۱۳۹۷/۰۸/۲۰

اولیاء من دون الله و انصار من دون الله


نویسنده: مجاهد دین

اولیاء من دون الله و انصار من دون الله

[البقرة: 107] جز الله سرپرست و یاوری برای شما نیست.
خداوند می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ١٠٧ [البقرة: 107]
«آیا نمی‌دانی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین، از آن الله است، و جز الله سرپرست و یاوری برای شما نیست».
امام طبری رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «و"الولي" معناه "فعيل" من قول القائل: "وَلِيت أمر فلان"، إذا صرت قيِّما به، "فأنا أليه، فهو وليه" وقَيِّمُه. ومن ذلك قيل: "فلان ولي عهد المسلمين"، يُعْنَى به: القائم بما عهد إليه من أمر المسلمين.
وأما "النصير" فإنه "فعيل" من قولك: "نصرتك أنصرك، فأنا ناصرك ونصيرك"، وهو المؤيد والمقوي.
وأما معنى قوله: (من دون الله)، فإنه سوى الله، وبعد الله، ومنه قول أمية بن أبي الصلت:
يا نفس مالك دون الله من واقي ... وما على حدثان الدهر من باقي
يريد: مالك سوى الله وبعد الله من يقيك المكاره.
فمعنى الكلام إذا: وليس لكم، أيها المؤمنون، بعد الله من قيم بأمركم، ولا نصير فيؤيدكم ويقويكم، فيعينكم على أعدائكم».
ترجمه: «ولی به معنای فعیل است مثلاً یکی می‌گوید سرپرستی و ولایت فلان کار را برعهده گرفتم در صورتی که قیّم و سرپرست آن شود. مثلاً گفته می‌شود: فلانی ولی عهد مسلمانان است یعنی سرپرست امور مسلمانان، که بر آن عهد گرفته است، شده است.
و امّا نصیر که آن هم از فعیل آمده است مانند اینکه می‌گویی: نصرتت دادم نصرتت می‌دهم من ناصر و نصیر تو ام. که همان تایید کننده و تقویت کننده است
و امّا معنای این فرموده‌اش: ﴿مِّن دُونِ ٱللَّه یعنی هرچه غیر الله و بعد از الله باشد. مانند این سخن امیه بن ابی الصلت که گفت: «يا نفس مالك دون الله من واقي ... وما على حدثان الدهر من باقي». منظورش این است که جز الله و بعد از الله کسی نیست که تو را نگه دارد.
پس معنای کلام این می‌شود: ای مومنان بعد از الله کسی برای شما وجود ندارد که سرپرست امور شما باشد و نصیری وجود ندارد که شما را تایید و تقویت کند و شما را بر دشمنانتان یاری دهد».[1]
و ثعلبی رحمه الله می‌گوید: «مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ قريب وصديق. وَلا نَصِيرٍ ناصر يمنعكم من العذاب».
ترجمه: «بغیر از الله ولی ندارید که به شما نزدیک و غمخوار مهربان شما باشد و نصیری ندارید که شما را یاری دهد و از عذاب شما را باز دارد».[2]
و بغوی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَما لَكُمْ: يَا مَعْشَرَ الْكُفَّارِ عِنْدَ نُزُولِ الْعَذَابِ، مِنْ دُونِ اللَّهِ: مِمَّا سِوَى اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ: قَرِيبٍ وَصَدِيقٍ، وَقِيلَ: [مِنْ] وَالٍ، وَهُوَ الْقَيِّمُ بِالْأُمُورِ، وَلا نَصِيرٍ: نَاصِرٍ يَمْنَعُكُمْ مِنَ الْعَذَابِ».
ترجمه: «آیا نمی‌دانی که مالکیت آسمان‌ها و زمین برای الله است؟ و ای معشر کفار، به هنگام نازل شدن عذاب، برای شما کسی غیر از الله وجود ندارد، آنچه که غیر از الله باشد از ولیی نزدیک و غمخوار برای شما وجود ندارد. و گفته شده: کسی که وال باشد برای شما وجود ندارد که به معنای قیّم و مسئول امور است. و نصیری وجود ندارد که عذاب را از شما باز دارد».[3]
سمعانی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «{وَمَا لكم من دون الله} قَالَ أَبُو عُبَيْدَة: من بعد الله. وَقَالَ غَيره: بِمَا سوى الله. {من ولى} أَي: وَال وَهُوَ الْقيم بالأمور {وَلَا نصير} وَلَا مَانع من الْعَذَاب».
ترجمه: «{بغیر از الله برای شما وجود ندارد} ابو عبیده می‌گوید: بعد از الله. و غیر او می‌گوید: سوای الله {ولیی} وجود ندارد، یعنی: وال و سرپرست اموری، و {نصیری وجود ندارد} یعنی کسی که جلوی عذاب را بگیرد».[4]


[التوبة: 116] و [الأحزاب: 17] شما را جز الله کارساز و یاوری نیست.
همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۚ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ١١٦ [التوبة: 116]
«یقیناً فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن الله است، زنده می‌کند و می‌میراند، و شما را جز الله کارساز و یاوری نیست».
و می‌فرماید: ﴿قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗۚ وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٧ [الأحزاب: 17]
«(ای پیامبر!) بگو: چه کسی است که شما را از (ارادۀ) الله حفظ می‌کند، اگر (او) برای شما بدی اراده کرده باشد، یا رحمتی برای شما اراده کرده باشد؟! و آن‌ها برای خود جز الله هیچ دوست و یاوری نخواهند یافت».
در این آیات و آیات مشابه، ولی و نصیر حقیقی تنها الله سبحانه وتعالی است و کسی که بجای الله، یا به همراه الله، شخص دیگری را به عنوان ولی و نصیر بگیرد پس در واقع شخص را به عنوان انداد و الهی من دون الله گرفته است و انتظار داشته است که به همانند خدا امور او را سرپرستی و تدبیر کند و او را نصرت و یاری برساند که هردوی این صفات جزو صفات ربوبیت هستند و شرک در آن برابر با شرک در ربوبیت است و تکرار زیاد این آیات در قرآن در واقع رد بر مشرکانی است که من دون الله یا مع الله، اولیاء و نصیرانی برای خود می‌گرفتند و گمان می‌کردند آن اولیاء و نصیران به آنان نفع می‌رسانند.
[الرعد: 16] آیا به جای او اولیائی بر گزیده‌‌اید که مالک سود و زیان خود نیستند؟
چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَفَٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ لَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ نَفۡعٗا وَلَا ضَرّٗا [الرعد: 16]
«بگو: آیا به جای او اولیائی بر گزیده‌‌اید که مالک سود و زیان خود نیستند؟».
آمدن کلمه اولیاء در این آیه که جمع ولی است، در واقع به این معناست که مشرکان برای إله‌هایشان صفت ولایت و سرپرستی و قیّم بودن بر امورشان قائل بودند، و اگر مشرکان برای إله‌هایشان صفت ولی قائل نبودند، پس چه لزومی‌ دارد که خداوند به آنان بگوید که آن مشرکان بغیر از الله إله‌هایشان را اولیاء گرفته‌اند؟ و اگر مشرکان برای إله‌هایشان صفت ولی قائل نبودند، پس می‌بایست در پاسخ به پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌گفتند که: «ای محمد چرا خدای تو به ما می‌گوید که ما بغیر از او اولیائی گرفته‌ایم؟ در حالی که ما برای إله‌هایشان صفت ولی قائل نیستیم و تنها فقط الله را ولی و نصیر خود می‌دانیم!».
و در ادامۀ آیه که خداوند نفی نفع و ضرر از إلهها و اولیائشان می‌کند، در واقع به عنوان خبر دادن از حقیقت آن بت‌ها است، نه به عنوان خبر دادن از عقیدۀ مشرکان. در واقع این آیه به این معنا نیست که مشرکان را دارد به چیزی ملزم می‌کند که خودشان هم آن را می‌دانند، یعنی منظور آیه این نیست که مثلاً بگوید: «ای مشرکان شمایی که می‌دانید و علم دارید و قبول دارید که إله‌هایشان نفع و ضرری نمی‌رساند، پس چرا آن‌ها را اولیاء گرفته‌اید؟». بلکه منظور خداوند از نفی نفع و ضرر از اولیایشان، در واقع خبر دادن از حقیقت آن بت‌ها است. یعنی در نزد خداوند و در قانون کائنات بت‌هایشان هیچ نفع و ضرری در دست ندارند، اگرچه مشرکان به‌اشتباه برای إله‌هایشان نفع و ضرر رساندن قائل بوده باشند.
همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٤١ [العنكبوت: 41]
«مَثَل کسانی‌که بجای الله اولیائی بر گزیدند، همچون مثل عنکبوت است، که خانه‌ای (برای خود) برگزیده است، و بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانۀ عنکبوت است، اگر می‌دانستند».
طبری رحمه الله در تفسیر این آیه می‌گوید: «يقول تعالى ذكره: مثل الذين اتخذوا الآلهة والأوثان من دون الله أولياء يرجون نَصْرها ونفعها عند حاجتهم إليها في ضعف احتيالهم، وقبح رواياتهم، وسوء اخيارهم لأنفسهم، (كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ) في ضعفها، وقلة احتيالها لنفسها، (اتَّخَذَتْ بَيْتًا) لنفسها، كيما يُكِنهَا، فلم يغن عنها شيئا عند حاجتها إليه، فكذلك هؤلاء المشركون لم يغن عنهم حين نزل بهم أمر الله، وحلّ بهم سخطه أولياؤُهم الذين اتخذوهم من دون الله شيئا، ولم يدفعوا عنهم ما أحلّ الله بهم من سخطه بعبادتهم إياهم».
ترجمه: «خداوند متعال می‌فرماید: مَثَل کسانی که آلهه و اوثانی غیر از الله را به اولیائی گرفته‌اند و از آنان امید نصرت رساندن و نفع رساندن به هنگام حاجاتشان را دارند، بخاطر سست‌بودن چاره‌اندیشی‌شان و زشت‌بودن باورشان و بی‌ارزش بودن آنچه برای خود برگزیده‌اند، {همچون عنکبوت است} در ضعیف بودنش و کم‌بودن چاره‌اندیشی برای خودش که {خانه‌ای برگزیده است} برای خودش تا با آن خود را بپوشاند، امّا هنگام حاجت و نیازش به آن، سودی به او نمی‌رساند. و به همان شکل مشرکان نیز هنگامی ‌که عذاب و خشم خداوند بر آنان نازل می‌شود بت‌هایی که بجای خداوند آنان را اولیاء گرفته بودند به آنان سودی نمی‌رساند، و انجام عبادت برای آن بت‌ها، باعث نشد تا آن بت‌ها خشم خداوند بر آنان را از آنان دفع کنند».[5]
و در ادامه امام طبری رحمه الله از قتاده رحمه الله دربارۀ آیه چنین روایت کرده است: «حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قَتادة، قوله: (مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ) قال: هذا مثل ضربه الله للمشرك مَثل إلهه الذي يدعوه من دون الله كمثل بيت العنكبوت واهن ضعيف لا ينفعه».
ترجمه: «حدیثمان گفت بشر از یزید از سعید از قتاده، در مورد این فرموده: {مَثَل کسانی‌که بجای الله اولیائی بر گزیدند، همچون مثل عنکبوت است} گفت: این مَثَلی است که خداوند برای مشرک زده است، مَثَل آلهه‌ای که او را بجای الله به فریاد می‌خواند مانند مَثَل خانۀ عنکبوت سست و ضعیف است که نفعی به او نمی‌رساند».
و ابن کثیر رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «هَذَا مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمُشْرِكِينَ فِي اتِّخَاذِهِمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ، يَرْجُونَ نَصْرَهُمْ وَرِزْقَهُمْ، وَيَتَمَسَّكُونَ بِهِمْ فِي الشَّدَائِدِ، فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَبَيْتِ الْعَنْكَبُوتِ فِي ضَعْفِهِ وَوَهَنِهِ فَلَيْسَ فِي أَيْدِي هَؤُلَاءِ مِنْ آلِهَتِهِمْ إِلَّا كمَنْ يَتَمَسَّكُ بِبَيْتِ الْعَنْكَبُوتِ، فَإِنَّهُ لَا يُجْدِي عَنْهُ شَيْئًا، فَلَوْ عَلموا هَذَا الْحَالَ لَمَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ».
ترجمه: «این مَثَلی است که خداوند متعال برای مشرکانی زده است که بجای الله إله‌هایی گرفته‌اند و از آن‌ها امید نصرت و یاری رساندن و رزق دادن دارند و در سختی هایشان به آنان چنگ می‌زدند، پس آنان در این‌باره همانند خانۀ عنکبوت ضعیف و سست هستند، و چیزی به دست إله‌هایشان نیست جز همانند کسی که به خانۀ عنکبوت تمسک و چنگ می‌زند و چیزی را از او دور نمی‌کند. پس اگر آنان چنین چیزی را می‌دانستند به جای الله، اولیائی برای خود نمی‌گرفتند».[6]
اکنون سخن طبری که گفت: «الذين اتخذوا الآلهة والأوثان من دون الله أولياء يرجون نَصْرها ونفعها عند حاجتهم إليها»؛ «کسانی که آلهه و اوثانی غیر از الله را به اولیائی گرفته‌اند و از آنان امید نصرت رساندن و نفع رساندن به هنگام حاجاتشان را دارند»،
و سخن ابن کثیر که گفت: «هَذَا مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمُشْرِكِينَ فِي اتِّخَاذِهِمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ، يَرْجُونَ نَصْرَهُمْ وَرِزْقَهُمْ، وَيَتَمَسَّكُونَ بِهِمْ فِي الشَّدَائِدِ»؛ «این مَثَلی است که خداوند متعال برای مشرکانی زده است که بجای الله إله‌هایی گرفته‌اند و از آن‌ها امید نصرت و یاری رساندن و رزق دادن دارند و در سختی‌هایشان به آنان چنگ می‌زدند»،
را با سخن محمد بن عبد الوهاب مقایسه کنید که گفته است: «والكفار الذين قاتلهم النبي صلى الله عليه وسلم واستحل دماءهم يقرّون أن الله هو الخالق وحده لا شريك له، النافع الضار المدبّر لجميع الأمور»؛ «کفاری که پیامبر صلی الله علیه وسلم با آنان جنگید و خون‌شان را مباح کرد، اقرار داشتند به اینکه الله همان خالق یکتای بدون شرک است و نافع و ضار و مدبر همۀ امور است!».[7]
آیا واقعاً فهمی که محمد بن عبد الوهاب و دیگر علمای نجد از شرک مشرکان داشته‌اند، همان فهم علمای اهل سنّت و سلف امّت بود؟ کسی که شرک مشرکان را نشناخته باشد چگونه می‌تواند توحید را بشناسد؟ اکنون به اقوال دیگر مفسران دربارۀ این آیه توجه کنید:
سمرقندی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «قوله عز وجل: مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ يعني: مثل عبادتهم الأصنام في الضعف، وقلة نفعهم إياهم. كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ يعني: أضعف البيوت لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لأنه لا يغني من حر ولا من برد ولا من مطر وكذلك آلهتهم لا يدفعون عنهم ضرّاً، ولا يقدرون لهم نفعاً.
ثم قال: لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ يعني: لو كانوا يعلمون أن اتخاذهم الأصنام كذلك، لأنهم قد علموا أن بيت العنكبوت أوهن البيوت، ولكن قوله لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ انصرف إلى قوله:
اتَّخَذُوا، يعني: لا يعلمون أن هذا مثله».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند عزوجل: {مَثَل کسانی‌که بجای الله اولیائی بر گزیدند} یعنی مَثَل عبادت کردنشان برای اصنام در ضعیف بودنشان و قلیل بودن نفع بت‌ها برایشان {همچون مَثَل عنکبوت است، که خانه‌ای (برای خود) برگزیده است، و بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها} یعنی ضعیف‌ترین خانه‌ها {خانۀ عنکبوت است} برای اینکه از گرما و سرما و باران بی‌نیاز نمی‌گرداند و به همان شکل إلههایشان ضرری از آنان دفع نمی‌کنند و نفعی برای آنان نمی‌توانند برسانند.
سپس فرمود: {اگر می‌دانستند} یعنی اگر می‌دانستند که بت‌هایی که گرفته‌اند هم همینگونه هستند. چون آنان به تحقیق می‌دانستند که خانۀ عنکبوت سست‌ترین خانه‌ها است، لیکن این فرموده‌اش: {اگر می‌دانستند} به این قولش {برگزیدند} بر می‌گردد یعنی نمی‌دانستند که این (بت‌ها) هم مثل آن (خانۀ عنکوبت) است».[8]
و ثعلبی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ يعني: الأصنام يرجون نصرها ونفعها عند حاجتهم إليها كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً لنفسها كيما يكنّها فلم يغن عنها بناؤها شيئا عند حاجتها إياه، فكما أنّ بيت العنكبوت لا يدفع عنها بردا ولا حرا كذلك هذه الأوثان لا تملك لعابديها نفعا ولا ضرا ولا خيرا ولا شرا».
ترجمه: «مَثَل کسانی که بجای خداوند اولیائی برمی‌گزینند، یعنی اصنامی ‌که امید و رجای نصرت‌رساندن و نفع‌رساندن در هنگام نیازهایشان را از آن بت‌ها دارند، مانند عنکبوتی است که خانه‌ای برای خود برگزیده است تا او را محافظت نماید، در صورتی که خانه‌ای که بنا کرده است در هنگام نیازش نفعی به او نمی‌رساند، پس همانطوری که خانۀ عنکبوت نه سرمایی را دفع می‌کند و نه گرمایی را، به همان شکل این بت‌ها نیز برای عبادت کنندگانش هیچ نفع و ضرر و خیر و شری را مالک نیستند».[9]
و السعدی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «هذا مثل ضربه اللّه لمن عبد معه غيره، يقصد به التعزز والتَّقَوِّي والنفع، وأن الأمر بخلاف مقصوده، فإن مثله كمثل العنكبوت، اتخذت بيتا يقيها من الحر والبرد والآفات، {وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ} أضعفها وأوهاها {لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ} فالعنكبوت من الحيوانات الضعيفة، وبيتها من أضعف البيوت، فما ازدادت باتخاذه إلا ضعفا، كذلك هؤلاء الذين يتخذون من دونه أولياء، فقراء عاجزون من جميع الوجوه، وحين اتخذوا الأولياء من دونه يتعززون بهم ويستنصرونهم، ازدادوا ضعفا إلى ضعفهم، ووهنا إلى وهنهم.
فإنهم اتكلوا عليهم في كثير من مصالحهم، وألقوها عليهم، وتخلوا هم عنها، على أن أولئك سيقومون بها، فخذلوهم، فلم يحصلوا منهم على طائل، ولا أنالوهم من معونتهم أقل نائل.
فلو كانوا يعلمون حقيقة العلم، حالهم وحال من اتخذوهم، لم يتخذوهم، ولتبرأوا منهم، ولتولوا الرب القادر الرحيم، الذي إذا تولاه عبده وتوكل عليه، كفاه مئونة دينه ودنياه، وازداد قوة إلى قوته، في قلبه وفي بدنه وحاله وأعماله».
ترجمه: «این مثالی است که خداوند برای کسی زده است که به همراه او غیر او را عبادت می‌کند و هدفش از آن به دست آوردن عزت و قوت و منفعت است در حالی که قضیه برخلاف مقصود او می‌باشد، برای اینکه مثال او مانند مثال عکبوتی است که خانه‌ای گرفته تا او را از گرما و سرما و آفات حفظ کند {در حالی که سست ترین خانه ها} ضعیف‌ترین و واهی ترینشان {خانۀ عنکبوت است} پس عنکبوت از حیوانات ضعیف است و خانه‌اش ضعیف‌ترین خانه‌ها است و با گرفتن چنین خانه‌ای جز به ضعفش چیزی اضافه نمی‌شود. و به همان شکل آن کسانی که بجای خداوند اولیائی می‌گیرند، از هر جهت فقیر و عاجز هستند و هنگامی‌ که بجای اوتعالی اولیائی می‌گیرند تا با آن‌ها عزت یابند و نصرت یابند، فقط به ضعف و سستی‌شان اضافه می‌شود.
برای اینکه آنان در بسیاری از مصالحشان به آن بت‌ها توکل می‌کنند و مصالحشان را سمت آنان میبرند و تا آن بت‌هایشان نیازهایشان را برآورده کنند. آنان بت‌ها را به اولیائی گرفتند امّا به هیچی نرسیدند و هیچ کمکی از طرف آن بت‌ها به دست نیاوردند. پس اگر آنان به حقیقت علم، حال خودشان و حال بت‌هایی که گرفته‌اند را می‌دانستند، آن بت‌ها را اولیائی من دون الله نمی‌گرفتند و از آن بت‌ها برائت می‌کردند و رو به پروردگار قادر رحیم می‌کردند همان کسی که اگر به او رو کند و عبادتش کند و بر او توکل کند، او را در دین و دنیایش کفایت می‌کند و به قوتش در قلب و بدن و حال و اعمالش اضافه می‌کند».[10]
الخازن رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «قوله تعالى: {مثل الذين اتخذوا من دون الله أولياء} يعني الأصنام يرجون نصرها ونفعها {كمثل العنكبوت اتخذت بيتاً} لنفسها تأوي إليه وإن بيتها في غاية الضعف والوهن لا يدفع عنها حراً ولا برداً فكذلك الأوثان لا تملك لعابدها نفعاً ولا ضراً».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند متعال: {مَثَل کسانی که بجای خداوند اولیائی برمی‌گزینند} یعنی بت‌هایی که امید نصرت‌رساندن و نفع‌رساندن از آنان را دارند {مانند عنکبوتی است که خانه‌ای برگزیده است} برای خودش تا در آن پناه بگیرد در حالی که خانه‌اش در نهایت ضعف و سستی قرار دارد که گرما و سرمایی را از او دفع نمی‌کند، و بت‌ها هم به همان شکل هستند که برای عبادت کنندگانشان هیچ نفع و ضرری را در بر ندارند».[11]
چنانکه از این آیه و اقوال مفسران فهمیده می‌شود، مشرکان اولیائی بجای الله گرفته بودند و از آنان امید نفع رساندن و دفع ضرر داشتند و حقیقت اولیاء نیز همین است و مشرکان آنان را به عنوان اولیاء من دون الله گرفته بودند و اولیاء به این خاطر گرفته می شود تا در هنگام نیاز به یاری‌اش بیاید و به او نصرت و یاری برساند. پس چون مشرکان بت‌هایشان را اولیاء من دون الله می‌دانستند، ثابت می‌شود که آنان برای بت‌هایشان ربوبیت قائل بوده و در نتیجه در ربوبیت مشرک بودند و سخن نجدیه که مشرکان را موحد در ربوبیت می‌دانند رد می شود؛ والحمد لله رب العالمین.
[الشورى: 46] آن‌ها جز الله، یاورانی ندارند، که یاری‌شان کنند.
همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لَهُم مِّنۡ أَوۡلِيَآءَ يَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِۗ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن سَبِيلٍ٤٦ [الشورى: 46]
«و آن‌ها جز الله، یاورانی ندارند، که یاری‌شان کنند، و کسی را که الله گمراه سازد، پس برایش هیچ راه (نجاتی) نیست».
تقابل کلمۀ اولیاء با نصرت در این آیه، نشان می‌دهد که منظور نصرتی است که در عرض خداوند و در مقابل خداوند باشد. پس مشرکان بت‌هایی که عبادتشان می‌کردند را اولیائی بغیر از خداوند یا به همراه خداوند، گرفته بودند. و به همان شکل که الله را ولی خود گرفته و از او انتظار نصرت و تدبیر امور و سرپرستی داشتند، از بت‌هایشان نیز همان انتظار را داشتند، و معنای شرک همین است. امّا ولایت و نصرتی که در طول اراده و مشیت و قدرت خداوند و به امر و اذن خداوند باشد، موجب شرک نیست، مثلاً خداوند می‌فرماید: ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ٤ [التحريم: 4]
«پس (بدانید) که الله یاور (و مولای) او (پیامبر) است، و (نیز) جبرئیل و مردمان شایسته از مؤمنان، و فرشتگان (نیز) بعد از آن پشتیبان (و مددکار او) هستند».
پس خداوند یاور و مولای حقیقی است و قبل از کلمۀ مولی، نام مبارک الله آمده است و سپس بعد از کلمۀ مولاه، نام جبریل و مومنان صالح آمده است که بیانگر این است ولایت و یاور و نصرت رساندن آنان در طول خداوند بوده و مستقل از خداوند نمی‌باشد. امّا ولایتی که مشرکان برای بت‌هایشان قائل بودند، در طول خداوند نبود، بلکه قدرت بت‌هایشان در سرپرستی کردن و تدبیر کردن امورشان و نصرت دادن به عابدینشان را مستقل از الله می‌دانستند و آن‌ها را اولیائی در عرض خداوند و به همراه خداوند قرار داده‌ بودند.
[الأعراف: 194-197] و کسانی را که به جای او می‌خوانید، نمی‌توانند شما را یاری کنند، و نه خودشان را یاری دهند
چنانکه خداوند متعال در سوره اعراف می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ١٩٥ إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ١٩٦ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ١٩٧ [الأعراف: 194-197]
«بگو: شریکان‌تان را بخوانید، سپس (بر ضد من) تدبیر (و نیرنگ) کنید، و مرا مهلت ندهید(195) همانا یاور (و سرپرست) من، الله است که (این) کتاب را نازل کرده، و او یاور (و کار ساز) صالحان است(196) و کسانی را که به جای او می‌خوانید، نمی‌توانند شما را یاری کنند، و نه خودشان را یاری دهند(197)».
در این آیه چنین آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم به مشرکان می‌گوید بت‌هایی که شریک خداوند قرار داده‌اید را به فریاد و دعا بخوانید سپس شما و بت‌هایتان بر ضد من نیرنگ و تدبیر کنید. سپس در آیۀ بعدی می‌گوید که ولی و یاور من تنها الله است و اوست که یاور صالحان است. و در آیۀ بعدی می‌گوید آن بت‌ها و شریکان و اولیائی که فکر می‌کنید می‌توانند یاور و ناصر شما باشند، و آنان را بجای الله به دعا و فریاد می‌خوانید، نمی‌توانند به شما و خودشان هیچ نصرت و یاری برسانند. و این آیات به وضوح نشان می‌دهد که مشرکان برای بت‌هایشان صفات ربوبیت قائل بوده‌اند و معتقد بودند که بت‌هایشان می‌توانند آنان را نصرت و یاری برسانند. و اگر چنین اعتقادی نسبت به بت‌هایشان نداشتند، پس خداوند نیز بت‌هایشان را به اولیاء من دون الله، یاد نمی‌کرد.
امام طبری رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «وقوله: (قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون)، قل، يا محمد، لهؤلاء المشركين من عبدة الأوثان: ادعوا شركاءكم الذين جعلتموهم لله شركاء في العبادة = (ثم كيدون)، أنتم وهي (فلا تنظرون)، يقول: فلا تؤخرون بالكيد والمكر، ولكن عجِّلوا بذلك. يُعْلِمه جل ثناؤه بذلك أنهم لن يضروه، وأنه قد عصمه منهم، ويُعَرِّف الكفرة به عجز أوثانهم عن نصرة من بغى أولياءهم بسوء. القول في تأويل قوله: {إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ (196)}
قال أبو جعفر: يقول تعالى ذكره لنبيه محمد صلى الله عليه وسلم: قل، يا محمد، للمشركين من عبدة الأوثان = "إن وليي"، نصيري ومعيني وظهيري عليكم = (الله الذي نزل الكتاب) عليّ بالحق، وهو الذي يتولى من صلح عمله بطاعته من خلقه.
* * *
القول في تأويل قوله: {وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ (197)}
قال أبو جعفر: وهذا أيضًا أمر من الله جل ثناؤه لنبيه أن يقوله للمشركين. يقول له تعالى ذكره: قل لهم، إن الله نصيري وظهيري، والذين تدعون أنتم أيها المشركون من دون الله من الآلهة، لا يستطيعون نصركم، ولا هم مع عجزهم عن نصرتكم يقدرون على نصرة أنفسهم، فأي هذين أولى بالعبادة وأحق بالألوهة؟ أمن ينصر وليه ويمنع نفسه ممن أراده، أم من لا يستطيع نصر وليه ويعجز عن منع نفسه ممن أراده وبَغاه بمكروه؟».
ترجمه: «این فرموده‌اش: {بگو شریکانتان را بخوانید سپس بر ضد من تدبیر و نیرنگ کنید} ای محمد به آن مشرکان که بت‌ها را عبادت می‌کنند بگو: شریکانتان را بخوانید کسانی که در عبادت آنان را شریک خدا قرار دادید، سپس شما و آن بت‌هایتان {بر ضد من تدبیر و نیرنگ کنید} و {مرا مهلت ندهید} می‌فرماید: در مکر و حیله و نیرنگ بر ضد من تاخیری نکنید، بلکه در آن عجله هم بکنید. خداوند که ثنایش بزرگ است به پیامبر خبر داده که آنان نمی‌توانند به او ضرری برسانند و خداوند او را از آنان محفوظ نگه داشته است. و به کافر می‌فهماند که بت‌هایشان از نصرت و یاری رساندن به آنان و خودشان عاجز هستند.
سخن دربارۀ تاویل آیه: {همانا یاور (و سرپرست) من، الله است که (این) کتاب را نازل کرده، و او یاور (و کار ساز) صالحان است}.
ابوجعفر طبری می‌گوید: خداوند متعال به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ای محمد به آن مشرکان پرستش‌گر بت‌ها بگو، {همانا یاور و سرپرست} نصیر و معین و ظهیر من بر ضد شما {الله است که این کتاب را به حق بر من نازل کرده است} و اوست کسی که سرپست کسی است که عملش را با اطاعت از خداوند، صالح می‌کند.
سخن دربارۀ تاویل این فرمودۀ خداوند: {و کسانی را که به جای او می‌خوانید، نمی‌توانند شما را یاری کنند، و نه خودشان را یاری دهند}
ابو جعفر طبری می‌گوید: و این نیز دستوری از طرف خداوند متعال است تا پیامبرش آن را که به مشرکان بگوید. خداوند متعال به او می‌فرماید: به آنان بگو همانا خداوند نصیر و ظهیر من است و شما ای مشرکان آن إله‌هایی که بجای خداوند آنان را می‌خوانید نمی‌توانند به شما نصرتی برسانند و آنان به همراه ناتوان بودن از نصرت رساندن به شما، از نصرت رساندن به خودشان هم عاجز اند، پس کدام یک از اینها اولی‌تر و مستحق‌تر به الوهیت است؟».[12]
چنانکه از کلام طبری رحمه الله در تفسیر این آیه مشاهده می‌شود، مشرکان برای بت‌هایشان قدرت نصرت‌دادن و یاری‌رساندن قائل بودند و به این خاطر آنان را به فریاد می‌خواندند. پس چگونه علمای دعوت نجد می‌گویند که مشرکان هیچ‌گونه قدرت نفع و ضرر رساندنی برای بت‌هایشان قائل نبوده‌اند؟ چگونه ادعا می‌کنند که مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم توحید ربوبیت داشته‌اند؟
و سمرقندی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «ثم قال: قُلِ يا محمد يعني: لكفار مكة ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ يعني: آلهتكم ثُمَّ كِيدُونِ يعني: اعملوا بي ما شئتم فَلا تُنْظِرُونِ يعني: لا تمهلون ولا تؤجلون لأنهم خوفوه بآلهتهم».
ترجمه: «سپس می‌فرماید: ای محمد {بگو} یعنی به کفار مکه بگو، {شریک‌هایتان را بخوانید}، یعنی إله‌هایتان را، {سپس بر ضد من نیرنگ و تدبیر کنید}، یعنی: هرچه می‌خواهید با من بکنید، {و مرا مهلت ندهید}، یعنی مهلتی ندهید و دیر هم نکنید، برای اینکه مشرکان پیامبر را بوسیلۀ إله‌هایشان می‌ترساندند».[13]
چنانکه سمرقندی هم گفته است، مشرکان پیامبر صلی الله علیه وسلم را از بت‌هایشان می‌ترساندند و می‌گفتند بت‌های ما به تو آسیب و بلایی می‌رساند پس از بت‌هایمان بترس و به آنان تعرض نکن. و در قسمت «خوف من دون الله» به این مبحث نیز پرداخته‌ایم و این نشان می‌دهد که مشرکان برای بت‌هایشان قدرت‌هایی فرازمینی و ماورایی قائل بودند و گمان می‌کردند که بت‌هایشان به همانند الله، یاور و نصرت دهندۀ آنان هستند و معتقد بودند تعرض و بدگویی به إله‌هایشان آثار سوء و زیان و بلاهایی برای متعرض در بر دارد و از همین رو پیامبر صلی الله علیه وسلم را از بت‌هایشان می‌ترسانیدند.
پس گرفتن و برگزیدن ولی و نصیری که در عرض خداوند باشد، به این شکل که شخص گمان کند آن ولی و نصیر مستقل از الله متعال، به او کمک می‌کند و یاری می‌رساند و به او توکل کند، پس این همان شرک اکبر می‌باشد. امّا ولی و نصیری که در طول خداوند و به عنوان گرفتن اسباب شرعی باشد، تنها تعاون و همکاری محسوب می‌شود و به معنای گرفتن اولیاء من دون الله نمی‌باشد. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ [التوبة: 71]
«و مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان (و یاور) یکدیگرند».
ابن کثیر رحمه الله در تفسیر این آیه می‌گوید: «{بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ} أَيْ: يَتَنَاصَرُونَ وَيَتَعَاضَدُونَ، كَمَا جَاءَ فِي الصحيح: "المؤمن للمؤمن كالبنان يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا" وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ وَفِي الصَّحِيحِ أَيْضًا: "مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ، كَمَثَلِ الْجَسَدِ الْوَاحِدِ، إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سائِرُ الْجسدِ بالسَّهَرِ والْحُمَّى"».
ترجمه: «{دوستان (و یاور) یکدیگرند} یعنی: همدیگر را یاری می‌رسانند و تقویت می‌کنند، چنانکه در حدیث صحیح آمده: {مومن برای مومن مانند خشت‌های دیوار است که بعضی، بعضی دیگر را محکم می‌کند. و در حین گفتن آن، انگشتان خود را در همدیگر درآورد}. و باز در حدیث صحیح آمده است: {مثال مؤمنان در دوستی و رحم کردنشان به همدیگر، مثل یک بدن است که هرگاه عضوی از آن، از درد بنالد، ساير اعضا در بیداری و تب و حرارت، با او همدرد می‌شوند}».[14]
پس اینکه مومنان با همدیگر اولیاء و یار و یاور و ناصر همدیگر باشند، چنین اولیاء بودنی، در واقع در طول خداوند و به عنوان گرفتن اسباب شرعی بوده است، امّا اگر قدرت اولیاء را مستقل از الله دانست و اولیاء را در عرض خداوند قرار داد، در آن حالت است که من دون الله محسوب شده و شرک می‌باشد و مشرکان بت‌هایشان را اولیاء من دون الله می‌دانستند که مستقل از الله متعال، قدرت نفع و ضرر رساندن دارند و از این جهت بود که دچار شرک در ربوبیت شده بودند.
[الأنعام: 14-17] بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟
خداوند در آیاتی دیگر می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيّٗا فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَهُوَ يُطۡعِمُ وَلَا يُطۡعَمُۗ قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَسۡلَمَۖ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٤ قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥ مَّن يُصۡرَفۡ عَنۡهُ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمَهُۥۚ وَذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِينُ١٦ وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يَمۡسَسۡكَ بِخَيۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٧ [الأنعام: 14-17]
«بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟ (پروردگاری) که پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین است، اوست که روزی می‌دهد، و به او روزی نمی‌دهند. بگو: من مأمورم که نخستین کسی باشم که اسلام آورده است، و (فرمان یافته‌ام که) از مشرکان نباش(14) بگو: همانا من اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روز بزرگ می‌ترسم(15) هر کس که در آن روز (عذاب را) از او بگردانند (و به وی عذاب نرسد) قطعاً (الله) به او رحم نموده است؛ و این پیروزی آشکار است(16) اگر الله (بخواهد) زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی‌تواند آن را دفع کند، و اگر خیری به تو رساند، پس او بر همه چیز تواناست(17)».
در آیۀ 14 از گرفتن ولی غیر از الله یاد می‌کند و در آیه 17 از نفع و ضرر رساندن یاد می‌کند که تنها به دست خداوند است. و اگر مشرکان برای اولیائی که من دون الله گرفته بودند قدرت دفع ضرر و جلب خیر و منفعت قائل نبودند، پس خداوند نیز با چنین توبیخ‌ها و سرزنش‌ها و استدلال‌هایی آنان را خطاب نمی‌کرد. و اگر آنطوری که نجدیه می‌گویند بود، اینکه مشرکان توحید ربوبیت داشته‌اند، پس باید مشرکان برای اولیاء و بت‌هایشان که به جای خداوند گرفته بودند قدرت دفع ضرر و جلب منفع قائل نبوده باشند و باید در جواب پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌گفتند که‌: ای محمد ما برای بت‌هایمان که قدرت دفع ضرر و جلب منفعت قائل نیستیم، پس چرا خدای تو از ما به چیزی ایراد گرفته است که به آن معتقد نیستیم؟! و پناه بر خداوند از اینکه خداوند سخنی عبث و بیهوده بگوید. امّا متاسفانه علمای دعوت نجد حاضر هستند مشرکان قریش را در ربوبیت موحّد نشان بدهند و کلام خداوند را متناقض نشان بدهند، امّا حاضر نیستند که قبول کنند در فهم شرک مشرکان دچار اشتباه گشته‌اند! پناه بر خداوند از غرور و تکبری که سبب شود قرآن را طبق امیال و اهواء خود تاویل نمود. متاسفانه کسانی که ‌اشتهای تکفیر اهل قبله را دارند، برای رسیدن به این هدف، ناچار هستند شرک مشرکان در زمان نزول قرآن را تطهیر نمایند و تقلیل نمایند و آنان را موحّد در ربوبیت نشان بدهند، تا با این کار بتوانند مشرکان نجس را با اهل قبله در توحید ربوبیت یکسان و برابر بدانند و سپس به تکفیر اهل قبله راحت‌تر دست یابند ولا حول ولا قوة إلا بالله.
اکنون به تفسير طبری دربارۀ آیات فوق دقت نمایید که بیان می‌کند مشرکان در ربوبیت مشرک بودند و برای بت‌هایشان صفات ربوبیت قائل بودند و از سخنان اهل بدعت و کج اندیشان برحذر باش که قصد دارند شرک مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را تطهیر نمایند. امام مفسرین طبری رحمه الله می‌گوید: «يقول تعالى ذكره لنبيه محمد صلى الله عليه وسلم:"قل"، يا محمد، لهؤلاء المشركين العادلين بربهم الأوثانَ والأصنامَ، والمنكرين عليك إخلاص التوحيد لربك، الداعين إلى عبادة الآلهة والأوثان: أشيئًا غيرَ الله تعالى ذكره: "أتخذ وليًّا"، أستنصره وأستعينه على النوائب والحوادث، كما: حدثني محمد بن الحسين قال، حدثنا أحمد بن المفضل قال، حدثنا أسباط، عن السدي:"قل أغير الله اتخذ وليًّا"، قال: أما"الولي"، فالذي يتولَّونه ويقرّون له بالربوبية».
ترجمه: «خداوند متعال به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ای محمد به آن مشرکانی که اوثان و اصنام را معادل و همتای پروردگارشان قرار می‌دهند، و خالص گرداندن توحید برای پروردگارت را بر تو انکار می‌ورزند، و به عبادت آلهه و اوثان دعوت می‌کنند، بگو: آیا چیزی غیر از الله متعال را به عنوان ولی و یاور بگیرم تا او را بر مصایب و حوادث، به نصرت و یاری بگیرم. چنانکه محمد بن الحسین برایم تعریف کرد گفت احمد بن المفضل از اسباط از سدی برایم تعریف کرد، که دربارۀ {بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم} گفت: امّا "الولی" کسی است که او را به ولایت می‌گیرند و برایش اقرار به ربوبیت می‌کنند».[15]
و به تعریف امام بغوی رحمه الله از «ولی» دقت نمایید، ایشان در تفسیر آیه می‌گوید: «قَوْلُهُ تَعَالَى: قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا؟ وَهَذَا حِينَ دُعِيَ إِلَى دِينِ آبَائِهِ، فَقَالَ تَعَالَى: قُلْ يَا مُحَمَّدُ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا، رَبًّا وَمَعْبُودًا وَنَاصِرًا وَمُعِينًا؟».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند متعال: {بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟} و این، آن هنگامی ‌بود که به دین (شرکی) نیاکانش دعوت داده شد، پس خداوند متعال فرمود: ای محمد بگو: آیا غیر الله را ولی، رب، معبود، ناصر و معین خود بگیرم؟».
امام بغوی، ولی را در معنای رب، ناصر و معین می‌آورد که همگی مربوط به صفات ربوبیت است و نشان می‌دهد که مشرکانی که اولیائی من دون الله گرفته بودند، در ربوبیت مشرک بوده‌اند.
و قرطبی رحمه الله نیز در تفسیر آیه همان را می‌گوید: «قَوْلُهُ تَعَالَى: (قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا) مَفْعُولَانِ، لَمَّا دَعَوْهُ إِلَى عِبَادَةِ الْأَصْنَامِ دِينِ آبَائِهِ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى" قُلْ" يَا مُحَمَّدُ:" أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا" أَيْ رَبًّا وَمَعْبُودًا وَنَاصِرًا دُونَ اللَّهِ».
ترجمه: «این فرموده خداوند متعال: {بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟} هنگامی‌که به عبادت اصنام و دین (شرکی) نیاکانش دعوت داده شد خداوند نازل کرد: ای محمد {بگو آیا غیر الله را ولی و یاور خود گیرم} یعنی رب و معبود و ناصری بجای الله؟».
و چنانکه می‌بینیم امام قرطبی نیز ولی گرفتن من دون الله را برابر با گرفتن ربی غیر از الله می‌داند که چنین نشان می‌دهد که مشرکان با گرفتن اولیاء من دون الله، در ربوبیت مشرک بوده و برای معبودانشان ربوبیت قائل بوده‌اند.
ابن الجوزی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «قوله تعالى: {قل أغير الله أتخذ ولياً} ذكر مقاتل أن سبب نزولها، أن كفَّار قريش قالوا: يا محمد، ألا ترجع إلى دين آبائك؟ فنزلت هذه الآية . وهذا الاستفهام معناه الإنكار؛ أي: لا أتخذ وليا غير الله أتولاه، وأعبده، وأستعينه».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند متعال: {بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟} مقاتل ذکر کرده که سبب نزول آن این بود که کفار قریش گفتند: ای محمد آیا به دین پدرانت باز نمی‌گردی؟ و این آیه نازل شد. و بصورت استفهام انکاری است، یعنی: بغیر از الله کسی را ولی نمی‌گیرم که با او تولا کنم و عبادتش کنم و از او استعانت بگیرم».[16]
الخازن رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «قوله عز وجل: {قل أغير الله أتخذ ولياً} قال مقاتل لما دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى دين آبائه أنزل الله هذه الآية فقال قل لهم يا محمد أغير الله اتخذ ولياً يعني رباً ومعبوداً وناصراً ومعيناً وهو استفهام ومعناه الإنكار أي لا أتخذ غير الله ولياً».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند عزوجل: {بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟} مقاتل می‌گوید هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم به دین پدرانش دعوت شد خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود: ای محمد به آنان بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور بگیرم؟ یعنی رب و معبود و ناصر و معین بگیرم، و استفهام است و معنایش انکاری است یعنی غیر از الله ولی و یاوری نمی‌گیرم».[17]
و طبرانی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «وقَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: {قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيّاً فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}؛ أي قُلْ لَهم يا مُحَمَّدُ: أسِوَى اللهِ أَعْبُدُ رَبّاً وأتَّخِذُ نَاصراً».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند عزوجل: {بگو: آیا غیر الله را ولی و یاور گیرم؟ (پروردگاری) که پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین است} یعنی ای محمد به آنان بگو: آیا ربی غیر از الله را عبادت کنم و ناصری غیر از الله را برای خود برگزینم؟».
پس گرفتن ولی غیر از الله با این اعتقاد که آن ولی را مستقل از الله بدانی و معتقد باشی که آن ولی تو را مستقل از الله، نصرت و یاری می‌رساند یا تو را از عذاب می‌رهاند، یا بدون رضایت و اذن الله برایت شفاعت می‌کند، همۀ اینها شرک در ربوبیت بوده و عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت به بت‌هایشان همین گونه بوده است. از همین رو خداوند بت‌هایشان را به اولیاء من دون الله یاد می‌کند. امّا همانطور که پیشتر نیز گفتیم، مومنان اولیاء و یاوران همدیگر هستند و همدیگر را به ولی و یاوری می‌گیرند امّا چنین ولی گرفتنی، موجب شرک نمی‌شود چون ولایت آنان در عرض ولایت خداوند نیست و مستقل از خداوند نیست؛ بلکه در طول ولایت خداوند است؛ پس اعتقاد به استقالیت ولی است که موجب شرک می‌شود نه اینکه مطلق گرفتن ولی و نصیر شرک باشد.
[نوح: 23-25] در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند
هچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا٢٣ وَقَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗاۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلٗا٢٤ مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا٢٥ [نوح: 23-25]
«و گفتند: إله‌های خود را رها نکنید و (بخصوص) ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را رها نکنید(23) و به راستی آن‌ها بسیاری را گمراه کردند، و (تو ای پروردگار!) ستمکاران را جز گمراهی میفزا(24) (سرانجام) به کیفر گناهان‌شان (همگی) غرق شدند، پس در آتش (دوزخ) درآورده شدند، و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند(25)».
مشرکانِ قوم نوح، ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را إله‌های خود گرفته بودند و آنها را با نام إله یاد می‌کردند و آن هنگام که در آتش دوزخ انداخته می‌شوند إله‌هایشان که آنها را انصاری من دون الله می‌پنداشتند، نمی‌توانند به آنان هیچ یاری و کمکی برسانند. و اين اعتقاد مشرکان مبنی بر اینکه إله‌هایشان انصار و یاورانی برای آنان هستند که مستقل از الله می‌توانند به آنان یاری و کمک برسانند، در واقع شرک‌ورزی آنان در ربوبیت خداوند است. و تا شرک در ربوبیت بوجود نیاید و تا نسبت به یک چیز، توانایی نفع و ضرر رساندن قائل نبود، پس آن چیز امکان ندارد عبادت ‌شوند و شرک در عبودیت متضمن شرک در ربوبیت است.
و زمخشری رحمه الله می‌گوید: «فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً تعريض باتخاذهم آلهة من دون الله وأنها غير قادرة على نصرهم، وتهكم بهم، كأنه قال: فلم يجدوا لهم من دون الله آلهة ينصرونهم ويمنعونهم من عذاب الله، كقوله تعالى أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا».
ترجمه: «{و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند} اعتراض و کنایه‌ای است به آنان بخاطر گرفتن إله‌هایی بجای الله در حالی که ناتوان از یاری رساندن به آنان هستند و ریشخند و دست انداختن آنان است، انگار که می‌گوید: بغیر از الله آلهه‌ای برای خود نیافتند که آنان را یاری برساند و از عذاب خداوند آنان را باز دارد، همانند این فرموده‌اش: ﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَا [الأنبياء: 43] «آیا آن‌ها إله‌هایی دارند که (می‌توانند) آن‌ها را (در برابر عذاب ما حفظ کنند و) باز دارند».[18]
فخر رازی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «ثُمَّ قَالَ تَعَالَى: فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً وَهَذَا تَعْرِيضٌ بِأَنَّهُمْ إِنَّمَا وَاظَبُوا عَلَى عِبَادَةِ تِلْكَ الْأَصْنَامِ لِتَكُونَ دَافِعَةً لِلْآفَاتِ عَنْهُمْ جَالِبَةً لِلْمَنَافِعِ إِلَيْهِمْ، فَلَمَّا جَاءَهُمْ عَذَابُ اللَّهِ لَمْ يَنْتَفِعُوا بِتِلْكَ الْأَصْنَامِ، وَمَا قَدَرَتْ تِلْكَ الْأَصْنَامُ عَلَى دَفْعِ عَذَابِ اللَّهِ عَنْهُمْ، وَهُوَ كَقَوْلِهِ: أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا [الْأَنْبِيَاءِ: 43] وَاعْلَمْ أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ حُجَّةٌ عَلَى كُلِّ مَنْ عَوَّلَ عَلَى شَيْءٍ غير الله تعالی».
ترجمه: «سپس خداوند متعال می‌فرماید: {و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند}، و این کنایه‌ای است به اینکه آنان سر به عبادت این بت‌ها سپرده بودند تا آفات را از آنان دفع کرده و منافع را برایشان جلب کنند. و هنگامی‌که عذاب خداوند به سراغشان آمد این بت‌ها نفعی به آنان نرساندند و این بت‌ها نتوانستند که عذاب خداوند را از آنان دفع کنند، و این همانند این فرموده‌اش است: «آیا آن‌ها إله‌هایی دارند که (می‌توانند) آن‌ها را (در برابر عذاب ما حفظ کنند و) باز دارند» و بدان که این آیه حجتی است بر هر کسی که به چیزی غیر از الله متعال اعتماد و اتکا کند».[19]
و بیضاوی رحمه الله می‌گوید: «فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً تعريض لهم باتخاذ آلهة مِن دُونِ الله لاَ تقدر على نصرهم».
ترجمه: «{و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند}، کنایه است به آنان است بخاطر گرفتن آلهه‌ای بجای الله که توانایی یاری رساندن به آنان را ندارند».[20]
ابو حيان اثیر الدین اندلسی در تفسیر آیه می‌گوید: «فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً: تَعْرِيضٌ بِانْتِفَاءِ قُدْرَةِ آلِهَتِهِمْ عَنْ نَصْرِهِمْ».
ترجمه: «{و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند}، کنایه از منتفی بودن قدرت آلهه‌یشان از یاری رساندن به آنان می‌باشد».[21]
ابن کثیر رحمه الله می‌گوید: «{فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا} أَيْ: لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مُعِينٌ وَلَا مُغيث وَلَا مُجير يُنْقِذُهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ كَقَوْلِهِ: {قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلا مَنْ رَحِمَ} [هُودٍ: 43]».
ترجمه: «{و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند}، یعنی معین (یاری دهنده) و مغیث (فریادرس) و مجیری (پناه دهنده‌ای) ندارند که آن‌ها را از عذاب خداوند نجات دهد، همانند این فرموده‌اش: {گفت: امروز هیچ نگه دارنده‌ای در برابر فرمان الله نیست، مگر کسی‌که الله به او رحم کند}».[22]
ابو حفص سراج الدین حنبلی در تفسیر آیه می‌گوید: «قوله: {فَلَمْ يَجِدُواْ لَهُمْ مِّن دُونِ الله أَنصَاراً}، أي: من يدفع عنهم العذاب، وهذا يدل على أنهم إنما عبدوا تلك الأصنام لتدفع عنهم الآفاتِ، وتجلب المنافع إليهم فلما جاءهم العذاب لم ينتفعوا بتلك الأصنام، ولم يدفعوا عنهم العذاب وهو كقوله تعالى: {أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِّن دُونِنَا} [الأنبياء: 43]».
ترجمه: «این فرموده‌اش: {و در برابر (عذاب) الهی یاور (و مددکاری) برای خود نیافتند}، یعنی کسی که عذاب را از آنان دفع کنند نیافتند. و بر این دلالت دارد که آنان آن اصنام را به این خاطر عبادت کردند تا آفات را از آنان دفع کنند و منافع را برایشان جلب کنند، و هنگامی ‌که عذاب سراغ آنان آمد آن اصنام نفعی به آنان نرساندند و عذاب را از آنان دفع نکردند و این همانند این فرمودۀ خداوند متعال است: {آیا آن‌ها إله‌هایی دارند که (می‌توانند) آن‌ها را (در برابر عذاب ما حفظ کنند و) باز دارند}».[23]



[1]- تفسیر طبری، ج 2 ص 489.
[2]- تفسیر الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ج 1 ص 256.
[3]- تفسير البغوي، ج 1 ص 154.
[4]- تفسیر السمعانی (متوفى: 489هـ) ، ج 1 ص 124. ناشر: دار الوطن، الرياض – السعودية. چاپ اول: 1418هـ.
[5]- تفسیر طبری، ج 20 ص 38.
[6]- تفسیر ابن کثیر، ج 6 ص 279.
[7]- الرسائل الشخصية، صص 44-45.
[8]- تفسیر بحر العلوم، ج 2 ص 634.
[9]- تفسیر الكشف والبيان عن تفسير القرآن از الثعلبی، ج 7 ص 279.
[10]- تفسیر السعدی (متوفى: 1376هـ) (تيسير الكريم الرحمن في تفسير كلام المنان)، ص 631.
[11]- تفسیر لباب التأويل في معاني التنزيل از أبو الحسن علي بن محمد بن إبراهيم بن عمر الشيحي معروف به الخازن (741 هـ)، ج 3 ص 381. ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. چاپ اول 1415 هـ.
[12]- تفسیر طبری، ج 13 صص 322-323.
[13]- تفسیر بحر العلوم، ج 1 ص 575.
[14]- تفسیر ابن کثیر، ج 4 ص 174.
[15]- تفسیر طبری، ج 11 ص 282.
[16]- تفسیر زاد المسير في علم التفسير، از جمال الدين عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597 هـ)، ج 2 ص 13. ناشر: دار الكتاب العربي – بيروت. 1422 هـ.
[17]- تفسیر لباب التأويل في معاني التنزيل، ج 2 ص 373.
[18]- تفسیر الکشاف از الزمخشری (متوفى: 538هـ)، ج 4 صص 620-621. الناشر: دار الكتاب العربي – بيروت. الناشر: دار الكتاب العربي – بيروت. چاپ: سوم 1407 هـ.
[19]- تفسیر مفاتیح الغیب، ج 30 ص 659.
[20]- تفسیر البیضاوی، ج 5 ص 250.
[21]- تفسیر البحر المحیط، ج 10 ص 288.
[22]- تفسیر ابن کثیر، ج 8 ص 236.
[23]- تفسیر اللباب فی علوم الکتاب از أبو حفص سراج الدين عمر بن علي بن عادل الحنبلي الدمشقي النعماني (متوفى: 775هـ) ، ج 19 ص 400.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...