۱۳۹۷/۰۸/۲۰

کفر مشرکان به ربوبیت الله عزّوجلّ


نویسنده: مجاهد دین

مشرکان علاوه بر اینکه بت‌هایشان را شریک خداوند در ربوبیتش می‌دانستند، و در ربوبیت مشرک بودند، همچنین به ربوبیت خداوند هم کافر بودند؛ یعنی کمال ربوبیت الله را قبول نداشتند و بسیاری از صفات ربوبیت الله متعال را انکار می‌کردند و به آن کفر می‌ورزیدند و چگونه اینگونه نباشند در حالی که اعتقاد داشتن به اینکه الله شریک دارد، لازمه‌اش این است که الله ضعیف باشد و بخاطر ضعف یا ناتوانی‌اش است که شریکانی به عنوان ولی و نصیر و ظهیر برای خود گرفته است؟؛ چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا١١١ [الإسراء: 111]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) بر نگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست، و بخاطر ناتوانی (و ذلت حامی ‌و) سرپرستی برای او نیست، و او را به شایستگی بزرگ بشمار».
و مادام که مشرکان خداوند را ناتوانی می‌پنداشتند که برای برطرف کردن این ناتوانی‌اش به شریکانی نیاز دارد، پس لازمه‌اش این است که مشرکان اعتقاد به کمال ربوبیت الله نداشتند و بسیاری از صفات ربوبیت الله متعال، مانند قدرت کامل و علم محیط الله را انکار می‌کردند.


کفر مشرکان به روز قیامت و زنده شدن
کفر مشرکان به قدرت الله متعال، در انکار زنده شدن انسان در قیامت نمود پیدا می‌کند؛ آنجا که مشرکان قریش و عرب، منکر زنده شدن بودند و آیات قرآن در این باره فراوان است. خداوند متعال به نقل از مشرکان می‌فرماید: ﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٨٢ لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ٨٣ [المؤمنون: 82-83]
«گفتند: آیا هنگامی‌که مردیم و خاک و استخوان‌های (پوسیده) شدیم، آیا (دوباره) برانگیخته می‌شویم؟(82) به راستی این وعده به ما و نیاکان ما از قبل داده شده، این (چیزی) جز افسانه‌های پیشینیان نیست(83)».
و می‌فرماید: ﴿زَعَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن لَّن يُبۡعَثُواْۚ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبۡعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلۡتُمۡۚ وَذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧ [التغابن: 7]
«کسانی‌که کافر شدند گمان بردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، (ای پیامبر!) بگو: آری، به پروردگارم سوگند، یقیناً (همه) برانگیخته خواهید شد، آنگاه از آنچه می‌کردید به شما خبر خواهند داد، و این (کار) بر الله آسان است».
و می‌فرماید: ﴿يَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِي ٱلۡحَافِرَةِ١٠ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ١١ [النازعات: 10-11]
«(کافران در دنیا) می‌گونید: آیا ما (پس از مرگ دوباره) به حال اول خود باز می‌گردانیده می‌شویم؟!(10) آیا هنگامی‌که استخوان‌های پوسیدۀ شدیم (و به خاک تبدیل گشتیم، باز هم زنده می‌شویم؟!)(11)».
و می‌فرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٧٧ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِيَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ٧٨ [يس: 77-78]
«آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفۀ آفریده‌ایم، پس او ستیزه جویی آشکار شده است(77) و برای ما مَثَلی زد، و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسی (این) استخوان‌ها را (دوباره) زنده می‌کند در حالی‌که پوسیده است؟!(78)».
طبری رحمه الله در تفسیر ﴿هُوَ خَصِيمٞ می‌گوید: «يقول: فإذا هو ذو خصومة لربه، يخاصمه فيما قال له ربه إني فاعل، وذلك إخبار لله إياه أنه مُحْيي خلقه بعد مماتهم، فيقول: مَنْ يحيي هذه العظام وهي رميم؟ إنكارا منه لقُدرة الله على إحيائها».
ترجمه: «خداوند می‌فرماید: پس او در آنچه که پروردگارش به او می‌گوید با پروردگارش خصومت و ستیز می‌کند، اینکه خداوند به او می‌گوید من چنین می‌کنم (یعنی مرده را زنده می‌کنم) با او خصومت می‌کند و خداوند به او خبر می‌دهد که او مخلوقاتش را بعد از مردنشان زنده می‌کند و آن انسان خصومت کننده از روی انکار قدرت خداوند بر زنده کردنش، می‌گوید: چه کسی این استخوان‌ها را زنده می‌کند در حالی که پوسیده است؟».[1]
و بسیاری از آیات دیگر که دربارۀ انکار معاد و زنده شدن دوبارۀ انسان توسط مشرکان است. و سوالی که پرسیده می‌شود این است که چگونه مشرکان توحید ربوبیت داشته‌اند در حالی قدرت خداوند بر زنده کردن دوبارۀ انسان را انکار می‌کردند؟ ابن القیم رحمه الله می‌گوید انکار زنده شدن و روز قیامت در واقع کفر ورزیدن به ربوبیت الله متعال است: «أنهم إذا أنكروا البعث والجزاء فقد كفروا بربهم, وأنكروا قدرته, وربوبيته, وحكمته».
ترجمه: «آنان (مشرکان قریش) هنگامی‌که زنده شدن و روز جزا را انکار کردند پس به تحقیق که به رب شان کافر شده‌اند و قدرت او و ربوبیت او و حکمت اوتعالی را انکار کرده‌اند».[2]
پس چگونه گفته می‌شود مشرکان توحید ربوبیت داشته‌اند در حالی که زنده شدن و روز جزا را انکار می‌کردند؟
همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ إِذۡ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٖ مِّن شَيۡءٖ [الأنعام: 91]
«و آن‌ها (مقام و عظمت) الله را آن گونه که شایسته است؛ نشناخته‌اند، که گفتند: الله بر هیچ بشری چیزی را نازل نکرده است»
طبری رحمه الله از ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده که دربارۀ این آیه گفت: «هم الكفار، لم يؤمنوا بقدرة الله عليهم، فمن آمنَ أن الله على كل شيء قدير، فقد قدر الله حق قدره. ومن لم يؤمن بذلك، فلم يقدر الله حق قدره».
ترجمه: «آن‌ها کفار هستند که به قدرت خداوند بر آنان ایمان نیاوردند. پس کسی که ایمان آورد به اینکه خداوند بر هر چیزی توانا است پس آنطور که شایسته است قدر الله را دانسته است و کسی که به چنین چیزی ایمان نیاورد پس آنطور که شایستۀ الله است قدر الله را ندانسته است».[3]
و در قرآن آیاتی وجود دارد با این مضمون که خداوند بر هر چیزی تواناست، یا علمش بر هرچیزی محیط است، که بیانگر این هستند که خداوند در صدد اصلاح عقیدۀ مشرکانی است که به قدرت و علم کامل خداوند کافر بودند، مانند:
﴿قُلۡ إِن تُخۡفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمۡ أَوۡ تُبۡدُوهُ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٩ [آل عمران: 29]
«بگو: اگر آنچه در سینه‌های شماست، پنهان دارید یا آشکارش کنید، الله آن را می‌داند، (و نیز) آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند، و الله بر هر چیزی تواناست».
و می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٖ مُّحِيطٗا١٢٦ [النساء: 126]
«و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن الله است، و الله به هر چیزی احاطه دارد».
و می‌فرماید: ﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُكُمۡۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤ [هود: 4]
«باز گشت شما به سوی الله است، و او بر همه چیز تواناست».
و می‌فرماید: ﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا٩٨ [طه: 98]
«إله شما تنها الله است که جز او هیچ إلهی نیست؛ و علم او همه چیز را فرا گرفته است».
و می‌فرماید: ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنَّكَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاهَا لَمُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٣٩ [فصلت: 39]
«و از نشانه‌های او (این) است که زمین را خشک (و بی‌جان) می‌بینی، پس هنگامی‌که آب (باران) را بر آن فرو فرستیم، به جنبش در آید و برویاند، بی‌گمان کسی‌که آن را زنده کرد، یقیناً مردگان را زنده می‌کند، بی‌شک او بر هر چیز تواناست».
و می‌فرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ فِي مِرۡيَةٖ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمۡۗ أَلَآ إِنَّهُۥ بِكُلِّ شَيۡءٖ مُّحِيطُۢ٥٤ [فصلت: 54]
«آگاه باش، که آن‌ها از لقای پروردگار‌شان در شک اند، و آگاه باش که او به همه چیز احاطه دارد».
و می‌فرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَلَمۡ يَعۡيَ بِخَلۡقِهِنَّ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٣٣ [الأحقاف: 33]
«آیا ندیدند اللهى که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، و در آفرینش آن‌ها (ناتوان و) درمانده نشده، قادر است بر آنکه مردگان را زنده کند؟! آری، او بر هر چیزی تواناست».
و می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ٧ [المجادلة: 7]
«مگر ندیده‌ای که الله آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه را که در زمین است می‌داند؟ هیچ نجوایی میان سه نفر نباشد مگر آن که او چهارمین آن‌ها است، و پنج نفری نیست مگر آن که او ششمین آن‌ها است، و نه کمتر از آن و نه بیشتر، مگر آن که هرکجا باشند او همراه آن‌ها است، سپس روز قیامت آن‌ها را به آنچه کرده‌اند باخبر می‌سازد، بی‌گمان الله به همه چیز داناست».
و می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عِلۡمَۢا١٢ [الطلاق: 12]
«الله (همان) کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین (نیز) همانند آن‌ها را (آفرید) و فرمان (الله) پیوسته در میان آن‌ها نازل می‌شود تا بدانید که الله بر هرچیز تواناست، و آن که علم الله بر همه چیز احاطه دارد».
و مشرکان علم محیط خداوند بر همه چیز را انکار می‌کردند، چنانکه می‌فرماید: ﴿وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن يَشۡهَدَ عَلَيۡكُمۡ سَمۡعُكُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُكُمۡ وَلَا جُلُودُكُمۡ وَلَٰكِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا يَعۡلَمُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢٢ وَذَٰلِكُمۡ ظَنُّكُمُ ٱلَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمۡ أَرۡدَىٰكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٢٣ [فصلت: 22-23]
«از اینکه (مبادا) گوش‌هایتان و چشم‌هایتان و پوست‌هایتان بر علیه شما گواهی دهند (گناهان‌تان را) پنهان نمی‌کردید، و لیکن شما گمان می‌کردید که الله بسیاری از آنچه را که انجام می‌دهید نمی‌داند(22) این گمان (بد) شما بود، که دربارۀ پروردگارتان داشتید، شما را هلاک کرد، پس از زیانکاران شدید(23)».
طبق این آیه مشرکان گمان می‌کردند که الله بسیاری از کارهای آنان را نمی‌داند، حال این چه نوع توحید ربوبیتی است که علمای دعوت نجد برای مشرکان قائل هستند در حالی که آنان علم خداوند بر اشیاء را انکار می‌کردند؟
امام بخاری رحمه الله در صحیحش از عبد الله بن مسعود رضی الله عنه روایت کرده که دربارۀ این آیه گفت: «اجْتَمَعَ عِنْدَ الْبَيْتِ قُرَشِيَّانِ وَثَقَفِيٌّ أَوْ ثَقَفِيَّانِ وَقُرَشِيٌّ كَثِيرَةٌ شَحْمُ بُطُونِهِمْ قَلِيلَةٌ فِقْهُ قُلُوبِهِمْ فَقَالَ أَحَدُهُمْ أَتُرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ يَسْمَعُ مَا نَقُولُ قَالَ الْآخَرُ يَسْمَعُ إِنْ جَهَرْنَا وَلَا يَسْمَعُ إِنْ أَخْفَيْنَا وَقَالَ الْآخَرُ إِنْ كَانَ يَسْمَعُ إِذَا جَهَرْنَا فَإِنَّهُ يَسْمَعُ إِذَا أَخْفَيْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ {وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ}».
ترجمه: «در کنار خانۀ کعبه دو قریشی و یک سقفی، یا دو سقفی و یک قریشی گرد هم آمدند که شکم‌های بزرگ و درک و فهم پایینی داشتند، یکی از آنان گفت: آیا فکر می‌کنید که الله آنچه می‌گوییم را می‌شنود؟ دیگری گفت اگر با صدای بلند حرف بزنیم می‌شنود و اگر با صدای پایین حرف بزنیم نمی‌شوند. و دیگری گفت اگر صدای بلند ما را بشنود پس صدای پایین ما را هم می‌شوند، این بود که خداوند متعال این آیه را نازل کرد: {از اینکه (مبادا) گوش‌هایتان و چشم‌هایتان و پوست‌هایتان علیه شما گواهی دهند (گناهان‌تان را) پنهان نمی‌کردید}».[4]
پس این مشرکانی که گمان می‌کردند اگر به آهستگی صحبت کنند خداوند نمی‌تواند بشنود، چگونه می‌توان گفت که آنان توحید ربوبیت داشته‌اند؟ چگونه می‌توان گفت که پیامبران برای ربوبیت و اصلاح آن مبعوث نشده بودند؛ بلکه فقط برای الوهیت فرستاده شده بودند؟
و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيۡهِمۡ يَكۡتُبُونَ٨٠ [الزخرف: 80]
«آیا آن‌ها می‌پندارند که ما راز گویی و (سخنان) درِ گوشی آنان را نمی‌شنویم؟! آری، (می‌شنویم) و فرستادگان ما (از فرشتگان) نزد آن‌ها (هستند) و می‌نویسند».
قرطبی رحمه الله در تفسیر آیه می‌نویسند: «وَرُوِيَ أَنَّ هَذَا نَزَلَ فِي ثَلَاثَةِ نَفَرٍ كَانُوا بَيْنَ الْكَعْبَةِ وَأَسْتَارِهَا، فَقَالَ أَحَدُهُمْ: أَتَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ يَسْمَعُ كَلَامَنَا؟ وَقَالَ الثَّانِي: إِذَا جَهَرْتُمْ سَمِعَ، وَإِذَا أَسْرَرْتُمْ لَمْ يَسْمَعْ. وَقَالَ الثَّالِثُ: إِنْ كَانَ يَسْمَعُ إِذَا أَعْلَنْتُمْ فَهُوَ يَسْمَعُ إِذَا أَسْرَرْتُمْ. قَالَهُ مُحَمَّدُ بْنُ كَعْبٍ الْقُرَظِيُّ. وَقَدْ مَضَى هَذَا الْمَعْنَى عَنِ ابْنِ مسعود في سورة فصلت».
ترجمه: «روایت شده که این آیه دربارۀ سه نفری نازل شد که در بین کعبه و پرده‌های آن بودند و یکی از آنان گفت: آیا چنین می‌بینید که الله کلام ما را می‌شنود؟ و دومی ‌گفت: اگر بلند حرف بزنید می‌شنود و اگر پنهانی حرف بزنید نمی‌شنود. و سومی‌ گفت: اگر وقتی که به بلندی حرف بزنید بشنود پس اگر به پنهانی حرف بزنید هم می‌شنود. محمد بن کعب القرظی این را گفته است و همین معنا از ابن مسعود در سورۀ فصلت هم قبلا آمد».[5]
علاوه بر آن کافران اهل کتاب نیز به ربوبیت الله کفر ورزیدند، و آیاتی که بیانگر کفر آنان به ربوبیت رب الأرباب است در قرآن زیاد وجود دارد، برای مثال خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُ [المائدة: 64]
«و یهود گفتند: دست الله بسته است دست‌هایشان بسته باد! و بخاطر آنچه گفتند، لعنت شدند بلکه دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد می‌بخشد».
و می‌فرماید: ﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِيَآءُۘ سَنَكۡتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتۡلَهُمُ ٱلۡأَنۢبِيَآءَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ١٨١ [آل عمران: 181]
«به راستی که الله، سخن کسانی را که گفتند: خدا فقیر است، و ما بی نیازیم! شنید، به زودی آنچه را گفتند، و به ناحق کشتن پیامبران را خواهیم نوشت، و می‌گوییم: بچشید عذاب سوزان را».
و یهود و نصاری خداوند را به خسته شدن وصف کردند چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ٣٨ فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ [ق: 38-39]
«و به راستی ما آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آن دوست در شش روز آفریدیم، و هیچ (گونه) خستگی (و رنجی) به ما نرسید(38) پس بر آنچه آن‌ها می‌گویند شکیبا باش».
طبری رحمه الله در تفسیر این آیه آورده است: «حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله (وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ) ... الآية، أكذب الله اليهود والنصارى وأهل الفرى على الله، وذلك أنهم قالوا: إن الله خلق السموات والأرض في ستة أيام، ثم استراح يوم السابع، وذلك عندهم يوم السبت، وهم يسمونه يوم الراحة.
حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن قتادة، في قوله (مِنْ لُغُوبٍ) قالت اليهود: إن الله خلق السموات والأرض في ستة أيام، ففرغ من الخلق يوم الجمعة، واستراح يوم السبت، فأكذبهم الله، وقال (وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ)».
ترجمه: «بشر برایمان تعریف کرد از یزید که گفت: سعید برایمان تعریف کرد از قتاده دربارۀ این فرموده خداوند: {و به راستی ما آسمان‌ها و زمین را آفریدیم}... خداوند یهود و نصاری و اهل افترا بستن بر الله را تکذیب می‌کند، و آن این است که آنان گفتند: الله آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد سپس در روز هفتم استراحت کرد و آن در نزدشان روز شنبه است و آن‌ها این روز را روز استراحت نامیده‌اند.
ابن عبد الأعلی برایمان تعریف کرد گفت: ابن ثور از معمر از قتاده روایت کرده دربارۀ این فرموده‌اش: {و هیچ (گونه) خستگی (و رنجی) به ما نرسید} که گفت: یهودیان گفتند: الله آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد و در روز جمعه از خلق کردن فارغ شد و در روز شنبه استراحت کرد، و الله متعال آنان را تکذیب کرده و فرمود: {و هیچ (گونه) خستگی (و رنجی) به ما نرسید}».[6]
علاوه بر آن، خداوند رب الأرباب را به صفاتی مانند، عجز، جهل، پشیمان‌شدن، خوابیدن و... وصف می‌کردند، پس کجاست توحید ربوبیتشان و اعتقادشان به کمال خداوند در ذات و اسماء و صفات و افعالش؟ کجا الله را در افعالش یکتا قرار داده‌اند؟ چگونه می‌توان خداوند را تنقیص کرد و صفات کمال را از او سلب نمود و او را به نقص و عجز و ناتوانی وصف کرد و در همان حال در ربوبیت موحّد بود؟ این چه توحید ربوبیتی است که دعوت نجدی برای مشرکان قائل هستند در حالی که آنان ربوبیت الله را انکار می‌کنند و الله متعال را عاجز می‌دانند؟ کجاست صحت قول ابن باز که می‌گوید: «أما كونه سبحانه ربَّ الجميع , وخالق الخلق , ورازقهم، وأنه كامل في ذاته , وأسمائه , وصفاته , وأفعاله، وأنه لا شبيه له، ولا ند له , ولا مثيل له، فهذا لم يقع فيه الخلاف بين الرسل والأمم، بل جميع المشركين من قريش وغيرهم مقرون به».
ترجمه: «اما اینکه خداوند سبحان پروردگار همه و خالق مخلوقات و رازقشان است و اینکه در ذاتش و اسمائش و صفاتش و افعالش کامل است و اینکه شبیهی ندارد و همتایی ندارد و مانندی ندارد، پس در بین پیامبران و امّت‌هایشان اختلافی در چنین اعتقادی رخ نداده است!! بلکه همۀ مشرکان، از قریش و غیر آنان، به چنین چیزی اقرار داشتند».[7]
اگر بین پیامبران و امت‌هایشان در ذات و اسماء و صفات و افعال خداوند هیچ اختلافی رخ نداده است و همۀ مشرکان الله را در ذات و اسماء و صفات و افعالش کامل می‌دانستند، پس این همه آیه در قرآن برای چه کسی و خطاب به چه کسی نازل شده است؟ آیاتی که نفی تعدد آلهه و فرزند را از الله می‌کند و آیاتی که کفر ورزیدن مشرکان به الله و وصف کردن او به چیزی که لایق او نیست را بیان می‌کند. آیا نجدیه در تطهیر نمودن شرک مشرکان و زیبا نشان دادن عقاید آنان و تخفیف‌دادن شرک آنان، هیچ دلیلی دارند؟ و آیا هدف دیگری جز این دارند که با این حربه بخواهند اهل قبله و مسلمانان و موحدان را تا سطح مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم پایین بیاورند و به این شکل مخالفانشان را تکفیر کرده و مشرک بدانند؟ و این نجدیه فتنه‌ای در عالم اسلامی به پا کردند که اکنون نتیجه و خروجی آن را در جماعت موسوم به دولت خلافت اسلامی می‌بینیم که به خود نجدی‌ها هم رحم نکردند و بیشتر علمای آنان را هم تکفیر کردند. بله، نجدیه یک فتنه است که با تحریف شرک مشرکان و تحریف تعریف عبادت، بدعت بزرگی بوجود آورد.
و چه بسیار آیاتی وجود دارد که در آن خداوند خودش را از آنطوری که مشرکان او را وصف می‌کردند متعالی و پاک و منزّه می‌دارد، همۀ این آیات بیانگر کفر ورزی مشرکان به ربوبیت خداوند است، مانند: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ ٱلۡجِنَّ وَخَلَقَهُمۡۖ وَخَرَقُواْ لَهُۥ بَنِينَ وَبَنَٰتِۢ بِغَيۡرِ عِلۡمٖۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَصِفُونَ١٠٠ [الأنعام: 100]
«و (مشرکان) برای الله شریک‌های از جن قرار دادند، در حالی‌که (الله) آن‌ها را آفریده است، و از روی نادانی برای الله پسران و دخترانی ساختند، الله منزّه و برتر است از آنچه توصیف می‌کنند».
و می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ١٨٠ [الصافات: 180]
«پاک و منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزت، از آنچه (مشرکان) توصیف می‌کنند».
و می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ٨٢ [الزخرف: 82]
«پاک و منزّه است پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار عرش، از آنچه آن‌ها توصیف می‌کنند».
و می‌فرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِكَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ يُضَٰهِ‍ُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ٣٠ [التوبة: 30]
«و یهود گفتند: عزیر پسر الله است و نصار گفتند: مسیح پسر الله است این سخنی است که با زبان‌هایشان می‌گویند، مشابهت (و تقلید) می‌کنند سخن کسانی‌که پیش از این کافر بودند، الله آن‌ها را بکشد، چگونه (از حق) منحرف می‌شوند؟!».
و بدتر از آن اینکه مشرکان حاضر بودند بخاطر إله‌هایشان به الله محمد دشنام بدهند! چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرۡجِعُهُمۡ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٠٨ [الأنعام: 108]
«و کسانی را که (مشرکان) به جای الله می‌پرستند؛ دشنام ندهید، مبادا آن‌ها (نیز) از روی دشمنی و جهالت؛ الله را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عمل‌شان را آراستیم، آنگاه بازگشت آن‌ها به سوی پروردگارشان است، پس آن‌ها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد».
طبری رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «يقول تعالى ذكره لنبيه محمد صلى الله عليه وسلم وللمؤمنين به: ولا تسبُّوا الذين يدعو المشركون من دون الله من الآلهة والأنداد، فيسبَّ المشركون اللهَ جهلا منهم بربهم، واعتداءً بغير علم، كما:-
13738- حدثني المثنى قال، حدثنا أبو صالح قال، حدثني معاوية بن صالح، عن علي بن أبي طلحة، عن ابن عباس قوله: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوًا بغير علم)، قال: قالوا: يا محمد، لتنتهين عن سبِّ آلهتنا، أو لنهجوَنَّ ربك! فنهاهم الله أن يسبوا أوثانهم، فيسبوا الله عدوًا بغير علم.
13739- حدثنا بشر بن معاذ قال، حدثنا يزيد قال، حدثنا سعيد، عن قتادة قوله: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوًا بغير علم)، كان المسلمون يسبون أوثان الكفار، فيردّون ذلك عليهم، فنهاهم الله أن يستسِبُّوا لربهم، فإنهم قومٌ جهلة لا علم لهم بالله».
ترجمه: «خداوند متعال به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم و مومنان می‌گوید: کسانی از إله‌ها و انداد را که مشرکان بجای الله به فریاد می‌خوانند را دشنام ندهید تا مشرکان هم الله را از روی جهلشان به پرودگارشان و تعدای بدون علم، دشنام ندهند، چنانکه المثنی برایم تعریف کرد گفت: ابو صالح برایمان تعریف کرد گفت: معاویه بن صالح برایم تعریف کرد از علی بن ابی طلحه از ابن عباس که دربارۀ این آیه: گفت: مشرکان گفتند: ای محمد یا از دشنام دادن به آلهه دست بر می‌داری یا ما هم پروردگار تو را دشنام می‌دهیم. پس خداوند آنان را از اینکه بت‌هایشان را دشنام دهند نهی کرد تا مبادا از روی جهالت و دشمنی الله را دشنام دهند.
بشر بن معاذ برایمان تعریف کرد گفت: یزید برایمان تعریف کرد گفت: سعید برایمان از قتاده تعریف کرد درباره این آیه گفت: مسلمانان بت‌های کفار را دشنام می‌دادند و آنان نیز دشنامشان را به خودشان بر می‌گرداندند پس خداوند آنان را نهی کرد که باعث دشنام داده شدن به پروردگارشان شوند؛ چراکه مشرکان قومی جاهلی‌اند که علم و دانشی دربارۀ الله ندارند».[8]
پس چگونه می‌توان گفت مشرکانی که به الله دشنام می‌دادند توحید ربوبیت داشته‌اند؟ ولا حول ولا قوة إلا بالله.
مواردی دیگر از کفر مشرکان به ربوبیت الله
و حتی مشرکان نمی‌دانستند الله‌ چیست، چنانکه ثعلبی رحمه الله در شأن نزول سورۀ اخلاص آورده است: «وروى أبو ضبيان وأبو صالح عن ابن عباس أن عامر بن الطفيل وأربد بن ربيعة أتيا النبي صلى الله عليه وسلم فقال عامر: الى ما تدعونا يا محمد؟ قال: «الى الله سبحانه» فقالا: صفه لنا، أذهب هو أم فضة أم حديد أم من خشب؟ فنزلت هذه السورة، فأرسل الله سبحانه الصاعقة إلى أربد فأحرقته وطعن عامر في خنصره فمات، وقد ذكرت قصتهما في سورة الرعد.
وقال الضحاك وقتادة ومقاتل: جاء ناس من أحبار اليهود الى النبي صلى الله عليه وسلم فقالوا: يا محمد صف لنا ربّك لعلنا نؤمن بك فإن الله أنزل نعته في التوراة فأخبرنا به من أي شيء هو من أي جنس أمن ذهب هو أو نحاس أم صفر أم حديد أم فضة؟ وهل يأكل ويشرب؟ وممّن ورث الدنيا؟ ومن يورثها؟ فأنزل الله سبحانه هذه السورة وهي نسبة الله خاصة».
ترجمه: «ابو ضبیان و ابوصالح از ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده‌اند که عامر بن الطفیل و اربد بن ربیعه نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و عامر گفت: ای محمد ما را به سوی چه چیزی دعوت می‌کنی؟ فرمود: به سوی الله سبحان. گفتند: او را برای ما وصف کن، آیا از طلا است یا از نقره؟ یا از آهن یا از چوب؟ پس این سوره نازل شد، پس خداوند سبحان صاعقه‌ای بر اربد فرستاد و او را سوزاند و انگشت کوچک عامر زخمی ‌شد و بخاطر آن مرد. و قصۀ آن دو را در سوره رعد ذکر کردم.
و ضحاک و قتاده و مقاتل می‌گویند: مردمی ‌از احبار یهود نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و گفتند: ای محمد پروردگارت را برای ما وصف کن، شاید به تو ایمان آوردیم، چرا که خداوند ویژگی‌های خودش را در تورات نازل کرده است و ما را به آن خبر داده است. او از چه چیزی است؟ یعنی از چه جنسی است؟ آیا از طلا است یا از مس یا از روی یا از آهن یا از نقره؟ و آیا می‌خورد و می‌آشامد؟ و دنیا را از که به ارث برده است و چه کسی از او ارث می‌برد؟ پس خداوند سبحان این سوره را نازل کرد».[9]
آیا این نوع فهم و علم مشرکان نسبت به الله، کفر به ربوبیت الله متعال نیست؟
همچنین به صفت رحمان خداوند کافر بودند، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ [الإسراء: 110]
«بگو: الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، پس (فرقی ندارد) برای او نام‌های نیکوست».
و می‌فرماید: ﴿وَهُمۡ يَكۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِۚ قُلۡ هُوَ رَبِّي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ مَتَابِ٣٠ [الرعد: 30]
«و آن‌ها به (الله) رحمان کفر می‌ورزند بگو: او پروردگار من است، إلهی جز او نیست، بر او توکل کردم، و بازگشتم به سوی اوست».
سمرقندی رحمه الله می‌گوید: «لما نزل: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ، قالت كفار قريش: كان محمد يدعو إلهاً واحداً، وهو اليوم يدعو إلهين، ما نعرف الرحمن إلا مسليمة الكذاب».
ترجمه: «هنگامی‌که این آیه نازل شد: {بگو الله را بخوانید یا رحمان را} کفار قریش گفتند: محمد خدای یکتا را می‌خواند امّا امروز دو خدا را می‌خواند، ما رحمانی جز مسیلمه (کذاب) نمی‌شناسیم».[10]
و همچنین کفر مشرکان و اهل کتاب به نبوت پیامبر صلی الله علیه وسلم و انکار اینکه الله متعال پیامبرش را فرستاده باشد، در واقع انکار ربوبیت الله متعال و کفرورزی به آن می‌باشد، چنانکه ابن قیم رحمه الله در بیان زیبایی می‌فرماید: «وَأَخْبَرَ سُبْحَانَهُ أَنَّ مَنْ جَحَدَ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَرْسَلَ رُسُلَهُ، وَأَنْزَلَ كُتُبَهُ لَمْ يُقَدِّرْهُ حَقَّ قَدْرِهِ، وَأَنَّهُ نَسَبَهُ إِلَى مَا لَا يَلِيقُ بِهِ، بَلْ يَتَعَالَى وَيَتَنَزَّهُ عَنْهُ، فَإِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْكَارًا لِرُبُوبِيَّتِهِ وَإِلَهِيَّتِهِ وَمُلْكِهِ وَحُكْمِهِ وَرَحْمَتِهِ، وَالظَّنِّ السَّيِّءِ بِهِ أَنَّهُ خَلَقَ خَلْقَهُ عَبَثًا بَاطِلًا، وَأَنَّهُ خَلَّاهُمْ سُدًى مُهْمَلًا، وَهَذَا يُنَافِي كَمَالَهُ الْمُقَدَّسَ، وَهُوَ مُتَعَالٍ عَنْ كُلِّ مَا يُنَافِي كَمَالَهُ، فَمَنْ أَنْكَرَ كَلَامَهُ وَتَكْلِيمَهُ وَإِرْسَالَهُ الرُّسُلَ إِلَى خَلْقِهِ فَمَا قَدَرَهُ حَقَّ قَدْرِهِ، وَلَا عَرَفَهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ، وَلَا عَظَّمَهُ حَقَّ عَظَمَتِهِ، كَمَا أَنَّ مَنْ عَبَدَ مَعَهُ إِلَهًا غَيْرَهُ لَمْ يُقَدِّرْهُ حَقَّ قَدْرِهِ، مُعَطِّلٌ جَاحِدٌ لِصِفَاتِ كَمَالِهِ، وَنُعُوتِ جَلَالِهِ، وَإِرْسَالِ رُسُلِهِ، وَإِنْزَالِهِ كُتُبِهِ، وَلَا عَظَّمَهُ حَقَّ عَظَمَتِهِ.
وَلِذَلِكَ كَانَ جَحْدُ نُبُوَّةِ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَالرُّسُلِ، وَتَكْذِيبُهُ إِنْكَارًا لِلرَّبِّ تَعَالَى فِي الْحَقِيقَةِ وَجُحُودًا لَهُ، فَلَا يُمْكِنُ الْإِقْرَارُ بِرُبُوبِيَّتِهِ وَإِلَهِيَّتِهِ وَمُلْكِهِ، بَلْ وَلَا بِوُجُودِهِ، مَعَ تَكْذِيبِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ أَشَرْنَا إِلَى ذَلِكَ فِي الْمُنَاظَرَةِ الَّتِي تَقَدَّمَتْ، فَلَا يُجَامِعُ الْكُفْرُ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْإِقْرَارَ بِالرَّبِّ تَعَالَى، وَصِفَاتِهِ أَصْلًا، كَمَا لَا يُجَامِعُ الْكُفْرَ بِالْمَعَادِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ، الْإِقْرَارَ بِوُجُودِ الصَّانِعِ أَصْلًا، وَقَدْ ذَكَرَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى ذَلِكَ فِي مَوْضِعَيْنِ فِي كِتَابِهِ فِي سُورَةِ الرَّعْدِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿۞وَإِن تَعۡجَبۡ فَعَجَبٞ قَوۡلُهُمۡ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِي خَلۡقٖ جَدِيدٍۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ [الرعد: 5]
وَالثَّانِي فِي سُورَةِ الْكَهْفِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا٣٥ وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا٣٦ قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ يُحَاوِرُهُۥٓ أَكَفَرۡتَ بِٱلَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰكَ رَجُلٗا٣٧ لَّٰكِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا٣٨ [الكهف: 35-38]
فَالرَّسُولُ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلَامُهُ عَلَيْهِ إِنَّمَا جَاءَ بِتَعْرِيفِ الرَّبِّ تَعَالَى بِأَسْمَائِهِ وَصِفَاتِهِ وَأَفْعَالِهِ، وَالتَّعْرِيفِ بِحُقُوقِهِ عَلَى عِبَادِهِ، فَمَنْ أَنْكَرَ رِسَالَتَهُ فَقَدْ أَنْكَرَ الرَّبَّ الَّذِي دَعَا إِلَيْهِ وَحُقُوقَهُ الَّتِي أَمَرَ بِهَا، بَلْ نَقُولُ: لَا يُمْكِنُ الِاعْتِرَافُ بِالْحَقَائِقِ عَلَى مَا هِيَ عَلَيْهِ مَعَ تَكْذِيبِ رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ».
ترجمه: «خداوند سبحان خبر داده که هرکس این را جحد و انکار کند که خداوند رسولانش را فرستاده و کتاب‌هایش را نازل کرده است، چنین کسی آنطور که حق قدر گرفتن از خداوند است قدر او را نگرفته است و در واقع به او چیزی نسبت داده که لایق اوتعالی نمی‌باشد، برای اینکه چنین چیزی، انکار‌کردن ربوبیت و الهیت و فرمانروایی و حکمت و رحمت خداوند است، و گمانِ بد بردن به اوست؛ اینکه خداوند مخلوقاتش را عبث و باطل خلق کرده است و اینکه آنان را بی‌هدف و مهمل رها کرده است، و چنین چیزی با کمال مقدّسش منافات دارد و خداوند از هر آنچه که منافی با کمالش باشد متعالی می‌باشد. پس کسی که کلامش و صحبت‌کردنش و فرستادن رسولانش به سوی خلقش را انکار کند، پس آنطور که حقّ قدر گرفتنش است قدر او را نگرفته است و آنطور که حقّ معرفتش است او را نشناخته است و آنطور که حقّ عظمتش است او را تعظیم نکرده است، به همان شکلی که کسی که همراه او إله دیگری را عبادت میکند، آنطور که حقّ قدرگرفتن از او است قدرش را نگرفته است و تعطیل‌کننده و جاحد صفات کمالش و نعوت جلالش شده است و ارسال رسولانش و انزال کتاب‌هایش را انکار کرده و آنطور که حقّ تعظیمش است او را تعظیم نکرده است.
و برای همین جحد و انکار کردن نبوت خاتم الانبیاء و الرسل و تکذیب‌کردن او، در واقع انکار‌کردن حقیقت الرب تعالی و جحد‌کردن اوست، پس امکان ندارد که با تکذیب کردن محمد بن عبد الله صلی الله علیه وسلم، به ربوبیتش و الهیتش و ملکش و بلکه به وجود خداوند اقرار کرد. و در مناظره‌ای که گذشت به این اشاره کردیم. پس کفر ورزیدن به رسول الله صلی الله علیه وسلم اصلاً با اقرار کردن به الرب تعالی و صفاتش، جمع نمی‌شود؛ به همان شکلی که کفر ورزیدن به معاد و روز قیامت، اصلاً با اقرارکردن به وجود خداوند صانع جمع نمی‌شود. و خداوند سبحان در دو جا از کتابش این را ذکر کرده است، در سورۀ الرعد در این فرموده‌اش: {و (ای پیامبر!) اگر (از ایمان نیاوردن کفار) تعجب می‌کنی، پس سخن آنان عجیب (تر) است، که (می‌گویند:) آیا هنگامی‌که (مردیم و) خاک شدیم (بار دیگر زنده می‌شویم و) به آفرینش نوینی باز می‌گردیم؟! اینان کسانی هستند که به پروردگار‌شان کافر شده‌اند} [الرعد: 5]
و دوم در سورۀ کهف در این فرموده‌اش: {و در حالی‌که به خود ستمکار بود، در باغ خویش داخل شد، و گفت: من باور نمی‌کنم هرگز این (باغ) نابود شود(35) و باور نمی‌کنم که قیامت بر پا گردد، و اگر به سوی پروردگارم باز گردانده شوم (به فرض این‌که قیامتی باشد) قطعاً جایگاهی بهتر از این خواهم یافت(36) دوست وی - در حالی‌که با اوگفتگو می‌کرد - به او گفت: آیا به آن کسی‌که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آنگاه تو را مردی (کامل) قرار داد، کافر شدی؟!(37) لیکن من (می‌گویم) الله پروردگار من است، و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمی‌دهم(38)} [الكهف: 35-38]
پس رسول -صلوات الله وسلامه علیه-، همانا برای شناساندن الرب تعالی با اسماء و صفات و افعالش، و شناساندن حقوقش بر بندگانش آمده است. پس هرکس رسالت پیامبر را انکار کند، به تحقیق آن الربی که پیامبر به سویش دعوت کرده و آن حقوقی که به آن امر کرده است را انکار ورزیده است، بلکه می‌گوییم: به همراه تکذیب کردن رسولش صلی الله علیه وسلم امکان ندارد که به حقایق آنطوری که هستند، اعتراف کرد».[11]
می‌گویم: پس مشرکان علاوه بر اینکه در ربوبیت مشرک بودند، به ربوبیت الله متعال هم از وجوه مختلفی کافر بودند، و این ادعا که مشرکان توحید ربوبیت داشته‌اند چیزی جز تحریف تاریخ و افترا بر کلام الله متعال و تطهیر شرک مشرکان و جهل به حقیقت حال آنان نیست. و هرگز علم به وجود الله متعال و اینکه او خالق و رازق است، به معنای یکتا قرار دادن الله متعال در ربوبیتش و نفی کردن همۀ خصائص ربوبیت از بت‌های مشرکان نمی‌باشد. پس مشرکان علاوه بر شرکشان در ربوبیت الله متعال، به ربوبیت الله متعال نیز کافر بودند که بعضی از وجوه کفر ورزیدنشان به ربوبیت الله متعال را در این فصل آوردیم؛ مانند: کفرشان به صفات الله متعال، انکار قدرت خداوند بر زنده کردن مردگان، انکار صفاتی مانند علم محیط و سمیع و بصیر بودن الله متعال در همه جا، انکار نبوت پیامبر صلی الله علیه وسلم. و متّصف کردن خداوند به صفاتی که مخالف با کمال مطلق ایشان است؛ مانند، عجز، جهل، پشیمان شدن، خسته شدن، و... که همۀ اینها بدون شک کفر به ربوبیت الله متعال است و به راستی که جای تعجب است چگونه علمای دعوت نجد مشرکان را در ربوبیت موحّد می‌دانند و ادعا می‌کنند که پیامبران اقوامشان را به توحید ربوبیت دعوت نکرده‌اند؟ چگونه ادعا می‌کنند در بین پیامبران و اقوامشان اختلافی در ربوبیت الله وجود نداشته است و مشرکان به کمال خداوند در ذات و اسماء و صفات و افعالش ایمان داشتند؟
اگر واقعاً فکر می‌کنی که بین پیامبران و امّت‌هایشان اختلافی در این مساله وجود نداشته است و اگر واقعاً فکر می‌کنی که اقوام پیامبران، الله را در ذاتش و اسمائش و صفاتش و افعالش کامل می‌دانستند و اگر واقعاً فکر می‌کنی که مشرکان برای الله شبیه و همتا و مانندی قرار نمی‌دادند، پس بدان که نه شرک را شناخته‌ای و نه توحید را.
و مطالبی که در این فصل و فصل‌های گذشته آمده است را با دقّت بخوان و از الله متعال می‌خواهم که حق را آنطور که هست به ما نشان بدهد و توفیق تبعیت از حق را به ما بدهد آمین والحمد لله رب العالمین.


[1]- تفسیر الطبری، ج 20 ص 555.
[2]- الداء والدواء ص 174.
[3]- تفسیر الطبری، ج 11 ص 524.
[4]- صحیح بخاری (4817).
[5]- صحیح بخاری (4817).
[6]- تفسیر الطبری، ج 22 ص 376.
[7]- مجموع فتاوى ومقالات متنوعة، ج 2 ص 72.
[8]- تفسیر الطبری، ج 12 ص 34.
[9]- تفسیر الكشف والبيان عن تفسير القرآن از ثعلبی، ج 10 صص 332-333.
[10]- تفسیر بحر العلوم از سمرقندی (373 هـ)، ج 2 ص 333.
[11]- هداية الحيارى في أجوبة اليهود والنصارى، ج 2 صص 583-584.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...