▫️وهابیت
در تعریف عبادت میگویند که: نباید قید اعتقاد به وجود داشتن صفات ربوبیت برای
عبادت شونده (معبود) را در تعریف عبادت داخل کرد، بلکه عبادت صرفا انجامدادن نهایت
خضوع و تذلل و حب است.
▫️و میگویند:
همینکه برای یک مخلوق نهایت خضوع و تذلل و حب را انجام دادی پس او را به عنوان إله
گرفتهای و انکار لا إله إلا الله را کردهای؛ بدون اینکه برای آن مخلوق چیزی از
صفات ربوبیت قائل بوده باشی.
اکنون کسانی که
از روی حسن ظن به شعار توحیدی وهابیت فریب آنان را خوردهاند به این سوالات پاسخ
بدهند و به ما بگویید:
❓کسی که یک مخلوق را إله خود قرار داده است و
او را عبادت میکند، چرا آن إله را مستحق عبادت دانسته است؟
❓برای آن إله چه صفاتی قرار داده که او را
مستحق عبادت دانسته است؟
❓بخاطر وجود داشتن چه صفاتی در آن مخلوق حاضر
شده که برای او نهایت خضوع و تذلل و حب و خوف و امید و رجاء را انجام بدهد؟
❓آیا برای مثال معقول است که یک انسان برای یکتکه
چوبی که به یقین میداند چوبی بیش نیست نهایت خضوع و تذلل و حب و خوف را انجام
بدهد بدون اینکه در برابر این نهایت خضوع و تذلل و خوف و حبی که برای آن تکه چوب
انجام میدهد هیچچشم داشت و رجاء و امیدی به جلب نفع و دفع ضرر از او داشته باشد؟
❓پس به ما بگویید: یک إله با داشتن چه صفاتی
مستحق عبادت شده است؟
▫️چون
شما مومنان و اهل قبله که لا إله إلا الله میگویند را متهم به شرک در عبادت و
الوهیت میکنید؛ در حالی که هیچ کسی جز الله متعال را مستحق عبادت نمیدانند.
▫️اما
مشرکان زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم را موحد در ربوبیت میدانید و میگویید
(حد اقل بعضی از) آنها بدون اینکه برای إلههایشان ربوبیت قائل بوده باشند و بدون
اینکه توحید ربوبیتشان را نقض کرده باشند إلههایشان را عبادت میکردند؛ درحالی که
همۀ مشرکان زمان پیامبر (برخلاف مسلمانان که لا إله إلا الله میگویند) اعتقاد به
تعدد آلهه داشتند و به مستحق بودن عبادت برای إلههایشان اعتقاد داشتند و از اینکه
محمد صلی الله علیه وسلم همۀ إلهها را یک إله قرار داده بود تعجب میکردند و میگفتند:
﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا
وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥﴾ [ص: 5]
«آیا (همۀ)
إلهها را یک إله قرار داده است؟ بیگمان این چیزی عجیبی است».
👈پس به این سوالات خوب فکر کنید و جواب بدهید
تا حقیقت برایتان کشف شود.
❓مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم
بخاطر اعتقاد به وجودداشتن چه صفاتی در إلههایشان بود که آنها را همانند الله،
مستحق عبادت میدانستند؟
❓و طبق تعریفتان از عبادت که آن را نهایت
خضوع و حب و تذلل میدانید، به ما بگویید مشرکان بخاطر اعتقاد به وجود داشتن چه
صفاتی در إلههایشان بود که باعث شده بود برای آنها نهایت خضوع و حب و تذلل را
انجام بدهند؟
➖اگر گفتید: مشرکان بخاطر اعتقادشان به وجود
داشتن صفات کمال، و صفات ربوبی در إلههایشان بود که آنها را مستحق عبادت و مستحق
انجام نهایت حب و خضوع و تعظیم و تذلل میدانستند، پس رجوع شما به عقیدۀ اهل سنت
را تبریک میگویم! چون ثابت کردید که عبادت رخ نمیدهد مگر برای کسی که اعتقاد به
ربوبیت او داری، چراکه عبادت برای یک مخلوق متضمن اعتقاد به ربوبیت اوست.
➖و اگر غیر این را میگویید، پس لطفا توضیح
بدهید که به چه خاطر إلههایشان را مستحق عبادت میدانستند!
➖اگر بگویید حداقل بعضی از مشرکان برای إلههایشان
ربوبیت قائل نبودند و آنها إلههایشان را عبادت نمیکردند جز بخاطر اینکه إلههایشان
آنها را به الله نزدیک گرداند بدون اینکه برای إلههایشان ربوبیت قائل باشند،
چنانکه خداوند فرموده است: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ
زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3]
🖊میگویم: آیا منظور خداوند متعال این بوده
که تقرب و نزدیک شدن به الله متعال شرک و عبادت غیر الله است؟
یا نه؟ منظورش این
بوده که عبادت کردن یک مخلوق به هدف اینکه آن مخلوق تو را به الله نزدیک گرداند
شرک است؟
➖اگر بگویید: منظورش اولی بوده است، پس سخن
باطلی گفتهاید چون استغفار پیامبر صلی الله علیه وسلم برای مومنان باعث تقرب و
نزدیک گرداندن آنان به خداوند میشود؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ
ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ
ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾ [النساء:
64] {و اگر آنها هنگامیکه بر خویشتن ستم میکردند، نزد تو میآمدند، و از الله
طلب آمرزش میکردند، و پیامبر برایشان طلب آمرزش میکرد، بیگمان الله را توبهپذیر
مهربان مییافتند}.
چنانکه میبینید
استغفار پیامبر صلی الله علیه وسلم برای مومنانِ گناهکار، باعث میشود که خداوند
آنان را ببخشد و در نتیجه به خدا نزدیک شوند.
▫️پس باید منظور
دومی باشد، یعنی اینکه مشرکان إلههایشان را عبادت میکردند تا إلههایشان آنها را
به الله متعال نزدیک گرداند.
✔️پس نزدیک شدن به الله شرک نیست، بلکه عبادت
کردن غیر الله به هدف اینکه آن غیر، تو را به الله نزدیک گرداند شرک است. و طبق
تعریف وهابیت از عبادت، نهایت خضوع و تذلل و حب انجام دادن برای یک غیر الله به
جهت اینکه آن غیر، تو را به الله نزدیک گرداند شرک است.
▫️و ثابت
کردیم که مجرد درخواست استغفار و دعای خیر از یک مخلوق به درگاه الله متعال، عبادت
آن مخلوق (و طبق تعریف وهابیت از عبادت، نهایت خضوع و تذلل و حب برای آن مخلوق) نیست،
چنانکه در آیۀ 64 سورۀ النساء درخواست دعای خیر و استغفار از پیامبر صلی الله علیه
وسلم عبادت او نبود.
✔️ پس ثابت شد مشرکانی که میگفتند ﴿مَا
نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3] آنها
از إلههایشان صرفا درخواست دعای خیر و استغفار به درگاه الله متعال نکرده بودند،
چون این عمل فی نفسه عبادت نیست، بلکه آنها معتقد بودند که إلههایشان بخاطر شراکتی
که با الله دارند میتوانند شفاعت نافذ و بدون نیاز به اذن الله در حق معبودانشان
کنند.
✔️ و ثابت میشود آن عبادتی که (طبق تعریف
وهابیت، نهایت خضوع و تذلل و خوف و حب است و) مشرکان برای إلههایشان انجام میدادند
بخاطر این بود که معتقد بودند إلههایشان صفت ربوبیت و قدرت شفاعت نافذ را دارند و
اگر معتقد بودند که إلههایشان هیچ نفع و ضرری ندارند و شفاعتشان نیز نافذ نیست پس
هرگز آنها را مستحق عبادت نمیدانستند و هرگز برای آنها نهایت حب و خوف و خضوع و
تذلل و تعظیم را انجام نمیدادند.
👈و اگر صرفا درخواست دعای خیر از إلههایشان
به درگاه الله متعال عبادت بود، بدون اینکه به شفاعت نافذ معتقد بوده باشند، پس باید
درخواست دعای خیر از رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیز عبادت او باشد!
➖اگر بگویید: درخواست دعای خیر از رسول خدا
در قید حیاتش شرک نیست اما بعد از وفاتش شرک است.
🖊میگویم: بلکه اعتقاد به شفاعت نافذ رسول
خدا صلی الله علیه وسلم در قید حیاتش نیز شرک است.
➖اگر بگوید: چون رسول خدا وفات کرده و دیگر
نمیشنود و از درخواست دعای خیر ما خبر ندارد برای همین شرک است
🖊میگویم: هرچند که جمهور علمای اهل سنت
معتقد هستند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم و هر میت مومن دیگری در کنار قبرش،
زائرش را میشناسد و میبیند و صدایش را میشنود و درخواست دعای خیر از رسول خدا
بعد از وفاتش مستحب است، اما به فرض اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در کنار
قبرش نشنیده باشد، خب کسی که از رسول خدا در کنار قبرش درخواست دعای خیر کرده باشد
و رسول خدا نیز نشنیده باشد و از درخواست دعای او خبر نداشته باشد که الزاما به
معنای شرک نیست!
❓آیا اگر دوست شما خوابیده باشد اما شما
ندانسته باشی که او خواب است و فکر کرده باشی بیدار است و سپس او را صدا بزنی و
مثلا به او بگویی برایم دعای خیر کن، آیا این شرک است؟ و یا نهایتش خطا و کاری بیهوده
است؟
✔️پس ثابت شد که مشرکان إلههایشان را به این
خاطر مستحق عبادت میدانستند و به این خاطر برای آنها نهایت خضوع و تذلل و حب و
خوف را انجام میدادند چون معتقد بودند إلههایشان صفات ربوبیت دارند و در حداقلترین
حالت میتوانند برایشان شفاعت نافذ و بدون نیاز به اذن الله انجام بدهند.
▫️و اگر
معتقد بودند إلههایشان هیچ نفع و ضرری و هیچ ربوبیتی ندارند و یک تکه سنگ و چوب بیش
نیستند، پس هرگز برای آنها نهایت خضوع و تذلل و حب و خوف را انجام نمیدادند،
چراکه حتی دیوانگان و مجانین نیز حاضر نیستند از چیزی بترسند که میدانند ضرری
ندارد و یا برای چیزی تعظیم و خضوع و تذلل کنند که اگر هم برایش تعظیم و خضوع و
تذلل انجام ندهند هیچ ضرری به آنها نمیرساند.
▫️پس وقتی
که میگویید مشرکان إلههایشان را مستحق عبادت میدانستند، این استحقاق عبادت،
بخاطر اعتقادشان به وجود داشتن صفات ربوبیت در آنها بود وگرنه مستحق عبادت و نهایت
خضوع و تذلل و حب نمیشدند.
✔️و ثابت شد که مجرد درخواست دعای خیر و
استغفار از یک مخلوق، شرک نیست؛ بلکه شرک این است که معتقد باشی آن مخلوق قائم به
ذات خود و مستقل از الله متعال و من دون الله، یا شراکتا مع الله، یا با شفاعت
نافذ میتواند به تو نفعی یا ضرری برساند. اما اگر آن مخلوق را تنها سببی به اذن
الله و داخل در قدرت و مشیت الله بدانی پس تو تنها اخذ اسباب کردهای، و نهایتش در
تشخیص وسیله و اخذ اسباب خطا کردهای و خطا در تشخیص وسیله شرک نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر