۱۴۰۰/۰۹/۲۵

ردی محکم و مختصر بر سلطان العمیری و عبدالرحمن بن حسن الأثري و کسانی مانند خالد عزیزی که سخنان اینها را بدون فهمیدنش را تکرار می‌کنند دربارۀ ماجرای گوساله پرستی بنی اسرائیل و ارتباط آن با مفهوم عبادت و اینکه می‌گویند یک چیز می‌شود بدون اینکه برایش معنایی از معانی ربوبیت قائل بود، به صنم و إله تبدیل شود و عبادت ‌گردد

▫️صنم همواره و در هر حال رمزی برای إله است و اگر رمز و نماد و سنبلی از إله نباشد پس قطعا صنم هم نخواهد بود. و صنم مجسمه‌ای از یک موجود ذی الشعور است و هر صنمی، مجسمه است اما هر مجسمه‌ای صنم نیست، مثلا تندیس‌ها یا سردیس‌هایی که از شعرا و علما ساخته می‌شود و یا حتی عروسک‌هایی که کودکان با آن بازی می‌کنند، مجسمه هستند اما صنم نیستند و آن چیزی که یک مجسمه را به صنم تبدیل می‌کند نوع اعتقاد و باور شخص نسبت به آن مجسمه است. مثلا شخصی مشرک است و کائناتی سماوی مانند ستارگان یا ماه و خورشید را، و یا ارواح ملکوتی که از چشم‌ها پنهان هستند مانند ملائکه و انسان‌های صالح و نحو اینها را إله و معبود و شریک الله متعال در تدبیر امور هستی می‌داند، و چون ستارگان در روز دیده نمی‌شوند و یا چون ملائکه از چشم‌ها پنهان هستند، می‌آید و برای آنها مجسمه‌هایی در شکل و صورت آنها می‌سازد و معتقد است که آن إله سماوی در این مجسمه حلول کرده است یا آن مجسمه همانند کالبد و جسدی برای آن روح سماوی است و یا معتقد است که آن إله سماوی، آن مجسمه را خودش تشریع کرده و رمز و سنبل و نمادی برای خودش قرار داده است، پس در این صورت است که آن مجسمه در پندار شخص مشرک، از یک مجسمۀ عادی فراتر رفته و به صنم تبدیل شده است.

 

▫️و بت‌پرستان بدون استثناء همگی بت‌ها و اصنام‌شان را نماد و سنبلی از إله‌های آسمانی‌شان می‌دانستند و هرگز یک مجسمۀ سنگی یا چوبی را بخاطر سنگ یا چوب بودنش عبادت نمی‌کردند؛

🔹چنانکه الشهرستانی می‌گوید: «اعلم أن الأصناف التى ذكرنا مذاهبهم يرجعون اخر الأمر إلى عبادة الأصنام إذ كان لا يستمر لهم طريقة إلا بشخص حاضر ينظرون إليه ويعكفون عليه وعن هذا اتخذت أصحاب الروحانيات والكواكب أصناما زعموا أنها على صورتها وبالجملة وضع الأصنام حيث ما قدروه إنما هو على معبود غائب حتى يكون الصنم المعمول على صورته وشكله وهيأته نائبا منابا وقائما مقامه وإلا فنعلم قطعا أن عاقلا ما لا ينحت جسما بيده ويصور صورة ثم يعتقد أنه إلهة وخالقه وإله الكل وخالق الكل».

🔸ترجمه: «بدان اصنافی که مذاهبشان را ذکر کردیم در نهایت امر به عبادت بت‌ها باز می‌گردند برای اینکه آنها حتما باید شخصی که حاضر باشد و بتوانند به او نگاه کنند و بر دور او اعتکاف کنند وجود می‌داشت تا اینکه بتوانند بر طریقۀ‌شان استمرار داشته باشند و از این رو بود که اصحاب روحانیات و ستارگان، بت‌هایی را قرار دادند و گمان کردند که این بت‌ها بر صورت آن روحانیات و ستارگان است و بصورت کلی بت‌ها را تا جایی که در توان داشتند بر اساس تصویر معبود غایبشان می‌ساختند تا اینکه آن بتی که بر صورت و شکل و هیئت او ساخته شده است، نایب مناب او و قائم مقائم او باشد. وگرنه بطور قطع می‌دانیم که شخص عاقل با دست خودش جسمی ‌را نمی‌سازد و سپس صورتی برایش بگذارد، و معتقد شود که آن جسم إله و خالق او و إله کل و خالق کل است».

