💬کانال تخریب الاعتقاد میگوید: دعاء و طلب از اموات، شیاطین و جن، به هر نوع و نحو و نیتی که باشد، سببی برای کفر است، و بدون توجه به اعتقاد درونی فاعل آن، بر فاعل آن حکم شرک داده میشود. سپس برای این ادعایش به سخنی از ابن الوزیر رحمه الله دربارۀ کفر بودن کشتن پیامبر، استناد کرده است!
میگویم:
1️⃣اولا: سخنی که از ابن الوزیر نقل کردهای
دربارۀ کشتن پیامبر است، نه دربارۀ دعاء و طلب از اموات، شیاطین و جن. پس قیاس آن
بر این، با استناد به سخن ابن الوزیر، قیاسی باطل است؛ چون اصلا ابن الوزیر دربارۀ
چیز دیگری سخن گفته است. و این بهترین دلیل است بر اینکه میگوییم: شما نوخوارجان
معاصر سخن علما را نمیفهمید و آن را در غیر جای خودش به کار میبرید.
2️⃣ دوما: اثبت العرش ثم انقش! ابتدا ثابت کن
که نزد اهل سنت، دعاء و طلب از اموات، شیاطین و جن، به هر نحو و نوعی که باشد سببی
برای کفر است، سپس آن را قیاس کن بر فعلی مانند کشتن پیامبر که به هر نوعی که باشد
سببی برای کفر است.
▫️بدان
که اگر مرجئه، مکفرات و کبائر را یکی میدانند و برای هردو استحلال قلبی را شرط
قرار میدهند، پس امثال شما از خوارج معاصر نیز در نقطۀ مقابل آنان هستید و مکفرات
و کبائر را یکی میدانید و به همان شکل که برای مکفرات، استحلال قلبی را شرط نمیدانید،
برای محرمات نیز شرط نمیدانید و حتی بدتر از خوارج قدیم، مباحات و مستحبات را نیز
مکفرات قرار دادهاید!
فراس الحمدانی چه
زیبا گفته است: أمَا مِنْ أعْجَبِ الأشْيَاءِ عِلْجٌ * يُعَرّفُني الحَلالَ مِنَ
الحَرَامِ
«اما از
عجیبترین چیزها کافری است که حلال و حرام را به من یاد میدهد».
▫️ اما
اهل سنت و جماعت، بر خلاف خوارج، و بر خلاف مرجئه، کسی که مرتکب نواقض دین و
مکفرات بشود را با شروط و موانع شرعیاش، کافر میدانند، حال چه آن مکفره را حلال
بداند چه حلال نداند. اما مرتکب کبائر را تکفیر نمیکنند مگر اینکه آن کبیره را
حلال بداند.
👈و بدان مکفرات تنها چیزهایی هستند که اصل
دلالت لغوی دو شهادت (یعنی شهادت به اینکه هیچ إلهی جز الله نیست و شهادت به اینکه
محمد فرستادۀ خدا است) را بصورت یقینی نقض گرداند. اکنون آیا خطاب قرار دادن و کمک
گرفتن از مخلوقی غیر از الله، به هر نحو و نیت و قصدی که باشد سببی برای شرک است و
شهادتین را بطور یقینی نقض کرده است؟ کلّا و هرگز چنین نیست. چراکه به همان شکل که
تکرار طوطی وار شهادتین بدون فهمیدن معنای آن، ایمان را برای کسی ثابت نمیکند و اینکه
امر آن به باطن و عقیدۀ شخص بر میگردد، به همان شکل نیز نقض کردن شهادتین به باطن
و عقیدۀ شخص بر میگردد و بوسیلۀ فعل یا قولی که ظنی باشد نمیتوان اسلام کسی که
به یقین ثابت شده است را نقض گرداند.
▫️و خطاب
قرار دادن و کمک گرفتن از یک مخلوق (حال چه زنده باشد چه مرده، چه حاضر باشد چه غایب)،
هم میتواند بر وجه رب دانستن و قائم بالذات دانستن و نافع و ضار بالذات دانستن آن
مخلوق باشد، (که در این صورت شرک و کفر خواهد بود) و هم میتواند بر وجه سبب
دانستن آن مخلوق باشد (که در این صورت از کفر و شرک بطور کامل بیرون خواهد بود و
سپس عمل او زیر یکی از احکام پنجگانۀ حرام، مکروه، مباح، مستحب و واجب قرار خواهد
گرفت)؛ پس چنین کاری از مکفرات نبوده و دلالت شهادتین را بطور یقینی نقض نمیگرداند.
بر خلاف کشتن پیامبر که با اعتقاد به برگزیده بودن پیامبر و اسوه و الگو بودن او
تناقض دارد؛ در نتیجه از مکفرات و نواقض شهادتین است.
3️⃣سوما: گمان کردهای که ابن الوزیر مانند شما
عقاید خوارج را داشته است برای همین به سخن او استناد کردهای، اما متاسفانه لازم
میآید که ابن الوزیر را نیز تکفیر کنی و یا حداقل مرجئه بدانی، چون او نیز بین
مکفراتی که دلالت شهادتین را بطور یقینی نقض میگرداند با کبائر تفاوت قائل است.
چون خوارج، برخی
اعمال که در نزد اهل سنت کبائر هستند را بدون در نظر گرفتن نیت فاعلش (اینکه آیا
آن کبیره را حلال میداند، یا خیر) کفر میدانند، در حالی که در نزد اهل سنت،
مرتکب کبیره تنها با استحلال آن، کافر خواهد شد،
برای مثال خوارج
معاصر میگویند حکم نکردن به آنچه الله نازل کرده است و یا موالات با کفار به هر
نوع و نحوی که باشد (مثلا برای منفعتی دنیوی با کافر مولات کرده باشد و در حین
موالاتش با کافر، آن کافر را همچنان کافر بداند و کافر را به خاطر کفرش به دوستی
نگرفته باشد) سببی برای کفر است و نیت فاعلش اهمیتی ندارد،
🔹اما ابن الوزیر در نقد چنین عقیده ای در
کتابش ایثار الحق علی الخلق (ص 400) میگوید: «وَكَذَلِكَ لم يكفر حَاطِب ابْن أبي
بلتعة مَعَ خيانته لرَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَآله وَمَا نزل فِيهِ
أول سُورَة الممتحنة وَقَوله تَعَالَى فِيهِ {تلقونَ إِلَيْهِم بالمودة} و {تسرون
إِلَيْهِم بالمودة} وَقد قَالَ تَعَالَى {وَمن يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُم فَإِنَّهُ
مِنْهُم} وَمَعَ ذَلِك وَصفه بالايمان فِي أول السُّورَة حَيْثُ قَالَ {يَا أَيهَا
الَّذين آمنُوا} وَإِنَّمَا قُلْنَا أَنه دَاخل فِيمَن خُوطِبَ بذلك لِأَن الْعُمُوم
نَص فِي سَببه بالاجماع وَلذَلِك أدخلهُ الله مَعَ الْمُؤمنِينَ وخاطبه بأجمل الْخطاب
حَيْثُ قَالَ {لَا تَتَّخِذُوا عدوي وَعَدُوكُمْ أَوْلِيَاء} وَكَذَلِكَ ثَبت أَن
رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَآله قبل عذره وَذَلِكَ كُله يدل على مَا
قَالَه الامام الْمهْدي مُحَمَّد بن المطهر عَلَيْهِ السَّلَام أَن الْمُوَالَاة
الْمُحرمَة بالاجماع هِيَ أَن تحب الْكَافِر لكفره والعاصي لمعصيته لَا لسَبَب آخر
من جلب نفع أَو دفع ضَرَر أَو خصْلَة خير فِيهِ وَالله أعلم».
🔸ترجمه: «و همچنین حاطب بن ابی بلتعه کافر
نشد با اینکه به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خیانت کرد، و ابتدای آیۀ یکم
سورۀ ممتحنه و این قسمت از فرمودهاش در همان آیه: {با آنها طرح دوستی میافکنید}
و نیز این قسمتش: {پنهانی با آنها پیوند دوستی برقرار میکنید} دربارۀ او نازل شد.
در حالی که خداوند متعال فرموده است: {کسانی از شما که با آنها دوستی کنند، از
آنها هستند}. و با اين حال خداوند حاطب را در ابتدای آیه به عنوان ایماندار توصیف
کرد آنجا که فرمود: ﴿يَٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾. و همانا به این خاطر میگوییم
که او داخل در کسانی که با این وصف ایماندار خطاب شدهاند میباشد، چون به اجماع،
عموم لفظ نصی دربارۀ سبب نزولش است و برای همین خداوند حاتب را به همراه مومنان
داخل آیه کرد و با زیباترین خطاب او را خطاب قرار داد آنجا که فرمود: {دشمن من و
دشمن خودتان را دوست نگیرید} و همچنین ثابت گشته که رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم عذر حاتب را پذیرفت. و همۀ اینها بر آنچه که امام المهدی محمد بن المطهر علیه
السلام گفته است دلالت دارد اینکه موالاتی که به اجماع حرام است، این است که شخص
کافر را بخاطر کفرش دوست داشته باشی و شخص گناهکار را بخاطر گناهش دوست داشته باشی،
نه بخاطر سببی دیگر؛ مانند جلب نفع یا دفع ضرر یا بخاطر خصلت نیکویی که در او وجود
دارد. و خدا بهتر میداند».
👈چنانکه مشاهده میکنید، ابن الوزیر، بر خلاف
خوارجی همچون کانال تخریب الاعتقاد، موالات را به هر نحوی که باشد سببی برای کفر
ندانسته است و فاعلش را بدون در نظر گرفتن نیتش، کافر ندانسته است. اکنون ابن الوزیر
را مرجئه میدانی یا کافر؟
4️⃣چهارما: اگر دعاء و طلب از اموات، شیاطین و
جن، به هر نوعی که باشد سببی برای کفر باشد، پس بفرمایید ابن تیمیه رحمه الله را
تکفیر کنید، چراکه ابن تیمیه این کار را به نیت فاعلش ربط داده و مطلقا کفر
ندانسته است.
🔹 چنانکه ابن تیمیه میگوید: «وَمَنْ كَانَ
يَسْتَعْمِلُ الْجِنَّ فِي أُمُورٍ مُبَاحَةٍ لَهُ فَهُوَ كَمَنْ اسْتَعْمَلَ
الْإِنْسَ فِي أُمُورٍ مُبَاحَةٍ لَهُ وَهَذَا كَأَنْ يَأْمُرَهُمْ بِمَا يَجِبُ
عَلَيْهِمْ وَيَنْهَاهُمْ عَمَّا حَرَّمَ عَلَيْهِمْ وَيَسْتَعْمِلُهُمْ فِي
مُبَاحَاتٍ لَهُ فَيَكُونُ بِمَنْزِلَةِ الْمُلُوكِ الَّذِينَ يَفْعَلُونَ مِثْلَ
ذَلِكَ».
🔸ترجمه: «کسی که جن را برای امور مباح بکار
ببرد، پس او همانند کسی است که انسان را در امور مباح بکار برده باشد و این کارش
همانند این است که جنها را به چیزی که بر آنان واجب است امر کند و از چیزی که بر
آنان حرام است نهی کند و از امور مباح آنان را به کار بگیرد. پس به منزله فرشتگانی
هستند که چنین کارهایی را انجام میدهند».
🗒مجموع الفتاوی، ج 11 ص 307.
🔹 همچنین ابن تیمیه میگوید: «وَاسْتِخْدَامُ
الْإِنْسِ لَهُمْ مِثْلُ اسْتِخْدَامِ الْإِنْسِ لِلْإِنْسِ بِشَيْءِ: مِنْهُمْ
مَنْ يَسْتَخْدِمُهُمْ فِي الْمُحَرَّمَاتِ مِنْ الْفَوَاحِشِ وَالظُّلْمِ
وَالشِّرْكِ وَالْقَوْلِ عَلَى اللَّهِ بِلَا عِلْمٍ وَقَدْ يَظُنُّونَ ذَلِكَ
مِنْ كَرَامَاتِ الصَّالِحِينَ وَإِنَّمَا هُوَ مِنْ أَفْعَالِ الشَّيَاطِينِ.
وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَخْدِمُهُمْ فِي أُمُورٍ مُبَاحَةٍ إمَّا إحْضَارِ مَالِهِ
أَوْ دَلَالَةٍ عَلَى مَكَانٍ فِيهِ مَالٌ لَيْسَ لَهُ مَالِكٌ مَعْصُومٌ أَوْ
دَفْعِ مَنْ يُؤْذِيهِ وَنَحْوِ ذَلِكَ فَهَذَا كَاسْتِعَانَةِ الْإِنْسِ
بَعْضِهِمْ بِبَعْضِ فِي ذَلِكَ».
🔸ترجمه: «اینکه انسان، جنها را به کار بگیرد
همانند این است که انسانها یکدیگر را در چیزی به کار بگیرند، بعضیها آنها را در
کارهای حرام مانند فواحش و ظلم و شرک و سخن بستن بر خداوند بدون علم بکار میگیرند،
و ممکن است گمان کنند که این کارها از کرامات صالحین است، درحالی که همانا از
افعال شیاطین است. و بعضیها جنها را در امور مباح بکار میبرند، مثلا مال گمشدهاش
را برایش پیدا کند، یا اینکه او را به مکانی که در آنجا مالی وجود دارد و مالکی
ندارد راهنمایی کند، یا چیزی که او را اذیت میکند را از او دفع کند و امثال این
کارها، پس این همانند کمک گرفتن انسانها از یکدیگر میباشد».
🗒مجموع الفتاوی، ج 13 ص 87.
👈چنانکه میبینید ابن تیمیه رحمه الله کمکگرفتن
از جن برای امور مباحی مانند: پیدا کردن مالش، یا دفع کردن زیان کسی که او را ذیت
میکند، را شرک نمیداند. و شما نیز گفته بودید طلب از جن، کفر و شرک است و بدون
توجه به اعتقاد درونی، بر فاعل آن حکم شرک داده میشود. پس یا توبه کنید و دست از
عقاید باطلتان بردارید، یا ابن تیمیه را تکفیر کنید و بیش از این گمراهیهایتان را
بر زبان علمای اهل سنت نشر ندهید.
👈 و نیز اگر طلب از میت، به هر نحوی که باشد
سببی برای کفر باشد، پس باید جمهور علمای اهل سنت را تکفیر کنید، چنانکه در این
کانال، اقوال آنان را در مقالات مختلف نقل کرده ایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر