همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ
وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ
مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا١١١﴾ [الإسراء: 111]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای
خود) بر نگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست، و بخاطر ناتوانی (و ذلت حامی
و) سرپرستی برای او نیست، و او را به شایستگی بزرگ بشمار».
در این آیه خداوند سه ادعای مشرکان را رد میکند، یکی: ادعای فرزند برای
خداوند، دوم: ادعای شریک در ملک و سوم: ادعای ولی و یاورانی که خداوند را در
ناتوانی و ذلتش یاری میدهند. پس مشرکان هر سه موردی که در این آیه آمده است برای
الله متعال قائل بودند، اول: اینکه مشرکان معتقد بودند الله متعال فرزندی برای
خود برگیزده است که لازمۀ گرفتن فرزند، این است که فرزند از جنس پدر باشد و فرزند
نمیتواند عبد باشد و اثبات فرزند برای الله به معنای اثبات إله و ربی غیر از الله
است.
دوم: اینکه مشرکان معتقد بودند که الله متعال
شریکی در ملکش دارد که لازمۀ آن این است که الله متعال عاجز و ضعیف بوده و نیازمند
کمک به شریکانش دارد تا در ملکش به او کمک کنند.
سوم: اینکه مشرکان معتقد بودند که الله متعال
بخاطر ناتوانی و ضعفی که دارد اولیا و یاورانی و سرپرستانی برای خود برگزیده است.
طبری در تفسیر آیه میگوید: «يقول تعالى ذكره لنبيّه محمد صلى الله
عليه وسلم (وَقُلْ) يا محمد (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا)
فيكون مربوبا لا ربا، لأن ربّ الأرباب لا ينبغي أن يكون له ولد (وَلَمْ يَكُنْ
لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ) فيكون عاجزا ذا حاجة إلى معونة غيره ضعيفا، ولا
يكون إلها من يكون محتاجا إلى معين على ما حاول، ولم يكن منفردا بالمُلك
والسلطان (وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ) يقول: ولم يكن له حليف حالفه
من الذّل الذي به، لأن من كان ذا حاجة إلى نصرة غيره، فذليل مهين، ولا يكون من
كان ذليلا مهينا يحتاج إلى ناصر إلها يطاع (وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا) يقول: وعظم
ربك يا محمد بما أمرناك أن تعظمه به من قول وفعل، وأطعه فيما أمرك ونهاك... حدثني
يونس، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: أخبرني أبو صخر، عن القُرَظي، أنه كان يقول في
هذه الآية (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا) .... الآية. قال:
إن اليهود والنصارى قالوا: اتخذ الله ولدا، وقالت العرب: لبيك، لبيك، لا شريك لك،
إلا شريكا هو لك، وقال الصابئون والمجوس: لولا أولياء الله لذلّ الله، فأنزل الله
(وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ
شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ) أنت
يا محمد على ما يقولون (تَكْبِيرًا)».
ترجمه: «خداوند متعال به پیامبرش محمد صلی الله علیه
وسلم میگوید: {و بگو} ای محمد {ستایش برای الله است که فرزندی برنگزیده} چون در این صورت مربوب (پرورش شونده) میبود
نه رب (پرورش کننده) برای اینکه رب الأرباب شایسته نیست که فرزند داشته باشد. {و او
را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست} چون در این صورت عاجز و نیازمند به کمک دیگران و ضعیف میبود و کسی که نیازمند
یاریدهنده برای کارهایش باشد نمیتواند إله باشد و یکتا در فرمانروایی و سلطه نمیبود.
{و بخاطر ناتوانی سرپرستی برای او نیست} میفرماید: و برای او همپیمانی نیست که بخاطر ناتوانیاش
با او پیمان ببندد، برای اینکه کسی که نیازمند نصرت دیگران باشد پس چنین کسی
ناتوان و زبون خواهد بود و کسی که ذلیل و زبون باشد و محتاج به ناصر و یاور باشد نمیتواند
الهی اطاعت شونده باشد. {و او را به شایستگی بزرگ بشمار} و ای محمد پروردگارت را تعظیم نما با آنچه
که از تعظیم به تو امر کردهایم از قول و فعل، و او را در آنچه که تو را امر و نهی
میکند اطاعت کن...
