۱۳۹۷/۰۸/۲۰

[الصافات: 158-160] و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند.


نویسنده: مجاهد دین

الله متعال می‌فرماید: ﴿وَجَعَلُواْ بَيۡنَهُۥ وَبَيۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ١٥٨ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ١٥٩ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ١٦٠ [الصافات: 158-160]
«و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند، در حالی‌که جنیان به خوبی می‌دانند که آنان احضار خواهند شد(158) الله منزّه است از آنچه توصیف می‌کنند(159) مگر بندگان مخلص الله(160)».
طبری در تفسیر این آیات می‌گوید: «يقول تعالى ذكره: وجعل هؤلاء المشركون بين الله وبين الجنة نسبا.
واختلف أهل التأويل في معنى النسب الذي أخبر الله عنهم أنهم جعلوه لله تعالى، فقال بعضهم: هو أنهم قالوا أعداء الله: إن الله وإبليس أخوان.
* ذكر من قال ذلك:
حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي، قال: ثني عمي، قال ثني أبي، عن أبيه، عن ابن عباس، قوله (وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا) قال: زعم أعداء الله أنه تبارك وتعالى وإبليس أخوان.
وقال آخرون: هو أنهم قالوا: الملائكة بنات الله، وقالوا: الجنة: هي الملائكة.
* ذكر من قال ذلك:
حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى; وحدثني الحارث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء جميعا عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: (وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا) قال: قال كفار قريش: الملائكة بنات الله، فسأل أبو بكر: مَنْ أمهاتهنّ؟ فقالوا: بنات سَرَوات الجنّ، يحسبون أنهم خلقوا مما خلق منه إبليس.
حدثنا عمرو بن يحيى بن عمران بن عفرة، قال: ثنا عمرو بن سعيد الأبح، عن سعيد بن أبي عروبة، عن قتادة، في قوله (وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا) قالت اليهود: إن الله تبارك وتعالى تزوّج إلى الجنّ، فخرج منهما الملائكة، قال: سبحانه سبح نفسه.
حدثنا محمد، قال: ثنا أحمد، قال: ثنا أسباط، عن السديّ، في قوله (وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا) قال: الجنة: الملائكة، قالوا: هنّ بنات الله.
حدثني الحارث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء جميعا، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد (وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا): الملائكة.
حدثني يونس، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: قال ابن زيد، في قوله (وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا) قال: بين الله وبين الجنة نسبا افتروا.
وقوله (وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ) اختلف أهل التأويل في معنى ذلك، فقال بعضهم: معناه: ولقد علمت الجنة إنهم لمشهدون الحساب.
* ذكر من قال ذلك:
حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى; وحدثني الحارث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء جميعا، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد (وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ) آنها ستُحضر الحساب.
وقال آخرون: معناه: إن قائلي هذا القول سيُحضرون العذاب في النار.
* ذكر من قال ذلك:
حدثنا محمد، قال: ثنا أحمد، قال: ثنا أسباط، عن السديّ (إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ) إن هؤلاء الذين قالوا هذا لمحضَرُون: لمعذّبون. وأولى القولين في ذلك بالصواب قول من قال: إنهم لمحضرون العذاب، لأن سائر الآيات التي ذكر فيها الإحضار في هذه السورة، إنما عُنِيَ به الإحضار في العذاب، فكذلك في هذا الموضع.
وقوله (سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ) يقول تعالى ذكره تنزيهًا لله، وتبرئة له مما يضيف إليه هؤلاء المشركون به، ويفترون عليه، ويصفونه، من أن له بنات، وأن له صاحبة.
وقوله (إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ) يقول: ولقد علمت الجنَّةُ أن الذين قالوا: إن الملائكة بنات الله لمحضرون العذاب، إلا عباد الله الذين أخلصَهُمْ لرحمته، وخلقهم لجنته».
ترجمه: «خداوند متعال می‌فرماید: آن مشرکان بین الله و بین جنّیان خویشاوندی (نسب) قرار دادند. و اهل تاویل در معنای نسبی که مشرکان برای خداوند قرار داده بودند اختلاف دارند؛ بعضی از آنان می‌گویند: آن دشمنان خدا می‌گفتند که الله و ابلیس برادر هستند.
کسی که چنین گفته است:
محمد بن سعید از پدرش از عمویش از جدرش از پدرش از ابن عباس دربارۀ این فرمودۀ خداوند: {و مشرکان میان اوتعالی و جنیان خویشاوندی قرار دادند} می‌گوید: دشمنان خداوند گمان کردند که خداوند تبارک و تعالی و ابلیس برادر هستند.
و دیگران می‌گویند: مشرکان گفتند ملائکه دختران الله هستند و گفتند الجنة همان ملائکه هستند.
کسی که چنین گفته است:
با سندش از مجاهد آورده که گفت: کفار قریش گفتند ملائکه دختران الله هستند، پس ابوبکر از آنان پرسید مادرانشان چه کسی هستند؟ گفتند: دختران اشراف و بزرگان جن هستند. گمان می‌کردند که آنان از چیزی خلق شدند که ابلیس خلق شده است.
و با سندش از قتاده دربارۀ آیه آورده که گفت: یهودیان گفتند خداوند تبارک و تعالی با جن ازدواج کرد و ملائکه از آن‌ها بیرون آمد. گفت: خداوند پاک است و خودش را از آن پاک نموده است.
و با سندش از السدی دربارۀ آیه آورده که گفت: ﴿ٱلۡجِنَّةِ، ملائکه است. مشرکان گفتند آن‌ها دختران الله هستند.
و با سندش از مجاهد آورده که دربارۀ آیه گفت: ملائکه هستند.
و با سندش از ابن زید آورده که دربارۀ آیه گفت: افترا بستند که بین الله و بین جن نسب وجود دارد.
و این فرموده‌اش: {درحالی که جنیان به خوبی می‌دانند که آنان احضار خواهند شد} اهل تاویل در معنای آن اختلاف کرده‌اند. بعضی از آنان می‌گویند معنایش این است که: و در حالی که جنیان به خوبی می‌دانند که آنان محاسبه می‌شوند و آن را مشاهده می‌کنند.
کسانی که چنین گفته‌اند:
با سندش از مجاهد آورده که درباره آیه گفت: آن‌ها برای حساب حاضر می‌شوند.
و دیگران گفتند: که معنای آیه این است که گویندۀ چنین سخنی در عذاب دوزخ حاضر گردانده می‌شوند.
کسانی که چنین می‌گوید:
با سندش از السدی درباره آیه ﴿إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ آورده که گفت آن کسانی که چنین چیزی گفتند، حاضر می‌شوند، یعنی عذاب می‌شوند. و نزدیک‌ترین قول‌ها به صواب قول کسی است که می‌گویند: آن‌ها در عذاب حاضر می‌شوند، برای اینکه سایر آیات دیگر این سوره که در آن احضار ذکر شده است همانا منظورش حاضر شدن در عذاب بوده است پس به همان شکل در این جا هم به همان معناست.
و این فرموده‌اش: {خداوند منزّه است از آنچه توصیف می‌کنند} خداوند متعال در منزّه بودن خودش و تبرئه‌اش از آنچه که آن مشرکان به او اضافه می‌نمایند و بر او افترا می‌بندند و توصیف می‌کنند، اینکه اوتعالی دختر دارد و همسر دارد، خودش را تنزیه می‌نماید.
و این فرموده‌اش: {مگر بندگان مخلص الله} می‌فرماید: در حالی که جنّیان به خوبی می‌دانند که کسانی که گفتند ملائکه دختران الله هستند در عذاب احضار می‌گردند بغیر از بندگان خداوندی که خداوند آنان را برای رحمتش خالص گردانده و آنان را برای بهشتش خلق کرده است».[1]
و سمرقندی رحمه الله در تفسیرش می‌نویسد: «ثم قال عز وجل: وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً يعني: وصفوا بين الرب، وبين الملائكة نسباً حين زعموا أنهم بناته. ويقال: جعلوا بينه وبين إبليس قرابة. وروى جبير عن الضحاك قال: قالت قريش: إن إبليس أخو الرحمن. وقال عكرمة: وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً قالوا: الملائكة بنات الله، وجعلوهم من الجن. وهكذا قال القتبي».
ترجمه: «سپس خداوند عزوجل می‌فرماید: {و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند}. یعنی بين پروردگار و بین ملائکه نسبی وصف نمودند آنگاه که گمان کردند ملائکه دختران خداوند هستند. و گفته می‌شود که بین اوتعالی و بین ابلیس قرابت قرار دادند. و جبیر از ضحاک روایت کرده که گفت: قریش می‌گفت: ابلیس برادر رحمان است. و عکرمه می‌گوید: گفتند ملائکه دختران الله هستند و آنان را از جن قرار دادند. القتبی اینگونه گفته است».[2]
و ماوردی رحمه الله در تفسیر آیه می‌گوید: «قوله عز وجل: {وجعلوا بينه وبين الجِنة نسباً} فيه أربعة أوجه: أحدها: أنهاشراك الشيطان في عبادة الله تعالى فهو النسب الذي جعلوه , قاله الحسن. الثاني: هو قول يهود أصبهان أن الله تعالى صاهر الجن فكانت الملائكة من بينهم , قاله قتادة. الثالث: هو قول الزنادقة: إن الله تعالى وإبليس أخوان , وأن النور والخير والحيوان النافع من خلق الله , والظلمة والشر والحيوان الضار من خلق إبليس , قاله الكلبي وعطية العوفي. الرابع: هو قول المشركين , إن الملائكة بنات الله فقال لهم أبو بكر: فمن أمهاتهم؟ قالوا: بنات سروات الجن , قاله مجاهد».
ترجمه: «این فرمودۀ خداوند عزوجل: {و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند} درباره‌اش چهار وجه وجود دارد: یکی: اینکه شریک کردن شیطان در عبادت الله تعالی همان نسبی است که قرار دادند. حسن بصری این را گفته است. دوم: سخن یهودیان اصفهان است که الله تعالی با جن ازدواج کرد و ملائکه از آنان بوجود آمد. قتاده این را گفته است. سوم: سخن زنادقه است اینکه الله تعالی و ابلیس برادر هستند و نور و خیر و جانداران مفید از مخلوقات الله است و تاریکی و شر و جانداران مضر از مخلوقات ابلیس است. کلبی و عطیه عوفی این را گفته‌اند. چهارم: سخن مشرکان است اینکه ملائکه دختران الله است و ابوبکر به آنان گفت: پس مادرانشان که هستند؟ گفتند: دختران بزرگان و سادات جن مادرانشان هستند. مجاهد این را گفته است».[3]
ابو القاسم ابن جزی رحمه الله در تفسیرش می‌گوید: «وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً الضمير في جعلوا لكفار العرب، وفي معنى الآية قولان: أحدهما أن الجنّة هنا الملائكة وسميت بهذا الاسم لأنه مشتق من الاجتنان وهو الاستتار، والملائكة مستورين عن أعين بني آدم كالجن، والنسب الذي جعلوه بينهم وبين الله قولهم: إنهم بنات الله، والقول الثاني أن الجن هنا الشياطين، وفي النسب الذي جعلوه بينه وبينهم أن بعض الكفار قالوا: إن الله والشياطين أخوان، تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا».
ترجمه: «{و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند} ضمیر در {قرار دادند} به کفار عرب بر می‌گردد و دربارۀ معنای آیه دو قول وجود دارد، یکی اینکه الجنة ملائکه هستند و به این خاطر به این اسم آمده است چون از اجتنان مشتق شده است که همان استتار و پنهان بودن است و ملائکه از چشم بنی آدم به همانند جن، پنهان هستند. و نسبی که بین جن و بین الله قرار دادند این بود که گفتند ملائکه دختران الله هستند. و قول دوم اینکه جن اینجا شیاطین است و نسبی که بین اوتعالی و بین شیاطین قرار دادند این بود که بعضی از کفار گفتند که الله و شیاطین برادر هستند، خداوند بسیار بلند مرتبه است از چنین چیزی».[4]
و امام بخاری رحمه الله در صحیحش آورده است: «قَالَ مُجَاهِدٌ ( وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا ) قَالَ كُفَّارُ قُرَيْشٍ الْمَلاَئِكَةُ بَنَاتُ اللَّهِ، وَأُمَّهَاتُهُمْ بَنَاتُ سَرَوَاتِ الْجِنِّ».
ترجمه: «مجاهد گفت: {و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند} کفار قریش گفتند ملائکه دختران الله هستند و مادرانشان دختران اشراف زادگان و سادات جن هستند».[5]
چنانکه از کلام مفسران دربارۀ این آیه مشاهده می‌شود، مشرکان رابطۀ خویشاوندی و نسبی بین الله و جن قرار داده بودند و معتقد بودند که الله متعال با سروات و بزرگان جن ازدواج کرده و از آنها ملائکه به دنیا آمده‌اند و از این رو ملائکه را دختران الله می‌دانستند. و به این خاطر است که می‌گوییم مشرکان، إلهیت را همانند انسانیت، متعدد می‌دانستند؛ یعنی به همان شکل که انسان‌ها متعدد هستند، در فهم مشکران إلهیت نیز متعدد بود و الله را پدر إله‌ها می‌دانستند و ملائکه را نیز فرزندان الله می‌دانستند. و إله نیز ذاتی است که صفات ربوبیتیِ قائم به ذات خود را دارد. به همان شکل که یک انسان از او انسان دیگری متولد می‌شود و هردو در صفات خود قائم به خود هستند و پدر نمی‌تواند مثلا از او سلب قدرت شنیدن یا دیدن کند، و شنیدن و دیدن فرزند در گرو اذن پدرش نیست، چراکه ذات انسان هنگام به دنیا آمدن، شنیدن و دیدن را از پدرش به ارث می‌برد. و در نزد مشرکان إلهیت نیز اینگونه بود و معتقد بودند إله‌هایشان، نه اینکه به اذن الله قدرت ربوبیت داشته باشند، بلکه معتقد بودند صفات الهیت و ربوبیت را از الله در حین توالد به ارث برده‌اند.
برای مثال انسانی که در نقش پدر قرار دارد، بر فرزندانش که از جنس او و انسان هستند تسلط و مالکیت دارد، و حتی یک انسان می‌تواند انسان دیگری را به بردگی بگیرد در حالی که همانند او یک انسان است، و همین تفکر را مشرکان نسبت به إلهیت داشتند، معتقد بودند الله به عنوان پدر آلهه در رأس قرار دارد و مالک همه و خالق آسمان‌ها و زمین است، و پایین‌تر از او إله‌های متعدد دیگری وجود دارند که تفاوتی در جنس و عنصر إلهیت با الله ندارند و بخاطر فرزند بودنشان، در تدبیر امور و فرمانروایی و ملک آسمان‌ها و زمین شریک پدرشان و اولیاء من الذل او هستند.
و به همان شکلی که ممکن است پسر یک انسان از فرمان پدرش تمرد کند و یا از دست او فرار کند و بگریزد و یا نافرمانی او را بکند و حتی بر پدرش غالب شود، به همان شکل مشرکان معتقد بودند که در بین آلهه نیز چنین حالتی رخ می‌دهد و داستان‌ها و خرافات زیادی در بین مشرکان ملت‌های مختلف مانند یونانیان و هندوان و... دربارۀ جنگ خدایان و غالب شدن إلهی بر إله دیگر و به بردگی گرفتن إلهی توسط إله دیگر و ... وجود دارد. و چنین اعتقادی در واقع همان مفهوم آیۀ تمانع و آیۀ فساد است که قبلاً ذکر این آیات و تفسیر آنان گذشت.
پس حقیقت معنای إله برای خواننده روشن می‌شود اینکه إله به معنای معبود نیست، چنانکه نجدیه گمان می‌کند، بلکه إله ذاتی است که حتی اگر هیچ عابدی هم وجود نداشته باشد که او را عبادت کند، باز متّصف به صفات إلهیت و قدرت‌های ربوبی قائم به ذات خودش می‌باشد. اما وقتی إله را به معبود معنا می‌کنی، این کار تو به این معناست که إله را خالی از هرگونه قدرت ربوبیت و خصائص الهیت کرده‌ای و گمان کرده‌ای که إله برای إله شدنش محتاج به فعل بندگانش است و لازمۀ فاسدی که از چنین عقیده‌ای بوجود می‌آید همان عقیدۀ بدعی دعوت نجدی است که گمان می‌کنند بعضی اعمال مانند سجده، ذاتاً عبادت هستند و گمان می‌کنند که مشرکان زمان پیامبر که به زعمشان توحید ربوبیت داشته‌اند و بت‌هایی که آنها را به اسم إله یاد می‌کردند، تنها به این خاطر مشرک بودند و تنها به این خاطر بت‌هایشان را إله می‌نامیدند که: تنها و صرفاً برای آنها ذبح و نذر و سجده کرده‌اند؛ بدون اینکه هیچ گونه اعتقادی به نفع و ضرر رساندن توسط آن إله‌ها داشته باشند! یعنی کاری که حتی مجانین و دیوانگان هم حاضر نیستند انجام بدهد! نجدیه گمان می‌کنند که مشرکان قریش بدون اینکه هیچ قدرت نفع و ضرر رساندنی برای بت‌هایشان قائل باشند با انجام بعضی اعمال مشرک شده بودند. و این فهم ناقصشان از عقیدۀ مشرکان آنان را بر این حمل نموده که معنای عبادت را هم درک نکنند و گمان کنند که بعضی اعمال ذاتاً عبادت هستند و انجام آنها در هر حالتی عبادت است. و بخاطر عدم شناخت شرک مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم توسط نجدیه و بخاطر عدم فهمیدن حقیقت عبادت، باعث شد که نجدیه با عقیده‌ای بسیار خطرناک بر امّت خروج کنند و مسلمانان را به مجرد درخواست دعا و شفاعت از مردگان، متهم به شرک کنند و گمان کنند که مشرکان قریش نیز هیچ شرکی نداشتند جز اینکه آنان نیز فقط از بت‌هایشان درخواست شفاعت و تقرب به سوی الله را داشته‌اند! ولا حول ولا قوة إلا الله.


[1]- تفسیر طبری ج 21 صص 120-122.
[2]- تفسیر بحر العلوم از سمرقندی، ج 3 ص 154.
[3]- تفسیر النکت والعیون از الماوردی (متوفى: 450 هـ) ، ج 5 صص 70-71. ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان.
[4]- تفسیر التسهیل لعلوم التنزیل، از ابن جزی (متوفى: 741هـ) ، ج 2 ص 198. ناشر: شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم – بيروت. چاپ اول: 1416 هـ.
[5]- صحیح بخاری ج 4 ص 127، باب «ذِكْرِ الجِنِّ وَثَوَابِهِمْ وَعِقَابِهِمْ».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...