 

▫️پس هر مجسمه‌ای صنم نیست اما هر صنمی ‌مجسمه است، و مشرکان صنم را همان إله می‌دانستند،

 

🌺چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ [الأعراف: 138]

🌸«وما بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم، آنگاه بر گروهی گذشتند که اطراف صنم های خود با تواضع و فروتنی گرد آمده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما (نیز) إلهی قرار ده، همان‌گونه که آنها إله‌هایی دارند».

 

▫️و موسی علیه السلام بعد از این درخواست بنی اسرائیل بود که به میعادگاه کوه طور رفت و در آنجا چهل شبانه روز باقی ماند، و در این فاصله بود که سامری صنمی‌ که بنی اسرائیل درخواست کرده بودند را برایشان ایجاد کرد و آنچه ساخته بود را همان إله موسی و إله آنان معرفی کرد نه چیزی دیگر. پس این ثابت می‌کند که بنی اسرائیل درخواست صنمی ‌از الله کردند تا با عبادت آن صنم در واقع خود الله را عبادت کرده باشند. پس آنچه که در غیاب موسی رخ داد بهترین دلیل و راهنما برای فهمیدن حقیقت درخواست بنی اسرائیل است.

🌺چنانکه خداوند متعال آن وقایع را چنین تعریف می‌کند و می‌فرماید: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ١٣٨ إِنَّ هَؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ١٣٩ قَالَ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ١٤٠ ... وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ١٤٨ وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ١٤٩﴾ [الأعراف: 138-149]

🌸«و ما بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم، آنگاه بر گروهی گذشتند که اطراف صنم‌های خود با تواضع و فروتنی گرد آمده بودند گفتند: ای موسی! برای ما (نیز) إلهی قرار ده، همان‌گونه که آنها إلهی‌هایی دارند. (موسی) گفت: حقا، شما گروهی نادان و جاهل هستید (و عظمت الله را نمی‌دانید)(138) بی‌گمان این‌ها عاقبت کارشان نابودی است و آنچه انجام می‌دادند (نیز) باطل است(139) (سپس) گفت: آیا غیر از الله، إلهی برای شما بجویم؟! (140) ... و قوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه) از زیورهای‌شان گوساله‌ای ساختند، جسد بی جانی که صدای گوساله داشت، آیا نمی‌دیدند که با آنها سخن نمی‌گوید، و به راهی هدایت‌شان نمی‌کند؟! آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند(148) و چون پشیمان شدند، و دیدند که به راستی گمراه شده‌اند، گفتند: اگر پروردگار مان به ما رحم نکند و ما را نیامرزد، مسلّماً از زیان‌کاران خواهیم بود(149)».

 

🌺همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَى٨٣ قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى٨٤ قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ٨٥ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي٨٦ قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ٨٧ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ٨٨ أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا٨٩ وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي٩٠ قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى٩١ قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي٩٣ قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي٩٤ قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ٩٥ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي٩٦ قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا٩٧ إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا٩٨﴾ [طه: 83-98]

🌸«ای موسی! چه چیز سبب شد که از قوم خود پیشی گیری؟(83) (موسی) گفت: پروردگارا! آنان به دنبال من هستند، و من به سوی تو شتاب کردم، تا (از من) خشنود شوی(84) فرمود: بی‌گمان ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم، و سامری آنها را گمراه کرد(85) پس موسی خشمگین (و) اندوهناک به سوی قومش بازگشت، (و) گفت: ای قوم من! مگر پروردگارتان وعدۀ نیکو به شما نداده بود؟ آیا مدت (جدایی من از شما) به درازا کشید، یا خواستید خشمی ‌از (سوی) پروردگارتان بر شما نازل شود، که وعدۀ مرا خلاف کردید؟(86) گفتند: (ما) به اختیار خود وعدۀ تو را خلاف نکردیم، لیکن بارهای سنگینی از زینت (و زیورهای) قوم (فرعون) که با خود داشتیم، آن را (در آتش) افکندیم پس بدین‌سان سامری نیز (آنچه داشت) افکند(87) آنگاه برای آنها مجسمۀ گوساله‌ای که صدایی (چون صدای گوساله) داشت، پدید آورد، پس (سامری و پیروانش به مردم) گفتند: این إله شما، و إله موسی است، که آن را فراموش کرده است(88) آیا نمی‌بینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنها نمی‌دهد، و مالک هیچ سود و زیانی برای آنها نیست؟(89) و بی‌شک هارون پیش از این به آنها گفته بود: ای قوم من! یقیناً شما به (وسیلۀ) این (گوساله) آزمون شده‌اید، و بی‌گمان پروردگار شما (الله) رحمان است، پس از من پیروی نمائید و فرمانم را اطاعت کنید(90) (آنها) گفتند: (ما) پیوسته پیرامون آن (برای پرستش) می‌نشینیم (و آن را عبادت می‌کنیم)، تا موسی به سوی ما باز گردد(91) (چون موسی آمد) گفت: ای هارون! چه چیزی تو را باز داشت، هنگامی‌که آنها را دیدی که گمراه شده‌اند(92) از من پیروی نکردی؟ آیا فرمان مرا عصیان (و سرپیچی) کردی؟!(93) (هارون) گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر، و نه (موی) سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه‌ انداختی، و سخن (و سفارش) مرا به کار نبستی(94) (موسی رو به سامری کرد و) گفت: ای سامری! (این) کار تو چیست؟ (چرا چنین کرده‌ای؟)(95) گفت: من چیزی را دیدم که آنها ندیدند، پس مشتی (خاک) از رد پای (اسب) رسول (= جبرئیل) را گرفتم، آنگاه آن را (بر پیکر) افکندم، و این چنین (هوای) نفسم (این کار را) برایم آراسته جلوه داد(96) (موسی) گفت: پس برو، بی‌شک بهرۀ تو در زندگی دنیا این است که بگویی: (به من) دست نزنید (و نزدیک نشوید) و همانا وعده‌ای (از عذاب) داری، که هرگز تخلف نخواهد شد، و (اکنون) به إلهت بنگر که پیوسته عبادتش می‌کردی (و آن را رها نمی‌کردی) آن را خواهیم سوزاند، سپس (خاکستر و ذرات) آن را در دریا پراکنده می‌سازیم(97) إله شما تنها الله است که جز او هیچ إلهی نیست؛ و علم او همه چیز را فرا گرفته است(98)»

 

👈چنانکه در این آیات آمده است، قوم موسی ابتدا از کنار قومی ‌عبور می‌کنند که برای إله‌هایشان صنم‌هایی قرار داده‌اند و آن صنم‌ها را عبادت می‌کنند، و از کار آنها خوششان آمد و گفتند: ای موسی برای ما نیز صنمی ‌از الله قرار بده همانطور که آنها صنم‌هایی از إله‌هایشان دارند. و آن قوم بت‌پرست، بت‌ها و صنم‌هایشان را در واقع همان إله‌های سماوی‌شان می‌دانستند چون چنانکه قبلا توضیح دادیم، صنم همان إله است، و آنها بوسیلۀ عبادت کردن آن صنم، در واقع قصد عبادت کردن آن إلهی را داشتند که آن صنم قائم مقام او بود و بوسیلۀ عبادت آن صنم به آن إله تقرب می‌جستند.

 

🌺و بنی اسرائیل پیشتر نیز به موسی علیه السلام گفته بودند که ما به تو ایمان نمی‌آوریم تا اینکه الله را ببینیم: ﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ يَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡكُمُ ٱلصَّعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ٥٥﴾ [البقرة: 55]

🌸«و (به یاد آورید) هنگامی ‌‌را که گفتید: ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر اینکه الله را آشکارا ببینیم. پس صاعقه شما را گرفت، در حالی‌که می‌نگریستید».

👈پس بنی اسرائیل برایشان مشکل بود که إلهی را بپرستند که دیده نمی‌شود و صنمی ‌هم از خود ندارد. و فلسفۀ اتخاذ اصنام در طول تاریخ توسط مشرکان همین بوده است، یعنی چون إله سماوی را نمی‌دیدند از این رو برایش صنمی ‌قرار می‌دادند و آن را نائب مناب و قائم مقام آن إله قرار می‌دادند. و بنی اسرائیل نیز از موسی علیه السلام خواسته بودند که الله را به او نشان بدهند تا او را ببینند، و سپس از کنار قومی ‌عبور می‌کنند که برای إله‌های سماوی‌شان، صنم قرار داده بودند و از این کار آنها خوششان آمد و به موسی گفتند: ای موسی برای ما نیز صنمی ‌از الله قرار بده چنانکه آنها اصنامی ‌برای إله‌هایشان دارند. اما با پاسخ منفی موسی علیه السلام و توبیخ و سرزنش او مواجه شدند. سپس موسی به میعاد کوه طور برای دریافت تورات می‌رود، و در این مدّت سامری برای آنها مجسمه‌ای در شکل گوساله می‌سازد، و طلاها و زیورآلاتی که همراه داشتند را ذوب کرده و با آن، مجسمه را ساختند، و یک بار که جبرئیل علیه السلام در شکل سوارکاری بر روی اسب درآمده بود، سامری او را می‌بیند و متوجه می‌شود که هرجا از زمین که سُم اسب جبرئیل بر رویش قرار می‌گیرد آثار حیات در آن بوجود می‌آید و از این رو سامری خاکی که با پای اسب جبرئیل برخورد کرده بود را برای خود بر می‌دارد، سپس وقتی که از آن زیورآلات، مجسمه‌ای در شکل گوساله می‌سازد، بعد از آن مقداری از آن خاک را نیز بر روی آن مجسمه می‌اندازد و آن خاک باعث می‌شود که صدایی مانند گوساله از آن بیرون آید. سپس به قوم موسی می‌گوید این گوساله همان إله شما و إله موسی است که موسی آن را فراموش کرده است و اشتباها برای جستجوی آن به طور سینا رفته است.

 

🌺﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ٨٨﴾ [طه: 88]

🌸«آنگاه (سامری) برای آنها مجسمۀ گوساله‌ای که صدایی (چون صدای گوساله) داشت، پدید آورد، پس (سامری و پیروانش به مردم) گفتند: این إله شما، و إله موسی است، که آن را فراموش کرده است».

 

🔹امام الطبری رحمه الله می‌گوید که اهل تاویل (و مفسران) اجماع دارند بر اینکه سامری، مجسمۀ گوساله را همان إله موسی می‌دانست؛ یعنی صنم الله می‌دانست، چنانکه در تفسیر ﴿فَنَسِيَ﴾ [طه: 88] می‌گوید: «وَالَّذِي هُوَ أَوْلَى بِتَأْوِيلِ ذَلِكَ الْقَوْلِ الَّذِي ذَكَرْنَاهُ عَنْ هَؤُلَاءٍ، وَهُوَ أَنَّ ذَلِكَ خَبَرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ عَنِ السَّامِرِيِّ أَنَّهُ وَصَفَ مُوسَى بِأَنَّهُ نَسِيَ رَبَّهُ، وَأَنَّهُ رَبُّهُ الَّذِي ذَهَبَ يُرِيدُهُ هُوَ الْعِجْلُ الَّذِي أَخْرَجَهُ السَّامِرِيُّ، لِإِجْمَاعِ الْحُجَّةِ مِنْ أَهْلِ التَّأْوِيلِ عَلَيْهِ».

🔸ترجمه: «رأی و تاویل درست دربارۀ این آیه این است که خداوند متعال دربارۀ سامری خبر داده که او موسی را چنین توصیف کرد که موسی پروردگارش را فراموش کرده است و آن پروردگاری که برای یافتنش (به کوه طور) رفته است همین گوساله‌ای است که سامری آن را بیرون آورده است، و اهل تاویل بر این تاویل اجماع دارند».

🗒 تفسیر الطبری، ج 16 ص 142.

 

🔹و ابن ابی زمنین رحمه الله می‌گوید: «فَقَالَ عَدُوُّ اللَّهِ: {هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فنسي} أَيْ: نَسِيَ مُوسَى، الْمَعْنَى: أَنَّ مُوسَى طَلَبَ هَذَا وَلَكِنَّهُ (نَسِيَهُ) وَخَالفهُ فِي طَرِيق آخر».

🔸ترجمه: «دشمن خدا سامری گفت: {این إله شما، و إله موسی است که آن را فراموش کرده است} یعنی موسی آن را فراموش کرده است. معنایش این است که موسی همین (گوساله) را خواسته است، اما {آن را فراموش کرده است} و در راه دیگری به طلب آن رفته است».

🗒 تفسير القرآن العزيز، ج 3 ص 123.

 

🔹و فخر رازی رحمه الله می‌گوید: «أَنَّ هَذَا قَوْلُ السَّامِرِيِّ وَصَفَ بِهِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ وَالْمَعْنَى أَنَّ هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ مُوسَى أَنَّ هَذَا هُوَ الْإِلَهُ فَذَهَبَ يَطْلُبُهُ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ وَهُوَ قَوْلُ الْأَكْثَرِينَ».

▫️ترجمه: «این سخن، سخن سامری است که موسی علیه السلام را به آن وصف کرده است و معنایش این است که این (گوساله) إله شما و اله موسی است و موسی فراموش کرده که این همان إله است و رفته و او را در جایی دیگر (یعنی در میعادگاه کوه طور) طلب کند. و این قول، قول اکثریت است».

🗒 تفسیر مفاتیح الغیب، ج 22 ص 90.

🔹و الشوکانی رحمه الله می‌گوید: «وَأَخْرَجَ الْفِرْيَابِيُّ وَعَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ وَابْنُ الْمُنْذِرِ وَابْنُ أَبِي حَاتِمٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: هَذَا إِلهُكُمْ وَإِلهُ مُوسى فَنَسِيَ قَالَ: فَنَسِيَ مُوسَى أَنْ يذكر لكم أن هذا إلهه».

🔸ترجمه: «الفریانی و عبد بن حمید و ابن المنذر و ابن ابی حاتم از ابن عباس رضی الله عنه تخریج کرده‌اند که او دربارۀ این فرمودۀ خداوند متعال: {این إله شما، و إله موسی است که آن را فراموش کرده است} گفته است: موسی فراموش کرده که به شما بگوید این (گوساله) إله اوست».

🗒 تفسیر فتح القدیر، ج 3 ص 451.

 

👈پس بنی اسرائیل إلهی من دون الله را از موسی علیه السلام نخواسته بودند تا آن إله را در حالی که برایش ربوبیتی قائل نیستند عبادت کنند و بوسیلۀ عبادت آن إله، به الله نزدیک شوند! آنها چنین کاری نکرده بودند تا اینکه سلطان العمیری و همفکرانش از کاری که نکرده‌اند چنین نتیجه بگیرند که می‌شود بدون اینکه برای یک چیز ربوبیت قائل بود آن را به عنوان إله گرفت و عبادت کرد! و برداشت سلطان العمیری، تحریف آشکار تاریخ و مخالفت صریح با قرآن و با جمهور مفسران و علما و امامان اهل سنت در فهم و تفسیر آن آیات و آن واقعه است!

 

🗒پس خوب به این نکته توجه کنید که چنانکه توضیح دادیم سامری، گوساله‌ای را در غیاب موسی علیه السلام بیرون آورد و گفت این همان إله شما و إله موسی است، و نگفت این إلهی غیر از إله شما و إله موسی است. و السامری گوساله را بعنوان صنم الله متعال بیرون آورد و آنها آن گوساله را (العیاذ بالله) خود الله می‌دانستند و صنم و سنبل و نماد الله می‌دانستند، و با عبادت آن صنم در واقع قصد عبادت الله را داشتند، نه اینکه معتقد باشند این إلهی غیر از الله است و سپس آن را به جهت نزدیک شدنشان به الله عبادت کنند.

 

🔹و امام بغوی رحمه الله در تفسیر آیات فوق می‌گوید: «فَقَالَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ لَمَّا رَأَوْا ذَلِكَ، قالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً، أَيْ: مِثَالًا نَعْبُدُهُ كَما لَهُمْ آلِهَةٌ، وَلَمْ يَكُنْ ذَلِكَ شَكًّا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي وَحْدَانِيَّةِ اللَّهِ، وَإِنَّمَا مَعْنَاهُ اجْعَلْ لَنَا شَيْئًا نُعَظِّمُهُ وَنَتَقَرَّبُ بِتَعْظِيمِهِ إلى الله وَظَنُّوا أَنَّ ذَلِكَ لَا يَضُرُّ الدِّيَانَةَ وَكَانَ ذَلِكَ لِشِدَّةِ جَهْلِهِمْ. قالَ مُوسَى: إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ، عَظَمَةَ اللَّهِ».

🔸ترجمه: «بنی اسرائیل هنگامی‌که آن (قومی‌که اصنام را عبادت می‌کردند) را دیدند، {گفتند: ای موسی برای ما إلهی قرار بده} یعنی: همانندی قرار بده تا عبادتش کنیم {همان‌گونه که آنها إله‌هایی دارند} و چنین چیزی شک‌کردن بنی اسرائیل در وحدانیت الله نبود، بلکه همانا معنایش این است که برای ما چیزی قرار بده تا آن را تعظیم بداریم و با تعظیم کردنش به سوی الله تقرب بجوییم. و گمان کردند که چنین چیزی ضرری به دیانت نمی‌رساند و این بخاطر شدت جهالتشان بود. موسی گفت: {حقا، شما گروهی نادان و جاهل} نسبت به عظمت الله {هستید}».

🗒 تفسیر البغوی، ج 2 ص 279.

 

👈توجه کنید که بنی اسرائیل قومی ‌را دیدند که بر اصنام شان به اعتکاف نشسته بودند و خداوند آنچه که دیده بودند را با نام صنم یاد می‌کند، و خداوند بین تمثال و بین صنم تفاوت قائل است و برای همین از آنچه دیدند تنها با نام مجسمه یا تمثال یاد نکرد، چراکه هر تمثالی، صنم نیست، چنانکه اجنه‌ای که در اختیار سلیمان علیه السلام بودند، برای او تماثیل و مجسمه‌هایی می‌ساختند: چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ﴾ [سبأ: 13]

«(سلیمان) هر چه می‌خواست (جن‌ها) برایش می‌ساختند: از (قبیل) معبد‌ها، و تمثال‌ها».

 

 و اگر هر تمثالی، صنم باشد پس سلطان العمیری و همفکرانش ملزم می‌شوند که بگویند سلیمان علیه السلام بوسیلۀ جن‌ها، صنم و إله می‌ساخت!

 

و چنین چیزی باطل است و در نزد خداوند متعال، بین صنم و تمثال تفاوت وجود دارد، و خداوند از کلمۀ صنم برای آنچه بنی اسرائیل دیدند استفاده می‌کند، سپس وقتی خداوند سخن بنی اسرائیل به موسی را نقل قول می‌کند در آنجا از کلمۀ إله استفاده می‌کند: ﴿قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ﴾

در این آیه، در واقع اعتقاد و باور بنی اسرائیل به وضوح بیان شده است اینکه آنها ارتباطی ناگسستنی بین إله و صنم قائل بودند و صنم را همان إله می‌دانستند، و عبارت: ﴿كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ﴾ به اصنامی‌که دیده بودند اشاره دارد. پس در باور آن کسانی از بنی اسرائیل که اصنام آن قوم را دیدند، صنم همان إله است و إله همان صنم.

 

▫️پس اینکه آنها از موسی درخواست إله کردند، در واقع به معنای درخواست صنم بوده است، و آنها غیر ممکن است که درخواست شریکی برای الله کرده باشند و گفته باشند ای موسی ما به پروردگار تو کفر می‌ورزیم...

... و برای ما إلهی غیر از الله قرار بده تا او را به جای الله و یا همراه با الله عبادت کنیم! چنین چیزی غیر ممکن است، بلکه آنها درخواست صنمی‌ از الله کردند تا الله را در قالب صنمش عبادت کنند.

 

👈و اما این سخن موسی به قومش که گفت: ﴿قَالَ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ١٤٠﴾ [الأعراف: 140]

«(سپس) گفت: آیا غیر از الله، إلهی برای شما بجویم؟! در حالی‌که او شما را بر جهانیان (= مردم عصرتان) برتری داد».

پس این سخنش بر این دلالت ندارد که بنی اسرائیل از موسی درخواست إلهی غیر از الله کرده باشند بلکه بر این دلالت دارد که اگر درخواست آنها را قبول کند و صنمی ‌برای آنها قرار بدهد پس در هر حال آن صنم، چیزی غیر از آن إلهی است که آنها را از دست فرعون نجات داد و از دریا گذراند و آنها را بر عالمیان برگزید. و اگر برای آنها صنمی ‌قرار می‌داد پس در واقع إلهی غیر از الله را برای آنها جسته بود. پس این آیه بر این دلالت دارد که الله، هیچ صنمی‌ ندارد و هیچ شیئی نمی‌تواند قائم مقام و نائب مناب او باشد چراکه صنم مخلوق است و هیچ چیز همانند الله نیست ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ١١﴾ [الشورى: 11]

«(هیچ چیز همانند او نیست، و او شنوای بیناست».

 

👈و سلطان العمیری و همفکرانش معنای صنم و إله را نمی‌دانند و یا می‌دانند اما تحریف کرده‌اند، چون اینها می‌گویند که بنی اسرائیل درخواست چیزی و یا مجسمه‌ای کردند و آن چیز یا مجسمه را رمزی از الله هم نمی‌دانستند اما با این حال خداوند آنچه درخواست کرده‌اند را صنم و إله نامیده است! در حالی که این تناقض است و در علم خداوند متعال معنای صنم و إله این نیست.

 

👈و همچنین سلطان العمیری چنین توهم کرده است که بنی اسرائیل به موسی گفته‌اند که الله متعال خودش چیزی را معین کند و عبادت کردن آن چیز را تشریع نماید تا هرگاه آنها آن چیز را عبادت کردند پس الله متعال آنها را به خودش نزدیک گرداند و موجب تقربشان به الله بشود، بدون اینکه آن چیز را صنم الله بدانند. سپس نتیجه گرفته که عبادت برای یک چیز رخ می‌دهد بدون اینکه شرط باشد چیزی از معانی ربوبیت را در آن چیز معتقد بود.

 

می‌گویم این تصور باطل و اشتباه است برای اینکه بنی اسرائیل از موسی نخواستند که چیزی غیر از الله را برای آنها قرار بدهد تا جدا از الله و یا همراه با الله او را عبادت کنند، و هیچ یک از آیات ذکر شده بر چنین برداشتی دلالت نمی‌کند و بلکه آن آیات چنین فهمی ‌را رد می‌کند،

🔹چنانکه ابن عطیه در تفسیرش می‌گوید: «والظاهر من مقالة بني إسرائيل لموسى: اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ أنهم استحسنوا ما رأوه من آلهة أولئك القوم فأرادوا أن يكون ذلك في شرع موسى وفي جملة ما يتقرب به إلى الله، وإلا فبعيد أن يقولوا لموسى: اجعل لنا صنما نفرده بالعبادة ونكفر بربك، فعرفهم موسى أن هذا جهل منهم إذ سألوا أمرا حراما فيه الإشراك في العبادة ومنه يتطرق إلى إفراد الأصنام بالعبادة والكفر بالله عز وجل».

🔸ترجمه: «ظاهر سخن بنی اسرائیل به موسی که گفتند: {برای ما إلهی قرار بده چنانکه آنها إله‌هایی دارند} این است که آنها آنچه که دیده‌اند از آلهۀ آن قوم را نیکو پنداشتند و خواستند تا در شرع موسی نیز چنین چیزی باشد و در جملۀ آنچه که بوسیلۀ آن به الله تقرب جسته می‌شود باشد؛ وگرنه بعید است که آنها به موسی گفته باشند: برای ما صنمی ‌قرار بده تا عبادت را تنها برای او انجام دهیم و به پروردگار تو کفر بورزیم. پس موسی به آنها فهماند که چنین چیزی جهل آنان را نشان می‌دهد چون درخواست امری حرام کردند که در آن شرک ورزیدن در عبادت وجود دارد و راهی به سوی عبادت شدن منفردانه بت‌ها و کفرورزیدن به الله عزوجل باز می‌کند».

🗒 المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ج 2 ص 448.

 

👈پس اینطور نبود که آنها درخواست چیزی خالی از ربوبیت کنند تا آن را به جای الله عبادت کنند و گمان کنند که خداوند عبادت آن چیز را برایشان تشریع کرده است تا بوسیلۀ عبادت کردن آن چیز، خداوند آنها را به خودش نزدیک گرداند، بلکه آنها درخواست صنمی‌ از الله کردند تا همانند دیگر بت‌پرستانی که صنم‌ها را به قصد عبادت إله‌هایی که آن اصنام را در مقام آنها قرار داده بودند، آن صنم را عبادت کنند و مقصدوشان عبادت خود الله باشد نه عبادت چیزی غیر از الله، و می‌خواستند بوسیلۀ عبادت کردن آن صنم که در پندارشان همان الله بود، به الله تقرب جویند. و از موسی خواستند تا برای الله صنمی ‌قرار بدهد و آن را تشریع نماید.

 

و به این شکل اوهام سلطان العمیری و عبدالرحمن بن حسن الأثري و کسانی مانند خالد عزیزی که سخنان اینها را بدون فهمیدنش را تکرار می‌کنند، در اینکه می‌گویند: {یک چیز می‌شود بدون اینکه برایش معنایی از معانی ربوبیت قائل بود، به صنم و إله تبدیل شود و عبادت ‌گردد}} باطل گردید ولله الحمد.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...