کیفیت را غیر
معقول میداند. اما ابن تیمیه الفاظ سخن امام مالک را تغییر داده است، امام مالک
گفته است که کیف و چگونگی از استوای الله، مرفوع و غیر معقول است، اما ابن تیمیه
به او چنین نسبت داده که گفته است استوایش معلوم و دارای کیفیت است و فقط کیفیتش
برای ما مجهول است! و به این شکل الفاظ کلام امام مالک را تغییر داده و با فهم
خودش به او چیز دیگری را نسبت داده و کلامش را از مواضعش تغییر داده و چیزهایی به
آن کم و زیاد کرده است، در حالی که شایسته بود که لفظ کلام او را بدون تغییر دادن
نقل میکرد.
▫️پس
امام مالک نگفته است که استوایش کیفیتی معلوم دارد اما کیفیتش برای ما مجهول است،
بلکه از سوال آن سائل بسیار عصبانی شده و گفت که اصلا دربارۀ استوای الله، کیفیت
مطرح نیست بلکه کیف و چگونگی از آن برداشته شده و غیر معقول است.
▫️اما
ابن تیمیه و پیروانش و وهابیت میگویند استوای الله معلوم است و همان قرار گرفتن
حسی و ظاهری ذات الله بر روی عرش مخلوق است و میگویند استوایش کیفیت دارد و معلوم
است منتها کیفیتش برای ما مجهول است! و سپس بدون دلیل و سند چنین چیزی را به امام
مالک نسبت میدهند.
👈اکنون ما از آنها تحدی میکنیم که چنین سخنی
«الاستواء معلوم، والكيف مجهول» را از امام مالک با سند صحیح ثابت کنند.
🔹و به ابن تیمیه که چنین سخنی را به امام
مالک نسبت داده و به پیروانش، همان سخنی را میگوییم که ابن تیمیه خودش گفته است:
«الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ مِنْ أَهْلِ الْأَهْوَاءِ لَا يَفْهَمُونَ مِنْ
كَلَامِ اللَّهِ وَكَلَامِ رَسُولِهِ وَكَلَامِ السَّابِقِينَ الْأَوَّلِينَ
وَالتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانِ فِي " بَابِ صِفَاتِ اللَّهِ "
إلَّا الْمَعَانِيَ الَّتِي تَلِيقُ بِالْخَلْقِ؛ لَا بِالْخَالِقِ ثُمَّ
يُرِيدُونَ تَحْرِيفَ الْكَلِمِ عَنْ مَوَاضِعِهِ فِي كَلَامِ اللَّهِ وَكَلَامِ
رَسُولِهِ إذَا وَجَدُوا ذَلِكَ فِيهَا وَإِنْ وَجَدُوهُ فِي كَلَامِ
التَّابِعِينَ لِلسَّلَفِ افْتَرَوْا الْكَذِبَ عَلَيْهِمْ وَنَقَلُوا عَنْهُمْ
بِحَسَبِ الْفَهْمِ الْبَاطِلِ الَّذِي فَهِمُوهُ أَوْ زَادُوا عَلَيْهِمْ فِي
الْأَلْفَاظِ وَغَيَّرُوهَا قَدْرًا وَوَصْفًا كَمَا نَسْمَعُ مِنْ أَلْسِنَتِهِمْ
وَنَرَى فِي كُتُبِهِمْ».
🔸ترجمه: «کسانی از اهل اهواء که در قلبهایشان
کجی است، از کلام الله و کلام رسولش و کلام سابقین اولین و تابعینشان به احسان، در
باب صفات الله، معانیی را فهمیدهاند که لایق به خلق است نه لایق به خالق، سپس وقتی
اینها را در کلام الله و کلام رسولش میبینند میخواهند که کلمات موجود در کلام
الله و کلام رسولش را از مواضعش تحریف کنند و اگر اینها را در کلام تابعین سلف ببینند
بر آنان دروغ میبندند و به حسب فهم باطلی که فهمش کردهاند کلام آنان را نقل میکنند
یا به الفاظ کلامشان اضافه میکنند و کلامشان را در اندازه و وصفش، تغییر میدهند،
چنانکه از زبانهایشان میشنویم و در کتاب هایش میبینیم».
🗒 مجموع الفتاوی (33/170)
👈اکنون برای اینکه ابن تیمیه نیز متهم به چیزی
که خودش گفته است نشود، اینکه اهل اهواء کلام سلف را به حسب فهم خودشان تغییر میدهند
و به الفاظ آنها کم و زیاد میکنند، پس از او و پیروانش که او را در حد عصمت قبول
دارند، درخواست میشود که این سخنی که حدود 50 بار آن را به امام مالک نسبت داده
است اینکه «الاستواء معلوم، والكيف مجهول» را با همین لفظ و با سند صحیح، ثابت
کنند.
❓کجا امام مالک گفته است که کیفیت استوای
الله، معلوم و در حق ذات الله معقول است -اینکه به معنای استقرار و جلوس حسی ذات
الله بر روی عرش باشد-، و کجا گفته است که فقط کیفیت این استقرار و جلوس برای ما
مجهول است؟
➖اگر این عبارت «الاستواء معلوم، والكيف
مجهول»، نص کلام امام مالک است، پس سندش را بیاورید.
➖و اگر نقل به معنا کرده است و مفهوم کلام امام
مالک را نقل کرده است، پس در نقل مفهوم و معنای کلام او دچار اشتباه شده است
چنانکه در دو روایتی که آوردیم این را ثابت کردیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر