۱۳۹۷/۰۸/۲۰

ربوبیت مستلزم الوهیت (عبودیت) است و الوهیت متضمّن ربوبیت است


نویسنده: مجاهد دین

ابتدا لازم است تفاوت الوهیت و الهیت روشن شود تا منظور ما از بکار بردن این دو لفظ معلوم باشد. منظور ما از کلمۀ الوهیت، افعال بندگان است که با آن الله را عبادت می‌کنند و همان عبودیت است امّا منظور از الهیت صفت الله متعال است که معنای آن را در فصل گذشته در تعریف إله آوردیم.
سپس: هرگاه خداوند را در ربوبیت یکتا قرار دهی لازمۀ آن این است که خداوند را در الوهیت هم یکتا قرار دهی. و هرگاه خداوند را در الوهیت یکتا قرار دادی پس توحید ربوبیت خداوند را هم محقق گردانده‌ای چون توحید الوهیت متضمّن و دربرگیرندۀ توحید ربوبیت است.
پس امکان ندارد که خداوند را در ربوبیت یکتا قرار دهی امّا در همان حال غیر الله را عبادت کنی و برای غیر الله الوهیت قائل باشی. چون اگر برای غیر الله عبادت کنی بیانگر این است که خداوند را در ربوبیتش یکتا قرار نداده و توحید ربوبیت خداوند را نقض کرده‌ای و برای آن کسی که بغیر از الله عبادت کرده‌ای صفات ربوبیت و الهیت قائل شده‌ای. و عبادت صورت نمی‌گیرد مگر به همراه اعتقاد به ربوبیت معبود، چراکه ربوبیت مستلزم الوهیت است و الوهیت متضمن ربوبیت و این قاعده‌ای است که شریعت بر آن دلالت دارد.

هرجا در قرآن کلمۀ الرب آمده است در آن معنای إله هم وجود دارد و هرجا کلمۀ إله آمده است در آن معنای الرب هم وجود دارد. هرجا خداوند در قرآن دربارۀ الهیت حرف زده است از ربوبیت نیز حرف زده است و هرجا به ربوبیت اشاره کرده است در پی آن عبودیت را نیز ذکر کرده است. مانند:
﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا٦٥ [مريم: 65]
«(همان) پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو است، پس او را عبادت کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش آیا (مانند و) هم‌نامی ‌برای او می‌شناسی؟».
وجه دلالت این آیه این است که ابتدا ربوبیت الله را بیان می‌کند سپس بیان می‌کند که فقط کسی که رب است باید عبادت شود.

و می‌فرماید: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ٥٢ قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِينَ٥٣ قَالَ لَقَدۡ كُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٥٤ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِينَ٥٥ قَالَ بَل رَّبُّكُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٥٦ [الأنبياء: 52-56]
«چون به پدرش و قومش گفت: این مجسمه‌ها چیست که شما به (پرستش) آن‌ها دل نهاده‌اید؟!(52) گفتند: ما پدران خود را پرستش کنندگان آن‌ها یافته‌ایم(53) (ابراهیم) گفت: به راستی شما و پدران‌تان، در گمراهی آشکار بوده‌اید(54) گفتند: آیا برای ما (سخن) حق را آورده‌ای، یا تو از بازی کنندگانی (و شوخی می‌کنی)؟!(55) گفت: بلکه پروردگار شما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است، آن که آن‌ها را پدید آورد، و من بر این (سخن) از گواهانم(56)».
وجه دلالت آیه این است که ابراهیم علیه السلام بعد از رد کردن اعتکاف و عبادتی که برای بت‌هایشان می‌کردند، آن‌ها را به سوی توحید خداوند با لفظ ﴿رَّبُّكُمۡ دعوت می‌کند، انگار اینکه مشرکان تماثیل و بت‌هایشان را رب‌های خود می‌دانستند و ابراهیم در پاسخ آنان می‌فرماید که آن‌ها رب شما نیستند بلکه رب شما الله خالق آسمان‌ها و زمین است. و این نشان‌دهندۀ شرک آنان در ربوبیت بود، وگرنه می‌بایست مشرکان می‌گفتند که ما به توحید ربوبیت الله ایمان داریم پس چرا ما را به ربوبیت الله دعوت می‌کنی؟ و اینکه ابراهیم از لفظ رب استفاده کرده است بیانگر این است که عبودیت متضمن ربوبیت است و اعتکاف برای بت‌ها انجام نمی‌شود مگر بخاطر اعتقاد به ربوبیت و تاثیر آنان در جهان هستی و قائل بودن قدرت نفع و ضرر رساندن برای آنان.

و خداوند می‌فرماید: ﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٣ قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ٢٤ قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ٢٥ قَالَ رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ٢٦ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞ٢٧ قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ٢٨ قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ٢٩ [الشعراء: 23-29]
«فرعون گفت: پروردگار جهانیان چیست؟!(23) (موسی) گفت: پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید(24) (فرعون) به آن‌هایی که در اطرافش بودند؛ گفت: آیا نمی‌شنوید؟(25) (موسی) گفت: (او) پروردگار شما و پروردگار نیاکان پیشین شماست(26) (فرعون) گفت: بی‌تردید پیامبرتان که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است(27) (موسی) گفت: (او) پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است، اگر بیندیشید(28) (فرعون) گفت: اگر إلهی جز من برگزینی، البته تو را از زندانیان قرار خواهم داد(29)».
وجه دلالت آیه این است که إله، کسی است که رب باشد، در واقع کسی که رب نباشد اله هم نمی‌تواند باشد و کسی که اله باشد حتما برای خودش ربوبیت قائل بوده است.

و می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٦٥ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفَّٰرُ٦٦ [ص: 65-66]
«(ای پیامبر) بگو: به درستی که من تنها یک هشدار دهنده‌ام، و هیچ إلهی جز الله یکتای قهّار نیست(65) پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است، (آن) پیروزمند آمرزنده(66)».
وجه دلالت این آیه این است که ابتدا الهیت الله یکتا را بیان می‌کند سپس توصیف آن إله را می‌کند که رب و پروردگار است؛ یعنی إله کسی است که ربوبیت دارد.

و می‌فرماید: ﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا١٤ [الكهف: 14]
«و (ما) دل‌های آن‌ها را محکم ساختیم، هنگامی‌که قیام کردند، و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است، و ما هرگز غیر از او إلهی را نمی‌پرستیم، (اگر چنین کنیم) سخنی گزاف و بیهوده گفته‌ایم».
وجه دلالت آیه این است که اصحاب کهف پرستش را تنها برای کسی قرار داده‌اند که برایش إلهیت قائل هستند و کسی إله است که صفات ربوبیت دارد.

و می‌فرماید: ﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا١ فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا٢ فَٱلتَّٰلِيَٰتِ ذِكۡرًا٣ إِنَّ إِلَٰهَكُمۡ لَوَٰحِدٞ٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ٥ [الصافات: 1-5]
«سوگند به (فرشتگان) صف کشیده(1) پس سوگند به (فرشتگان) باز دارنده(2) و به تلاوت کنندگان ذکر (= قرآن)(3) که همانا إله شما یکی است(4) پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست، و پروردگار مشرق‌ها(5)».
وجه دلالت آیات این است که إله را کسی معرفی کرده که رب است. یعنی در فرهنگ قرآنی إله و رب به هم وابسطه هستند، و إله معنای وسیع تری از رب دارد، یعنی مفهوم رب بخشی از مفهوم إله است و مفهوم إله علاوه بر مفهوم رب، مفاهیم دیگری مانند خالقیت را هم در بر دارد.
پس امکان ندارد الله را در ربوبیتش یکتا بدانی امّا در الوهیت غیر او را عبادت کنی و همینکه غیر او را به عبادت گرفته‌ای به این معناست که ربوبیت الله را نقض کرده و برای کسی که عبادتش کرده‌ای صفات ربوبیت قائل شده‌ای.

همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِن كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٞ فَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡعَٰبِدِينَ٨١ سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ٨٢ [الزخرف: 81-82]
«(ای پیامبر، به مشرکان) بگو: اگر (به فرض محال) برای (الله) رحمان فرزندی بود، پس من نخستین پرستندگانش بودم(81) پاک و منزّه است پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار عرش، از آنچه آن‌ها توصیف می‌کنند».
وجه دلالت آیه این است که لازمۀ توحید ربوبیت این است که برای الله فرزند قائل نباشی و مشرکانی که برای الله فرزندان قائل بودند و آن فرزندان را عبادت می‌کردند به این معناست که در ربوبیت و الهیت خداوند دچار شرک شده بودند.

و می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٧٦ [المائدة: 76]
«بگو: آیا چیزی را به جای الله می‌پرستید که دارای سود و زیانی برای شما نیست؟! و الله شنوای داناست».
وجه دلالت آیه این است که عبادت را برای کسی صحیح دانسته که بتواند ضرر و نفع برساند. پس مشرکانی که غیر الله را عبادت می‌کردند، در وهم باطل خود قائل به ضرر و نفع رساندن بت‌هایشان بودند؛ اگرچه در حقیقت و در نزد الله هیچ نفع و ضرری نمی‌توانستند برساند. وگرنه خداوند آنان را با چنین آیه‌ای خطاب قرار نمی‌داد.

و می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ١٠٢ [الأنعام: 102]
«این است الله، پروردگار شما، هیچ إلهی جز او نیست، خالق همه چیز است، پس او را بپرستید، و او بر همه چیز (کار ساز و) نگهبان است».
وجه دلالت آیه این است که ابتدا ربوبیت را ذکر می‌کند و سپس الهیت را ذکر می‌کند، یعنی الله رب است و الهی جز او نیست و خالق فقط او است. پس فقط او را عبادت کنید چون فقط اوست که رب است و فقط کسی که رب است باید عبادت شود. و بیانگر این است که توحید در ربوبیت مستلزم توحید در الوهیت است و توحید الوهیت متضمن توحید ربوبیت. و هرگاه در ربوبیت شرک واقع شود پس لازمه آن این است که در الوهیت هم شرک واقع ‌شود و هرگاه در الوهیت شرک واقع شود پس حتما در ربوبیت شده واقع شده است.

و می‌فرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١ [التوبة: 31]
«(آن‌ها) دانشمندان و رهبان خویش، و (همچنین) مسیح پسر مریم را اربابی بجای الله گرفتند؛ در حالی‌که دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ إلهی جز او نیست؛ بپرستند، او پاک و منزّه است از آنچه شریک او قرار می‌دهند».
وجه دلالت آیه این است که خداوند در این آیه بیان کرده است که شرک در ربوبیت و گرفتن رب‌هایی دیگر بجای رب الأرباب، دلالت بر این دارد که آنان إله واحد را عبادت نکرده‌اند و اعتقاد به ربوبیت غیر الله به معنای گرفتن إلهی غیر از الله است.

و می‌فرماید: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٣ [يونس: 3]
«بی‌گمان پروردگار شما، الله است، که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش مستوی شد، کار (جهان) را تدبیر می‌کند هیچ شفاعت‌کننده‌ای نیست، مگر بعد از فرمان او، این است الله پروردگار شما، پس او را عبادت کنید، آیا پند نمی‌گیرید؟!».
وجه دلالت آیه این است که ابتدا رب را تعریف می‌کند که الله تعالی رب و پروردگاری است که خالق آسمان ها و زمین است و هیچ شفاعتی جز بدون اجازه او واقع نمی‌شود سپس می‌گوید چنین ربی را عبادت کنید. یعنی هرگاه خداوند را در ربوبیتش یکتا قرار دادی و توحید ربوبیت را بوجود آوردی امکان ندارد إلا اینکه فقط او را هم عبادت می‌کنی و اینکه غیر او را عبادت کنی نشان می‌دهد که برای آن معبود باطل صفات و خصائص ربوبیت قائل شده‌ای و در او نفع و ضرر بصورت مستقل از الله و من دون الله دیده‌ای.

و می فرماید: ﴿إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡكًاۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ لَكُمۡ رِزۡقٗا فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ١٧ [العنكبوت: 17]
«شما به جای الله فقط بت‌هایی را می‌پرستید، و دروغی (بزرگ) به هم می‌بافید، بی‌گمان کسانی را که به جای الله می‌پرستید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند، پس روزی را تنها (از) نزد الله طلب کنید، و او را بپرستید، و شکر او را بجای آورید، که به سوی او باز گردانیده می‌شوید».
وجه دلالت آیه این است که مشرکان معتقد بودند که علاوه بر اینکه الله رزق می‌دهد، إله‌هایشان هم می‌توانند به آن‌ها رزق بدهند، به همین خاطر برای به دست آوردن رزقی که فکر می‌کردند در دست إله‌هایشان است، إله‌هایشان را عبادت می‌کردند و خداوند می‌گوید رزق را فقط از الله بخواهید چراکه درخواست رزق از غیر الله به معنای عبادت غیر الله و شرک در ربوبیت و به تبع آن شرک در الوهیت می‌باشد.

و می‌فرماید: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يُنصَرُونَ٧٤ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧٥ [يس: 74-75]
«و آن‌ها غیر از الله إله‌هایی (برای خود) بر گزیدند، (به این امید) شاید که یاری شوند(74) آن‌ها قادر به یاری ایشان نیستند، و آنان (= مشرکان) برای این‌ها (= إله ها) لشکری احضار شده (و آماده) هستند(75)».
وجه دلالت آیه این است که نصرت و یاری رساندن را برای کلمه إله بکار برده است و نصرت‌دادن جزو صفات ربوبیت است و مفهوم ربوبیت نیز داخل در مفهوم الهیت است. و چون مشرکان از بت‌هایشان توقّع نصرت‌رساندن داشتند پس نشان می‌دهد که برای بت‌هایشان صفات الهیت و ربوبیت مانند نصرت رساندن قائل بودند و نشان می‌دهد که عبودیت قائل‌شدن برای بت‌ها، متضمّن ربوبیت قائل‌شدن برای آنان می‌باشد و درخواست نصرت مشرکان از بت‌ها که یک نوع عبادت محسوب می‌شود، به این معناست که عبادتشان برای آن بت‌ها از روی این اعتقاد بود که بت‌هایشان در ربوبیت شریک خداوند هستند و صفات ربوبیت دارند.

و می‌فرماید: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١ كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا٨٢ [مريم: 81-82]
«و (آن‌ها) به جای الله إله‌هایی را (برای خود) بر گزیدند، تا سبب عزت‌شان باشد(81) چنین نیست، (بلکه) به زودی (آن إله‌ها) عبادت آنان را انکار خواهند کرد، و بر ضدشان برخیزند(82)».
وجه دلالت آیه این است که مشرکان إله‌هایشان را عبادت می‌کردند تا سبب عزّت‌شان باشد، این در حالی است که عزّت‌دادن و ذلّت‌دادن از صفات ربوبیت خداوند می‌باشد و این آیه نشان می‌دهد که مشرکان در ربوبیت الله مشرک بودند و به این خاطر که برای بت‌هایشان ربوبیت و قدرت عزت‌دادن قائل بودند، آن‌ها را إله گرفته بودند و لازمۀ ربوبیت قائل‌شدن برای بت‌ها، عبادت‌کردن بت‌هایشان است و اینکه مشرکان بت‌هایشان را عبادت می‌کردند، متضمّن قائل‌بودن ربوبیت برای بت‌هایشان است.

و می‌فرماید: ﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٣٩ مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ [يوسف: 39-40]
«ای رفقای زندانی من! آیا رب‌های پراکنده (متعدد) بهترند یا الله یکتای قهار؟(39) شما به جای الله (چیزی را) نمی‌پرستید، مگر نام‌هایی را که خود و نیاکان‌تان به آن‌ها داده‌اید، الله هیچ دلیلی بر (اثبات) آن‌ها نازل نکرده است».
وجه دلالت آیه این است که مشرکان، رب‌هایی بغیر از الله را عبادت می‌کردند و خداوند آن بت‌هایی که بجای الله عبادتش می‌کنند را با نام ارباب آورده است که بیانگر این مطلب است آن‌ها برای بت‌هایشان ربوبیت قائل بودند. و اگر آن‌ها برای بت‌هایشان ربوبیت قائل نبودند و در ربوبیت الله مشرک نشده بودند، آن‌ها را هم عبادت نمی‌کردند.

و می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ امّا يُشۡرِكُونَ٥٩ أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ٦٠ أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٦١ أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢ أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٣ أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَمَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٦٤ [النمل: 59-64]
«(ای پیامبر) بگو: حمد و سپاس مخصوص الله است، و سلام بر بندگانش، کسانی‌که او (آن‌ها را) بر گزیده است آیا الله بهتر است یا آن چیزهای که شرک می‌آورند؟(59) (آیا اینهایی که شریک الله قرار می‌دهید بهتر اند) یا کسی‌که آسمان‌ها و زمین را آفرید، و از آسمان برای شما آبی نازل کرد، پس با آن باغ‌های خرم (و زیبا) رویاندیم، که شما هرگز توان رویاندن درختان آن را نداشتید، آیا إله دیگری با الله است؟! (نه) بلکه آن‌ها گروهی هستند که (از حق منحرف می‌شوند و بت‌ها را) هم‌طراز (الله) قرار می‌دهند(60) (آیا این بت‌ها بهتر اند) یا کسی‌که زمین را قرارگاه ساخت، و میان آن نهر‌هایی قرار داد، و برای آن کوه‌‌های (ثابت و استوار) پدید آورد، و میان دو دریا مانعی قرار داد، آیا إله دیگری با الله است؟! (نه) بلکه بیشتر‌شان نمی‌دانند(61) (آیا این بت‌ها بهتر اند) یا کسی‌که (دعای) مضطر (= درمانده) را اجابت می‌کند؛ چون او را بخواند، و گرفتاری را بر طرف می‌سازد، و شما را جانشینان زمین قرار می‌دهد، آیا إله دیگری با الله است؟! چه‌اندک پند می‌گیرید(62) (آیا این بت‌ها بهتر اند) یا کسی‌که شما را در تاریکی‌های بیابان و دریا هدایت می‌کند، و کسی‌که پیش از (باران) رحمت خود باد‌ها را به مژده می‌فرستد، آیا إله دیگر با الله است؟! الله برتر است از آنچه برای او شریک قرار می‌دهند(63) (آیا این بت های باطل بهتر اند) یا کسی‌که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را (بار دیگر) باز می‌گرداند، و کسی‌که شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد، آیا إله دیگری با الله است؟! (ای پیامبر!) بگو: اگر راست می‌گویید دلیل‌تان را بیاورید(64)».
وجه دلالت این آیات این است که خداوند در هر یک از آیات اموری که مربوط به الهیت است را ذکر می‌کند، مانند خلق‌کردن و رزق‌دادن، خلق آسمان‌ها و زمین، نازل‌کردن باران، رویاندن گیاهان، به فریاد‌رسیدن مضطران و برطرف‌کردن مشکلاتشان و هدایت‌کردن و فرستادن بادها و...، سپس در انتهای هر آیه می‌گوید: ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ و اوصاف فوق الذکر را برای إله می‌آورد و این نشان می‌دهد که کسی که صفات ربوبیت نداشته باشد نمی‌تواند اله باشد و هرکسی که به عنوان إله گرفته شود پس برایش ربوبیت هم قرار داده شده است و در نتیجه تا برای کسی ربوبیت قرار داده نشود ولو در یک صفت و یک ویژگی هم باشد، پس امکان ندارد که اعمالی مانند حب و خوف و تعظیم و خضوع برای او، عبادت او محسوب شود.

و آیات دیگری هم در این مضمون وجود دارد، مانند آیۀ تمانع و آیه فساد که ذکر آنان قبلاً آمد.
و شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «فَإِثْبَاتُ الْإِلَهِيَّةِ يُوجِبُ إثْبَاتَ الرُّبُوبِيَّةِ وَنَفْيُ الرِّبَوِيَّةِ يُوجِبُ نَفْيَ الْإِلَهِيَّةِ».
ترجمه: «پس اثبات الهیت موجب اثبات ربوبیت می‌شود و نفی ربوبیت موجب نفی الهیت می‌شود».[1]
و می‌گوید: «فَإِنَّ الْإِلَهِيَّةَ تَسْتَلْزِمُ الرُّبُوبِيَّةَ».
ترجمه: «الهیت، ربوبیت را مستلزم است».[2]

اکنون آیا متصوّر است که شخصی فقط الله را رب بداند و ربوبیت را فقط برای الله ثابت کند و فقط به ربوبیت الله ایمان کامل و صحیح داشته باشد، امّا در همان حال غیر الله را عبادت کند؟ آیا امکان دارد شخصی غیر الله را عبادت کند، امّا در همان حال به توحید و یکتا بودن خداوند در ربوبیتش هم ایمان جازم و صحیح داشته باشد و هرگونه صفات ربوبیت را از آن کسی که عبادتش می‌کند، نفی کند؟ علمای منتسب به دعوت نجد چنین اعتقادی دارند و می‌گویند با بودن توحید ربوبیت لازم نمی‌آید که توحید الوهیت هم وجود داشته باشد. و وقتی که می‌گویی دلیلت چیست؟ می‌گوید دلیلمان مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم است که به توحید ربوبیت خداوند ایمان داشتند امّا در همان حال بت‌هایشان را هم عبادت می‌کردند و نتیجه می‌گیرند که توحید ربوبیتی که مشرکان به آن ایمان داشتند مستلزم توحید الوهیت خداوند نشده است برای اینکه بت‌هایشان را عبادت می‌کردند!

و این تناقضی آشکار و خلطی عظیم است که نشأت گرفته از فهم اشتباه و ناقصشان دربارۀ شرک مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم است. چون علمای دعوت نجد می‌گویند مشرکان به توحید ربوبیت الله ایمان داشتند، در حالی که چنین نیست و مشرکان تنها به رب بودن الله علم داشته و به آن اقرار می‌کردند و اقرار کردن به یک چیز نه به معنای ایمان‌داشتن به آن است و نه به معنای یکتا قرار دادن آن است. چون ممکن است شخصی با زبانش به دروغ به چیزی اقرار کند، همانند منافقانی که به زبان اقرار به ایمان می‌کردند امّا کفار بودند و قلب‌هایشان به آن ایمان نداشت. و نیز اقرار کردن برای یک چیز به یک صفت خاص، مستلزم نفی آن صفت از دیگر چیزها نمی‌باشد. برای مثال من به دوستی با زید اقرار می‌کنم و این اقرار من از روی صداقت هم است، امّا اقرار من به دوستی با زید مستلزم نفی دوستی با غیر از زید نیست و ممکن است با غیر از زید نیز دوست باشم. و اقرار مشرکان قریش به ربوبیت الله اگر بالفرض اقرارشان راست و صحیح باشد، مستلزم نفی صفات ربوبیت از غیر الله نشده است، چون آن‌ها عملاً بت‌هایشان را انداد و شریک خداوند می‌دانستند و از آنان عزت و نصرت می‌خواستند و برای بت‌هایشان قدرت نفع و ضرر رساندن متصوّر بودند و آنان را به فریاد می‌خواندند و برای خداوند زن و فرزند و ولی من الذل قائل بودند. امّا در کمال شگفتی، علمای دعوت نجد می‌گویند مشرکان توحید ربوبیت داشته‌اند و برای بت‌هایشان هیچ صفتی از صفات و خصائص ربوبیت قائل نبوده‌اند و الله را در ربوبیتش موحّد می‌دانستند و علت شرک آن‌ها فقط به خاطر صرف اعمالی مانند سجده و ذبح و قربانی و... برای بت‌هایشان بوده است بدون اینکه هیچ‌گونه ویژگی و صفات و خصائص ربوبیت و قدرت نفع و ضرر رساندنی برای آن بت‌ها قائل باشند! و بدون شک این ادعایشان باطل و اشتباه است و با قرآن و سنّت مخالفت دارد و این ادعای باطلشان در واقع تطهیر شرک مشرکان است و به این شکل آنان را می‌بینی که با پایه‌گذاری اصول اشتباه و غلط، نتیجه‌های اشتباه از آن می‌گیرند و می‌گویند که: مادام مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم توحید ربوبیت داشته‌اند پس با مسلمانان امروزی در توحید ربوبیت یکسان و برابر هستند و مادام مشرکان قریش بخاطر انجام اعمال عبادی آن هم بدون اعتقاد به ربوبیت بت‌هایشان، مشرک گشته‌اند، پس در نتیجه مسلمانانی که مخالف آنان هستند نیز بخاطر مثلاً طلب دعا از میّت مشرک هستند. و طبق لازمۀ سخن آنان، علمایی مانند امام محیی الدین نووی و ابن قدامه مقدسی و ابن صلاح شهرزوری و ابوالفرج ابن الجوزی، ابن حجر عسقلانی، ابن کثیر، جلال الدین سیوطی و ده‌ها عالم دیگر هیچ کدام توحید و شرک را نفهمیده‌اند برای اینکه این علما از پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش درخواست دعای مغفرت کرده‌اند! و نجدیه، این عمل را قیاس می‌کنند به عمل مشرکان قریش و می‌گویند مشرکان قریش نیز شرکی نداشتند جز اینکه بت‌هایشان را وسیله‌های تقرب به الله می‌دانستند بدون اینکه برای بت‌هایشان ربوبیتی قائل باشند! و این دو را با هم قیاس کرده و یکی می‌دانند و بخاطر این کج فهمی‌شان اکثر امّت اسلامی ‌را همانند مشرکان قریش تصوّر کرده و تنها خودشان را اهل توحید می‌دانند، طوری که انگار کسی جز خودشان توحید را نفهمیده است. و چه زیبا است آن حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم که بر این کج اندیشان منطبق است آنجا که پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «إِنَّ مَا أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ حَتَّى إِذَا رُئِيَتْ بَهْجَتُهُ عَلَيْهِ وَكَانَ رِدْءًا لِلْإِسْلَامِ، غَيَّرَهُ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ، فَانْسَلَخَ مِنْهُ، وَنَبَذَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ، وَسَعَى عَلَى جَارِهِ بِالسَّيْفِ، وَرَمَاهُ بِالشِّرْكِ " قَالَ: قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، أَيُّهُمَا أَوْلَى بِالشِّرْكِ، الرَّامِي أَمِ الْمَرْمِيُّ؟ قَالَ: " بَلِ الرَّامِي».
ترجمه: «آنچه که از آن بر شما می‌ترسم مردی است که قرآن می‌خواند تا اینکه بهجت و شادمانی قرآن بر او دیده می‌شود و یاری دهنده‌ای برای اسلام می‌شود، سپس به آنچه که خداوند بخواهد تغییر می‌یابد و از آن (اسلام) خالی می‌شود و آن را پشت سرش می‌اندازد، و بر همسایه‌اش شمشیر می‌کشد و او را متهم به شرک می‌کند. حذیفه گفت: گفتم ای رسول الله کدامشان اولی‌تر به شرک هستند؟ متهم کننده یا متهم شونده؟ فرمود: بلکه متهم کننده اولی‌تر به شرک می‌باشد».[3]
حالِ بسیاری از اهل غلو همینگونه است، در دین غلو می‌کند تا حدی که چیزهایی را وارد دایرۀ شرک می‌کند که شرک نیست و بر همسایه‌اش، همراهش، دوستش، و مسلمانان شمشیر می‌کشد و آن‌ها را متهم به مشرک‌شدن می‌کند و خودش را اهل توحید می‌داند و کارهایی که شرک نیست را بخاطر غلوش شرک و کفر می‌داند و مخالفش را متهم به شرک می‌کند. در حالی که طبق فرمایش رسول الله صلی الله علیه وسلم، خودش اولی‌تر به مشرک شدن است.


[1]- مجموع الفتاوی ج 2 ص 39.
[2]- مجموع الفتاوی ج 2 ص 433.
[3]-الإحسان في تقريب صحيح ابن حبان، ج 1 ص 282. ابن کثیر می‌گویند اسنادش جید است، آلبانی هم آن را حسن می‌داند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...