سپس میگوید: یونس از ابن وهب از ابوصخر از قرظی روایت کرده که دربارۀ آیۀ {ستایش
برای الله است که فرزندی بر نگزیده است} گفت: یهود و نصاری گفتند خداوند فرزندی گرفته است و
عرب گفتند لبیک لبیک شریکی نداری مگر شریکی که برای تو است و صابئیان و مجوس
گفتند: اگر حامی و سرپرستان خدا نبودند خداوند ناتوان میشد، پس خداوند این آیه
را نازل کرد: {و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) بر نگزیده و
او را در فرمانروای هیچ شریکی نیست، و بخاطر ناتوانی (و ذلت، حامی و) سرپرستی برای
او نیست، و او را به شایستگی بزرگ بشمار}».[1]
به تعریف امام مفسرین طبری، از إله دقت نمایید که چگونه إله را فهم کرده است،
امام طبری گفته است: «ولا يكون إلها من يكون محتاجا إلى معين
على ما حاول»، «و کسی که نیازمند یاریدهنده
برای کارهایش باشد نمیتواند إله باشد».
و گفته است: «ولا يكون من كان ذليلا مهينا يحتاج إلى ناصر إلها يطاع»؛ «و کسی که ذلیل و زبون باشد و محتاج به
ناصر و یاور باشد نمیتواند الهی اطاعت شوند باشد».
پس إله ذاتی است که نیازمند ناصر و معین نبوده و ناتوان ضعیف نمیباشد و اینها
جزو خصائص و صفات ربوبیت است، یعنی یک چیز إله نمیشود مگر اینکه در او صفات
ربوبیت وجود داشته باشد. امّا کسانی که إله را به معبود فهم کردهاند و معنای
عبادت را هم تحریف کردهاند، لازمۀ سخن آنان این است که لازم نیست که إله دارای
صفات ربوبیت باشد. به عبارتی دیگر معتقد هستند که بعضی اعمال ذاتاً عبادت است و
انجام آن برای غیر الله به معنای عبادت کردن غیر الله است اگرچه هم آن کسی که آن
اعمال را برای غیر الله انجام میدهد معتقد باشد که آن غیر الله، بندهای بیش نیست
که مالک هیچ نفع و ضرری برای خود و دیگران نمیباشد. برای مثال خبردار ایستادن یک
سرباز در برابر فرماندهاش یا سجدهکردن یک انسان برای مادرش را عبادت فرمانده و
مادر میدانند؛ بدون اینکه به اعتقاد آن شخص نگاه کنند. و توضیح این مطلب را در
فصل نهم که دربارۀ عبادت است آوردهایم.
و سمرقندی رحمه الله در تفسیر آیۀ فوق میگوید: «ثم قال: وَقُلِ الْحَمْدُ
لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً قال الكلبي: وذلك أنه لما نزل: قُلِ
ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ، قالت كفار قريش: كان محمد يدعو إلهاً
واحداً، وهو اليوم يدعو إلهين، ما نعرف الرحمن إلا مسليمة الكذاب. فنزل: وَمِنَ
الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ، يعني: ذكر الرحمن، وأمره بأن يقول: الْحَمْدُ
لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي
الْمُلْكِ، أي لم يتخذ ولداً فيرث ملكه، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ
فيعارضه في عظمته. وقال أبو العالية: معناه، وَقُلِ الحمد لِلَّهِ الذي لم يجعلني
ممن يتخذ له ولداً، ولم يجعلني ممن يقول له شريك فى الملك. وَلَمْ يَكُنْ لَهُ
وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ، أي من اليهود والنصارى، وهم أذل خليقة الله تعالى، يؤدون
الجزية. وقال مقاتل: معناه لم يذل فيحتاج إلى ولي يعينه، أي لم يكن له ولي ينتصر
به من الذل. وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً، أي عظمه تعظيماً، ولا تقل له شريك».
ترجمه: «سپس فرمود: {ستایش برای خداوند است که
فرزندی برنگزید} الکبی میگوید:
هنگامیکه این آیه نازل شد: {بگو الله را بخوانید یا رحمان را} کفار قریش گفتند محمد خدای یکتا را میخواند
امّا امروز دو خدا را میخواند، ما رحمانی جز مسیلمه (کذاب) نمیشناسیم. پس این آیه
نازل شد: {و از احزاب (و گروهها) کسانی هستند که قسمتی از آن را انکار میکنند}. یعنی: ذکر رحمن را انکار میکنند. و او را امر کرده که بگوید: {سپاس
خدایی که فرزندی بر نگزید و در فرمانروایی شریکی ندارد} یعنی فرزندی نگرفته است که ملکش را به ارث ببرد {و شریکی در ملک ندارد} تا بخواهد با او در عظمتش معارضه نماید. و
ابو العالیه گفت: معنایش این است، بگو سپاس برای خدایی که مرا از کسانی قرار نداد
که برای خداوند فرزند قرار میدهند و مرا از کسانی قرار نداد که میگویند خداوند
در فرمانرواییاش شریک دارد. {و برای او حامی و سرپرستی بخاطر
ناتوانیاش نیست} یعنی از یهود و نصاری، و آنان از ذلیلترین
مخلوقات خداوند متعال هستند که جزیه میپردازند. و مقاتل میگوید: معنایش این است
ناتوان نیست که احتیاج به ولی داشته باشد تا او را یاری دهد، یعنی به ولی نیاز
ندارد تا او را از ناتوانیاش یاری برساند. {و او را به شایستگی بزرگ
بشمار} یعنی او را تعظیم بدار و نگو که شریک دارد».[2]
ابن ابی زمنین رحمه الله در تفسیرش میگوید: «{وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ
الَّذِي لَمْ يتَّخذ ولدا} يَتَكَثَّرُ بِهِ مِنَ الْقِلَّةِ {وَلَمْ يَكُنْ لَهُ
شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ} خَلْقَ مَعَهُ شَيْئًا {وَلَمْ يَكُنْ لَهُ ولي من الذل}
يتعزز بِهِ {وَكبره تَكْبِيرا}) أَيْ: عَظِّمْهُ تَعْظِيمًا».[3]
ترجمه: «{و بگو سپاس برای خداوندی
که فرزندی بر نگزید} تا با آنها کمبودش را
زیاد کند، {و برای او شریکی در فرمانروایی نیست} تا با او چیزی را خلق کند، {و
ناتوان نیست تا، ولی و سرپستی برای او باشد} تا بخواهد با آن عزت یابد {و او
را به شایستگی بزرگ بشمار} یعنی او را تعظیم بدار».[4]
ابن عطیه رحمه الله در تفسیرش میگوید: «هذه الآية رادة على اليهود
والنصارى والعرب في قولهم أفذاذا: عزير وعيسى والملائكة ذرية لله سبحانه وتعالى عن
أقوالهم، ورادة على العرب في قولهم لولا أولياء الله لذل وقيد لفظ الآية نفي
الولاية لله عز وجل بطريق الذل وعلى جهة الانتصار، إذ ولايته موجودة بتفضله ورحمته
لمن والى من صالحي عباده، قال مجاهد: المعنى لم يحالف أحدا ولا ابتغى نصر أحد».
ترجمه: «این آیه در رد بر یهود و نصاری و عرب است
که در سخنشان یگانه بودند که میگفتند عزیر و عیسی و ملائکه فرزندان خداوند هستند،
پاک و منزّه است خداوند از اقوالشان. و ردی است بر عرب در اینکه میگفتند: اگر
حامیان خداوند نبودند، خداوند ذلیل و ناتوان میشد. و لفظ آیه، نفی ولایت از الله
عزوجل را به طریق ذلّت و بر جهت یاری رساندن، مقید کرده است، چون ولایت اوتعالی با
فضلش و رحمتی که برای بندگان صالحش که با آنها دوستی دارد موجود میباشد. مجاهد میگوید:
معنایش این است که با کسی همپیمان نیست و به دنبال کمکگرفتن از هیچ کسی نیست».[5]
[1]- تفسیر طبری، ج 17 ص 589-590.
[3]- تفسیر القرآن العظیم از ابن ابی زمنین مالکی (399 هـ)، ج 3 ص 46.
ناشر: الفاروق الحديثة - مصر/ القاهرة. چاپ: اول 1423هـ.
[4]- تفسیر القرآن العظیم از ابن ابی زمنین مالکی (399 هـ)، ج 3 ص 46.
[5]- تفسیر المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز از ابن عطیه
الأندلسی المحاربی (542 هـ)، ج 3 ص 493. ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. چاپ:
اول 1422 هـ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر